بحران آب در ایران
بحران آب در ایران | |
---|---|
![]() | |
کشور | ![]() |
بحران آب در ایران، این روزها تبدیل به یکی از مسائل حیاتی روز جامعه شده است. ایران در دهههای اخیر با بحرانی آبی مواجه شده که ابعاد آن فراتر از یک چالش طبیعی است و به یک فاجعه انسانی، زیستمحیطی و اقتصادی تبدیل شده است. سیاستهای مخرب نظام جمهوری اسلامی، از جمله سدسازی بیرویه، غارت منابع آبی توسط نهادهایی مانند سپاه پاسداران، انتقال تبعیضآمیز آب بین مناطق، و بیتوجهی عامدانه به هشدارهای علمی، کشور را به لبه پرتگاه رسانده است. گزارشهای سایتهای وابسته به جمهوری اسلامی از جمله سایت شبکه شرق، نشان میدهند که خشکسالی شدید در سال ۱۴۰۴ زندگی میلیونها نفر را مختل کرده است، و منابع دیگر گستردگی این فاجعه را تأیید میکنند. پیشبینیهایی نظیر «تبدیل ایران به بیابان مطلق در ۳۰ سال آینده» آیندهای تیره را ترسیم میکنند که با افت شدید ذخایر سدها، نابودی تالابها، آلودگی منابع، و فروپاشی اکوسیستمها همراه است. این بحران، که ریشه در فساد ساختاری و اولویتبندی سودجویی بر پایداری دارد، با سوءمدیریت رژیم ایران تشدید شده است؛ از غارت آبهای زیرزمینی برای پروژههای وابستگان قدرت تا سرکوب اعتراضات مردمی در خوزستان و اصفهان، که به خشونت و خونریزی منجر شده است. در حالی که مردم با بیآبی، مهاجرت اجباری، ناامنی غذایی، و تهدید سلامت مواجهاند، نظم جمهوری اسلامی به جای راهکارهای پایدار، به انکار و فرافکنی روی آورده و حتی از سرمایهگذاری در فناوریهای نوین مدیریت آب، که میتوانست این فاجعه را مهار کند، خودداری کرده است. این پژوهش با تکیه بر منابع موثق، ضمن افشای ناکارآمدی رژیم، راهکارهایی مانند توقف پروژههای مخرب، بازسازی زیرساختها، مدیریت پایدار منابع، و جلب مشارکت مردمی را پیشنهاد میدهد. هدف این مقاله، نهتنها افشای نقش حکومت در نابودی منابع آبی، بلکه ارائه چشماندازی برای نجات ایران از این ورطه است، مشروط بر پایان یافتن حاکمیتی که آینده ملت را قربانی مطامع خود کرده است.
مقدمه
ایران، کشوری با تاریخ کهن و اقلیمی متنوع، اکنون در آستانه یکی از بزرگترین بحرانهای زیستمحیطی خود قرار دارد: بحران آب. این بحران که در دهههای اخیر شدت گرفته، تنها نتیجه عوامل طبیعی مانند خشکسالی یا تغییرات اقلیمی نیست، بلکه بهطور اساسی به سیاستهای نادرست و مخرب رژیم حاکم بر ایران بازمیگردد. از زمان روی کار آمدن جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷، مدیریت منابع طبیعی کشور به ابزاری برای کسب سود و تحکیم قدرت تبدیل شده است، در حالی که نیازهای واقعی مردم و پایداری محیط زیست به حاشیه رانده شدهاند. گزارشهای متعدد از منابع معتبر نشان میدهند که ۹۸ درصد از مناطق ایران تحت تأثیر خشکسالی قرار گرفتهاند و پیشبینی میشود که در ۳۰ سال آینده، این سرزمین به بیابانی مطلق تبدیل شود. این وضعیت نهتنها زندگی میلیونها نفر را تهدید میکند، بلکه آینده کشاورزی، اقتصاد و امنیت ملی ایران را در معرض خطر قرار داده است.
حکومت ایران با سدسازیهای بیرویه، بهرهبرداری غیرقانونی از آبهای زیرزمینی توسط نهادهای وابسته به خود مانند سپاه پاسداران، و عدم سرمایهگذاری در زیرساختهای مدرن مدیریت آب، نقشی کلیدی در تشدید این بحران ایفا کرده است. در حالی که مردم در تابستان ۱۴۰۴ با کمبود شدید آب آشامیدنی و کشاورزی مواجه شدند، رژیم به جای ارائه راهکارهای پایدار، به سرکوب اعتراضات مردمی و فرافکنی مسئولیت روی آورد.[۱][۲][۳][۴][۵][۶]
پیشینه
بحران آب در ایران پدیدهای نیست که یکشبه شکل گرفته باشد؛ ریشههای آن به دههها سیاستگذاری نادرست، غارت منابع طبیعی و بیتوجهی به اصول توسعه پایدار بازمیگردد که همگی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی شدت گرفتهاند. پیش از انقلاب ۱۳۵۷، ایران اگرچه با چالشهای اقلیمی مواجه بود، اما مدیریت منابع آبی کشور تحت برنامههای مدرنسازی پهلوی، مانند احداث سدهای هدفمند و توسعه سیستمهای آبیاری، تا حدی متعادل بود. با این حال، پس از روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی، این تعادل بهتدریج از بین رفت و جای خود را به هرجومرج زیستمحیطی داد.
