کاربر:Khosro/صفحه تمرین NOINDEX: تفاوت میان نسخهها
(جایگزینی صفحه با 'بندانگشتی|1148x1148px') برچسبها: جایگزین شد واگردانی دستی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148px]] | [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148px]]'''میرزا حسین خان سپهسالار'''، (متولد ۱۲۴۳ ه.ق، قزوین – درگذشته ۱۲۹۸ ه.ق، مشهد) ملقب به مشیرالدوله و سپس سپهسالار اعظم، یکی از برجستهترین رجال سیاسی دوران ناصری بود که به عنوان اصلاحطلب، دیپلمات و صدراعظم شناخته میشود. او فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی و از خاندانی غیراشرافی بود. ترقی اولیهاش مدیون توجه [[امیرکبیر]] بود که او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. پس از بازگشت، در مناصب کنسولی بمبئی و تفلیس و سپس وزیرمختاری طولانی در عثمانی، تجربه دیپلماتیک و ثروت هنگفتی اندوخت. او در سال ۱۲۸۷ ق، به وزارت عدلیه و اوقاف و سپس در سال ۱۲۸۸ ق، به وزارت جنگ و صدارت رسید. | ||
دوران صدارت او (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری) با اصلاحات گسترده همراه بود: تأسیس کابینه مدرن، مبارزه با رشوه، اصلاح نظام مالی و مسکوکات، استخدام مستشاران اتریشی، ایجاد پستخانه، انتشار روزنامه، نظمدهی به ارتش، تأسیس کارخانه اسلحهسازی و صندوق عرایض برای شکایات مردمی. او بانی سفر اول [[ناصرالدین شاه]] به اروپا بود تا شاه با پیشرفتهای غربی آشنا شود. اما همزمان قرارداد جنجالی رویتر (۱۲۸۹ قمری) را امضا کرد که انحصار گستردهای به «بارون ژولیوس د رویتر» میداد و با اتهام رشوه و نفوذ انگلیس همراه شد. این قرارداد با مخالفت شدید روحانیت (به ویژه حاج ملا علی کنی)، درباریان و روسیه مواجه و لغو گردید. | |||
صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در دوران قحطی بزرگ (۱۲۸۸–۱۲۸۹ قمری) رخ داد که بخشی از آن به سیاست ترویج کشت تریاک نسبت داده میشود. او در سیاست خارجی به انگلیس تمایل داشت و پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به نیروی دریایی بریتانیا داد که از سوی شاه خیانت تلقی شد. پس از عزل از صدارت، وزارت خارجه و جنگ را بر عهده گرفت و قرارداد آخال (واگذاری بخشهایی از مرزهای شمال شرقی به روسیه) را امضا کرد. او در اواخر عمر به حکومت خراسان رفت و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت و ثروت افسانهای بر جای گذاشت. | |||
میرزا حسین خان سپهسالار را هم ستایش کردهاند به عنوان ادامهدهنده راه امیرکبیر در ترقیخواهی و قانونمداری و هم نکوهش به دلیل وابستگی به بیگانگان، رشوهخواری و از دست دادن تمامیت ارضی. مسجد و مدرسه عالی سپهسالار (مطهری کنونی) از یادگارهای ماندگار اوست. | |||
== زندگی اولیه و خانواده == | |||
میرزا حسین خان سپهسالار، فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی، در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد. اجداد وی اهل علیآباد مازندران بودند و پدربزرگ او، عابدینبیک، در قزوین نزد شاهزاده علینقیمیرزا رکنالدوله، حکمران قزوین، به دلاکی اشتغال داشت. | |||
سپهسالار با امیر شباهت دیگری نیز داشت؛ این دو از سابقه خاندانی و اشرافی برخوردار نبودند و به همت و هوش فردی در نظام اداری ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتند؛ امیر اگر پسر آشپز بود، سپهسالار نیز پسر دلاکی در قزوین که دلاک خاصه علینقیمیرزا رکنالدوله، پسر فتحعلیشاه بود؛ بدین سبب دشمنانش او را با عنوان دلاکزاده تحقیر میکردند. '''(نواندیش)''' | |||
=== آموزش و تحصیلات === | |||
میرزا حسین خان سپهسالار رشد و ترقی خود را عمدتا مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود. امیرکبیر با پدر او روابط نزدیک داشت و پس از صدارت، فرزندان او را به تهران خواست و به کارهای دولتی گماشت. امیرکبیر او را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و وی زبانهای فرانسوی و عربی را فرا گرفت، هرچند به فرانسه احاطه کامل نداشت. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه مینویسد: <blockquote>«فرانسه را غلط مکالمه میکرد و غلط مینوشت اما از شدت پررویی و طلاقت لسان، طوری کلمات را ادا میکرد که هرکس تصور مینمود که او فرانسه میداند.» '''(نواندیش)'''</blockquote>در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، میرزا نبی خان تصمیم گرفت که دو فرزند خود یعنی میرزا حسین خان و میرزا یحیی خان را برای تحصیل به اروپا بفرستد. میرزا حسین خان پس از اقامت کوتاهی در اروپا، به زودی به ایران بازگشت. با اینکه تحصیلات او در همان سطح تحصیلات معمولی قدیمی باقی ماند و شاید در اوایل دوره [[دارالفنون|مدرسه دارالفنون]]، زبان فرانسه را هم کمی آموخته باشد، اما از هوش سرشار و قدرت بیان و نگارش و پشت کار و جدیت خوبی بهرهمند بود. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)''' | |||
میرزا حسینخان سپهسالار عمده رشد و ترقی اولیهاش را مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود و در دهههای بعد نیز علت توجه ویژه ناصرالدینشاه به پیشنهاد اصلاحی سپهسالار و همراهی با آن را پشیمانی شاه از قتل امیرکبیر و شباهت اصلاحات مدنظر سپهسالار با اصلاحات امیرکبیر دانستهاند؛ در واقع شاه در سیمای سپهسالار، امیرکبیر را میدید که اصلاحات نیمهتمامش را پی میگیرد. '''(نواندیش)''' | |||
میرزا حسین قزوینی ملقب به مشیرالدوله و بعد ملقب به سپهسالار شد و سپس صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار گشت. او پس از تحصیلات مقدماتی و مدتی تحصیل در دارالفنون، به ماموریتهای خارجی رفت. '''(آران پیپر)''' | |||
== بازگشت از تحصیل و فعالیتهای دیپلماتیک == | |||
میرزا حسینخان سپهسالار پس از بازگشت، وکیل کارهای پدر شد و در وزارت امورخارجه مشغول گردید، اما پس از فوت پدر و مضیقه مالی، به کنسولگری ایران در بمبئی منصوب شد. امیرکبیر در حکم انتصاب او توصیه کرد: <blockquote>«از گرفتن تعارف و رشوه محترز بوده، مطلقا طمع و توقعی از آنها [تجار و ایرانیان مقیم بمبئی] ننماید.» '''(پرتال)'''</blockquote>سپهسالار پس از بازگشت از اروپا و اشتغال به وکالت کارهای پدرش، میرزا تقی خان امیرکبیر او را به کنسولگری بمبئی فرستاد. در آنجا دو نفر از تجار ایرانی مردند و مبلغ گزافی از ثروت آنها نصیب او شد. در همان جا، آقاخان محلاتی که با وی دوست بود، او را در شرطبندی مسابقات اسبدوانی رایج در هند، که برد و باخت داشت، سهیم کرد و از این راه مبلغی اندوخت. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)''' | |||
مدیریت دولتی میرزا حسینخان در زمان صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر آغاز شد. او در سال ۱۲۶۷ قمری زمانی که فقط ۲۵ سال داشت به سمت کارپردازی و در مقام کنسولگری به بمبئی رفت و در سال ۱۲۷۱ قمری کنسول تفلیس شد. چهار سال بعد در سمت وزیرمختاری به ماموریت اسلامبول اعزام شد و سه سال را در دربار عثمانی گذراند، در همان جا بود که لقب مشیرالدوله گرفت. یک بار نیز در سال ۱۲۸۲ قمری بر سر قضیه هرات از طرف دولت به ماموریت لندن رفت. '''(تاریخ ایرانی)''' | |||
او در دوران صدراعظمی امیرکبیر نزدیک به سه سال کارپرداز ایران در بمبئی بود و مدتی پس از مراجعت از هندوستان، کنسول ایران در تفلیس شد. در سالهای آخر صدارات میرزاآقاخان نوری وزیر مختار ایران در استانبول شد. او ۱۰ سال وزیر مختار ایران در استانبول بود و پس از آن هم با رتبه سفیرکبیری دو سال دیگر در استانبول ماند. '''(آران پیپر)''' | |||
=== مأموریت در بمبئی و تجارت تریاک === | |||
میرزا حسینخان سپهسالار از راه بوشهر و مسقط به بمبئی رفت، اما در میانه راه بدون هماهنگی، با شیخ مسقط مذاکره کرد که مورد ایراد قرار گرفت. نایب وزارت خارجه در ۲۴ شوال ۱۲۶۷ قمری در یک نامه انتقادآمیز به او نوشت: <blockquote>«مداخله شما در امور خارج از ماموریت و کارهایی که در دستورالعمل قید نشده و مداخله کردهاید، پسند نیفتاد. مقرر داشتند من به آن عالیجاه اظهار داشته و ضمنا نصیحت نمایم از قرار دستورالعمل که در دست دارید، تجاوز و تخلف نکنید و در امورات خارج از ماموریت خود بههیچوجه دخیل ننمایید.» '''(پرتال)'''</blockquote>اقامت سهساله میرزا حسینخان در بمبئی با ثروت انبوهی همراه بود. او در گزارش خود منافع کشت خشخاش را گوشزد کرد و دولت کشت تریاک را ترویج داد، که از سال ۱۲۶۷ قمری در اطراف تهران آغاز شد. تا سال ۱۲۸۷ قمری (۱۸۷۰ میلادی)، تریاک ایران به صادرات بینالمللی درآمد و اعتیاد رواج یافت. او تجار را به آوردن تریاک به جای پول تشویق کرد و یکی از مشوقان تریاککاری بود. در سال ۱۸۷۱ میلادی، صادرات تریاک از ۸۷۰ جعبه به ۷۷۰۰ جعبه رسید. این سیاست به قحطی ۱۸۷۱-۱۸۷۲ منجر شد، با تلفات حدود یکونیم میلیون نفر در ایران. | |||
بمبئی مرکز تجارت خاندان یهودی ساسون بود که در صادرات تریاک فعال بودند. سپهسالار با ثروت ۱۵۰ هزار روپی بازگشت، که شایعاتی مبنی بر پرداخت توسط ساسونها وجود داشت. او مدعی شد ثروت از ارث تجار یا شرطبندی آقاخان محلاتی است. امیرکبیر قصد تنبیه او را داشت اما اجل مانع شد. | |||
نخستین منصب مهم میرزاحسینخان که با حکم امیرکبیر به او سپرده شد، کنسولگری ایران در بمبئی است که تنها سه سال به طول انجامید، اما میرزاحسینخان با ثروتی هنگفت از این سفر بازگشت که عمده منابع آن را نتیجه رشوهخواری و پذیرش هدایا از سوی او دانستهاند و عجیب اینکه این ثروتاندوزی او در ماموریت سهساله موجب نزول سپهسالار نشد و او پس از بمبئی به تفلیس مامور شد. | |||
میرزاحسینخان سپهسالار خود در توجیه نحوه کسب این ثروت عظیم مدعی شد در بمبئی یکیدو نفر از تجار ایرانی از دنیا رفتند و مبلغ زیادی از مال آنها به او رسید و همچنین مدعی شد آقاخان محلاتی، باجناق وی به نیت او در شرطبندی اسبدوانی شرکت کرد و برنده شد و پول هنگفتی به او داد. | |||
هم بمبئی و هم تفلیس در آن دوره شهرهای مهمی برای تجارت و دیپلماسی ایرانی بودند. بمبئی مهمترین بندر حکومت بریتانیایی هند و محل حضور و تجارت عده زیادی از ایرانیان مهاجر بود و در دهههای بعدی روزنامه [[روزنامه حبلالمتین|حبلالمتین]] از کلکته با هزینه انگلیسیها منتشر و بانی تفکر تجددخواهی در دولت قاجاری شد. | |||
باور انگلیسیها پس از [[عهدنامه ترکمانچای|قرارداد ترکمانچای]] بر این بود که ایران تحت نفوذ و حمایت روسیه تزاری قرار گرفته است و روسیه از نفوذی بیشتر در تهران برخوردار است. در واقع بنا بر ماده چهارم قرارداد ترکمانچای امپراطوری روسیه تزاری متعهد شده بود از سلطنت عباسمیرزا و فرزندان او حمایت کند. '''(پرتال جامع علوم انسانی)(نواندیش)''' | |||
در همین دوره، او در یکی از گزارشهای خود برای دولت، منافع زیاد کشت خشخاش را گوشزد کرد و پیشنهاد ترویج کشت آن را داد. پس از بازگشت به تهران، پدرش با تقدیم پیشکشی به میرزا آقاخان نوری، صدراعظم وقت، توانست کنسولگری ایران در قفقاز را برای او به دست آورد. این دوره مسئولیت او با جنگهای کریمه (۱۸۵۴-۱۸۵۶ م) و بروز قحط و غلا در منطقه قفقاز همزمان شد. او با میرزا صادق نوری، وزیر و پیشکار آذربایجان هماهنگ کرده غله این دیار را به قیمت ارزان میخرید و در قفقاز به قیمتی گزاف میفروخت، به گونهای که نزدیک به صد هزار تومان از این کار سود برد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)''' | |||
=== مأموریت در تفلیس و تجارت غله === | |||
در ۱۲۷۱ قمری به سرکنسولی در تفلیس منصوب شد (با پرداخت به میرزاآقاخان نوری). در ۱۲۷۵-۱۲۷۹ قمری، گندم ارزان از آذربایجان وارد و به روسها گران فروخت، که حدود ۱۰۰ هزار تومان سود داشت. | |||
دکتر محمدجواد شیخالاسلامی مینویسد، سپهسالار در این ماموریت نیز همچنان در فکر فعالیتهای اقتصادی بود: «در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری موقعی که [میرزاحسینخان] سرکنسول ایران در تفلیس بود، گندم به قیمت خیلی ارزان از آذربایجان وارد میکرد و به روسها که مشغول جنگ در شبهجزیره کریمه بودند، به قیمتهای هنگفت و سرسامآور میفروخت». | |||
سپهسالار در بمبئی با بریتانیاییها روبهرو بود و در تفلیس با نایبالسلطنه امپراطوری روسیه تزاری در قفقاز آشنا شد. او در تفلیس با میرزافتحعلیآخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایبالسلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. '''(پرتال جامع علوم انسانی)(نواندیش)''' | |||
=== مأموریت در عثمانی و لقب مشیرالدوله === | |||
در ۱۲۷۵ قمری وزیرمختار در عثمانی شد (۱۲ سال). به امور اقتصادی شخصی پرداخت و سود گزاف برد. اعتراف کرد قاتلی را با مصونیت دیپلماتیک به اروپا برد و ۱۰۰ هزار لیره طلا دریافت کرد. در ۱۲۸۲ قمری لقب مشیرالدوله گرفت. '''(پرتال جامع علوم انسانی)''' | |||
سپهسالار در تفلیس با میرزافتحعلیآخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایبالسلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. '''(نواندیش)''' | |||
سپهسالار پس از تفلیس به مدت دوازده سال به سمت وزیر مختار ایران در استانبول عازم امپراطوری عثمانی شد. در این زمان نیز حضور سپهسالار در استانبول با اصلاحات در حکومت عثمانی موسوم به تنظیمات همزمان شد. در همین دوران ماموریت عثمانی (۱۲۸۲ قمری) بود که از سوی ناصرالدینشاه به او لقب مشیرالدوله داده شد. (نواندیش) | |||
