بحران آموزش در ایران

بحران آموزش در ایران، یکی از جدی‌ترین بحران‌ها در نظام آموزشی ایران است. نظام آموزشی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی با بحرانی چندوجهی مواجه است که ریشه در سیاست‌های ایدئولوژیک، کمبود بودجه، و اولویت‌بندی سرکوب بر توسعه انسانی دارد. این بحران، که در منابع متعدد مستند شده، کیفیت یادگیری را کاهش داده، نابرابری‌ها را تشدید کرده، و پیامدهای اجتماعی و سیاسی ویرانگری به دنبال داشته است.[۱]

بحران آموزش در ایران
بحران آموزش در ایران

ریشه‌های این بحران به سیاست‌های پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ بازمی‌گردد، زمانی که رژیم با اسلامی‌سازی کتب درسی و تحمیل محتوای ایدئولوژیک، آموزش را به ابزاری برای ترویج عقاید خود تبدیل کرد. کاهش بودجه آموزش به کمتر از ۲.۵ درصد تولید ناخالص داخلی (در مقایسه با میانگین جهانی ۴.۵ درصد) و سرکوب معلمان معترض، نظام آموزشی را ناکارآمد کرده است. نظام جمهوری اسلامی به جای سرمایه‌گذاری در آموزش، منابع را به نیروهای سرکوبگر اختصاص داده تا بقای سیاسی خود را تضمین کند.[۲]

نابرابری آموزشی یکی از جنبه‌های بارز این بحران است. بیش از یک میلیون کودک ایرانی از تحصیل بازمانده‌اند و ۴۲ درصد کودکان با فقر یادگیری مواجه‌اند که با فقر اقتصادی خانوارها مرتبط است. غیبت ۷۹۰ هزار دانش‌آموز از کلاس‌های درس، نتیجه فقر، نبود امکانات، و سیاست‌های تبعیض‌آمیز است. گسترش مدارس غیرانتفاعی و لاکچری در مقابل تضعیف مدارس دولتی، شکاف طبقاتی را تشدید کرده، به‌طوری‌که دهک‌های ثروتمند ۵۳ برابر دهک‌های فقیر برای آموزش هزینه می‌کنند.[۳]

کیفیت پایین آموزش در نتایج آزمون‌های بین‌المللی مانند «تیمز» و «پرلز» مشهود است. ایران در تیمز ۲۰۲۳ رتبه ۵۳ از ۵۸ کشور را کسب کرد، و ۲۱ درصد دانش‌آموزان عملکرد بسیار ضعیفی داشتند، به‌طوری‌که از هر ۵ دانش‌آموز، ۲ نفر عملاً چیزی نمی‌آموزند. روش‌های آموزشی حافظه‌محور، کمبود معلمان متخصص، و محتوای غیرکاربردی کتب درسی از عوامل اصلی این افت هستند. حتی منابع حکومتی نیز با اذعان به ناکارآمدی نظام آموزشی، از تمرکز رژیم بر گزینش‌های ایدئولوژیک به جای تربیت معلمان انتقاد می‌کنند.[۴][۵]

پیامدهای این بحران فراتر از آموزش است. فقر یادگیری و ترک تحصیل گسترده، نسلی بی‌انگیزه و محروم از مهارت پدید آورده که به افزایش آسیب‌های اجتماعی مانند کودکان کار و ازدواج زودهنگام منجر شده است. این وضعیت، به‌ویژه برای دختران در مناطق محروم، فاجعه‌بار است. سرکوب اعتراضات معلمان و امنیتی‌سازی مدارس، مشروعیت نظام آموزشی را تضعیف کرده و نارضایتی اجتماعی را دامن زده است. منابع مقاومت این بحران را بخشی از استراتژی رژیم برای حفظ ناآگاهی و جلوگیری از آگاهی سیاسی مردم می‌دانند، و بدون اصلاحات بنیادین، آینده ایران در معرض خطر جدی است.[۶][۷]