در دهههای ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، رژیم ایران به بهانه خودکفایی اقتصادی و بازسازی پس از جنگ ایران و عراق، پروژههای عظیم سدسازی را بدون مطالعات زیستمحیطی کافی آغاز کرد. به عنوان مثال، سد گتوند در خوزستان، که در سال ۱۳۹۰ افتتاح شد، به دلیل قرار گرفتن بر گنبدهای نمکی، آب رودخانه کارون را شور کرد و یکی از بزرگترین فجایع زیستمحیطی ایران را رقم زد. این پروژه، که هزینههای هنگفتی از بودجه عمومی صرف آن شد، نهتنها به کشاورزی منطقه کمک نکرد، بلکه تالابهای پاییندست را نابود کرد و زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار داد. چنین تصمیمهایی نشاندهنده اولویتبندی سودجویی و نمایش قدرت توسط رژیم بر نیازهای واقعی مردم است.
از سوی دیگر، نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی، بهویژه سپاه پاسداران، از دهه ۱۳۸۰ به بعد با در دست گرفتن پروژههای عمرانی و کشاورزی، به برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی پرداختند. گزارشهای متعدد از منابع مستقل نشان میدهند که شرکتهای تحت کنترل سپاه با حفر چاههای غیرمجاز و انتقال آب به مناطق صنعتی وابسته به خود، دشتهای حاصلخیز ایران را به زمینهایی خشک و غیرقابل کشت تبدیل کردهاند. این غارت سازمانیافته، همراه با عدم نظارت بر مصرف آب در بخش کشاورزی (که بیش از ۹۰ درصد منابع آبی کشور را مصرف میکند)، پایههای بحران کنونی را بنا نهاد.
در دهه ۱۳۹۰، با شدت گرفتن تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگیها، هشدارهای کارشناسان محیط زیست درباره فروپاشی قریبالوقوع منابع آبی ایران افزایش یافت. با این حال، رژیم به جای اصلاح سیاستها، به سرکوب صداهای منتقد و انکار واقعیت روی آورد. اعتراضات مردمی در خوزستان در سال ۱۴۰۰، که به دلیل بیآبی و خشک شدن هورالعظیم شکل گرفت، با خشونت سرکوب شد و هیچ راهکار اساسی برای حل مشکل ارائه نشد. این روند تا سال ۱۴۰۴ ادامه یافت. گزارشهایی مبنی بر بحران بیآبی، زنگ خطر را برای کل کشور به صدا درآورده است. این پیشینه تاریخی نشان میدهد که بحران آب در ایران نهتنها نتیجه بیکفایتی حاکمیت، بلکه بخشی از استراتژی آن برای حفظ قدرت به قیمت نابودی منابع ملی بوده است.[۴][۵]
ابعاد بحران آب در ایران
۱- خشکسالی فزاینده و وضعیت کنونی
تابستان ۱۴۰۴ یکی از دشوارترین فصول برای مردم ایران بود. گزارش شبکه شرق با عنوان «تابستان ۱۴۰۴ ایران و بحران خشکسالی فزاینده و بحران بیآبی» نشان میدهد که کاهش شدید بارندگیها، همراه با گرمای بیسابقه، منابع آبی کشور را به مرز فروپاشی رسانده است. این گزارش تأکید میکند که بسیاری از مناطق ایران، بهویژه نواحی مرکزی و جنوبی، با قطعیهای طولانیمدت آب مواجه شدند و کشاورزان به دلیل خشک شدن چاهها و رودخانهها، قادر به کشت محصولات خود نبودند. این وضعیت نهتنها معیشت روستاییان را نابود کرد، بلکه مهاجرت گسترده به شهرها را به دنبال داشت، پدیدهای که فشار مضاعفی بر زیرساختهای شهری وارد کرد.
در همین راستا، خبرگزاری برنا در مقالهای با عنوان «بحران خشکسالی بر ۹۸ درصد مناطق ایران سایه انداخت» اعلام کرد که بر اساس دادههای سازمان هواشناسی ایران، تقریباً کل کشور تحت تأثیر خشکسالی قرار گرفته است. این گزارش، که بر آمارهای رسمی استناد دارد، نشاندهنده گستردگی بیسابقه این بحران است. با این حال، آنچه این وضعیت را از یک چالش طبیعی به یک فاجعه انسانی تبدیل کرده، ناتوانی و بیارادگی رژیم در مدیریت آن است. در حالی که کارشناسان سالها هشدار داده بودند که ایران در حال ورود به دورهای از تنش آبی شدید است، حکومت به جای برنامهریزی بلندمدت، به سیاستهای کوتاهمدت و نمایشی روی آورد.[۱][۲]
۲- پیشبینیهای هولناک برای آینده
سایت ایستا ارتباط کاوشگر در مقالهای با عنوان «تبدیل ایران به بیابان مطلق در ۳۰ سال آینده» به نقل از کارشناسان محیط زیست و اقلیمشناسان، آیندهای تیره و تار را برای ایران ترسیم کرده است. این گزارش پیشبینی میکند که با ادامه روند کنونی، ایران تا سال ۱۴۳۴ به کشوری کاملاً بیابانی تبدیل خواهد شد. کاهش سطح آبهای زیرزمینی، فرونشست زمین در دشتهای حاصلخیز، و نابودی اکوسیستمهای طبیعی از جمله نشانههای این روند هستند. به عنوان مثال، دشتهای استان فارس با فرونشستی سالانه بیش از ۵۴ سانتیمتر مواجه شدهاند، که نتیجه مستقیم برداشت بیرویه آب توسط پروژههای حکومتی و وابستگان رژیم است.