مشیرالدوله در یک دوره ۲۰ ساله در خارج از ایران به سر برد. در دوره ۱۲ ساله اقامت خود در استانبول جنبشهای قانونخواهی و مشروطهطلبی اروپا را که در عثمانی بازتاب گستردهای داشت از نزدیک مشاهده کرد و با تکاپوی روشنفکران عثمانی برای دستیابی به قانون اساسی و بنای مجلس قانونگذاری آشنا شد. '''(آران پیپر)''' | |||
بعد از عزل میرزا آقاخان به تهران آمد و به وزیر مختاری اسلامبول نایل شد. مدت مأموریت او در عثمانی دوازده سال به طول انجامید (۱۲۷۵-۱۲۸۷ هـ.ق). در سال ۱۲۸۷، ناصرالدین شاه برای زیارت عتبات مقدسه به عراق سفر کرد و در بغداد دستخط وزارت عدلیه و وزارت وظایف و اوقاف را برای میرزا حسین خان که او را همراهی میکرد صادر کرد و وی را با خود به تهران آورد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)''' | |||
او ترتیب سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را با هماهنگی با عثمانی داد و با جلب اعتماد او فعالیت برای ایجاد اصلاحات در امور مملکتی را آغاز کرد. در این سفر شاه را با مبانی حکومت در غرب و ساختارهای جدید دولتی آشنا کرد و ایرانیانی را که از جور قاجار ترک وطن کرده به عراق آمده بودند به شاه نشان داد. شاه در پایان سفر به عتبات، میرزا حسین خان را با خود به تهران آورد و او را به «وزارت عدلیه و اوقاف و وظایف» گمارد. '''(آران پیپر)''' | |||
یکی از رویدادهای مهم دوران حضور میرزاحسینخان در استانبول تشرف ناصرالدینشاه به عتبات بود که بازتاب زیادی یافت. ناصرالدینشاه در این سفر چنان مورد استقبال ایرانیان و شیعیان نجف و کربلا قرار گرفت که گویی به یکی از شهرهای ایران پا گذاشته است. این اتفاق در عین حال که موجب سوءظن سلطانعبدالحمید به ناصرالدین شاه شد، برای میرزاحسینخان خوشیمن بود و ناصرالدینشاه بهمنظور قدردانی از تلاشهای میرزاحسینخان در مسیر بازگشت از زیارت، در بغداد، او را به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد و وی به همراه شاه به تهران آمد. '''(نواندیش)''' | |||
== مناصب وزارتی و صدارت == | |||
=== وزارت عدلیه و اوقاف === | |||
در ۲۹ رمضان ۱۲۸۷ قمری، پس از زیارت عتبات، به وزارت عدلیه و اوقاف منصوب شد. تلاش برای برهم زدن نفوذ روحانیت با کتابچه تنظیمات، که محاکم شرع را تحت کنترل دولت درآورد و استقلال روحانیت را تهدید کرد. ایجاد صندوق عرایض برای شکایات مردم از حکام، که ماهانه به تهران فرستاده میشد اما پس از چند سال برچیده شد. '''(پرتال جامع علوم انسانی)''' | |||
مدیریت عالی میرزا حسینخان در سال ۱۲۸۷ قمری با انتصابش به وزارت عدلیه و اوقاف آغاز شد. در سال ۱۲۸۸ قمری با لقب سپهسالار اعظم به وزارت جنگ رفت و یک ماه و نیم بعد به صدارت رسید؛ ولی پس از دو سال، در راه بازگشت از نخستین سفر ناصرالدینشاه به فرنگ، زمانی که نزدیک قزوین رسیدند از صدارت عزل و به حکومت گیلان منصوب شد. یک ماه بعد او را از رشت به پایتخت احضار و به وزارت امور خارجه منصوب کردند. یک سال بعد وزارت جنگ نیز بر عهده او قرار گرفت. میرزا حسینخان شش سال هر دو وزارتخانه را مدیریت کرد تا اینکه در شوال ۱۲۹۵ قمری برکنار و سال بعد فرمانفرمایی خراسان را بر عهده گرفت و روانه مشهد شد. | |||
[[ناظمالاسلام کرمانی]] در «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد: <blockquote>«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» </blockquote>همچنین ناظمالاسلام با استناد به سخنان میرزا حسینخان مینویسد: <blockquote>«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا میکنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.» '''(تاریخ ایرانی)'''</blockquote>میرزاحسینخان در طول دوران وزارت عدلیه و اوقاف، تمام تلاش خود را بر این متمرکز کرد که نظام قضائی سابق را که بر نفوذ روحانیت استوار بود، برهم زند. لذا با نگارش کتابچه تنظیمات که آن را به تصویب و امضای شاه نیز رسانده بود، درصدد تعیین حدود و وظایف کارکنان دولت برآمد. | |||
از اقدامات مثبت او در این دوره این بود که به شاه پیشنهاد کرد صندوقی به نام «صندوق عرایض» در تمام شهرستانها نصب کنند تا مردم بتوانند شکایات خود را از حکام محلی و ماموران دولتی در آن صندوق بریزند و در پایان هر ماه نامههای مردم را با پیک ویژه به تهران بفرستند و شکایات مردم مستقیماً به نظر شاه برسد و دستورهایی بایسته داده شود. '''(نواندیش)''' | |||
پس از ورود به تهران، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای دولتی را تشکیل داد و پس از هفت ماه، میرزا حسین خان را که پس از فوت میرزا جعفرخان مشیرالدوله (۱۲۷۹) ملقب به مشیرالدوله شده بود و اینک عضویت دارالشورا و وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را بر عهده داشت، به لقب سپهسالار اعظم ملقب و به وزارت جنگ منصوب نمود. یک ماه و نیم بعد از این تاریخ، در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ هـ.ق، سپهسالار اعظم به منصب صدارت عظمی نیز ارتقاء یافت. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)''' | |||
مدتی بعد با فرمان ناصرالدین شاه به مقام صدراعظمی رسید و کوششهای اصلاحی خود را ادامه داد. سپهسالار سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ را ترتیب داد. '''(آران پیپر)''' | |||
=== وزارت جنگ و صدارت اعظم === | |||
در ۱۳ رجب ۱۲۸۸ قمری به وزارت عسکری و سپس صدارت منصوب شد. بخشنامههایی علیه رشوه و قوموخویشبازی صادر کرد. حسامالسلطنه را عزل کرد و قدرت گرفت. (پرتال جامع علوم انسانی) | |||
ستاره اقبال میرزاحسین مشیرالدوله درخشیدن گرفت و او به فاصله اندکی به وزارت جنگ و سپس صدارتاعظمی انتخاب شد. ناصرالدینشاه ضمن اعطای لقب «سپهسالار اعظم»، ابتدا او را به وزارت عسکری منصوب کرد و پس از مدتی کوتاه فرمان صدارت او را صادر و «نیک و بد جمیع امور دولت» را به وی محول کرد. خود سپهسالار مینویسد: «جمیع امورات دولتی و مملکتی را جزئیتاً و کلیتاً واگذار و تفویض فرمودهاند.» (نواندیش) | |||
سپهسالار تنها چهلوهفت روز پس از صدارتش، میرزاملکمخان، دیگر روشنفکر غربگرای ایرانی را از استانبول فراخواند و مدتی او را مشاور خود کرد و سپس بهعنوان سفیر به لندن اعزام کرد. (نواندیش) | |||
=== اصلاحات اداری و مالی === | |||
آغاز صدارت میرزا حسینخان مقارن بود با اوج بحران اقتصادی کشور از جمله رکود ده ساله، قحطیهای پیاپی، کاهش شدید جمعیت، فقر و بیکاری فراگیر، مهاجرت اعیان به خارج، کاهش تولیدات کشاورزی، بحران بیپولی، بیاعتباری اوراق بهادار دولتی و عدم توازن در واردات و صادرات که همگی نشانههای بحران عمومی بودند. عبدالله مستوفی شرح داده یکی از بحرانها قحطی بزرگی در این سالهاست: «از یکی دو سال پیش کمبارانی شروع و گرانی و تنگی خواروبار خودنمایی میکرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ قمری باران هیچ نبارید و مایههای سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در بهار آن سال اندکی بیش از یک من شش، هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید... در زمستان سال ۱۲۸۸ قمری قیمت نان یک من پنج قران شد که پانزده، شانزده برابر قیمت عادی آن بود و مجبور شدند از روسها استمداد کنند... در زمستان این سال برف و باران بیحساب آمد و همین بارندگی زیاد در پارهای از جاها راهبندان کرد و بیشتر مایه تلف نفوس گردید... در بهار هم مرض حصبه و محرقه خیلی از مردم را اعم از بیچیز و منعم به دیار فنا فرستاد...» (تاریخ ایرانی) | |||
میرزا حسینخان با وقوف بر چنین موضوعی برنامهریزی اصلاحات خود را با همراهی افرادی چون میرزا یوسف مستشارالدوله و میرزا ملکمخان آغاز کرد. او پیش از پذیرش صدارت، زمانی که وزیر عدلیه بود، میرزا یوسفخان مستشارالدوله را به همکاری فراخواند. یوسفخان از خانوادههای معروف تبریز بود که سالها در سفارت ایران در تفلیس خدمت کرده و دو، سه سالی هم شارژدافر سفارت ایران در پاریس بود. (تاریخ ایرانی) | |||
میرزا یوسف مستشارالدوله پیش از آنکه به ایران بیاید رساله «یک کلمه» را در پاریس منتشر کرده بود: «به عقیده او کلید همه مشکلات جامعه ایران یک کلمه و آن یک کلمه قانون بود. این رساله که بعدها بسیار معروف شد در واقع اصلیترین مواد اعلامیه حقوق بشر را که در مقدمه قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده بود دربرداشت.» فریدون آدمیت در «اندیشه ترقی و حکومت قانون» (عصر سپهسالار) مینویسد: «او در ایران اولین نویسندهای است که گفت منشا و قدرت دولت، اراده ملت است.» (تاریخ ایرانی) | |||
میرزا ملکمخان ناظمالدوله چهره دیگری بود که در بدو حضور سپهسالار در صدارت عظمی در اندیشه قانونخواهی نقشی بسیار مهم داشت: «به اعتقاد او ایرانیان میبایستی همانگونه که بسیاری از مظاهر تمدن مادی را به کشور آورده و از آن بهره جسته بودند شیوه مدیریت و سازماندهی و قانونگذاری را نیز از آنها بیاموزند.» (تاریخ ایرانی) | |||
گام بعدی میرزا حسینخان برای مدیریت جامعه، مبارزه با فساد اداری بود: «در بخشنامهای همگان خاصه مدیران ارشد را از پذیرفتن رشوه که به صورت بیماری فراگیر سازمانهای دولتی درآمده بود بر حذر داشت و برایشان خط و نشان کشید و برای اینکه فرمانش کمرنگ نشود به قول عبدالله مستوفی با جدیتی خسته نشد و دنبال بخشنامه خود را گرفت و به زودی کارها نظم و نسق مرتبی پیدا کرد. اگرچه مردم به سادگی زمان امیرنظام نبودند که فورا تسلیم شوند، معهذا یکی دو فقره عزل تنبیهی که بر اثر نافرمانی پارهای از حکام حتی درباره شاهزادگانی مانند عزل حسامالسلطنه از خراسان اتفاق افتاد، خواهی نخواهی همه را بیدار کرد.» (تاریخ ایرانی) | |||
میرزا حسینخان برای سازمان دادن به دولت لایحهای را در آبان ۱۲۸۸ قمری به امضای شاه رساند که به موجب آن دولت به یک صدارت و ۹ وزارت تقسیم میشد: «وزارت داخله، خارجه، جنگ، مالیات، عدلیه، علوم، فواید، تجارت و زراعت و دربار. صدراعظم شخص اول دولت و رئیس مجلس وزرا بود. در عین حال در این لایحه تصریح شده بود وزرا در کلیات امور مسئولیت مشترک و در وزارتخانه متبوع خودشان مسئولیت خاص دارند.» (تاریخ ایرانی) | |||
بر اثر مدیریت سپهسالار، درآمد سالانه دولت افزایش قابل توجهی پیدا کرد؛ افزایشی که به خاطر بهکارگیری مستشاران فرنگی در امر مالیات بود: «او برای سروسامان دادن به وضع مالیات بارون دو استاین اتریشی را به ایران آورد. علاوه بر او میرزا حسینخان بیست و چند اتریشی دیگر را نیز برای اصلاح امور کشور به استخدام درآورد؛ اما موانع زیادی بر سر راهش ایجاد کردند. بارون دو استاین مسئولیت اصلاح اوزان و مقادیر و یکسان کردن آنها را نیز بر عهده داشت.» (تاریخ ایرانی) | |||
طرح برپا کردن بانک دولتی با سرمایه ده کرور تومان در زمان صدارت میرزا حسینخان ریخته شد. از فرانسه و انگلیس و اتریش چند پیشنهاد برای ایجاد بانک رسیده بود. به همت میرزا حسینخان مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفت اما به دلایل گوناگونی این طرح تا ۱۲۹۵ قمری به تاخیر افتاد. (تاریخ ایرانی) | |||
با آنکه بانک باز نشد؛ اما اصلاح مسکوکات نقدی بهتر شد و پول ایران که تا آن زمان وضعیت مشخص و نظام متناسبی نداشت سامان گرفت: «اغلب ولایات هر کدام ضرابخانهای برای خودشان داشتند و سودی هم به خزانه دولت میپرداختند. پول کشور عبارت بود از تومان طلا، قران نقره پناهآباد (نیم قرانی)، پول سیاه یا شاهی مسی، اسکناس هنوز به بازار نیامده بود؛ عیار قران و تومان در ولایات ثابت نبود. از نقره خالص بدون عیار تا پول قلب سکه میزدند. به همین سبب بهای زر و سیم مسکوک در نقاط مختلف فرق میکرد. ارزش قران معادل یک فرانک فرانسه بود. چرخ ضرابی در کار نبود. ابزار کار چکش و کوره و سندان بود و به همین دلیل سکهها زشت و بدریخت بودند و زمینه برای فساد کاملا آماده بود. میرزا حسینخان با برپا کردن ضرابخانه مرکزی به این آشفتگی و فساد تا حد زیادی پایان داد. او در اندیشه چاپ اسکناس هم بود اما چون کار تاسیس بانک مجمل ماند این طرح او نیز به جایی نرسید.» (تاریخ ایرانی) | |||
اصلاحات میرزا حسینخان در مقابل فسادی که در تار و پود دولت ریشه دوانده بود نتوانست بیشتر از دو سال دوام بیاورد؛ اما شاید مهمترین کاری که او برای ادامه اصلاحاتش کرد تاثیر بر ذهن و اندیشه شاه برای اصلاحات بود. از این رو سفرهای شاه به فرنگ که زمینه نخستین آن را میرزا حسینخان گذاشت از همین جا میآمد: «قصد سپهسالار این بود که شاه با چشمان خود ببیند با استقرار نظم و سازماندهی در کارها بهتر میتوان مدیریت کرد. او در انتخاب همراهان شاه در این سفر نیز دقت به خرج داد تا تصمیمسازان و تصمیمگیران مهم همراه شاه باشند و از اوضاع جهان آگاه شوند.» (تاریخ ایرانی) | |||
سفر ناصرالدینشاه از روسیه آغاز شد و از ورشو و آلمان و بلژیک به لندن و از لندن به پاریس و ایتالیا و ژنو و عثمانی و در نهایت به روسیه بازگشت. (تاریخ ایرانی) | |||
سپهسالار با استخدام معلم از اتریش برای ایجاد قشون منظم و تأسیس مدرسه نظامی برای تربیت افسران و تأسیس کارخانه اسلحهسازی و مهمات جنگی با قوه ماشین بخار به ارتش ایران نظم و نظامی بخشید و پستخانه و انتشار تمبر پستی را در کشور راهاندازی کرد. (نواندیش) | |||
