پرویز ثابتی،( زاده‌ی ۴ فروردین ۱۳۱۵ در بخش سنگسر سمنان) با نام رمز بامداد مشهورترین چهره‌ی ساواک دستگاه امنیتی و سرکوب شاه است. پرویز ثابتی در سال ۱۳۳۷ هم‌زمان با فارغ التحصیلی در رشته قضایی از دانشکده حقوق دانشگاه تهران به استخدام ساواک درآمد. پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۵ به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد. او در سال ۱۳۴۹ معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد و در سال ۱۳۵۲ یعنی اوج سال‌های سرکوب نظام شاه به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک منصوب شده و این پست را تا هنگام خروج از کشور با خود داشت، پرویز ثابتی در ۹ آبان ۱۳۵۷ با نام مستعار عالیخانی از طریق فرودگاه مهرآباد به لندن و سپس به آمریکا رفت. پرویز ثابتی جدای از سمت‌های رسمی، عملا فرد شماره دو ساواک، به فاصله کوتاهی بعد از استخدامش به شمار می‌ رفت. او به مدت ۲۰ سال در دوره‌های تیمور بختیار، حسن پاکروان، نعمت‌الله نصیری و ناصر مقدم در مقام خود در ساواک ثابت ماند و به عنوان معاون، شالوده‌ی سیاست و شیوه هدایت ساواک را بعهده داشت. علاوه بر سوابق فوق در تاریخ ۸ / ۷ / ۴۳ از سوی نخست‌وزیری به معاونت سازمان رهبری جوانان منصوب گردید و در ۱۹ مهر ۱۳۴۹ از سوی دفتر شاهنشاهی به آجودانی کشور انتخاب شد. پرویز ثابتی از ترویج دهندگان شکنجه‌های هولناک به عنوان روشی در بازجویی به شمار می‌رفت. او در خلال سالهای فعالیت خود، ساواک را به مخوف‌ترین شکل آن طی ۲۲ سال فعالیت این سازمان تبدیل کرد. ثابتی معتقد بود دولت باید با قاطعیت تمام، تظاهرات مردم در انقلاب ضد سلطنتی در سال ۱۳۵۷ را سرکوب کند و بلوا را بخواباند. ثابتی مدعی بود که اگر شاه اجازه می‌داد دست ساواک باز باشد و بتواند با دستگیری ۱۵۰۰ نفر از مقامات بلندپایه کشور و اعلام وضعیت فوق‌العاده، اوضاع را مهار کند، ورق برمی‌گشت و سلطنت نجات می‌یافت. یکی از مورخان تاریخ سیاسی ایران که از هواداران سرسخت پرویز ثابتی می‌باشد نظر ثابتی در مورد مجاهدین را اینگونه نوشته است: ... به هر حال در سال ۱۳۵۰ در تلویزیون گفت که سازمان مجاهدین خلق از شکم نهضت آزادی ایران، بیرون آمده و این برخلاف فضای امنیت ایرانی است[۱]

پرویز ثابتی
پرویز ثابتی.JPG
زادروز۴ فروردین ۱۳۱۵
سنگسر سمنان
ملیتایرانی
پیشهمعاون رئیس ساواک آریامهری و رئیس اداره سوم ساواک
نقش‌های برجستهسرکوب و شکنجه مخالفان در جهت حفظ نظام سلطنتی
دورهدهه‌ی ۴۰ و ۵۰ شمسی

پرویز ثابتی در ساواک

پرویز ثابتی فرزند حسین، متولد ۱۳۱۵ تحصیلات مقدماتی را در دبستان حسینیه و شا‌ه‌پسند سنگسر و دبیرستان فیروز بهرام در تهران گذراند و پس از آن در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از رشته حقوق در سال ۱۳۳۷ فارغ التحصیل شد. ثابتی از جمله کسانی بود که در رأس یک گروه از مأموران ساواک به اسرائیل اعزام شد. گفته می‌شود که او در همان مأموریت به استخدام موساد درآمد. با ارتباطاتی که پرویز ثابتی با «موساد» و عوامل این سازمان در ایران داشت حتی در امور مربوط به نمایندگی‌های ساواک در خارج از کشور نیز، که خارج از حدود اختیارات او بود مداخله می‌کرد.

پرویز ثابتی عضو ساواک

به گفته عباس میلانی از نویسندگان زندگانی محمدرضا شاه، ثابتی ابتدا می‌خواست معلم شود و سپس رشته‌ی قضاوت را برگزید اما به زودی به عضویت ساواک درآمد و معتقد بود این کار پلی به سوی آینده­‌اش خواهد بود.[۲]

اداره یکم، اداره عملیات و بررسی ساواک بود که از سال ۱۳۴۵ ثابتی به ریاست آن منصوب شد. پرویز ثابتی از همان زمان سرکوب مخالفین را آغاز کرد. آیت‌الله محمدرضا سعیدی از قربانیان شکنجه در دوره‌ی ریاست ثابتی است.

پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک

پرویز ثابتی در سال ۱۳۴۹ معاون اداره کل سوم و در سال ۱۳۵۲مدیر کل اداره سوم ساواک شد. در سال ۱۳۵۲ پرویز ثابتی توسط ارتشبد نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم تعیین و عملاً همه کاره‌ی ساواک شد. پرویز ثابتی (با نام رمز بامداد) در تمام عملیات پر سر و صدای ساواک در سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶نقش اصلی را برعهده داشت و شبکه ساواک در وزارتخانه‌ها و سازمانهای دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل می‌کردند و کار امنیت داخلی تماما در دست وی بود.

وی در اوایل دهه ۱۳۵۰به عنوان سخنگوی ساواک و «مقام امنیتی» شهرت یافت زیرا پس از حادثه‌ی سیاهکل با همین عنوان یعنی مقام امنیتی در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرد. اداره کل سوم ساواک که پرویز ثابتی حدود پنج سال ریاست آن را به عهده داشت، جزو بدنام‌ترین بخش‌های ساواک بود. جیمز بیل، نویسنده کتاب «عقاب و شیر» در معرفی این بخش می‌نویسد:

  «اداره‌ی سوم موجب بدنامی ساواک شد. زیرا این بخش فعالیت‌های خود را روی کنترل و نظارت سیاسی داخلی متمرکز کرده بود...»[۳]

در میان ادارات نه‌گانه‌ی ساواک، اداره سوم مسئولیت امنیت داخلی کشور را به عهده داشت و گسترده‌ترین تشکیلات را داشت. این این اداره مسئولیت کنترل و سرکوبی تمام سازمان‌های سیاسی و صنفی مخالف رژیم را بر عهده داشت و بیشتر شکنجه‌گران در این اداره فعالیت می‌کردند.