این پیشبینیها تنها گمانهزنی نیستند، بلکه بر اساس مدلهای علمی و دادههای اقلیمی بنا شدهاند. با این حال، رژیم ایران نهتنها اقدامی برای پیشگیری از این فاجعه انجام نداده، بلکه با ادامه پروژههای مخرب مانند انتقال آب بینحوضهای و توسعه صنایع آببر در مناطق خشک، عملاً به تسریع این روند کمک کرده است. این ناکارآمدی، که ریشه در فساد و بیکفایتی نهادهای حکومتی دارد، نشاندهنده بیتوجهی کامل رژیم به آینده ملت و سرزمین ایران است.[۳]
۳- نابودی تالابها و اکوسیستمهای آبی
یکی از ابعاد هولناک بحران آب، نابودی تالابها و اکوسیستمهای آبی ایران است که نقش حیاتی در تعادل زیستمحیطی دارند. گزارش شبکه شرق با عنوان «تابستان ۱۴۰۴ ایران و بحران خشکسالی فزاینده و بحران بیآبی» به خشک شدن تالابهایی مانند هورالعظیم در خوزستان و گاوخونی در اصفهان اشاره دارد. این تالابها، که زمانی پناهگاه گونههای متنوع گیاهی و جانوری بودند، به دلیل سدسازی بیرویه و انحراف آب توسط رژیم به زمینهایی بایر تبدیل شدهاند. به عنوان مثال، سدهای زنجیرهای زایندهرود، که برای تأمین آب پروژههای صنعتی و کشاورزی وابسته به رژیم احداث شدند، تالاب گاوخونی را خشک کردند و گردوغبار ناشی از آن، سلامت ساکنان منطقه را تهدید میکند. رژیم ایران که از این تالابها بهعنوان منابع استراتژیک غفلت کرده، با سرکوب اعتراضات مردم محلی به جای حل مشکل، این فاجعه را عمیقتر کرده است.[۱]
۴- کاهش کیفیت آب و آلودگی منابع
بحران آب در ایران تنها به کمیت محدود نمیشود؛ کیفیت آب نیز به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است. گزارش یورونیوز با عنوان «زمستان سخت ایران گذشت؛ آیا بحران بیآبی در تابستان گریبانگیر مردم میشود؟» نشان میدهد که کاهش جریان رودخانهها و برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی، به آلودگی منابع آبی منجر شده است. به عنوان مثال، شوری آب کارون به دلیل سد گتوند و ورود فاضلابهای صنعتی و کشاورزی بدون تصفیه، این رودخانه را به منبعی غیرقابل استفاده تبدیل کرده است. رژیم، که نظارت بر آلودگی را به شرکتهای وابسته به خود واگذار کرده، هیچ اقدامی برای جلوگیری از این روند انجام نداده است. این وضعیت، بهویژه در مناطق محروم، دسترسی به آب سالم را برای مردم دشوار کرده و سلامت عمومی را به خطر انداخته است.[۵]
۵- تأثیر بر تنوع زیستی و گونههای در خطر
تنوع زیستی ایران، که یکی از غنیترینها در منطقه بود، به دلیل بحران آب در معرض نابودی قرار گرفته است. گزارش ایستا ارتباط کاوشگر با عنوان «تبدیل ایران به بیابان مطلق در ۳۰ سال آینده» هشدار میدهد که خشک شدن رودخانهها، تالابها و دریاچهها، زیستگاه گونههای بومی مانند ماهیان کارون، پلنگ ایرانی و پرندگان مهاجر را از بین برده است. به عنوان مثال، دریاچه ارومیه، که زمانی یکی از بزرگترین دریاچههای نمکی جهان بود، به دلیل انحراف آب برای پروژههای کشاورزی وابسته به رژیم، به یک کویر نمک تبدیل شده و گونههای منحصربهفرد آن در آستانه انقراض قرار گرفتهاند. رژیم، که ادعای حفاظت از محیط زیست را دارد، در عمل با اولویتبندی سود اقتصادی بر پایداری اکوسیستمها، این فاجعه را رقم زده است.[۳]
۶- فشار بر منابع فرامرزی و تنشهای منطقهای
بحران آب در ایران به مرزهای کشور محدود نمیشود و منابع آبی فرامرزی را نیز تحت تأثیر قرار داده است. گزارش رادیو زمانه با عنوان «سوءمدیریت، تشدیدکننده بحران آب در ایران» به کاهش سهم آب رودخانههایی مانند هیرمند و ارس اشاره دارد که با کشورهای همسایه مشترک هستند. رژیم با سدسازی غیرمسئولانه و برداشت بیش از حد از این رودخانهها، نهتنها اکوسیستمهای داخلی را نابود کرده، بلکه تنشهایی را با کشورهایی مانند افغانستان و ترکیه ایجاد کرده است. به عنوان مثال، قطع جریان هیرمند به سیستان و بلوچستان، که نتیجه سوءمدیریت رژیم است، این منطقه را با بیآبی مواجه کرده و روابط دیپلماتیک را به خطر انداخته است. این ناکارآمدی، نشاندهنده بیتوجهی رژیم به امنیت ملی و منطقهای است.[۴]
۷- وخامت اوضاع در مناطق محروم
مناطق محروم ایران، بهویژه در شرق و جنوب کشور، بیش از سایر نقاط از بحران آب آسیب دیدهاند. گزارش خبرگزاری برنا با عنوان «بحران خشکسالی بر ۹۸ درصد مناطق ایران سایه انداخت» نشان میدهد که سیستان و بلوچستان، هرمزگان و کرمان با خشکسالی شدید و نبود زیرساختهای کافی مواجه هستند. در این مناطق، که اغلب از تبعیض سیستماتیک رژیم رنج میبرند، مردم به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند و مجبور به استفاده از منابع غیربهداشتی شدهاند. رژیم، که منابع مالی را صرف پروژههای نمایشی در مراکز قدرت میکند، این مناطق را به حال خود رها کرده و با سرکوب اعتراضات، صدای محرومان را خاموش کرده است. این تبعیض، ابعاد انسانی بحران را عمیقتر کرده است.[۲]
نقش سوءمدیریت حکومت در تشدید بحران آب
بحران آب در ایران تنها یک چالش طبیعی نیست، بلکه نتیجه مستقیم سیاستها و عملکرد نادرست رژیم جمهوری اسلامی است که طی دههها منابع آبی کشور را به ورطه نابودی کشانده است. سوءمدیریت ساختاری، فساد نهادینهشده و اولویتبندیهای سیاسی بر نیازهای زیستمحیطی، عواملی هستند که این فاجعه را تشدید کردهاند. این بخش به بررسی جنبههای کلیدی این سوءمدیریت میپردازد و نشان میدهد که چگونه رژیم، به جای حفاظت از منابع آبی، به غارت آنها پرداخته است.
