محمد مختاری، شاعر و نویسنده

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمد مختاری
محمد مختاری ۱.jpg
زادروز ۱اردیبهشت ۱۳۲۱
مشهد
مرگ ۱۲ آذر ۱۳۷۷
تهران
ملیت ایرانی
علت مرگ قتل‌های زنجیره‌ای
جایگاه خاکسپاری امام زاده طاهر (کرج)
پیشه شاعر، نویسنده، مترجم، منتقد ادبی و نظریه‌پرداز ادبی، منتقد فرهنگی، منتقد سیاسی
شریک(های)
زندگی
مریم حسین زاده
فرزندان سیاوش و سهراب
مدرک تحصیلی زبان و ادبیات فارسی
دانشگاه دانشگاه فردوسی مشهد

محمد مختاری، (زاده ۱اردیبهشت ۱۳۲۱، مشهد - درگذشته ۱۲آذر ۱۳۷۷، تهران)، یکی از شاعران، نویسندگان، مترجمان و منتقدان ادبی ایران و عضو کانون نویسندگان ایران بود که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای در سال ۱۳۷۷ به قتل رسید. او با آثار و فعالیت‌هایش نقشی مهم در پیشبرد ادبیات معاصر ایران ایفا کرد و به عنوان یکی از قربانیان سرکوب دگراندیشان، نمادی از مقاومت فرهنگی در برابر استبداد محسوب می‌شود. محمد مختاری در تدوین و انتشار متن ۱۳۴ نویسنده و ازسرگیری فعالیت کانون نویسندگان ایران نقش فعالی داشت. چندبار طی سال­های پایانی عمرش به طور انفرادی یا همراه نویسندگان دیگر ربوده شده بود و مأموران وزارت اطلاعات او را به خاطر نوشته‌­ها و فعالیت‌هایش در کانون نویسندگان تهدید کرده بودند. در ماه مهر ۱۳۷۷ به همراه پنج نویسنده‌ی دیگر که عضو کمیته‌ی تدارک و برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران بودند به دادسرای انقلاب احضار شده بود. بعد از ظهر روز پنجشنبه دوازدهم آذر توسط مأموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی دستگیر شد و به قتل رسید. در پانزدهم دی ۱۳۷۷ وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با صدور اعلامیه­‌ای دخالت عناصر آن وزارتخانه را در قتل محمد مختاری تأیید کرد.

محمد مختاری از جمله افرادی بود که در گزارش نماینده ویژه سازمان ملل از او نام برده شده است. این گزارش، قتل وی را به عنوان بخشی از مجموعه‌ای از ناپدید شدن‌ها و ترورهای مخالفان سیاسی معرفی کرده که در تابستان و پاییز ۱۳۷۷ رخ داد. این قتل‌های زنجیره‌ای به برخی از نیروهای خودسر وزارت اطلاعات نسبت داده شد و واکنش گسترده‌ای را در جامعه برانگیخت.

زندگی‌نامه محمد مختاری

خانواده‌ی محمد مختاری
خانواده‌ی محمد مختاری

محمد مختاری در ۱ اردیبهشت ۱۳۲۱ در مشهد متولد شد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در زادگاهش گذراند و سپس در سال ۱۳۴۸ از دانشگاه فردوسی مشهد در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغ‌التحصیل شد. او پس از پایان تحصیلات، فعالیت‌های پژوهشی و ادبی خود را آغاز کرد و به تدریس در دانشگاه پرداخت. در سال ۱۳۵۱ با مریم حسین‌زاده، نقاش و هنرمند، ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های سیاوش و سهراب بود.

او در سال ۱۳۵۲ فعالیتش را در بنیاد شاهنامه فردوسی آغاز کرد و بعدها به عضویت هیئت علمی آن درآمد. از سال ۵۷ تا انقلاب فرهنگی، در دانشکده هنرهای دراماتیک (امروزه دانشکده سینما و تئاتر) تدریس داشت. در سال ۱۳۵۹ به عنوان دبیر کانون نویسندگان ایران انتخاب شد اما در سال ۱۳۶۱ بازداشت و زندانی گردید. وی دو سال را در زندان گذراند و از تمامی خدمات دولتی محروم شد. در سال ۱۳۶۵ به شورای سردبیری مجله «دنیای سخن» پیوست و با نشریات مختلف از جمله «تکاپو» همکاری کرد.