پرویز ثابتی فرد شماره دو ساواک

محمود طلوعی نویسنده کتاب بازیگران عصر پهلوی درباره‌ی ساواک می‌نویسد:

«ثابتی در تمام عملیات پر سر و صدای ساواک در سال‌های ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۶ نقش اصلی را به عهده داشت و شبکه‌ی ساواک در وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی و حتی بخش خصوصی زیر نظر مستقیم او عمل می‌کردند. گزارش‌هایی که از طریق نصیری به شاه داده می‌شد عمدتا از طرف ثابتی و دار و دسته‌ی او تنظیم می‌گردید و نصیری که بیشتر سرگرم سوءاستفاده‌های مالی و خوشگذرانی بود بخش اعظم کارهای ساواک را به ثابتی و عوامل او سپرده بود. ثابتی در انتصاب مقامات دولتی و انتخاب نمایندگان مجلس نقش اساسی داشت و گزارش منفی ساواک درباره‌ی هرکس که نامزد احراز یک مقام دولتی یا نمایندگی مجلس می‌شد برای جلوگیری از انتصاب یا انتخاب وی کافی بود. عده‌ای از مقامات دولتی هم مستقیما با ساواک کار می‌کردند و به این ترتیب ثابتی در مقام مدیر کل اداره‌ی سوم ساواک بیش از هر مقام دیگر دولتی بر امور کشور تسلط داشت...»[۴]

حسین فردوست،ثابتی را مردی بسیار مقام پرست و متظاهر معرفی می‌کند که دروغ و راست را مخلوط می‌کرد تا میزان فعالیت و موفقیت خود را ۲-۳ برابر واقع جلوه دهد.[۵]

پرویز ثابتی شش بار از سوی شاه و دربار مورد تقدیر قرار گرفت و علاوه بر آن، نشان‌های درجه چهار و پنج تاج، سه همایون، کوشش دو، سپاس یک و دو و همچنین مدال جشن دو هزار و پانصد ساله طلائی شهر و مدال نقره یادبود جشن‌های دوهزار و پانصد ساله را دریافت کرد.[۶]وی به پاس فعالیت فوق‌العاده در اداره کل سوم با استفاده از کلیه حقوق و مزایا در سال ۱۳۴۳ برای اخذ مدرک دکتری از سوی ساواک به کشور آمریکا فرستاده شد. (گزارش ساواک ۱۳۴۳/۲/۷)[۷]

اداره کل سوم ساواک، دارای ۹ اداره بود که هر اداره آن، شامل چندین بخش و هر بخش نیز مسئول کنترل یک یا چند سازمان، وزارتخانه، حزب، گروهای اجتماعی، اقوام (نظیر کرد، لر، بلوچ و آذری)، اقلیت‌های مذهبی، روحانیون، بهایی‌ها، دانشگاهیان، اعضای ارتش، مطبوعات و حتی کنترل وابستگان رژیم شاه را شامل می‌شد. برخورداری از این همه اختیارات وسیع امنیتی، پرویز ثابتی را به قدرتمند‌ترین و مخوف‌ترین چهره امنیتی رژیم در دهه ۵۰ تبدیل کرد. وی از سال ۵۲ عملا در جایگاه بالاترین مقام امنیتی ساواک قرار گرفت، تا جاییکه نصیری، رئیس ساواک نیز از وی فرمانبرداری داشته و هر آنچه ثابتی می‌خواست امضاء می‌کرد.[۸]

هنگامی که در سال ۱۹۶۲ جان اف کندی مقامات ایرانی را به انتخابات آزاد سفارش کرد، پرویز ثابتی در گزارشی که تهیه کرد اشاره کرد که مردم ایران برای دمکراسی آمادگی ندارند و اینکه شاه برای آنها جذبه دارد و محبوب آنهاست کافی است.[۹]

پرویز ثابتی عامل ترور تیمور بختیار

پرویز ثابتی معاون سیاسی ساواک شاهنشاهی و از مبتکران ترور مخالفان در خارج از کشور در زمان شاه بود. او با ترور تیمور بختیار (فرماندار نظامی تهران در کودتای ۲۸ مرداد و سپس بنیانگذار ساواک) در بغداد مورد توجه شاه قرار گرفت و برای تصدی پست‌های مهم امنیتی به اسرائیل اعزام شد. قتل تیمور بختیار با برنامه‌ریزی او انجام شد. پس از آن با جلب موافقت نصیری و محمدرضا شاه یک سری مصاحبه‌های تلویزیونی تحت عنوان ‌مقام امنیتی‌ انجام داد.[۱]قدرت پرویز ثابتی پس از برقراری نظمیه‌هایی همانند نظمیه رضا شاه، باعث شده بود که حتی نخست‌وزیرِ شاه. شاه به هر مناسبت، به او مراجعه و امور مهم را به او محول می‌کرد.

قدرت مافيايی ثابتی تا جايی پيش رفته بود كه تلفن‌های خصوصی شاه را هم شنود می‌كرد. گفتگوی تلفنی شاه با علی امينی در سال آخر حكومت كه اخيرا منتشر شده است، كار ثابتی بود. او حتی كاسه صبر اشرف پهلوی را هم لبريز كرده بود تا جايی كه به او گفته بود: « ثابتی! برای تو ظاهرا زدن و کشتن مثل آب خوردن است!»[۱۰]

بیلان جنایات پرویز ثابتی

زندانیان سیاسی پرویز ثابتی را مسئول شکنجه و کشتار و سرکوب در ساواک می‌دانند. سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران در این رابطه آورده است:

«شلاق زدن، کتک زدن، شوک برقی، کشیدن ناخن و دندان، وارد کردن آب جوش توام با فشار به مقعد، آویزان وزنه‌های سنگین از بیضه، کباب کردن زندانی روی تخت خواب فلزی، استعمال بطری شکسته و تجاوز به قربانی از جمله شکنجه‌های ساواک است.[۹]


مصطفی الموتی از رجال درباری دوران پهلوی(۱۳۵۷-۱۳۲۰) فجایع و جنایات ثابتی را این‌گونه بیان می‌کند:

«در زمان نصیری و عامل فعالش پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمی‌کردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد، دست به کشتارها و تصفیه‌ها زده شد.»[۱۱]

فرج الله سیفی کمانگر، معروف به کمالی از شکنجه‌گران کمیته مشترک ضد خرابکاری، در اعترافات خود بعد از انقلاب در مورد نقش ثابتی در شکنجه­‌ها می‌گوید:

  «هر وقت ثابتی به کمیته می‌آمد عضدی داخل حیاط می‌شد و با صدای بلند داد می‌زد؛ بازجوها مگر مرده هستند که صدایشان در نمی‌آید. داد بزنید و فحاشی کنید، آقا خوشش می‌آید و بارها در جمع کلیه کارمندان کمیته اظهار می‌داشت؛ هر وقت آقا یعنی پرویز ثابتی به کمیته می‌آید شما متهم را بیاورید داخل اتاق و بزنید و فحاشی کنید با صدای بلند که آقا بشنود.»

عباس میلانی در این باره می‌نویسد: «در آن سال‌ها ساواک به ویژه اداره سوم آن به رهبری پرویز ثابتی کار مبارزه با چریک‌های شهر (چون فدائیان خلق و مجاهدین) را به عهده داشت و به خاطر استفاده از شکنجه در این کار در سطح بین‌المللی مورد حمله و نقد فراوان بود.»[۱۲] با این حال او بعد چند دهه وقتی در ۱۳۹۰ از خودش رونمایی مجدد کرده و کتاب دامگه حادثه‌اش را منتشر می‌کند در کتابش خودش را مخالف شکنجه نشان می‌دهد:

«من با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنجا که در توان داشتم، از آن جلوگیری می‌کردم. خودم هیچگاه ندیده‌ام که فردی مورد شکنجه قرار گیرد ولی البته در این باره بسیار می‌شنیدم. موقعی که از سرپرستان بازجویی سوال می‌کردم، غالبا جواب این بود که زندانی با مامورین به زد و خورد پرداخته و در نتیجه مجروح شده است...»

ثابتی در حالی این ادعا را دارد که در همان زمانی که رئیس اداره سوم ساواک بود نسرین رضایی، خواهر برادران رضایی (اعضای سازمان مجاهدین خلق) بخاطر نوشتن شعر شاملو «نازلی سخن نگفت/ دندان کینه بر جگر خسته بست و رفت» با ناخن بر دیوار سلولش، شلاق خورد تا بگوید شعر را برای چه کسی نوشته، ساعاتی بعد نسرین بر روی زمین افتاده و نازلی از روی دیوار رفته بود.

شکنجه مهدی رضایی توسط پرویز ثابتی

ابوالقاسم رضایی از مسئولان مجاهدین از قول پدرش از شکنجه‌های برادرش مهدی رضایی که به گل‌سرخ انقلاب ضدسلطنتی معروف شده و توسط رژیم شاه اعدام شده بود و سوزاندن او با اجاق برقی گفت و اضافه کرد این شکنجه‌ها زیر نظر مستقیم دژخیم پرویز ثابتی انجام می‌شد.[۱۳]

مهدی رضایی در دفاعیاتش که نوار صوتی آن وجود دارد نام ثابتی را در شکنجه‌ای توهین‌آمیز آورده است:

مرا با اجاق برقی سوزاندند به طوری که از راه رفتن عاجز بودم و روی زمین روی سینه خود حرکت می‌کردم. مامورین شما، ثابتی با آلت خود در دهان من ادرار کردند. آیا شرم نمی‌کنید؟[۱۴]

پرویز ثابتی رئیس کمیته مشترک

عباس میلانی نقش ثابتی در کمیته مشترک ضد خرابکاری که در ۴ بهمن ۱۳۵۰ با مشارکت ساواک و شهربانی برای سرکوب مخالفان رژیم پهلوی تشکیل شد، را اینگونه توضیح می‌دهد:

«این کمیته همیشه رئیسی ظاهری از میان رده‌های نظامی داشت؛ اما رئیس اصلی آن ثابتی بود. بازپرس‌ها بر سر همنشینی و هم اتاق بودن با ثابتی در رقابت بودند. این کمیته به مرکز شکنجه معروف شد و در انظار عمومی، نام ثابتی با این کمیته و بدنامی آن شناخته شده بود.»[۱۵]

مسعود بهنود در مورد او می‌گوید: کمیته ضد خرابکاری به پیشنهاد ثابتی و به ریاست خود او و با اختیارات کامل به منصه ظهور رسید.[۱]

پرویز ثابتی قاتل و فاسد

سپهبد جعفرقلی صدری رئیس بخش شهربانی کمیته مشترک می‌گوید : ".... من حاضر شدم دو افسر و ۳۰ پاسبان در اختیار کمیته بگذارم و همین کار را هم کردم، اما باز متوجه شدیم که ثابتی به تنهایی عمل می‌کند و خودش با افرادش به خانه‌ای در نیروی هوایی حمله کرده و چند نفر را کشته و دستگیر کرده، ما ناچار تصمیم گرفتیم از کارهای او و مکالمات تلفنی اش اطلاعاتی حاصل کنیم. او همچنین گفت: سرهنگ مخفی، افسر اطلاعاتی را احضار کردم و به کمک تلفن‌چی شهربانی، از داخل دیوار، سیمی به تلفن ثابتی کشیدیم و از مکالماتش نوار برداشتیم. در آن نوار ثابتی از مردم، زمین و پول و فرش می‌خواست....."[۱۶]

 
بریده‌ی روزنامه رسمی و خبر قتل زندانیان توسط تیم ساواک به رهبری ثابتی

پرویز ثابتی طراح قتل ۹ زندانی سیاسی

از دیگر اقدامات ساواک با هدایت پرویز ثابتی، قتل گروه جزنی در تپه‌های مشرف به زندان اوین در ۳۰ فروردین سال ۱۳۵۴ بود که ساواک تلاش کرد آن را به صورت یک فرار ناموفق جلوه دهد. در پی افشاگری‌ها و اعترافات برخی از عوامل ساواک پس از پیروزی انقلاب از جمله بهمن نادری‌پور معروف به تهرانی آشکار شد که این جنایت با تأیید و اصرار شخص شاه و هدایت نصیری رئیس وقت ساواک و کارگردانی پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک صورت گرفته است. دو نفر از کشته‌شدگان یعنی کاظم ذوالانوار و مصطفی جوان خوشدل از کادرهای رده بالای سازمان مجاهدین خلق؛ و هفت نفر دیگر یعنی بیژن جزنی، حسن ضیاءظریفی، عباس سورکی، محمد چوپان‌زاده، احمدجلیل افشار، مشعوف کلانتری و عزیز سرمدی از اعضای بنیانگذار سازمان چریک‌های فدائی خلق به رهبری بیژن جزنی بودند.[۱۷]

