توتالیتاریزم: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
[[پرونده:توتالیتاریسم.jpg|جایگزین=توتالیتاریسم، توتالیتاریسم دینی|بندانگشتی|340x340پیکسل|توتالیتاریسم]]
[[پرونده:توتالیتاریسم ۱.JPG|جایگزین=توتالیتاریسم|بندانگشتی|331x331پیکسل|توتالیتاریسم ]]
'''توتالیتاریسم''' یا تمامیت‌خواهی صفت رژیم‌هایی  است که با استفاده از قدرت و با اصل ایجاد وحشت در جامعه، در کلیه امور اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی به شکلی انحصاری و با ایجاد فضای خفقان، دخالت می‌کنند. این رژیم‌ها توتالیتر نامیده‌ می‌شوند. رژیم‌های توتالیتر با اهرم قانونی که خود وضع می‌کنند، در کلیه عرصه‌های زندگی مردم و حریم خصوصی افراد دخالت نموده و آن را تحت سلطه خود قرار می‌دهند. به گفته هانا آرنت پژوهشگر توتالیتاریسم، توتالیتاریسم صورت جدیدی از رژیم‌های سیاسی است که ایجاد وحشت (ترور) اصل راهنمای آن است.  
'''توتالیتاریسم''' (Totalitarianism)، نظامی سیاسی است که در آن دولت کنترل کامل و فراگیر بر تمامی جنبه‌های زندگی عمومی و خصوصی شهروندان را در اختیار دارد و از طریق ابزارهایی مانند سرکوب، تبلیغات گسترده، و ایدئولوژی متمرکز، هرگونه آزادی فردی یا جمعی را از بین می‌برد. این مفهوم در قرن بیستم، به‌ویژه پس از ظهور رژیم‌های فاشیستی در ایتالیا، نازیسم در آلمان، و استالینیسم در اتحاد جماهیر شوروی، به‌عنوان پدیده‌ای متمایز در نظریه سیاسی برجسته شد. اصطلاح توتالیتاریسم اولین بار توسط [[بنیتو موسولینی]] در دهه ۱۹۲۰ ابداع شد و او آن را «همه‌چیز در دولت، هیچ‌چیز خارج از دولت، هیچ‌چیز علیه دولت» تعریف کرد، دیدگاهی که هدفش سلطه مطلق دولت بر جامعه بود. برخلاف دیکتاتوری‌های سنتی که بر حفظ قدرت متمرکز بودند، توتالیتاریسم با استفاده از یک ایدئولوژی جامع و اجباری، به بازسازی کامل ساختارهای اجتماعی و فکری می‌پردازد و از ترور و خشونت سیستماتیک برای تحمیل اراده خود بهره می‌برد.


از ویژگی‌های عمده توتالیتاریسم تبلیغات وسیع و سنگین دروغین، دستگاه پلیسی و اطلاعاتی پیچیده، بحران‌سازی، دشمن‌تراشی، کیش شخصیت، ترویج دیدگاه ماکیاولی (حفظ قدرت به هر قیمت)، حذف اندیشه‌های متفاوت و ایدئولوژی‌های مخالف خود، ترویج فرهنگ حذفی  و خودپرستانه، ایجاد فضای رعب و وحشت، زندان، شکنجه، سانسور شدید خبری، انتخابات غیرآزاد و نمایشی، ایجاد طیفی از افراد وفادار از قشر لمپن و افراد بی‌طبقه جامعه از طریق امکانات مادی، انحصار رسانه‌های عمومی و مجازی، استفاده حدأکثری از آن برای بی‌حیثیت نمودن مخالفان از طریق ساخت فیلم‌های تبلیغاتی است.  
ریشه‌های تاریخی توتالیتاریسم به تحولات پس از جنگ جهانی اول بازمی‌گردد، زمانی که فروپاشی نظم‌های سنتی، بحران‌های اقتصادی، و ظهور توده‌های بی‌ریشه زمینه را برای رژیم‌های افراطی فراهم کرد. در ایتالیا، موسولینی پس از «راهپیمایی به سوی رم» در ۱۹۲۲، دولت فاشیستی را تأسیس کرد که با تبلیغات و سرکوب، جامعه را تحت کنترل درآورد. در آلمان، آدولف هیتلر از ۱۹۳۳ با حزب نازی، نظامی توتالیتر مبتنی بر نژادپرستی و ترور، از جمله هولوکاست، ایجاد کرد. در شوروی، جوزف استالین از ۱۹۲۴ با تصفیه‌های بزرگ و برنامه‌های اقتصادی متمرکز، نظامی کمونیستی و سرکوبگر بنا نهاد. این رژیم‌ها، اگرچه از نظر ایدئولوژیک متفاوت بودند، در استفاده از تک‌حزبی، کنترل اطلاعات، و خشونت اشتراک داشتند.


در میان رژیم‌های توتالیتر، توتالیتاریسم دینی خطرناک‌ترین نوع حکومت است. چنین نظامی با استفاده از دین رفتار سرکوب‌گرانه‌ی خود را مشروع جلوه داده و از اعتقادات مردم جهت پیشبرد منافع خود استفاده می‌کند.
ویژگی‌های اصلی توتالیتاریسم شامل حکومت تک‌حزبی، ایدئولوژی اجباری، تبلیغات گسترده، ترور سیستماتیک، و کنترل کامل اقتصاد و جامعه است. [[هانا آرنت]] در «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» (۱۹۵۱) این نظام را نتیجه تنهایی اجتماعی و فروپاشی ساختارهای سنتی می‌داند که توده‌ها را به ابزاری برای سلطه تبدیل می‌کند. کارل فردریش و زبیگنیف برژینسکی نیز در سال ۱۹۵۶ چارچوبی شش‌گانه برای تعریف آن ارائه کردند که تا امروز معتبر است. تبلیغات در این نظام‌ها، مانند فعالیت یوزف گوبلس در آلمان یا رسانه‌های دولتی شوروی، افکار عمومی را شکل می‌داد، در حالی که ترور، مانند گشتاپو یا گولاگ، هرگونه مقاومت را نابود می‌کرد. کنترل اقتصاد نیز از طریق نظام‌های متمرکز، مانند برنامه‌های پنج‌ساله استالین یا بازسازی جنگی نازی‌ها، استقلال نهادها را از بین می‌برد.