مختاری از شاعران و پژوهشگران برجسته ایران بود که آثار متعددی در زمینه اسطوره‌شناسی، شاهنامه و شعر منتشر کرد. در فاصله سال‌های ۵۵ تا ۵۸ مجموعه‌هایی مانند «در وهم سندباد»، «قصیده‌های هاویه»، «بر شانه فلات» و «شعر ۵۷» را به چاپ رساند. بین سال‌های ۵۹ تا ۶۰ مجموعه «شعر بهار و واقعه» را گردآوری نمود و در همان دوره سرایش «منظومه ایرانی»، «خیابان بزرگ» و «سحابی خاکستری» را به پایان رساند که بعداً توسط انتشارات توس منتشر شد.

محمد مختاری نقشی کلیدی در احیای کانون نویسندگان ایران ایفا کرد و در دوره‌های مختلف از اعضای فعال این نهاد بود. او در دوره سوم کانون نویسندگان، یکی از چهره‌های تأثیرگذار محسوب می‌شد. همکاران و دوستانش از تعهد وی به آرمان‌های کانون و نقدهای روشنگرانه‌اش سخن گفته‌اند مختاری در تدوین و انتشار بیانیه اعتراض ۱۳۴ نویسنده ایرانی علیه سانسور و محدودیت‌های آزادی بیان سهم مهمی داشت. بخشی از این بیانیه که در ۲۳ مهر ۱۳۷۳ منتشر شد، چنین آمده است:

«...ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس، تخیل، اندیشه و تحقیقات خود را به اشکال گوناگون می‌نگاریم و منتشر می‌کنیم. این حق طبیعی، اجتماعی و مدنی ماست که آثارمان - اعم از شعر، داستان، نمایشنامه، فیلمنامه، تحقیق، نقد و ترجمه - بدون هیچ مانعی در اختیار مخاطبان قرار گیرد. هیچ فرد یا نهادی اختیار جلوگیری از انتشار این آثار را ندارد...»

چند هفته قبل از قتل، مختاری به همراه پنج نویسنده‌ی دیگر، از جمله محمد جعفر پوینده که او نیز در قتل‌های زنجیره‌ای جان باخت، به دادسرای انقلاب اسلامی احضار شد. به گفته پسرش، مأموری که احضاریه را تحویل داد، وی را مطمئن ساخته بود که جای نگرانی وجود ندارد، اما هنگام حضور در دادگاه متوجه شد که پرونده‌سازی‌هایی علیه او صورت گرفته است جزئیات حکم صادره در دادگاه نامشخص باقی ماند.[۱]

قتل محمد مختاری

بر اساس شهادت سهراب مختاری، او در بعدازظهر ۱۲ آذر ۱۳۷۷، مختاری برای خرید از خانه خارج شد اما هرگز بازنگشت. روز بعد، پلیس جسدی ناشناس را در بیابان‌های امین‌آباد، نزدیک کارخانه سیمان ری پیدا کرد که تنها یک قلم و کاغذ همراه داشت. پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی، در ۱۹ آذر، مصادف با روز جهانی حقوق بشر، پیکرش به پسرش سیاوش نشان داده شد و علت مرگ خفگی اعلام گردید.

تحقیقات دولتی

چند روز پیش از قتل مختاری، داریوش و پروانه فروهر، رهبران حزب ملت ایران، در منزلشان به قتل رسیده بودند. پس از کشف جسد مختاری، پیکر محمد جعفر پوینده نیز در حوالی کرج پیدا شد. این حوادث تحت عنوان «قتل‌های زنجیره‌ای» شناخته شد و تحقیقات درباره آن‌ها سال‌ها به طول انجامید. در ۱۵ دی، وزارت اطلاعات اعلام کرد که برخی از اعضای این نهاد در قتل‌ها دست داشته‌اند و «عناصر خودسر» مرتکب این جنایات شده‌اند . وزیر اطلاعات در ۱۲ بهمن همان سال استعفا داد.

