زنان پیشگام در قیام‌های ایران

زنان پیشگام در قیام‌های ایران، نقش مهمی در تاریخ مبارزاتی مردم ایران داشته‌اند. نقش زنان در مبارزات علیه دیکتاتوری در ایران، از جنبش‌های پیشامشروطه تا اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، نشان‌دهنده‌ی شجاعت، فداکاری، و پیشتازی بی‌مانند آن‌ها در راه آزادی و عدالت است. این مقاله با نگاهی تاریخی و تحقیقی، مشارکت زنان ایرانی در قیام‌های کلیدی علیه دیکتاتوری‌های قاجار، پهلوی، و جمهوری اسلامی را بررسی می‌کند. در جنبش تنباکو (۱۲۶۹ شمسی)، زنان با اعتراض به امتیازات استعماری، زمینه‌ساز مقاومت‌های بعدی شدند. در انقلاب مشروطه (۱۲۸۵)، زنانی چون زینب پاشا و اعضای انجمن‌های مخفی زنان، با فداکاری و شهادت، به تحقق آرمان‌های مشروطه کمک کردند. در دوره‌ی پهلوی، زنان در انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷حضوری گسترده داشتند و چهره‌هایی چون فاطمه امینی با مقاومت در برابر ساواک شاه، الگویی برای نسل‌های بعد شدند. پس از انقلاب ۱۳۵۷، زنان در برابر سرکوب جمهوری اسلامی ایستادگی کردند؛ از قتل‌عام ۶۷ که هزاران زن مجاهد و مبارز قربانی شدند تا قیام‌های ۹۶ و ۹۸ که زنان در خط مقدم اعتراضات بودند. اوج این پیشتازی در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ دیده شد، جایی که زنان با رهبری تظاهرات و تحمل زندان و شکنجه، مبارزه علیه رژیم را به سطحی جدید رساندند. نقش زنان در مقاومت سازمان‌یافته، به‌ویژه تحت رهبری مریم رجوی و شورای ملی مقاومت ایران (NCRI)، نشان‌دهنده‌ی تأثیر آن‌ها در شکل‌دهی آینده‌ای دموکراتیک است. این مقاله با تکیه بر منابع معتبر، به‌ویژه اسناد شورای ملی مقاومت، نشان می‌دهد که زنان ایرانی نه‌تنها قربانی سرکوب بوده‌اند، بلکه نیروی محرکه‌ی تغییر و سرنگونی استبداد بوده‌اند. با وجود هزینه‌های سنگین، از شهادت تا زندان، زنان ایرانی با پایداری خود، راه را برای آزادی و برابری هموار کرده‌اند. این بررسی تاریخی، بر اهمیت تداوم مبارزه و چشم‌انداز نقش زنان در آینده‌ی ایران تأکید دارد.[۱]

زنان پیشتاز در قیام‌های ایران
زنان پیشتاز در قیام‌های ایران

زمینه تاریخی: زنان در جنبش‌های پیش از مشروطه

 
زنان مبارز در جنبش تنباکو

جنبش تنباکو: آغاز مقاومت زنان

در سال ۱۲۶۹ شمسی، اعطای امتیاز تنباکو به کمپانی بریتانیایی رژی، خشم عمومی را برانگیخت. زنان ایرانی، به‌ویژه در شهرهای بزرگ مانند تبریز و تهران، در این جنبش اعتراضی نقش کلیدی داشتند. آن‌ها با سازماندهی اعتراضات و تحریم محصولات تنباکو، فشار اجتماعی و اقتصادی بر رژیم قاجار وارد کردند. گزارش‌ها حاکی از آن است که زنان در قحطی‌های ناشی از سوءمدیریت قاجار، به انبارهای غلات محتکران حمله کرده و مواد غذایی را میان نیازمندان تقسیم کردند. این اقدامات، که با خطر سرکوب همراه بود، نشان‌دهنده‌ی شجاعت و ابتکار زنان در برابر استبداد و استعمار بود. جنبش تنباکو، که سرانجام به لغو امتیاز در ۲۵ اردیبهشت ۱۲۷۰ منجر شد، نقطه‌ی عطفی در تاریخ مبارزات زنان ایرانی بود و زمینه را برای مشارکت فعال‌تر آن‌ها در انقلاب مشروطه فراهم کرد.[۱]