۱- سدسازی بیرویه و تخریب اکوسیستمها
یکی از بارزترین نمونههای سوءمدیریت رژیم، سیاست سدسازی بیرویه است که از دهه ۱۳۶۰ آغاز شد و تا امروز ادامه دارد. رژیم با هدف نمایش توسعه و تأمین برق، صدها سد را بدون ارزیابیهای زیستمحیطی کافی احداث کرد. مقاله «سوءمدیریت، تشدیدکننده بحران آب در ایران» در سایت رادیو زمانه به این نکته اشاره دارد که سدهایی مانند سد گتوند و سدهای زنجیرهای روی رودخانههای زایندهرود و کارون، نهتنها مشکل کمآبی را حل نکردهاند، بلکه با قطع جریان طبیعی آب، تالابها و رودخانههای پاییندست را خشک کردهاند. به عنوان مثال، خشک شدن تالاب گاوخونی در اصفهان و هورالعظیم در خوزستان مستقیماً به این سیاستها مرتبط است. این سدها، که اغلب توسط شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران ساخته شدهاند، به جای خدمت به مردم، منبعی برای سودجویی و رانتخواری نهادهای حکومتی بودهاند.
۲- غارت آبهای زیرزمینی توسط نهادهای حکومتی
برداشت بیرویه از آبهای زیرزمینی یکی دیگر از عوامل کلیدی در تشدید بحران آب است که ریشه در فساد و ناکارآمدی رژیم دارد. گزارشهای مستند نشان میدهند که نهادهایی مانند سپاه و بنیادهای وابسته به رژیم، با حفر چاههای غیرمجاز و بهرهبرداری گسترده از منابع آبی برای پروژههای صنعتی و کشاورزی خود، سطح آبهای زیرزمینی را به شدت کاهش دادهاند. به عنوان مثال، در دشتهای قزوین و همدان، که زمانی از حاصلخیزترین مناطق ایران بودند، فرونشست زمین به دلیل برداشت غیرقانونی آب توسط این نهادها به یک بحران ملی تبدیل شده است. در حالی که کشاورزان محلی از دسترسی به آب محروم شدهاند، وابستگان رژیم از این منابع برای منافع شخصی خود بهرهبرداری میکنند. این غارت سازمانیافته، که با بیتوجهی کامل به هشدارهای کارشناسان همراه بوده، ایران را به یکی از کشورهایی با بالاترین نرخ تخلیه آبخوانها تبدیل کرده است.[۴]
۳- بیتوجهی به هشدارها و سرکوب اعتراضات
رژیم ایران نهتنها به هشدارهای مکرر کارشناسان محیط زیست بیتوجه بوده، بلکه هرگونه انتقاد یا اعتراض به سیاستهای خود را با سرکوب پاسخ داده است. در تابستان ۱۴۰۴، زمانی که مردم خوزستان به دلیل بیآبی و خشک شدن رودخانهها به خیابانها آمدند، رژیم به جای ارائه راهکار، معترضان را با خشونت سرکوب کرد و دهها نفر را کشت یا بازداشت کرد. گزارش یورونیوز با عنوان «زمستان سخت ایران گذشت؛ آیا بحران بیآبی در تابستان گریبانگیر مردم میشود؟» به این نکته اشاره دارد که حتی پس از زمستانی کمبارش در سال ۱۴۰۳، رژیم هیچ برنامه مشخصی برای مدیریت منابع آبی در تابستان ارائه نکرد و به فرافکنی و سرزنش عوامل خارجی ادامه داد. این بیمسئولیتی، همراه با سرکوب صداهای مخالف، نشاندهنده عمق ناکارآمدی و بیتوجهی رژیم به آینده ملت است.[۵]
۴- افت شدید ذخایر سدها و بحران در تهران
شهر تهران، پایتخت ایران، نیز از این سوءمدیریت در امان نمانده است. گزارش سایت عصر ایران با عنوان «بحران آب در تهران جدیتر شد؛ افت شدید ذخایر سدها در آغاز سال ۱۴۰۴» نشان میدهد که ذخایر سدهای تأمینکننده آب تهران، از جمله سدهای لار، لتیان و کرج، در ابتدای سال ۱۴۰۴ به پایینترین سطح خود در دهههای اخیر رسیدند. این کاهش، که نتیجه بارندگی کم و مصرف بیرویه است، با عدم مدیریت صحیح منابع توسط رژیم تشدید شده است. به عنوان مثال، رژیم به جای ترویج الگوهای مصرف پایدار یا بازسازی شبکه فرسوده انتقال آب (که بیش از ۳۰ درصد آب را هدر میدهد)، به ساخت پروژههای نمایشی مانند برجسازی در مناطق پرمصرف ادامه داده است. این وضعیت، زندگی ۱۵ میلیون نفر در تهران و حومه را در معرض خطر جدی قرار داده است.[۶]
۵- سیاستهای انتقال آب و تبعیض منطقهای
یکی از جنبههای مخرب سیاستهای رژیم، پروژههای انتقال آب بینحوضهای است که با هدف تأمین نیازهای مناطق مرکزی و صنعتی وابسته به رژیم اجرا شدهاند. این پروژهها، مانند انتقال آب از کارون به فلات مرکزی یا از دریای خزر به سمنان، نهتنها از نظر علمی و زیستمحیطی توجیهپذیر نیستند، بلکه تبعیض آشکاری را بین مناطق مختلف ایران ایجاد کردهاند. مقاله «سوءمدیریت، تشدیدکننده بحران آب در ایران» در رادیو زمانه گزارش میدهد که این طرحها، که اغلب توسط شرکتهای وابسته به سپاه اجرا میشوند، منابع آبی استانهای مرزی مانند خوزستان و گیلان را به نفع مناطق مورد علاقه رژیم غارت کردهاند. این سیاستها، که بدون مشورت با جوامع محلی انجام شده، خشک شدن رودخانهها و تالابها را در مناطق مبدأ تسریع کرده و خشم مردم این مناطق را برانگیخته است. به عنوان مثال، انتقال آب کارون به اصفهان و یزد، خوزستان را با بیآبی شدید مواجه کرد و اعتراضات گستردهای را در سالهای اخیر به دنبال داشت که با سرکوب رژیم مواجه شد. این تبعیض منطقهای نشاندهنده اولویتبندی سیاسی رژیم بر نیازهای واقعی ملت است.