این پرونده به سازمان قضایی نیروهای مسلح ارجاع شد و در ۳۰ خرداد ۱۳۷۸ اعلام شد که سعید امامی، یکی از مقامات ارشد وزارت اطلاعات، مسئول اصلی این قتل‌ها بوده است. او در زندان خودکشی کرد. در ۱۳ مرداد ۱۳۷۸، دادستان نظامی اعلام کرد که این قتل‌ها با هدف تخریب دولت انجام شده و نه سرکوب مخالفان سیاسی. با این حال، علی خامنه‌ای این حوادث را به توطئه قدرت‌های خارجی نسبت داد.

پس از تحقیقات، در شهریور ۱۳۷۹، خانواده‌های قربانیان ده روز برای مطالعه پرونده‌ها فرصت یافتند. در دادگاهی که در ۸ بهمن همان سال برگزار شد، سه نفر به اعدام و ۱۲ نفر به حبس محکوم شدند، اما با مخالفت خانواده‌ها، احکام اعدام لغو شد و مجازات‌ها به سه تا ده سال زندان کاهش یافت.

اعتراضات خانواده‌ها

محمد مختاری ۳.png

خانواده‌های قربانیان در ابتدا تلاش کردند از طریق سیستم قضایی جمهوری اسلامی به عدالت دست یابند، اما نهایتاً پرونده را به سازمان ملل ارجاع دادند. آن‌ها بارها تناقضات در روند رسیدگی قضایی، کمبود مدارک و عدم پاسخگویی مقامات را مطرح کرده‌اند. به گفته سهراب مختاری، پدرش بارها تهدید شده و نسبت به امنیت خود نگران بود. مقامات نیز با جلوگیری از برگزاری مراسم یادبود قربانیان، سعی در محو این وقایع از حافظه جمعی داشتند.[۱]

گواهی مهرداد عالیخانی در باره قتل محمد مختاری

«مهرداد عالیخانی» از متهمان قتل‌های زنجیره‌ای، در جلسه دادگاه و در شرح قتل محمد مختاری گفته بود:

«مختاری برای خرید در حوالی محل سکونت خود بیرون آمده بود. حدود بیست‌دقیقه خریدش طول کشید. در حال برگشتن، یک کوچه مانده به منزلش جلوی او را گرفته و سوار اتومبیل کردیم. داخل ساختمان شدیم. در همان اتاق اول از وی خواستند روی زمین بنشیند.

ناظری سریعا طناب مربوطه را از کابینت داخل اتاق در آورد. مقادیری پارچه‌ سفید برداشت و چشم و دست او را از پشت سر بست. طناب را به گردن او انداخت، او را به روی شکم خواباند و حدود چهار یا پنج دقیقه طناب را تنگ کرد و آن را کشید. در این حالت ناظری دهان مختاری را با یک پارچه‌ سفید گرفته بود تا از ریختن خون به زمین و ایجاد سروصدای احتمالی جلوگیری کند. از رنگ ناخن‌ها تشخیص دادیم که کار تمام شده است. در جاده‌ی افسریه یک مسیر فرعی به کارخانه‌ی سیمان تهران منتهی می‌شد. جنازه را آنجا بیرون انداختیم.»

سعید امامی، معاون وقت وزارت اطلاعات بود، پس از واکنش‌های وسیع به قتل‌های زنجیره‌ای بازداشت شد و به شکل مشکوکی در سلول انفرادی فوت کرد. مقامات زندان اعلام کردند او خودکشی کرده است.