زمینه‌های تاریخی و ساختاری بحران آموزش

 
اسلامی شدن کتاب‌های درسی پس از انقلاب ضدسلطنتی

نظام آموزشی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی با بحرانی عمیق مواجه است که ریشه در سیاست‌های ایدئولوژیک، تخصیص ناکافی بودجه، و اولویت‌بندی سرکوب بر توسعه انسانی دارد. این بخش به بررسی زمینه‌های تاریخی و ساختاری این بحران می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه رژیم با تحمیل ایدئولوژی ارتجاعی و بی‌توجهی به نیازهای آموزشی، بنیان‌های نظام آموزشی را تضعیف کرده است. از اسلامی‌سازی کتب درسی تا کاهش بودجه و سرکوب معلمان، این سیاست‌ها آموزش را از ابزاری برای پیشرفت به نهادی ناکارآمد تبدیل کرده‌اند.

ریشه‌های تاریخی بحران

بحران کنونی آموزش در ایران به دهه‌های ابتدایی پس از انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ بازمی‌گردد، زمانی که رژیم جمهوری اسلامی با هدف تحکیم قدرت خود، نظام آموزشی را به ابزاری برای ترویج ایدئولوژی خود تبدیل کرد. در این دوره، کتب درسی بازنویسی شدند تا محتوای اسلامی و به‌اصطلاح انقلابی را منعکس کنند، و موضوعاتی مانند تاریخ معاصر، علوم اجتماعی، و حتی علوم طبیعی با دیدگاه‌های نظام جمهوری اسلامی هماهنگ شدند. این فرآیند، که به نام «اسلامی‌سازی» شناخته می‌شود، کیفیت آموزش را کاهش داد و محتوای علمی را به نفع تبلیغات حکومتی کنار گذاشت. معلمان و اساتیدی که با این سیاست‌ها مخالفت کردند، تصفیه شدند، و نظارت‌های ایدئولوژیک بر استخدام معلمان تشدید شد. این اقدامات، که در منابع مقاومت مستند شده‌اند، زمینه‌ساز ناکارآمدی طولانی‌مدت نظام آموزشی شدند.[۱]

علاوه بر اسلامی‌سازی، رژیم با کاهش سرمایه‌گذاری در آموزش، زیرساخت‌های این حوزه را تضعیف کرد. در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰، جنگ ایران و عراق و مشکلات اقتصادی بهانه‌ای برای کاهش بودجه آموزش شد، اما این روند حتی پس از جنگ ادامه یافت. منابع حکومتی نیز این موضوع را تأیید می‌کنند و از تخصیص بودجه ناچیز به آموزش انتقاد کرده‌اند، در حالی که رژیم منابع هنگفتی را به نهادهای نظامی و امنیتی اختصاص داده است. این سیاست‌ها نشان‌دهنده اولویت رژیم به حفظ قدرت سیاسی به جای توسعه انسانی است.[۵]

تأثیر ایدئولوژی حکومتی

 
نظام آموزشی گرفتار ایدئولوژی جمهوری اسلامی

تحمیل ایدئولوژی ارتجاعی رژیم جمهوری اسلامی بر نظام آموزشی یکی از عوامل اصلی بحران کنونی است. رژیم با گنجاندن محتوای مذهبی و سیاسی در کتب درسی، از آموزش به‌عنوان ابزاری برای تربیت نسلی مطیع استفاده کرده است. به عنوان مثال، دروس تاریخ و علوم اجتماعی به شدت تحریف شده‌اند تا روایت رسمی رژیم را ترویج کنند، و موضوعاتی مانند حقوق بشر یا تاریخ جنبش‌های مدنی حذف شده‌اند. این رویکرد نه‌تنها یادگیری انتقادی را محدود کرده، بلکه دانش‌آموزان را از مهارت‌های لازم برای تحلیل و تفکر مستقل محروم ساخته است. منابع مقاومت تأکید دارند که این سیاست‌ها به عمد برای حفظ ناآگاهی و جلوگیری از آگاهی سیاسی طراحی شده‌اند.[۲]

علاوه بر محتوای آموزشی، رژیم با امنیتی‌سازی مدارس و نظارت بر معلمان، فضای آموزشی را به محیطی سرکوبگر تبدیل کرده است. استخدام معلمان بر اساس گزینش‌های ایدئولوژیک انجام می‌شود، و افرادی که دیدگاه‌های مستقل دارند، از سیستم حذف می‌شوند. این روند کیفیت تدریس را کاهش داده و معلمان را به ابزارهایی برای اجرای سیاست‌های رژیم تبدیل کرده است. اعتراضات معلمان به این شرایط، که از دهه ۱۳۸۰ شدت گرفته، با سرکوب شدید مواجه شده و بسیاری از فعالان صنفی بازداشت یا اخراج شده‌اند.[۸]

