شهیار قنبری: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹۵: | خط ۳۹۵: | ||
میان گفـتن و خفـتن، میان ماندن و رفتـن | میان گفـتن و خفـتن، میان ماندن و رفتـن | ||
=== | === جمعهها === | ||
ترانهی این شعر، هم توسط فرهاد مهراد و هم توسط گوگوش اجرا شده است. | ترانهی این شعر، هم توسط فرهاد مهراد و هم توسط گوگوش اجرا شده است. | ||
خط ۴۳۴: | خط ۴۳۴: | ||
جمعهها خون جای بارون میچکه | جمعهها خون جای بارون میچکه | ||
=== | === قدغن === | ||
ترانهی این شعر توسط خود شهیار قنبری اجرا شده است. | ترانهی این شعر توسط خود شهیار قنبری اجرا شده است. | ||
نسخهٔ ۱۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۵۶
شهیار قنبری ، (زاده ۶ مرداد ۱۳۲۹، تهران) شاعر، ترانهسرا، آهنگساز، نمایشنامهنویس، فیلمساز، روزنامهنگار، مجری، برنامه ساز رادیو و تلویزیون و خواننده ایرانی و فرزند حمید قنبری دوبلور سرشناس است. شهیار قنبری شعر و ادبیات را از نوجوانی و در سن ۱۵ سالگی آغاز کرد؛ و سپس راهی انگلستان شد. وی پس از بازگشت به وطن فعالیتش را با نوشتن برای هفتهنامههای مختلف و خبرنگاری آغاز کرد. نخستین ترانهی او دیگه اشکم واسه من ناز میکنه، بود با آهنگی از اسفندیار منفردزاده و دومین ترانهاش ستاره آی ستاره، با آهنگی از پرویز اتابکی بود که هر دو با صدای خواننده معروف، گوگوش منتشر شدند. او در ۱۹ سالگی فعالیتش را گسترش داد؛ و ترانههای بسیاری را برای گوگوش، داریوش اقبالی، ابی، فرهاد و خوانندههای مشهور دیگر آن زمان سرود. درسال ۱۳۵۱، شهیار قنبری با همکاری زندهیاد واروژان سرودهای به نام بوی خوب گندم با صدای داریوش اقبالی تنظیم کردند که به خاطر انتشار این اثر، داریوش و شهیار قنبری توسط ساواک شاه دستگیر و به زندان افتادند. شهیار قنبری در دههی ۱۳۵۰، فیلم موزیکال پاییز، ایستگاه آخر را با بازی پرویز فنیزاده و ایرن نویسندگی و کارگردانی کرد که پخش آن با آغاز انقلاب ضدسلطنتی میسرنشد. شهیار قنبری در سال ١٣۵٩، به فرانسه مهاجرت کرد؛ و در طی این سالیان فعالیت خود را ادامه داد. او پس از سالیان اقامت در فرانسه در دههی ۱۳۹۰، به شهر لسآنجلس آمریکا رفت تا غزلنمایش نون و پنیر و سبزی، را در کنسرت داریوش و ابی به صحنه ببرد. شهیار قنبری طی سالهای پس از انقلاب ضدسلطنتی با هنرمندان مشهوری نظیر داریوش اقبالی، ابی، بیژن مرتضوی، حسن شماعی زاده، لیلا فروهر، سیاوش قمیشی، مارتیک، امید سلطانی، شهره، نوشآفرین، مهرداد آسمانی، منصور، و… همکاری کرد. وی تا کنون ۳۷ سال است که در عرصهی ترانهسرایی فعالیت میکند. شهیار قنبری در حال حاضر در جنوب کالیفرنیای آمریکا زندگی میکند.
آغاز شعر و ادبیات
شهیار قنبری شعر و ادبیات را از نوجوانی و در سن ۱۵ سالگی آغاز کرد؛ و در آن زمان برای نشریهی اطلاعات کودکان، داستان کوتاه مینوشت؛ و گاهی نیز شعر میسرود.[۱]
او سپس عازم بریتانیا شد؛ و در سال ١٩۶٨، درگروهای موسیقی پاپ شرکت کرد.