اکبر گنجی و ماشاالله شمس‌الواعظین، روزنامه‌نگارانی که بر روی پرونده قتل‌های زنجیره‌ای تحقیق کردند؛ معتقد بودند که سعید امامی تنها فرمانده اجرایی قتل‌ها بوده و دستورها برای این قتل‌های سیاسی از مقامات بالاتر از وزارت اطلاعات صادر شده است.»[۲]

آثار ادبی محمد مختاری

محمد مختاری از اعضای فعال کانون نویسندگان ایران بود و در سال‌های ۱۳۵۹ و ۱۳۶۰ به‌عنوان دبیر این کانون فعالیت کرد. او علاوه بر سرودن شعر، در حوزه نقد ادبی، ترجمه و پژوهش‌های فرهنگی نیز تأثیرگذار بود. در زمینه شعر، او به جریانات نوگرایانه علاقه داشت و از جمله شاعرانی بود که در آثارش به مسائل اجتماعی و انسانی پرداخته است. محمد مختاری با آثار و فعالیت‌هایش تأثیر بسزایی در ادبیات معاصر ایران داشت. او با نقدهای سازنده و پژوهش‌های عمیق خود به غنای فرهنگی و ادبی کشور افزود و با پرداختن به موضوعات اجتماعی و سیاسی در آثارش، صدای اعتراض به بی‌عدالتی‌ها و سرکوب‌ها را منعکس کرد. قتل او نمادی از سرکوب آزادی بیان و اندیشه در ایران است و یادآور ضرورت مبارزه برای حفظ حقوق فرهنگی و انسانی.

فعالیت‌های ادبی و آثار او به ترتیب عبارتند از:

۱۳۵۶–۱۳۴۶

انتشار اشعار در مجلات نگین و فردوسی و همکاری با مطبوعات دیگر.

انتشار ترجمه‌ی کتاب «واقع گرایی و داستان بلند» از جان آپدایک.

۱۳۵۰

فریاد در سکوت - محمد مختاری

فعالیت خود را در بنیاد شاهنامه‌ی فردوسی آغاز کرد و پس از مدتی به عضویت هیئت علمی این بنیاد درآمد.

۱۳۵۵

انتشار مجموعه شعر در وهم سندباد.

۱۳۵۶

انتشار مجموعه شعر قصیده­‌های هاویه.

انتشار مجموعه شعر بر شانه‌ی فلات.

۱۳۵۸

انتشار مجموعه‌ شعر شعر پنجاه و هفت.

تدریس در دانشگاه هنرهای دراماتیک تا سال ۱۳۵۹ (انقلاب فرهنگی)

همکاری فعال در نشر جنگ ادبی بیداران

۱۳۵۹

دبیر کانون نویسندگان ایران تا سال ۱۳۶۰

همکاری با کتاب جمعه‌ی احمد شاملو

۱۳۶۰

گردآوری مجموعه‌ شعر بهار و واقعه، که در گرفتاری سال ۱۳۶۱ از میان رفت.

۱۳۶۳–۱۳۶۱

سرایش مجموعه شعر «از اطاق ۷۲» که در زندان سروده شده است.

مجموعه اشعار محمد مختاری

زمانی که در زندان بود، مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، کتاب داستان سیاووش از شاهنامه را که توسط او تصحیح انتقادی شده بود، با حذف نام محمد مختاری و تنها با ذکر نامش در مقدمه‌ی کتاب به چاپ رساند.

سرایش منظومه‌ی ایرانی

۱۳۶۸–۱۳۶۵

سرایش و گردآوری اشعار مجموعه‌ی خیابان بزرگ، که از سه بخش  تشکیل شده است:

اول شعرهای سال‌­های ۵۸ تا ۶۱ که بسیاری از آن­ها در نشریه­‌های گوناگون همان ایام به چاپ رسیده است.

دوم شعرهای ۶۴ – ۶۱ که بخشی سروده‌ی زندان است و بخشی شعرهای جنگ

سوم شعرهای ۶۸ – ۶۵

۱۳۷۰–۱۳۶۵

سرایش شعر‌های مجموعه‌ی سحابی خاکستری

۱۳۶۵

عضویت در شورای نویسندگان مجله‌ی دنیای سخن به مدت سه سال

و همکاری با مطبوعات دیگر.