کمبود بودجه و زیرساخت‌ها

یکی از بارزترین نشانه‌های بی‌توجهی رژیم ایران به آموزش، تخصیص بودجه ناچیز به این حوزه است. در حالی که میانگین جهانی بودجه آموزش حدود ۴.۵ درصد تولید ناخالص داخلی است، این رقم در ایران به کمتر از ۲.۵ درصد می‌رسد. این کمبود بودجه به تخریب زیرساخت‌های آموزشی، کمبود کلاس‌های درس، و نبود امکانات مدرن مانند آزمایشگاه‌ها و فناوری‌های آموزشی منجر شده است. در مناطق محروم، بسیاری از مدارس حتی فاقد امکانات اولیه مانند آب و برق هستند. منابع مقاومت گزارش می‌دهند که رژیم به جای رفع این مشکلات، بودجه را به نیروهای امنیتی و نهادهای مذهبی اختصاص داده تا بقای سیاسی خود را تضمین کند.[۷]

کمبود بودجه همچنین به کاهش حقوق معلمان و افت انگیزه آن‌ها منجر شده است. معلمان در ایران از پایین‌ترین حقوق در مقایسه با سایر مشاغل برخوردارند، و بسیاری برای تأمین معاش به مشاغل دوم روی آورده‌اند. این وضعیت، که در منابع حکومتی نیز مورد انتقاد قرار گرفته، کیفیت تدریس را به شدت کاهش داده و به فرسودگی شغلی معلمان دامن زده است. اعتراضات گسترده معلمان در سال‌های اخیر، که خواستار افزایش بودجه و اصلاحات ساختاری بوده، با سرکوب مواجه شده و نشان‌دهنده ناتوانی رژیم در حل این بحران است.[۹]

سیاست‌های تبعیض‌آمیز و تمرکز بر سرکوب

سیاست‌های تبعیض‌آمیز رژیم نیز نقش مهمی در تشدید بحران آموزش ایفا کرده است. تأکید نظام جمهوری اسلامی بر ترویج ایدئولوژی به جای آموزش عادلانه، به نابرابری‌های جنسیتی و منطقه‌ای منجر شده است. در بسیاری از مناطق محروم، به‌ویژه برای دختران، دسترسی به آموزش محدود است، و سیاست‌های رژیم این شکاف را عمیق‌تر کرده است. این تبعیض‌ها بخشی از استراتژی رژیم برای حفظ کنترل اجتماعی و جلوگیری از آگاهی اقشار محروم است.[۶]

از سوی دیگر، امنیتی‌سازی مدارس و برخورد با اعتراضات دانش‌آموزان و معلمان، فضای آموزشی را به محیطی خفقان‌آور تبدیل کرده است. رژیم با استقرار نیروهای حراست در مدارس و نظارت بر فعالیت‌های دانش‌آموزان، هرگونه اعتراض یا انتقاد را سرکوب می‌کند. این رویکرد نه‌تنها یادگیری را مختل کرده، بلکه اعتماد عمومی به نظام آموزشی را از بین برده است. منابع حکومتی نیز با اذعان به این مشکلات، از «عادی‌انگاری بحران» توسط رژیم انتقاد می‌کنند.[۱۰]

نابرابری و فقر آموزشی

 
وضعیت آموزش در ایران

بحران آموزش در ایران نه‌تنها کیفیت یادگیری را تحت تأثیر قرار داده، بلکه با تشدید نابرابری‌های اجتماعی و اقتصادی، دسترسی به آموزش را برای بخش‌های وسیعی از جامعه محدود کرده است. فقر اقتصادی، سیاست‌های تبعیض‌آمیز رژیم، و تضعیف زیرساخت‌های آموزشی در مناطق محروم، به ترک تحصیل گسترده، فقر یادگیری، و شکاف طبقاتی عمیق منجر شده است. این بخش به بررسی ابعاد مختلف نابرابری و فقر آموزشی در ایران می‌پردازد و نشان می‌دهد که چگونه این عوامل، آینده نسل‌های جوان را به خطر انداخته‌اند.