شهیار قنبری در تظاهرات مردم در اعتراض به جنگ ویتنام، سال١٩۶٨، در لندن شرکت کرد؛ و پس از آن بود که ترانهسرایی را بر گزید. وی پس از بازگشت به وطن فعالیتش را با نوشتن برای هفته نامههای مختلف و خبرنگاری آغاز کرد؛ و همزمان برای رادیو تهران نیز برنامهی آوای موسیقی را پیرامون pop و rock and roll تهیه کرد. کار وی در تلویزیون با گویندگی و ترانهسرایی برای برنامهی تلویزیونی زنگولهها که جایی برای کشف صداهای تازه در تلویزیون بود، درکنار زندهیاد واروژان، پرویز اتابکی، اسفندیار منفردزاده، بابک افشار، تورج نگهبان، ایرج جنتی عطایی و منوچهر سخایی تهیه کنندهی آن برنامه آغاز شد.[۲]
ترانهسرایی
شهیار قنبری در سال ۱۳۴۸، یعنی در ۱۸ سالگی، درست بر خلاف خواستهی پدرش که بر این باور بود هنرمندان در جامعهی ایران سرنوشت درخشانی ندارند، به شعر و ترانهسرایی ادامه داد. نخستین ترانهی او دیگه اشکم واسه من ناز میکنه، بود با آهنگی از اسفندیار منفردزاده و دومین ترانهاش ستاره آی ستاره، با آهنگی از پرویز اتابکی بود که هر دو با صدای خواننده معروف، گوگوش منتشر شدند. ستاره آی ستاره نخستین ترانهی وی بود که در برنامهی شما و رادیو، صبح جمعه پخش شد.[۱]
او در ۱۹ سالگی فعالیتش را گسترش داد؛ و ترانههای بسیاری را برای گوگوش، داریوش اقبالی، ابی، فرهاد و خوانندههای مشهور دیگر آن زمان سرود. از جمله: قصهی دو ماهی، بوی گندم، مرد تنها، قصهی بره وگرگ، حرف، نفس، هجرت، جمعه، هفته خاکستری، نیاز، سقوط، همیشه غایب، نفریننامه، نجواها، آوار، اگه بمونی و دهها ترانهی دیگر. شهیار قنبری درایران پیش از انقلاب ضدسلطنتی نخستین مجموعه شعرخوانی خود را به نام" یک دهان آواز سرخ " منتشر کرد.[۲]
قصهی دو ماهی
به اعتقاد شاعرانی مانند اردلان سرفراز، شهیار قنبری با ترانهی قصه دو ماهی با آهنگسازی بابک افشار به خاطر نوآوری در واژه و مضمون، سرآغاز ترانهی نوین فارسی و ترانهی مدرن ایران است؛ و وی را ترانهسرای نوین ایران زمین مینامند.
شهیار قنبری در این باره میگوید:
«قصهی دو ماهی میلاد من است. بند ناف ترانه من این چنین بریده میشود… !»[۱]
دستگیری و زندان
اوایل دههی ۱۳۵۰، شهیار قنبری با زندهیاد واروژان همکاری داشت که در واقع دورهی دیگری از زندگی حرفهای او بهشمار میرود. نخستین همکاری آنها در سال ۱۳۵۱، سرودهای به نام بوی خوب گندم با صدای داریوش اقبالی بود. به خاطر انتشار این اثر، داریوش و شهیار قنبری توسط ساواک شاه دستگیر و به زندان افتادند. شهیار قنبری در مقدمهی کتاب " دریا در من" نوشته است که مأموران ساواک از وی خواستهاند که ترانهای در مدح و ستایش محمدرضا شاه پهلوی بسراید و بخواند تا از زندان آزادش کنند؛ اما او زیر بار نمیرود و نمیپذیرد. در همین رابطه شهیار قنبری خطاب به واروژان میگوید:
«راستی ما چرا آنجا بودیم؟ ما که فقط ترانه مینوشتیم و تو «واروژان» را داشتیم و دریای صداهای خوشرنگ را، و شاعر میگوید از رفیق دلتنگیها و تشنگیها: امروز که بی تو، بر ما هزار سال گذشته است، حتی نمیتوانم از سنگینی این غیبت بزرگ بنویسم. واژهها، نیروی موسیقی را کم دارند. واژههای من تو را کم دارند، واروژانِ من…! مرد سازها و آوازها…! و شاعر به قلههایی بلندتر میرسد…»[۳]
فعالیت سینمایی و تئاتر
شهیار قنبری در کودکی در فیلم چهرهی آشنا به همراه پدرش نقش بازی کرد؛ و پس از آن در سال ۱۳۳۵، در فیلم خانه خراب ساختهی نصرت کریمی و سپس در فیلم شام آخر که ساختهی خودش بود، به همراه زنده یاد پرویز فنیزاده ایفای نقش کرد. وی در آن سالها دو نمایشنامه به نامهای برادران علمی و غزلنمایش نیز نوشت. پس از آن به همراه شاعران سرشناس سیمین بهبهانی، فریدون مشیری، یدلله رؤیایی و عماد خراسانی به عضویت شورای ترانههای روز ایران در آمد. شهیار قنبری در اواخر دههی ۱۳۵۰، فیلم موزیکال پاییز، ایستگاه آخر را با بازی پرویز فنی زاده و ایرن نویسندگی و کارگردانی کرد که پخش آن با آغاز انقلاب ضدسلطنتی میسرنشد.
