کاربر:Alireza k h/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(افزودن لینک داخلی به مقاله)
(افزودن لینک داخلی به مقاله)
خط ۱: خط ۱:


'''مستبدین'''، اصطلاحی بود که در جریان [[انقلاب مشروطه]] (۱۲۸۵ش) به مخالفان مجلس شورای ملی و طرفداران بازگشت سلطنت مطلقه اطلاق می‌شد. این گروه شامل شاه، درباریان، بخشی از روحانیان و طرفداران سنت‌های استبدادی بود. [[احمد کسروی]] در ''تاریخ مشروطه ایران'' (۱۳۲۵ش) بارها واژهٔ «مستبد» را در برابر «آزادی‌خواه» به‌کار برده است. پژوهشگرانی چون آدمیت، ناطق و آبراهامیان مستبدین را نیروی اصلی مقابله با مدرنیزاسیون سیاسی در ایران دانسته‌اند.
'''استبداد'''، در انقلاب مشروطهٔ ایران (۱۲۸۵ش) به عنوان مهم‌ترین ضد مفهوم «آزادی» و «[[قانون]]» شناخته می‌شد. این اصطلاح به حکومت مطلقهٔ شاهان قاجار و نظامی اطلاق می‌گردید که قدرت را بدون قانون و نظارت در دست داشت. [[احمد کسروی]] در ''تاریخ مشروطهٔ ایران'' (۱۳۲۵ش) استبداد را سرچشمهٔ همهٔ بدبختی‌های ملت می‌نامد. مشروطه‌خواهان، مبارزه با استبداد را شعار اصلی خود قرار دادند و مخالفانشان (هواداران سلطنت مطلقه) را «[[مستبدین]]» می‌خواندند. پژوهشگران بعدی مانند آدمیت، ناطق و آبراهامیان استبداد را کلید فهم زمینه‌های اجتماعی ـ سیاسی انقلاب مشروطه دانسته‌اند.


== خاستگاه اصطلاح ==
== معنای اصطلاح ==
واژهٔ «مستبد» از ریشهٔ عربی «استبداد» گرفته شده و به فرد یا گروهی اطلاق می‌شد که حکومت خودسرانه و بدون مشورت را می‌پسندیدند. در مشروطه، این اصطلاح بر همهٔ کسانی به‌کار رفت که مخالف مجلس، قانون اساسی و آزادی‌های نوین بودند (کسروی، ''تاریخ مشروطه ایران''، ۱۳۲۵).
واژهٔ استبداد در عربی از ریشهٔ «بَدَد» به معنای «یکه و تنها» گرفته شده است و در سیاست به معنای «حکومت خودسر و بدون مشورت» است. در عصر قاجار، این اصطلاح به سلطنت مطلقهٔ شاهان اطلاق می‌شد که هیچ قانونی جز فرمان شاه را به رسمیت نمی‌شناختند (آدمیت، ''فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت''، ۱۳۵۶).


== ترکیب نیروها ==
== استبداد و سلطنت قاجار ==
کسروی یاد می‌کند که در دوران [[مظفرالدین شاه|مظفرالدین‌شاه]] و [[محمد علی شاه|محمدعلی‌شاه]]، شاه و دربار همه‌چیز را در اختیار داشتند: «از جان و مال مردم تا حقوق سادهٔ روزمره، همه بسته به خواست شاه و درباریان بود» (''تاریخ مشروطه ایران''، ۱۳۲۵). به همین دلیل، آزادی‌خواهان شعار خود را «براندازی استبداد» قرار دادند.


* '''شاه و دربار''': مظفرالدین‌شاه به‌رغم صدور فرمان مشروطه، در عمل چندان پایبند نبود. محمدعلی‌شاه آشکارا به صف مستبدین پیوست.
== استبداد صغیر ==
* '''شاهزادگان و درباریان''': بسیاری از اشراف منافع خود را در خطر می‌دیدند.
مهم‌ترین نمونهٔ بازگشت استبداد پس از انقلاب مشروطه، دورهٔ کوتاه‌مدت «استبداد صغیر» بود (۱۲۸۷–۱۲۸۸ش) که در آن محمدعلی‌شاه مجلس را به توپ بست و کوشید سلطنت مطلقه را دوباره برقرار کند. این دوره با مقاومت مشروطه‌خواهان در تبریز، گیلان و اصفهان پایان یافت (کسروی، ''تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان''، ۱۳۲۳).
* '''روحانیان مخالف''': چهره‌هایی چون شیخ فضل‌الله نوری «مشروطه مشروعه» را در برابر مشروطهٔ پارلمانی مطرح کردند.
* '''نیروهای نظامی وابسته''': بریگاد قزاق به رهبری افسران روسی در خدمت مستبدین بود.


