کاربر:Khosro/صفحه تمرین مسعود احمدزاده: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «'''مسعود احمدزاده''' '''مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود''' '''زن...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''مسعود احمدزاده'''
مسعود احمد‌زاده ، (زاده‌ی ۱۳۲۵ مشهد - اعدام ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ تهران)، دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. او تحصيلات خود را در مشهد به پايان رساند. مسعود احمدزاده به‌واسطه فعاليت‌هاي پدرش [[طاهر احمدزاده]]  كه از فعالان جبهه ملي بود؛ در خانواده‌اي سياسي رشد كرد. مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدی‌زاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هسته‌های اصلی تشکیل‌دهنده‌ی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران است. مسعود احمدزاده، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰، به‌همراه ۵ تن از اعضای فدائیان به نام‌های مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخه‌‌ی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد فداییان شهید، بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سه‌پله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند و یارانشان پیوستند.


'''مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود'''
== زندگی مبارزاتی ==
مسعود احمد‌زاده گه‌گاه در جلسات كانون نشر حقايق اسلامي حضور مي‌يافت؛ اما مذهبی نبود. ورود مسعود احمد‌زاده به دانشكده علوم در سال تحصيلي ۱۳۴۳ - ۱۳۴۴، براي تحصيل در رشته رياضي، دوري از خانواده و زندگي در غربت، به گسترش هرچه بيشتر روابط او با دوست ديرين خود اميرپرويز پويان انجاميد. ورود به دانشكده علوم و مطالعاتش در اين دوران كه تحت تأثير مطالعات غالب آن روزگار، بيشتر روي منابع ادبي ماترياليستي و ماركسيستي متمركز بود. او مي‌نويسد:


'''زندگی مبارزاتی'''
«مطالعات من در دوران دانشكده، گذشته از رمان‌هايي چون لبه تيغ و خرمگس و يا نمايشنامه‌هاي سارتر و غيره، از رياضي كه در آن وقت، شديداً به آن عشق مي‌ورزيدم به فلسفه و منطق رياضي و از آنجا به آثار راسل كشانده شد. اين مطالعات هم به زبان فارسي و هم به زبان انگليسي صورت مي‌گرفت... چنين وضعيتي همراه با انگيزه‌هاي مبارزه با شرايط اجتماعي موجود كلاً زمينه گرويدن من‌را به كمونيسم تشكيل مي‌دهد و رفيقي مثل امیرپرویز پويان لازم بود كه اين گرايش را كامل كند... در نتيجه بحث با او بود كه من به طور مشخص به ماركسيسم ـ لنينيسم نزديك مي‌شوم و اين جريان مربوط به سال سوم دانشكده است».


'''کارنامه زندگی انقلابی مسعود احمدزاده علی‌رغم جوانیش مشحون از درخشش‌ها وفداکاری‌هاست.'''
پس از آنكه، مسعود احمد‌زاده سال سوم دانشكده را به پايان رساند؛ در تابستان آن سال امیرپرویز پويان از احمد‌زاده خواست كه كتاب ''انقلاب در انقلاب'' رژي دبره را ترجمه كند؛ و احمد‌زاده نيز، در طي دو سه ماه اين كار را به سرانجام رساند.<ref>[https://ir-psri.com/Show.php/print.php?Page=ViewArticle&ArticleID=1846 فداییان خلق پس از سیاهکل - سایت مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی]</ref>


'''مسعود احمدزاده که از هوش کم نظیر یک نابغه برخوردار بود، تمامی قابلیت و توانایی خود را به خدمت انقلاب گرفت. او شناختی وسیع و عمیق از مارکسیسم داشت و برداشتش از آموخته‌ها زنده و خلاق بود.  او بر اساس موضع پرولتاریائیش آن‌چه را که در تئوری می‌آموخت، به‌طور انقلابی در عمل به کار می‌بست. او می‌آموخت تا به کار ببندد، و از آن‌چه که به کار می‌بست، می‌آموخت. مسعود احمدزاده بر هر آن‌چه می‌کرد، آگاه بود، و به آن‌چه که آگاهی می‌یافت، عمل می‌کرد. بنابراین، مسعود احمدزاده در تمام خصلت‌هایش، اعم از ساده تا مهم، یک رفیق بود. یادش به رفقا اعتماد می‌بخشید. مسعود احمدزاده آمیزه‌ای از عشق و کینه بود. عشقی عظیم به خلقش و کینه‌ای عمیق به دشمنان خلق، آمیزه‌ای که به او توانایی زیادی می‌بخشید. او پی‌گیر و خستگی ناپذیر، تلاش خلاقانه و وقفه ناپذیری در راه انقلاب انجام می‌داد. او از دیروقت‌های شب، و پگاهان صبح، با قدرت شگفتش در جمع بندی مسائل مطروحه گروه می‌اندیشید. مسعود که به مبارزه مسلحانه به مثابه وظیفه تاریخی خطیری که به عهده پیشاهنگ انقلابی نهاده شده، عمیقاً آگاه بود، هیچگاه و در هیچ شرایط، حتی لحظه‌ای موضع منفعل و تدافعی نداشت. آن‌گاه که آزاد بود، در سازمان دادن نخستین گروه چریکی که به عملیات پی‌گیر شهری دست زد، نقشی سازنده، خلاق و تعیین کننده ایفا نمود. او هم‌چنین در نقش فرمانده یک تیم منظبط و فعال چریک شهری را فرماندهی می‌کرد که دست به چند عمل متهورانه بزرگ زد. هنگامی‌که رفیق احمدزاده به زندان‌های قرون وسطایی شاه مزدور افتاد، با مقاومت قهرمانانه و کم نظیرش در زیر شدیدترین شکنجه‌های ساواک نمونه‌ای از ایمان و استحکام انقلابی به نمایش گذارد که شکنجه گران ساواک خود به حقارت خویش پی بردند. ساواک که در مسعود قدرتی عظیم سراغ کرده بود، برای اولین بار یک زندانی را نه تنها در سلول، بلکه تا آخرین لحظه زندگیش در سلولی کاملاً جدا از دیگران نگه داشت.'''
کارنامه زندگی انقلابی مسعود احمدزاده علی‌رغم جوانیش مشحون از فداکاری‌هاست. مسعود احمدزاده که از هوش بالایی برخوردار بود، تمامی قابلیت و توانایی خود را به خدمت انقلاب گرفت. او شناختی وسیع و عمیق از مارکسیسم داشت و برداشتش از آموخته‌ها زنده و خلاق بود.  او بر اساس موضع پرولتاریائیش آن‌چه را که در تئوری می‌آموخت، به‌طور انقلابی در عمل به کار می‌بست. او می‌آموخت تا به کار ببندد، و از آن‌چه که به کار می‌بست، می‌آموخت. مسعود احمدزاده بر هر آن‌چه می‌کرد، آگاه بود، و به آن‌چه که آگاهی می‌یافت، عمل می‌کرد. بنابراین، مسعود احمدزاده در تمام خصلت‌هایش، اعم از ساده تا مهم، یک رفیق بود. یادش به رفقا اعتماد می‌بخشید. مسعود احمدزاده آمیزه‌ای از عشق و کینه بود. عشقی عظیم به خلقش و کینه‌ای عمیق به دشمنان خلق، آمیزه‌ای که به او توانایی زیادی می‌بخشید. او پی‌گیر و خستگی ناپذیر، تلاش خلاقانه و وقفه ناپذیری در راه انقلاب انجام می‌داد. او از دیروقت‌های شب، و پگاهان صبح، با قدرت شگفتش در جمع بندی مسائل مطروحه گروه می‌اندیشید. مسعود که به مبارزه مسلحانه به مثابه وظیفه تاریخی خطیری که به عهده پیشاهنگ انقلابی نهاده شده، عمیقاً آگاه بود، هیچگاه و در هیچ شرایط، حتی لحظه‌ای موضع منفعل و تدافعی نداشت. آن‌گاه که آزاد بود، در سازمان دادن نخستین گروه چریکی که به عملیات پی‌گیر شهری دست زد، نقشی سازنده، خلاق و تعیین کننده ایفا نمود. او هم‌چنین در نقش فرمانده یک تیم منظبط و فعال چریک شهری را فرماندهی می‌کرد که دست به چند عمل متهورانه بزرگ زد. هنگامی‌که رفیق احمدزاده به زندان‌های قرون وسطایی شاه مزدور افتاد، با مقاومت قهرمانانه و کم نظیرش در زیر شدیدترین شکنجه‌های ساواک نمونه‌ای از ایمان و استحکام انقلابی به نمایش گذارد که شکنجه گران [[ساواک]] خود به حقارت خویش پی بردند. [[ساواک]] که در مسعود قدرتی عظیم سراغ کرده بود، برای اولین بار یک زندانی را نه تنها در سلول، بلکه تا آخرین لحظه زندگیش در سلولی کاملاً جدا از دیگران نگه داشت.<ref name=":0">[https://www.marxists.org/farsi/archive/ahmadzadeh/1970/armed-struggle.pdf پیشگفتار کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاتیک]</ref>


