کاربر:Safa/4صفحه تمرین

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۲۲ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۴۲ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
قرارداد کنسرسیوم نفت
توضیح=
مذاکره علی امینی با هیات آمریکایی در مورد قرارداد کنسرسیوم
جایگاهایران
تاریخ۷ آبان ۱۳۳۳
هدففروش منافع ملی به بیگانگان
قربانیمردم ایران
مرتکب(ها)شاه و دولت علی امینی و بوروکرات‌های ایران

حوزه‌ی علمیه، به مکانی گفته می‌شود که جمعی از طلاب و آخوندها بصورت پانسیون شبانه‌روزی مشغول تحصیل علوم دینی هستند. و رده‌ی آنها بر مبنای تعداد دروسی که می‌خوانند تعیین می‌گردد و از طلبه ساده شروع می‌گردد تا به آیت‌الله العظمی، ختم می‌شود. در فرهنگ سیاسی ایران به این قشر با دیده شک و به صورت موجوداتی طفیلی نگریسته می‌شد و اصلی‌ترین نیروی حامی این قشر همیشه عقب‌مانده‌ترین و محروم‌ترین اقشار جامعه بودند. در جریان پیروزی انقلاب ضد سلطنتی این مراکز تامین کننده اصلی نیروی پیشران حکومت دینی در ایران گردیدند، در بسیاری از شهرهای بزرگ نیز به تناسب حوزه‌های علمیه وجود دارد. معروفترین این حوزه‌ها حوزه‌ی علمیه قم است در حوزه‌ی علمیه‌ی قم مدارس مختلفی وجود دارد که هر کدام به یک آیت‌الله و مقلدین و محصلین آنها مربوط می‌شود، بدنام‌ترین این مدارس مدرسه‌ی حقانی قم است که تامین کننده اصلی نیروی مرگ در حکومت جمهوری اسلامی بصورت قضات دادگاه‌ها و دادستان‌های شهرهای مختلف و حاکمان شرع می‌باشد.

تاریخچه حوزه‌های علمیه

حوزه‌ی علمیه ابتدا به مدارس مذهبی واقع در شهر نجف عراق اطلاق می‌شد اما با نفوذ انگلستان در ایران از قرن ۱۹ حوزه‌ی علمیه قم هم به موازات نجف راه‌اندازی شد.

حوزه‌ی علمیه نجف

تا پیش از شهادت حضرت علی (ع) نجف شهر پر رونقی نبود، این شهر پیش از سکونت شیخ طوسی، سرزمینی بود که برخی از شیعیان را در خود جای داده بود. ولی با حضور شیخ طوسی، طلاب، نجف اشرف را به مرکز ثقلی برای دروس مذهبی تبدیل کردند و حوزه علمیه نجف اشرف را بنا کردند.

دوران شیخ طوسی

نخستین دوره از حوزه علمیه نجف اشرف با رفتن شیخ طوسی از بغداد به نجف آغاز و تا قرن ششم هجری ادامه می‌یابد.

در سال ۴۴۸ هجری فعالیت‌هایی بر ضد شیعیان صورت گرفت. اذان گویان از گفتن «حی علی خیرالعمل» منع شدند، در شهر کاظمین که بر اساس تفاهم قبلی این امر مجاز بود، به صورتی جدی مانع شدند و به جای آن «الصلاه خیر من النوم» گفته شد.

وقتی یکی از آخوندهای مرجع به نام «ابن الجلاب» راکشتند. خانه‌ شیخ طوسی به یغما رفت. طوسی پس از ۲۲ سال مرجعیت در بغداد به نجف اشرف رفت و پس از ۱۲ سال درگذشت.

پس از مرگ شیخ طوسی در سال ۴۶۰ هجری فرزندش «شیخ ابوعلی طوسی» سال ۵۱۵ هجری جانشینش گردید و «ابونصر محمد بن ابی علی الحسن بن ابی جعفر محمد بن الحسن الطوسی» فرزند ابوعلی پس از پدرش حوزه‌ای را که جدش دایر کرده بود اداره نمود.