همین ایجاد پستخانه چندی پیش در زمان خاقان بزرگ فتحعلیشاهقاجار، جد ناصرالدینشاه از سوی میرزاابوالحسنخان شیرازی پیشنهاد شد که شاه تصور کرد میرزاابوالحسنخان قصد تمسخر او را دارد و کم مانده بود فرمان اعدام او را صادر کند. میرزاحسینخان سپهسالار با تقویت دارالفنون و ساده نمودن سبک نگارش در مکاتبات دولتی تلاش زیادی برای اصلاح نظام اداری کشور برداشت و با استخدام مشاوران و متخصصین اتریشی برای اصلاح امور مالیه و بهرهبرداری از معادن تلاش کرد. او بانی و حامی انتشار روزنامههای وقایع عدلیه، نظامی، مریخ، وطن و یک سالنامه بود که در میان رجال دولتی کارنامهای یگانه شمرده میشود. (نواندیش) | |||
سپهسالار از ابتدای صدارت خود تلاش کرد توجه شاه را به لزوم انجام اصلاحات داخلی با الگو قرار دادن کشورهای اروپایی قانع کند و در همین مسیر مقدمات نخستین سفر پادشاه ایران به کشوری مسیحی را فراهم کرد و ناصرالدینشاه در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ برابر با ۱۲۹۰ قمری به اروپا رفت. (نواندیش) | |||
اصلاحاتی که با قتل امیرکبیر متوقف مانده بود با روی کار آمدن میرزا حسین خان سپهسالار در دهه ۱۲۸۰-۱۲۹۰ قمری از سر گرفته شد. پریشانی اوضاع کشور، قحطی و خشکسالیهای پی در پی و آشوبهای مداوم مردم گرسنه، کشور را در غرقابی از فلاکت فرو برده بود. (کارخانهدار) | |||
در این زمان اصلاحات ۱۰ ساله سپهسالار آغاز میگردد که بقول حسنعلی خان گروسی: «هنوز از صدارت ایشان ۶ ماه نگذشته که مدرسهها و بیمارستانها دایر شد و نان خشک عساکر ما که سه ماه به سه ماه نمیرسید به سوپ و خورش یومیه مبدل گشت... ترقیخواهان زبان به مدحش گشودند، اما سنتیها، نیز به ذم و تخطئه او پرداختند.» (کارخانهدار) | |||
در عادت رشوهگیری و مالاندوزی او از این راه تقریباً تردیدی نیست اما ایدههای اصلاحجویانهاش نیز پنهان نیست. او توانست نخستین قدمها را برای قانونگذاری با هدف تغییر حکومت خودکامه فردی به حکومت قانونمند و کاهش قدرت حکام و حفظ حقوق رعیت بردارد و با تأسیس «صندوق عرایض» که مردم شکایات خود را در آن صندوق میریختند، تلاش کرد نظام بازرسی و شکایت را در کشور راهاندازی کند. او محاکم شرعی را محدود و محاکم عرفی را که در دست حکومت بود، گسترش داد. (نواندیش) | |||
=== قحطی و بحران اقتصادی در دوران صدارت === | |||
صدارت او با قحطی همراه بود، که بخشی به ترویج تریاک نسبت داده میشود. برای جلب حمایت، پول به فقرا داد که مهاجرت به تهران را افزایش داد. (پرتال جامع علوم انسانی) | |||
== سیاست خارجی و قراردادها == | |||
=== تمایل به انگلیس و قرارداد رویتر === | |||
انگلیس او را به صدارت رساند. تعهدات: حکمیت در بلوچستان و سیستان، امتیاز رویتر، سفر شاه به انگلیس. قرارداد رویتر (۱۸۷۲) شامل انحصار راهآهن، معادن، جنگلها، اراضی بایر، آبیاری، بانک، گمرکات برای ۷۰ سال و ۲۵ سال گمرکات. رشوههایی مانند ۵۰ هزار لیره به او پرداخت شد. قرارداد با مخالفت روحانیت (آیتالله حاجملا علیکنی) و روسها مواجه شد و لغو گردید. (پرتال جامع علوم انسانی) | |||
احمدخانملکساسانی دیپلمات و مورخ عصر پهلوی که خود سالها در وزارت امورخارجه به کار اشتغال داشته، معتقد است: «در موقع تعیین میرزاحسینخان به صدارت، انگلیسیها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان از او قول گرفتند: اول، قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان؛ دوم، قبول حکمیت مامور انگلیس راجع به حدود سیستان؛ سوم، دادن امتیاز منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دو رویتر؛ چهارم، بردن ناصرالدینشاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. صدراعظم دستنشانده هم هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.» (نواندیش) | |||
شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که چنین صراحت و شرط و شروطی را نفی میکند؛ از جمله عدم حمایت دولت انگلیس از امتیاز رویتر یا نسبت دادن سفر ناصرالدینشاه به انگلیسیها، اما پوشیده نیست که انگلیسیها از صدارت میرزاحسینخان سپهسالار حمایت کردند. (نواندیش) | |||
یکی از خطاهای حتمی سپهسالار، پذیرش حکمیت گلداسمیت در بلوچستان بود که مرز تصنعی ایران در شرق را رقم زد و بخشهای زیادی از بلوچستان ایران را از کشور جدا کرد. (نواندیش) | |||
اما تفاوت مهم میان سپهسالار و امیر، نوع مواجهه این دو با قدرتهای خارجی و منفعتجوییهای شخصی بود. هرچه امیر در مقابل انگلیس و روس جسور بود و تلاش میکرد پای آنان را از دخالت در امور ایران دور کند، سپهسالار بر این باور بود که برای ایجاد تغییر در کشور به کشورهای اروپایی نیاز هست و باید از توان و دانش و حضور آنان استفاده کرد. از این جهت او را نخستین حکمران ایرانی که به تمام معنا به غربگرایی باور داشت نیز دانستهاند. (نواندیش) | |||
به همین خاطر هم بود که ناصرالدینشاه را دو بار به سفر اروپا تشویق کرد تا او را با پیشرفتهای اروپایی آشنا کند و شاه خود به چشم سر از دستاوردها و اصلاحات اروپایی مطلع و آگاه شود. سپهسالار امیدوار بود که از این طریق همراهی و نزدیکی شاه را در اجرای اصلاحات مدنظرش کسب کند. (نواندیش) | |||
از این رو، این مورخان بر این باورند که به همین دلیل، هنگام تعیین حدود بلوچستان هرچه میرزا معصوم خان انصاری، کمیسر ایران، به وزارت نوشت که کیچ- تمپ- بلیده- دزک- مسند- کوهک- اسپندار- پیشین- سرباز- دشت و باهو، مطابق اسناد همیشه متعلق به ایران بوده و چاه بهار و طیس و گوادر، بنادر مسلم ایرانند که گلد اسمیت میخواهد آنها را به خان کلات واگذار کند، کسی گوش نداد و میرزا حسین خان به توسط گلد اسمیت به میرزا معصوم خان تلگراف کرد که موافق رضای مأمور انگلیس عمل نمایید. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
مشهورترین موردی که در کارنامه سیاسی مشیرالدوله بحثانگیز شده است، اعطای امتیاز به رویتر است که بنا به گفته لرد کرزن، "وقتی جزئیات این امتیاز اعلام شد، روشن گشت که شامل کاملترین و عجیبترین تسلیم و واگذاری کلیه منابع صنعتی یک مملکت به دست خارجیها است که احتمالا میشد چنین تسلیمی را در تاریخ فقط در رؤیا تصور کرد، نه اینکه واقعا اتفاق بیفتد." (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
=== پیشنهاد واگذاری بحرین === | |||
بحرین همواره جزیی از سرزمین ایران شناخته میشد، حکام آن به وسیله دولت ایران و حاکم فارس تعیین میشدند و ملتزم به پرداخت مالیات آن منطقه به دولت ایران بودند. در دوره مورد بحث، انگلیسیها در خلیج فارس حضور مؤثر و بلامنازعی داشتند، روسها و فرانسویها هم در پی کسب بایگانی در این منطقه بودند و به همین دلیل همواره منتظر فرصتی بودند تا بتوانند برخی از جزایر خلیج فارس را از دولت ایران به اجاره بگیرند. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
در همین ایام گاهی اوقات دولت عثمانی نیز میکوشید در خلیج فارس حضور پیدا کنند و در چند مورد کشتیای جنگی او منطقه بحرین را مورد تعرض قرار دادند. در سال ۱۲۸۱ هـ.ق نامق پاشا والی بغداد از اسلامبول تقاضا کرد که دو کشتی جنگی به بصره فرستاده شود و دولت عثمانی این کار را انجام داد. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
ورود این کشتیها به خلیج فارس ناصرالدین شاه را مصمم کرد که برای حفظ بحرین و مسقط، نیروی دریایی فراهم آورد. بنابراین، به حاجی شیخ محسن خان معینالملک، کاردار ایران در پاریس دستور داد که بهای کشتی جنگی و مخارج آن را تحقیق کند و صورت بفرستد تا برای خلیج فارس خریداری شود. رونوشت این دستور جهت اطلاع برای میرزا حسین خان وزیر مختار ایران در عثمانی نیز فرستاده شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
او نظر خود را در این باره برای وزارت امور خارجه ارسال داشت که در بخشی از آن آمده است: ... تدبیری که اولیای دولت در خریدن کشتی و داشتن قوه بحریه در خلیج فارس میخواهند تهیه بفرمایند به اعتقاد فدوی کافی نیست. زیرا که با این وضع مالیه از عهده قیمت آن نمیتوانیم برآیم و ثانیا که سرکار اقدس همایونی از بابت کثرت میل و اهتمامی که در حفظ مملکت و تحصیل اسباب ترقی دولت و ملت دارند چند کرور به جهت ابتیاع چند واپور جنگی التفات فرمودند، از مخارج مستمره و مخارج فوقالعاده قوه بحریه اطلاع کامل ندارند. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
با این مالیاتهایی که حالا در ایران متداول است از عهده مخارج و نگهداری آنها نمیتوانیم برآمد و بالاخره هرقدر تنخواه از برای ابتیاع آنها داده شود و در تدارکات و لوازمات دول فرنگستان مراقبت به عمل آید، قوه بحریه به این زودیها آنقدر نمیتواند بشود که از قوه بحریه انگلیس و عثمانی مدافعه و مقاومت نماید، خدای نکرده اگر محاربه و اختلافی فیمابین ما و آن دو دولت واقع شود اول ضرری که به ما وارد بیاید ضبط و تصرف قوه بحریه ما خواهد بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
پس عجالتا تکلیف این است که جنابعالی (یعنی میرزا سعید خان وزیر امور خارجه) با وزیر مختار انگلیس مذاکره به میان آورده بگویید ... به جهت اینکه در این دریا به جز شما کسی قوه بحریه ندارد و شما هم با دولت عثمانی در کمال مودت و موالات میباشید و اگر از طرف دولت مشارالیها بخواهد به بحرین و مسقط که متعلق به ایران است تعدی یا اجحاف و اظهار تسلطی بشود، چون شما امنیت این دریا را به عهده خود گرفتهاید البته مانع خواهید شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
پس وجود چنین قوه بحریه از برای دولت عثمانی در خلیج فارس ثمری نمیتواند داشت مگر یک اسباب تهدیدی به جهت بنادر دولت ایران. بنا بر این دولت ایران حق دارد که مراجعه به شما که دوست طرفین هستید بنماید و از شما بخواهد چنین قوه بحریه را مانع شوید تا دولت ایران را از تجاوزات و تهدیدات عثمانیها تأمین نمایید زیرا اگر هیچ یک از اینها را نمیکنید و دولت ایران وسیله اطمینان دیگری به جهت خود بجوید، اسباب گله و کدورت شما نشود. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
چون میدانم دولت انگلیس وحشت دارد که اولیای ایران میخواهند یکی از جزایر خلیج فارس را به دولت فرانسه واگذار نمایند و در آن ضمن محافظه بنادر خودشان را از آن دولت بخواهند .... (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
نتیجه این پیشنهاد میرزا حسین خان ناامیدسازی دولت و شاه ایران از تلاش برای تأسیس نیروی دریایی و تشویق آنها به واگذاری امنیت جزایر ایران به دولت بریتانیا است. شش سال بعد، یعنی در سال ۱۲۸۷ هـ.ق دولت فرانسه که با دولت انگلستان در خلیج فارس و اقیانوس هند به رقابت برخاسته بود، مسیو پوره را به عنوان وزیر مختار روانه ایران ساخت تا شاید بتواند یکی از جزایر خلیج فارس را به مدت ۹۹ سال اجاره بگیرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
انگلیسیها همینکه از این مذاکرات آگاه شدند سفارت خود در تهران را مأمور ساختند تا تقاضای اجاره جزایر بحرین را به دولت ایران بنماید. وزارت امور خارجه ایران در این باره با میرزا حسین خان، سفیر ایران در اسلامبول، مشورت کرد و ایشان اینگونه نظر داد: ... بعد از آنکه دولت انگلیس حق ملکیت بحرین را به دولت علیه مکتوبا و علنا اعتراف نموده به جهت بقا و حفظ آن حق دو چیز لازم است، یا وجود قوه بحریه کامل [که میرزا حسین خان تلاش برای تأسیس آن را توصیه نمیکرد] یا تفویض محافظت خارجی جزیره مزبور به قوه بحریه انگلیس، چنانچه تا به حال هم امنیت خلیج فارس را دولت مشارالیها به عهده خود گرفته بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
چون شرط اول که داشتن قوه مجریه است هنوز به جهت دولت علیه ایران موجود نیست و اگر هم بخواهند حاضر فرمایند موقوف به شرایط و مدت است، به اعتقاد بنده اصلح و انسب به احوال دولت علیه این است که محافظت خارجی جزیره مزبور را به موجب فرمان همایون سه ساله یا پنج ساله به عهده کماندان قوه بحریه انگلیس در خلیج فارس بگذارند و به جهت این کار هم خود جنابعالی [وزیر امور خارجه] میتوانید در تهران با سفارت انگلیس مذاکره بفرمایید و هم تعلیمات به سفارت دولت علیه ایران در لندن مرقوم دارید که با اولیای دولت انگلیس مذاکره و قرار او را بدهند.... (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
ناصرالدین شاه نیز همانند برخی دیگر از رجال سیاسی آن روز، این پیشنهاد میرزا حسین خان سپهسالار را ناشی از تمایل او به دولت انگلیس و "خیانت به مملکت" دانست و به وزارت خارجه دستور داد که با دولت فرانسه وارد مذاکره شود که البته آن مذاکرات هم به دلیل بروز جنگ بین فرانسه و آلمان به جایی نرسید. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
=== قرارداد آخال و تمایل به روسیه === | |||
پس از مخالفتها، در رستمآباد استعفا کرد اما شاه او را بازگرداند. سپس به وزارت خارجه منصوب شد برای فسخ رویتر. نامه پذیرش او پر از چاپلوسی بود. (پرتال جامع علوم انسانی) | |||
در ۱۲۹۰-۱۲۹۱ قمری وزارت خارجه و جنگ را گرفت. به روسها متمایل شد و امتیازاتی مانند راهآهن جلفا-تبریز داد و بخشی از مرزها را واگذار کرد. نشانهای انگلیس و روس دریافت کرد. (پرتال جامع علوم انسانی) | |||