== نمونه تاریخی توتالیتاریزم ==
ریشه‌های نظری توتالیتاریسم در اندیشه‌هایی مانند فلسفه هگلی جنتیله و نقد آرمان‌شهرهای پوپر نهفته است. آرنت آن را با انزوای مدرن پیوند می‌دهد، در حالی که مطالعات معاصر، مانند تحلیل شیلا فیتزپاتریک، کاربرد آن را در عصر دیجیتال گسترش داده‌اند. نمونه‌های تاریخی، از جمله ایتالیای فاشیستی (۱۹۲۲-۱۹۴۳)، آلمان نازی (۱۹۳۳-۱۹۴۵)، و شوروی استالینی (۱۹۲۴-۱۹۵۳)، نشان‌دهنده تنوع و شدت این نظام هستند. با این حال، انتقاداتی نیز وجود دارد؛ برخی معتقدند توتالیتاریسم تفاوت‌های میان این رژیم‌ها را نادیده می‌گیرد یا به‌عنوان ابزاری سیاسی در جنگ سرد استفاده شده است. دیگران، مانند ژیژک، بر جنبه‌های مثبت صنعتی‌سازی شوروی تأکید دارند که این مفهوم پنهان می‌کند.
برای ذکر نمونه تاریخی از حکومت‌های توتالیتر غیر مذهبی و کلاسیک می‌توان از حکومت نازی‌ها در آلمان به رهبری آدولف هیتلر با کشتارهای بی‌حد و حصر نظیر هولوکاست اشاره کرد. اما نمونه تاریخی حکومت توتالیتر مذهبی در دنیا تنها حکومت پاپ‌ها در قرون وسطی است. در تاریخ معاصر نیز از حکومت جمهوری اسلامی ایران می‌توان به عنوان یک و یا تنها حکومت توتالیتر مذهبی نام برد. جمهوری اسلامی ایران تنها حکومتی توتالیتر مذهبی اسلامی در دنیاست که نمونه ندارد.


== توتالیتاریسم در قرون وسطی ==
تا سال ۲۰۲۵، توتالیتاریسم همچنان چارچوبی کلیدی برای تحلیل رژیم‌های سرکوبگر است، اما با ظهور فناوری‌های نظارتی، مانند سیستم اعتبار اجتماعی چین، اشکال جدیدی از آن پدیدار شده است. این مقاله نشان می‌دهد که توتالیتاریسم، با وجود ریشه‌های قرن بیستمی، در عصر مدرن نیز تهدیدی برای آزادی باقی مانده و نیاز به بازنگری دارد. هدف آن ارائه دیدگاهی جامع با تکیه بر منابع معتبر، از جمله مطالعات آکادمیک و تاریخی، است که پیچیدگی‌های این پدیده را روشن می‌کند.
[[پرونده:قرون وسطی.jpg|جایگزین=توتالیتاریزم قرون وسطی|بندانگشتی|قرون وسطی]]
سال ۴۰۰ تا ۱۴۰۰میلادی اروپا تحت سیطره حکومت پاپ‌ها قرار داشت. این حکومت که برخی آنرا ولایت پاپ‌ها نیز نامیده‌اند، بیش از ۱۰ قرن طول کشید. در آن زمان کلیسا اطاعت و اعتقاد به کلیسا را واجب می‌دانست و آنرا تنها راه نجات بشر می‌شناخت. در این دوران پاپ را قائد اعظم می‌نامیدند. او مدعی حکومت بر جهان بود. در آن سال‌ها نگه داشتن مردم در جهل و خرافه یکی از روش‌های حکومت برای تسلط بر مردم به شمار می‌رفت. مبلغ و مجری چنین روشی نیز روحانیون کلیسا بودند. روحانیون هر پدیده ناشناخته‌ای را تفسیر خرافی می‌کردند و با ایجاد ترس بین مردم، آن‌ها را ملزم به پیروی از خود می‌ساختند. روحانیون کلیسا با ایجاد فضای کنترلی و خفقان سعی می‌کردند دانشمندان را کنترل و مانع رسیدن حقایق و درک صحیح مردم از ناشناخته‌ها شوند. به این ترتیب می‌توانستند بر مردم با استفاده از ایمان آن‌ها به خرافه و دنیایی موهوم ناشی از نادانی و مسلط نبودن به قانونمندی‌های پدیده‌ها به حکومت خود ادامه دهند. هم‌زمان دستگاه عریض و طویل خویش را گسترش دهند و پایگاه اجتماعی فرمان‌بر برای خود مهیا کنند. در این نوع حکومت، آگاهی و بیان قانونمندی‌ها و تفکر، دشمن دین‌فروشان و روحانیون مذهبی به شمار می‌رفت و به شدت از آن جلوگیری می‌کردند<ref>[https://iranglobal.info/node/58727 ولایت فقیه در قرن ۲۱ تجربه ای تلخ تر از ولایت پاپ در قرون وسطی-سایت ایران گلوبال]</ref>.


در قرون وسطی از اوایل شکل‌گیری آن به تدریج دیگر فاصله‌ای بین دین و دولت باقی نمانده بود و کلیسا رفته رفته سلطه خویش را بر تمامی امور در جامعه بسط داد. مسئولین حکومت به‌وسیله پاپ‌ها مشخص می‌شدند. قانون کلیسا و نسخه‌ای از آن که توسط پاپ مشخص می‌شد مبنای شرع حاکمیت بود. در واقع در چنین حاکمیتی پاپ به هیچ کس پاسخ‌گو نبود. پاپ صاحب جان و مال افراد در جامعه بود. به تشخیص پاپ هر دسته و جریانی می‌توانست تحت پیگرد و بازداشت، زندان و اعدام قرار بگیرد. در چنین حکومتی هر کس مخالفتی با قوانین کلیسا می‌کرد به عنوان دشمن خدا، مسیح، کلیسا و کتاب مقدس شناخته می‌شد و عقوبتی سنگین و خشن در انتظارش بود. بدین ترتیب در قرون وسطی هزاران نفر به دلیل عقاید متفاوت و خلاف آیین کلیسا با شکنجه‌های فراوان به قتل رسیدند.
== مقدمه ==
توتالیتاریسم، به‌عنوان یک نظام حکومتی، در قرن بیستم به‌عنوان پاسخی به تحولات اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی پس از جنگ جهانی اول ظهور کرد و به‌سرعت به یکی از بحث‌برانگیزترین مفاهیم در علوم سیاسی تبدیل شد. این نظام، که در آن دولت نه‌تنها قدرت سیاسی را در انحصار خود دارد، بلکه تلاش می‌کند تمامی جنبه‌های زندگی شهروندان—از اندیشه و فرهنگ تا اقتصاد و روابط اجتماعی—را تحت کنترل خود درآورد، در تضاد کامل با اصول دموکراسی و آزادی فردی قرار می‌گیرد. اصطلاح «توتالیتاریسم» اولین بار توسط بنیتو موسولینی، دیکتاتور فاشیست ایتالیا، در اوایل دهه ۱۹۲۰ به کار رفت و به‌سرعت به توصیف رژیم‌های سرکوبگر مانند آلمان نازی تحت رهبری آدولف هیتلر و اتحاد جماهیر شوروی تحت سلطه جوزف استالین گسترش یافت<ref>[https://www.britannica.com/topic/totalitarianism totalitarianism]</ref>