پیش‌زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی

پیش از مشروطه، محدودیت‌های فرهنگی و مذهبی، حضور زنان در عرصه‌ی عمومی را محدود کرده بود. بااین‌حال، زنان از طبقات مختلف، به‌ویژه در شهرها، از طریق شبکه‌های غیررسمی مانند مجالس مذهبی و بازارها، به تبادل اطلاعات و سازماندهی مقاومت می‌پرداختند. این شبکه‌ها، که اغلب از دید حاکمان مخفی می‌ماند، بستری برای آگاهی سیاسی زنان فراهم کرد. منابع تاریخی نشان می‌دهند که زنان با وجود موانع، در اعتراضات محلی علیه مالیات‌های ظالمانه و فساد حکام قاجار شرکت داشتند. این فعالیت‌ها، هرچند پراکنده، نشان‌دهنده‌ی ریشه‌های عمیق مقاومت زنان در برابر بی‌عدالتی بود که بعدها در مشروطه به‌صورت سازمان‌یافته‌تر بروز یافت.[۲]

انقلاب مشروطه: طلوع مبارزات زنان

 
زینب پاشا، نفر دوم از سمت راست

زینب پاشا و قیام تبریز

انقلاب مشروطه (۱۲۸۴-۱۲۸۵ شمسی) نقطه‌ی عطفی در تاریخ مبارزات زنان ایرانی بود، جایی که زنان برای اولین‌بار به‌صورت سازمان‌یافته علیه استبداد قاجار و استعمار خارجی قیام کردند. زینب پاشا، زنی از طبقات پایین تبریز، نماد شجاعت و پیشتازی زنان در این دوره است. او با تشکیل گروه‌های مقاومت زنان، به مقابله با محتکران و حامیان استبداد پرداخت. در جریان قحطی تبریز، زینب پاشا زنان را برای حمله به انبارهای غلات محتکران هدایت کرد و مواد غذایی را میان فقرا تقسیم نمود. این اقدامات، که با خطر اعدام همراه بود، نه‌تنها به کاهش رنج مردم کمک کرد، بلکه پیام مقاومت زنان را به سراسر ایران رساند. زینب پاشا با لباس مردانه در تظاهرات مسلحانه شرکت می‌کرد تا از سرکوب قاجار در امان بماند، اما هویتش به‌عنوان زنی مبارز، الهام‌بخش نسل‌های بعدی شد.[۳]

انجمن‌های مخفی زنان

 
انجمن مخدرات وطن در انقلاب مشروطه
 
انجمن نسوان تبریز

زنان در انقلاب مشروطه، فراتر از اعتراضات خیابانی، با تشکیل انجمن‌های مخفی به سازماندهی سیاسی پرداختند. انجمن‌هایی مانند «انجمن مخدرات وطن» و «انجمن نسوان» با هدایت زنانی چون صدیقه دولت‌آبادی و محترم اسکندری، به آموزش سیاسی، انتشار نشریات، و بسیج زنان برای حمایت از مشروطه مشغول بودند. این انجمن‌ها، که اغلب در خفا فعالیت می‌کردند، به زنان امکان داد تا در کنار مردان، در تصمیم‌گیری‌های سیاسی مشارکت کنند. زنان عضو این انجمن‌ها، با وجود محدودیت‌های فرهنگی و تهدید سرکوب، با نوشتن مقالات و سخنرانی، خواستار حقوق برابر و پایان استبداد شدند. برخی از این زنان، مانند بی‌بی مریم بختیاری، با تأمین مالی و پشتیبانی مسلحانه از مشروطه‌خواهان، نقش مستقیمی در پیروزی‌های اولیه‌ی انقلاب ایفا کردند. این فعالیت‌ها نشان‌دهنده‌ی نقش محوری زنان در تبدیل مشروطه به جنبشی فراگیر بود.[۴]

شهادت و فداکاری زنان

انقلاب مشروطه بدون فداکاری زنان، به‌ویژه شهدای زن، به موفقیت نمی‌رسید. زنان متعددی در درگیری‌های خیابانی، به‌ویژه در تبریز و تهران، جان خود را از دست دادند. برای مثال، در جریان محاصره‌ی تبریز توسط نیروهای قاجار، زنان با حمل آذوقه و مهمات برای مشروطه‌خواهان، خطوط مقاومت را تقویت کردند. برخی از این زنان، مانند شهیده‌ای که در منابع به‌عنوان «مادر مشروطه» یاد شده، در حین انتقال سلاح به مبارزان کشته شدند. این شهدا، که اغلب گمنام ماندند، با خون خود راه را برای مطالبات دموکراتیک زنان هموار کردند. منابع تاریخی تأکید دارند که فداکاری زنان، نه‌تنها در میدان نبرد، بلکه در حفظ روحیه‌ی مقاومت، نقش کلیدی در پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ داشت. این دوره، سرآغاز حضور سازمان‌یافته‌ی زنان در مبارزات سیاسی ایران بود که بعدها در قیام‌های بعدی ادامه یافت.[۳]