در دوران صدارت او دو قرارداد جدا با انگلیس و روسیه منعقد شد که حقوق مسلم تاریخی حاکمیت ایران در شرق و شمال شرق را برای همیشه از بین برد؛ نخست، پذیرش حکمیت گلداسمیت در ترسیم مرز بلوچستان بود که بخش زیادی از قلمرو ایران در شرق را از ایران جدا کرد و دومی، قرارداد آخال با روسیه تزاری بود که نفوذ و حضور ایران در ماوراءالنهر را برای همیشه از بین برد. (نواندیش) | |||
همچنین در دوره صدارت و وزارت خارجه او بود که ایران از حقوق خود درماورای خزر و کوک تپه و دشت ترکمان و عشقآباد محروم شد و بخشی از حدود خراسان به روسها واگذار شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
== مخالفتها و عزل == | |||
=== مخالفان داخلی: شاهزادگان و دیوانسالاران === | |||
بزودی لشکری از مخالفان در مقابلش صف آرایی کردند: هنگامیکه مالیات گرفتن را از مردم ولایت کاهش داد، خشم شاهزادگان را برانگیخت که حاکم ولایات بودند. و در مرتبه بعد طبقه مستوفیان و دستگاه دیوانسالاری از اقدامات او بیمناک شده در مقابلش قرار گرفتند. (کارخانهدار) | |||
=== مخالفت روحانیت و حاج ملا علی کنی === | |||
اما سرسخت ترین دشمنانش علمای دین بودند هنگامیکه در پی اصلاح محاکم شرع و متوقف کردن مجازاتهای بریدن اعضای بدنی برآمد. حاج ملا علی کنی رئیس یکی از بانفوذترین محاکم شرع در پایتخت به علل مختلف در صف اول مخالفان قرار گرفت. (کارخانهدار) | |||
اول اینکه اختلاف بر سر مسئله آزادی و به راه انداختن روزنامه های جدیدی بود که توسط سپهسالار ظهور کردند، حاج ملا علی کنی ضمن مخالفت، به ناصرالدین شاه نوشت: «کلمه قبیح آزادی به ظاهر خیلی خوشنماست و خوب، ولی در باطن سراپا نقص است و عیوب.» (کارخانهدار) | |||
او آزادی را مترادف با بی بندوباری می دانست که یعنی هر کسی هر کار خواست انجام میدهد و بازگشت به وحوش می بازگشت! (کارخانهدار) | |||
اختلاف دیگر سپهسالار با روحانیون این بود که مانند امیرکبیر تلاش می کرد از نفوذ ایشان در سیاست بکاهد. این رویارویی بر سر امتیاز رویتر و کشیدن راه آهن به اوج خود رسید. هر قدر که سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش می نمود، روحانیون مخالف وی برعکس، سعی میکردند تا جلوی این کار را بگیرند. حاج ملاعلی کنی در رأس روحانیون مخالف سپهسالار، به ناصرالدین شاه نوشت: «ساختن راه آهن موجب میشود که جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یکدفعه وادینا و واملتا بگوید.» (کارخانهدار) | |||
اما مخالفت حاج ملا علی کنی با سپهسالار صرفاً محدود به راه آهن یا امتیاز رویتر نبود مورد اختلاف دیگر بر سر مسئله توزیع غله بود، چون در شروع صدارت، سپهسالار با خشکسالی و قحطی همراه بود او از این بابت متحمل مشکلات زیادی گردید. سپهسالار پس از عزلش به ناصرالدین شاه نوشت: «وقتی که حاج ملاعلی کنی غله انبار داشت و مردم از گرسنگی می مردند، من آذوقه عیال و خانه خودم را بیرون آورده، قسمت به فقرا میکردم. و او خرواری پنجاه تومان میبرد و غله را به امید گرانتر فروختن نمیداد و بندگان خدا تلف میشدند... حال آنها، حاج ملا علی کنی و یارانش، حافظ شریعت و خدوی مخرب دین است.» (کارخانهدار) | |||
آنان شایعه کردند که سپهسالار میخواهد ایران را مسیحی کند و حاج ملاعلی کنی فتوا داد که عزل سپهسالار واجب است. علما اعلام کردند که اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند از پایتخت بلکه از ایران مهاجرت خواهند کرد. (کارخانهدار) | |||
=== عزل از صدارت و مناصب بعدی === | |||
سرانجام تیر خلاص در زمان بازگشت از سفر فرنگ ناصرالدین شاه زده شد سپهسالار شاه را تشویق به سفر و دیدن اوضاع فرنگ و اخذ تمدن غرب تشویق میکرد و علما مخالف سفر بودند تهدید علما باعث شد شاه، سپهسالار را در رشت بگذارد و خود به تنهایی به تهران آید، پس از عزلش، اعتمادالسلطنه در مورد وضعیت غمبار صدر اعظم میرزا حسین خان سپهسالار در رشت مینویسد: «در بالاخانه جنب تالار نشسته بودند به ایشان ورود کردم این شخص باقوت و قدرت را که باین ذلت دیدم گریه ام گرفت.» (کارخانهدار) | |||
بدین ترتیب، دفتر اصلاحاتی که با عباس میرزا آغاز و ناکام مانده بود بار دیگر با عزل میرزاحسین خان سپهسالار بسته شد. (کارخانهدار) | |||
در غیاب شاه و سپهسالار مخالفان اصلاحات او ترتیباتی دادند و در همان روز ورود شاه به خاک ایران با حصور در دربار و ارائه عریضه خواستار عزل صدراعظم شدند. شاه بخاطر شدت و وسعت اعتراضات یا به ملاحظات دیگر از سپهسالار خواست که استعفا کند و با این استعفا موافقت کرد. او پس از برکناری به مقام وزارت امورخارجه منصوب شد. بعد از آن هم والی خراسان شد و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت. (آران پیپر) | |||
مشیرالدوله را در رشت و حکومت گیلان رها کردیم و با کاروان از اروپا بازگشته گیج و مبهوت ناصرالدین شاهی به تهران رسیدیم. شاه بالفور مستوفی الممالک را نخست وزیر جدید می نامد و دولت آشفته را به او می سپارد. بیچاره اگرچه وطن پرست بود و به اجنبی باج نمی داد، شریف بود و عزم رفع مشکلات کرده بود، اما کفایت و لیاقت میرزا حسین خان را نداشت. (آران پیپر) | |||
یکسال می گذرد و اوضاع بدجوری قمر در عقرب می شود. وزارتخانه ها به هم می ریزند، شورای دولت یکی درمیان تشکیل می شود و همان هم می شود محفل باندبازیهای دربار و شاهزادگان، وظایف دیوانی مدام در هم ادغام می شوند و انجام امورات مردمی بیجا به بن بست می رسند، تا اینکه شاه فکری به سرش می رسد. (آران پیپر) | |||
میرزا حسین خان در این یکسال می چسبد به حکومت گیلان و کمافی سابق نامه نگاریها و درددلهایش با شاه را ادامه می دهد. کاغذها دیگر غمنامه شده اند. او از گیلان برای شاه غصه در نامه می پیچد و این هم از تهران برای او صبر و تحمل حواله می دهد. شاه گهگداری مشورت هم می خواهد و گلایه می کند که امورات مملکت سخت درهم شده اند. (آران پیپر) | |||
ناگفته نماند که اطرافیان سپهسالار در گیلان نقل کرده اند که او هر روز در هراس و واهمه بسر برد که به سرنوشت امیرکبیر دچار شود. اینرا هم گفته اند که امر بر او مشتبه شده بود که به زودی از جانب ارتجاع به سراغش آمده، همان خواهند کرد که با میرزا محمدتقی خان امیرکبیر کردند. (آران پیپر) | |||
به هر روی، به سال ۱۲۹۰ قمری این کابوس پایان می یابد؛ شاه با عزت و احترام بسیار از او می خواهد گیلان را رها کرده به سرعت برای نجات پایتخت برآشفته به تهران بیاید. اینرا هم گفته باشم که پس از صدارت، دیگر آن اعتماد سابق مابین شاه و وزیر هیچگاه برقرار نشد. (آران پیپر) | |||
اینطور می شود که مدت کوتاهی را برای شاه ناز می کند. نهیب می زند و گله دارد که ناصرالدین میرزا چرا فاقد اقتدار در رای و نظر هستند و مثال عوام در رای خود نااستوار. هرچه شاه میگوید بیا و نخست وزیری را در دست بگیر، او جواب می دهد که دیگر به تهران نخواهد آمد. (آران پیپر) | |||
"سخنان تنبیه آمیز (در نامه هایش به شاه) می گوید، به مقام صدارت به ظاهر بی اعتناست، در بند حیثیت انسانی است، به پاکدامنی خویش می بالد. تنها یکجا ضعف نفسانی نشان می دهد که از دربدری می نالد؛ این جنبه ضعف شخصیت اوست. می بایست بداند صدراعظم اصلاحگر در نظام دولت فاسد – دربدری دارد، خانه نشینی دارد، دشمن و بدخواه دارد. مرد استوار بزرگ منش نه هیچگاه می نالد و نه زبونی می نماید. اما هیچکس جامع فضایل نیست؛ آدمیزاد است و ضعف های آدمی." (آران پیپر) | |||
=== ویژگیهای شخصیتی و مرگ === | |||
او در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد و در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در ۵۷ سالگی به مرگی مشکوک و زودهنگام در مشهد درگذشت. مستوفی از قول خود مینویسد: «او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردمداری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز مینوشت، خوب حرف میزد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگیناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را میتوان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانهای در آن دوره ساخته است اندازه گرفت.» (تاریخ ایرانی) | |||
میرزا حسین خان سپهسالار، دومین صدراعظم اصلاحطلب ناصرالدینشاه قاجار، اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. عبدالله مستوفی در توصیف او میگوید: «میرزا حسینخان سپهسالار اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. برای این، جمله احکام و دستورهای او که در کارهای کشور داده دلیلی بس هویدا است. با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمیگذاشت.» (تاریخ ایرانی) | |||
در ۲۱ ذیحجه ۱۲۹۸ قمری (۵۷ سالگی) درگذشت. ثروت افسانهای داشت، شامل جواهرات همسرش (۱۰۰ هزار تومان) و امپریالها. شاه قصد ضبط اموال داشت اما روسها مانع شدند. (پرتال جامع علوم انسانی) | |||
== مرگ و ویژگیهای شخصیتی == | |||
میرزا حسین خان سپهسالار در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در ۵۷ سالگی در مشهد درگذشت؛ مرگی که بسیاری آن را مشکوک و زودهنگام دانستهاند (تاریخ ایرانی). در ۲۱ ذیحجه همان سال چشم از جهان فروبست و ثروت افسانهای از خود بر جای گذاشت؛ ثروتی شامل جواهرات گرانبهای همسرش به ارزش یکصد هزار تومان و شمشهای طلا (امپریال) که پس از مرگش ناصرالدین شاه قصد ضبط آن را داشت، اما سفارت روسیه مانع شد (پرتال جامع علوم انسانی). | |||
عبدالله مستوفی او را چنین توصیف کرده است: «او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردمداری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز مینوشت، خوب حرف میزد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگیناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را میتوان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانهای در آن دوره ساخته است اندازه گرفت» (تاریخ ایرانی). | |||
مستوفی همچنین مینویسد سپهسالار «اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود… با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمیگذاشت» (تاریخ ایرانی). | |||
== ارزیابی تاریخی و یادگار == | |||
=== داوریهای مثبت: اصلاحطلب و ترقیخواه === | |||
میرزا حسین خان سپهسالار یکی از رجال معروف قاجاری است که میانه خوشنامی و بدنامی ایستاده است. او از مناصب پایین دولتی خدمت خود را آغاز کرد و بعد از مناصب دیپلماتیک در کشورهای مختلف به وزارت جنگ و وزارت خارجه و صدراعظمی رسید. گروهی برآنند که او پس از عباسمیرزا و امیرکبیر سومین اصلاحخواه حکومتی در ایران بود و تنها چون مانند آن دو مرگ تراژیکی نداشته، به شهرت آنچنانی نرسیده است و برخی دیگر او را نماد وابستگی به غرب و بانی نخستین قرارداد استعماری در ایران میدانند که بهخاطر آن نیز بدنام شد. (نواندیش) | |||
کسی که هنوز نامش با مسجد و مدرسه سپهسالار در تهران به نیکی در زبان مردم جاری است و در عین حال بیش از عباسمیرزا و امیرکبیر در اجرای ایدههای اصلاحی خود موفق شد در عین حال متهم به رشوهگیری برای انعقاد قراردادی استعماری و خیانتآمیز است. (نواندیش) | |||
درباره شخصیت و عملکرد سپهسالار داوریهای گوناگونی شده است. برخی او را به عنوان صدراعظمی اصلاحگر و مترقی میدانند که دنباله اصلاحات امیرکبیر را پی گرفت و بر آنند که "فرزانگی مشیرالدوله در این بود که روح تاریخ زمان را دریافت. با سیر تاریخ خود را منطبق گردانید. با جریان عصر خویش پیش رفت و با ایدئولوژی ترقی به کار پرداخت". (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
=== داوریهای منفی: وابستگی و خیانت === | |||
برخی دیگر بر آنند که "با معرفی و اصرار دولت انگلیس میرزا حسین خان به صدارت ایران رسید" و هنگام تعیین او برای صدارت، در چهار مورد از ایشان قول گرفتند: ۱- قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان ۲- قبول حکمیت انگلیس راجع به حدود سیستان ۳- دادن امتیاز به رویتر ۴- بردن ناصرالدین شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. (پژوهشکده تاریخ معاصر) | |||
=== یادگارها: مسجد و مدرسه سپهسالار === | |||
ناظمالاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد: «کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» همچنین ناظمالاسلام با استناد به سخنان میرزا حسینخان مینویسد: «من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا میکنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.» (تاریخ ایرانی) | |||
نسخهٔ ۱۹ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۵۶
میرزا حسین خان سپهسالار، (متولد ۱۲۴۳ ه.ق، قزوین – درگذشته ۱۲۹۸ ه.ق، مشهد) ملقب به مشیرالدوله و سپس سپهسالار اعظم، یکی از برجستهترین رجال سیاسی دوران ناصری بود که به عنوان اصلاحطلب، دیپلمات و صدراعظم شناخته میشود. او فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی و از خاندانی غیراشرافی بود. ترقی اولیهاش مدیون توجه امیرکبیر بود که او را برای تحصیل به اروپا فرستاد. پس از بازگشت، در مناصب کنسولی بمبئی و تفلیس و سپس وزیرمختاری طولانی در عثمانی، تجربه دیپلماتیک و ثروت هنگفتی اندوخت. او در سال ۱۲۸۷ ق، به وزارت عدلیه و اوقاف و سپس در سال ۱۲۸۸ ق، به وزارت جنگ و صدارت رسید.