'''«پشگفتار کتاب مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک - ۱۳۵۱»'''
== بن‌بست شکنان مبارزه ==
مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدی‌زاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هسته‌های اصلی تشکیل‌دهنده‌ی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران است. در سال‌های پس از به بن‌بست رسیدن مبارزات پارلمانتاریستی در ایران،‌ دیکتاتوری شاه، هر صدای مخالف را در گلو خفه کرده بود. این اختناق سیاه را [[احمد شاملو]] در شعری به نام شبانه به‌خوبی توصیف کرده است:


'''بن‌بست شکنان مبارزه'''
راه نیست، شب نیست


'''مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدی‌زاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هسته‌های اصلی تشکیل‌دهنده‌ی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران است. در سال‌های پس از به بن‌بست رسیدن مبارزات پارلمانتاریستی در ایران،‌ دیکتاتوری شاه، هر صدای مخالف را در گلو خفه کرده بود. این اختناق سیاه را احمد شاملو در شعری به نام شبانه به‌خوبی توصیف کرده است:'''
ماه نیست، نه روز و، نه آفتاب،


'''راه نیست، شب نیست'''
ما بیرون زمان ایستاده‌ایم


'''ماه نیست، نه روز و، نه آفتاب،'''
با دشنه‌‌ی تلخی در گُرده‌هایمان


'''ما بیرون زمان ایستاده‌ایم'''
هیچ‌کس با هیچ‌کس سخن نمی‌گوید


'''با دشنه‌‌ی تلخی در گُرده‌هایمان'''
که خاموشی


'''هیچ‌کس با هیچ‌کس سخن نمی‌گوید'''
به هزار زبان در سخن است


'''که خاموشی'''
در مردگان خویش نظر می‌بندیم


'''به هزار زبان در سخن است'''
با طرح خنده‌ای،


'''در مردگان خویش نظر می‌بندیم'''
و نوبت خود را انتظار می‌کشیم


'''با طرح خنده‌ای،'''
بی‌هیچ خنده‌ای!


'''و نوبت خود را انتظار می‌کشیم'''
مسعود احمدزاده مانند دیگر پیشتازان مبارزه مسلحانه، در چنین شرایطی به وظیفه خود قیام کرد. او با عبور از تئوری‌های جزم‌گرا و قالبی که در بهترین صورت بی‌عملی و دست روی دست گذاشتن و انتظار برای شکوفایی شرایط را تجویز می‌کردند، دست به اقدام و خلاقیت زد و با تدوین کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، طرحی نو افکند و مبارزه‌‌ی مبارزان چپ ایران را یک گام کیفی به جلو جهش داد.<ref name=":1">[https://event.mojahedin.org/i/%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9 به یاد مسعود احمدزاده و دیگر یاران فدایی‌اش - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>


'''بی‌هیچ خنده‌ای!'''
=== یک خاطره ===
در آن سالیان، پیشتازان جنبش مسلحانه، [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]]، بی‌آن‌که از شکل‌گیری هم باخبر باشند، در کار شکستن بن‌بست مبارزاتی بودند. [[مسعود رجوی]] در سلسله آموزش‌های استراتژی قیام و سرنگونی نوشته است:  


'''مسعود احمدزاده مانند دیگر پیشتازان مبارزه مسلحانه، در چنین شرایطی به وظیفه خود قیام کرد. او با عبور از تئوری‌های جزم‌گرا و قالبی که در بهترین صورت بی‌عملی و دست روی دست گذاشتن و انتظار برای شکوفایی شرایط را تجویز می‌کردند، دست به اقدام و خلاقیت زد و با تدوین کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، طرحی نو افکند و مبارزه‌‌ی مبارزان چپ ایران را یک گام کیفی به جلو جهش داد. «سایت مجاهدین»'''
«از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳، در کانون نشر حقایق اسلامی که آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، آن را اداره می‌کرد، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً هم‌دوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل می‌کرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما(دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمدزاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریک‌های فدایی شدند. دوستی ما تا اواخر سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعت‌ها قدم می‌زدیم و بحث و گفتگو می‌کردیم و گاهی هم بحث را در چای‌خانه دانشکده علوم ادامه می‌دادیم. فدایی بزرگ مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال ۱۳۴۸، دیگر یک‌دیگر را ندیدیم. به‌نظرم اشتغالات طرفین در سازمان‌هایشان فرصتی برای این کار باقی نمی‌گذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال ۱۳۵۰ در مینی‌بوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلول‌های اوین با دست‌های بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه می‌برد، دیدم که هم‌چنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران [[ساواک]] فقط می‌توانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم...».<ref name=":1" />


'''یک خاطره'''
== ضامن ایمان به خلق ==
مسعود احمدزاده در باره‌ی ضامن ایمان به خلق می‌گوید:


'''در آن سالیان، پیشتازان جنبش مسلحانه، سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، بی‌آن‌که از شکل‌گیری هم باخبر باشند، در کار شکستن بن‌بست مبارزاتی بودند. مسعود رجوی در سلسله آموزش‌های استراتژی قیام و سرنگونی نوشته است:  '''
ما به خلق خود و فرزندان پیش‌آهنگش ایمان داریم و ضامن این ایمان ما خون ما است. ما با پوست و گوشت خود نیاز به حمایت خلق را احساس می‌کنیم و می‌دانیم بدون چنین حمایتی، نابودی ما و نابودی راه، حتمی است. ما جان خود را بر سر ایمان گذاشته‌ایم. در مرحله پایه‌گذاری و سنت‌گذاری مبارزه مسلحانه دادن فدیه و قربانی‌هایی چنین گزاف اجتناب‌ناپذیر است. قربانی‌هایی که ما داده‌ایم، شهدای ما که دلیرانه تا پای مرگ در برابر دشمن مقاومت کرده‌اند، اسیران ما که قهرمانانه در برابر شکنجه‌های قرون‌ وسطایی دژخیمان شاه مقاومت می‌ورزند، قطعاً باعث خواهند شد که نهال انقلاب ایران شکوفا گردد که فرزندان خلق به‌پاخیزند و آن‌گاه جنگ توده‌ای دیر یا زود آغاز گردد... بگذار تسلیم‌طلبان هر چه می‌خواهند رجزخوانی کنند. وظیفه‌‌ی هر محفل و گروه انقلابی است که با هر امکانی که دارد و به هر شکلی که می‌تواند مبارزه مسلحانه را آغاز کند و ضربات خود را بر دشمن فرود آورد. تجربه نشان داده است که راهی نیست جز مبارزه مسلحانه و تجربه نشان داده است که خلق از این مبارزه حمایت خواهد کرد.<ref>[https://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/cherikha_ta_1357-mobarezeh_masud.pdf کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک]</ref>