۶- فساد مالی و غفلت از فناوریهای نوین
فساد مالی در پروژههای آبی رژیم یکی دیگر از عوامل تشدید بحران است. بودجههای کلان که باید صرف بازسازی زیرساختها یا توسعه فناوریهای نوین مدیریت آب میشد، به جیب وابستگان رژیم و شرکتهای تحت کنترل آنها سرازیر شده است. به عنوان مثال، در حالی که کشورهایی مانند اسرائیل با استفاده از سیستمهای بازچرخانی آب و شیرینسازی، بحران کمآبی را مدیریت کردهاند، رژیم ایران از سرمایهگذاری در این فناوریها غفلت کرده است. گزارشهای مستقل نشان میدهند که قراردادهای پرهزینه سدسازی و انتقال آب، اغلب به شرکتهایی واگذار شده که فاقد تخصص لازم بودهاند، اما به دلیل نزدیکی به مراکز قدرت، سودهای کلان بردهاند. این فساد، که در تضاد با ادعاهای رژیم مبنی بر خودکفایی است، فرصت استفاده از راهکارهای مدرن را از ایران سلب کرده و منابع مالی کشور را به هدر داده است.[۴]
پیامدهای اجتماعی و اقتصادی بحران آب
بحران آب در ایران فراتر از یک چالش زیستمحیطی است؛ این فاجعه پیامدهای عمیق اجتماعی و اقتصادی را به دنبال داشته که زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار داده است. از مهاجرتهای اجباری و افزایش فقر گرفته تا تنشهای اجتماعی و فروپاشی معیشت کشاورزان، این پیامدها نتیجه مستقیم سوءمدیریت رژیم جمهوری اسلامی و بیتوجهی آن به نیازهای مردم است. این بخش به بررسی این پیامدها میپردازد و نشان میدهد که چگونه ناکارآمدی رژیم، ایران را به سوی یک بحران چندوجهی سوق داده است.
۱- مهاجرت اجباری و حاشیهنشینی
یکی از بارزترین پیامدهای اجتماعی بحران آب، مهاجرت گسترده از مناطق روستایی به شهرها بوده است. گزارش شبکه شرق با عنوان «تابستان ۱۴۰۴ ایران و بحران خشکسالی فزاینده و بحران بیآبی» به این نکته اشاره دارد که در تابستان ۱۴۰۴، خشک شدن چاهها و رودخانهها در استانهایی مانند خوزستان، سیستان و بلوچستان و فارس، کشاورزان را مجبور به ترک زمینهای خود کرد. این مهاجرتهای اجباری، که اغلب به حاشیه شهرهای بزرگ مانند تهران، مشهد و اصفهان منتهی شده، به گسترش حاشیهنشینی و افزایش فقر منجر شده است. حاشیهنشینان، که از دسترسی به خدمات اولیه مانند آب آشامیدنی سالم محروماند، با شرایط زندگی غیرانسانی مواجه شدهاند. رژیم نهتنها برنامهای برای مدیریت این مهاجرتها ارائه نکرده، بلکه با سرکوب اعتراضات این قشرها، به تشدید تنشهای اجتماعی دامن زده است. این بیتوجهی نشاندهنده اولویتبندی قدرت و ثروت توسط رژیم بر رفاه مردم است.[۱]
۲- فروپاشی معیشت کشاورزان و ناامنی غذایی
بحران آب بهطور مستقیم معیشت میلیونها کشاورز ایرانی را نابود کرده و امنیت غذایی کشور را به خطر انداخته است. مقاله «بحران خشکسالی بر ۹۸ درصد مناطق ایران سایه انداخت» در خبرگزاری برنا گزارش میدهد که خشکسالی گسترده در سال ۱۴۰۴، تولید محصولات کشاورزی را در بسیاری از مناطق به صفر رساند. این وضعیت بهویژه در مناطقی مانند خوزستان، که زمانی «انبار غله ایران» نامیده میشد، فاجعهبار بوده است. کشاورزان، که به دلیل بیآبی قادر به کشت نبودند، با بدهیهای سنگین و فقر مطلق مواجه شدند. رژیم، به جای حمایت از این قشر آسیبپذیر، با اختصاص منابع آبی به صنایع وابسته به خود و پروژههای نمایشی، عملاً کشاورزان را به حال خود رها کرد. کاهش تولید محصولات کشاورزی نهتنها قیمت مواد غذایی را افزایش داده، بلکه ایران را به واردکننده عمده غلات تبدیل کرده، که این خود وابستگی اقتصادی و تهدیدی برای امنیت ملی است.[۲]
۳- تنشهای اجتماعی و اعتراضات مردمی
کمبود آب بهعنوان یک عامل محرک، تنشهای اجتماعی را در ایران به سطح بیسابقهای رسانده است. گزارش یورونیوز با عنوان «زمستان سخت ایران گذشت؛ آیا بحران بیآبی در تابستان گریبانگیر مردم میشود؟» به اعتراضات گسترده در خوزستان در سالهای اخیر اشاره دارد که به دلیل بیآبی و خشک شدن تالابها شکل گرفت. این اعتراضات، که در تابستان ۱۴۰۴ نیز ادامه یافت، با سرکوب خشونتآمیز رژیم ایران مواجه شد. رژیم به جای حل ریشهای مشکل، معترضان را «اغتشاشگر» نامید و با استفاده از نیروی نظامی، دهها نفر را کشت یا بازداشت کرد. این رویکرد نهتنها خشم عمومی را افزایش داد، بلکه شکاف بین مردم و حاکمیت را عمیقتر کرد. تنشهای ناشی از بیآبی همچنین به درگیریهای محلی بر سر منابع آبی محدود منجر شده، بهطوریکه در برخی مناطق، روستاها بر سر دسترسی به چاهها و قناتها با یکدیگر درگیر شدهاند. این وضعیت نشاندهنده فروپاشی نظم اجتماعی است که رژیم با سیاستهای مخرب خود به آن دامن زده است.[۵]