ترک تحصیل و محرومیت از آموزش

یکی از بارزترین نشانه‌های بحران آموزش در ایران، نرخ بالای ترک تحصیل است که به‌ویژه در میان کودکان مناطق محروم و خانواده‌های کم‌درآمد دیده می‌شود. بیش از یک میلیون کودک ایرانی به دلیل فقر اقتصادی، نبود امکانات آموزشی، و موانع فرهنگی از تحصیل بازمانده‌اند. گزارش‌ها نشان می‌دهند که ۷۹۰ هزار دانش‌آموز به‌طور کامل از کلاس‌های درس غایب‌اند، و بسیاری از آن‌ها به جای تحصیل، به کودکان کار یا ازدواج زودهنگام سوق داده شده‌اند. این وضعیت در مناطق روستایی و حاشیه‌ای، جایی که مدارس فاقد امکانات اولیه مانند ساختمان مناسب یا معلمان کافی هستند، به مراتب وخیم‌تر است. رژیم با بی‌توجهی به این مشکل، عملاً بخش‌های محروم جامعه را از حق آموزش محروم کرده است.[۳]

عوامل اقتصادی نقش کلیدی در ترک تحصیل ایفا می‌کنند. هزینه‌های بالای تحصیل، از جمله لوازم‌التحریر، لباس، و حمل‌ونقل، برای خانواده‌های فقیر غیرقابل تحمل است. در بسیاری از مناطق، کودکان برای کمک به معیشت خانواده مجبور به کار می‌شوند، و رژیم هیچ برنامه مؤثری برای حمایت از این خانواده‌ها ارائه نکرده است. این وضعیت نتیجه مستقیم سیاست‌های رژیم است که منابع ملی را به جای آموزش، به نهادهای سرکوبگر و نظامی اختصاص داده است.[۶]

فقر یادگیری و نابرابری کیفی

فقر یادگیری، که به معنای ناتوانی دانش‌آموزان در کسب مهارت‌های پایه مانند خواندن، نوشتن، و حساب است، یکی دیگر از جنبه‌های بحرانی نظام آموزشی ایران است. گزارش‌ها نشان می‌دهند که ۴۲ درصد کودکان ایرانی با فقر یادگیری مواجه‌اند، و از هر ۵ دانش‌آموز، ۲ نفر عملاً چیزی از آموزش مدرسه‌ای نمی‌آموزند. این مشکل به‌ویژه در میان دانش‌آموزان مناطق محروم و اقشار کم‌درآمد برجسته است، جایی که کمبود معلمان متخصص و امکانات آموزشی، یادگیری را مختل کرده است. منابع حکومتی نیز این فاجعه را تأیید می‌کنند و از «فقر یادگیری» به‌عنوان چالشی سیستمیک نام می‌برند.[۱۱]

نابرابری کیفی بین مناطق و طبقات اجتماعی نیز این بحران را تشدید کرده است. در حالی که برخی مناطق شهری از امکانات آموزشی بهتری برخوردارند، مناطق روستایی و حاشیه‌ای با کمبود شدید کلاس، معلم، و تجهیزات مواجه‌اند. به عنوان مثال، در برخی روستاها، کودکان در کانکس‌های غیراستاندارد یا بدون سیستم گرمایشی و سرمایشی درس می‌خوانند. این نابرابری‌ها، که در منابع مقاومت مستند شده‌اند، نشان‌دهنده تبعیض ساختاری رژیم در توزیع منابع آموزشی است.[۱۲]

شکاف طبقاتی در دسترسی به آموزش

 
وضعیت آموزش در مناطق فقیرنشین

گسترش مدارس غیرانتفاعی و لاکچری در مقابل تضعیف مدارس دولتی، شکاف طبقاتی در دسترسی به آموزش را عمیق‌تر کرده است. در حالی که دهک‌های ثروتمند تا ۵۳ برابر دهک‌های فقیر برای آموزش هزینه می‌کنند، مدارس دولتی با کمبود بودجه، معلمان غیرمتخصص، و زیرساخت‌های فرسوده مواجه‌اند. این وضعیت به ایجاد نظام آموزشی دوطبقه‌ای منجر شده که در آن اقشار مرفه به امکانات آموزشی باکیفیت دسترسی دارند، اما اکثریت جامعه از آموزش مناسب محروم است. این نابرابری نتیجه سیاست‌های رژیم برای حفظ منافع نخبگان حکومتی است.[۷]