شهیار قنبری در اوایل همین دهه آلبوم قدغن را منتشر کرد؛ و سپس دو مجموعه به نامهای شناسنامه ١ و شناسنامه ٢ که مجموعهای از تمام ترانههای نوشته شده توسط خودش است، با صدای گوگوش به همراه مروری بر سالهای دور ترانه با کلام استاد شهیار و سپس سفرنامه که مجموعهای زیبا و متفاوت بود، منتشر گردید. وی پس از چند سال اثری دیگر به نام برهنگی را منتشر کرد. یک روز پس از فاجعهی ١١ سپتامبر در نیویورک آمریکا دوستت دارمها را به قربانیان این فاجعه تقدیم کرد. پس از آن بود که یک مجموعه ترانهخوانی به نام RewindMe in Paris که محصول سالیان تلاش بیوقفه وی بود، به ترانهخانه تقدیم نمود. مجموعهای بینظیر به زبانهای انگلیسی و فرانسه. آخرین کار مشترک شهیار قنبری و گوگوش، آلبوم مانیفست است که این آلبوم با استقبال گسترده و فراگیر مردم مواجه شد تا آغازی باشد بر تحول موسیقی و ترانه ایرانی در سالهای غربت. در این آلبوم ٨ ترانه از شهیار قنبری با صدای گوگوش وجود دارد که مورد توجه و استقبال دوستداران شهیار و گوگوش قرار گرفته است.[۲]
پس از انقلاب ضدسلطنتی
شهیار قنبری پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی در سال ١٣۵٩، به فرانسه مهاجرت کرد؛ و در طی این سالیان فعالیت خود را ادامه داد. سالها بعد درفرانسه دومین آلبوم خود را به نام پیشمرگانهها یا اگر همه شاعر بودند که در ایران ضبط شده بود منتشر کرد؛ و پس ازآن آلبوم صدای درخت بیزمین. او پس از سالیان اقامت در فرانسه در دههی ۱۳۹۰، به شهر لسآنجلس آمریکا رفت تا غزلنمایش نون و پنیر و سبزی، را در کنسرت داریوش و ابی به صحنه ببرد. کاری متفاوت با بازی تنها فرزندش لرکا.[۲]
شهیار قنبری طی سالهای پس از انقلاب ضدسلطنتی با هنرمندان مشهوری نظیر داریوش اقبالی، ابی، بیژن مرتضوی، حسن شماعی زاده، لیلا فروهر، سیاوش قمیشی، مارتیک، امید سلطانی، شهره، نوشآفرین، مهرداد آسمانی، منصور، و… همکاری کرد.[۴]
برنامه های رادیویی و تلویزیونی
برنامههای رادیویی و تلویزیونی شهیار قنبری از این قبیل است: برنامهی رادیویی - از سال ١٣٧٢ تا ١٣٧٩ـ از رادیو صدای ایران، سریال تلویزیونی گل یا پوچ ـ اورجینال -، کوچ از تلویزیون جنبش ملی، برنامهی مستقل تلویزیونی Version take one از کانال ۱۸، مشق شب در کنار شهروز رفیعی و آیلین، و برنامهی دوستت دارمها از تلویزیون جام جم. شهیار قنبری همچنین به زبان فرانسه تسلط دارد؛ و در دو آلبوم اخیر خود نیز ترانههایی به زبانهای فرانسه و انگلیسی اجرا کرده است. وی تا کنون ۳۷ سال است که در عرصهی ترانهسرایی فعالیت میکند.[۲]