== نقش در استبداد صغیر ==
== مستبدین در برابر آزادی‌خواهان ==
مستبدین نیروی اصلی محمدعلی‌شاه در استبداد صغیر بودند. آنان مجلس را به توپ بستند، آزادی‌خواهان را دستگیر یا تبعید کردند و کوشیدند نظم مطلقهٔ گذشته را بازگردانند. اما مقاومت ملت، به‌ویژه در تبریز، مانع موفقیتشان شد (کسروی، ''تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان''، ۱۳۲۳).
در گفتمان مشروطه، مخالفان مجلس و قانون را «مستبدین» می‌نامیدند. این گروه شامل بخشی از درباریان، شاهزادگان، برخی از روحانیان مخالف مشروطه (مانند [[شیخ فضل‌الله نوری]]) و نیز طرفداران سلطنت مطلقه بود. به تعبیر هما ناطق، جامعهٔ سیاسی ایران در آن زمان به دو اردوگاه اصلی تقسیم شده بود: آزادی‌خواهان و مستبدین (''ایرانیان و اندیشه تجدد''، ۱۳۷۷).


== تحلیل پژوهشگران ==
== تحلیل پژوهشگران ==


* '''کسروی''': مستبدین را «دشمنان آزادی و قانون» می‌نامد (۱۳۲۵).
* '''کسروی''': استبداد را علت اصلی شورش [[ملت]] و پیدایش مشروطه می‌داند (۱۳۲۵).
* '''آدمیت''': آنان را بقایای نظام کهن و «اشرافیت فاسد» معرفی می‌کند (''فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت''، ۱۳۵۶).
* '''آدمیت''': استبداد قاجاری را «بقایای سلطنت شرقی» می‌خواند که دیگر با نیازهای جامعهٔ جدید سازگار نبود (۱۳۵۶).
* '''هما ناطق''': تقابل آزادی‌خواهان و مستبدین را دو قطب اصلی مشروطه می‌داند (''ایرانیان و اندیشه تجدد''، ۱۳۷۷).
* '''هما ناطق''': نزاع آزادی و استبداد را هستهٔ اصلی مشروطه می‌داند (۱۳۷۷).
* '''آبراهامیان''': مستبدین را نمایندگان طبقات سنتی و نیروهای وابسته به سلطنت مطلقه می‌خواند (''ایران بین دو انقلاب''، ۱۳۷۷).
* '''آبراهامیان''': استبداد قاجاری ترکیبی از فساد مالی، استثمار اقتصادی و فقدان نهادهای مدنی بود (''ایران بین دو انقلاب''، ۱۳۷۷).
* '''آجودانی''': استبداد در مشروطه نه فقط سیاسی، بلکه فرهنگی و اجتماعی نیز بود (''مشروطه ایرانی''، ۱۳۷۷).


== نتیجه‌گیری ==
== نتیجه‌گیری ==
«مستبدین» در تاریخ مشروطه نامی است برای مخالفان قانون و آزادی. هرچند آنان در مقاطعی توانستند بر جنبش آزادی‌خواهی فشار وارد کنند، اما در نهایت در برابر ارادهٔ ملت شکست خوردند.
«استبداد» در گفتمان مشروطه به دشمن اصلی ملت بدل شد. این اصطلاح، هم بیانگر سلطنت مطلقهٔ قاجار بود و هم نمادی از همهٔ ساختارهای خودکامگی در تاریخ ایران. مقابله با استبداد و برپایی آزادی و قانون، جان‌مایهٔ انقلاب مشروطه بود.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۲: خط ۳۲:
* ناطق، هما. ''ایرانیان و اندیشهٔ تجدد''. تهران: طرح نو، ۱۳۷۷.
* ناطق، هما. ''ایرانیان و اندیشهٔ تجدد''. تهران: طرح نو، ۱۳۷۷.
* آبراهامیان، یرواند. ''ایران بین دو انقلاب''. ترجمهٔ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی، ۱۳۷۷.
* آبراهامیان، یرواند. ''ایران بین دو انقلاب''. ترجمهٔ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی، ۱۳۷۷.
* آجودانی، ماشاءالله. ''مشروطه ایرانی''. تهران: اختران، ۱۳۷۷.