'''«از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳، در کانون نشر حقایق اسلامی که آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، آن را اداره می‌کرد، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً هم‌دوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل می‌کرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما(دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمدزاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریک‌های فدایی شدند. دوستی ما تا اواخر سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعت‌ها قدم می‌زدیم و بحث و گفتگو می‌کردیم و گاهی هم بحث را در چای‌خانه دانشکده علوم ادامه می‌دادیم. فدایی بزرگ مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال ۱۳۴۸، دیگر یک‌دیگر را ندیدیم. به‌نظرم اشتغالات طرفین در سازمان‌هایشان فرصتی برای این کار باقی نمی‌گذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال ۱۳۵۰ در مینی‌بوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلول‌های اوین با دست‌های بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه می‌برد، دیدم که هم‌چنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط می‌توانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم...» «سایت مجاهدین»'''
== مسعود احمد زاده، بنیانگذار ==
مسعود احمدزاده سازمانی را پی‌ریزی کرده بود، جنبشی را برانگیخته بود، حرکتی را سازمان داده بود که رژیم سرمایه قادر به اعدام آن نبود، عزم واراده مسعود احمدزاده در رگ و پی سازمان چریک‌های فدایی خلق تجسم مادی یافته بود. اعدام مسعود احمدزاده پایان کارنبود، او قدرت و نفوذ خود را درمیان توده ها پیوند زده بود و این همه درسازمان او، دیگر شکفته شده و به ثمر نشسته بود. او تولد دوباره‌ی خود را پشت سرنهاده بود. مسعود احمدزاده سازمانی را بنیاد نهاده بودکه بانخستین شعله‌های سرکش قیام توده ها، به بزرگ‌ترین سازمان توده‌های کارگر و زحمت‌کش سراسرایران مبدل شد. مسعود احمدزاده با درک این واقعیت که بن بست جنبش کمونیستی ایران درکجاست، باتحلیل علمی از روند انقلاب درایران و ارزیابی از تحولات در دهه‌ی ۴۰، بربسیاری ازنقاط کور جنبش کمونیستی پرتو افکند؛ وگشایش نوینی را درعرصه سازمان‌دهی و حرکت آینده‌ی آن ایجادکرد. به‌همان اندازه که اعلام موجودیت سازمان چریک‌های فدایی خلق، اذهان همه را به سوی خود جلب نموده بود، به‌همان اندازه نیز انتشار مبانی تحلیلی آن از تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه را متوجه خود کرد؛ و به جنبش کمونیستی ایران هویت نوینی بخشید. مسعود احمدزاده یک راهگشای کمونیستی انقلابی بود که فرصت آن را نیافت تا راهی را که گشوده بود و جنبش کمونیستی را به سمت آن هدایت کرده بود، به بررسی تجربه عملی بنشیند؛ و درجمع‌بندی از نقاط ضعف و قوت آن، موانع و بن‌بست‌ها را بگشاید.<ref>[https://fedayi.org/ahmadzadeh/ گرامی باد یاد رفیق مسعود احمدزاده - سایت اتحاد فداییان کمونیست]</ref>


'''ضامن ایمان به خلق'''
گروه مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان و مفتاحی از بستر دوره‌ی فضای نیمه‌باز سیاسی ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲، و دمکرات‌های اسلامی برخاسته و سپس به مارکسیسم رسیده بودند.


'''مسعود احمدزاده در باره‌ی ضامن ایمان به خلق می‌گوید:'''
در هنگام پدیداری در فضای سیاسی ایران در فروردین ۱۳۵۰، چریک‌های فدایی خلق، گروهی بود که به گونه‌ای تمام‌عیار نقشِ اندیشه‌ی مسعود احمدزاده و حساسیت‌ها و دغدغه‌های نسل او را بر خود داشت.


'''ما به خلق خود و فرزندان پیش‌آهنگش ایمان داریم و ضامن این ایمان ما خون ما است. ما با پوست و گوشت خود نیاز به حمایت خلق را احساس می‌کنیم و می‌دانیم بدون چنین حمایتی، نابودی ما و نابودی راه، حتمی است. ما جان خود را بر سر ایمان گذاشته‌ایم. در مرحله پایه‌گذاری و سنت‌گذاری مبارزه مسلحانه دادن فدیه و قربانی‌هایی چنین گزاف اجتناب‌ناپذیر است. قربانی‌هایی که ما داده‌ایم، شهدای ما که دلیرانه تا پای مرگ در برابر دشمن مقاومت کرده‌اند، اسیران ما که قهرمانانه در برابر شکنجه‌های قرون‌ وسطایی دژخیمان شاه مقاومت می‌ورزند، قطعاً باعث خواهند شد که نهال انقلاب ایران شکوفا گردد که فرزندان خلق به‌پاخیزند و آن‌گاه جنگ توده‌ای دیر یا زود آغاز گردد... بگذار تسلیم‌طلبان هر چه می‌خواهند رجزخوانی کنند. وظیفه‌‌ی هر محفل و گروه انقلابی است که با هر امکانی که دارد و به هر شکلی که می‌تواند مبارزه مسلحانه را آغاز کند و ضربات خود را بر دشمن فرود آورد. تجربه نشان داده است که راهی نیست جز مبارزه مسلحانه و تجربه نشان داده است که خلق از این مبارزه حمایت خواهد کرد. «مبارزه مسلحانه هم استراتژی، هم تاکتیک»«سایت مجاهدین خلق»'''
نام مسعود احمدزاده با کتاب ''مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک'' پیوند خورده است. تحت تأثیر مارکسیست‌های انقلابی آمریکای لاتین، از [[چه گوارا]] تا کارلوس ماریگلای برزیلی و توپاماروهای اوروگوئه، مسعود احمدزاده بر شباهت‌های شرایط سرمایه‌داری وابسته و دیکتاتوری میان ایران و کشورهای آمریکای لاتین تأکید داشت؛ و از این‌رو، راه مبارزه را نیز برای این جوامع مشترک می‌دید.


'''‌به یاد مسعود احمدزاده و دیگر یاران فدایی‌اش «سایت مجاهدین»'''
کتابی که بیشترین تأثیر را بر مسعود احمدزاده گذاشت، بازتاب‌های رژیس دبره در مورد انقلاب کوبا در کتاب "انقلاب در انقلاب؟" بود. انقلاب کوبا تز لنینی حزب را دور زد. در ایران نیز نسل تازه‌ی روشن‌فکران انقلابی بر اساس این آموزه‌ها، بر آن شدند تا جنبش را بدون حضور حزب سامان دهند. مسعود احمدزاده و هم‌فکرانش به‌گونه‌ای عملی و از راه کنش چریکی، این پیشتاز انقلابی را در ایران ممکن کردند.


<nowiki>https://event.mojahedin.org/i/%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D8%B3%D8%B9%D9%88%D8%AF-%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%81%D8%AF%D8%A7%D8%A6%DB%8C%D8%A7%D8%B4-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A2%D9%86%D8%A7%D9%86</nowiki>
در تفکر مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان عدم حضور جنبش اعتراضی به معنای عدم وجود جنبش نبود، بلکه نشان‌گر سرکوب پلیسی بود. پیوند دو جنبش، یکی آشکار و دیگری پنهان، اساس رویکرد مسعود احمدزاده و تئوری معروف وی است هم‌چنان‌که خود می‌گوید:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
"در شرایط کنونی هر مبارزه‌ی سیاسی به‌ناچار باید بر اساس مبارزه مسلحانه سازمان یابد و تنها موتور کوچک مسلح است که می‌تواند موتور بزرگ توده‌ها را به حرکت درآورد. شکل‌گیری پیش‌رو و موفقیت آن درگرو رابطه گرفتن با مردم است. از یاد نبریم که آماج مبارزه مسلحانه بسیج تمام خلق است و نه تنها کارگران».


'''مسعود احمد زاده، بنیانگذار'''
مسعود احمدزاده رکود سیاسی را برایند سرکوب پلیسی می‌دید و از آن آماده بودن شرایط عینی انقلاب را نتیجه می‌گرفت. از این دیدگاه، پس از آغاز مبارزه مسلحانه، پیروزی چپ انقلابی نزدیک خواهد بود. اندیشه‌های مسعود احمدزاده راهنمای عمل چریک‌های فدایی خلق در ۳ سال نخستین آن‌ها بود. هر چند مسعود احمدزاده خود زنده نماند تا بیش‌تر به دشواری‌های پیش رو بیندیشد. پیش از مرگ زودرسش احمدزاده در برخی از جنبه‌های این نظریه بازبینی کرده بود، که متأسفانه اثری از این نوشته‌ها نمانده است.