دوره دوم از قرن ششم تا نهم هجری

در این دوره که از قرن ششم تا نهم هجری به طول انجامیده حوزه علمیه کربلا از مرکزیت بیشتری برخوردار بود و کسانی چون «ابوالعباس احمد بن علی نجاشی»، «عماد الدین، ابی حمزه طوسی»، «سید فخار موسوی حائری»، «رضی الدین علی بن طاووس»، «شمس الدین محمد بن مکی» (شهید اول)، «ابن خازن حائری» و «ابن فهد حلّی» در آن به تدریس برای دانشجویان علوم دینی مشغول بوده‌اند. از این رو حوزه علمیه نجف در آن برهه از رونق چندانی برخوردار نبود.

دوره سوم از قرن نهم تا یازدهم هجری

دوره سوم حوزه علمیه نجف اشرف از قرن نهم هجری آغاز می‌شود و تا قرن یازدهم هجری ادامه می‌یابد. پس از این دوره که عصر حضور فقهای اصولی است، علمای اخباری در این مرکز فعالیت بیشتری داشته‌اند.

جمال‌الدین و شرف المعتمدین ابوعبدالله مقداد بن عبدالله بن محمد بن حسین بن محمد سیوری حلّی اسد غروی، معروف به «فاضل مقداد» از فقهای شیعه این دوره است که در روستای «سیور» حلّه متولد گردیده و از شاگردان شهید اول است. وی نه تنها در فقه برجسته است، بلکه متکلمی ورزیده به حساب می‌آید.

وی با نگارش شرحی بر آثار استادش، استمرار تفکر شهید اول را ممکن ساخت و حوزه فقه استدلالی را وسعت داد و با تألیف کتابی در فقه القرآن مبانی قرآنی فقه شیعی را توضیح داد. از جمله شاگردان وی افراد زیر هستند:

۱. شمس الدین محمد بن شجاع قطان انصاری حلی که کتاب «معالم الدین فی فقه آل یاسین» را نوشته است.

۲. حسن بن راشد حلی

فاضل مقداد در حوزه علمیه نجف و مرجع تقلید در آن عصر بود وی با تأسیس مدرسه‌ای به نام «مدرسه سیوری» طلاب را آموزش می‌داد.

پس از فاضل مقداد که در سال ۸۲۶ هجری از دنیا رفت، شاگرد او «علی بن هلال جزایری» جانشینش شد.

احمد بن محمد اردبیلی معروف به «مقدس اردبیلی» از دیگر مراجع قرن دهم هجری و معاصر شاهان صفوی است. شاه عباس اصرار داشت که وی به اصفهان رود، ولی او حاضر نشد.

پس از مرگ مقدس اردبیلی در سال ۹۹۳ ه. ق. در نجف اشرف «سید محمد بن علی الموسوی الجبعی» نویسنده کتاب مدارک‌الاحکام، جایگزین وی شد. وی در سال ۹۹۸ هجری شرحی بر «شرائع الاسلام» نوشت. وی در سال ۱۰۰۹ هجری از دنیا رفته است.

کتاب «معالم الدین» هم در این دوره حوزه علمیه نجف نوشته شد. «مؤلف آن جمال‌الدین حسن بن زین الدین» (۹۵۹۱۰۱۱ ه. ق.) فرزند شهید ثانی و از شاگردان مقدس اردبیلی است. این کتاب تا دوره‌های اخیر در حوزه‌ها مورد بحث و تدریس بوده است.

علاوه بر فقه و اصول در علومی چون منطق، آیات الاحکام، تفسیر و عقاید و رجال نیز کتابهایی نوشته شد که محصول حوزه نجف در این دوره است. برخی از این کتب عبارتند از:

۱. حاشیه بر تهذیب المنطق، ملأ عبدالله یزدی

۲. مجمع البحرین، شیخ فخرالدین طریحی (درگذشته ۱۰۸۵ ه. ق.)