۱۳۶۸

سرایش شعر بلند آرایش درونی

انتشار منظومه‌ی ایرانی

انتشار کتاب حماسه در رمز و راز ملی

۱۳۶۹

انتشار کتاب اسطوره‌ی زال (تبلور تضاد و وحدت در حماسه‌ی  ملی)

۱۳۷۱

عضویت در شورای نویسندگان مجله‌ی تکاپو

۱۳۷۴–۱۳۷۱

سرایش شعرهای مجموعه‌ی وزن دنیا

۱۳۷۱

تألیف کتاب هفتاد سال عاشقانه (آنتولوژی شعر عاشقانه‌ی معاصر ایران ۱۳۰۰ تا ۱۳۷۰)

انتشار کتاب زاده‌ی اضطراب جهان (ترجمه‌ی ۱۵۰ شعر از ۱۲ شاعر اروپایی)

۱۳۷۲

انتشار کتاب انسان در شعر معاصر (نقد و تحلیل ادبی)

۱۳۷۳

انتشار کتاب تسوتایوا (ترجمه‌ی زندگینامه)

۱۳۷۴

سفر به آمریکا، کانادا و اروپا به مدت نه ماه برای انجام  سخنرانی­‌ها و گفتگوهای گوناگون در زمینه‌ی ادبیات و فرهنگ

انتشار کتاب برگ گفت و شنید در کانادا (مجموعه‌ی سخنرانی‌­ها درباره‌ی شعر و ادب و فرهنگ)

۱۳۷۵

انتشار کتاب آخماتوا (ترجمه‌ی زندگینامه)

۱۳۷۶

انتشار نیما و شعر امروز در کتاب ری را (مصاحبه‌ی عباس غزوانچاهی با محمد مختاری)

انتشار کتاب مایاکفسکی (ترجمه‌ی زندگی­نامه)

انتشار کتاب ماندلستام (ترجمه‌ی زندگی­نامه)

شروع کار روی طرح مجموعه‌ی کتاب­های شاعران معاصر ایران، که تنها کتاب منوچهر آتشی آماده‌ی انتشار شد.

آماده سازی کتاب چشم مرکب (نواندیشی از نگاه شعر معاصر) برای چاپ

۱۳۷۷

عضویت در کمیته‌ی تدارک و برگزاری مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران

انتشار تمرین مدارا (مجموعه‌ی مقالات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی) [۳]

نمونه‌ای از شعر محمد مختاری

محمد مختاری ۶.jpg

محمد مختاری در شعر خود از تصاویر بدیع و زبانی پرقدرت بهره می‌برد. او به مسائل اجتماعی، سیاسی و انسانی علاقه‌مند بود و اشعارش اغلب درون‌مایه‌ای فلسفی و اعتراضی داشت.

نمونه‌ای از شعرهای محمد مختاری:

نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است

نزدیک شو اگر چه نگاهت ممنوع است

زنجیره‌ی اشاره چنان از هم پاشیده است

که حلقه‌های نگاه

در هم قرار نمی‌گیرد.

دنیا نشانه‌های ما را

در حول و حوش غفلت خود دیده است و چشم پوشیده است.

نزدیک شو اگر چه حضورت ممنوع است.

وقت صدای ترس

خاموش شد گلوی هوا

و ارتعاشی دوید در زبان

که حنجره به صفت‌هایش بدگمان شد.

تا اینکه یک شب از خم طاقی یک صدایت

لرزید و ریخت در ته ظلمت

و گنبد سکوت در معرق درد برآمد.


یک یک درآمدیم در هندسه انتظار

و هر کدام روی نیمکتی یا زیر طاقی

و گوشه میدانی خلوت کردیم:

سیمای تابخورده که خاک را چون شیارهایش

آراسته است.

و خیره مانده است در نفرتی قدیمی

که عشق را همواره آواره خواسته است

تنها تو بودی انگار که حتی روی نیمکتی نمی‌بایست بنشینی

و درطراوت خاموشی و فراموشی بنگری .

نزدیک شو اگر چه قرارت ممنوع است

هیچ انتظاری نیست که رنگ دگر بپاشد

بر صفحه ی صبور

وقتی که ماهواره‌های طاق و نیمکت در خلٲ بگردد

و چهره‌ها تنها سیاه و سفید منعکس شود

و نیمی از تصویرها نیز هنوز

در نسخه‌های منفی باقی مانده باشد.