مدارس غیرانتفاعی، که هزینه‌های گزافی از خانواده‌ها دریافت می‌کنند، به ابزاری برای جداسازی طبقاتی تبدیل شده‌اند. در مقابل، رژیم ایران با کاهش بودجه مهدکودک‌های روستایی و حذف وعده‌های غذایی گرم، حتی آموزش پیش‌دبستانی را برای کودکان فقیر غیرقابل دسترس کرده است. این سیاست‌ها، که در منابع بین‌المللی نیز گزارش شده‌اند، نشان‌دهنده بی‌توجهی رژیم به عدالت آموزشی است.[۱۳]

تبعیض جنسیتی و منطقه‌ای

تبعیض جنسیتی یکی دیگر از عوامل تشدید نابرابری آموزشی است. در بسیاری از مناطق محروم، به‌ویژه در استان‌های مرزی مانند سیستان و بلوچستان، دختران به دلیل موانع فرهنگی، فقر، و نبود مدارس دخترانه از تحصیل بازمی‌مانند. گزارش‌ها نشان می‌دهند که نرخ ترک تحصیل دختران در این مناطق به مراتب بالاتر از پسران است، و سیاست‌های رژیم، مانند تأکید بر نقش‌های سنتی جنسیتی، این شکاف را تقویت کرده است. برخی گزارش‌ها این وضعیت را فاجعه‌ای برای آینده زنان ایران توصیف می‌کنند و آن را نتیجه ایدئولوژی ارتجاعی رژیم جمهوری اسلامی می‌دانند.[۸]

تبعیض منطقه‌ای نیز به همان اندازه مشکل‌ساز است. در حالی که شهرهای بزرگ مانند تهران از امکانات آموزشی نسبی برخوردارند، استان‌های محروم با کمبود شدید مدارس، معلمان، و منابع آموزشی مواجه‌اند. به عنوان مثال، در برخی مناطق سیستان و بلوچستان، دانش‌آموزان مجبورند مسافت‌های طولانی را برای رسیدن به مدرسه طی کنند، و بسیاری به دلیل نبود حمل‌ونقل از تحصیل انصراف می‌دهند. این نابرابری‌ها نشان‌دهنده بی‌عدالتی ساختاری در نظام آموزشی ایران است.[۷]

کیفیت پایین آموزش و نتایج بین‌المللی

 
کیفیت پایین آموزش در مدارس ایران

نظام آموزشی ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی از نظر کیفیت یادگیری با افت شدیدی مواجه است که در نتایج آزمون‌های بین‌المللی و گزارش‌های داخلی به‌وضوح نمایان شده است. روش‌های آموزشی منسوخ، کمبود معلمان متخصص، محتوای غیرکاربردی کتب درسی، و تمرکز رژیم بر ایدئولوژی به جای آموزش علمی، دانش‌آموزان ایرانی را از کسب مهارت‌های پایه محروم کرده است.

نتایج ضعیف در آزمون‌های بین‌المللی

عملکرد ایران در آزمون‌های بین‌المللی مانند تیمز (روندها در مطالعه بین‌المللی ریاضیات و علوم) و پرلز (پیشرفت در مطالعه بین‌المللی سواد خواندن) نشان‌دهنده عمق بحران کیفیت آموزشی است. در تیمز ۲۰۲۳، ایران در میان ۵۸ کشور رتبه ۵۳ را کسب کرد، و ۲۱ درصد دانش‌آموزان عملکردی بسیار ضعیف داشتند، به‌طوری‌که از هر ۵ دانش‌آموز، ۲ نفر عملاً مهارت‌های پایه ریاضی و علوم را نیاموخته‌اند. در پرلز نیز، دانش‌آموزان ایرانی در مهارت‌های خواندن و درک مطلب رتبه‌های پایینی کسب کرده‌اند. این نتایج، که به‌عنوان «زنگ خطری» برای نظام آموزشی توصیف شده‌اند، نشان‌دهنده ناتوانی نظام در ارائه آموزش مؤثر است. منابع بین‌المللی تأکید دارند که این افت، نتیجه مستقیم سیاست‌های رژیم در اولویت‌بندی محتوای ایدئولوژیک بر آموزش علمی است.[۴]