۳. آیات الاحکام، شیخ احمد بن اسماعیل جزایری (درگذشته ۱۱۵۱ ه. ق.)

۴. مرآه الانوار، شیخ ابوالحسن فتونی عاملی نجفی (درگذشته ۱۱۳۸ ه. ق.)

۵. ضیا العالمین، شیخ ابوالحسن فتونی

۶. تنقیح المقال فی علم الرجال، شیخ حسن بن عباس بن محمدعلی بلاغی

دوره چهارم

این دوره از اوایل قرن یازدهم شروع شد تا آخر آن ادامه داشت و به اخباریونی اختصاص داشت که در حوزه علمیه نجف نفوذ داشتند. در این دوران رکود مباحث اصولی مشهور است تا زمانی که وحید بهبهانی از ایران به کربلا و نجف رفت.

دوره پنجم از قرن ۱۲ تا ۱۵ هجری

این دوره که از قرن دوازدهم تا قرن پانزدهم هجری را در بر می‌گیرد که از فعالترین دوران حوزه علمیه نجف است.

شروع دوره پنجم حوزه نجف با رفتن وحید بهبهانی و شاگردان وی از ایران به نجف آغاز می‌گردد. «سید محمد مهدی بحرالعلوم» (۱۱۵۵/۱۱۵۴۱۲۱۲ ه.) از شاگردان وحید بهبهانی پس از او، در سن ۳۰ سالگی مدیریت حوزه علمیه نجف را برعهده گرفت.

شیخ محمد حسن نجفی با تألیف کتاب «جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام» که سی سال به طول انجامید، این کتاب در حوزه‌های علمیه به عنوان یکی از منابع اولیه فقها شناخته می‌شود. پس از صاحب جواهر، شیخ مرتضی انصاری، آخوند خراسانی، میرزای شیرازی، میرزای نایینی و شیخ الشریعه اصفهانی و… یکی پس از دیگری مرجعیت را برعهده گرفتند.

شیخ انصاری دارای تألیفات عدیده ای در فقه و اصول است که «رسائل» و «مکاسب» وی در شمار کتب درسی حوزه‌های علمیه است.

با مرگ شیخ انصاری در سال ۱۲۸۱ هجری، مرجعیت شیعه به سه تن از شاگردان او رسید:

۱. میرزای شیرازی (متوفی ۱۳۱۲ ه. ق.)

۲. آیت الله کوه کمره‌ای (متوفی ۱۲۹۱ ه. ق.)

۳. میرزا حبیب الله رشتی (متوفی ۱۳۱۲ ه. ق.)

آخوند مولی محمد کاظم خراسانی با سبکی نوین به تدوین اصول فقه پرداخت. پس از آخوند خراسانی آیت الله محمد حسین نایینی (متوفی ۱۳۵۵ ه. ق.) به مرجعیت رسید. وی در حوزه‌های علمیه اصفهان، سامرا و نجف اشرف به تحصیل پرداخته بود و آخوند خراسانی را در کارهای مهم سیاسی اجتماعی یاری می‌کرد. کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» نائینی کتاب مبنای تشکیل حکومت مشروطه است.

شیخ الشریعه اصفهانی (۱۲۶۶۱۳۳۹ ه. ق.) پس از وفات میرزای دوم به مرجعیت رسید.

اساتید فقه

آخوند خراسانی اصلی‌ترین مباحث اصولی را در کتاب «کفایه» سرجمع کرد. شیخ محمد حسین اصفهانی، آقا ضیا الدین عراقی و دیگر شاگردان آخوند خراسانی با تدوین کتب و تدریس اصول فقه با اسلوب جدید، این تحول را تداوم بخشیدند. علامه نایینی بر محتوای مباحث اصولی افزود.

سید محمد کاظم یزدی (۱۲۴۷۱۳۳۸ ه. ق.) با تألیف «عروه الوثقی» و سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۷۷۱۳۶۵ ه. ق.) با نگارش «وسیله النجاه» مسائل شرعی را با جامعیتی فراگیر تدوین کردند.