نادری‌پور در دومین جلسه دادگاه در مورد اعدام گروه ۹ نفری بیژن جزنی نیز گفت: «بعد از ترور رضا زندی پور رئیس کمیته مرکز شهربانی و راننده‌اش در اواخر سال ۵۳ و پایان یافتن مراسم عزاداری، یک روز در ۷ فرودین ۵۴ محمدحسن ناصری معروف به عضدی مرا به اتاق خود خواست و گفت قرار است عملیاتی انجام شود که آقای ثابتی گفته شما هم باید در عملیات باشید.»[۱۸]

بنا به گفته‌های بهمن نادری‌پور که خود در جریان تیرباران آنها در تپه‌های اوین حضور داشته، ماجرای فرار اساسا دروغ بوده و این ۹ نفر در واقع به خاطر انتقام عملیات متعدد مجاهدین خلق و چریک‌های فدائی خلق در زمستان ۵۳ کشته شدند. اشاره‌ی او به بیش از ده عملیات موفق این دو سازمان است که مهمترین آن‌ها کشتن سرهنگ زندی‌پور رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری توسط مجاهدین‌خلق و کشتن نیک‌طبع (ازبازجویان کمیته مشترک)، عباسعلی شهریاری (منبع نفوذی ساواک) و نوروزی [فرمانده گارد دانشگاه صنعتی آریامهر] توسط چریک‌های فدائی است. نادری‌پور در اعترافاتش در این رابطه از جمله می‌گوید:

 
خبر روزنامه‌ی اطلاعات در باره‌ی قتل زندانیان توسط ساواک و ثابتی

«... عطارپور گفت آقای [پرویز] ثابتی در جریان جزئیات طرح هستند»...پرویز ثابتی که با گذرنامه سیاسی و مشخصات جعلی در خارج از کشور (سوئیس) است، در این جنایت هولناک سهیم و شریک و در حقیقت دستور دهنده بوده و جزئیات را احتمالاً او طرح‌ریزی و یا تصویب کرده است. شاه مخلوع و ارتشبد نعمت‌الله نصیری معدوم هم از این جنایت بدون اطلاع نبوده‌اند...در مورد انتخاب زندانیان شهید باید بگویم انتخاب با دقت انجام شده (من فکر می‌کنم ثابتی، عطارپور و ناصری و احتمالاً فرنژاد در انتخاب شهیدان دخالت داشته‌اند)

امیر حسین فطانت در این رابطه می‌گوید: ثابتی ۹ نفر بی‌گناه را می‌کشد کسی جرأت نمی‌کند از او حسابرسی بکند. (زیرا شاه و دربار بعد از سناریوی موفقی که ثابتی با دستگیری و اعدام گروه کرامت دانشیان و خسرو گلسرخی پیش برده بود خودشان را مرهون و مرعوب ثابتی می‌دانستند)[۱۹]

قتل پرویز حکمت‌جو

قتل پرویز حکمت‌جو، از اعضای زندانی کمیته مرکزی حزب توده ایران در زندان از طرح‌های او بود.[۱]

پرویز ثابتی و سرکوب روشنفکران

او مخالف فعالیت آزادانه بسیاری از نویسندگان و هنرمندان از جمله صمد بهرنگی بوده است. خودش به‌صراحت در مصاحبه با عرفان قانعی‌فرد در کتاب «در دامگه حادثه» گفته که کتاب اولدوز و کلاغ‌های صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تاکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج می‌دهند و باید جلو آنها گرفته شود. ثابتی در سراسر کتاب «در دامگه حادثه» به این موضوع اشاره می‌کند که اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدی‌تر و شدید‌تر برخورد شود و درباره این موضوع به مقام‌های بالاتر از خود و محمدرضا پهلوی شکایت می‌برده است.[۲۰]

اعدام خسرو گلسرخی و کرامت‌‌الله دانشیان

ساواک شاه با برنامه‌ریزی پرویز ثابتی، نقشه‌ای برای دستگیری و زدن اتهاماتی بی‌اساس به وی پیاده کرد. شکنجه‌هایی که بی‌رحمانه‌ توصیف شده‌است نسبت به وی و یارانش اعمال شد... کیفرخواستی برای او تنظیم کرده و در نهایت حکم اعدام خسرو و رفیقش کرامت‌الله دانشیان را در ۲۹بهمن ۱۳۵۲ اجرا کردند.[۲۱]

امیرحسین فتانت که لو دهنده کرامت‌الله دانشیان بوده است در مصاحبه‌ای با صدای آمریکا در نقاط مختلفی مطرح می‌کند که پرویز ثابتی پرونده این دو نفر را با طراحی مشخص به نقطه اعدام رساند تا خودش را در ساواک بالا بکشد در حالیکه موارد اتهامی آنها در حدی نبود که حتی طبق قوانین قضایی زمان شاه حکم اعدام به آنها تعلق گیرد. او تاکید می‌کند که خودش عامل دستگیری آنها بوده و هرگز برایش متصور نبوده که صرف داشتن انگیزه برای اقدام مسلحانه موجب صدور حکم اعدام برای کرامت ‌الله دانشیان بشود و خسرو گلسرخی هیچ ربطی به این پرونده مشخص نداشته بلکه یک روشنفکر مخالف رژیم شاه بوده است.[۱۹] او گفت:

به من یک پیکان دادند که با گذاشتن اسلحه در آن موجب دستگیری گروه بشوم. به من آدرس کافه قناری دادند. وقتی وارد کافه شدم دیدم پرویز ثابتی آنجا نشسته. وقتی برای دستگیری یک گروه کوچک پرویز ثابتی حضور می‌یابد و سربازجو دادرس .. اینها همه برای این است که شوی تلویزیونی مورد علاقه آقای پرویز ثابتی برگزار شود..پرویز ثابتی به من گفت اگر صدای تیراندازی شنیدی تو نایست، فرار کن.. من پیش خودم گفتم این بچه‌ها که اسلحه ندارند پس صدای تیراندازی و ایست و فرار کن یعنی چه؟ ثابتی چون نتوانست من را در آن ماجرا بکشد (و کرامت دانشیان را) نقشه‌اش آنگونه که می‌خواست پیش نرفت و شروع به دستگیری گسترده ۲۰۰ نفر کرد. خسرو گلسرخی را بخاطر اتهام مربوط به ۲ سال قبل دستگیر کرد[۱۹]