نوری معلق است در اشاره‌های ظلمانی

ورنه چگونه امشب نیز در این ساعت بلند

باید به روی این نیمکت بنشینم همچنان کنار این میدان

چشم انتظار شکی فسفرین

و برگ ترس خورده‌ی شمشاد تنها در چشمم برق زند؟

نزدیک شو اگر چه تصویرت ممنوع است.

ساعت دوباره گردش بیتابش را آغاز کرده است

و نیمی از رخسار زمان

از لای چادر سیاهش پیداست.

از ضربه‌ای که هر ساعت نواخته می‌شود ترک بر می‌دارد خواب آب

و چهره‌ای پریشان موج در موج

می‌گردد و هوای خود را می‌جوید

در بازتاب گنگ سکه‌ای در آب انداخته است.

پا می‌کشند سایه‌های مضطرب

در هیبت مدور نارون‌ها

و باد لحظه به لحظه نشانه‌‌ها را می‌گرداند دور تا دور میدان

اینجا خزه به حلقه‌ی شفافی چسبیده است

که روزی از انگشتی افتاده است

آنجا هنوز نوری قرمز ثابت مانده است

و روی صورت شب لک انداخته است

نزدیک شو اگرچه رویایت ممنوع است.

می‌بینی! این حقیقت ماست

نزدبک و دور واهمه در واهمه

و مثل این ماه ناگزیر که گردیده است

گرد جهان و باز همچنان درست همانجا که بوده مانده است

و هر شب انگار در غیابت باید خیره ماند همچون ماه

در حلقه‌ی عزایی که کم کم عادی شده است.

این یٲس مخملینه‌ی ماست

یا توده‌ی غبار گون وهمی بر انگیخته؟

که بی‌تحاشی مدارهای در هم راچون ستاره‌های دنباله‌دار می‌پیماید؟

آرامشی است که بر باد رفته است ؟

یا سایه‌ی پذیرشی است که خون را پوشانده است؟

بی آنکه استعاره‌های وجدان از طعمش بر کنار مانده باشد.

نزدیک شو اگرچه مدارت ممنوع است.

می‌شنوم طنین تنت می‌آید از ته ظلمت

و تارهای تنم را متٲثر می کند.

شاید صدا دوباره به مفهومش بازگردد

شاید همین حوالی جایی

در حلقه‌ی نگاهت قرار بگیرم.

چیزی به صبح نمانده است

و آخرین فرصت با نامت در گلویم می‌تابد.

ماه شکسته صفحه‌ی مهتاب را ناموزون می‌گرداند

و تاب می‌خورد حلقه‌ی طناب بر چوبه‌ی بلند

که صبحگاه شاید باز رخسار روز را در آن قاب بگیرند.[۴]

سخنان علی اشرف درويشيان

علی اشرف درویشیان در باره‌ی محمد مختاری گفته است:

«محمد مختاری نقش به سزايی در احيای کانون نويسندگان ايران داشت. مختاری يکی از شاعران ومحققان موفق ايران است که کتابهايی در مورد اسطوره‌شناسی، تحقيقاتی درباره شاهنامه، و چند دفتر شعر را به ادبيات ايران هديه کرده است. مساله قابل ذکر اين است که مختاری قبل از آذر ۷۷ برای انتشار کتابهايش با مسآله‌ی سانسور مواجه بود و تنها پس از فاجعه مرگش آثارش مجوز انتشار گرفتند.

او از اعضای فعال و برجسته‌ی کانون نويسندگان ايران بود و در اين ارتباط از سال ۱۳۷۰ فعاليت گسترده‌ای را براي احيای کانون آغاز کرد. در سال ۷۰ کانون نويسندگان در مرحله جديدی قرار گرفت چرا که در اين سال با انتشار ( متن ۱۳۴ نفر) با توجه به آنچه که وضعيت اسفبار سانسور تلقی مي‌کرديم ، در آن زمان حرکتی در اين زمينه آغاز شد.