«العروه الوثقی» با ۳۲۶۰ مسأله فقهی کتاب مرجع شد، و مراجع را به تقلید از آن واداشت. فروع فقهی این کتاب در حوزه‌های درس خارج مورد بحث و بررسی قرار گرفت. تاکنون ده‌ها حاشیه و شرح بر آن نگاشته شده است.

خمینی کتابهای خود را با کپی‌برداری از وسیله النجاه نوشت. اصفهانی پس از مرگ میرزا محمدتقی شیرازی در سال ۱۳۳۸ به عنوان مرجع تقلید معرفی شد همزمان با او علامه نایینی نیز مرجع تقلید بود تا اینکه در سال ۱۳۵۵ علامه نایینی در نجف و شیخ عبدالکریم حائری در قم از دنیا رفتند و مرجعیت عامه به آیت‌الله اصفهانی رسید.

سید محسن حکیم (۱۲۶۴۱۳۹۰ ه. ق.) در عصر سید ابوالحسن اصفهانی یکی از مراجع تقلید شناخته می‌شد. پس از فوت اصفهانی و بروجردی در حوزه علمیه نجف مرجعیت عامه به وی رسید. حکیم در دروس فقه و اصول آخوند خراسانی، آقاضیاء الدین عراقی شرکت می‌کرد. کتابهای وی عبارتند از:

۱. مستمسک العروه الوثقی

۲. حقایق الاصول فی شرح کفایه الاصول

۳. نهج الفقاهه

۴. دلیل الناسک

۵. شرح تبصره المتعلمین

۶. منهاج الصالحین

۷. شرح النافع

۸. منهاج الناسکین

۹. شرح تشریح الافلاک، در علم هیأت

۱۰. شرح کتاب المراح، در علم صرف

۱۱. رساله‌ای در علم درایه

حکیم از جمله مراجع فعال در فقه سیاسی است. وی در یکی از نامه‌هایش می‌نویسد:

اگر سیاست به معنای اصلاح امور مردم و تلاش برای بالا بردن و پیشرفت آنها و نیک‌تر ساختن کارهایشان باشد… پس دین مقدس اسلام جز برای پرداختن بدین امور نیامده است و طبیعی است که مؤمنان باید با همه توان و قدرت خویش به آن پرداخته، آن را واجب بدانند.

حکیم در سال ۱۳۴۸ ش. فوت کرد. خمینی پس از تبعید به عراق، سیزده سال به تدریس در حوزه علمیه نجف و در مسجد شیخ انصاری (ره) پرداخت.

خمینی سلسله درس‌های خارج فقه خویش را در آبان ۱۳۴۴ در این مسجد آغاز کرد که تا زمان رفتن به پاریس ادامه داشت. خویی از دیگر مراجعی است که در حوزه علمیه نجف مرجعیت شیعه را برعهده داشت. سید ابوالقاسم خویی در اعتراضات شیعیان عراق در رمضان ۱۴۱۲ ه. ق. نقش داشت تا اینکه از سوی صدام به کوفه تبعید شد و در سال ۱۴۱۳ ه. ق. از دنیا رفت. پس از مرگ خویی سید عبدالاعلی سبزواری (ره) و سید علی سیستانی مراجع اصلی نجف هستند.

حوزه‌ی علمیه قم

حوزه‌ی علمیه قم در سال ۱۳۰‍۱ شمسی توسط حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی تاسیس شد.

امور مالی این حوزه‌ها ظاهراٌ با خمس و زکات مسلمانان و یا موقوفات تامین می‌شود اما منابعی هم از خارج از این حوزه‌ها تامین می‌شد که تحت پوش وقف انجام شده است. پس از شکل‌گیری جمهوری اسلامی بودجه‌های کلانی به حوزه اختصاص داده شد و با جذب هزاران طلبه‌ خارجی این مراکز بصورت محل آموزش و تامین کلان نیروی مذهبی و تبلیغات دولتی جمهوری اسلامی در‌آمده است.