به گفتهی خودش هنوز و همچنان، شعر خوردن، شعر نوشیدن، شعربوییدن، شعرگریستن، شعر خندیدن، شعر خوابیدن و شعر نفس کشیدن، تنها کسب و کار من است.[۵]
درگذشت همسر
درگذشت همسر شهیار قنبری در سال ۱۳۹۵، باعث شد تا او در هیبت یک فعال اجتماعی برای بستگان بیماران مبتلا به سرطان تلاش کند؛ که حالا در ابتدای تأسیس بنیاد یا انجمنی به همین منظور است. شهیار خودش میگوید که در این باره با داریوش اقبالی خواننده معروف نیز که مدتهاست در زمینه پیشگیری از اعتیاد، بنیاد آینه را تأسیس کرده، گفت و گوهایی داشته است.[۶]
آثارشهیار قنبری
آثار شهیار قنبری شامل کتابها و آلبومها و فیلمها است.
کتابها
منتشر شده در خارج از ایران:
- درخت بیزمین (نخستین دفتر شعر من ۱۳۷۰)
- دریا در من ۱۳۷۴ (گزیدهی ترانهها ۱۳۴۸–۱۳۷۴)
منتشر شده در ایران:
- درخت بیزمین (تهران – ۱۳۹۶)
- بنویس! ساعت پاکنویس: روایت کامل (تهران – ۱۳۹۶)
- دریا در من (گزیدهی ترانهها، تهران ۱۳۴۸–۱۳۷۴)
- گفتن برای زیبا شدن (تهران – ۱۳۹۶)
- لیونارد شهیار (تهران – ۱۳۹۶)
آلبومها
- یک دهان آواز سرخ (۱۳۵۸)
- اگر همه شاعر بودند یا پیشمرگانهها (۱۳۶۰)
- صدای درخت بیزمین (۱۳۷۰)
- قدغن (۱۳۷۱)
- سفرنامه (۱۳۷۳)
- برهنگی (۱۳۶۷)
- قدغن + (۱۳۷۸)
- دوستت دارمها (۱۳۸۰)
- (۱۳۸۲) Rewind me in Paris
- نو نفس (۱۳۸۹)
- دلچسبیدهها (۱۳۹۰)
- غزلصدا (۱۳۹۵)
- سفرنامه + (۱۳۹۹)
- سینه مُ (۱۴۰۰)
مشترک با گوگوش
- شناسنامه ۱(شعر خوانی و دکلمه شهیار قنبری با صدای گوگوش)
- شناسنامه ۲ (شعر خوانی و دکلمه شهیار قنبری با صدای گوگوش)
فیلمها
- چهره آشنا (با کارگردانی حسن خردمند)
- خانه خراب (با کارگردانی نصرت کریمی)
- شام آخر (با کارگردانی شهیار قنبری)
- پاییز ایستگاهِ آخر (با کارگردانی شهیار قنبری، یک فیلم موزیکال تلویزیونی در دوبخش، نخستین تجربهی سوررئالیستی شهیارقنبری بود)[۷] [۸]
شهیار قنبری در حال حاضر در جنوب کالیفرنیای آمریکا زندگی میکند.
گلچین اشعار شهیار قنبری
نون و پنیر و سبزی
ترانهی این شعر توسط داریوش و ابی اجرا شده است.