۴- فشار اقتصادی و فروپاشی زیرساختها
از منظر اقتصادی، بحران آب هزینههای هنگفتی را به کشور تحمیل کرده است. گزارش سایت عصر ایران با عنوان «بحران آب در تهران جدیتر شد؛ افت شدید ذخایر سدها در آغاز سال ۱۴۰۴» نشان میدهد که کاهش ذخایر سدها نهتنها تأمین آب شرب را در تهران با مشکل مواجه کرده، بلکه تولید برق آبی را نیز به شدت کاهش داده است. این امر به قطعیهای مکرر برق و اختلال در فعالیتهای صنعتی منجر شده، که خود ضربهای بزرگ به اقتصاد شکننده ایران وارد کرده است. علاوه بر این، فرسودگی شبکه انتقال آب، که رژیم در دهههای گذشته از بازسازی آن غفلت کرده، باعث هدررفت بیش از ۳۰ درصد آب در مسیر توزیع میشود. این ناکارآمدی، همراه با هزینههای بالای تأمین آب از طریق تانکرها و پروژههای انتقال آب، بار مالی سنگینی را به مردم و دولت تحمیل کرده است. در حالی که وابستگان رژیم از پروژههای پرمنفعت مانند انتقال آب سود میبرند، مردم عادی با افزایش هزینههای زندگی و کمبود آب آشامیدنی دستوپنجه نرم میکنند.[۶]
۵- افزایش نابرابری و شکاف طبقاتی
بحران آب نابرابریهای اجتماعی را در ایران تشدید کرده و شکاف طبقاتی را عمیقتر کرده است. گزارش شبکه شرق با عنوان «تابستان ۱۴۰۴ ایران و بحران خشکسالی فزاینده و بحران بیآبی» نشان میدهد که در حالی که مردم عادی در مناطق محروم با کمبود آب آشامیدنی دستوپنجه نرم میکنند، وابستگان رژیم و افراد ثروتمند با دسترسی به منابع خصوصی مانند چاههای عمیق یا خرید آب با قیمتهای بالا، کماکان در رفاه زندگی میکنند. این نابرابری در تهران نیز مشهود است؛ مناطق مرفهنشین شمال شهر با تانکرهای خصوصی آب تأمین میشوند، در حالی که جنوب شهر با جیرهبندی شدید مواجه است. رژیم، که خود این نابرابری را با سیاستهای تبعیضآمیز دامن زده، هیچ اقدامی برای توزیع عادلانه منابع انجام نداده و به جای آن، به سرکوب صدای محرومان پرداخته است.[۱]
۶- تهدید سلامت عمومی و شیوع بیماریها
کمبود آب پاکیزه پیامدهای جدی بر سلامت عمومی داشته و خطر شیوع بیماریها را افزایش داده است. گزارش یورونیوز با عنوان «زمستان سخت ایران گذشت؛ آیا بحران بیآبی در تابستان گریبانگیر مردم میشود؟» به مشکلات بهداشتی در خوزستان اشاره دارد، جایی که مردم به دلیل نبود آب سالم به استفاده از منابع آلوده روی آوردهاند. این وضعیت به افزایش بیماریهای مرتبط با آب، مانند اسهال و عفونتهای گوارشی، منجر شده است. در تهران نیز، افت کیفیت آب به دلیل کاهش ذخایر سدها، نگرانیهایی را درباره سلامت ۱۵ میلیون نفر ایجاد کرده است. رژیم، که بودجههای هنگفت را صرف پروژههای نظامی میکند، از تأمین زیرساختهای بهداشتی و آب سالم غفلت کرده و این غفلت، جان مردم را به خطر انداخته است.[۵]
۷- بیثباتی سیاسی و تضعیف مشروعیت رژیم
پیامد دیگر بحران آب، بیثباتی سیاسی و کاهش مشروعیت رژیم است. اعتراضات مکرر در خوزستان، اصفهان و دیگر مناطق، که به دلیل بیآبی شکل گرفتهاند، نشاندهنده خشم فزاینده مردم از ناکارآمدی رژیم است. گزارش عصر ایران با عنوان «بحران آب در تهران جدیتر شد؛ افت شدید ذخایر سدها در آغاز سال ۱۴۰۴» هشدار میدهد که اگر این روند ادامه یابد، نارضایتی عمومی در کلانشهرها نیز افزایش خواهد یافت. سرکوب این اعتراضات، که به کشته شدن معترضان منجر شده، نهتنها مشکل را حل نکرده، بلکه رژیم را در برابر مردم قرار داده و پایههای قدرت آن را متزلزل کرده است. اپوزیسیون معتقد است که این بیثباتی، فرصتی برای تغییر ساختار سیاسی و پایان دادن به حاکمیت مخرب رژیم فراهم میکند.[۶]
راهکارها
بحران آب در ایران، اگرچه عمیق و چندوجهی است، اما قابل مدیریت است، مشروط بر اینکه سیستمی کارآمد و متعهد به جای رژیم کنونی بر سر کار آید. مخالفان رژیم جمهوری اسلامی، با انتقاد از سیاستهای مخرب و غارتگرانه حاکمیت، راهکارهایی را پیشنهاد میکند که بر حفاظت از منابع آبی، توسعه پایدار و مشارکت مردمی تمرکز دارند. این بخش به ارائه این راهحلها میپردازد و نشان میدهد که چگونه میتوان از فاجعه زیستمحیطی کنونی جلوگیری کرد.