خسرو گلسرخی در دفاعیاتش به موضوع تحولات پرونده‌اش که بستن اتهامات بی‌اساس برای صدرو حکم اعدام بوده است اشاره می‌کند:

اتهام سیاسی در ایران نیازمند اسناد و مدارك نیست خود من نمونه صادق اینگونه متهم سیاسی در ایران هستم، در فروردین ماه چنان كه در كیفرخواست آمده به اتهام تشكیل یك گروه كمونیستی كه حتی یك كتاب نخوانده‌ است دستگیر می‌شوم. تحت شكنجه قرار می‌گیرم (یكی از عمال ساواك فریاد می‌زند:دروغه) و خون ادرار می‌كنم بعد مرا به زندان دیگری منتقل می‌كنند آن‌گاه هفت‌ماه بعد دوباره تحت بازجویی قرار می‌گیرم كه توطئه كرده‌ام. دو سال پیش حرف زدم واینك به عنوان توطئه‌گر در این دادگاه محاكمه می‌شوم[۲۲]

کنترل فعالیت دانشجویی خارج از کشور

خبرنگار مجله تایم باری لاندو از شاه در مورد ثابتی که با عنوان معاون فرماندهی ساواک نام می‌برد سوال می‌کند، می‌گوید: گزارش شده که او به اف بی آی به دلیل کم‌کاری در زیر نظر قرار دادن ایرانیان در تبعید و گروه‌های دانشجویی در آمریکا اعتراض کرده و گفته سی آی ای اصلا کمکی نمی‌کند. همچنین گفته که بههتر است در موردش صحبت نکنیم، اما ما کاملا در جریان فعالیتهای دانشجویان ایرانی خارج از کشور هستیم.

قتل یک شهروند توسط محافظ همسر پرویز ثابتی

در روزهای پایانی سال ۱۳۵۴ همسر ثابتی برای خرید کفش به کفاشی شارل ژردن در خیابان شاه‌عباس می‌رود. در هنگام پرداخت پول کفش متوجه می‌شود کیف‌پولش مفقود شده‌است. صاحب مغازه می‌گوید: «کسانی که داخل مغازه هستند خارج نشوند تا کیف پول خانم پیدا شود». در بین مشتریان، همسر یکی از قضات دادگستری نیز بوده‌است که با نامزد برادرش برای خرید آمده بودند. با وجود آمدن این جنجال، همسر قاضی اوستا از برادرش می‌خواهد به داخل مغازه بیاید و این هم‌زمان می‌شود با وارد شدن محافظ همسر ثابتی به مغازه. این محافظ که استوار ارتش بود هم راننده و هم محافظ همسر ثابتی بود. در درون مغازه بین این دو مشاجره و درگیری صورت می‌گیرد که استوار با اسلحه کمری خود به برادر همسر قاضی اوستا شلیک می‌کند که باعث شد وی به شدت زخمی شده و پس از دو هفته در بیمارستان فوت کند.

پرویز ثابتی و انقلاب ضد سلطنتی

ثابتی مدعی بود در عرض ۴۸ ساعت می‌تواند بساط انقلاب را جمع کند. حسن علوی‌کیا قائم‌مقام ساواک در مصاحبه‌ای می‌گوید ثابتی به وی گفته است؛ "اعلی‌حضرت اجازه نمی‌دهند اگر اجازه بدهند ما در ظرف دو روز کلک همه‌شان را می‌کنیم... ، اگر اجازه می‌داد من در ظرف ۴۸ ساعت به تمام این غائله خاتمه می‌دادم!"

عباس میلانی در کتاب معمای هویدا، در مورد ثابتی می‌نویسد:

«در اواسط بهار ۱۳۵۷، ثابتی از طریق هویدا پیامی به شاه فرستاد. از او خواست که عنان کار را دست کم برای مدتی کوتاه به ساواک بسپارد و بگذارد آن ها تدابیر لازم را برای سرکوب [بیشتر] قیام مردم (آرام کردن کشور) اتخاذ کنند. می‌گفت هنوز شیرازه‌ی مملکت یکسره از هم نگسیخته و راه بازگشت هست. ثبات قدم می‌خواهد و نمایش قدرت "شاه" این پیشنهادات را یکسره رد نکرد. از ثابتی خواست که طرح مشخص عملیات مورد نظرش را تدارک و تقدیم کند. ثابتی هم به سرعت مشغول به کار شد. سیاهه‌ای از ۱۵۰۰تن از مخالفان عمده‌ی رژیم فراهم آورد. معتقد بود با بازداشت این عده، آرامش هم بلافاصله به شهرها باز خواهد گشت. این سیاهه را در اختیار شاه قرار داد. او هم یک روز تمام قضیه را سبک و سنگین کرد. آن روزها تردید و بی تصمیمی چون خوره‌ای به جانش افتاده بود. سرانجام دستور داد که ساواک کسانی را بازداشت کند، که شاه در کنار نامشان علامت گذاشته بود. وقتی سیاهه‌ی اسامی مخالفان به ثابتی باز پس فرستاده شد، شاه در کنار نام سیصد نفر علامت گذاشته بود.»[۲۳]

برکناری پرویز ثابتی

داریوش همایون می;گوید: پرویز ثابتی فهمیده‌ترین مقام ساواکی بود که می‌شناختم و رفت و آمد داشتم اما ناصر مقدم از ثابتی خوشش نمی‌آمد و به محض اینکه در حکومت شریف امامی، دست گشاده‌ای یافت، او را با جمع دیگری از مقامات ساواک که لابد میانه‌شان با آنها خوب نبود، بازنشسته کرد و نام‌های آنان را در روزنامه انتشار داد. انتشار آن خبر در حکم دادن چراغ سبز به چریک‌های گوناگونی بود که سخت‌ترین ضربات را از ثابتی‌ به عنوان رئیس موفق کمیته‌ی مشترک  خورده بودند و معنایش آن بود که چریک‌ها می‌توانند حساب‌شان را با کسانی که دیگر نگهبانی نداشتند، پاک کنند و ثابتی البته باهوش سرشارش، زود این معنی را دریافت و از ایران خارج شد[۱]