'''مسعود احمدزاده سازمانی را پی‌ریزی کرده بود، جنبشی را برانگیخته بود، حرکتی را سازمان داده بود که رژیم سرمایه قادر به اعدام آن نبود، عزم واراده مسعود احمدزاده در رگ و پی سازمان چریک‌های فدایی خلق تجسم مادی یافته بود. اعدام مسعود احمدزاده پایان کارنبود، او قدرت و نفوذ خود را درمیان توده ها پیوند زده بود و این همه درسازمان او، دیگر شکفته شده و به ثمر نشسته بود. او تولد دوباره‌ی خود را پشت سرنهاده بود. مسعود احمدزاده سازمانی را بنیاد نهاده بودکه بانخستین شعله‌های سرکش قیام توده ها، به بزرگ‌ترین سازمان توده‌های کارگر و زحمت‌کش سراسرایران مبدل شد. مسعود احمدزاده با درک این واقعیت که بن بست جنبش کمونیستی ایران درکجاست، باتحلیل علمی از روند انقلاب درایران و ارزیابی از تحولات در دهه‌ی ۴۰، بربسیاری ازنقاط کور جنبش کمونیستی پرتو افکند؛ وگشایش نوینی را درعرصه سازمان‌دهی و حرکت آینده‌ی آن ایجادکرد. به‌همان اندازه که اعلام موجودیت سازمان چریک‌های فدایی خلق، اذهان همه را به سوی خود جلب نموده بود، به‌همان اندازه نیز انتشار مبانی تحلیلی آن از تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه را متوجه خود کرد؛ و به جنبش کمونیستی ایران هویت نوینی بخشید. مسعود احمدزاده یک راهگشای کمونیستی انقلابی بود که فرصت آن را نیافت تا راهی را که گشوده بود و جنبش کمونیستی را به سمت آن هدایت کرده بود، به بررسی تجربه عملی بنشیند؛ و درجمع‌بندی از نقاط ضعف و قوت آن، موانع و بن‌بست‌ها را بگشاید.'''
[[بیژن جزنی]]، همانند مسعود احمدزاده، امیدوار بود که زمانی جنبش چریکی به جنبش توده‌ای بدل شود. او در، رابطه جنبش انقلابی مسلحانه با خلق، در کتاب پنج رساله می‌نویسد:<blockquote>«آنچه بر آهن سرد توده‌ها، در دوره خمودی مؤثر می‌افتد، آتشِ سوزان پیشتاز است».</blockquote>فدایی شهید مسعود احمدزاده در کتاب معروف ''مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک،'' که به جمع‌بندی تجربه‌ی خونین سیاهکل اختصاص داشت، نوشت است:


'''گرامی باد یاد رفیق مسعود احمدزاده «سایت اتحاد فداییان کمونیست»'''
«هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق، راه مبارزه نشان داده شود، آن‌ها را از قدرت خویش آگاه گرداند، نشان دهد که دشمن آسیب‌پذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را می‌توان افشا و خلق را آگاه کرد». «کتاب مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک»


<nowiki>https://fedayi.org/ahmadzadeh/</nowiki>
پس از [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] خانم مستوره احمدزاده و آقای مهدی سامع رهبر شاخه‌‌ی هویت چریک‌های فدایی خلق، پس از سال‌ها در یک جاسازی قدیمی دست‌نوشته‌هایی از مسعود احمدزاده را پیدا کردند که درآن مسعود احمدزاده پیش از دست‌گیری خود، نظریه تازه‌ای در مورد نقش پیشتاز انقلابی و تشکیل حزب ارائه داده بود. به نقل از خانم مستوره احمدزاده این دست‌نوشته‌ها به رهبران وقت فداییان تحویل داده شدند.<ref>[https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110209_l13_siahkal_payman_vahabzadeh چریک‌های فدایی خلق - سایت بی‌بی‌سی فارسی]</ref>


'''گروه مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان و ... مفتاحی از بستر دوره‌ی فضای نیمه‌باز سیاسی ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲، و دمکرات‌های اسلامی برخاسته و سپس به مارکسیسم رسیده بودند.'''
== نظرگاه مسعود احمدزاده ==
در تفکر مسعود احمدزاده شرایط عینی برای بروز جنبش‌های وسیع اجتماعی جهت تغییری رادیکال در سطح جامعه وجود دارد و تنها عامل بازدارنده آن را باید در سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم دانست که با ایجاد فضایی از رُعب و وحشت، توده‌های مردم را در موضعی کاملاً انفعالی و تسلیم طلبانه قرار دهد. موضعی که مسعود احمدزاده با اتکاء به فرمولبندی رژی دبره آن را  ''انبوه کهنسان ترس و خفت،'' می‌نامد. امیر پرویز پویان نیز در تحلیل‌های خود از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پس از انقلاب سفید شاه، در ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا، به وجود شرایط عینی انقلاب می‌رسد و علت نبود جنبش‌های وسیع و رادیکال اجتماعی را در عامل سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم جهت ایجاد فضایی آکنده از ترس و وحشت برای منفعل ساختن توده‌های مردم ارزیابی می‌نماید؛ و نتایج و بازتاب چنین سیاست‌های سرکوب‌گرانه رژیم را در ذهنیت توده‌های مردم، در قالب مفاهیم ترس مطلق و ضعف مطلق توده‌ها، و قدرت مطلق رژیم، فرموله می‌کند۰ مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان درتحلیل نهایی خود به سد نفوذ ناپذیر ترس ''مطلق و قدرت مطلق،'' بمثابه پربلماتیک اساسی جنبش ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی می‌رسند که فائق آمدن بر آن باید به مضمون فعالیت‌ها و وظایف روشنفکران پیشتاز تبدیل گردد. آن‌ها متقاعد شده بودند که ویژگی‌های شرایط اقتصادی- سیاسی جدید پس از رفرم ارضی، شدت و حدت دیکتاتوری و عمل‌کرد آن بر ذهنیت توده‌های مردم، مشی‌ نوینی را طلب می‌کند. از دیدگاه آن‌ها وجود شرایط عینی انقلاب و نبود جنبش‌های وسیع اجتماعی و مفاهیم ''ترس مطلق، قدرت مطلق،'' با اتکاء به ادبیات سنتی مارکسیستی که در شرایط تاریخی دیگری پای گرفته است، نمی‌توان توضیح داد و مستلزم بازبینی و تحولی رادیکال در این ادبیات سنتی می‌باشد۰ مسعود احمد زاده و پویان برای رهایی خود از چارچوب مفاهیم سنتی مارکسیستی و توضیح مفاهیم کلیدی ''شرایط عینی انقلاب، ترس مطلق و قدرت مطلق'' جهت تدوین مشی‌ای نوین به تزهای رژی دبره در کتاب انقلاب در انقلاب روی آوردند۰ هم‌چنان‌که از عنوان کتاب انقلاب در انقلاب پیداست، مفاهیم سنتی در ادبیات سیاسی- مارکسیستی دراین اثر دچار دگرگونی‌های رادیکال برپایه تجربه انقلاب کوبا می‌گردد تا قادر به جذب و انعکاس شرایط جدید تاریخی دوران پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه علیه دکتاتوری و امپریالیسم گرد ند.<ref>[http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=26161 وب سایت عصر نو]</ref>


'''در هنگام پدیداری در فضای سیاسی ایران در فروردین ۱۳۵۰، چریک‌های فدایی خلق، گروهی بود که به گونه‌ای تمام‌عیار نقشِ اندیشه‌ی مسعود احمدزاده و حساسیت‌ها و دغدغه‌های نسل او را بر خود داشت.'''
== صحنه‌ی محاکمه ==
مسعود احمدزاده پس از حماسه‌‌ی سیاهکل دست‌گیر و تحت شکنجه قرار گرفت. دفاع او و دیگر رفقای فدایی‌اش در بیدادگاه شاه،‌ صحنه‌‌ی محاکمه را عوض کرد. مسعود احمدزاده و یارانش بودند که نظام سلطنتی را به محاکمه کشیدند.<ref name=":1" />


'''نام مسعود احمدزاده با کتاب "مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک" پیوند خورده است. تحت تأثیر مارکسیست‌های انقلابی آمریکای لاتین، از چگوارا تا کارلوس ماریگلای برزیلی و توپاماروهای اوروگوئه، مسعود احمدزاده بر شباهت‌های شرایط سرمایه‌داری وابسته و دیکتاتوری میان ایران و کشورهای آمریکای لاتین تأکید داشت؛ و از این‌رو، راه مبارزه را نیز برای این جوامع مشترک می‌دید.'''
مسعود احمدزاده با طرح مسائلی در زمینه درستی عمل مسلحانه و پیروزی اجتناب ناپذیر و تاریخی آن، با نشان دادن ماهیت ضدخلقی دادگاه شاه و تمامی اعضای آن، تمام سیستم قضایی شاه و کسانی را که در خدمت آن قرار دارند، به محاکمه کشید و محکوم کرد. مسعود احمدزاده دادگاه ضدخلقی شاه را لرزاند، به گونه‌ای که زندانیان فدایی را از جلسه دوم به چند دسته کوچک تقسیم و محاکمه نمودند.<ref name=":0" />