مقایسه ایران با کشورهای منطقه، مانند ترکیه و امارات، شکاف کیفی را آشکارتر می‌کند. در حالی که این کشورها با سرمایه‌گذاری در آموزش و اصلاح برنامه‌های درسی، رتبه‌های بهتری کسب کرده‌اند، ایران به دلیل کمبود بودجه و روش‌های آموزشی حافظه‌محور عقب مانده است. حتی منابع حکومتی نیز این وضعیت را تأیید کرده و از ناکارآمدی نظام آموزشی در آماده‌سازی دانش‌آموزان برای رقابت جهانی انتقاد می‌کنند.[۵]

روش‌های آموزشی منسوخ و محتوای غیرکاربردی

 
روش‌های منسوخ‌شده آموزش در مدارس

یکی از عوامل اصلی کاهش کیفیت آموزش، استفاده از روش‌های آموزشی منسوخ و حافظه‌محور است. در نظام آموزشی ایران، تأکید بر حفظ مطالب به جای پرورش تفکر انتقادی و مهارت‌های حل مسئله، یادگیری را سطحی کرده است. کتب درسی، که مملو از محتوای ارتجاعی و بنیادگرایانه هستند، اغلب فاقد ارتباط با نیازهای واقعی دانش‌آموزان یا بازار کار جهانی‌اند. به عنوان مثال، دروس علوم و ریاضی به جای تمرکز بر مفاهیم کاربردی، با اطلاعات غیرضروری و پیچیده پر شده‌اند که یادگیری را دشوار می‌کند. این رویکرد بخشی از استراتژی رژیم برای محدود کردن آگاهی انتقادی دانش‌آموزان است.[۲]

علاوه بر این، عدم به‌روزرسانی برنامه‌های درسی و بی‌توجهی به فناوری‌های آموزشی، نظام آموزشی ایران را از استانداردهای جهانی دور کرده است. در حالی که بسیاری از کشورها آموزش دیجیتال و مهارت‌های قرن بیست‌ویکم را در برنامه‌های خود گنجانده‌اند، مدارس ایران همچنان به روش‌های سنتی وابسته‌اند. این وضعیت، که در منابع مقاومت مستند شده، توانایی دانش‌آموزان برای رقابت در اقتصاد دانش‌بنیان را به شدت کاهش داده است.[۷]

کمبود معلمان متخصص و فرسودگی شغلی

کمبود معلمان متخصص یکی دیگر از چالش‌های اصلی کیفیت آموزش در ایران است. گزارش‌ها نشان می‌دهند که نظام آموزشی با کمبود حدود ۳۰۰ هزار معلم مواجه است، و بسیاری از کلاس‌ها توسط افراد غیرمتخصص یا معلمان موقت اداره می‌شوند. گزینش‌های ایدئولوژیک رژیم، که اولویت را به تعهد سیاسی به جای صلاحیت حرفه‌ای می‌دهند، کیفیت تدریس را کاهش داده است. معلمان واجد شرایط اغلب به دلیل دیدگاه‌های مستقل از سیستم حذف می‌شوند، و این روند به افت استانداردهای آموزشی منجر شده است. این سیاست‌ها عاملی برای تضعیف بنیان‌های آموزش است.[۱۴]

فرسودگی شغلی معلمان نیز مشکل را تشدید کرده است. حقوق پایین، که در مقایسه با سایر مشاغل در ایران ناچیز است، به کاهش انگیزه و مهاجرت معلمان به خارج یا مشاغل دیگر منجر شده است. اعتراضات گسترده معلمان در سال‌های اخیر، که خواستار افزایش حقوق و بهبود شرایط کاری بوده، با سرکوب مواجه شده است. منابع حکومتی نیز با اذعان به این بحران، از «عادی‌انگاری» مشکلات معلمان توسط رژیم انتقاد می‌کنند، که نشان‌دهنده بی‌توجهی رژیم به حل این معضل است.[۱۰]

