قطعهی ۴۱ بهشت زهرا
قطعهی ۴۱ بهشت زهرا در تهران، یکی از مهمترین یادمانهای تاریخی و سیاسی ایران معاصر است. این قطعه که در میان مردم بهعنوان «قطعهی اعدامیها» و «قطعهی سوخته» شناخته میشود، محل دفن هزاران زندانی سیاسی بهویژه از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران و دیگر گروههای مخالف حکومت در دههی ۱۳۶۰ است. از همان سالهای نخست، حکومت جمهوری اسلامی کوشید با سیاستهای مختلف ــ شکستن سنگقبرها، جلوگیری از آبادانی، ممنوعیت حضور خانوادهها، سوزاندن درختان و حتی تلاش برای تغییر نام این قطعه به «لعنتآباد» ــ آثار و نشانههای این مکان را از حافظهی جمعی حذف کند.
با وجود این فشارها، خانوادههای شهیدان با نشانههای ساده و پنهانی، حافظهی عزیزان خود را زنده نگه داشتند و این قطعه به مرکز شکلگیری جنبش دادخواهی برای جنایات دههی ۶۰ تبدیل گردید.
در مرداد ۱۴۰۴، به دستور علی خامنهای، ماشینآلات سنگین وارد قطعهی ۴۱ شدند و آن را بهطور کامل تخریب و صاف کردند. شورای ملی مقاومت ایران این اقدام را «تلاشی برای نابودی آثار نسلکشی و جنایت علیه بشریت» دانست و آن را مصداق ادامهی همان جنایات معرفی کرد. اعتراف معاون شهردار تهران به اینکه قطعه برای ساخت پارکینگ تخریب شده است، نشان داد که تصمیم در سطح شورای تأمین و مقامات عالی حکومتی گرفته شده است.
از منظر حقوق بینالملل، این اقدام بهروشنی مصداق جنایت علیه بشریت است. گزارشگر ویژهی سازمان ملل، جاوید رحمان، اعدامهای دههی ۶۰ و قتلعام ۶۷ را نسلکشی دانسته بود. نابودی قطعهی ۴۱ تلاشی برای پاککردن مدارک همین جنایتها است. با وجود این، قطعهی ۴۱ در حافظهی مردم ایران باقی خواهد ماند و یادمانی از مقاومت در برابر استبداد دینی است.
مقدمه
بهشت زهرا، بزرگترین گورستان ایران، در حافظهی جمعی مردم جایگاهی فراتر از یک آرامستان دارد. این مکان، آینهی تمامنمای رویدادهای تلخ و شیرین چهار دههی اخیر است. در میان قطعات گوناگون آن، قطعههای ۴۰ و ۴۱ جایگاهی ویژه یافتهاند.
قطعهی ۴۱ از همان دههی ۱۳۶۰ بهعنوان محل دفن مخالفان سیاسی اعدامشده شناخته شد. حکومت کوشید با القاب تحقیرآمیز و سیاستهای تخریبی، آن را از حافظهی مردم بزداید، اما جامعهی معترض این مکان را «قطعهی شهیدان» نامید. بدین ترتیب، قطعهی ۴۱ به میدان نبرد حافظه و فراموشی تبدیل شد؛ نبردی که تا امروز ادامه دارد. [۱]
پیدایش قطعه ۴۱ و دفن زندانیان سیاسی
دههی ۱۳۶۰ در ایران با سرکوب گستردهی مخالفان همراه بود. از خرداد ۱۳۶۰ به بعد، هزاران نفر از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق و سایر گروههای سیاسی به اعدام محکوم شدند. اجساد بسیاری از آنان تحویل خانوادهها داده نشد و بهطور پنهانی در قطعههای ۴۰ و ۴۱ بهشت زهرا دفن شدند.
بر اساس پژوهشهای مستقل، ظرفیت قطعهی ۴۱ حداقل ۹۵۰۰ قبر بوده است. این آمار بهروشنی نشان میدهد که این قطعه، سندی بزرگ از یک نسلکشی سازمانیافته است. [۲]
سیاستهای حکومتی برای محو آثار
از همان آغاز دههی ۶۰، حکومت جمهوری اسلامی در برابر قطعهی ۴۱ رفتاری دوگانه داشت: از یکسو، این مکان را با نیروهای امنیتی و انتظامی تحت کنترل قرار داد، و از سوی دیگر، کوشید چهرهای متروکه و بیاهمیت از آن بسازد. این سیاستها چند محور اصلی داشت:
۱. شکستن سنگقبرها: هر بار خانوادهها برای عزیزانشان سنگ نصب میکردند، نیروهای حکومتی آن را میشکستند. بسیاری از قبور تنها با تکههای خردشدهی سنگ شناخته میشدند.
۲. ممنوعیت آبادانی: آب دادن به درختان یا تمیز کردن مزارها جرم تلقی میشد. شهرداری به کارگران اجازهی ورود برای نظافت نمیداد و درختان بهعمد خشک شدند.