'''کتابی که بیشترین تأثیر را بر مسعود احمدزاده گذاشت، بازتاب‌های رژیس دبره در مورد انقلاب کوبا در کتاب "انقلاب در انقلاب؟" بود. انقلاب کوبا تز لنینی حزب را دور زد. در ایران نیز نسل تازه‌ی روشن‌فکران انقلابی بر اساس این آموزه‌ها، بر آن شدند تا جنبش را بدون حضور حزب سامان دهند. مسعود احمدزاده و هم‌فکرانش به‌گونه‌ای عملی و از راه کنش چریکی، این پیشتاز انقلابی را در ایران ممکن کردند.'''
== شهادت مسعود احمدزاده ==
۱۱ اسفند ۱۳۵۰، برگی از تقویم مردم آزادی‌خواه ایران در مبارزه پیشتازانش علیه استبداد سلطنتی است. در این روز مسعود احمدزاده، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، به‌همراه ۵ تن از اعضای فدائیان به نام‌های مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخه‌‌ی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد فداییان شهید، بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سه‌پله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند و یارانشان پیوستند. جرم آن‌ها این بود که تا به آخر بر عهدشان استوار مانده و در بیدادگاه نظامی شاه، با سرِ بلند و سینه‌‌ی افراشته از مبارزه‌‌ی مسلحانه دفاع نموده و علیه دیکتاتوری شاه افشاگری کرده بودند.<ref name=":1" />


'''در تفکر مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان عدم حضور جنبش اعتراضی به معنای عدم وجود جنبش نبود، بلکه نشان‌گر سرکوب پلیسی بود. پیوند دو جنبش، یکی آشکار و دیگری پنهان، اساس رویکرد مسعود احمدزاده و تئوری معروف وی است هم‌چنان‌که خود می‌گوید:'''
== منابع ==
 
'''"در شرایط کنونی هر مبارزه‌ی سیاسی به‌ناچار باید بر اساس مبارزه مسلحانه سازمان یابد و تنها موتور کوچک مسلح است که می‌تواند موتور بزرگ توده‌ها را به حرکت درآورد. شکل‌گیری پیش‌رو و موفقیت آن درگرو رابطه گرفتن با مردم است. از یاد نبریم که آماج مبارزه مسلحانه بسیج تمام خلق است و نه تنها کارگران».'''
 
'''مسعود احمدزاده رکود سیاسی را برایند سرکوب پلیسی می‌دید و از آن آماده بودن شرایط عینی انقلاب را نتیجه می‌گرفت. از این دیدگاه، پس از آغاز مبارزه مسلحانه، پیروزی چپ انقلابی نزدیک خواهد بود. اندیشه‌های مسعود احمدزاده راهنمای عمل چریک‌های فدایی خلق در ۳ سال نخستین آن‌ها بود. هر چند مسعود احمدزاده خود زنده نماند تا بیش‌تر به دشواری‌های پیش رو بیندیشد. پیش از مرگ زودرسش احمدزاده در برخی از جنبه‌های این نظریه بازبینی کرده بود، که متأسفانه اثری از این نوشته‌ها نمانده است.'''
 
'''بیژن جزنی، همانند مسعود احمدزاده، امیدوار بود که زمانی جنبش چریکی به جنبش توده‌ای بدل شود. او در، رابطه جنبش انقلابی مسلحانه با خلق، در کتاب پنج رساله می‌نویسد:'''
 
'''"آنچه بر آهن سرد توده‌ها، در دوره خمودی مؤثر می‌افتد، آتشِ سوزان پیشتاز است».'''
 
'''فدایی شهید مسعود احمدزاده در کتاب معروف ''مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک،'' که به جمع‌بندی تجربه‌ی خونین سیاهکل اختصاص داشت، نوشت است:'''
 
'''«هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق، راه مبارزه نشان داده شود، آن‌ها را از قدرت خویش آگاه گرداند، نشان دهد که دشمن آسیب‌پذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را می‌توان افشا و خلق را آگاه کرد». «کتاب مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک»'''
 
'''پس از انقلاب ضدسلطنتی خانم مستوره احمدزاده و آقای مهدی سامع رهبر شاخه‌ای از چریک‌های فدایی خلق، پس از سال‌ها در یک جاسازی قدیمی دست‌نوشته‌هایی از مسعود احمدزاده را پیدا کردند که درآن مسعود احمدزاده پیش از دست‌گیری خود، نظریه تازه‌ای در مورد نقش پیشتاز انقلابی و تشکیل حزب ارائه داده بود. به نقل از خانم مستوره احمدزاده این دست‌نوشته‌ها به رهبران وقت فداییان تحویل داده شدند.'''
 
'''چریکهای فدایی خلق «سایت بی‌بی‌سی فارسی»'''
 
<nowiki>https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110209_l13_siahkal_payman_vahabzadeh</nowiki>
 
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
'''نظرگاه مسعود احمدزاده'''
 
'''در تفکر مسعود احمدزاده شرایط عینی برای بروز جنبش‌های وسیع اجتماعی جهت تغییری رادیکال در سطح جامعه وجود دارد و تنها عامل بازدارنده آن را باید در سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم دانست که با ایجاد فضایی از رُعب و وحشت، توده‌های مردم را در موضعی کاملاً انفعالی و تسلیم طلبانه قرار دهد. موضعی که مسعود احمدزاده با اتکاء به فرمولبندی رژی دبره آن را  ''انبوه کهنسان ترس و خفت،'' می‌نامد. امیر پرویز پویان نیز در تحلیل‌های خود از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پس از انقلاب سفید شاه، در ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا، به وجود شرایط عینی انقلاب می‌رسد و علت نبود جنبش‌های وسیع و رادیکال اجتماعی را در عامل سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم جهت ایجاد فضایی آکنده از ترس و وحشت برای منفعل ساختن توده‌های مردم ارزیابی می‌نماید؛ و نتایج و بازتاب چنین سیاست‌های سرکوب‌گرانه رژیم را در ذهنیت توده‌های مردم، در قالب مفاهیم ترس مطلق و ضعف مطلق توده‌ها، و قدرت مطلق رژیم، فرموله می‌کند۰ مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان درتحلیل نهایی خود به سد نفوذ ناپذیر ترس ''مطلق و قدرت مطلق،'' بمثابه پربلماتیک اساسی جنبش ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی می‌رسند که فائق آمدن بر آن باید به مضمون فعالیت‌ها و وظایف روشنفکران پیشتاز تبدیل گردد. آن‌ها متقاعد شده بودند که ویژگی‌های شرایط اقتصادی- سیاسی جدید پس از رفرم ارضی، شدت و حدت دیکتاتوری و عمل‌کرد آن بر ذهنیت توده‌های مردم، مشی‌ نوینی را طلب می‌کند. از دیدگاه آن‌ها وجود شرایط عینی انقلاب و نبود جنبش‌های وسیع اجتماعی و مفاهیم ''ترس مطلق، قدرت مطلق،'' با اتکاء به ادبیات سنتی مارکسیستی که در شرایط تاریخی دیگری پای گرفته است، نمی‌توان توضیح داد و مستلزم بازبینی و تحولی رادیکال در این ادبیات سنتی می‌باشد۰ مسعود احمد زاده و پویان برای رهایی خود از چارچوب مفاهیم سنتی مارکسیستی و توضیح مفاهیم کلیدی ''شرایط عینی انقلاب، ترس مطلق و قدرت مطلق'' جهت تدوین مشی‌ای نوین به تزهای رژی دبره در کتاب انقلاب در انقلاب روی آوردند۰ هم‌چنان‌که از عنوان کتاب انقلاب در انقلاب پیداست، مفاهیم سنتی در ادبیات سیاسی- مارکسیستی دراین اثر دچار دگرگونی‌های رادیکال برپایه تجربه انقلاب کوبا می‌گردد تا قادر به جذب و انعکاس شرایط جدید تاریخی دوران پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه علیه دکتاتوری و امپریالیسم گرد ند۰'''
 
'''سایت عصر نو'''
 
<nowiki>http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=26161</nowiki>
 
'''صحنه‌ی محاکمه'''
 
'''مسعود احمدزاده پس از حماسه‌‌ی سیاهکل دست‌گیر و تحت شکنجه قرار گرفت. دفاع او و دیگر رفقای فدایی‌اش در بیدادگاه شاه،‌ صحنه‌‌ی محاکمه را عوض کرد. مسعود احمدزاده و یارانش بودند که نظام سلطنتی را به محاکمه کشیدند.'''
 
