عرفان رضایی
عرفان رضایی | |
---|---|
زادروز | ۱۱ شهریور ۱۳۸۰ آمل |
درگذشت | ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ آمل |
علت مرگ | شلیک مستقیم نیروهای حکومتی |
آرامگاه | آرامستان شهر آمل |
ملیت | ایرانی |
شناختهشده برای | مردم مازندران و ایران |
عرفان رضایی ، (۱۱ شهریور ۱۳۸۰–۳۰ شهریور ۱۴۰۱ آمل)، جوان ۲۱ سالهای بود که در جریان اعتراضات سراسری در شهر آمل با شلیک مستقیم مأموران جمهوری اسلامی جان خود را از دست داد. در جریان همین اعتراضات پس از اینکه مأموران سرکوبگر با باتوم عرفان رضایی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، او نیز بنر خامنهای را در مقابل فرمانداری این شهر پایین کشید و پاره کرد. فیلم پایین کشیدن بنر خامنهای توسط عرفان رضایی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به یکی از پر بازدیدترین ویدئوهای قیام سراسری تبدیل شد. مأموران امنیتی خانوادهی عرفان رضایی را با تهدید تحت فشار گذاشتند که در بارهی مرگ فرزندشان با مطبوعات صحبت نکنند؛ و از طرفی هم تلاش کردند که خانوادهی این جانباخته را متقاعد و راضی کنند که بگویند عرفان یک عابر بوده و نه معترض و توسط اغتشاشگران و سازمان مجاهدین خلق کشته شده است. وقتی خانواده عرفان رضایی زیر بار این حرف نرفتند، مأموران امنیتی پیشنهاد دادند که نام عرفان رضایی را بهعنوان شهید جمهوری اسلامی ثبت کنند که باز هم خانوادهی او قبول نکردند. پدر عرفان رضایی از جانبازان شیمیایی جنگ ایران و عراق است، به همین خاطر مأموران امنیتی پس از ۲ روز، پیکر عرفان رضایی را به شرط سکوت مطلق در برگزاری مراسم و فقط عزاداری، به خانوادهاش تحویل دادند. مراسم خاکسپاری عرفان رضایی، زیر نظر نیروهای حکومتی و تحت شرایط امنیتی برگزار شد.
اعتراضات ۳۰ شهریور در آمل
در جریان اعتراضات سراسری که از روز ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، پس از قتل مهسا امینی توسط مأموران حکومتی آغاز شده بود، شهر آمل نیز خیلی شلوغ بود؛ و درگیری شدیدی بین مردم و نیروهای سرکوبگر حکومتی در مقابل فرمانداری شهر آمل جریان داشت که نیروهای امنیتی به سوی مردم تیراندازی میکردند و مردم معترض نیز در پاسخ بخشی از فرمانداری را به آتش کشیدند.
عرفان رضایی که همراه برادر ۱۸ سالهاش به خیابان رفتهبودند، در تماسی به مادرش گفته بود که در حال قدم زدن در اطراف منزلشان است و نگران نباشد. مادر عرفان رضایی پس از ساعتی دوباره با پسرهایش زنگ زد که «ارمیا» برادر عرفان جواب تلفن را داد؛ و گفت که روبروی ساختمان فرمانداری هستم و خیلی شلوغ است و گاز اشکآور زدند؛ و بعد از آن دیگر عرفان را ندیدم و جواب تلفن هم نداد.[۱]
خانواده در جستجوی فرزند
یکی از نزدیکان خانواده عرفان رضایی که نظامی بود، به آنها خبر داده بود عرفان دستگیر شده و در بازداشتگاه ادارهی اطلاعات است. خانواده عرفان به اداره اطلاعات مراجعه کرده که به آنها میگویند چیز مهمی نیست و پس از یک بازجویی ساده آزادش میکنیم، اما در همان زمان یکی از دوستان عرفان به خانواده عرفان رضایی زنگ زده و میگوید که عرفان تیر خورده است. خانواده عرفان رضایی بلافاصله به بیمارستان رفتند؛ و مادرش اسم عرفان را در لیست پذیرش دید، ولی خبری از عرفان نبود و هیچ جوابی هم به خانواده ندادند. در همین اوضاع و احوال چشم مادر عرفان به پیراهن سیاهی افتاد که گلوله خورده بود و فهمید که پیراهن فرزندش است و حالش بد شد. بسیار فریاد زد که این پیراهن پسر من است؛ و چرا کسی خبری از او نمیدهد. یکی از مأموران امنیتی با تمسخر و پوزخند به او میگوید: خب اگر لباس پسر تو است، بردار و ببر و دیگر این همه داد و قال ندارد.