مدارس حوزه‌ی علمیه قم

مدرسه‌ی فیضیه
مدرسه‌ی حجتیه
مدرسه‌ی حقانی

حاج‌علی حقانی، پدر آخوند حسین حقانی، درصدد بود مدارسی برای طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی قم احداث کند. به همین منظور زمینی خرید و بخشی از آن را به ساختمان مدرسه اختصاص داد. پس از آنکه مدرسه آماده بهره‌برداری شد، حسین حقانی، از سیدمحمد بهشتی که طرح جدیدی برای دوره‌های آموزشی حوزه تدوین کرده بود خواست که این طرح را در مدرسه آنان اجرا کند.

مدرسه حقانی در اول فروردین ۱۳۳۹ به وسیله سید محمد بهشتی، مهدی حائری تهرانی، علی مشکینی و حسین حقانی با هدف تحول در نظام آموزشی حوزه و کادر سازی برای فعالیت‌های آینده آن در قم تأسیس شد. سیدهادی میلانی از همان ابتدا از مدرسه حمایت مالی و معنوی کرد که این حمایت‌ها تا ۱۳۵۷شمسی ادامه داشت.

نام رسمی و وقف‌نامه آن، مدرسه منتظریه است با این معنا و مفهوم که این مدرسه و افراد آن از منتظرین ظهور حضرت مهدی می‌باشند‌. در آ‌‌ن زمان، هیئت مدیره مدرسه، علی مشکینی، حائری تهرانی، بهشتی و حسین حقانی بودند. همچنین مدیران مدرسه از ابتدا تا پیروزی انقلاب ضد سلطنتی به ترتیب حسین حقانی، میرزا محمد مجتهد شبستری و شیخ‌زاده و قدوسی بودند.

دانش‌آموختگان مدرسه حقانی

چند نفر از وزرای اطلاعات همچون علی فلاحیان، علی یونسی و محسنی‌اژه‌ای، دانش‌آموخته مدرسه حقانی بوده‌اند.

مصطفی پورمحمدی دراین‌باره به خبرگزاری مهر گفته بود:

«علت برجسته‌شدن این موضوع این است که مرحوم آیت‌الله قدوسی که دادستان انقلاب شدند از تعدادی از ما‌ دعوت کرد و یک تیم ١٥ - ٢٠ نفره‌ای به دادستانی کل رفتیم و حاکم شرع  و دادستان شدیم یا مقامات قضائی را برعهده گرفتیم. وقتی وزارت اطلاعات تشکیل شد و آقای ری‌شهری وزیر اطلاعات شدند، پنج یا شش نفر از مدرسه حقانی به وزارت اطلاعات رفتیم».

علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، نیز درباره چگونگی انتخاب‌شدن خود برای این وزارتخانه به «شرق» گفته بود:

«دوستان آقای خاتمی مثل کروبی و موسوی‌خوئینی‌ها به ایشان پیشنهاد کرده بودند که من را معرفی کند. آقای خاتمی به حساب اینکه من یکی از طلاب مدرسه حقانی هستم و طلاب مدرسه حقانی هم به تندروی معروف هستند بنده را معرفی نکرد؛ اما بعد از مشکلی که برای وزیر اطلاعات پیش آمد؛ با مقام معظم رهبری تبادل‌نظر و توافق کردند و من معرفی شدم».

استعمار انگلیس و حوزه‌های علمیه

مدارس دینی به شکل امروزی و با تشکیلات منظم در گذشته‌ی تاریخ ادیان نبوده است و تحصیلات در دانشگاه‌ها در همه‌ی علوم از جمله علوم دینی مرسوم بود اما از قرن ۱۹ به بعد پس از کشف پتانسیل جهت‌دهی جامعه توسط روحانیون، حوزه‌های علمیه از حمایت استعمار‌گران و مخصوصا انگلستان برخوردار شدند. در این زمینه کتابهای لرد کرزن و اشارات مستدلی دارند.