دوران صدارت او (۱۲۸۸–۱۲۹۰ قمری) با اصلاحات گسترده همراه بود: تأسیس کابینه مدرن، مبارزه با رشوه، اصلاح نظام مالی و مسکوکات، استخدام مستشاران اتریشی، ایجاد پستخانه، انتشار روزنامه، نظمدهی به ارتش، تأسیس کارخانه اسلحهسازی و صندوق عرایض برای شکایات مردمی. او بانی سفر اول ناصرالدین شاه به اروپا بود تا شاه با پیشرفتهای غربی آشنا شود. اما همزمان قرارداد جنجالی رویتر (۱۲۸۹ قمری) را امضا کرد که انحصار گستردهای به «بارون ژولیوس د رویتر» میداد و با اتهام رشوه و نفوذ انگلیس همراه شد. این قرارداد با مخالفت شدید روحانیت (به ویژه حاج ملا علی کنی)، درباریان و روسیه مواجه و لغو گردید.
صدارت میرزا حسین خان سپهسالار در دوران قحطی بزرگ (۱۲۸۸–۱۲۸۹ قمری) رخ داد که بخشی از آن به سیاست ترویج کشت تریاک نسبت داده میشود. او در سیاست خارجی به انگلیس تمایل داشت و پیشنهاد واگذاری امنیت بحرین به نیروی دریایی بریتانیا داد که از سوی شاه خیانت تلقی شد. پس از عزل از صدارت، وزارت خارجه و جنگ را بر عهده گرفت و قرارداد آخال (واگذاری بخشهایی از مرزهای شمال شرقی به روسیه) را امضا کرد. او در اواخر عمر به حکومت خراسان رفت و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت و ثروت افسانهای بر جای گذاشت.
میرزا حسین خان سپهسالار را هم ستایش کردهاند به عنوان ادامهدهنده راه امیرکبیر در ترقیخواهی و قانونمداری و هم نکوهش به دلیل وابستگی به بیگانگان، رشوهخواری و از دست دادن تمامیت ارضی. مسجد و مدرسه عالی سپهسالار (مطهری کنونی) از یادگارهای ماندگار اوست.
زندگی اولیه و خانواده
میرزا حسین خان سپهسالار، فرزند میرزا نبی خان امیر دیوان قزوینی، در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد. اجداد وی اهل علیآباد مازندران بودند و پدربزرگ او، عابدینبیک، در قزوین نزد شاهزاده علینقیمیرزا رکنالدوله، حکمران قزوین، به دلاکی اشتغال داشت.
سپهسالار با امیر شباهت دیگری نیز داشت؛ این دو از سابقه خاندانی و اشرافی برخوردار نبودند و به همت و هوش فردی در نظام اداری ترقی کرده و مورد توجه قرار گرفتند؛ امیر اگر پسر آشپز بود، سپهسالار نیز پسر دلاکی در قزوین که دلاک خاصه علینقیمیرزا رکنالدوله، پسر فتحعلیشاه بود؛ بدین سبب دشمنانش او را با عنوان دلاکزاده تحقیر میکردند. (نواندیش)
آموزش و تحصیلات
میرزا حسین خان سپهسالار رشد و ترقی خود را عمدتا مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود. امیرکبیر با پدر او روابط نزدیک داشت و پس از صدارت، فرزندان او را به تهران خواست و به کارهای دولتی گماشت. امیرکبیر او را برای تحصیل به خارج از کشور فرستاد و وی زبانهای فرانسوی و عربی را فرا گرفت، هرچند به فرانسه احاطه کامل نداشت. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه مینویسد:
«فرانسه را غلط مکالمه میکرد و غلط مینوشت اما از شدت پررویی و طلاقت لسان، طوری کلمات را ادا میکرد که هرکس تصور مینمود که او فرانسه میداند.» (نواندیش)
در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه، میرزا نبی خان تصمیم گرفت که دو فرزند خود یعنی میرزا حسین خان و میرزا یحیی خان را برای تحصیل به اروپا بفرستد. میرزا حسین خان پس از اقامت کوتاهی در اروپا، به زودی به ایران بازگشت. با اینکه تحصیلات او در همان سطح تحصیلات معمولی قدیمی باقی ماند و شاید در اوایل دوره مدرسه دارالفنون، زبان فرانسه را هم کمی آموخته باشد، اما از هوش سرشار و قدرت بیان و نگارش و پشت کار و جدیت خوبی بهرهمند بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
میرزا حسینخان سپهسالار عمده رشد و ترقی اولیهاش را مرهون توجهات خاص امیرکبیر بود و در دهههای بعد نیز علت توجه ویژه ناصرالدینشاه به پیشنهاد اصلاحی سپهسالار و همراهی با آن را پشیمانی شاه از قتل امیرکبیر و شباهت اصلاحات مدنظر سپهسالار با اصلاحات امیرکبیر دانستهاند؛ در واقع شاه در سیمای سپهسالار، امیرکبیر را میدید که اصلاحات نیمهتمامش را پی میگیرد. (نواندیش)
میرزا حسین قزوینی ملقب به مشیرالدوله و بعد ملقب به سپهسالار شد و سپس صدراعظم ناصرالدین شاه قاجار گشت. او پس از تحصیلات مقدماتی و مدتی تحصیل در دارالفنون، به ماموریتهای خارجی رفت. (آران پیپر)
بازگشت از تحصیل و فعالیتهای دیپلماتیک
میرزا حسینخان سپهسالار پس از بازگشت، وکیل کارهای پدر شد و در وزارت امورخارجه مشغول گردید، اما پس از فوت پدر و مضیقه مالی، به کنسولگری ایران در بمبئی منصوب شد. امیرکبیر در حکم انتصاب او توصیه کرد:
«از گرفتن تعارف و رشوه محترز بوده، مطلقا طمع و توقعی از آنها [تجار و ایرانیان مقیم بمبئی] ننماید.» (پرتال)
سپهسالار پس از بازگشت از اروپا و اشتغال به وکالت کارهای پدرش، میرزا تقی خان امیرکبیر او را به کنسولگری بمبئی فرستاد. در آنجا دو نفر از تجار ایرانی مردند و مبلغ گزافی از ثروت آنها نصیب او شد. در همان جا، آقاخان محلاتی که با وی دوست بود، او را در شرطبندی مسابقات اسبدوانی رایج در هند، که برد و باخت داشت، سهیم کرد و از این راه مبلغی اندوخت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
مدیریت دولتی میرزا حسینخان در زمان صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر آغاز شد. او در سال ۱۲۶۷ قمری زمانی که فقط ۲۵ سال داشت به سمت کارپردازی و در مقام کنسولگری به بمبئی رفت و در سال ۱۲۷۱ قمری کنسول تفلیس شد. چهار سال بعد در سمت وزیرمختاری به ماموریت اسلامبول اعزام شد و سه سال را در دربار عثمانی گذراند، در همان جا بود که لقب مشیرالدوله گرفت. یک بار نیز در سال ۱۲۸۲ قمری بر سر قضیه هرات از طرف دولت به ماموریت لندن رفت. (تاریخ ایرانی)
او در دوران صدراعظمی امیرکبیر نزدیک به سه سال کارپرداز ایران در بمبئی بود و مدتی پس از مراجعت از هندوستان، کنسول ایران در تفلیس شد. در سالهای آخر صدارات میرزاآقاخان نوری وزیر مختار ایران در استانبول شد. او ۱۰ سال وزیر مختار ایران در استانبول بود و پس از آن هم با رتبه سفیرکبیری دو سال دیگر در استانبول ماند. (آران پیپر)
مأموریت در بمبئی و تجارت تریاک
میرزا حسینخان سپهسالار از راه بوشهر و مسقط به بمبئی رفت، اما در میانه راه بدون هماهنگی، با شیخ مسقط مذاکره کرد که مورد ایراد قرار گرفت. نایب وزارت خارجه در ۲۴ شوال ۱۲۶۷ قمری در یک نامه انتقادآمیز به او نوشت:
«مداخله شما در امور خارج از ماموریت و کارهایی که در دستورالعمل قید نشده و مداخله کردهاید، پسند نیفتاد. مقرر داشتند من به آن عالیجاه اظهار داشته و ضمنا نصیحت نمایم از قرار دستورالعمل که در دست دارید، تجاوز و تخلف نکنید و در امورات خارج از ماموریت خود بههیچوجه دخیل ننمایید.» (پرتال)
اقامت سهساله میرزا حسینخان در بمبئی با ثروت انبوهی همراه بود. او در گزارش خود منافع کشت خشخاش را گوشزد کرد و دولت کشت تریاک را ترویج داد، که از سال ۱۲۶۷ قمری در اطراف تهران آغاز شد. تا سال ۱۲۸۷ قمری (۱۸۷۰ میلادی)، تریاک ایران به صادرات بینالمللی درآمد و اعتیاد رواج یافت. او تجار را به آوردن تریاک به جای پول تشویق کرد و یکی از مشوقان تریاککاری بود. در سال ۱۸۷۱ میلادی، صادرات تریاک از ۸۷۰ جعبه به ۷۷۰۰ جعبه رسید. این سیاست به قحطی ۱۸۷۱-۱۸۷۲ منجر شد، با تلفات حدود یکونیم میلیون نفر در ایران.
بمبئی مرکز تجارت خاندان یهودی ساسون بود که در صادرات تریاک فعال بودند. سپهسالار با ثروت ۱۵۰ هزار روپی بازگشت، که شایعاتی مبنی بر پرداخت توسط ساسونها وجود داشت. او مدعی شد ثروت از ارث تجار یا شرطبندی آقاخان محلاتی است. امیرکبیر قصد تنبیه او را داشت اما اجل مانع شد.
نخستین منصب مهم میرزاحسینخان که با حکم امیرکبیر به او سپرده شد، کنسولگری ایران در بمبئی است که تنها سه سال به طول انجامید، اما میرزاحسینخان با ثروتی هنگفت از این سفر بازگشت که عمده منابع آن را نتیجه رشوهخواری و پذیرش هدایا از سوی او دانستهاند و عجیب اینکه این ثروتاندوزی او در ماموریت سهساله موجب نزول سپهسالار نشد و او پس از بمبئی به تفلیس مامور شد.
میرزاحسینخان سپهسالار خود در توجیه نحوه کسب این ثروت عظیم مدعی شد در بمبئی یکیدو نفر از تجار ایرانی از دنیا رفتند و مبلغ زیادی از مال آنها به او رسید و همچنین مدعی شد آقاخان محلاتی، باجناق وی به نیت او در شرطبندی اسبدوانی شرکت کرد و برنده شد و پول هنگفتی به او داد.
هم بمبئی و هم تفلیس در آن دوره شهرهای مهمی برای تجارت و دیپلماسی ایرانی بودند. بمبئی مهمترین بندر حکومت بریتانیایی هند و محل حضور و تجارت عده زیادی از ایرانیان مهاجر بود و در دهههای بعدی روزنامه حبلالمتین از کلکته با هزینه انگلیسیها منتشر و بانی تفکر تجددخواهی در دولت قاجاری شد.
باور انگلیسیها پس از قرارداد ترکمانچای بر این بود که ایران تحت نفوذ و حمایت روسیه تزاری قرار گرفته است و روسیه از نفوذی بیشتر در تهران برخوردار است. در واقع بنا بر ماده چهارم قرارداد ترکمانچای امپراطوری روسیه تزاری متعهد شده بود از سلطنت عباسمیرزا و فرزندان او حمایت کند. (پرتال جامع علوم انسانی)(نواندیش)
در همین دوره، او در یکی از گزارشهای خود برای دولت، منافع زیاد کشت خشخاش را گوشزد کرد و پیشنهاد ترویج کشت آن را داد. پس از بازگشت به تهران، پدرش با تقدیم پیشکشی به میرزا آقاخان نوری، صدراعظم وقت، توانست کنسولگری ایران در قفقاز را برای او به دست آورد. این دوره مسئولیت او با جنگهای کریمه (۱۸۵۴-۱۸۵۶ م) و بروز قحط و غلا در منطقه قفقاز همزمان شد. او با میرزا صادق نوری، وزیر و پیشکار آذربایجان هماهنگ کرده غله این دیار را به قیمت ارزان میخرید و در قفقاز به قیمتی گزاف میفروخت، به گونهای که نزدیک به صد هزار تومان از این کار سود برد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
مأموریت در تفلیس و تجارت غله
در ۱۲۷۱ قمری به سرکنسولی در تفلیس منصوب شد (با پرداخت به میرزاآقاخان نوری). در ۱۲۷۵-۱۲۷۹ قمری، گندم ارزان از آذربایجان وارد و به روسها گران فروخت، که حدود ۱۰۰ هزار تومان سود داشت.
دکتر محمدجواد شیخالاسلامی مینویسد، سپهسالار در این ماموریت نیز همچنان در فکر فعالیتهای اقتصادی بود: «در زمان صدارت میرزاآقاخان نوری موقعی که [میرزاحسینخان] سرکنسول ایران در تفلیس بود، گندم به قیمت خیلی ارزان از آذربایجان وارد میکرد و به روسها که مشغول جنگ در شبهجزیره کریمه بودند، به قیمتهای هنگفت و سرسامآور میفروخت».