در این بین با گسترش فساد و سرکوب کلیسا، بخشی از روحانیون ضمن حفظ نظام و حاکمیت مذهبی، با قوانین کلیسا مخالفت ورزیدند و خواستار اصلاحات در کلیسا شدند که به پروتستان‌ها معروف شدند. پروتستان‌ها همان روحانیون حکومت بودند ولی به دلیل نقشی که برای شیوه حکومت قائل بودند با رهبران کلیسا به مخالفت برخاستند. پروتستان‌ها نقش مؤثری در بقای نظام کلیسا و ضرورت وجود حکومت مذهبی و اطاعت از آن به وسیله حکومت پاپ و طولانی شدن حاکمیت کلیسا به عهده داشتند و با فریب مردم با شعار اصلاح امور، از انقلاب و براندازی کلیسا جلوگیری کردند. <ref>مهدی مظفری استاد دانشگاه هلند</ref>
برخلاف دیکتاتوری‌های سنتی که عمدتاً بر حفظ قدرت سیاسی تمرکز داشتند، توتالیتاریسم با استفاده از ایدئولوژی جامع، تبلیغات گسترده، و ابزارهای سرکوب مانند ترور، به دنبال بازسازی کامل جامعه بر اساس یک آرمان utopian است. هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاسی برجسته، در اثر کلاسیک خود «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» استدلال کرد که این نظام‌ها از تنهایی اجتماعی و فروپاشی ساختارهای سنتی بهره می‌برند تا توده‌ها را به ابزاری برای سلطه تبدیل کنند.<ref>[https://www.loc.gov/collections/hannah-arendt-papers/about-this-collection/ Hannah Arendt Papers]</ref>  


== توتالیتاریسم دینی (مذهبی) ==
== تاریخچه ==
تا قبل از به قدرت رسیدن خمینی در ایران، توتالیتاریسم منحصر به یک نظام کلاسیک بود که در فرهنگ اروپایی آن‌ را با ویژگی‌هایی چون کیش شخصیت، حزب واحد، ایدئولوژی، کنترل روی اندیشه مردم و استفاده سیستماتیک از خشونت و زور می‌شناختند. اما بعد از به دست گرفتن قدرت توسط خمینی، شکلی از توتالیتاریسم در دنیا فرصت ظهور پیدا کرد که برای عمده دانشوران علوم سیاسی و اجتماعی نامفهوم و ناشناخته بود. به همین دلیل تعریف جامع و کاملی از این پدیده نمی‌توانستند داشته باشند.
توتالیتاریسم به‌عنوان یک پدیده سیاسی، ریشه در تحولات پرآشوب قرن بیستم دارد که با فروپاشی نظم‌های سنتی، ظهور ایدئولوژی‌های افراطی، و نیاز به کنترل اجتماعی در جوامع صنعتی همراه بود. این اصطلاح اولین بار در اوایل دهه ۱۹۲۰ در ایتالیا توسط بنیتو موسولینی و جیووانی جنتیله، فیلسوف فاشیست، به کار رفت تا نظامی را توصیف کند که در آن دولت به‌عنوان تنها مرجع قدرت، تمامی جنبه‌های زندگی را در بر می‌گیرد<ref name=":0">[https://www.britannica.com/topic/fascism fascism]</ref>. موسولینی در یک سخنرانی در سال ۱۹۲۵ اعلام کرد که فاشیسم به دنبال ایجاد «دولت توتالیتر» است که در آن «همه‌چیز در دولت» قرار دارد و هیچ نهاد یا فردی خارج از آن عمل نمی‌کند. این دیدگاه در عمل با سرکوب مخالفان، انحلال احزاب سیاسی، و تأسیس یک نظام تک‌حزبی در ایتالیا پس از به قدرت رسیدن موسولینی در ۱۹۲۲ پیاده شد.


== توتالیتاریزم دینی در ایران ==
با این حال، توتالیتاریسم به شکل کامل‌تر و وحشیانه‌تر در دهه‌های ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ در آلمان نازی و اتحاد جماهیر شوروی ظهور کرد. در آلمان، آدولف هیتلر پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۹۳۳، با استفاده از حزب ناسیونال سوسیالیست (نازی)، نظامی را پایه‌گذاری کرد که نه‌تنها قدرت سیاسی را متمرکز کرد، بلکه از طریق تبلیغات گسترده، ترور، و پاکسازی نژادی (مانند هولوکاست)، جامعه را به‌طور کامل تحت سلطه درآورد. در اتحاد جماهیر شوروی، جوزف استالین پس از مرگ ولادیمیر لنین در ۱۹۲۴، با حذف رقبا و اجرای سیاست‌هایی مانند تصفیه‌های بزرگ (Great Purge) در دهه ۱۹۳۰، نظامی توتالیتر مبتنی بر ایدئولوژی کمونیستی ایجاد کرد که میلیون‌ها نفر را قربانی کرد. هر دو رژیم، اگرچه از نظر ایدئولوژیک متفاوت بودند، در استفاده از ابزارهای سرکوب و کنترل اجتماعی شباهت‌های قابل‌توجهی داشتند.
[[پرونده:توتالیتاریزم دینی در ایران.jpg|جایگزین=توتالیتاریزم دینی در ایران|بندانگشتی|توتالیتاریزم دینی در ایران]]
توتالیتر کلاسیک و توتالیتاریسم دینی از نظر بعضی وجوه شباهت‌هایی دارند اما فرق عمده آنها وجود یک حزب با ساختار مستحکم در توتالیتاریسم کلاسیک است.