تأثیر ایدئولوژی بر کیفیت آموزش

تمرکز رژیم بر ترویج ایدئولوژی ارتجاعی به جای آموزش علمی، کیفیت یادگیری را به شدت تحت تأثیر قرار داده است. گنجاندن محتوای مذهبی و سیاسی در کتب درسی، زمان اختصاص‌یافته به دروس اصلی مانند ریاضی، علوم، و ادبیات را کاهش داده است. به عنوان مثال، دروس دینی و تاریخ به گونه‌ای طراحی شده‌اند که روایت رسمی رژیم را ترویج کنند، و این امر یادگیری انتقادی را محدود کرده است. برخی منابع تأکید دارند که این رویکرد، دانش‌آموزان را از مهارت‌های لازم برای تحلیل و تفکر مستقل محروم کرده و آن‌ها را به ابزاری برای حفظ نظام تبدیل کرده است.[۷]

علاوه بر این، امنیتی‌سازی فضای آموزشی و نظارت بر معلمان و دانش‌آموزان، محیط یادگیری را خفقان‌آور کرده است. دانش‌آموزانی که دیدگاه‌های انتقادی ابراز می‌کنند، با تنبیه یا اخراج مواجه می‌شوند، و این امر خلاقیت و نوآوری را سرکوب کرده است. منابع بین‌المللی این وضعیت را نشانه‌ای از تلاش رژیم برای حفظ کنترل اجتماعی به جای پرورش نسلی آگاه می‌دانند. این سیاست‌ها نه‌تنها کیفیت آموزش را کاهش داده، بلکه اعتماد عمومی به نظام آموزشی را نیز تضعیف کرده است.[۱۵]

پیامدهای اجتماعی و سیاسی بحران

بحران آموزش در ایران، فراتر از حوزه یادگیری، پیامدهای اجتماعی و سیاسی عمیقی بر جای گذاشته که جامعه را به سوی عقب‌ماندگی و بی‌ثباتی سوق داده است. ترک تحصیل گسترده، فقر یادگیری، و نابرابری آموزشی، نسلی محروم از مهارت و انگیزه پدید آورده که به افزایش آسیب‌های اجتماعی و نارضایتی سیاسی منجر شده است.

آسیب‌های اجتماعی و محرومیت نسل جوان

فقر آموزشی و ترک تحصیل گسترده، به رشد آسیب‌های اجتماعی مانند کودکان کار، اعتیاد، و ازدواج زودهنگام دامن زده است. بیش از یک میلیون کودک بازمانده از تحصیل، به‌ویژه در مناطق محروم، به جای آموزش درگیر کار اجباری یا ازدواج در سنین پایین می‌شوند. این وضعیت برای دختران به مراتب وخیم‌تر است، زیرا تبعیض جنسیتی و فقر، آن‌ها را از فرصت‌های آموزشی محروم می‌کند. این کودکان، که از مهارت‌های پایه بی‌بهره‌اند، در چرخه‌ای از فقر و محرومیت گرفتار می‌شوند که آینده آن‌ها را تباه می‌کند. این فاجعه نتیجه مستقیم بی‌توجهی رژیم به آموزش و اولویت‌بندی سرکوب بر توسعه انسانی است.[۶]

علاوه بر این، فقر یادگیری، که ۴۲ درصد کودکان ایرانی را تحت تأثیر قرار داده، نسلی بی‌انگیزه و فاقد مهارت‌های لازم برای بازار کار پدید آورده است. این وضعیت، بیکاری جوانان را افزایش داده و به نارضایتی اجتماعی دامن زده است. رژیم ایران با محدود کردن آموزش باکیفیت، به عمد از پرورش نسلی آگاه و توانمند جلوگیری می‌کند تا مانع چالش‌های سیاسی شود.[۷]