سپهسالار در بمبئی با بریتانیاییها روبهرو بود و در تفلیس با نایبالسلطنه امپراطوری روسیه تزاری در قفقاز آشنا شد. او در تفلیس با میرزافتحعلیآخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایبالسلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. (پرتال جامع علوم انسانی)(نواندیش)
مأموریت در عثمانی و لقب مشیرالدوله
در ۱۲۷۵ قمری وزیرمختار در عثمانی شد (۱۲ سال). به امور اقتصادی شخصی پرداخت و سود گزاف برد. اعتراف کرد قاتلی را با مصونیت دیپلماتیک به اروپا برد و ۱۰۰ هزار لیره طلا دریافت کرد. در ۱۲۸۲ قمری لقب مشیرالدوله گرفت. (پرتال جامع علوم انسانی)
سپهسالار در تفلیس با میرزافتحعلیآخوندزاده، روشنفکر ایرانی که کارمند نایبالسلطنه روسی قفقاز بود، مرتبط و تحت تاثیر افکار او قرار گرفت. (نواندیش)
سپهسالار پس از تفلیس به مدت دوازده سال به سمت وزیر مختار ایران در استانبول عازم امپراطوری عثمانی شد. در این زمان نیز حضور سپهسالار در استانبول با اصلاحات در حکومت عثمانی موسوم به تنظیمات همزمان شد. در همین دوران ماموریت عثمانی (۱۲۸۲ قمری) بود که از سوی ناصرالدینشاه به او لقب مشیرالدوله داده شد. (نواندیش)
مشیرالدوله در یک دوره ۲۰ ساله در خارج از ایران به سر برد. در دوره ۱۲ ساله اقامت خود در استانبول جنبشهای قانونخواهی و مشروطهطلبی اروپا را که در عثمانی بازتاب گستردهای داشت از نزدیک مشاهده کرد و با تکاپوی روشنفکران عثمانی برای دستیابی به قانون اساسی و بنای مجلس قانونگذاری آشنا شد. (آران پیپر)
بعد از عزل میرزا آقاخان به تهران آمد و به وزیر مختاری اسلامبول نایل شد. مدت مأموریت او در عثمانی دوازده سال به طول انجامید (۱۲۷۵-۱۲۸۷ هـ.ق). در سال ۱۲۸۷، ناصرالدین شاه برای زیارت عتبات مقدسه به عراق سفر کرد و در بغداد دستخط وزارت عدلیه و وزارت وظایف و اوقاف را برای میرزا حسین خان که او را همراهی میکرد صادر کرد و وی را با خود به تهران آورد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
او ترتیب سفر ناصرالدین شاه به عتبات عالیات را با هماهنگی با عثمانی داد و با جلب اعتماد او فعالیت برای ایجاد اصلاحات در امور مملکتی را آغاز کرد. در این سفر شاه را با مبانی حکومت در غرب و ساختارهای جدید دولتی آشنا کرد و ایرانیانی را که از جور قاجار ترک وطن کرده به عراق آمده بودند به شاه نشان داد. شاه در پایان سفر به عتبات، میرزا حسین خان را با خود به تهران آورد و او را به «وزارت عدلیه و اوقاف و وظایف» گمارد. (آران پیپر)
یکی از رویدادهای مهم دوران حضور میرزاحسینخان در استانبول تشرف ناصرالدینشاه به عتبات بود که بازتاب زیادی یافت. ناصرالدینشاه در این سفر چنان مورد استقبال ایرانیان و شیعیان نجف و کربلا قرار گرفت که گویی به یکی از شهرهای ایران پا گذاشته است. این اتفاق در عین حال که موجب سوءظن سلطانعبدالحمید به ناصرالدین شاه شد، برای میرزاحسینخان خوشیمن بود و ناصرالدینشاه بهمنظور قدردانی از تلاشهای میرزاحسینخان در مسیر بازگشت از زیارت، در بغداد، او را به وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف منصوب کرد و وی به همراه شاه به تهران آمد. (نواندیش)
مناصب وزارتی و صدارت
وزارت عدلیه و اوقاف
در ۲۹ رمضان ۱۲۸۷ قمری، پس از زیارت عتبات، به وزارت عدلیه و اوقاف منصوب شد. تلاش برای برهم زدن نفوذ روحانیت با کتابچه تنظیمات، که محاکم شرع را تحت کنترل دولت درآورد و استقلال روحانیت را تهدید کرد. ایجاد صندوق عرایض برای شکایات مردم از حکام، که ماهانه به تهران فرستاده میشد اما پس از چند سال برچیده شد. (پرتال جامع علوم انسانی)
مدیریت عالی میرزا حسینخان در سال ۱۲۸۷ قمری با انتصابش به وزارت عدلیه و اوقاف آغاز شد. در سال ۱۲۸۸ قمری با لقب سپهسالار اعظم به وزارت جنگ رفت و یک ماه و نیم بعد به صدارت رسید؛ ولی پس از دو سال، در راه بازگشت از نخستین سفر ناصرالدینشاه به فرنگ، زمانی که نزدیک قزوین رسیدند از صدارت عزل و به حکومت گیلان منصوب شد. یک ماه بعد او را از رشت به پایتخت احضار و به وزارت امور خارجه منصوب کردند. یک سال بعد وزارت جنگ نیز بر عهده او قرار گرفت. میرزا حسینخان شش سال هر دو وزارتخانه را مدیریت کرد تا اینکه در شوال ۱۲۹۵ قمری برکنار و سال بعد فرمانفرمایی خراسان را بر عهده گرفت و روانه مشهد شد.
ناظمالاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد:
«کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.»
همچنین ناظمالاسلام با استناد به سخنان میرزا حسینخان مینویسد:
«من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا میکنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.» (تاریخ ایرانی)
میرزاحسینخان در طول دوران وزارت عدلیه و اوقاف، تمام تلاش خود را بر این متمرکز کرد که نظام قضائی سابق را که بر نفوذ روحانیت استوار بود، برهم زند. لذا با نگارش کتابچه تنظیمات که آن را به تصویب و امضای شاه نیز رسانده بود، درصدد تعیین حدود و وظایف کارکنان دولت برآمد.
از اقدامات مثبت او در این دوره این بود که به شاه پیشنهاد کرد صندوقی به نام «صندوق عرایض» در تمام شهرستانها نصب کنند تا مردم بتوانند شکایات خود را از حکام محلی و ماموران دولتی در آن صندوق بریزند و در پایان هر ماه نامههای مردم را با پیک ویژه به تهران بفرستند و شکایات مردم مستقیماً به نظر شاه برسد و دستورهایی بایسته داده شود. (نواندیش)
پس از ورود به تهران، ناصرالدین شاه مجلس دارالشورای دولتی را تشکیل داد و پس از هفت ماه، میرزا حسین خان را که پس از فوت میرزا جعفرخان مشیرالدوله (۱۲۷۹) ملقب به مشیرالدوله شده بود و اینک عضویت دارالشورا و وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را بر عهده داشت، به لقب سپهسالار اعظم ملقب و به وزارت جنگ منصوب نمود. یک ماه و نیم بعد از این تاریخ، در ۲۹ شعبان ۱۲۸۸ هـ.ق، سپهسالار اعظم به منصب صدارت عظمی نیز ارتقاء یافت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
مدتی بعد با فرمان ناصرالدین شاه به مقام صدراعظمی رسید و کوششهای اصلاحی خود را ادامه داد. سپهسالار سفر اول ناصرالدین شاه به فرنگ را ترتیب داد. (آران پیپر)
وزارت جنگ و صدارت اعظم
در ۱۳ رجب ۱۲۸۸ قمری به وزارت عسکری و سپس صدارت منصوب شد. بخشنامههایی علیه رشوه و قوموخویشبازی صادر کرد. حسامالسلطنه را عزل کرد و قدرت گرفت. (پرتال جامع علوم انسانی)
ستاره اقبال میرزاحسین مشیرالدوله درخشیدن گرفت و او به فاصله اندکی به وزارت جنگ و سپس صدارتاعظمی انتخاب شد. ناصرالدینشاه ضمن اعطای لقب «سپهسالار اعظم»، ابتدا او را به وزارت عسکری منصوب کرد و پس از مدتی کوتاه فرمان صدارت او را صادر و «نیک و بد جمیع امور دولت» را به وی محول کرد. خود سپهسالار مینویسد: «جمیع امورات دولتی و مملکتی را جزئیتاً و کلیتاً واگذار و تفویض فرمودهاند.» (نواندیش)
سپهسالار تنها چهلوهفت روز پس از صدارتش، میرزاملکمخان، دیگر روشنفکر غربگرای ایرانی را از استانبول فراخواند و مدتی او را مشاور خود کرد و سپس بهعنوان سفیر به لندن اعزام کرد. (نواندیش)
اصلاحات اداری و مالی
آغاز صدارت میرزا حسینخان مقارن بود با اوج بحران اقتصادی کشور از جمله رکود ده ساله، قحطیهای پیاپی، کاهش شدید جمعیت، فقر و بیکاری فراگیر، مهاجرت اعیان به خارج، کاهش تولیدات کشاورزی، بحران بیپولی، بیاعتباری اوراق بهادار دولتی و عدم توازن در واردات و صادرات که همگی نشانههای بحران عمومی بودند. عبدالله مستوفی شرح داده یکی از بحرانها قحطی بزرگی در این سالهاست: «از یکی دو سال پیش کمبارانی شروع و گرانی و تنگی خواروبار خودنمایی میکرد ولی در زمستان سال ۱۲۸۷ قمری باران هیچ نبارید و مایههای سنواتی هم تمام شده بود. قیمت نان که در بهار آن سال اندکی بیش از یک من شش، هفت شاهی نبود به مرور ترقی کرده در این وقت به یک من یک قران رسید... در زمستان سال ۱۲۸۸ قمری قیمت نان یک من پنج قران شد که پانزده، شانزده برابر قیمت عادی آن بود و مجبور شدند از روسها استمداد کنند... در زمستان این سال برف و باران بیحساب آمد و همین بارندگی زیاد در پارهای از جاها راهبندان کرد و بیشتر مایه تلف نفوس گردید... در بهار هم مرض حصبه و محرقه خیلی از مردم را اعم از بیچیز و منعم به دیار فنا فرستاد...» (تاریخ ایرانی)
میرزا حسینخان با وقوف بر چنین موضوعی برنامهریزی اصلاحات خود را با همراهی افرادی چون میرزا یوسف مستشارالدوله و میرزا ملکمخان آغاز کرد. او پیش از پذیرش صدارت، زمانی که وزیر عدلیه بود، میرزا یوسفخان مستشارالدوله را به همکاری فراخواند. یوسفخان از خانوادههای معروف تبریز بود که سالها در سفارت ایران در تفلیس خدمت کرده و دو، سه سالی هم شارژدافر سفارت ایران در پاریس بود. (تاریخ ایرانی)
میرزا یوسف مستشارالدوله پیش از آنکه به ایران بیاید رساله «یک کلمه» را در پاریس منتشر کرده بود: «به عقیده او کلید همه مشکلات جامعه ایران یک کلمه و آن یک کلمه قانون بود. این رساله که بعدها بسیار معروف شد در واقع اصلیترین مواد اعلامیه حقوق بشر را که در مقدمه قانون اساسی فرانسه پذیرفته شده بود دربرداشت.» فریدون آدمیت در «اندیشه ترقی و حکومت قانون» (عصر سپهسالار) مینویسد: «او در ایران اولین نویسندهای است که گفت منشا و قدرت دولت، اراده ملت است.» (تاریخ ایرانی)
میرزا ملکمخان ناظمالدوله چهره دیگری بود که در بدو حضور سپهسالار در صدارت عظمی در اندیشه قانونخواهی نقشی بسیار مهم داشت: «به اعتقاد او ایرانیان میبایستی همانگونه که بسیاری از مظاهر تمدن مادی را به کشور آورده و از آن بهره جسته بودند شیوه مدیریت و سازماندهی و قانونگذاری را نیز از آنها بیاموزند.» (تاریخ ایرانی)
گام بعدی میرزا حسینخان برای مدیریت جامعه، مبارزه با فساد اداری بود: «در بخشنامهای همگان خاصه مدیران ارشد را از پذیرفتن رشوه که به صورت بیماری فراگیر سازمانهای دولتی درآمده بود بر حذر داشت و برایشان خط و نشان کشید و برای اینکه فرمانش کمرنگ نشود به قول عبدالله مستوفی با جدیتی خسته نشد و دنبال بخشنامه خود را گرفت و به زودی کارها نظم و نسق مرتبی پیدا کرد. اگرچه مردم به سادگی زمان امیرنظام نبودند که فورا تسلیم شوند، معهذا یکی دو فقره عزل تنبیهی که بر اثر نافرمانی پارهای از حکام حتی درباره شاهزادگانی مانند عزل حسامالسلطنه از خراسان اتفاق افتاد، خواهی نخواهی همه را بیدار کرد.» (تاریخ ایرانی)
میرزا حسینخان برای سازمان دادن به دولت لایحهای را در آبان ۱۲۸۸ قمری به امضای شاه رساند که به موجب آن دولت به یک صدارت و ۹ وزارت تقسیم میشد: «وزارت داخله، خارجه، جنگ، مالیات، عدلیه، علوم، فواید، تجارت و زراعت و دربار. صدراعظم شخص اول دولت و رئیس مجلس وزرا بود. در عین حال در این لایحه تصریح شده بود وزرا در کلیات امور مسئولیت مشترک و در وزارتخانه متبوع خودشان مسئولیت خاص دارند.» (تاریخ ایرانی)
بر اثر مدیریت سپهسالار، درآمد سالانه دولت افزایش قابل توجهی پیدا کرد؛ افزایشی که به خاطر بهکارگیری مستشاران فرنگی در امر مالیات بود: «او برای سروسامان دادن به وضع مالیات بارون دو استاین اتریشی را به ایران آورد. علاوه بر او میرزا حسینخان بیست و چند اتریشی دیگر را نیز برای اصلاح امور کشور به استخدام درآورد؛ اما موانع زیادی بر سر راهش ایجاد کردند. بارون دو استاین مسئولیت اصلاح اوزان و مقادیر و یکسان کردن آنها را نیز بر عهده داشت.» (تاریخ ایرانی)
طرح برپا کردن بانک دولتی با سرمایه ده کرور تومان در زمان صدارت میرزا حسینخان ریخته شد. از فرانسه و انگلیس و اتریش چند پیشنهاد برای ایجاد بانک رسیده بود. به همت میرزا حسینخان مطالعات زیادی در این زمینه صورت گرفت اما به دلایل گوناگونی این طرح تا ۱۲۹۵ قمری به تاخیر افتاد. (تاریخ ایرانی)
با آنکه بانک باز نشد؛ اما اصلاح مسکوکات نقدی بهتر شد و پول ایران که تا آن زمان وضعیت مشخص و نظام متناسبی نداشت سامان گرفت: «اغلب ولایات هر کدام ضرابخانهای برای خودشان داشتند و سودی هم به خزانه دولت میپرداختند. پول کشور عبارت بود از تومان طلا، قران نقره پناهآباد (نیم قرانی)، پول سیاه یا شاهی مسی، اسکناس هنوز به بازار نیامده بود؛ عیار قران و تومان در ولایات ثابت نبود. از نقره خالص بدون عیار تا پول قلب سکه میزدند. به همین سبب بهای زر و سیم مسکوک در نقاط مختلف فرق میکرد. ارزش قران معادل یک فرانک فرانسه بود. چرخ ضرابی در کار نبود. ابزار کار چکش و کوره و سندان بود و به همین دلیل سکهها زشت و بدریخت بودند و زمینه برای فساد کاملا آماده بود. میرزا حسینخان با برپا کردن ضرابخانه مرکزی به این آشفتگی و فساد تا حد زیادی پایان داد. او در اندیشه چاپ اسکناس هم بود اما چون کار تاسیس بانک مجمل ماند این طرح او نیز به جایی نرسید.» (تاریخ ایرانی)