۳. تغییر نام: در تبلیغات حکومتی، این قطعه «لعنتآباد» نامیده شد تا یاد قربانیان لکهدار شود. اما مردم آن را «قطعهی شهیدان» میخواندند.
۴. کنترل امنیتی شدید: مأموران امنیتی همواره حضور داشتند و خانوادهها را تحت فشار قرار میدادند. گاه بازداشت و بازجویی نیز صورت میگرفت.
۵. سوزاندن گیاهان و درختان: احتمال داده میشود که این کار به دو منظور صورت گرفته است:
«وقتی سنگی در کار نباشد، خانوادهها، از سر ناچاری، با شمارش درختان و قدمهای طیشده در جهتهای مختلف محل هر قبر را مشخص میکنند. با قطعکردن، خشکاندن یا سوزاندن درختها امکان این کار از بین میرود.با رویش گیاهان، تعداد و مکان بسیاری از قبرهای پنهانشدهی بیسنگ در تصاویر ماهوارهای مشخص خواهد شد. سوزاندن گیاهان روییده بر سطح قطعه و بههمریختن ترتیب سطح آن امکان انجام چنین کاری را از بین میبرد.»[۳]
این رویه تا جایی ادامه داشته است که قطعهی ۴۱ را «قطعهی سوخته» مینامند.
هدف این سیاستها روشن است: محو آثار مقاومت و جلوگیری از تبدیل این مکان به یادمان جمعی. [۳]
ابعاد اجتماعی و فرهنگی
قطعهی ۴۱ بهشت زهرا، در حافظهی جمعی مردم، فراتر از یک گورستان است. این قطعه به مرور به یک یادمان غیررسمی تبدیل شد که خانوادهها و فعالان سیاسی با حضور در آن، یاد جانباختگان را زنده نگه میداشتند.
- خانوادهها با روشهای خلاقانه مانند گذاشتن شاخهگل پنهانی یا نصب قطعهای فلزی کوچک، قبور را مشخص میکردند.
- این قطعه الهامبخش شعرها، داستانها و آثار هنری شد و در ادبیات مقاومت جایگاهی ویژه یافت.
- دیدار خانوادهها در این مکان، شبکهای از همبستگی اجتماعی را شکل داد که بعدها در جنبش دادخواهی تبلور یافت.
به این ترتیب، قطعهی ۴۱ در کنار مکانهایی چون خاوران، به بخشی از «نقشهی حافظهی مقاومت» مردم ایران تبدیل شد؛ حافظهای که با وجود همهی فشارها، زنده ماند و نسلهای جدید را نیز دربرگرفت.[۱]
تخریب کامل در مرداد ۱۴۰۴
در مرداد ۱۴۰۴، پس از چهار دهه تلاش برای محو تدریجی، حکومت به مرحلهی نهایی رسید: تخریب کامل قطعهی ۴۱. به دستور مستقیم علی خامنهای، ماشینآلات سنگین وارد این قطعه شدند و تمام قبور را صاف کردند. مأموران وزارت اطلاعات و نیروهای انتظامی حضور داشتند و اجازهی نزدیک شدن به مردم داده نشد.
شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیهای تأکید کرد که این اقدام تلاشی برای از بین بردن مدارک نسلکشی و جنایت علیه بشریت است. این شورا هشدار داد که نابودی فیزیکی قبور، حقیقت را از میان نمیبرد و بلکه بر مسئولیت حقوقی و تاریخی حکومت میافزاید (منبع).
این تخریب در شرایطی صورت گرفت که گزارشگر ویژهی سازمان ملل، جاوید رحمان، تنها یک سال پیشتر، کشتارهای دههی ۶۰ را بهعنوان جنایت علیه بشریت و نسلکشی معرفی کرده بود. به همین دلیل، نابودی قطعهی ۴۱ بهطور مستقیم در تضاد با قوانین بینالمللی قرار دارد و میتواند بهعنوان مدرکی در دادگاههای آتی مطرح شود.[۲]
اعتراف مقامات حکومتی
یکی از نقاط عطف در موضوع تخریب قطعهی ۴۱، اعتراف رسمی مقامات حکومتی بود. در ۲۸ مرداد ۱۴۰۴، گودرزی، معاون شهردار وقت تهران، آشکارا اعلام کرد که این قطعه برای ساخت پارکینگ تخریب شده است. او گفت:
«قطعه ۴۱ که منافقین اوایل انقلاب اونجا دفن شده بودن خب همینجوری مونده بود. ما پیشنهاد کردیم به دوستانی که متولی هستن و بعدم شورای تأمین، که خب این قطعه ۴۲ مردم دارن میرن و میان و ما اونجا نیاز پارکینگ داریم. اینم که همینطوری مونده، اجازه بدید ما آماده پارکینگش بکنیم. اجازه رو گرفتیم و انجام دادیم» [۴]
این سخنان، ماهیت واقعی ماجرا را آشکار کرد: تخریب قطعهی ۴۱ تصمیمی موردی یا محدود نبود، بلکه با هماهنگی شورای تأمین و در سطح بالای حکومتی صورت گرفت. در نتیجه، مسئولیت آن مستقیماً متوجه رأس هرم قدرت، یعنی علی خامنهای، است.[۲]
ابعاد حقوق بینالملل
از منظر حقوق بینالملل، تخریب قطعهی ۴۱ بخشی از همان جنایتهایی است که در دههی ۶۰ آغاز شد. جاوید رحمان، گزارشگر ویژهی سازمان ملل، در ژوئیه ۲۰۲۴، اعدامهای ۱۳۶۰ و قتلعام ۱۳۶۷ را مصداق «جنایت علیه بشریت و نسلکشی» دانست. او تأکید کرد که عاملان این جنایات همچنان در قدرتاند و جامعهی جهانی باید اصل صلاحیت قضایی جهانی (Universal Jurisdiction) را برای پیگرد آنان به کار گیرد (منبع).