مبارزات علیه دیکتاتوری پهلوی

زنان در جنبش‌های پیش از انقلاب ۵۷

در دوره‌ی سلطنت پهلوی (۱۳۰۴-۱۳۵۷)، زنان ایرانی با وجود اصلاحات ظاهری مانند حق رأی (۱۳۴۱)، همچنان با سرکوب سیاسی و نابرابری اجتماعی مواجه بودند. دیکتاتوری محمدرضا شاه، به‌ویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، هرگونه مخالفت را با خشونت ساواک سرکوب می‌کرد. زنان، به‌ویژه از طبقات متوسط و دانشجویی، در جنبش‌های ضداستبدادی دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ نقش فعالی داشتند. آن‌ها در تظاهرات دانشجویی و سازمان‌های انقلابی و زیرزمینی، مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدائی خلق، به مبارزه علیه رژیم پرداختند. زنان مبارز با توزیع اعلامیه، سازماندهی اعتصابات، و آموزش سیاسی، به گسترش آگاهی علیه دیکتاتوری کمک کردند. این فعالیت‌ها، که اغلب در خفا انجام می‌شد، نشان‌دهنده‌ی شجاعت زنان در برابر سرکوب شدید رژیم بود.[۴]

 
مجاهد خلق فاطمه امینی

فاطمه امینی: نماد مقاومت و شهادت

فاطمه امینی، عضو سازمان مجاهدین خلق، یکی از برجسته‌ترین چهره‌های زن در مبارزه علیه رژیم پهلوی بود. او در سال ۱۳۵۴، در سن ۳۱ سالگی، به دلیل فعالیت‌های سیاسی دستگیر شد و زیر شکنجه‌های ساواک به شهادت رسید. فاطمه، که معلم بود، با آموزش سیاسی و سازماندهی زنان، به بسیج مبارزان کمک کرد. شهادت او، که اولین زن شهید سازمان مجاهدین بود، تأثیر عمیقی بر جنبش‌های انقلابی گذاشت. منابع گزارش می‌دهند که فاطمه حتی در زندان، با مقاومت در برابر شکنجه‌گران، روحیه‌ی دیگر زندانیان را تقویت کرد. داستان او به‌عنوان نمادی از فداکاری زنان در راه آزادی، الهام‌بخش نسل‌های بعدی شد و نشان داد که زنان نه‌تنها در میدان مبارزه، بلکه در زندان‌های رژیم نیز پیشتاز بودند.

نقش زنان در انقلاب ۵۷

 
تظاهرات زنان علیه دیکتاتوری سلطنتی

انقلاب ضدسلطنتی ۱۳۵۷ نقطه‌ی اوج مشارکت زنان در مبارزه علیه دیکتاتوری پهلوی بود. زنان از طبقات مختلف، از دانشجویان تا زنان خانه‌دار، در تظاهرات میلیونی شرکت کردند. آن‌ها با شعارهای ضداستبدادی و حضور در خط مقدم اعتراضات، نقش کلیدی در تضعیف رژیم داشتند. مادران شهدا، مانند مادر نوید افکاری، با حمایت از فرزندان مبارزشان، به نمادهای مقاومت تبدیل شدند. زنان همچنین در اعتصابات کارگری و فعالیت‌های زیرزمینی، مانند چاپ و توزیع نشریات انقلابی، مشارکت داشتند. منابع تأکید دارند که حضور گسترده‌ی زنان، به‌ویژه در تظاهرات ۱۶ و ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، رژیم را به وحشت انداخت و به پیروزی انقلاب کمک کرد. این دوره نشان داد که زنان ایرانی قادر به تغییر مسیر تاریخ با شجاعت و سازماندهی خود هستند.[۵]