در توتالیتاریزم مذهبی اغلب چنین چیزی وجود ندارد بلکه یک قشر خاص تسلط خود بر حکومت را گسترش و توسعه می‌دهند. نمونه‌ی بارز آن حاکمیت روحانیون بر ایران است که الزاما در یک حزب سیاسی قرار ندارند و با وجود اختلافات منافع مشترکی را دنبال می‌کنند.  
پس از جنگ جهانی دوم، مفهوم توتالیتاریسم به‌عنوان ابزاری تحلیلی برای فهم این رژیم‌ها توسط نظریه‌پردازانی مانند هانا آرنت و کارل فردریش توسعه یافت. آرنت در کتاب «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» (۱۹۵۱) استدلال کرد که این نظام‌ها نتیجه بحران‌های مدرن مانند فروپاشی طبقات اجتماعی سنتی و ظهور توده‌های بی‌ریشه هستند که به ایدئولوژی‌های افراطی پناه می‌برند.<ref name=":1">[https://plato.stanford.edu/entries/arendt/ Stanford Encyclopedia of Philosophy]</ref> در دوران جنگ سرد، این مفهوم برای توصیف رژیم‌های کمونیستی مانند چین تحت رهبری مائو زدونگ و کره شمالی تحت کیم ایل-سونگ نیز به کار رفت.<ref name=":2">[https://freedomhouse.org/country/north-korea/freedom-world/2025 North korea]</ref> تا سال ۲۰۲۵، مطالعات تاریخی نشان می‌دهند که توتالیتاریسم نه‌تنها یک پدیده قرن بیستمی نیست، بلکه در اشکال جدید، مانند رژیم‌های اقتدارگرای متکی به فناوری، همچنان تهدیدی برای آزادی باقی مانده است.


در جناح‌بندی‌های رژیم توتالیتر دینی در ایران که با به دست گرفتن قدرت توسط خمینی پس از انقلاب ۵۷ ایجاد شد، دو جناح اصول‌گرا و اصلاح‌طلب پدید آمد. این دو جناح پس از مرگ خمینی ظهور سیاسی پیدا کردند.  
== ویژگی‌های توتالیتاریسم ==
[[پرونده:توتالیتاریسم ۲.JPG|جایگزین=ویژگیهای توتالیتاریسم|بندانگشتی|ویژگیهای توتالیتاریسم ]]
توتالیتاریسم با مجموعه‌ای از ویژگی‌های مشخص از دیگر نظام‌های اقتدارگرا متمایز می‌شود که آن را به شکلی بی‌سابقه از سلطه تبدیل می‌کند. این ویژگی‌ها، که توسط نظریه‌پردازان و مورخان شناسایی شده‌اند، نشان‌دهنده تلاش این نظام‌ها برای نفوذ کامل به ساختارهای اجتماعی و فردی هستند.


درگیری درونی این جناح‌ها عموما جنگ بر سر قدرت، شیوه اداره کشور و راه‌حل‌هایی است که برای  ادامه‌ی بقاء حاکمیت و عبور از مشکلات ارائه می‌دهند. با این‌همه می‌توان گفت در اساس جنگ‌های این دو جناح بر سر تصاحب سهم بیشتر در قدرت است.
=== حکومت تک‌حزبی و تمرکز قدرت: ===
یکی از بارزترین ویژگی‌های توتالیتاریسم، وجود یک حزب واحد است که تمامی قدرت سیاسی را در انحصار خود دارد. در ایتالیای فاشیستی، حزب ناسیونال فاشیست تحت رهبری موسولینی تنها نهاد سیاسی قانونی بود و احزاب دیگر ممنوع شدند.<ref name=":0" /> به همین ترتیب، در آلمان نازی، حزب نازی تمامی نهادهای دموکراتیک را منحل کرد و در شوروی، حزب کمونیست تحت رهبری استالین هرگونه رقابت سیاسی را سرکوب کرد. این تمرکز قدرت، با حذف نهادهای واسطه مانند اتحادیه‌ها و انجمن‌های مستقل، دولت را به تنها منبع اقتدار تبدیل می‌کند. کارل فردریش و زبیگنیف برژینسکی در کتاب «دیکتاتوری توتالیتر و خودکامگی» (۱۹۵۶) این ویژگی را به‌عنوان پایه‌ای برای کنترل مطلق توصیف کرده‌اند.


اختلاف بین دو جناح در عرصه ی سیاس ایران گاه این شبهه را برای غرب ایجاد می‌کند که گویا در رژیم توتالیتر دینی ایران آلترناتیوی وجود دارد و رژیم ایران تک‌حزبی نبوده و رقابتی عادلانه برای رسیدن به قدرت را تحمل می‌کند.
=== ایدئولوژی جامع و اجباری: ===
توتالیتاریسم از یک ایدئولوژی فراگیر و اجباری استفاده می‌کند که به‌عنوان حقیقت مطلق به جامعه تحمیل می‌شود. در آلمان نازی، این ایدئولوژی بر برتری نژاد آریایی و مبارزه با یهودیان و کمونیست‌ها استوار بود. در شوروی دوران استالین، ایدئولوژی مارکسیسم-لنینیسم  در عمل به ابزاری برای توجیه سرکوب تبدیل شد. این ایدئولوژی نه‌تنها سیاست‌ها را هدایت می‌کند، بلکه به زندگی روزمره، آموزش، و حتی تفکر افراد نفوذ می‌کند. آرنت استدلال می‌کند که این ایدئولوژی با ارائه یک «دروغ بزرگ» (مانند نژاد برتر یا انقلاب جهانی)، توده‌ها را به اطاعت وامی‌دارد. تا سال ۲۰۲۵، پژوهش‌ها نشان داده‌اند که رژیم‌های مدرن توتالیتر از فناوری برای تقویت این ایدئولوژی استفاده می‌کنند، مانند سیستم اعتبار اجتماعی در چین.


=== اقتصاد در رژیم توتالیتر دینی ===
=== تبلیغات و کنترل اطلاعات: ===
در رژیم توتالیتر دینی اقتصاد غیر دولتی و رانتی است. چرخه اقتصاد کشور بر خلاف کشورهای پیشرفته و صنعتی بر پایه صنعت و تولید سوار نیست به همین دلیل نیز وضعیت مردم روز به روز از لحاظ اقتصادی خراب‌تر و شکننده‌تر و اختلاف طبقاتی بیشتر و بیشتر می‌شود.  
تبلیغات گسترده یکی دیگر از ابزارهای کلیدی توتالیتاریسم است که برای شکل‌دهی به افکار عمومی و حذف هرگونه تفکر انتقادی به کار می‌رود. در آلمان نازی، یوزف گوبلس، وزیر تبلیغات، رسانه‌ها، رادیو، و فیلم را برای ترویج ایدئولوژی نازی به کار گرفت و هرگونه صدای مخالف را سرکوب کرد. در شوروی، روزنامه پراودا و دیگر رسانه‌های دولتی تنها روایت رسمی حزب کمونیست را منتشر می‌کردند. این کنترل اطلاعات، همراه با سانسور شدید، اطمینان می‌داد که شهروندان تنها به روایت دولت دسترسی داشته باشند. مطالعات معاصر نشان می‌دهند که این ویژگی در رژیم‌هایی مانند کره شمالی همچنان پابرجاست، جایی که اینترنت و رسانه‌ها به‌طور کامل تحت کنترل دولت هستند.<ref name=":2" />