سرجان ملکم و سرهارد فوردجونز دو دیپلمات انگلیسی در گزارش‌ها و خاطرات خود آورده‌اند که غیر از درباریان و ماموران دولتی قاجار دسته متنفذ دیگری هم در ایران هستند که همیشه باید انها را حفظ کرد. اینان علما و روحانیون مذهبی عالم تشیع هستند. موقوفات سرشار و فراوان و سهم امام و نذورات مختلف که مرکز تشیع ایران دراصفهان در اختیار دارد علما و روحانیون را از مال دنیا و گرفتن رشوه و مقرری بی نیاز کرده است. و از خارجیان و در‌آمدهای نامشروع انها در امان هستند.

جونز در یکی از گزارش‌های خود می‌نویسد:

اگر ما بخواهیم در این طبقه از دستگاه حاکم ایران نفوذ کنیم باید مرکز دینی اصفهان را متلاشی سازیم و سپس با اعزام عده‌ای درویش سید وملا از هندوستان به مراکز دینی و اماکن مقدس و متبرکه بتدریج دستگاه عالیه مذهبی این افراد را بر طبق دلخواه خود اداره نمائیم.

کرزن در سال ۱۸۹۸ در کتاب خود نوشته است:

«برتری و تسلط نفوذ روسیه در شمال ایران باید با تفوق و تسلط بریتانیا در جنوب کشور ایران در حال تعادل و توازن باشد. الزامی وجود ندارد که به تقسیم ارضی کشور ایران بین دو قدرت بیندیشیم و به نظر می‌رسد که هیچ‌کدام از دو قدرت بریتانیا و روسیه تمایلی ندارند تا باری دیگر بر مسئولیت‌های خود بی‌فزایند. اما تقسیم ایران به مناطق نفوذ و کنترل و نظارت بر آن مسئله‌ای است که با وجود چنین ملت وامانده و فرسوده و حکومتی رو به زوال در آینده غیرقابل اجتناب به نظر می‌رسد.»

ساختن مدرسه طلبگی در قم نیز برای دور نگهداشتن مردم ایران و ترساندن از سیاست های سوسیالیستی دولت روسیه بود چون منافع بریتانیا دچار خطرات جدی می‌شد. حوزه علمیه قم در سال ۱۳۰۱ خورشیدی توسط شیخ عبدالکریم حائری یزدی پا گرفت. او از سیاست‌های روس و دولت‌های بیگانه در ایران، ناراحت بود. اما از دخالت مستقیم در امور سیاسی پرهیز داشت. خمینی در ستایش شیخ عبدالکریم حائری یزدی گفت:

«اگر مرحوم حاج شیخ در حال حاضر بودند، همان کاری را انجام می‌دادند که من انجام دادم و تأسیس حوزه علمیه قم در آن روز از جهت سیاسی، کمتر از تأسیس جمهوری اسلامی در ایران امروز نبود.»

دارایی وقف شده اود

موقوفه «اود» (Avadh) هندوستان

منطقه اَوَد یا ایالت اوتارپرادش سرزمین ثروتمندی بود که بخشی از املاک و عواید آن وقف طلاّب و روحانیون عتبات عالیات شده بود که در توسعه و تحکیم حوزه‌های دینی عراق تأثیر بسیاری داشت. اما سلطه تدریجی کمپانی هند شرقی بر هندوستان و انقراض امپراتوری اسلامی هند، اوضاع این موقوفات و عایدات را دگرگون کرد.

در قرون‌ ۱۲ و ۱۳ قمری‌، مرکز حکومت سلسله‌ای از سادات شیعه مذهب که هم وزیران و رجال اصلی امپراتوری تیموریان در هند بودند و هم خود پس از‌آن، سالها پادشاهی مستقلی داشتند. برخی‌ از اعضای‌ این‌ سلسله، از دیرباز مبلغی‌ هنگفت‌ را وقف‌ عتبات‌ عالیات‌ کرده‌ بودند که‌ تحت‌ نظارت‌ فقها به‌ مصرف‌ طلاب‌ و روحانیون‌ برسد. از این‌ پول، در تواریخ‌ با تعابیر گوناگون: «وثیقة‌ هندی»، «خیریه هندیه»، «پول‌ هند»، «تنخواه‌ هند»، «موقوفة‌ اَوَد» و غیره‌ یاد می‌شود.