مقاومت در برابر جمهوری اسلامی: دهه ۶۰ تا ۸۸

 
قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال ۶۷

قتل‌عام ۶۷: فداکاری زنان مجاهد و مبارز

پس از انقلاب ۱۳۵۷، رژیم جمهوری اسلامی سرکوب گسترده‌ای علیه مخالفان، به‌ویژه زنان مبارز، آغاز کرد. اوج این سرکوب در قتل‌عام تابستان ۱۳۶۷ رخ داد، که طی آن هزاران زندانی سیاسی، از جمله زنان عضو سازمان مجاهدین خلق و دیگر گروه‌های مخالف، اعدام شدند. زنان مجاهد، مانند اشرف رجوی و مهری حاجی‌نژاد، با ایستادگی در برابر بازجویان و امتناع از توبه، نماد مقاومت شدند. منابع گزارش می‌دهند که زنان زندانی، حتی در سلول‌های انفرادی، با سرودخوانی و پیام‌رسانی مخفیانه، روحیه‌ی دیگر زندانیان را حفظ کردند. بسیاری از این زنان، که مادران جوان یا دانشجویان بودند، زیر شکنجه‌های وحشیانه به شهادت رسیدند. قتل‌عام ۶۷ نه‌تنها فداکاری زنان را نشان داد، بلکه عزم آن‌ها برای ادامه‌ی مبارزه علیه رژیم را تقویت کرد. این جنایت، که هنوز مورد تحقیق بین‌المللی قرار نگرفته، نقطه‌ی عطفی در تاریخ مقاومت زنان ایرانی بود.[۲]

زنان در جنبش‌های اعتراضی دهه‌های ۷۰ و ۸۰

در دهه‌های ۱۳۷۰ و ۱۳۸۰، زنان ایرانی با وجود سرکوب شدید، در جنبش‌های اعتراضی و دانشجویی نقش کلیدی داشتند. اعتراضات دانشجویی ۱۳۷۸، که به کوی دانشگاه معروف شد، شاهد حضور گسترده‌ی زنان دانشجو بود که با شعارهای ضداستبدادی، خواستار آزادی بیان و اصلاحات سیاسی شدند. زنان مانند زهرا بنی‌یعقوب، که در سال ۱۳۸۶ در بازداشتگاه به شهادت رسید، با شجاعت خود رژیم را به چالش کشیدند. در این دوره، زنان همچنین در فعالیت‌های زیرزمینی، مانند انتشار نشریات مخفی و سازماندهی تجمعات، فعال بودند. منابع تأکید دارند که زنان با وجود خطر دستگیری و شکنجه، با تشکیل شبکه‌های مقاومت، به آگاهی‌بخشی و بسیج اجتماعی کمک کردند. این فعالیت‌ها، زمینه را برای قیام‌های سراسری فراهم کرد.[۱]

ندا آقاسلطان، که در ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ توسط نیروهای رژیم کشته شد، به نماد خیزش زنان ایرانی تبدیل شد. زنان دیگر، مانند ترانه موسوی، نیز در جریان سرکوب‌ها به شهادت رسیدند.

اعتراضات سراسری در سال ۱۴۰۱

رهبری زنان در قیام

اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، که در پی کشته شدن مهسا امینی توسط گشت ارشاد در ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد، نقطه‌ی عطفی در تاریخ مبارزات زنان ایرانی بود. زنان، به‌ویژه دختران جوان، با حضور در خط مقدم تظاهرات، نقش رهبری‌کننده‌ای در این قیام ایفا کردند. آن‌ها با شعارهای ضداستبدادی و برپایی تجمعات در شهرهای بزرگ و کوچک، از تهران تا کردستان، رژیم را به چالش کشیدند. آنها در سازماندهی اعتراضات خیابانی، اعتصابات، و شبکه‌های مقاومت زیرزمینی نقش کلیدی داشتند.[۲]

شهدای زن: نمادهای مقاومت

 
زنان شهید در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱

اعتراضات ۱۴۰۱ شاهد فداکاری زنان شجاعی بود که با شهادت خود، روحیه‌ی مقاومت را تقویت کردند. مهسا امینی، دختری ۲۲ ساله از سقز، با مرگش جرقه‌ی قیام را زد و به نماد جهانی مبارزه علیه سرکوب رژیم تبدیل شد. زنان دیگری مانند سارینا اسماعیل‌زاده، نیکا شاکرمی، و حدیث نجفی نیز در جریان تظاهرات کشته شدند. این جان‌باختگان، که اغلب جوان و از طبقات مختلف بودند، با شجاعت خود رژیم را رسوا کردند. برای مثال، نیکا شاکرمی، دانش‌آموز ۱۶ ساله، در تظاهرات تهران به ضرب گلوله کشته شد و داستانش الهام‌بخش میلیون‌ها نفر شد. منابع تأکید دارند که شهادت این زنان، نه‌تنها خشم عمومی را علیه رژیم برانگیخت، بلکه عزم معترضان را برای ادامه‌ی مبارزه تقویت کرد.[۶]