=== ترور ===
=== استفاده از ترور و خشونت سیستماتیک: ===
در رژیم توتالیتر، ترور ابزار و اهرم اصلی برای پیشبرد خطوط است. دشمن‌تراشی ذاتی چنین حکومتی است. لذا با ایجاد رعب و وحشت زمینه‌ را برای سرکوب و حذف مخالفان آماده می‌کند. هر کس قانون حاکمیت را نقض کند، بلافاصله همسو با دشمن یا خود دشمن به شمار می‌رود و باید بدون رعایت هر گونه حقوق مدنی محاکمه شود. حکومت ایران از آغاز شکل‌گیری‌اش تاکنون چنین روشی را در پیش گرفته است. این حکومت از حربه ترور برای ایجاد وحشت و حذف مخالفان خود استفاده کرده است. بنا به گفته مخالفان رژيم ایران، جمهوری اسلامی بیش از ۲۰۰ عمل تروریستی علیه مخالفان در خارج ایران انجام داده‌ است. این علاوه بر از عملیات تروریستی جمهوری اسلامی علیه اتباع و اماکن خارجی است. در جمهوری اسلامی که بر اساس توتالیتاریسم دینی بنا شده است، نظریه ولایت فقیه یک ممیزه‌ی بسیار آشکار و سنگ بنای مهم به شمارمی‌رود. رژیم ایران بر اساس این نظریه، مرزهای جغرافیایی را به رسمیت نمی‌شناسد و به‌دنبال ایجاد حکومت جهانی اسلامی و شیعی است.  
ترور یکی از ابزارهای اصلی توتالیتاریسم برای حفظ قدرت و حذف مخالفان است. این خشونت نه‌تنها به‌عنوان مجازات، بلکه به‌عنوان ابزاری برای ایجاد ترس و اطاعت در میان شهروندان به کار می‌رود. در آلمان نازی، گشتاپو (پلیس مخفی) و اردوگاه‌های کار اجباری مانند آشویتس برای سرکوب مخالفان و اقلیت‌ها، از جمله یهودیان، استفاده شدند که به مرگ میلیون‌ها نفر منجر شد. در اتحاد جماهیر شوروی، تصفیه‌های بزرگ استالین در دهه ۱۹۳۰ بیش از ۷۰۰,۰۰۰ نفر را اعدام کرد و میلیون‌ها نفر را به اردوگاه‌های گولاگ فرستاد. هانا آرنت استدلال می‌کند که ترور در توتالیتاریسم صرفاً واکنشی نیست، بلکه بخشی از منطق نظام است که هدف آن نابودی هرگونه خودمختاری فردی یا جمعی است.<ref name=":1" /> تا سال ۲۰۲۵، گزارش‌ها نشان می‌دهند که رژیم‌هایی مانند کره شمالی همچنان از اعدام‌های عمومی و اردوگاه‌های کار برای حفظ کنترل استفاده می‌کنند.<ref name=":2" />


=== توتالیتاریزم دینی؛خطرناک‌ترین نوع دیکتاتوری ===
=== کنترل اقتصاد و جامعه: ===
وجه تمایز توتالیتاریسم دینی با توتالیتاریسم کلاسیک، میزان مشروعیت و منشأ و منبع مشروعیت این دو نظام است. مشروعیت نظام‌های توتالیتاریسم کلاسیک در روی زمین است و دارای وجه معنوی نیست اما در رژیم‌ توتالیتر دینی این مشروعیت معنوی و آسمانی است. برای مثال هیتلر مشروعیتش را از حزب بزرگ و مردم خود می‌گرفت اما توتالیتاریسم دینی که  هم‌اکنون در ایران حاکم است با استفاده از ابزار دین و مذهب و سوء استفاده از آن، مردم و افکار عمومی را فریب می‌دهد و اسلام یعنی یک دین الهی را منبع مشروعیت خود می‌انگارد و در نتیجه محدودیتی را برای خود به رسمیت نمی‌شناسد زیرا قدرت خود را مرهون پدیده‌ای ماورائی است.'''<ref>[http://www.dabirimehr.ir/?p=2287 توتالیتر از منظر هانا آرنت-اندیشکده خرد]</ref>'''
توتالیتاریسم با مداخله گسترده در اقتصاد و ساختارهای اجتماعی، استقلال نهادها و افراد را از بین می‌برد. در ایتالیای فاشیستی، نظام «کوپوراتیو» (Corporative) اقتصاد را تحت کنترل دولت قرار داد و اتحادیه‌های کارگری مستقل را ممنوع کرد.<ref name=":0" /> در آلمان نازی، اقتصاد برای اهداف جنگی بازسازی شد و شرکت‌ها مجبور به همکاری با رژیم شدند.<ref name=":0" /> در شوروی، برنامه‌های پنج‌ساله استالین مالکیت خصوصی را حذف کرد و تولید را به‌طور کامل تحت کنترل دولت درآورد. این کنترل نه‌تنها منابع را برای اهداف ایدئولوژیک بسیج می‌کند، بلکه از شکل‌گیری هرگونه پایگاه قدرت مستقل جلوگیری می‌کند. مطالعات معاصر نشان می‌دهند که این ویژگی در رژیم‌های مدرن، مانند چین، با استفاده از شرکت‌های دولتی و نظارت دیجیتال تقویت شده است.


شکنجه‌گر در یک نظام توتالیتر دینی، هنگام شکنجه تصور می‌کند در حال انجام خواست خداست و در نتیجه به لحاظ وجدانی و روحی دچار هیچ‌ آسیبی نخواهد شد.
== ریشه‌های نظری ==
[[پرونده:هانا آرنت ۲.JPG|جایگزین=هانا آرنت|بندانگشتی|هانا آرنت|270x270پیکسل]]
مفهوم توتالیتاریسم از نظر نظری ریشه در اندیشه‌های سیاسی و تحولات اجتماعی قرن بیستم دارد و توسط فیلسوفان و دانشمندان سیاسی متعددی تحلیل شده است. یکی از اولین تحلیل‌ها به جیووانی جنتیله، نظریه‌پرداز فاشیسم، بازمی‌گردد که در دهه ۱۹۲۰ استدلال کرد دولت توتالیتر تجلی اراده جمعی ملت است و فرد تنها در خدمت آن معنا دارد. این دیدگاه، که موسولینی آن را عملی کرد، از ایده‌های هگلی درباره دولت به‌عنوان موجودیت برتر تأثیر گرفته بود.