۱- توقف سدسازی بیرویه و بازنگری پروژههای موجود
اولین گام برای نجات منابع آبی ایران، توقف فوری پروژههای سدسازی بیرویه و بازنگری علمی سدهای موجود است. مقاله «سوءمدیریت، تشدیدکننده بحران آب در ایران» در رادیو زمانه تأکید میکند که بسیاری از سدهای ساختهشده توسط رژیم، مانند سد گتوند، نهتنها بیفایده بودهاند، بلکه خسارات جبرانناپذیری به اکوسیستمها وارد کردهاند. اپوزیسیون پیشنهاد میکند که یک کمیته مستقل علمی، متشکل از کارشناسان محیط زیست و هیدرولوژی، تمامی سدها را ارزیابی کند و سدهایی که اثرات منفی آنها از فوایدشان بیشتر است، تخریب یا اصلاح شوند. این رویکرد، برخلاف سیاستهای نمایشی رژیم، بر حفاظت از جریان طبیعی رودخانهها و احیای تالابها تمرکز دارد.
۲- مدیریت پایدار آبهای زیرزمینی
برای جلوگیری از تخلیه بیشتر آبخوانها، باید برداشت از آبهای زیرزمینی تحت نظارت دقیق قرار گیرد و چاههای غیرمجاز، بهویژه آنهایی که توسط نهادهای حکومتی مانند سپاه حفر شدهاند، مسدود شوند. گزارشهای مستند نشان میدهند که رژیم با بیتوجهی به این منابع، دشتهای ایران را به زمینهایی غیرقابل کشت تبدیل کرده است. باید سیستمی شفاف برای صدور مجوزهای برداشت آب ایجاد شود و با استفاده از فناوریهای نوین، مانند حسگرهای رطوبت خاک و سیستمهای آبیاری هوشمند، مصرف آب در بخش کشاورزی بهینه شود. این اقدامات میتواند سطح آبهای زیرزمینی را تثبیت کرده و از فرونشست بیشتر زمین جلوگیری کند.[۴]
۳- بازسازی زیرساختها و کاهش هدررفت آب
شبکه انتقال آب ایران، که بیش از ۳۰ درصد آب را به دلیل فرسودگی هدر میدهد، نیازمند بازسازی فوری است. گزارش عصر ایران با عنوان «بحران آب در تهران جدیتر شد؛ افت شدید ذخایر سدها در آغاز سال ۱۴۰۴» به این مشکل اشاره دارد و نشان میدهد که رژیم در دهههای گذشته از این موضوع غفلت کرده است. راه حل این است که با سرمایهگذاری در زیرساختهای مدرن و استفاده از تجربه کشورهای موفق مانند اسرائیل در مدیریت آب، هدررفت کاهش یابد. این اقدام نهتنها منابع آبی را حفظ میکند، بلکه هزینههای تأمین آب را برای مردم کاهش میدهد، برخلاف سیاستهای کنونی رژیم که بار مالی را بر دوش مردم میاندازد.[۶]
۴- آموزش و مشارکت مردمی
یکی از ضعفهای بزرگ رژیم، بیتوجهی به نقش مردم در مدیریت بحران است. مخالفان حکومت بر ضرورت آموزش عمومی درباره مصرف بهینه آب و جلب مشارکت جوامع محلی تأکید دارد. به عنوان مثال، تجربه موفق احیای قناتها در مناطق خشک ایران در گذشته نشان میدهد که همکاری مردم میتواند به پایداری منابع آبی کمک کند. برنامههای آموزشی، همراه با ایجاد شوراهای محلی برای نظارت بر منابع آب، میتواند جایگزین رویکرد سرکوبگرانه رژیم شود که اعتراضات مردمی را با خشونت پاسخ میدهد. این راهکار، که در گزارش یورونیوز نیز بهطور غیرمستقیم به اهمیت مشارکت اشاره شده، قدرت مردم را در حفاظت از محیط زیست خود به رسمیت میشناسد.[۵]
۵- تغییر سیاستهای اقتصادی و کشاورزی
رژیم با توسعه صنایع آببر در مناطق خشک و تشویق کشت محصولات پرمصرف مانند برنج در نواحی کمآب، بحران را تشدید کرده است. برای حل این معضل باید سیاستهای اقتصادی به سمت صنایع کمآب و کشاورزی پایدار هدایت شود. برای مثال، جایگزینی محصولات کمآب مانند پسته و زعفران به جای گندم و برنج در مناطق خشک، همراه با حذف یارانههای غیرهدفمند آب، میتواند مصرف را کاهش دهد. این تغییرات، که نیازمند برنامهریزی بلندمدت و شفافیت است، در تضاد کامل با رویکرد کوتاهمدت و فسادآلود رژیم قرار دارد.[۴]
بحران آب در آینده ایران
بحران آب در ایران، اگر با سیاستهای کنونی رژیم ایران ادامه یابد، آیندهای تاریک و فاجعهبار را برای این سرزمین رقم خواهد زد. پیشبینیها حاکی از آن است که بدون تغییر اساسی در مدیریت منابع آبی، ایران نهتنها با کمبود آب مواجه خواهد شد، بلکه به کشوری غیرقابل سکونت تبدیل میشود. این بخش به بررسی این آینده محتمل میپردازد و نشان میدهد که چگونه ناکارآمدی و فساد رژیم، ملت را به سوی فروپاشی زیستمحیطی و اجتماعی سوق میدهد.