نون و پنیر و هقهق سفره سرد عاشق،
نون و پنیر و فندق رخت عزا تو صندوق
نون و پنیر و حلوا سوخته حریر دریا،
نون و پنیر و گردو قصه شهر جادو
نون و پنیر و بادوم یک قصه ناتموم،
نون و پنیر و سبزی تو بیش از این میارزی
پای همه گلدستهها دوباره اعدام صدا،
دوباره مرگ گل سرخ دوبارهها دوبارهها
حریق سبز جنگلها بدست کبریت جنون،
از کاشیهای آبیمون سرزده فواره خون
نون و پنیر و بادوم یک قصه ناتموم،
نون و پنیر و سبزی تو بیش از این میارزی
قصه جادوگر بد که از کتابها میومد،
نشسته بر منبر خون عاشقها رو گردن میزد
کنار شهر آینه جنگل سبز شیشه بود،
برای گیسگلابتون اون روز مثل همیشه بود
پونه میریخت تو دامنش تا مادرش چادر کنه،
میرفت که از بوی علف تمام شهر رو پر کنه
غافل از اینکه راهش رو جادوگر دزدیده بود،
روصورت خورشید خانم خط سیاه کشیده بود
آهای، آهای یکی بیاد یه شعر تازهتر بگه،
برای گیسگلابتون از مرگ جادوگر بگه
از مرگ جادوگر بد که از کتابها میومد
نون و پنیر و بادوم یک قصه ناتموم،
نون و پنیر و سبزی تو بیش از این میارزی
چشمهای گیسگلابتون چیزی بجز شب نمیدید،
هوا نبود نفس نبود قصه به آخر نرسید،
قصههای مادربزرگ آیینه خود منه،
طلسم جادوگر باید با دستهای تو بشکنه
با دستهای رفاقتت تاریکی وحشت نداره،
نوری که حرف آخره به قصهمون پا میزاره
حیفه که شهر آینه سیاه بشه حروم بشه،
قصه تو قصه من اینجوری ناتموم بشه
آهای، آهای یکی بیاد یه شعر تازهتر بگه،
برای گیسگلابتون از مرگ جادوگر بگه،
از مرگ جادوگر بد که از کتابها میومد
آهای، آهای یکی بیاد یه شعر تازهتر بگه،
برای گیسگلابتون از مرگ جادوگر بگه،
تا شعر گیسگلابتون یه شعر پر امید باشه،
آیینههای تو به تو هر کدومش خورشید باشه،
آهای، آهای یکی بیاد یه شعر تازهتر بگه،
برای گیسگلابتون از مرگ جادوگر بگه،
از مرگ جادوگر بد که از کتابها میومد،
نون و پنیر و فندق رخت عزا تو صندوق،
نون و پنیر و سبزی تو بیش از این میارزی
بوی گندم
ترانهی این شعر توسط داریوش اقبالی اجرا شده است.
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
اهل طاعونی این قبیله ی مشرقیام
تویی این مسافر شیشهای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله، تنپوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه، ساقه گندم تن تو
تن ما تشنهترین، تشنه یک قطرهی آب
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر، تن من ریشه سخت
تپش عکس یه قلب مونده اما رو درخت
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
نباید مرثیهگو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هرکی که هست، هرکی که نیست، داد میزنم
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال من
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال من
رستنیها کم نیست
ترانهی این شعر توسط فرهاد مهراد اجرا شده است.
رستنیها کم نیست، من و تو کم بودیم،
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست، من وتو کم گفتیم،
مثل هذیان دم مرگ، ازآغاز چنین در هم وبر هم گفتیم
دیدنی ها کم نیست، من و تو کم دیدیم،
بی سبب از پاییز، جای میلاد اقاقی ها راپرسیدیم
چیدنی ها کم نیست، من وتو کم چیدیم،
وقت گل دادن عشق روی دار قالی،
بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست، من وتو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن را
در معبر باد، با دهانی بسته واماندیم
من و تو کم بودیم، من وتو اما در
میدانها، اینک اندازه ما میخوانیم،
ما به اندازه ما می بینیم، ما به اندازه ما می چینیم،
ما به اندازه ما می گوییم، ما به اندازه ما می روییم
من وتو کم نه، که باید شب بیرحم و،
گل مریم و، بیداری شبنم باشیم!
من وتو خم نه، و در هم نه،
و کم هم نه، که می باید با هم باشیم!
من و تو حق داریم، در شب این جنبش، نبض آدم باشیم،
من وتو حق داریم، که به اندازه ما هم شده، با هم باشیم
ماهی خستهی من
ترانهی این شعر توسط فریدون فروغی اجرا شده است.