مختاری گفت ما نويسنده‌ايم و با اين طرز تفکر بود که با همراه شدن با۱۳۴ نفر از نويسندگان ايرانی متنی را در جهان منتشر کرديم و اعتراض خود را نسبت به چنين مسائلی اعلام کرديم و مختاری از آن زمان بود که بسيار معروف شد»[۵]

اظهارات سهراب مختاری فرزند محمد مختاری

محمد مختاری ۴.jpg

سهراب مختاری، فرزند محمد مختاری در گفت‌وگویی با محمد حیدری در مورد پدرش گفته است:

«بعضی از خاطرات او از زندان هم در اشعار زندانش هم در مقدمه‌ی این اشعار آمده است. همین‌طور در یادداشت‌های پراکنده گاهی به آن زمان اشاره کرده است. در اشعار پس از زندان هم بارها موضوع زندان و تجربه‌ی درونی آن به اشکال گوناگون حضور دارد. و همین بیان درون ظلم و جنایت در جزئیاتش و تجربه‌ی درونی آن ظلم در شعرهایش، او را به عنوان شاعری متعهد عرضه می‌کند که شعرش صدای وجدان و انسانیت بی‌پناه دوران اوست.

«خاطراتش از زندان و تأثیر هولناک آن بر ذهن و حافظه‌ی زندانیان تکان‌دهنده است. اوایل در بند عمومی بوده است: اتاق دربسته‌ی شش در ششی را تصور کنید که در آن  ۱۰۳ نفر در هم می‌لولیدند. و شب‌ها مثل ساردین می‌خوابیدند. در این شرایط کم‌کم فرایند سطحی و پراکنده شدن ذهن و حافظه‌اش را تجربه می‌کند و با تمرکز دادن به ذهنش و سرودن شعر تلاش می‌کند که در برابر روند کم‌حافظگی مقاومت کند. همین‌طور خاطراتش از اتاق تعزیر بسیار دردناک است. زمانی بوده که او را پشت اتاق تعزیر با چشم بند چند شبانه روز در صدای شلاق و شکنجه می‌نشاندند. همین تجربه‌ها سبب شده بود که هرگز چهره و خاطره‌ی انسان‌های بی‌گناهی که با آرمان‌ها و آرزوهای انسانی به انقلاب پیوسته بودند و در سرکوب‌ها و کشتار دهه‌ی شصت جان باختند، از یادش نرود. در یکی از اشعارش به کسی اشاره می‌کند که کنارش است: «یک دم از زیر چشم‌بند دیدمش پای آن دیوار بلند/ و چون که اطمینان یافت که آخرین دمش را می‌شنوم/ نامش را به زمزمه گفت و/ دمای لبخندی نقش بست بر چهره‌اش/ که تا آن دم جز وحشتی کبود نبود». صحنه‌های بسیاری در شعرهای او می‌توان یافت که شعر او را به پناهگاه تاریخ قربانیان سرکوب و اعدام تبدیل کرده است. حتی در آرایش درونی با یک نفر که اعدام شده است روبه رو می‌شویم که به شهر برگشته است. و در جستجوی حافظه‌ی کسی که از مرگ بازگشته، تجربه‌ی درونی یکی از سیاه‌ترین دوران معاصرمان به نمایش گذاشته می‌شود. از نظر او «شاخک‌های حساس شعر همواره آماده‌ی تشخیص و نفی هر عامل غیر انسانی است، زیرا کارکردش دوام حیثیت آدمی است». و این درکی نبود که فقط در نظر به آن اعتقاد داشته باشد. این دیدگاه در همه‌ی فعالیت‌ها و حتی شیوه‌ی زندگی او دیده می‌شد. همواره به شعرش یا به عبارتی به خودش وفادار ماند و قتل او در پاییز ۱۳۷۷ گواه دیگری بر آن است.

اشعار زندان مجموعه‌ی مستقلی است که در شرایط بسیار سخت، بدون کاغذ و قلم سروده شده و او آن‌ها را حفظ کرده است. و پس از زندان، بدون تغییر، همان‌طور که شعرها را در زندان حفظ کرده، روی کاغذ آورده است. این مجموعه هنوز منتشر نشده است.»[۶]

منابع