۱- تبدیل ایران به بیابان مطلق
سایت ایستا ارتباط کاوشگر در مقاله «تبدیل ایران به بیابان مطلق در ۳۰ سال آینده» هشدار میدهد که با تداوم روند کنونی، ایران تا سال ۱۴۳۴ به بیابانی کامل تبدیل خواهد شد. این پیشبینی بر اساس دادههای اقلیمی، کاهش سطح آبهای زیرزمینی و فرونشست زمین است. کارشناسان تأکید میکنند که دشتهای کلیدی مانند دشت قزوین، فارس و خراسان، که زمانی قطبهای کشاورزی بودند، به دلیل برداشت بیرویه آب توسط رژیم و وابستگانش، در حال نابودی هستند. رژیم، با بیتوجهی به این هشدارها و ادامه پروژههای مخرب مانند انتقال آب بینحوضهای، عملاً این فاجعه را تسریع کرده است. در صورت تحقق این سناریو، نهتنها کشاورزی از بین میرود، بلکه گردوغبار ناشی از بیابانزایی، سلامت میلیونها نفر را تهدید خواهد کرد.[۳]
۲- تشدید بحران در کلانشهرها
گزارش عصر ایران با عنوان «بحران آب در تهران جدیتر شد؛ افت شدید ذخایر سدها در آغاز سال ۱۴۰۴» نشان میدهد که تهران، بهعنوان پرجمعیتترین شهر ایران، در آستانه یک بحران آبی بیسابقه قرار دارد. پیشبینی میشود که با کاهش بیشتر ذخایر سدها و افزایش جمعیت، تأمین آب شرب در دهه آینده به یک چالش غیرقابل حل تبدیل شود. این وضعیت در دیگر کلانشهرها مانند اصفهان، مشهد و شیراز نیز تکرار خواهد شد، جایی که خشک شدن زایندهرود، کاهش آبخوانها و فرسودگی زیرساختها، زندگی شهری را مختل کرده است. رژیم، به جای سرمایهگذاری در مدیریت پایدار، به سیاستهای موقتی مانند جیرهبندی آب روی آورده که تنها خشم عمومی را افزایش میدهد.[۶]
۳- درگیریهای داخلی و مهاجرت گسترده
کمبود آب در آینده نهتنها تنشهای اجتماعی را تشدید میکند، بلکه میتواند به درگیریهای داخلی منجر شود. گزارش یورونیوز با عنوان «زمستان سخت ایران گذشت؛ آیا بحران بیآبی در تابستان گریبانگیر مردم میشود؟» به اعتراضات خوزستان اشاره دارد که میتواند الگویی برای آینده باشد. در دهههای آتی، رقابت بر سر منابع آبی محدود بین استانها و جوامع محلی افزایش خواهد یافت و رژیم، که توانایی مدیریت این تنشها را ندارد، احتمالاً به سرکوب بیشتر متوسل خواهد شد. همزمان، مهاجرت گسترده به خارج از کشور، بهویژه از مناطق مرزی، ایران را با بحران جمعیتی مواجه خواهد کرد، در حالی که رژیم هیچ برنامهای برای حفظ جمعیت یا منابع انسانی خود ندارد.[۵]
۴- فروپاشی اقتصادی و وابستگی کامل
از منظر اقتصادی، تداوم بحران آب به فروپاشی کامل کشاورزی و صنایع وابسته منجر خواهد شد. مقاله «بحران خشکسالی بر ۹۸ درصد مناطق ایران سایه انداخت» در خبرگزاری برنا نشان میدهد که کاهش تولیدات کشاورزی، ایران را به واردکننده دائمی مواد غذایی تبدیل کرده است. در آینده، این وابستگی تشدید خواهد شد و با توجه به تحریمها و اقتصاد ضعیف رژیم، تأمین نیازهای اساسی مردم غیرممکن میشود. کاهش تولید برق آبی و اختلال در صنایع نیز اقتصاد را فلج خواهد کرد، در حالی که رژیم همچنان منابع کشور را صرف پروژههای نظامی و تبلیغاتی خود میکند، نه نجات ملت از این فاجعه[۲]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ تابستان ۱۴۰۴ ایران و بحران خشکسالی فزاینده و بحران بیآبی - سایت حکومتی شبکه شرق
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ بحران خشکسالی بر ۹۸ درصد مناطق ایران سایه انداخت - خبرگزاری برنا
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ تبدیل ایران به بیابان مطلق در 30 سال آینده - سایت ایستا ارتباط کاوشگر
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ سوءمدیریت، تشدیدکننده بحران آب در ایران - سایت رادیو زمانه
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ ۵٫۵ ۵٫۶ ۵٫۷ زمستان سخت ایران گذشت؛ آیا بحران بیآبی در تابستان گریبانگیر مردم میشود؟ - سایت یورو نیوز
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ ۶٫۴ ۶٫۵ بحران آب در تهران جدیتر شد؛ افت شدید ذخایر سدها در آغاز سال ۱۴۰۴ - سایت حکومتی عصر ایران