انگلیسیها پس‌ منقرض‌ ساختن‌ حکومت‌ اود (۱۲۷۳ ق‌ / ۱۸۵۶ م) و سرکوب‌ قیام‌ مردم‌ آن‌ سرزمین‌، موقوفه‌ را در اختیار گرفته‌ و بر توزیع‌ آن‌ در عراق‌ چنگ‌ انداختند. و بدین‌ جهت‌ نیز هر از گاه‌ از مُفاد وقفنامه‌ تفسیری‌ جدید کرده‌ و بالاخره‌ نیز چون‌ از طریق‌ مجتهدان‌ به‌ مقصود خود نرسیدند، پس‌ از اشغال‌ نظامی‌ عراق‌ در جنگ‌ جهانی‌ اول‌ (به‌ نوشته آقا نجفی‌ قوچانی):

«با این‌ بهانه‌ که‌ پول‌ مزبور را، مجتهدین‌ به‌ فقرای‌ طلاب‌ نمی‌دهند و ما به‌ دست‌ خود تقسیم می‌کنیم! اداره‌ای‌ باز کرده‌ و خود مستقیماً‌ به‌ پخش‌ وجوه‌ پرداختند»!

درسال ۱۸۵۰م ( ۱۲۶۶ه) شعبه اوفاف هندوستان در کنسولگری انگلیس در بغداد که زیر نظر سفارت انگلیس در تهران کار می‌کرد دایر شد. یکسال بعد ناگهان شهرت یافت که راجه اود فرمانروای هندوستان قسمتی از موقوفات خود و سایران را در اختیار کنسولگری انگلیس در بغداد و سفارت ان دولت در تهران گذاشته است...ودر همان هنگام شهرت دادند که غازی الدین حیدر هندی پادشاه صوبه اود و فرمانروای لکنهو نیز قسمتی از دارائی خود را وقف مراکز دینی شیعیان کردند. اولین موقوفه‌ای که در اختیار شعبه اوقاف هند در بغداد برای تقسیم در ایران و بین النهرین قرار داده شد قریب یکصد لک روپیه (معادل سیصد میلیون قران معادل یکصد میلیون ریال) بود.

نایب السلطنه هندوستان این موقوفه را که ظاهرا متعلق به صوبه اود فرمانروای لکنهو بود به نام سپرده ثابت در بانک دولتی انگلیس در لندن به امانت گذاشت تا سود و ربح ان همه ساله به تهران منتقل شود. از میان علما و روحانیون بودند کسانی که وجوه موقوفه را قبول نکردند از جمله مرحوم شیخ مرتضی انصاری و مرحوم اقا حسین نجم‌ابادی و هنگامی دولت انگلیس از شیخ انصاری نا امید شد حق‌السهم آن مرحوم که پنج هزار روپیه در سال می‌شد بین سید بحر‌العلوم و میرزا‌علی نقی طباطبایی (این دو خانواده ازخدمت‌گذاران دولت انگلیس بودند) تقسیم کرد.

تقسیم وجوه موقوفه هند در دوران یک صد ساله قرن گذشته به چهار مرحله تقسیم می‌گردد

۱- از ابتدای تاسیس و ایجاد ان تا سال ۱۳۱۸هجری قمری هر سه ماه یکبار هزار روپیه در بین النهرین و ایران توسط محمد حسن‌خان کابلی تقسیم می‌شد.

۲- از سال ۱۳۱۸ ق فوت آخوند ملا محمدکاظم خراسانی در سال ۱۳۳۰ ه ق در وقف‌نامه تغییراتی دادند و وقف را شامل پرداخت بین ۱۰ نفر مجتهد مقیم کربلا و ۱۰ نفر مجتهد مقیم نجف معرفی کردند.