هنگامی که هیتلر در برابر فشار افکار عمومی و قدرت غالب قرار گرفت خودکشی کرد اما خمینی پس از پایان [[جنگ ایران و عراق|جنگ‌ ایران و عراق]] و نوشیدن جام زهر آتش بس هم‌چنان در قدرت باقی ماند و دستور [[قتل عام ۶۷|قتل‌عام ۶۷]] را نیز در پی آن صادر کرد. [[پرونده:توتالیتاریزم منع آزادی بیان.jpg|جایگزین=توتالیتاریزم منع آزادی بیان|بندانگشتی|توتالیتاریزم منع آزادی بیان]]در سال‌های آغازین انقلاب ایران، ظهور خمینی آغاز توتالیتریسم دینی در ایران و به عبارتی در این منطقه از جهان بود. خمینی در سخنرانی معروف خود در اعلام نخست وزیری مهندس بازرگان گفت:  <blockquote>«من باید یك تنبه دیگری هم بدهم و آن این كه من كه ایشان را حاكم كردم، یك نفر آدمی هستم كه به واسطه‌ی ولایتی كه از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را كه من قرار دادم واجب‌الاتباع است، ملت باید از او اتباع كند. یك حكومت عادی نیست، یك حكومت شرعی است؛ باید از او اتباع كنند. مخالفت با این حكومت مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حكومت شرع جزایش در قانون ما هست، در فقه ما هست؛ جزای آن بسیار زیاد است'''»'''<ref>[http://www.newsecularism.com/2012/04/16.Monday/041612.Ali-Afshari-Khomeini-and-violence.htm آیت الله خمینی و تزریق خشونت و استبداد به نظریه ولایت فقیه-نشریه اینترنتی سکولاریسم]</ref>.</blockquote>
در مقابل، هانا آرنت در «خاستگاه‌های توتالیتاریسم» (۱۹۵۱) ریشه‌های این نظام را در فروپاشی ساختارهای اجتماعی سنتی و ظهور توده‌های بی‌ریشه جستجو کرد. او معتقد بود که توتالیتاریسم با استفاده از تبلیغات و ترور، این توده‌ها را به ابزاری برای سلطه تبدیل می‌کند و از تنهایی و انزوای اجتماعی به نفع خود بهره می‌برد. کارل فردریش و زبیگنیف برژینسکی در سال ۱۹۵۶ چارچوبی تحلیلی ارائه کردند که توتالیتاریسم را با شش ویژگی اصلی (تک‌حزبی، ایدئولوژی، ترور، تبلیغات، کنترل اقتصاد، و تسلیحات) تعریف می‌کند، چارچوبی که تا امروز در مطالعات سیاسی کاربرد دارد.
=== فقدان فعالیت‌های فکری در رژیم توتالیتر دینی ===
فعالیت‌های فکری در رژیم‌های توتالیتر نظیر رژیم ایران به سختی، امکان‌پذیر است و هر فرد مجبور است خود را با الگویی که نظام می‌خواهد وفق دهد. در چنین نظام‌هایی افراد جبرا از خلاقیت باز‌ می‌مانند و به آن‌ها اجازه پرورش شخصیت‌ هنری خارج از محدوده‌ی مشخص شده توسط نظام حاکم داده نمی‌شود. امروزه در ایران هر هنرمندی باید چه از لحاظ شکل و چه از نظر محتوا در قالبی که رژیم ایران مشخص می‌کند کار کند و با سیستم‌های امنیتی نظام در ارتباط بوده و به آن‌ها پاسخ‌گو باشد. شکل گیری قشری به نام سلبریتی‌ها در ایران نتیجه ی همین رویکرد حکومت است.  


به این ترتیب شمار کسانی که می‌توانند در برابر چنین محدویت‌هایی مقاومت کنند بسیار کم است. نتیجه‌ی پاسخگو نبودن به سیستم‌های امنیتی و ارائه ندادن خدمات هنری به حاکمیت، حذف شدن، زندان یا نهایت مهاجرت اجباری از کشور است. چنان‌چه ایران رتبه دوم فرار مغزها در جهان را داراست.<ref>[https://www.yjc.ir/fa/news/7034820/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%AA%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%88%D9%85-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%BA%D8%B2%E2%80%8C%D9%87%D8%A7-%D8%AF%D8%B1-%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86-%D9%85%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%AA-%D8%B ایران رتبه دوم فرار مغز‌ها در جهان]</ref> 
فیلسوفانی مانند کارل پوپر نیز در «جامعه باز و دشمنان آن» (۱۹۴۵) به نقد ایدئولوژی‌های توتالیتر پرداختند و آنها را به دلیل رد پلورالیسم و آزادی فکری محکوم کردند. پوپر استدلال کرد که توتالیتاریسم از ایده‌های آرمان‌شهری سرچشمه می‌گیرد که به دنبال تحمیل یک نظم کامل به جامعه هستند. تا سال ۲۰۲۵، نظریه‌پردازان معاصر مانند شیلا فیتزپاتریک این مفهوم را گسترش داده‌اند و نشان داده‌اند که چگونه فناوری و نظارت دیجیتال می‌توانند به شکل‌گیری اشکال جدیدی از توتالیتاریسم منجر شوند. این تحلیل‌ها نشان می‌دهند که توتالیتاریسم نه‌تنها یک پدیده تاریخی، بلکه یک تهدید بالقوه در عصر مدرن است.
[[پرونده:سلبریتی های حکومتی.JPG|جایگزین=سلبریتی های حکومتی در نظام‌های توتالیتر|بندانگشتی|سلبریتی های حکومتی]]
همچنین بسیاری از هنرمندان در دیکتاتوری‌های مذهبی نظیر ایران در صورت مقاومت در برابر حاکمیت  محکوم به مرگ هستند. شمار هنرمندان و نویسندگانی که در سال‌های اخیر در ترور‌ها و قتل‌های مشکوک جان خود را از دست داده‌اند صدها نفر است. ترور‌های معروف به قتل‌های زنجیره‌یی یک نمونه از این سلسله‌ ترورها در رژیم ایران هستند.  