چشای آبی تو مثل یه دریا میمونه،
دل خسته منم مثل یه ماهی میمونه
ماهی خسته من می خواد تو دریه بمونه،
ماهی خسته من نذار که تنها بمونه
ماهی دوست داره خونهش همیشه تو دریا باشه،
بوسه بر موج بزنه کنار ماهیها باشه
ماهی خستهی من میخواد که تنها نباشه،
ماهی خستهی من بذار تو دریا بمونه
ماهی اگه تنها باشه خسته و دلگیر میشه،
ماهی تو دریا نباشه اسیر ماهیگیر میشه
نکنه یکی بیاد چشماتو از من بگیره،
ماهی دل بمیره دریاتو ماتم بگیره
ماهی خستهی من نذار که تنها بمونه،
ماهی خستهی من نذار که تنها بمونه
امان از راه بیعابر
ترانهی این شعر نیز توسط داریوش اقبالی اجرا شده است.
امان از راه بیعابر، امان از شهر بیشاعر
امان از روز بیروزن، امان از اینهمه رهزن
امان از باد بیباده، امان از سرو افتـاده
امان از تیغ بیدردان، به جای بوسه بر گردن
امان از سایهی بیسر، بر این درگاه دردآور
امان از ناتمـام تو، امان از ناتمـام من
امان از روز بیرویا، امان از شام مرگ آوا
امان از جای صد دشنه، میان چین پیـراهن
امان از شعلهی آخر، هجوم باد و خاکستر
که از پروانهی پرپر، اجاق شب نشد روشن
ببار ای خوب ِ دیروزی، بر این بازار خودسوزی
که این غمخانهی بیمی، ندارد آب ِ مرد افکـن
برقصانم غزلبانو، بچـرخانم غزلبانو
میان گفـتن و خفـتن، میان ماندن و رفتـن
جمعهها
ترانهی این شعر، هم توسط فرهاد مهراد و هم توسط گوگوش اجرا شده است.
چه سیاهه به تنش رخت عزا،
تو چشاش ابرای سنگین میبینم
داره از ابر سیاه خون میچکه،
جمعهها خون جای بارون میچکه
نفسم در نمیاد، جمعهها سر نمیاد،
کاش میبستم چشامو، این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیاه خون میچکه،
جمعهها خون جای بارون میچکه
عمر جمعه به هزارسال میرسه،
جمعهها غم دیگه بیداد میکنه
آدم از دست خودش خسته میشه،
با لبای بسته فریاد میکنه
داره از ابر سیاه خون میچکه،
جمعهها خون جای بارون میچکه
جمعه وقت رفتنه، موسم دل کندنه،
خنجر از پشت میزنه، اون که همراه منه
داره از ابر سیاه خون میچکه،
جمعهها خون جای بارون میچکه
قدغن
ترانهی این شعر توسط خود شهیار قنبری اجرا شده است.
آبی دریا قدغن، شوق تماشا قدغن
عشق دو ماهی قدغن، با هم و تنها قدغن
برای عشق تازه، اجازه بیاجازه
پچ پچ و نجوا قدغن، رقص سایهها قدغن
کشف بوسهی بی هوا، به وقت رؤیا قدغن
برای خواب تازه، اجازه بیاجازه
در این غربت خانگی، بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به سادگی، بگو زنده باد زندگی
برای شعر تازه، اجازه بیاجازه
از تو نوشتن قدغن، گلایه کردن قدغن
عطر خوش زن قدغن، تو قدغن، من قدغن
برای روز تازه، اجازه بیاجازه[۹]«سایت اوردوز»
منابع:
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ بیوگرافی شهیار قنبری، ترانه سرا - سایت ایوافان
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ بیوگرافی شهیار قنبری - سایت تیلا
- ↑ شهیار قننری - سایت پرشین ساز
- ↑ شهیار قنبری - سایت کاخ آسمان
- ↑ زندگینامه شهیار قنبری از زبان خودش - سایت نصور
- ↑ شهیار قنبری «وسط لسآنجلس بی بال و بی سر» - سایت رادیو فردا
- ↑ شهیار قنبری - سایت ویکی زرو
- ↑ بیوگرافی شهیار قنبری - سایت ستاربینو
- ↑ اشعار زیبای شهیار قنبری - سایت اوردوز