۳- از ۱۳۳۰ه ق تا موقع استقلال هند وپاکستان، در این سال مانند سال ۱۳۱۸ ه نیز تغییراتی در اصل وقف‌نامه شد که کلمه وقف را شامل دراویش و فقرا و همه اهل علم مسلمان معرفی کرد و هنوز شش ماه از این قانون نگذشته بود که جواسیس و عمال اطلاعاتی انگلستان مقیم ایران و بین النهرین و سایر ممالک خاورمیانه در لباس فقر و درویشی و اهل علم در کشورهای اسلامی براه افتادند و از جمله ۱۲ درویش معروف هندی از راه بلوچستان و خراسان بطرف ایران و بین النهرین سرازیر شدند که ۷ نفر در ایران و بقیه در دیگر کشورها ماندند.

۴- پس از استقلال هند

اخرین مرحله از ۱۳۴۶ هجری شروع شد موقوفه زیر نظر دو کمیته بیست نفری (۴۰ نفر) مرکب از علما و روحانیون ایران و عراق انجام می‌گردد و مقرری ماهانه ۲۵۰ روپیه تنزل داده شد و بدین ترتیب عده دیگری از روحانیون بی‌نصیب نماندند.

در این هنگامه ملاقات چرچیل با ایت‌اله شربیانی (در مورد نفوذ روسیه) اتفاق افتاد و همچنین با روحانی معروف دیگر ایت‌اله ممقانی از آذربایجان (این روحانی همان شخصی بود که با یک عده زوار که در میان ان عده‌ای درویش و فقیر و بینوا بودند به ایران امد و با خود بیماری وبا به ایران اورد و در مشهد فوت کرد).

تقسیم موقوفه هند تا پایان جنگ جهانی دوم جهانی ادامه داشت و از سال ۱۹۴۷ به بعد انگلیس موافقت کرد که وجوه موقوفه تحت نظر هندیها بین مسلمانان تقسیم شود.

در سالهای خیلی نزدیک گذشته سیاستمداران انگلیس در شرق بخصوص ایران در موقع لزوم مقدار قابل توجهی از وجوه موقوفه را به اشکال مختلف در اختیار علما و روحانیون که ریشه خانوادگی انها در هند بوجود امده بود گذاردند.

موقوفات دیگری نیز در خاور‌میانه می‌باشد که از ان برای پرداخت مقرری به بعضی افراد در لباس روحانی و سیاستمدار استفاده می‌شود که از همه معروفتر می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

موقوفه زندیه

پول زندیه و درآمد ان فقط دو هزار روپیه می‌شود و این وجوه نیز با نظر کنسول انگلیس توسط خانواده طباطبایی مقیم کربلا میرزا علی‌نقی حاج سید ابوالقاسم حجت سید محمد‌باقر سید حجت و ... باید در کاظمین و کربلا بمصرف برسد.

موقوفاتی که در اختیار رئیس الخلیج می باشد.

رئیس الخلیج نام عربی نماینده سیاسی انگلیس در خلیج فارس است که تا قبل از تقسیم هندوستان کنسول انگلیس مقیم بوشهر این سمت را داشت ولی اکنون رئیس الخلیج در بحرین اقامت دارد و بر اعمال همه ماموران سیاسی انگلیس در سواحل عربی خلیج فارس نظارت می‌کند.

و در پایان جمله معروف و مشهور از کتاب یک دیپلمات در شرق به قلم سر ارتور هاردینگ وزیر مختار انگلیس:

«اختیار تقسیم وجوه موقوفه اود هند در دستان من مانند اهرمی بود که با ان می‌توانم همه چیز را در بین‌النهرین و ایران بلند کنم و هر مشکلی را حل و تصفیه نمایم.»

منابع

تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس تالیف محمود محمود

حقوق بگیران انگلیس درایران تالیف اسماعیل رائین

دست پنهان سیاست انگلیس در ایران تالیف خان ملک ساسانی