نظام‌های توتالیتر بدون توسل به نیروی قهر و سرکوب یعنی پلیس، ارگان‌های امنیتی و بخش‌های موازی این وزارت‌خانه، دادگاه‌های فرمایشی، احکام خودسرانه، اعدام‌هایی جهت ایجاد رعب در جامعه، ترورهای سازمان‌یافته، نمی‌تواند به بقای خود ادامه دهند.   
== نمونه‌های تاریخی ==
توتالیتاریسم در قرن بیستم در چندین رژیم به اوج خود رسید که هر یک ویژگی‌های خاص خود را داشتند، اما در روش‌های سرکوب و کنترل اشتراکاتی نشان می‌دادند. در ادامه، به سه نمونه برجسته پرداخته می‌شود:


=== کارمزد‌ها در نظام توتالیتر  ===
=== ایتالیای فاشیستی (۱۹۲۲-۱۹۴۳): ===
یکی از ویژگی‌های برجسته در نظام‌های توتالیتر  به ویژه نوع مذهبی، ظهور قشری است که نقش اجرای فرمان‌های حاکمان را در عرصه‌های غیرقانونی، پنهان یا نیمه پنهان بر عهده دارند. این قشر اغلب نوکران بدون طبقه یا لمپن‌ها هستند. دیکتاتوری مذهبی حاکم بر ایران نیز به شکلی گسترده از این قشر بهره برده است. گاه این افراد در قالب ارگان‌هایی نیز سازماندهی می‌شوند تا اشکال قانونی‌تری به خود بگیرند. ارگان بسیج یکی از این ارگان‌هاست. این افراد در ازاء دریافت مزایا و برخورداری از انواع امکانات دولتی نقش اجرای فرامین حاکمیت در جهت سرکوب و حفظ بقای حاکمیت را بر عهده دارند. به عنوان مثال پاسدار حسین همدانی در سرکوب تظاهرات ۸۸ رسما به استفاده از چاقوکش‌ها و لمپن‌ها به عنوان ابزاری مؤثر در خاموش کردن اعتراضات مردمی اشاره می‌کند می‌گوید:
[[پرونده:هیتلر و موسولینی.JPG|جایگزین=آدولف هیتلر و بنیتو موسولینی|بندانگشتی|آدولف هیتلر و بنیتو موسولینی|265x265پیکسل]]
[[پرونده:لمپن‌ها ابزار دست نظام‌های توتالیتر.JPG|جایگزین=لمپن‌ها ابزار دست نظام‌های توتالیتر|بندانگشتی|لمپن‌ها ابزار دست نظام‌های توتالیتر]]
پس از «راهپیمایی به سوی رم» در اکتبر ۱۹۲۲، بنیتو موسولینی قدرت را در ایتالیا به دست گرفت و نظامی تک‌حزبی تحت حزب ناسیونال فاشیست ایجاد کرد. او با شعار «دولت توتالیتر»، رسانه‌ها، آموزش، و اقتصاد را تحت کنترل درآورد و مخالفان را از طریق سازمان مخفی OVRA سرکوب کرد. تبلیغات گسترده، مانند استفاده از رادیو و پوسترها، تصویر موسولینی را به‌عنوان «دوچه» (رهبر) تثبیت کرد[11]. با این حال، رژیم او در مقایسه با نازیسم و استالینیسم کمتر خشن بود و بیشتر بر وحدت ملی تأکید داشت تا پاکسازی گسترده. شکست ایتالیا در جنگ جهانی LOOP دوم در سال ۱۹۴۳ به پایان این رژیم منجر شد.
<blockquote>«روزی که فراخوان می‌زدند اینها کنترل می‌شدند و اجازه نداشتند از خانه بیرون بیایند. بعد اینها را عضو گردان کردم. بعداً این سه گردان نشان دادند که اگر بخواهیم مجاهد تربیت کنیم باید چنین افرادی که با تیغ و قمه سروکار دارند را پای کار بیاوریم»<ref>[https://www.tabnak.ir/fa/news/537873/%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88%DB%8C-%D8%B3%D8%B1%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D9%87%D9%85%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C آخرین گفتگوی سردار همدانی]</ref></blockquote>این افراد همچنین نقش پایگاه اجتماعی حاکمیت را ایفا می‌کنند چنان‌چه  رژیم ایران همواره در مقابل تظاهرات عمومی علیه خودش، اقدام به برگزاری ضدتظاهرات با استفاده از همین نیروها می‌کند تا نشان دهد که از پشتیبانی مردمی برخوردار است.ضدتظاهراتی که در روز دوشنبه چهارم آذر ماه توسط حکومت ایران برگزار شد از این دست است<ref>آغاز و پایان توتالیتاریسم-ایوان کلیما ترجمه خشایار دیهیمی</ref><ref>[https://event.mojahedin.org/i/%D8%B6%D8%AF%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DA%98%DB%8C%D9%85-%D8%A2%D8%AE%D9%88%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D9%BE%D8%A7%D8%AA%DA%A9-%D9%85%D9%81%D8%AA%D8%B6%D8%AD-%D8%A8%D8%B1%D8 ضدتظاهرات رژیم آخوندی در تهران، سایت مجاهد]</ref>


== هنر در نظام‌ توتالیتر دینی ==
=== آلمان نازی (۱۹۳۳-۱۹۴۵): ===
هنر یکی از زمینه‌های اصلی در بقا و پیشبرد اهداف نظام توتالیتر دینی در ایران است. رژیم ایران از ابتدا با موسیقی و سینما دشمن بود. موسیقی را ابتدا حرام اعلام کرد اما خیلی زود متوجه شد که می‌تواند از موسیقی برای پیشبرد اهدافش و همچنین تبلیغات استفاده کند. در زمینه فیلم و سریال نیز حکومت توتالیتر دینی در ایران استفاده بی‌شماری برای پیش‌برد منویات و بقای نظام و گسترش اندیشه‌ها‌یش در جامعه داشته است. به عنوان مثال در زمینه سینما، رژیم ایران با اختصاص هزینه‌های گزاف برای ساخت فیلم‌های مختلف تلاش کرد انگشت اتهام را به سمت مخالفان خود بگیرد و یا وقایع تاریخی را وارونه جلوه دهد. بزرگترین مؤسسه‌ی سینمایی ایران مؤسسه‌ی اوج متعلق به سپاه پاسداران است. ساخت صدها فیلم در مورد جنگ ایران و عراق یا فیلم‌های علیه گروه‌های مخالف چون سازمان مجاهدین خلق ایران از جمله فعالیت‌های سینمایی کنترل شده‌ی رژیم ایران است. رژیم توتالیتر دینی در ایران تلاش می‌کند در  این فیلم‌ها خود را قربانی تروریسم معرفی کند. این‌ها همه درحالی است که بسیاری از فیلم‌سازان و موسیقی‌دانان در ایران یا در انزوا یا در زندان یا مجبور به ترک کشور شده‌اند. در اساس در رژیم توتالیتر دینی ایران هر کس در هر زمینه‌ای که فعالیت می‌کند حق استقلال فکری ندارد و باید در راستای اهداف و اندیشه‌های رژیم ایران حرکت و در چارچوب همین نظام فعالیت کند، در غیر این صورت از دور فعایت خارج می‌شود<ref>[https://melliun.org/iran/178304 نقش هنر و هنرمندان در سیاست حکومتهای توتالیتر-سایت ملیون ایران]</ref>. [[پرونده:توتالیتاریسم و دیدگاه‌های هانا آرنت.jpeg|جایگزین=هانا آرنت پژوهشگر برجسته توتالیتاریسم|بندانگشتی|هانا آرنت پژوهشگر برجسته توتالیتاریسم|220x220پیکسل]]
[[آدولف هیتلر]] پس از به قدرت رسیدن در سال ۱۹۳۳، آلمان را به یک دولت توتالیتر تبدیل کرد که بر ایدئولوژی نژادپرستانه نازیسم استوار بود. او با انحلال پارلمان، ممنوعیت احزاب دیگر، و تأسیس گشتاپو، هرگونه مخالفت را سرکوب کرد. تبلیغات یوزف گوبلس، همراه با ترور سیستماتیک در هولوکاست، میلیون‌ها نفر را قربانی کرد. اقتصاد آلمان برای جنگ بازسازی شد و جامعه به‌طور کامل در خدمت اهداف نظامی قرار گرفت. شکست آلمان در سال ۱۹۴۵ پایان این رژیم را رقم زد، اما میراث آن به‌عنوان یکی از مخرب‌ترین نمونه‌های توتالیتاریسم باقی ماند.
== قهر و قدرت در رژیم توتالیتر ==
هانا آرنت پژوهشگر مشهور رژیم‌های توتالیتر درباره قهر و قدرت رژیم‌های توتالیتر مقوله قهر را منشأ قدرت رژیم‌های توتالیتر نمی‌داند بلکه معتقد است رژیم‌هایی که از قهر برای سرکوب جامعه استفاده می‌کنند فاقد قدرت و پشتیبانی مردم هستند.  