'''«سایت مجاهدین»'''
 
'''مسعود احمدزاده با طرح مسائلی در زمینه درستی عمل مسلحانه و پیروزی اجتناب ناپذیر و تاریخی آن، با نشان دادن ماهیت ضدخلقی دادگاه شاه و تمامی اعضای آن، تمام سیستم قضایی شاه و کسانی را که در خدمت آن قرار دارند، به محاکمه کشید و محکوم کرد. مسعود احمدزاده دادگاه ضدخلقی شاه را لرزاند، به گونه‌ای که زندانیان فدایی را از جلسه دوم به چند دسته کوچک تقسیم و محاکمه نمودند. «پشگفتار کتاب مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک - ۱۳۵۱»'''
 
'''شهادت مسعود احمدزاده'''
 
'''۱۱ اسفند ۱۳۵۰، برگی از تقویم مردم آزادی‌خواه ایران در مبارزه پیشتازانش علیه استبداد سلطنتی است. در این روز مسعود احمدزاده، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، به‌همراه ۵ تن از اعضای فدائیان به نام‌های مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخه‌‌ی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد فداییان شهید، بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سه‌پله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند و یارانشان پیوستند. جرم آن‌ها این بود که تا به آخر بر عهدشان استوار مانده و در بیدادگاه نظامی شاه، با سرِ بلند و سینه‌‌ی افراشته از مبارزه‌‌ی مسلحانه دفاع نموده و علیه دیکتاتوری شاه افشاگری کرده بودند. «سایت مجاهدین»'''

نسخهٔ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۲۲:۱۴

مسعود احمد‌زاده ، (زاده‌ی ۱۳۲۵ مشهد - اعدام ۱۱ اسفند ۱۳۵۰ تهران)، دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. او تحصيلات خود را در مشهد به پايان رساند. مسعود احمدزاده به‌واسطه فعاليت‌هاي پدرش طاهر احمدزاده كه از فعالان جبهه ملي بود؛ در خانواده‌اي سياسي رشد كرد. مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدی‌زاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هسته‌های اصلی تشکیل‌دهنده‌ی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران است. مسعود احمدزاده، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، در ۱۱ اسفند ۱۳۵۰، به‌همراه ۵ تن از اعضای فدائیان به نام‌های مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخه‌‌ی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد فداییان شهید، بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سه‌پله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند و یارانشان پیوستند.

زندگی مبارزاتی

مسعود احمد‌زاده گه‌گاه در جلسات كانون نشر حقايق اسلامي حضور مي‌يافت؛ اما مذهبی نبود. ورود مسعود احمد‌زاده به دانشكده علوم در سال تحصيلي ۱۳۴۳ - ۱۳۴۴، براي تحصيل در رشته رياضي، دوري از خانواده و زندگي در غربت، به گسترش هرچه بيشتر روابط او با دوست ديرين خود اميرپرويز پويان انجاميد. ورود به دانشكده علوم و مطالعاتش در اين دوران كه تحت تأثير مطالعات غالب آن روزگار، بيشتر روي منابع ادبي ماترياليستي و ماركسيستي متمركز بود. او مي‌نويسد:

«مطالعات من در دوران دانشكده، گذشته از رمان‌هايي چون لبه تيغ و خرمگس و يا نمايشنامه‌هاي سارتر و غيره، از رياضي كه در آن وقت، شديداً به آن عشق مي‌ورزيدم به فلسفه و منطق رياضي و از آنجا به آثار راسل كشانده شد. اين مطالعات هم به زبان فارسي و هم به زبان انگليسي صورت مي‌گرفت... چنين وضعيتي همراه با انگيزه‌هاي مبارزه با شرايط اجتماعي موجود كلاً زمينه گرويدن من‌را به كمونيسم تشكيل مي‌دهد و رفيقي مثل امیرپرویز پويان لازم بود كه اين گرايش را كامل كند... در نتيجه بحث با او بود كه من به طور مشخص به ماركسيسم ـ لنينيسم نزديك مي‌شوم و اين جريان مربوط به سال سوم دانشكده است».

پس از آنكه، مسعود احمد‌زاده سال سوم دانشكده را به پايان رساند؛ در تابستان آن سال امیرپرویز پويان از احمد‌زاده خواست كه كتاب انقلاب در انقلاب رژي دبره را ترجمه كند؛ و احمد‌زاده نيز، در طي دو سه ماه اين كار را به سرانجام رساند.[۱]

کارنامه زندگی انقلابی مسعود احمدزاده علی‌رغم جوانیش مشحون از فداکاری‌هاست. مسعود احمدزاده که از هوش بالایی برخوردار بود، تمامی قابلیت و توانایی خود را به خدمت انقلاب گرفت. او شناختی وسیع و عمیق از مارکسیسم داشت و برداشتش از آموخته‌ها زنده و خلاق بود.  او بر اساس موضع پرولتاریائیش آن‌چه را که در تئوری می‌آموخت، به‌طور انقلابی در عمل به کار می‌بست. او می‌آموخت تا به کار ببندد، و از آن‌چه که به کار می‌بست، می‌آموخت. مسعود احمدزاده بر هر آن‌چه می‌کرد، آگاه بود، و به آن‌چه که آگاهی می‌یافت، عمل می‌کرد. بنابراین، مسعود احمدزاده در تمام خصلت‌هایش، اعم از ساده تا مهم، یک رفیق بود. یادش به رفقا اعتماد می‌بخشید. مسعود احمدزاده آمیزه‌ای از عشق و کینه بود. عشقی عظیم به خلقش و کینه‌ای عمیق به دشمنان خلق، آمیزه‌ای که به او توانایی زیادی می‌بخشید. او پی‌گیر و خستگی ناپذیر، تلاش خلاقانه و وقفه ناپذیری در راه انقلاب انجام می‌داد. او از دیروقت‌های شب، و پگاهان صبح، با قدرت شگفتش در جمع بندی مسائل مطروحه گروه می‌اندیشید. مسعود که به مبارزه مسلحانه به مثابه وظیفه تاریخی خطیری که به عهده پیشاهنگ انقلابی نهاده شده، عمیقاً آگاه بود، هیچگاه و در هیچ شرایط، حتی لحظه‌ای موضع منفعل و تدافعی نداشت. آن‌گاه که آزاد بود، در سازمان دادن نخستین گروه چریکی که به عملیات پی‌گیر شهری دست زد، نقشی سازنده، خلاق و تعیین کننده ایفا نمود. او هم‌چنین در نقش فرمانده یک تیم منظبط و فعال چریک شهری را فرماندهی می‌کرد که دست به چند عمل متهورانه بزرگ زد. هنگامی‌که رفیق احمدزاده به زندان‌های قرون وسطایی شاه مزدور افتاد، با مقاومت قهرمانانه و کم نظیرش در زیر شدیدترین شکنجه‌های ساواک نمونه‌ای از ایمان و استحکام انقلابی به نمایش گذارد که شکنجه گران ساواک خود به حقارت خویش پی بردند. ساواک که در مسعود قدرتی عظیم سراغ کرده بود، برای اولین بار یک زندانی را نه تنها در سلول، بلکه تا آخرین لحظه زندگیش در سلولی کاملاً جدا از دیگران نگه داشت.[۲]

بن‌بست شکنان مبارزه

مسعود احمدزاده به همراه امیرپرویز پویان گروه احمدی‌زاده ـ پویان را بنیان نهاد. این گروه از هسته‌های اصلی تشکیل‌دهنده‌ی سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران است. در سال‌های پس از به بن‌بست رسیدن مبارزات پارلمانتاریستی در ایران،‌ دیکتاتوری شاه، هر صدای مخالف را در گلو خفه کرده بود. این اختناق سیاه را احمد شاملو در شعری به نام شبانه به‌خوبی توصیف کرده است:

راه نیست، شب نیست

ماه نیست، نه روز و، نه آفتاب،

ما بیرون زمان ایستاده‌ایم

با دشنه‌‌ی تلخی در گُرده‌هایمان

هیچ‌کس با هیچ‌کس سخن نمی‌گوید

که خاموشی

به هزار زبان در سخن است

در مردگان خویش نظر می‌بندیم

با طرح خنده‌ای،

و نوبت خود را انتظار می‌کشیم

بی‌هیچ خنده‌ای!