نسخهٔ ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۲۶

استبداد، در انقلاب مشروطهٔ ایران (۱۲۸۵ش) به عنوان مهم‌ترین ضد مفهوم «آزادی» و «قانون» شناخته می‌شد. این اصطلاح به حکومت مطلقهٔ شاهان قاجار و نظامی اطلاق می‌گردید که قدرت را بدون قانون و نظارت در دست داشت. احمد کسروی در تاریخ مشروطهٔ ایران (۱۳۲۵ش) استبداد را سرچشمهٔ همهٔ بدبختی‌های ملت می‌نامد. مشروطه‌خواهان، مبارزه با استبداد را شعار اصلی خود قرار دادند و مخالفانشان (هواداران سلطنت مطلقه) را «مستبدین» می‌خواندند. پژوهشگران بعدی مانند آدمیت، ناطق و آبراهامیان استبداد را کلید فهم زمینه‌های اجتماعی ـ سیاسی انقلاب مشروطه دانسته‌اند.

معنای اصطلاح

واژهٔ استبداد در عربی از ریشهٔ «بَدَد» به معنای «یکه و تنها» گرفته شده است و در سیاست به معنای «حکومت خودسر و بدون مشورت» است. در عصر قاجار، این اصطلاح به سلطنت مطلقهٔ شاهان اطلاق می‌شد که هیچ قانونی جز فرمان شاه را به رسمیت نمی‌شناختند (آدمیت، فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت، ۱۳۵۶).

استبداد و سلطنت قاجار

کسروی یاد می‌کند که در دوران مظفرالدین‌شاه و محمدعلی‌شاه، شاه و دربار همه‌چیز را در اختیار داشتند: «از جان و مال مردم تا حقوق سادهٔ روزمره، همه بسته به خواست شاه و درباریان بود» (تاریخ مشروطه ایران، ۱۳۲۵). به همین دلیل، آزادی‌خواهان شعار خود را «براندازی استبداد» قرار دادند.

استبداد صغیر

مهم‌ترین نمونهٔ بازگشت استبداد پس از انقلاب مشروطه، دورهٔ کوتاه‌مدت «استبداد صغیر» بود (۱۲۸۷–۱۲۸۸ش) که در آن محمدعلی‌شاه مجلس را به توپ بست و کوشید سلطنت مطلقه را دوباره برقرار کند. این دوره با مقاومت مشروطه‌خواهان در تبریز، گیلان و اصفهان پایان یافت (کسروی، تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان، ۱۳۲۳).

مستبدین در برابر آزادی‌خواهان

در گفتمان مشروطه، مخالفان مجلس و قانون را «مستبدین» می‌نامیدند. این گروه شامل بخشی از درباریان، شاهزادگان، برخی از روحانیان مخالف مشروطه (مانند شیخ فضل‌الله نوری) و نیز طرفداران سلطنت مطلقه بود. به تعبیر هما ناطق، جامعهٔ سیاسی ایران در آن زمان به دو اردوگاه اصلی تقسیم شده بود: آزادی‌خواهان و مستبدین (ایرانیان و اندیشه تجدد، ۱۳۷۷).

تحلیل پژوهشگران

  • کسروی: استبداد را علت اصلی شورش ملت و پیدایش مشروطه می‌داند (۱۳۲۵).
  • آدمیت: استبداد قاجاری را «بقایای سلطنت شرقی» می‌خواند که دیگر با نیازهای جامعهٔ جدید سازگار نبود (۱۳۵۶).
  • هما ناطق: نزاع آزادی و استبداد را هستهٔ اصلی مشروطه می‌داند (۱۳۷۷).
  • آبراهامیان: استبداد قاجاری ترکیبی از فساد مالی، استثمار اقتصادی و فقدان نهادهای مدنی بود (ایران بین دو انقلاب، ۱۳۷۷).
  • آجودانی: استبداد در مشروطه نه فقط سیاسی، بلکه فرهنگی و اجتماعی نیز بود (مشروطه ایرانی، ۱۳۷۷).

نتیجه‌گیری

«استبداد» در گفتمان مشروطه به دشمن اصلی ملت بدل شد. این اصطلاح، هم بیانگر سلطنت مطلقهٔ قاجار بود و هم نمادی از همهٔ ساختارهای خودکامگی در تاریخ ایران. مقابله با استبداد و برپایی آزادی و قانون، جان‌مایهٔ انقلاب مشروطه بود.

منابع

  • کسروی، احمد. تاریخ هیجده‌سالهٔ آذربایجان. تهران: امیرکبیر، ۱۳۲۳ش.
  • کسروی، احمد. تاریخ مشروطهٔ ایران. تهران: امیرکبیر، ۱۳۲۵ش.
  • آدمیت، فریدون. فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت. تهران: پیام، ۱۳۵۶.
  • ناطق، هما. ایرانیان و اندیشهٔ تجدد. تهران: طرح نو، ۱۳۷۷.
  • آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمهٔ احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی. تهران: نشر نی، ۱۳۷۷.
  • آجودانی، ماشاءالله. مشروطه ایرانی. تهران: اختران، ۱۳۷۷.