اصلاحات میرزا حسینخان در مقابل فسادی که در تار و پود دولت ریشه دوانده بود نتوانست بیشتر از دو سال دوام بیاورد؛ اما شاید مهمترین کاری که او برای ادامه اصلاحاتش کرد تاثیر بر ذهن و اندیشه شاه برای اصلاحات بود. از این رو سفرهای شاه به فرنگ که زمینه نخستین آن را میرزا حسینخان گذاشت از همین جا میآمد: «قصد سپهسالار این بود که شاه با چشمان خود ببیند با استقرار نظم و سازماندهی در کارها بهتر میتوان مدیریت کرد. او در انتخاب همراهان شاه در این سفر نیز دقت به خرج داد تا تصمیمسازان و تصمیمگیران مهم همراه شاه باشند و از اوضاع جهان آگاه شوند.» (تاریخ ایرانی)
سفر ناصرالدینشاه از روسیه آغاز شد و از ورشو و آلمان و بلژیک به لندن و از لندن به پاریس و ایتالیا و ژنو و عثمانی و در نهایت به روسیه بازگشت. (تاریخ ایرانی)
سپهسالار با استخدام معلم از اتریش برای ایجاد قشون منظم و تأسیس مدرسه نظامی برای تربیت افسران و تأسیس کارخانه اسلحهسازی و مهمات جنگی با قوه ماشین بخار به ارتش ایران نظم و نظامی بخشید و پستخانه و انتشار تمبر پستی را در کشور راهاندازی کرد. (نواندیش)
همین ایجاد پستخانه چندی پیش در زمان خاقان بزرگ فتحعلیشاهقاجار، جد ناصرالدینشاه از سوی میرزاابوالحسنخان شیرازی پیشنهاد شد که شاه تصور کرد میرزاابوالحسنخان قصد تمسخر او را دارد و کم مانده بود فرمان اعدام او را صادر کند. میرزاحسینخان سپهسالار با تقویت دارالفنون و ساده نمودن سبک نگارش در مکاتبات دولتی تلاش زیادی برای اصلاح نظام اداری کشور برداشت و با استخدام مشاوران و متخصصین اتریشی برای اصلاح امور مالیه و بهرهبرداری از معادن تلاش کرد. او بانی و حامی انتشار روزنامههای وقایع عدلیه، نظامی، مریخ، وطن و یک سالنامه بود که در میان رجال دولتی کارنامهای یگانه شمرده میشود. (نواندیش)
سپهسالار از ابتدای صدارت خود تلاش کرد توجه شاه را به لزوم انجام اصلاحات داخلی با الگو قرار دادن کشورهای اروپایی قانع کند و در همین مسیر مقدمات نخستین سفر پادشاه ایران به کشوری مسیحی را فراهم کرد و ناصرالدینشاه در تاریخ ۱۹ آوریل ۱۸۷۳ برابر با ۱۲۹۰ قمری به اروپا رفت. (نواندیش)
اصلاحاتی که با قتل امیرکبیر متوقف مانده بود با روی کار آمدن میرزا حسین خان سپهسالار در دهه ۱۲۸۰-۱۲۹۰ قمری از سر گرفته شد. پریشانی اوضاع کشور، قحطی و خشکسالیهای پی در پی و آشوبهای مداوم مردم گرسنه، کشور را در غرقابی از فلاکت فرو برده بود. (کارخانهدار)
در این زمان اصلاحات ۱۰ ساله سپهسالار آغاز میگردد که بقول حسنعلی خان گروسی: «هنوز از صدارت ایشان ۶ ماه نگذشته که مدرسهها و بیمارستانها دایر شد و نان خشک عساکر ما که سه ماه به سه ماه نمیرسید به سوپ و خورش یومیه مبدل گشت... ترقیخواهان زبان به مدحش گشودند، اما سنتیها، نیز به ذم و تخطئه او پرداختند.» (کارخانهدار)
در عادت رشوهگیری و مالاندوزی او از این راه تقریباً تردیدی نیست اما ایدههای اصلاحجویانهاش نیز پنهان نیست. او توانست نخستین قدمها را برای قانونگذاری با هدف تغییر حکومت خودکامه فردی به حکومت قانونمند و کاهش قدرت حکام و حفظ حقوق رعیت بردارد و با تأسیس «صندوق عرایض» که مردم شکایات خود را در آن صندوق میریختند، تلاش کرد نظام بازرسی و شکایت را در کشور راهاندازی کند. او محاکم شرعی را محدود و محاکم عرفی را که در دست حکومت بود، گسترش داد. (نواندیش)
قحطی و بحران اقتصادی در دوران صدارت
صدارت او با قحطی همراه بود، که بخشی به ترویج تریاک نسبت داده میشود. برای جلب حمایت، پول به فقرا داد که مهاجرت به تهران را افزایش داد. (پرتال جامع علوم انسانی)
سیاست خارجی و قراردادها
تمایل به انگلیس و قرارداد رویتر
انگلیس او را به صدارت رساند. تعهدات: حکمیت در بلوچستان و سیستان، امتیاز رویتر، سفر شاه به انگلیس. قرارداد رویتر (۱۸۷۲) شامل انحصار راهآهن، معادن، جنگلها، اراضی بایر، آبیاری، بانک، گمرکات برای ۷۰ سال و ۲۵ سال گمرکات. رشوههایی مانند ۵۰ هزار لیره به او پرداخت شد. قرارداد با مخالفت روحانیت (آیتالله حاجملا علیکنی) و روسها مواجه شد و لغو گردید. (پرتال جامع علوم انسانی)
احمدخانملکساسانی دیپلمات و مورخ عصر پهلوی که خود سالها در وزارت امورخارجه به کار اشتغال داشته، معتقد است: «در موقع تعیین میرزاحسینخان به صدارت، انگلیسیها برای چهار فقره از تقاضاهای خودشان از او قول گرفتند: اول، قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان؛ دوم، قبول حکمیت مامور انگلیس راجع به حدود سیستان؛ سوم، دادن امتیاز منابع ثروت سرتاسر ایران به بارون ژولیوس دو رویتر؛ چهارم، بردن ناصرالدینشاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. صدراعظم دستنشانده هم هر چهار فقره را موافق دلخواه آنها انجام داد.» (نواندیش)
شواهد و قرائن بسیاری وجود دارد که چنین صراحت و شرط و شروطی را نفی میکند؛ از جمله عدم حمایت دولت انگلیس از امتیاز رویتر یا نسبت دادن سفر ناصرالدینشاه به انگلیسیها، اما پوشیده نیست که انگلیسیها از صدارت میرزاحسینخان سپهسالار حمایت کردند. (نواندیش)
یکی از خطاهای حتمی سپهسالار، پذیرش حکمیت گلداسمیت در بلوچستان بود که مرز تصنعی ایران در شرق را رقم زد و بخشهای زیادی از بلوچستان ایران را از کشور جدا کرد. (نواندیش)
اما تفاوت مهم میان سپهسالار و امیر، نوع مواجهه این دو با قدرتهای خارجی و منفعتجوییهای شخصی بود. هرچه امیر در مقابل انگلیس و روس جسور بود و تلاش میکرد پای آنان را از دخالت در امور ایران دور کند، سپهسالار بر این باور بود که برای ایجاد تغییر در کشور به کشورهای اروپایی نیاز هست و باید از توان و دانش و حضور آنان استفاده کرد. از این جهت او را نخستین حکمران ایرانی که به تمام معنا به غربگرایی باور داشت نیز دانستهاند. (نواندیش)
به همین خاطر هم بود که ناصرالدینشاه را دو بار به سفر اروپا تشویق کرد تا او را با پیشرفتهای اروپایی آشنا کند و شاه خود به چشم سر از دستاوردها و اصلاحات اروپایی مطلع و آگاه شود. سپهسالار امیدوار بود که از این طریق همراهی و نزدیکی شاه را در اجرای اصلاحات مدنظرش کسب کند. (نواندیش)
از این رو، این مورخان بر این باورند که به همین دلیل، هنگام تعیین حدود بلوچستان هرچه میرزا معصوم خان انصاری، کمیسر ایران، به وزارت نوشت که کیچ- تمپ- بلیده- دزک- مسند- کوهک- اسپندار- پیشین- سرباز- دشت و باهو، مطابق اسناد همیشه متعلق به ایران بوده و چاه بهار و طیس و گوادر، بنادر مسلم ایرانند که گلد اسمیت میخواهد آنها را به خان کلات واگذار کند، کسی گوش نداد و میرزا حسین خان به توسط گلد اسمیت به میرزا معصوم خان تلگراف کرد که موافق رضای مأمور انگلیس عمل نمایید. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
مشهورترین موردی که در کارنامه سیاسی مشیرالدوله بحثانگیز شده است، اعطای امتیاز به رویتر است که بنا به گفته لرد کرزن، "وقتی جزئیات این امتیاز اعلام شد، روشن گشت که شامل کاملترین و عجیبترین تسلیم و واگذاری کلیه منابع صنعتی یک مملکت به دست خارجیها است که احتمالا میشد چنین تسلیمی را در تاریخ فقط در رؤیا تصور کرد، نه اینکه واقعا اتفاق بیفتد." (پژوهشکده تاریخ معاصر)
پیشنهاد واگذاری بحرین
بحرین همواره جزیی از سرزمین ایران شناخته میشد، حکام آن به وسیله دولت ایران و حاکم فارس تعیین میشدند و ملتزم به پرداخت مالیات آن منطقه به دولت ایران بودند. در دوره مورد بحث، انگلیسیها در خلیج فارس حضور مؤثر و بلامنازعی داشتند، روسها و فرانسویها هم در پی کسب بایگانی در این منطقه بودند و به همین دلیل همواره منتظر فرصتی بودند تا بتوانند برخی از جزایر خلیج فارس را از دولت ایران به اجاره بگیرند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
در همین ایام گاهی اوقات دولت عثمانی نیز میکوشید در خلیج فارس حضور پیدا کنند و در چند مورد کشتیای جنگی او منطقه بحرین را مورد تعرض قرار دادند. در سال ۱۲۸۱ هـ.ق نامق پاشا والی بغداد از اسلامبول تقاضا کرد که دو کشتی جنگی به بصره فرستاده شود و دولت عثمانی این کار را انجام داد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
ورود این کشتیها به خلیج فارس ناصرالدین شاه را مصمم کرد که برای حفظ بحرین و مسقط، نیروی دریایی فراهم آورد. بنابراین، به حاجی شیخ محسن خان معینالملک، کاردار ایران در پاریس دستور داد که بهای کشتی جنگی و مخارج آن را تحقیق کند و صورت بفرستد تا برای خلیج فارس خریداری شود. رونوشت این دستور جهت اطلاع برای میرزا حسین خان وزیر مختار ایران در عثمانی نیز فرستاده شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
او نظر خود را در این باره برای وزارت امور خارجه ارسال داشت که در بخشی از آن آمده است: ... تدبیری که اولیای دولت در خریدن کشتی و داشتن قوه بحریه در خلیج فارس میخواهند تهیه بفرمایند به اعتقاد فدوی کافی نیست. زیرا که با این وضع مالیه از عهده قیمت آن نمیتوانیم برآیم و ثانیا که سرکار اقدس همایونی از بابت کثرت میل و اهتمامی که در حفظ مملکت و تحصیل اسباب ترقی دولت و ملت دارند چند کرور به جهت ابتیاع چند واپور جنگی التفات فرمودند، از مخارج مستمره و مخارج فوقالعاده قوه بحریه اطلاع کامل ندارند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
با این مالیاتهایی که حالا در ایران متداول است از عهده مخارج و نگهداری آنها نمیتوانیم برآمد و بالاخره هرقدر تنخواه از برای ابتیاع آنها داده شود و در تدارکات و لوازمات دول فرنگستان مراقبت به عمل آید، قوه بحریه به این زودیها آنقدر نمیتواند بشود که از قوه بحریه انگلیس و عثمانی مدافعه و مقاومت نماید، خدای نکرده اگر محاربه و اختلافی فیمابین ما و آن دو دولت واقع شود اول ضرری که به ما وارد بیاید ضبط و تصرف قوه بحریه ما خواهد بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
پس عجالتا تکلیف این است که جنابعالی (یعنی میرزا سعید خان وزیر امور خارجه) با وزیر مختار انگلیس مذاکره به میان آورده بگویید ... به جهت اینکه در این دریا به جز شما کسی قوه بحریه ندارد و شما هم با دولت عثمانی در کمال مودت و موالات میباشید و اگر از طرف دولت مشارالیها بخواهد به بحرین و مسقط که متعلق به ایران است تعدی یا اجحاف و اظهار تسلطی بشود، چون شما امنیت این دریا را به عهده خود گرفتهاید البته مانع خواهید شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
پس وجود چنین قوه بحریه از برای دولت عثمانی در خلیج فارس ثمری نمیتواند داشت مگر یک اسباب تهدیدی به جهت بنادر دولت ایران. بنا بر این دولت ایران حق دارد که مراجعه به شما که دوست طرفین هستید بنماید و از شما بخواهد چنین قوه بحریه را مانع شوید تا دولت ایران را از تجاوزات و تهدیدات عثمانیها تأمین نمایید زیرا اگر هیچ یک از اینها را نمیکنید و دولت ایران وسیله اطمینان دیگری به جهت خود بجوید، اسباب گله و کدورت شما نشود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
چون میدانم دولت انگلیس وحشت دارد که اولیای ایران میخواهند یکی از جزایر خلیج فارس را به دولت فرانسه واگذار نمایند و در آن ضمن محافظه بنادر خودشان را از آن دولت بخواهند .... (پژوهشکده تاریخ معاصر)
نتیجه این پیشنهاد میرزا حسین خان ناامیدسازی دولت و شاه ایران از تلاش برای تأسیس نیروی دریایی و تشویق آنها به واگذاری امنیت جزایر ایران به دولت بریتانیا است. شش سال بعد، یعنی در سال ۱۲۸۷ هـ.ق دولت فرانسه که با دولت انگلستان در خلیج فارس و اقیانوس هند به رقابت برخاسته بود، مسیو پوره را به عنوان وزیر مختار روانه ایران ساخت تا شاید بتواند یکی از جزایر خلیج فارس را به مدت ۹۹ سال اجاره بگیرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
انگلیسیها همینکه از این مذاکرات آگاه شدند سفارت خود در تهران را مأمور ساختند تا تقاضای اجاره جزایر بحرین را به دولت ایران بنماید. وزارت امور خارجه ایران در این باره با میرزا حسین خان، سفیر ایران در اسلامبول، مشورت کرد و ایشان اینگونه نظر داد: ... بعد از آنکه دولت انگلیس حق ملکیت بحرین را به دولت علیه مکتوبا و علنا اعتراف نموده به جهت بقا و حفظ آن حق دو چیز لازم است، یا وجود قوه بحریه کامل [که میرزا حسین خان تلاش برای تأسیس آن را توصیه نمیکرد] یا تفویض محافظت خارجی جزیره مزبور به قوه بحریه انگلیس، چنانچه تا به حال هم امنیت خلیج فارس را دولت مشارالیها به عهده خود گرفته بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
چون شرط اول که داشتن قوه مجریه است هنوز به جهت دولت علیه ایران موجود نیست و اگر هم بخواهند حاضر فرمایند موقوف به شرایط و مدت است، به اعتقاد بنده اصلح و انسب به احوال دولت علیه این است که محافظت خارجی جزیره مزبور را به موجب فرمان همایون سه ساله یا پنج ساله به عهده کماندان قوه بحریه انگلیس در خلیج فارس بگذارند و به جهت این کار هم خود جنابعالی [وزیر امور خارجه] میتوانید در تهران با سفارت انگلیس مذاکره بفرمایید و هم تعلیمات به سفارت دولت علیه ایران در لندن مرقوم دارید که با اولیای دولت انگلیس مذاکره و قرار او را بدهند.... (پژوهشکده تاریخ معاصر)