هانا آرنت در همین رابطه می‌گوید:  
اتحاد جماهیر شوروی تحت استالین (۱۹۲۴-۱۹۵۳):


«قدرت و قهر نقطه‌ی مقابل يکديگرند. در جايی که يکی از اين دو بطور مطلق حاکم باشد، آن ديگری حضور ندارد. قهر هنگامی در دستور کار قرار می‌گيرد که قدرت در خطر باشد. قهر می‌تواند قدرت را نابود سازد، ولی هيچگاه قادر به ايجاد آن نخواهد بود. چيزی که از لوله‌ی تفنگ بيرون می‌آید، می‌تواند فرمانی موثر باشد که فرمانبری فوری و بی چون و چرا می‌طلبد، ولی از لوله‌ی تفنگ هرگز قدرت بيرون نخواهد آمد...آنچه به نهادها و قوانين يک کشور قدرت می‌بخشد، پشتيبانی مردم است و اگر حکومتی مورد اعتماد و پشتيبانی مردم نباشد، بطور قانونمند قدرت خود را از دست می‌دهد». هانا آرنت در ادامه می‌گوید: «البته می‌توان قهر را جانشين قدرت ساخت و حتا به پيروزی موقت رسيد، ولی هزینه‌ای که بايد برای اين پيروزی پرداخت بسيار سنگین است... در این حالت، آنچه از نهاد قدرت باقی می‌ماند، چيزی نيست جز ابزار اعمال خشونت»<ref>[https://www.dw.com/fa-ir/%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%A7-%D8%A2%D8%B1%D9%86%D8%AA-%D9%BE%DA%98%D9%88%D9%87%D8%B4%DA%AF%D8%B1-%DA%98%D8%B1%D9%81%DA%A9%D8%A7%D9%88-%D9%86%D8%B8%D8%A7%D9%85%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%AA%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%AA%D8%B1/a-188889 هانا آرنت؛ پژوهشگر ژرفکاو نظام‌های توتالیتر-سایت دویچه وله]</ref>.
جوزف استالین پس از مرگ لنین، با حذف رقبا و اجرای سیاست‌های سرکوبگرانه، شوروی را به یک دولت توتالیتر تبدیل کرد. تصفیه‌های بزرگ (۱۹۳۶-۱۹۳۸) میلیون‌ها نفر را قربانی کرد و اردوگاه‌های گولاگ به نمادی از ترور سیستماتیک بدل شدند. تبلیغات دولتی، مانند روزنامه پراودا، ایدئولوژی کمونیستی را ترویج می‌داد و اقتصاد با برنامه‌های پنج‌ساله تحت کنترل کامل دولت قرار گرفت. <ref>[https://www.britannica.com/place/Soviet-Union Soviet Union]</ref> مرگ استالین در ۱۹۵۳ به کاهش شدت این نظام منجر شد، اما میراث آن تا فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ ادامه یافت.
 
== انتقادات ==
مفهوم توتالیتاریسم با انتقاداتی نیز مواجه شده است. برخی نظریه‌پردازان، مانند شیلا فیتزپاتریک، استدلال می‌کنند که این اصطلاح تفاوت‌های میان رژیم‌هایی مانند نازیسم و استالینیسم را نادیده می‌گیرد و بیش از حد کلی‌گویی می‌کند. دیگران، مانند اسلاوی ژیژک، معتقدند که توتالیتاریسم به‌عنوان ابزاری سیاسی در جنگ سرد برای تخریب کمونیسم استفاده شد و جنبه‌های مثبت آن، مانند صنعتی‌سازی شوروی، را پنهان کرد. همچنین، تا سال ۲۰۲۵، پژوهش‌ها نشان می‌دهند که کاربرد این مفهوم برای رژیم‌های مدرن، مانند چین، با چالش‌هایی مواجه است، زیرا این نظام‌ها از سرکوب سنتی فراتر رفته و به نظارت دیجیتال وابسته‌اند. این انتقادات بر نیاز به بازنگری در تعریف توتالیتاریسم تأکید دارند.
 
== نتیجه‌گیری ==
توتالیتاریسم، به‌عنوان یک نظام سیاسی که کنترل مطلق را بر جامعه اعمال می‌کند، در قرن بیستم با رژیم‌هایی مانند فاشیسم ایتالیا، نازیسم آلمان، و استالینیسم شوروی به اوج رسید. ویژگی‌هایی مانند تک‌حزبی، ایدئولوژی اجباری، و ترور، این نظام را از دیگر اشکال اقتدارگرایی متمایز می‌کند. ریشه‌های نظری آن در اندیشه‌های قرن بیستم و تحلیل‌هایی مانند آثار آرنت و فردریش نهفته است. اگرچه این مفهوم به درک رژیم‌های سرکوبگر کمک کرده، انتقادات نشان می‌دهند که کاربرد آن در عصر مدرن نیازمند تطبیق با فناوری‌های جدید است. تا سال ۲۰۲۵، توتالیتاریسم همچنان چارچوبی کلیدی برای تحلیل تهدیدات علیه آزادی باقی مانده است.


== منابع ==
== منابع ==
<references />

منوی ناوبری