طبق کنوانسیون ۱۹۴۸ منع نسلکشی و اساسنامهی دادگاه کیفری بینالمللی، محو آثار جرم خود بخشی از همان جنایت است. بنابراین، تخریب قطعهی ۴۱ نه تنها یک اقدام غیرانسانی، بلکه نمونهای روشن از مشارکت در نسلکشی محسوب میشود.[۲]
واکنشها و نقش مقاومت ایران
تخریب قطعهی ۴۱ موجی از واکنشها برانگیخت:
- شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیهای این اقدام را «ادامهی جنایت علیه بشریت» توصیف کرد و خواستار اقدام فوری جامعهی جهانی شد.[۲]
- خانوادههای شهیدان اعلام کردند که نابودی قبور بهمعنای نابودی حقیقت نیست و حافظهی جمعی همچنان باقی خواهد ماند.
- مسعود رجوی، در پیامی تأکید کرد که این اقدام نشانهی هراس خامنهای از افشاگریهای جهانی و گزارشهای سازمان ملل است و حسابرسی تاریخی در پیش خواهد بود.
مسعود رجوی - ۲۹ مرداد ۱۴۰۴:
«چه کسی نمیداند که منظور خامنهای از بین بردن آثار جنایت علیه بشریت و نسل کشی
در قطعهی ۴۱ بهشت زهرا پس از افشای جهانی رژیم اعدام و قتلعام توسط مقاومت ایران
و مخصوصاً پس از گزارش جاوید رحمان گزارشگر ویژه ملل متحد در ۲۷ تیر ۱۴۰۳
درباره این جنایتهای سبعانه است
اما حسابرسـی در پیـش اسـت...
آنکه کشتستم پی مادون من
مینداند، مینخسبد، خون من
بر من است امروز و فردا بر وی است
خون چون من کس چنین ضایع کی است؟
گر چه دیوار افکند سایه دراز
باز گردد سوی او آن سایه باز»این واکنشها نشان داد که تخریب قطعهی ۴۱ نهتنها حافظهی جمعی را محو نکرد، بلکه به عاملی برای تقویت جنبش دادخواهی بدل شد. این جنبش امروز بیش از گذشته خواستار محاکمهی آمران و عاملان جنایتهای دههی ۶۰ است.
یادمانی در تاریخ ایران و جهان
قطعهی ۴۱ بهشت زهرا امروز بیش از یک گورستان است؛ این مکان سندی زنده از تاریخ مقاومت مردم ایران در برابر استبداد دینی است. حکومت کوشید با شکستن سنگها، خشکاندن درختان، و در نهایت تخریب کامل در ۱۴۰۴، آن را از حافظهی مردم پاک کند. اما این تلاشها نتیجهی معکوس داشت: قطعهی ۴۱ اکنون در حافظهی جمعی ایرانیان بهعنوان «سند شرافت یک نسل» ثبت شده است.
از دیدگاه حقوق بینالملل، این تخریب بخشی از جنایت علیه بشریت و نسلکشی است و میتواند مبنای پیگرد جهانی قرار گیرد. از دیدگاه اجتماعی، این واقعه نیروی تازهای به جنبش دادخواهی داد و به نسلهای جوان یادآوری کرد که حقیقت با زور محو نمیشود.
بدین ترتیب، قطعهی ۴۱ نه تنها نقطهای در گورستان تهران، بلکه یادمانی جاودانه در تاریخ ایران و جهان است؛ یادمانی که شرافت نسلی را روایت میکند که برای آزادی ایستاد و جان باخت، و خون آنان همچنان در حافظهی مردم و تاریخ جاری است.
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ قطعهٔ ۴۱ بهشتزهرا؛ سند شرافت یک نسل
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ تخریب و صاف کردن قطعه ۴۱ بهشت زهرا، مزار هزاران مجاهد شهید به دستور خامنهای، از بین بردن آثار نسلکشی و جنایت علیه بشریت، مشارکت در این جنایتهای سبعانه است
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ رازگشایی از قطعه ۴۱بهشتزهرا؛ مرموزترین مدفن اعدامشدگان جمهوری اسلامی
- ↑ اعتراف معاون شهردار جنایتکار و دزد خامنهای در تهران به تخریب مزار هزاران مجاهد شهید در قطعه ۴۱ بهشت زهرا