ناصرالدین شاه نیز همانند برخی دیگر از رجال سیاسی آن روز، این پیشنهاد میرزا حسین خان سپهسالار را ناشی از تمایل او به دولت انگلیس و "خیانت به مملکت" دانست و به وزارت خارجه دستور داد که با دولت فرانسه وارد مذاکره شود که البته آن مذاکرات هم به دلیل بروز جنگ بین فرانسه و آلمان به جایی نرسید. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
قرارداد آخال و تمایل به روسیه
پس از مخالفتها، در رستمآباد استعفا کرد اما شاه او را بازگرداند. سپس به وزارت خارجه منصوب شد برای فسخ رویتر. نامه پذیرش او پر از چاپلوسی بود. (پرتال جامع علوم انسانی)
در ۱۲۹۰-۱۲۹۱ قمری وزارت خارجه و جنگ را گرفت. به روسها متمایل شد و امتیازاتی مانند راهآهن جلفا-تبریز داد و بخشی از مرزها را واگذار کرد. نشانهای انگلیس و روس دریافت کرد. (پرتال جامع علوم انسانی)
در دوران صدارت او دو قرارداد جدا با انگلیس و روسیه منعقد شد که حقوق مسلم تاریخی حاکمیت ایران در شرق و شمال شرق را برای همیشه از بین برد؛ نخست، پذیرش حکمیت گلداسمیت در ترسیم مرز بلوچستان بود که بخش زیادی از قلمرو ایران در شرق را از ایران جدا کرد و دومی، قرارداد آخال با روسیه تزاری بود که نفوذ و حضور ایران در ماوراءالنهر را برای همیشه از بین برد. (نواندیش)
همچنین در دوره صدارت و وزارت خارجه او بود که ایران از حقوق خود درماورای خزر و کوک تپه و دشت ترکمان و عشقآباد محروم شد و بخشی از حدود خراسان به روسها واگذار شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
مخالفتها و عزل
مخالفان داخلی: شاهزادگان و دیوانسالاران
بزودی لشکری از مخالفان در مقابلش صف آرایی کردند: هنگامیکه مالیات گرفتن را از مردم ولایت کاهش داد، خشم شاهزادگان را برانگیخت که حاکم ولایات بودند. و در مرتبه بعد طبقه مستوفیان و دستگاه دیوانسالاری از اقدامات او بیمناک شده در مقابلش قرار گرفتند. (کارخانهدار)
مخالفت روحانیت و حاج ملا علی کنی
اما سرسخت ترین دشمنانش علمای دین بودند هنگامیکه در پی اصلاح محاکم شرع و متوقف کردن مجازاتهای بریدن اعضای بدنی برآمد. حاج ملا علی کنی رئیس یکی از بانفوذترین محاکم شرع در پایتخت به علل مختلف در صف اول مخالفان قرار گرفت. (کارخانهدار)
اول اینکه اختلاف بر سر مسئله آزادی و به راه انداختن روزنامه های جدیدی بود که توسط سپهسالار ظهور کردند، حاج ملا علی کنی ضمن مخالفت، به ناصرالدین شاه نوشت: «کلمه قبیح آزادی به ظاهر خیلی خوشنماست و خوب، ولی در باطن سراپا نقص است و عیوب.» (کارخانهدار)
او آزادی را مترادف با بی بندوباری می دانست که یعنی هر کسی هر کار خواست انجام میدهد و بازگشت به وحوش می بازگشت! (کارخانهدار)
اختلاف دیگر سپهسالار با روحانیون این بود که مانند امیرکبیر تلاش می کرد از نفوذ ایشان در سیاست بکاهد. این رویارویی بر سر امتیاز رویتر و کشیدن راه آهن به اوج خود رسید. هر قدر که سپهسالار برای احداث راه آهن تلاش می نمود، روحانیون مخالف وی برعکس، سعی میکردند تا جلوی این کار را بگیرند. حاج ملاعلی کنی در رأس روحانیون مخالف سپهسالار، به ناصرالدین شاه نوشت: «ساختن راه آهن موجب میشود که جماعت اروپایی به ایران سرازیر شوند با هجوم عموم فرنگیان در بلاد ایران کدام عالمی در ایران خواهد ماند و اگر بماند جانی و نفسی داشته باشد که یکدفعه وادینا و واملتا بگوید.» (کارخانهدار)
اما مخالفت حاج ملا علی کنی با سپهسالار صرفاً محدود به راه آهن یا امتیاز رویتر نبود مورد اختلاف دیگر بر سر مسئله توزیع غله بود، چون در شروع صدارت، سپهسالار با خشکسالی و قحطی همراه بود او از این بابت متحمل مشکلات زیادی گردید. سپهسالار پس از عزلش به ناصرالدین شاه نوشت: «وقتی که حاج ملاعلی کنی غله انبار داشت و مردم از گرسنگی می مردند، من آذوقه عیال و خانه خودم را بیرون آورده، قسمت به فقرا میکردم. و او خرواری پنجاه تومان میبرد و غله را به امید گرانتر فروختن نمیداد و بندگان خدا تلف میشدند... حال آنها، حاج ملا علی کنی و یارانش، حافظ شریعت و خدوی مخرب دین است.» (کارخانهدار)
آنان شایعه کردند که سپهسالار میخواهد ایران را مسیحی کند و حاج ملاعلی کنی فتوا داد که عزل سپهسالار واجب است. علما اعلام کردند که اگر ناصرالدین شاه سپهسالار را عزل نکند از پایتخت بلکه از ایران مهاجرت خواهند کرد. (کارخانهدار)
عزل از صدارت و مناصب بعدی
سرانجام تیر خلاص در زمان بازگشت از سفر فرنگ ناصرالدین شاه زده شد سپهسالار شاه را تشویق به سفر و دیدن اوضاع فرنگ و اخذ تمدن غرب تشویق میکرد و علما مخالف سفر بودند تهدید علما باعث شد شاه، سپهسالار را در رشت بگذارد و خود به تنهایی به تهران آید، پس از عزلش، اعتمادالسلطنه در مورد وضعیت غمبار صدر اعظم میرزا حسین خان سپهسالار در رشت مینویسد: «در بالاخانه جنب تالار نشسته بودند به ایشان ورود کردم این شخص باقوت و قدرت را که باین ذلت دیدم گریه ام گرفت.» (کارخانهدار)
بدین ترتیب، دفتر اصلاحاتی که با عباس میرزا آغاز و ناکام مانده بود بار دیگر با عزل میرزاحسین خان سپهسالار بسته شد. (کارخانهدار)
در غیاب شاه و سپهسالار مخالفان اصلاحات او ترتیباتی دادند و در همان روز ورود شاه به خاک ایران با حصور در دربار و ارائه عریضه خواستار عزل صدراعظم شدند. شاه بخاطر شدت و وسعت اعتراضات یا به ملاحظات دیگر از سپهسالار خواست که استعفا کند و با این استعفا موافقت کرد. او پس از برکناری به مقام وزارت امورخارجه منصوب شد. بعد از آن هم والی خراسان شد و در سال ۱۲۹۸ قمری در مشهد درگذشت. (آران پیپر)
مشیرالدوله را در رشت و حکومت گیلان رها کردیم و با کاروان از اروپا بازگشته گیج و مبهوت ناصرالدین شاهی به تهران رسیدیم. شاه بالفور مستوفی الممالک را نخست وزیر جدید می نامد و دولت آشفته را به او می سپارد. بیچاره اگرچه وطن پرست بود و به اجنبی باج نمی داد، شریف بود و عزم رفع مشکلات کرده بود، اما کفایت و لیاقت میرزا حسین خان را نداشت. (آران پیپر)
یکسال می گذرد و اوضاع بدجوری قمر در عقرب می شود. وزارتخانه ها به هم می ریزند، شورای دولت یکی درمیان تشکیل می شود و همان هم می شود محفل باندبازیهای دربار و شاهزادگان، وظایف دیوانی مدام در هم ادغام می شوند و انجام امورات مردمی بیجا به بن بست می رسند، تا اینکه شاه فکری به سرش می رسد. (آران پیپر)
میرزا حسین خان در این یکسال می چسبد به حکومت گیلان و کمافی سابق نامه نگاریها و درددلهایش با شاه را ادامه می دهد. کاغذها دیگر غمنامه شده اند. او از گیلان برای شاه غصه در نامه می پیچد و این هم از تهران برای او صبر و تحمل حواله می دهد. شاه گهگداری مشورت هم می خواهد و گلایه می کند که امورات مملکت سخت درهم شده اند. (آران پیپر)
ناگفته نماند که اطرافیان سپهسالار در گیلان نقل کرده اند که او هر روز در هراس و واهمه بسر برد که به سرنوشت امیرکبیر دچار شود. اینرا هم گفته اند که امر بر او مشتبه شده بود که به زودی از جانب ارتجاع به سراغش آمده، همان خواهند کرد که با میرزا محمدتقی خان امیرکبیر کردند. (آران پیپر)
به هر روی، به سال ۱۲۹۰ قمری این کابوس پایان می یابد؛ شاه با عزت و احترام بسیار از او می خواهد گیلان را رها کرده به سرعت برای نجات پایتخت برآشفته به تهران بیاید. اینرا هم گفته باشم که پس از صدارت، دیگر آن اعتماد سابق مابین شاه و وزیر هیچگاه برقرار نشد. (آران پیپر)
اینطور می شود که مدت کوتاهی را برای شاه ناز می کند. نهیب می زند و گله دارد که ناصرالدین میرزا چرا فاقد اقتدار در رای و نظر هستند و مثال عوام در رای خود نااستوار. هرچه شاه میگوید بیا و نخست وزیری را در دست بگیر، او جواب می دهد که دیگر به تهران نخواهد آمد. (آران پیپر)
"سخنان تنبیه آمیز (در نامه هایش به شاه) می گوید، به مقام صدارت به ظاهر بی اعتناست، در بند حیثیت انسانی است، به پاکدامنی خویش می بالد. تنها یکجا ضعف نفسانی نشان می دهد که از دربدری می نالد؛ این جنبه ضعف شخصیت اوست. می بایست بداند صدراعظم اصلاحگر در نظام دولت فاسد – دربدری دارد، خانه نشینی دارد، دشمن و بدخواه دارد. مرد استوار بزرگ منش نه هیچگاه می نالد و نه زبونی می نماید. اما هیچکس جامع فضایل نیست؛ آدمیزاد است و ضعف های آدمی." (آران پیپر)
ویژگیهای شخصیتی و مرگ
او در سال ۱۲۴۳ قمری متولد شد و در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در ۵۷ سالگی به مرگی مشکوک و زودهنگام در مشهد درگذشت. مستوفی از قول خود مینویسد: «او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردمداری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز مینوشت، خوب حرف میزد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگیناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را میتوان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانهای در آن دوره ساخته است اندازه گرفت.» (تاریخ ایرانی)
میرزا حسین خان سپهسالار، دومین صدراعظم اصلاحطلب ناصرالدینشاه قاجار، اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. عبدالله مستوفی در توصیف او میگوید: «میرزا حسینخان سپهسالار اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود. برای این، جمله احکام و دستورهای او که در کارهای کشور داده دلیلی بس هویدا است. با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمیگذاشت.» (تاریخ ایرانی)
در ۲۱ ذیحجه ۱۲۹۸ قمری (۵۷ سالگی) درگذشت. ثروت افسانهای داشت، شامل جواهرات همسرش (۱۰۰ هزار تومان) و امپریالها. شاه قصد ضبط اموال داشت اما روسها مانع شدند. (پرتال جامع علوم انسانی)
مرگ و ویژگیهای شخصیتی
میرزا حسین خان سپهسالار در پاییز ۱۲۹۸ قمری (۱۸۸۱ میلادی) در ۵۷ سالگی در مشهد درگذشت؛ مرگی که بسیاری آن را مشکوک و زودهنگام دانستهاند (تاریخ ایرانی). در ۲۱ ذیحجه همان سال چشم از جهان فروبست و ثروت افسانهای از خود بر جای گذاشت؛ ثروتی شامل جواهرات گرانبهای همسرش به ارزش یکصد هزار تومان و شمشهای طلا (امپریال) که پس از مرگش ناصرالدین شاه قصد ضبط آن را داشت، اما سفارت روسیه مانع شد (پرتال جامع علوم انسانی).
عبدالله مستوفی او را چنین توصیف کرده است: «او ظرف چند ماهی که در وزارت عدلیه بود چنان زیرکی و مردمداری از خود نشان داد که همه حتی شاهزادگان درجه اول کشور را به خود معتقد کرد. خوب چیز مینوشت، خوب حرف میزد و در کارها بسیار جدی بود و پشتکاری خستگیناپذیر و دلیری و شهامتی بسزا داشت. همت بلند او را میتوان از مدرسه و عمارتی که در جنب آن، خود خانهای در آن دوره ساخته است اندازه گرفت» (تاریخ ایرانی).
مستوفی همچنین مینویسد سپهسالار «اصلاحگری بود که وطنپرستی و عشق به ترقی کشور و انتظام امور در او جبلی بود… با هر چه کهنه بود دشمن و در همه چیز به نویی و تازگی معتقد بوده، به افکار پوسیده و رسوم قدیمی وقعی نمیگذاشت» (تاریخ ایرانی).
ارزیابی تاریخی و یادگار
داوریهای مثبت: اصلاحطلب و ترقیخواه
میرزا حسین خان سپهسالار یکی از رجال معروف قاجاری است که میانه خوشنامی و بدنامی ایستاده است. او از مناصب پایین دولتی خدمت خود را آغاز کرد و بعد از مناصب دیپلماتیک در کشورهای مختلف به وزارت جنگ و وزارت خارجه و صدراعظمی رسید. گروهی برآنند که او پس از عباسمیرزا و امیرکبیر سومین اصلاحخواه حکومتی در ایران بود و تنها چون مانند آن دو مرگ تراژیکی نداشته، به شهرت آنچنانی نرسیده است و برخی دیگر او را نماد وابستگی به غرب و بانی نخستین قرارداد استعماری در ایران میدانند که بهخاطر آن نیز بدنام شد. (نواندیش)
کسی که هنوز نامش با مسجد و مدرسه سپهسالار در تهران به نیکی در زبان مردم جاری است و در عین حال بیش از عباسمیرزا و امیرکبیر در اجرای ایدههای اصلاحی خود موفق شد در عین حال متهم به رشوهگیری برای انعقاد قراردادی استعماری و خیانتآمیز است. (نواندیش)
درباره شخصیت و عملکرد سپهسالار داوریهای گوناگونی شده است. برخی او را به عنوان صدراعظمی اصلاحگر و مترقی میدانند که دنباله اصلاحات امیرکبیر را پی گرفت و بر آنند که "فرزانگی مشیرالدوله در این بود که روح تاریخ زمان را دریافت. با سیر تاریخ خود را منطبق گردانید. با جریان عصر خویش پیش رفت و با ایدئولوژی ترقی به کار پرداخت". (پژوهشکده تاریخ معاصر)
داوریهای منفی: وابستگی و خیانت
برخی دیگر بر آنند که "با معرفی و اصرار دولت انگلیس میرزا حسین خان به صدارت ایران رسید" و هنگام تعیین او برای صدارت، در چهار مورد از ایشان قول گرفتند: ۱- قبول حکمیت انگلیس راجع به بلوچستان ۲- قبول حکمیت انگلیس راجع به حدود سیستان ۳- دادن امتیاز به رویتر ۴- بردن ناصرالدین شاه به لندن برای دیدن جلال و عظمت امپراطوری انگلیس. (پژوهشکده تاریخ معاصر)
یادگارها: مسجد و مدرسه سپهسالار
ناظمالاسلام کرمانی در «تاریخ بیداری ایرانیان» مینویسد: «کسی که نخست وزارت عدلیه و وظایف و اوقاف را به او دادند و آن مرد کافی، الحق عدالت را به درجه کمال رسانید.» همچنین ناظمالاسلام با استناد به سخنان میرزا حسینخان مینویسد: «من این عمارت و مدرسه – مدرسه سپهسالار و بنای مجلس - را بنا میکنم که شاید وقتی وکلای ملتی در آن جلوس یابند.» (تاریخ ایرانی)