مسعود احمدزاده مانند دیگر پیشتازان مبارزه مسلحانه، در چنین شرایطی به وظیفه خود قیام کرد. او با عبور از تئوری‌های جزم‌گرا و قالبی که در بهترین صورت بی‌عملی و دست روی دست گذاشتن و انتظار برای شکوفایی شرایط را تجویز می‌کردند، دست به اقدام و خلاقیت زد و با تدوین کتاب مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، طرحی نو افکند و مبارزه‌‌ی مبارزان چپ ایران را یک گام کیفی به جلو جهش داد.[۳]

یک خاطره

در آن سالیان، پیشتازان جنبش مسلحانه، سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، بی‌آن‌که از شکل‌گیری هم باخبر باشند، در کار شکستن بن‌بست مبارزاتی بودند. مسعود رجوی در سلسله آموزش‌های استراتژی قیام و سرنگونی نوشته است:  

«از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳، در کانون نشر حقایق اسلامی که آقای محمدتقی شریعتی، پدر دکتر علی شریعتی، آن را اداره می‌کرد، با شهدای بزرگ فدایی، مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان آشنا شده بودم و تقریباً هم‌دوره بودیم. پویان در دبیرستان فیوضات تحصیل می‌کرد که دیوار به دیوار دبیرستان ما(دبیرستان شاهرضا) بود. بعدها مسعود احمدزاده و پویان قهرمانان خلق و پرچمداران پیشتاز سازمان چریک‌های فدایی شدند. دوستی ما تا اواخر سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه پیدا کرد. ساعت‌ها قدم می‌زدیم و بحث و گفتگو می‌کردیم و گاهی هم بحث را در چای‌خانه دانشکده علوم ادامه می‌دادیم. فدایی بزرگ مسعود احمدزاده دانشجوی ریاضی در دانشکده علوم بود. بعد از سال ۱۳۴۸، دیگر یک‌دیگر را ندیدیم. به‌نظرم اشتغالات طرفین در سازمان‌هایشان فرصتی برای این کار باقی نمی‌گذاشت. آخرین بار مسعود احمدزاده را در اواخر سال ۱۳۵۰ در مینی‌بوسی دیدم که مشترکاً ما و او را از سلول‌های اوین با دست‌های بسته به دادرسی ارتش برای محاکمه می‌برد، دیدم که هم‌چنان فکور و سرفراز در ردیف اول نشسته و در محاصره مأموران ساواک فقط می‌توانستیم با نگاه و تکان دادن سر با هم صحبت کنیم...».[۳]

ضامن ایمان به خلق

مسعود احمدزاده در باره‌ی ضامن ایمان به خلق می‌گوید:

ما به خلق خود و فرزندان پیش‌آهنگش ایمان داریم و ضامن این ایمان ما خون ما است. ما با پوست و گوشت خود نیاز به حمایت خلق را احساس می‌کنیم و می‌دانیم بدون چنین حمایتی، نابودی ما و نابودی راه، حتمی است. ما جان خود را بر سر ایمان گذاشته‌ایم. در مرحله پایه‌گذاری و سنت‌گذاری مبارزه مسلحانه دادن فدیه و قربانی‌هایی چنین گزاف اجتناب‌ناپذیر است. قربانی‌هایی که ما داده‌ایم، شهدای ما که دلیرانه تا پای مرگ در برابر دشمن مقاومت کرده‌اند، اسیران ما که قهرمانانه در برابر شکنجه‌های قرون‌ وسطایی دژخیمان شاه مقاومت می‌ورزند، قطعاً باعث خواهند شد که نهال انقلاب ایران شکوفا گردد که فرزندان خلق به‌پاخیزند و آن‌گاه جنگ توده‌ای دیر یا زود آغاز گردد... بگذار تسلیم‌طلبان هر چه می‌خواهند رجزخوانی کنند. وظیفه‌‌ی هر محفل و گروه انقلابی است که با هر امکانی که دارد و به هر شکلی که می‌تواند مبارزه مسلحانه را آغاز کند و ضربات خود را بر دشمن فرود آورد. تجربه نشان داده است که راهی نیست جز مبارزه مسلحانه و تجربه نشان داده است که خلق از این مبارزه حمایت خواهد کرد.[۴]

مسعود احمد زاده، بنیانگذار

مسعود احمدزاده سازمانی را پی‌ریزی کرده بود، جنبشی را برانگیخته بود، حرکتی را سازمان داده بود که رژیم سرمایه قادر به اعدام آن نبود، عزم واراده مسعود احمدزاده در رگ و پی سازمان چریک‌های فدایی خلق تجسم مادی یافته بود. اعدام مسعود احمدزاده پایان کارنبود، او قدرت و نفوذ خود را درمیان توده ها پیوند زده بود و این همه درسازمان او، دیگر شکفته شده و به ثمر نشسته بود. او تولد دوباره‌ی خود را پشت سرنهاده بود. مسعود احمدزاده سازمانی را بنیاد نهاده بودکه بانخستین شعله‌های سرکش قیام توده ها، به بزرگ‌ترین سازمان توده‌های کارگر و زحمت‌کش سراسرایران مبدل شد. مسعود احمدزاده با درک این واقعیت که بن بست جنبش کمونیستی ایران درکجاست، باتحلیل علمی از روند انقلاب درایران و ارزیابی از تحولات در دهه‌ی ۴۰، بربسیاری ازنقاط کور جنبش کمونیستی پرتو افکند؛ وگشایش نوینی را درعرصه سازمان‌دهی و حرکت آینده‌ی آن ایجادکرد. به‌همان اندازه که اعلام موجودیت سازمان چریک‌های فدایی خلق، اذهان همه را به سوی خود جلب نموده بود، به‌همان اندازه نیز انتشار مبانی تحلیلی آن از تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی جامعه را متوجه خود کرد؛ و به جنبش کمونیستی ایران هویت نوینی بخشید. مسعود احمدزاده یک راهگشای کمونیستی انقلابی بود که فرصت آن را نیافت تا راهی را که گشوده بود و جنبش کمونیستی را به سمت آن هدایت کرده بود، به بررسی تجربه عملی بنشیند؛ و درجمع‌بندی از نقاط ضعف و قوت آن، موانع و بن‌بست‌ها را بگشاید.[۵]

گروه مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان و مفتاحی از بستر دوره‌ی فضای نیمه‌باز سیاسی ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲، و دمکرات‌های اسلامی برخاسته و سپس به مارکسیسم رسیده بودند.

در هنگام پدیداری در فضای سیاسی ایران در فروردین ۱۳۵۰، چریک‌های فدایی خلق، گروهی بود که به گونه‌ای تمام‌عیار نقشِ اندیشه‌ی مسعود احمدزاده و حساسیت‌ها و دغدغه‌های نسل او را بر خود داشت.

نام مسعود احمدزاده با کتاب مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک پیوند خورده است. تحت تأثیر مارکسیست‌های انقلابی آمریکای لاتین، از چه گوارا تا کارلوس ماریگلای برزیلی و توپاماروهای اوروگوئه، مسعود احمدزاده بر شباهت‌های شرایط سرمایه‌داری وابسته و دیکتاتوری میان ایران و کشورهای آمریکای لاتین تأکید داشت؛ و از این‌رو، راه مبارزه را نیز برای این جوامع مشترک می‌دید.

کتابی که بیشترین تأثیر را بر مسعود احمدزاده گذاشت، بازتاب‌های رژیس دبره در مورد انقلاب کوبا در کتاب "انقلاب در انقلاب؟" بود. انقلاب کوبا تز لنینی حزب را دور زد. در ایران نیز نسل تازه‌ی روشن‌فکران انقلابی بر اساس این آموزه‌ها، بر آن شدند تا جنبش را بدون حضور حزب سامان دهند. مسعود احمدزاده و هم‌فکرانش به‌گونه‌ای عملی و از راه کنش چریکی، این پیشتاز انقلابی را در ایران ممکن کردند.

در تفکر مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان عدم حضور جنبش اعتراضی به معنای عدم وجود جنبش نبود، بلکه نشان‌گر سرکوب پلیسی بود. پیوند دو جنبش، یکی آشکار و دیگری پنهان، اساس رویکرد مسعود احمدزاده و تئوری معروف وی است هم‌چنان‌که خود می‌گوید:

"در شرایط کنونی هر مبارزه‌ی سیاسی به‌ناچار باید بر اساس مبارزه مسلحانه سازمان یابد و تنها موتور کوچک مسلح است که می‌تواند موتور بزرگ توده‌ها را به حرکت درآورد. شکل‌گیری پیش‌رو و موفقیت آن درگرو رابطه گرفتن با مردم است. از یاد نبریم که آماج مبارزه مسلحانه بسیج تمام خلق است و نه تنها کارگران».