و در جای دیگر همین مقاله آمده است: و در سال ۱۳۵۷ هم مقدم که با مخالفان شاه، ساخت و پاخت کرده بود و به همین دلیل ثابتی را از ساواک بیرون راند[۱]

فرار پرویز ثابتی از ایران

پرویز ثابتی، عطارپور با اوج‌گیری انقلاب برای آرام کردن اوضاع از کار برکنار شدند. روزنامه کیهان در تاریخ ۱۳۵۷/۸/۷ خبر این برکناری را این طور درج کرد: «امروز کسب اطلاع شد که با رفتن ۳۴ مقام سازمان امنیت و اطلاعات کشور تغییرات مهمی در این سازمان داده شده است...مقامات مسئول عامل اصلی‌ این تغییرات را به خاطر تغییر روش‌های سابق سازمان ذکر کرده‌اند.» این روزنامه نام ۳۴ تن از اعضای ساواک را که از کار کنار گذاشته‌اند چاپ کرد که نام پرویز ثابتی، رئیس اداره کل سوم نیز در میان آنها دیده می‌شد.

  در گزارش ساواک، ثابتی شش روز قبل از درج خبر برکناری‌اش در ۱۳۵۷/۸/۱ با پرواز شماره ۷۵۷  ایران را به مقصد رم، ژنو، لندن با نام مستعار عالی‌خانی ترک کرد.[۲۴] خروج ثابتی در حالی بود که بنا به گزارش سفارت آمریکا در ۱۴ آبان ۱۳۵۷ وی تا هنگام پاسخ به اتهاماتش نمی‌توانست از ایران خارج شود.

پرویز ثابتی، رئیس امنیت داخلی ساواک، بنا به خصوصیات شغلی‌اش صاحب چندین پاسپورت به اسامی مختلف بود. در اواخر حکومت ازهاری، به ژنو گریخت و از آنجا به اتفاق همسرش به اسرائیل رفت. او که به ” شکنجه گر مخوف ساواک ” شهرت داشت سپس به آمریکا رفت و در شهر سانفرانسیسکو در خانه‌‌ای مجلل مسکن گزید و تنها وابسته رژیم شاه بود که یک ماه پیش از فرار خود، خانه‌اش را به سفیر یکی از کشورهای عربی فروخت.[۲۵]

ارتشبد فردوست، خروج ثابتی از ایران را حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب می‌داند. وی به ارتباط ثابتی با سازمان سیا اشاره کرده و می‌نویسد:

«حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب، ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت که می‌خواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجّل کرده که در سیا شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی به نظر می‌رسید...»[۲۶]

بر اساس یک روایت دیگر ناصر مقدم، پرویز ثابتی را در سوم آبان ۱۳۵۷ از ساواک کنار نهاد و ثابتی، نهم آبان ۱۳۵۷ از ایران خارج شد و از راه فرانسه، به‌طور مستقیم به آمریکا رفت و چه بسیار افرادی که- به کذا- نوشتند او به اسرائیل رفت و با موساد همکاری کرد.[۱]

سرمایه‌ای که از ایران خارج کرد

تنها مقام ارشد حكومتی بود كه در اوج بحران و انقلاب، منزل گرانقيمتش را نقد فروخت و با نام مستعار عاليخانی از فرودگاه تهران پرواز كرد و ديگر هيچ كس او را نديد[۱۰]

در لیستی که کارکنان بانک مرکزی ایران در مورد خروج سرمایه‌ها از ایران در ۲۵ آذر ۱۳۵۷ ارائه کردند، مقدار سرمایه‌ای که ثابتی از ایران خارج کرده بود را ۱۳۵ میلیون تومان  عنوان نموده است.[۲۷]

پرویز ثابتی و جمهوری اسلامی

ثابتی مبتکر شکنجه و اعتراف‌گیری در زندان و سپس برپائی شوهای تلویزیونی در دوران شاه بود و خود وی در نقش اداره‌کننده این مصاحبه‌های تلویزیونی ظاهر می‌شد. اسدالله لاجوردی طرح‌های ثابتی را در جمهوری اسلامی پیگیری کرد و بعدها سعید امامی که خود را مقلد پرویز ثابتی می‌دانست و مانند وی معاون سیاسی وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی نیز شده بود این طرح‌ها را گسترش داد.

در ماه‌های گذشته (سال ۱۳۸۹) وی برای جمع آوری اطلاعات ماموران فراری وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی، گفت‌وگو با آنها و تمرکز آنها در یک تشکیلات واحد و برقراری ارتباط با منابع امنیتی- اطلاعاتی در جمهوری اسلامی ابتدا به یک دوره سفرهای امنیتی در شیخ‌نشین‌های خلیج فارس اقدام کرد و سپس در امریکا مستقر شد.

فعالیت پرویز ثابتی در خارج

احمدعلی انصاری، مشاور سابق رضا پهلوی و از اقوام فرح دیبا و عضو دربار پهلوی که هم‌اکنون ساکن آمریکاست در شرح اقدامات رضا پهلوی با کمک سازمان "سیا" با یادآوری اینکه در سال ۱۹۸۴ سازمان سیا به رضا پهلوی پیشنهاد پرداخت ماهی ۱۵۰ هزار دلار را کرده و یکی از شرایط آن این بود که هر ماه ۵۰ هزار دلار به ثابتی پرداخت شود می‌نویسد:

  «همزمان با تصویب این بودجه، [ماهیانه یکصدو پنجاه هزار دلاری که سیا به رضا پهلوی می‌داد] سرو کله‌ی یار دیرین سازمان "سیا" که گفته می‌شود برای سازمان امنیتی اسرائیل "موساد" کار می‌کند، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی پیدا شد. البته وقتی می‌گوییم سر و کله او پیدا شد. یعنی سایه او در جمع دیده شده، و الا او آفتابی نمی‌شد و عیّارانه می‌آمد و می‌رفت. شنیدم که از این بودجه، ماهیانه پنجاه هزار دلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد و یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد. که البته با موقعیت پیشین، که به او امکان شناسایی افراد قدیم ساواکی یا همکاری ساواک در ایران را می‌داد و همچنین با همکاری که با موساد می‌کرد، مناسب‌ترین فرد در این مورد بود. به ویژه که هنوز درون گود بود و مثل بسیاری از رجال قدیم با خروج از ایران، از گردش زمان بیرون نرفته بود.»[۲۸]