زنان زندانی و مقاومت در بند

زنان معترض در ۱۴۰۱ با سرکوب وحشیانه، از جمله دستگیری، شکنجه، و زندان، مواجه شدند، اما تسلیم رژیم نشدند. صبا کردافشاری، فعال مدنی، که به دلیل اعتراض به حجاب اجباری زندانی شده بود، در ۱۴۰۱ بار دیگر دستگیر و به حبس طولانی محکوم شد. زنان دیگری مانند نیلوفر حامدی و الهه محمدی، روزنامه‌نگاران، به دلیل پوشش خبری اعتراضات، با اتهامات سنگین روبه‌رو شدند. منابع گزارش می‌دهند که زنان زندانی، حتی در شرایط غیرانسانی زندان‌ها، با اعتصاب غذا و پیام‌رسانی مخفیانه، مقاومت خود را ادامه دادند. برای مثال، سپیده قلیان، فعال کارگری، با انتشار نامه‌هایی از زندان، جنایات رژیم را افشا کرد. این زنان، با وجود شکنجه و تهدید، نشان دادند که زندان‌های رژیم نمی‌تواند اراده‌ی آن‌ها را بشکند.[۲]

نقش زنان در مقاومت سازمان‌یافته و چشم‌انداز آینده

رهبری مریم رجوی و شورای ملی مقاومت ایران

 
مریم رجوی رهبری‌کننده مبارزه زنان

زنان ایرانی در مقاومت سازمان‌یافته علیه رژیم جمهوری اسلامی، به‌ویژه از طریق شورای ملی مقاومت ایران (NCRI)، نقش محوری ایفا کرده‌اند. مریم رجوی، به‌عنوان رئیس شورای ملی مقاومت، با رهبری جنبش، الگویی از پیشتازی زنان در مبارزه برای آزادی ارائه داده است. او با تأکید بر برابری جنسیتی و دموکراسی، برنامه‌ای ده‌ماده‌ای برای آینده‌ی ایران ارائه کرده که شامل جدایی دین از دولت، برابری کامل زنان و مردان، و لغو مجازات اعدام است. زنان در ساختار NCRI، از جمله در سازمان مجاهدین خلق، بیش از نیمی از مناصب رهبری را بر عهده دارند، که نشان‌دهنده‌ی تعهد مقاومت به توانمندسازی زنان است. این حضور، که ریشه در مبارزات دهه‌های گذشته دارد، نشان می‌دهد که زنان نه‌تنها در میدان مبارزه، بلکه در طراحی آینده‌ی ایران نیز پیشتازند.[۷]

زنان در اشرف ۳: سنگر مقاومت

پس از انتقال اعضای سازمان مجاهدین به آلبانی در سال ۱۳۹۵، زنان در اشرف ۳ نقش کلیدی در حفظ و گسترش مقاومت ایفا کردند. آن‌ها با سازماندهی فعالیت‌های سیاسی، انتشار اسناد جنایات رژیم، و ارتباط با مجامع بین‌المللی، صدای مقاومت ایران را جهانی کردند. زنان اشرف ۳، مانند مهری حاجی‌نژاد و صدیقه حسینی، با وجود تهدیدات رژیم، از جمله توطئه‌های ترور، به فعالیت ادامه دادند. منابع گزارش می‌دهند که زنان در این پایگاه، با آموزش نظامی و سیاسی، به‌عنوان ستون فقرات مقاومت عمل کرده‌اند. این تلاش‌ها، که با حمایت بین‌المللی همراه شده، نشان‌دهنده‌ی پایداری زنان در برابر فشارهای رژیم است. اشرف ۳ به سمبلی از مقاومت زنان تبدیل شده که الهام‌بخش نسل‌های جدید در داخل ایران است.[۸]

چشم‌انداز آینده: زنان و دموکراسی

مبارزات زنان ایرانی از مشروطه تا ۱۴۰۱، راه را برای آینده‌ای دموکراتیک هموار کرده است. نقش زنان در قیام‌ها، از تنباکو تا اعتراضات سراسری ۱۴۰۱، نشان داده که آن‌ها نیروی محرکه‌ی تغییر در ایران‌اند. منابع تأکید دارند که تجربه‌ی زنان در رهبری، سازماندهی، و فداکاری، تضمین‌کننده‌ی مشارکت فعال آن‌ها در آینده‌ی ایران است. برنامه‌ی مقاومت، به‌ویژه تحت رهبری مریم رجوی، بر ایجاد جامعه‌ای مبتنی بر برابری و عدالت تأکید دارد. زنان ایرانی، با سابقه‌ی بیش از یک قرن مبارزه، آماده‌اند تا در ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک نقش اصلی را ایفا کنند. این چشم‌انداز، که ریشه در فداکاری شهدا و مقاومت زندانیان دارد، نه‌تنها امید را در ایران زنده نگه می‌دارد، بلکه الگویی برای جنبش‌های آزادی‌خواه در جهان است.[۴]

منابع