مسعود احمدزاده رکود سیاسی را برایند سرکوب پلیسی می‌دید و از آن آماده بودن شرایط عینی انقلاب را نتیجه می‌گرفت. از این دیدگاه، پس از آغاز مبارزه مسلحانه، پیروزی چپ انقلابی نزدیک خواهد بود. اندیشه‌های مسعود احمدزاده راهنمای عمل چریک‌های فدایی خلق در ۳ سال نخستین آن‌ها بود. هر چند مسعود احمدزاده خود زنده نماند تا بیش‌تر به دشواری‌های پیش رو بیندیشد. پیش از مرگ زودرسش احمدزاده در برخی از جنبه‌های این نظریه بازبینی کرده بود، که متأسفانه اثری از این نوشته‌ها نمانده است.

بیژن جزنی، همانند مسعود احمدزاده، امیدوار بود که زمانی جنبش چریکی به جنبش توده‌ای بدل شود. او در، رابطه جنبش انقلابی مسلحانه با خلق، در کتاب پنج رساله می‌نویسد:

«آنچه بر آهن سرد توده‌ها، در دوره خمودی مؤثر می‌افتد، آتشِ سوزان پیشتاز است».

فدایی شهید مسعود احمدزاده در کتاب معروف مبارزه مسلحانه، هم استراتژی، هم تاکتیک، که به جمع‌بندی تجربه‌ی خونین سیاهکل اختصاص داشت، نوشت است:

«هدف از مبارزه مسلحانه در آغاز، نه وارد کردن ضربات نظامی بر دشمن، بلکه وارد کردن ضربات سیاسی بر دشمن است. هدف این است که به انقلابیون و خلق، راه مبارزه نشان داده شود، آن‌ها را از قدرت خویش آگاه گرداند، نشان دهد که دشمن آسیب‌پذیر است. نشان دهد که امکان مبارزه هست، دشمن را می‌توان افشا و خلق را آگاه کرد». «کتاب مبارزه مسلحانه؛ هم استراتژی هم تاکتیک»

پس از انقلاب ضدسلطنتی خانم مستوره احمدزاده و آقای مهدی سامع رهبر شاخه‌‌ی هویت چریک‌های فدایی خلق، پس از سال‌ها در یک جاسازی قدیمی دست‌نوشته‌هایی از مسعود احمدزاده را پیدا کردند که درآن مسعود احمدزاده پیش از دست‌گیری خود، نظریه تازه‌ای در مورد نقش پیشتاز انقلابی و تشکیل حزب ارائه داده بود. به نقل از خانم مستوره احمدزاده این دست‌نوشته‌ها به رهبران وقت فداییان تحویل داده شدند.[۶]

نظرگاه مسعود احمدزاده

در تفکر مسعود احمدزاده شرایط عینی برای بروز جنبش‌های وسیع اجتماعی جهت تغییری رادیکال در سطح جامعه وجود دارد و تنها عامل بازدارنده آن را باید در سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم دانست که با ایجاد فضایی از رُعب و وحشت، توده‌های مردم را در موضعی کاملاً انفعالی و تسلیم طلبانه قرار دهد. موضعی که مسعود احمدزاده با اتکاء به فرمولبندی رژی دبره آن را  انبوه کهنسان ترس و خفت، می‌نامد. امیر پرویز پویان نیز در تحلیل‌های خود از شرایط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی پس از انقلاب سفید شاه، در ضرورت مبارزه مسلحانه و رد تئوری بقا، به وجود شرایط عینی انقلاب می‌رسد و علت نبود جنبش‌های وسیع و رادیکال اجتماعی را در عامل سرکوب قهرآمیز مداوم رژیم جهت ایجاد فضایی آکنده از ترس و وحشت برای منفعل ساختن توده‌های مردم ارزیابی می‌نماید؛ و نتایج و بازتاب چنین سیاست‌های سرکوب‌گرانه رژیم را در ذهنیت توده‌های مردم، در قالب مفاهیم ترس مطلق و ضعف مطلق توده‌ها، و قدرت مطلق رژیم، فرموله می‌کند۰ مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان درتحلیل نهایی خود به سد نفوذ ناپذیر ترس مطلق و قدرت مطلق، بمثابه پربلماتیک اساسی جنبش ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی می‌رسند که فائق آمدن بر آن باید به مضمون فعالیت‌ها و وظایف روشنفکران پیشتاز تبدیل گردد. آن‌ها متقاعد شده بودند که ویژگی‌های شرایط اقتصادی- سیاسی جدید پس از رفرم ارضی، شدت و حدت دیکتاتوری و عمل‌کرد آن بر ذهنیت توده‌های مردم، مشی‌ نوینی را طلب می‌کند. از دیدگاه آن‌ها وجود شرایط عینی انقلاب و نبود جنبش‌های وسیع اجتماعی و مفاهیم ترس مطلق، قدرت مطلق، با اتکاء به ادبیات سنتی مارکسیستی که در شرایط تاریخی دیگری پای گرفته است، نمی‌توان توضیح داد و مستلزم بازبینی و تحولی رادیکال در این ادبیات سنتی می‌باشد۰ مسعود احمد زاده و پویان برای رهایی خود از چارچوب مفاهیم سنتی مارکسیستی و توضیح مفاهیم کلیدی شرایط عینی انقلاب، ترس مطلق و قدرت مطلق جهت تدوین مشی‌ای نوین به تزهای رژی دبره در کتاب انقلاب در انقلاب روی آوردند۰ هم‌چنان‌که از عنوان کتاب انقلاب در انقلاب پیداست، مفاهیم سنتی در ادبیات سیاسی- مارکسیستی دراین اثر دچار دگرگونی‌های رادیکال برپایه تجربه انقلاب کوبا می‌گردد تا قادر به جذب و انعکاس شرایط جدید تاریخی دوران پس از جنگ جهانی دوم در مبارزه علیه دکتاتوری و امپریالیسم گرد ند.[۷]

صحنه‌ی محاکمه

مسعود احمدزاده پس از حماسه‌‌ی سیاهکل دست‌گیر و تحت شکنجه قرار گرفت. دفاع او و دیگر رفقای فدایی‌اش در بیدادگاه شاه،‌ صحنه‌‌ی محاکمه را عوض کرد. مسعود احمدزاده و یارانش بودند که نظام سلطنتی را به محاکمه کشیدند.[۳]

مسعود احمدزاده با طرح مسائلی در زمینه درستی عمل مسلحانه و پیروزی اجتناب ناپذیر و تاریخی آن، با نشان دادن ماهیت ضدخلقی دادگاه شاه و تمامی اعضای آن، تمام سیستم قضایی شاه و کسانی را که در خدمت آن قرار دارند، به محاکمه کشید و محکوم کرد. مسعود احمدزاده دادگاه ضدخلقی شاه را لرزاند، به گونه‌ای که زندانیان فدایی را از جلسه دوم به چند دسته کوچک تقسیم و محاکمه نمودند.[۲]

شهادت مسعود احمدزاده

۱۱ اسفند ۱۳۵۰، برگی از تقویم مردم آزادی‌خواه ایران در مبارزه پیشتازانش علیه استبداد سلطنتی است. در این روز مسعود احمدزاده، از بنیان‌گذاران سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران، به‌همراه ۵ تن از اعضای فدائیان به نام‌های مجید احمدزاده، حمید توکلی، غلامرضا گلوی، عباس مفتاحی و اسدالله مفتاحی در برابر جوخه‌‌ی تیرباران قرار گرفتند. یک روز بعد فداییان شهید، بهمن آژنگ، عبدالکریم حاجیان سه‌پله، سعید آریان و مهدی سؤالونی نیز تیرباران شدند و یارانشان پیوستند. جرم آن‌ها این بود که تا به آخر بر عهدشان استوار مانده و در بیدادگاه نظامی شاه، با سرِ بلند و سینه‌‌ی افراشته از مبارزه‌‌ی مسلحانه دفاع نموده و علیه دیکتاتوری شاه افشاگری کرده بودند.[۳]

منابع