او بعدا در پاسخ به نکاتی که پرویز ثابتی در دامگه حادثه مطرح ساخت عنوان کرد:

در سال ۱۹۸۴آقای پهلوی به من گفت که آقای کیسی پیشهاد پرداخت ماهی ۱۵۰ هزار دلار را به ایشان کرده و یکی از شرایط آن این است که از این مبلغ هر ماه ۵۰ هزار دلار به آقای پرویز ثابتی پرداخت شود. من با اصل پول گرفتن ایشان از سازمان سیا مخالفت، و به ایشان گوشزد کردم که پدر ایشان تا روز فوت به دلیل نقش خارجی در کودتای ۲۸ مرداد، مورد انتقاد مردم ایران بوده است؛ پیشنهاد من برای انجام ملاقات با رئیس «سیا» این نبود که ایشان از این سازمان پول بگیرد، بلکه هدف در مرحله اول خلاص شدن از فشار اطرافیان شاهزاده، برای آوردن افراد مختلف این سازمان به داخل تشکیلات ایشان بود.

دوم اینکه فکر می‌کردم اگر ایشان علاقه به داشتن رابطه با این سازمان دارد، این رابطه باید مطابق شأن ایشان و تنها در حد مشورتی باشد؛ آقای رضا پهلوی استدلال مرا قبول نکرد. من نیز با اینکه در آن زمان هم مسئول امور مالی شخصی ایشان بودم و هم مسائل مالی فعالیت‌های سیاسی ایشان را سرپرستی می‌کردم، از گرفتن آن پول اجتناب کردم. بنابراین مسئولیت گرفتن این پول به عهده آقای شهریار آهی محول گشت و تا جایی که می‌دانم پرداخت آن تا سال ۱۹۸۸ ادامه داشت. بعد از آن، آقای پرویز ثابتی برای دیدار آقای رضا پهلوی به ایالت کنتیکت می‌آمد و با ایشان ملاقات می‌کرد و با آقای احمد علی اویسی نیز دائما در ارتباط بود.[۲۸]

ظهور مجدد پرویز ثابتی

پرویز ثابتی در دوران زندگی در آمریکا که مدیر شرکت «Paris Enterprises"[۲۹] که در سال ۱۹۸۳ در آمریکا ثبت شده‌ است بود تنها مصاحبه صوتی کرده و از انتشار تصویر خود پرهیز می‌کرد. او بعد از سالها زندگی غیر علنی برای اولین بار طی مصاحبه‌ای که توسط عرفان قانعی‌فرد ترتیب داده شده بود کتابش را تحت نام دامگه حادثه معرفی کرد. این کتاب که ۶۷۰ صفحه است در اواخر سال ۱۳۹۰ توسط شرکت کتاب در لس آنجلس کالیفرنیا چاپ و دراوایل سال ۱۳۹۱ منتشر شده‌ است. او در این کتاب خودش را مخالف شکنجه نشان داد و در عوض به چهره‌هایی مثل دکتر محمد مصدق، دکتر علی شریعتی تاخت و اشتباهات تاریخی زیادی نیز در بر دارد. که از جمله محمدرضا سعادتی را که هرگز در زندان ساری نبود چندین بار در کنار تقی شهرام نشاند و و فرار او از زندان ساری را (با شهرام و احمدیان افسر زندان) توضیح داد، (صفحه ۲۶۷ کتاب)، «سیاوش کسرایی» را به مدیر کلی حزب توده ارتقاء داد، (صفحه ۵۸۱)...

اما آنچه توجه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی را در سطحی جهانی و گسترده به خود جلب کرد حضور پرویز ثابتی در کنار دختر و همسرش در تظاهرات سلطنت‌طلبان در لوس‌آنجلس بود. عکسی از او در کنار دخترش به صورتی گسترده در رسانه‌ها منتشر شد. و از آن پس در تظاهرات سلطنت‌طلبها در کشورهای اروپایی نیز در دست هواداران رضا پهلوی دیده شد.

پرویز ثابتی در تلویزبون منوتو

روز سوم آذر ۱۴۰۲ اولین قسمت از برنامه این تلویزیون در باره‌ی پرویز ثابتی پخش شد.

اعتراض‌ها و شکایت‌ها

خانم زینت میرهاشمی از مسئولین سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران که عضو شورای ملی مقاومت ایران است ظهور مجدد پرویز ثابتی را با جمله «قاتل به قتلگاه برمی‌گردد توصیف کرد» و آن را هدفمند و ناشی از اتاق فکر و در همراهی با اتاق فکر جمهوری اسلامی دانست. او این ظهور را حاوی این پیام دانست که به نیروهای ریزشی جمهوری اسلامی می‌گوید ما وقتی بیاییم کار نیمه‌کاره شما در حذف انقلابیون را تمام می‌کنیم هم‌چنان که شما نقش نیمه‌کاره ما را پی گرفتید. خانم میرهاشمی خواهان محاکمه ثابتی در دادگاه مردمی شد.[۳۰]

شمار زیادی از زندانیان سیاسی از شکنجه خود در زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری ساواک، که زیر نظر آقای ثابتی بوده، گزارش کرده‌اند.[۲۰]

رضا علوی در مقاله‌ای در العربیه فارسی نوشته است: آقای ثابتی ، ۴۴ سال می گذرد ، اما از هم تباران من و تو ، فراوان کسانی هستند که با کمر شکسته ، پاهای ورم کرده ، انگشتان بریده و چهره خونابه گون، صورت خشمگین و صدای دهشتناک ترا بیاد دارند. در ان زمان جنازه‌های فراوانی را در شهر ها به نمایش گذاشتی. تو همچون " کرنون " حاکم آتن در ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح از دفن جسد "پولونیکس"، برادر " آنتیگونه" جلوگیری کردی. آیا به یاد داری؟ تبهکاری‌های زیاده حکومت اسلامی ساواک را به حاشیه و سایه رانده, اما شاهدان فراوانی حضور دارند و سرافراز و استوار ایستاده اند.[۱۶]

گواهی ۱۳۱تن زندانیان سیاسی

۱۳۱ زندانی سیاسی مجاهد طی یک گواهی در رابطه با سابقه سرکوب‌گری پرویز ثابتی آورده‌اند:

ما زندانیان سیاسی دیکتاتوری شاه خائن؛ با یادآوری‌ تجارب شخصی و مشاهداتمان از شکنجه‌های وحشیانه انقلابیون توسط ساواک از جمله قهرمانانی که زیر شکنجه به‌شهادت رسیدند،

با در نظر داشتن اعدامهای جنایتکارانه مجاهدین و چریک‌های فدایی و دیگر مبارزان،و با یادآوری کشتار فجیع زندانیان سیاسی در تپه‌های اوین در آخر فروردین ۱۳۵۴به بهانهٔ فرار در حالی‌که دست‌بند و چشم‌بند داشتند، تشبثات و اقدام ضدانسانی بقایای دیکتاتوری سلطنتی و محافل ارتجاعی و استعماری برای سفیدسازی ساواک و سردژخیم شکنجه‌گران پرویز ثابتی را قویاً محکوم می‌کنیم. «مقام امنیتی» به‌شدت منفوری که در اوج خفقان و سرکوب در دهه پنجاه در تلویزیون رژیم از جنایات شاه دفاع می‌کرد، رئیس اداره سوم ساواک (امنیت داخلی) که شکنجه و سلاخی انقلابیون در اوین و کمیته مشترک و دیگر زندانهای کشور با برنامه‌ریزیهای روزانه او صورت می‌گرفت، آیشمن هنوز محاکمه نشده‌یی که جنایتکارانی مانند عطاپور (حسین زاده)، ازغندی (منوچهری)، ناصری (عضدی)، نوذری (رسولی)، وظیفه‌خواه (منوچهری) و صدها شکنجه‌گر دیگر برای تهران و شهرستا‌ن‌ها را آموزش داد. سرجلادی که در عداد فلاحیان و لاجوردی از پلیدترین آمران جنایت علیه بشریت است.[۳۱]

نامه بیش از ۱۲۰ نفر از زندانیان سیاسی

بیش از ۱۲۰ نفر از زندانیان سیاسی دوران پهلوی دوم، با انتشار نامه ای سرگشاده تحت عنوان “مگذاریم از یک قاتل تقدیر کنند! مگذاریم از احیای ساواک سخن گویند!”، اعلام کردند: “اینکه در روزهای اخیر چهره منفوری چون پرویز ثابتی، رئیس اداره سوم ساواک در تجمع های همبستگی ایرانیان با اعتراضات مردم ظاهر می شود و حتی حضور خود را بی شرمانه به نمایش می گذارد، پیام شومی در بردارد: شکستن قُبح شکنجه و قتل و عادی سازی جنایت. این حرکت ها تصادفی نیست که در میان سلطنت طلبان، شاهد موج تقدیر از این “مقام امنیتی” هستیم. در شبکه های اجتماعی، کسانی که شخصیت مورد تقدیرشان پرویز ثابتی است، همزمان از لزوم احیای ساواک سخن می گویند.” آنها در پایان نامه‌شان آورده‌اند: امیدواریم بتوانیم به یاری مردم آزادی‌خواه، پرویز ثابتی را به دادگاه بکشانیم. او قاتل است![۳۲]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ پرویز ثابتی در سایه‌روشن تاریخ معاصر
  2. Abbas Milani, the men and women who made modern Iran, Syracuse university press-November2008, 286
  3. جیمز بیل، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، ج1، ص166-165
  4. محمود طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، از فروغی تا فردوست، ج2، تهران، چاپخانه تک،  1372، ص 999-998
  5. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص474
  6. سند شماره 30333 / 2، در تاریخ 27 / 12 / 1350، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی سند شماره 130791، در تاریخ 29 / 11 / 1351، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی سند شماره 23533 / 123، د تاریخ 25 / 12 / 1356، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
  7. سند شماره 4527 / 301، در تاریخ 7 / 2 / 1343، آرشیو مرکز بررسی اسناد تاریخی
  8. پرویز ثابتی یک شکنجه گر و قاتل است
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ پرویز ثابتی مسئول شکنجه و کشتار و سرکوب در ساواک ـ قسمت اول
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ قاسم خرمی : چه پرویز قشنگ و نازنینی!
  11. مصطفی الموتی، تاریخ ایران در عصر پهلوی، ج2، لندن، ص425
  12. عباس میلانی، نگاهی به شاه، تورنتو، نشر پرشین سیرکل، 1392، ص3-2
  13. مجاهد خلق ابوالقاسم رضایی از شکنجه‌های مهدی رضایی می‌گوید
  14. گوشه‌ای از دفاعیات مهدی رضایی - یوتیوب
  15. abbas Milani, The Men and Women Who Made Modern Iran, 1941-1979, Syracuse University Press -November 2008, 209
  16. ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ کالبد شکافی «پرویز ثابتی»
  17. اعترافات بازجوی ساواک درباره تیرباران مخفیانه بیژن جزنی در تپه‌های اوین
  18. اعترافات شکنجه گر ساواک؛ از توده ای های خودی تا تیرباران جزنی
  19. ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ ۱۹٫۲ گفتگوی صدای آمريکا با امیر حسین فتانت
  20. ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ پرویز ثابتی کیست؟
  21. گلسرخی در طواف گل‌سرخ؛ ثابتی در قعر دوزخ نفرت
  22. دانستن حق مردم است - متن دفاعیات خسرو گلسرخی
  23. عباس میلانی، معمای هویدا، تهران، نشر اختران، چاپ 18، 1386، ص390
  24. کیهان، ش 10598، ص1؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، کتاب چهارم، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، سال 1383، ص360
  25. پرویز ثابتی از موساد تا ساواک
  26. حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج1، ص476
  27. غلامرضا کرباسچی، روزشمار روابط ایران و آمریکا، تهران،  1380، ص396
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ احمدعلی مسعود انصاری، پس از سقوط، ص273-272
  29. Paris Enterprises, Inc. Overview"
  30. نگاهی به پشت صحنه ظهور پرویز ثابتی سردژخیم ساواک
  31. گواهی ۱۳۱تن زندانیان سیاسی مجاهد در شکنجه‌گاههای شاه درباره سردژخیم ساواک پرویز ثابتی
  32. سایت دادخواست - مگذاریم از یک قاتل تقدیر ‌کنند! مگذاریم از احیای ساواک سخن ‌گویند!