سرانجام به خانواده عرفان رضایی میگویند که ممکن است فرزندشان کشته شده؛ و به مکان نامعلوم و یا به سردخانه امامزاده عبدالله در آرامستان شهر آمل انتقالش داده باشند. مادر عرفان با شنیدن این خبر از حال میرود و خانواده مجبور میشوند بستریاش کنند.[۱]
شناسایی جسد عرفان
فردای آنشب اول صبح، عموی عرفان رضایی با کارت جانبازی پدر عرفان که از مجروحان شیمیایی جنگ ایران و عراق بودهاست، به سردخانه مراجعه کرده و جسد عرفان را شناسایی و پیدا میکند. یکی از نزدیکان عرفان رضایی در این باره میگوید:
«هفت و نیم صبح مادرش را برده بودند که عرفان را ببیند. مادرش میگفت تا به حال هیچ مردهای را ندیده ولی آنجا رفت توی سردخانه و صورت سرد عرفان را بوسید؛ و با او خداحافظی کرد. بعد متوجه شکاف عمیق روی سر عرفان شده بود. عرفان را کالبدشکافی کرده بودند؛ و دیدن این صحنه خیلی برای مادر عرفان سخت بود. از کنار پنبهای که روی زخم سر گذاشته بودند حتی بعد از شست و شوی پیکر هنوز خون میآمد.»[۱]
پزشکان به مادر عرفان گفته بودند که جهت کالبدشکافی سر پسرش را شکافتهاند که ببینند در اثر مصرف مواد مخدر یا مشروبات الکلی فوت کرده است یا نه![۲]
سرانجام پس از ۲ روز مأموران امنیتی پیکر عرفان رضایی را به شرط سکوت مطلق در برگزاری مراسم و فقط عزاداری، به خانوادهاش تحویل دادند.[۱]
پاره کردن بنر خامنهای
در جریان اعتراضات آمل پس از اینکه مأموران سرکوبگر با باتوم عرفان رضایی را مورد ضرب و شتم قرار دادند، او نیز بنر خامنهای را در مقابل فرمانداری این شهر پایین کشید و پاره کرد.[۳]
فیلم پایین کشیدن بنر خامنهای توسط عرفان رضایی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به یکی از پر بازدیدترین ویدئوهای قیام سراسری تبدیل شد.[۲]
کشته شدن با تیر مستقیم
عرفان رضایی در همان جلوی فرمانداری آمل به ضرب دو گلولهی مأموران حکومتی کشته شد. گلولهها از فاصله نزدیک و ۵ متری به او شلیک شد که یک گلوله به کتف و گلوله دیگر به شکم عرفان اصابت کرده و باعث پارگی طحالش شده بود. فاصله شلیک گلوله بهحدی نزدیک بود که گلوله از پشت کمرش خارج شده بود.[۱]
تهدید خانواده به اعتراف و سکوت
مأموران امنیتی خانوادهی عرفان رضایی را با تهدید تحت فشار گذاشتند که در بارهی مرگ فرزندشان با رسانهها و مطبوعات صحبت نکنند؛ و از طرفی هم تلاش کردند که خانوادهی این جانباخته را متقاعد و راضی کنند که بگویند عرفان یک عابر بوده و نه معترض و توسط اغتشاشگران کشته شده است.[۳]
فرزانه برزهکار مادر عرفان رضایی، تهدیدات نیروهای امنیتی نظام جمهوری اسلامی را در باره قتل فرزندش را فاش کرد و گفت:
«در پزشکی قانونی برای تحویل جسد عرفان، از پدر و عموهای او تعهد گرفتهاند که در مقابل این جنایت سکوت کنند. نیروهای امنیتی به ما فشار آوردند که عامل قتل عرفان را «منافقین» اعلام کنیم که البته ما زیر بار این فشار نرفتیم. بعد از اینکه نپذیرفتیم عامل قتل او را سازمان مجاهدین خلق معرفی کنیم، این بار پیشنهاد دادند که نام عرفان را به عنوان شهید جمهوری اسلامی ثبت کنند که باز این را هم قبول نکردیم.»[۲]
مراسم خاکسپاری
مراسم خاکسپاری عرفان رضایی، زیر نظر نیروهای حکومتی و تحت شرایط امنیتی برگزار شد. مأموران امنیتی رفت و آمدهای شرککننده در مراسم را زیر نظر داشتند؛ و از مراسم نیز فیلمبرداری کردند و حتی از یکی از دوستان عرفان هم تعهد گرفتند.[۴]
مراسم چهلم عرفان رضایی
مراسم چهلم عرفان رضایی در روز دوشنبه ۹ آبانماه ۱۴۰۱، با حضور گسترده مردم برگزار شد. مادر عرفان رضایی در سخنرانی خود در این مراسم گفت:
«او رها کرد هرچه ظلمت و سیاهی را. او رها شد. همانطوری که خودش میگفت جسم او متعلق به این دنیا نبود. عرفان شجاع و دلیر من. اگر چه جسم پاک تو در دنیا نیست اما یک دنیا پرشده از نام تو، شجاعت تو، معرفت و از خودگذشتگی تو. عرفان من تو هیچ وقت نمیمیری. یاد تو همیشه جاودان میماند.»[۳]
گواهی فوت
خانواده عرفان رضایی بارها برای گرفتن گواهی فوت اقدام کردند، اما به آنها گفته میشد که گواهی فوت محرمانه است و جواب مشخصی به خانواده ندادند. سرانجام گواهی فوت عرفان رضایی که در تاریخ ۷ مهرماه ۱۴۰۱، صادر شده بود، پس از ۴۷ روز در روز پنجشنبه ۱۹ آبان به خانوادهی عرفان تحویل دادند. در گواهی فوت، علت مرگ عرفان رضایی عملکرد وسایل جنگی در خارج از جنگ قید شده بود![۲]
شخصیت عرفان رضایی از زبان مادرش
عرفان رضایی قصد داشت گلخانه پرورش قارچ بزند؛ و خانوادهاش تازه هزینهی این گلخانه را تأمین کرده بودند، اما جان خود را در اعتراضات از دست داد. مادر عرفان رضایی در باره شخصیت پسرش میگوید:
«عرفان خیلی به فلسفه، ادبیات و هنر علاقمند بود. وقتی بعد از مرگش گوشیاش را باز کردم، دیدم پر از کتابهای دانلود شده بود. صادق هدایت، نیچه و این اواخر هم داشت رمان جنایت و مکافات را میخواند. اوشو را خیلی دوست داشت. با این که هیچ آموزش نقاشی ندیده بود، ولی هر چهرهای را که میدید، خیلی زیبا و دقیق نقاشی میکرد. همین اواخر به همراه برادرش به یک منزل جدید نقل مکان کرده بودیم که عرفان روی دیوار اتاق خودش چهره دو راهب سرخپوست را کشیده بود. از نظر اخلاقی دقیقاً به مطالبی که در مطالعات عرفانی میخواند، عمل میکرد. همیشه به بخشش توصیه میکرد و میگفت به انسان آرامش میدهد. همیشه به کوه میرفت و ساعتها در سکوت تمرکز میکرد. عاشق طبیعت هم بود. گوشی تلفن همراه او پر از عکس حشراتی بود که در طبیعت دیده بود.»[۲]