نارضایتی اجتماعی و سرکوب اعتراضات

 
سرکوب دانش‌اموزان در اعتراضات سراسری

بحران آموزش به نارضایتی گسترده در میان معلمان، دانش‌آموزان، و خانواده‌ها منجر شده که به اعتراضات مکرر در سال‌های اخیر دامن زده است. معلمان، که با حقوق ناچیز و شرایط کاری نامناسب مواجه‌اند، بارها دست به اعتصاب و تجمع زده‌اند تا خواستار افزایش بودجه و اصلاحات آموزشی شوند. این اعتراضات، که از دهه ۱۳۸۰ شدت گرفته، با سرکوب شدید رژیم مواجه شده است. بازداشت فعالان صنفی معلمان و امنیتی‌سازی مدارس، فضای آموزشی را به محیطی خفقان‌آور تبدیل کرده و اعتماد عمومی به نظام آموزشی را از بین برده است. این سرکوب نشانه‌ای از ترس رژیم از آگاهی اجتماعی است.[۷]

دانش‌آموزان نیز، به‌ویژه در جریان اعتراضات مانند اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، با انتقاد از محتوای ایدئولوژیک کتب درسی و شرایط نامناسب مدارس، به صف معترضان پیوسته‌اند. رژیم با استقرار نیروهای حراست و برخورد با دانش‌آموزان معترض، تلاش کرده این نارضایتی‌ها را مهار کند.[۱۶]

تضعیف مشروعیت رژیم

ناکارآمدی نظام آموزشی، که حتی منابع حکومتی نیز به آن اذعان دارند، به‌عنوان نمادی از شکست رژیم در تأمین نیازهای اساسی جامعه دیده می‌شود. تخصیص بودجه ناچیز به آموزش در مقابل هزینه‌های هنگفت برای نیروهای سرکوبگر، خشم عمومی را برانگیخته است. این وضعیت بخشی از استراتژی رژیم برای حفظ ناآگاهی و جلوگیری از آگاهی سیاسی است، اما این سیاست، به نارضایتی گسترده و خیزش‌های اجتماعی انجامیده.[۱]

نسلی که از آموزش باکیفیت محروم است، نمی‌تواند به توسعه علمی و فناوری کشور کمک کند، و این امر ایران را در مقایسه با کشورهای منطقه عقب نگه داشته است. منابع بین‌المللی این وضعیت را نشانه‌ای از فروپاشی تدریجی نظام آموزشی و پیامدهای بلندمدت آن برای جامعه ایران می‌دانند.[۱۷]

منابع:

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ بحران آموزش و پرورش - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ دلایل افول نظام آموزش و پرورش در ایران تحت ستم - سایت ایران آزادی
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ بحران آموزشی در ایران، غیبت ۷۹۰هزار دانش‌آموز از کلاس‌های درس - ایران آزادی
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ زنگ خطر نتایج آزمون تیمز برای کیفیت آموزش در مدارس ایران - سایت رادیو فردا
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ چرا نظام آموزشی ایران ناکارآمد شده است؟ - سایت حکومتی پیام ما
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ ۶٫۳ کودکان ایران و وضعیت آموزش: فاجعه پنهان فقر و گرانی - سایت زنان نیروی تغییر
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ ۷٫۷ بحران آموزش و پرورش در ایران آخوندزده - سایت سیمای آزادی
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ وضعیت آموزش و پرورش در ایران - زنان نیروی تغییر
  9. نگاهی به بحران آموزش در ایران از زبان مقامات حکومتی - ایران آزادی
  10. ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ عادی انگاری بحران در نظام آموزش و پرورش ایران - سایت انجمن فیزیک
  11. معاون وزیر آموزش و پرورش: ۴۰ درصد کودکان فقر یادگیری دارند - صدای آمریکا
  12. وضعیت فاجعه‌بار آموزش در ایران - سیمای آزادی
  13. گسترش بحران آموزش در ایران - صدای آمریکا
  14. بحران همه‌جانبه در آموزش و پرورش! - سازمان مجاهدین خلق ایران
  15. نتایج یک پژوهش: آموزش و پرورش در ایران گرفتار بحران کیفیت، عدالت و مشروعیت است - ایران اینترنشنال
  16. بحران آموزش و پرورش با امنیتی کردن مدارس حل نمی شود - سازمان فدائیان اقلیت
  17. بحران چندگانه آموزش در ایران و آثار مخرب آن بر جامعه - دویچه‌وله