محمود عسگری‌زاده

از ایران پدیا
(تغییرمسیر از محمود عسگری زاده)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمود عسگری‌زاده
محمود عسگري زاده.jpg
زادروز۱۳۲۵
اراک
درگذشت۴ خرداد ۱۳۵۱
چیتگر
محل زندگیاراک -تهران
ملیتایرانی
تابعیتایرانی
تحصیلاتدکترای اقتصاد
از دانشگاهدانشکده علوم بازرگانی
پیشهعضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق
سال‌های فعالیت۱۳۴۵-۱۳۵۱
نقش‌های برجستهمسٰول اطلاعات سازمان مجاهدین-نویسنده کتاب اقتصاد بزبان ساده
تأثیرپذیرفتگاناعضاء و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران
مخالفانشاه وساواک
دینمسلمان شیعه
مذهبمسلمان -شیعه

محمود عسگری زاده(زادروز ۱۳۲۵ -تیرباران ۴ خرداد ۱۳۵۱) عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران، و مسئول اطلاعات سازمان بود در ضربه شهریور ۱۳۵۰ به سازمان مجاهدین دستگیر و در ۴ خرداد ۱۳۵۱ همراه با بنیانگذاران سازمان، توسط شاه تیرباران گردید.

زندگی نامه

محمود عسگری زاده در سال ۱۳۲۵ دریک خانواده کارگر و فقیر در شهر اراک بدنیا آمد. باوجود مشکلاتی که در دوران تحصیل با آن‌ها مواجه بود با کوشش خود و خانواده‌اش موفق شد به تهران بیاید. دوره دبیرستان را در دبیرستان مروی گذراند و سپس به مدرسه عالی بازرگانی وارد شد و در سال ۴۶ فارغ‌التحصیل گشت. او همیشه برای کمک‌خرج تحصیلش کار می‌کرد.[۱]

فعالیتها

محمود عسگری زاده پس از عضويت در سازمان به‌دليل شايستگي‌هايش به‌سرعت مسئوليتهاي هرچه بيشتري را برعهده گرفت. محمود كه در ماشين‌سازي تبريز به‌كار اشتغال داشت، هم‌زمان مسئوليت شاخه تشكيلات تبريز را نيز عهده‌دار بود.

او در سال۱۳۴۹ به‌عضويت مركزيت سازمان در آمد و مسئوليت اطلاعات سازمان را به‌عهده گرفت. دستاوردهاي محمود به‌عنوان مسئول اطلاعات سازمان جلوه‌يي از جديت و پشتكار اين مجاهد والامقام بود. شاخه تحت مسئوليت او توانست در مدت نسبتاً كوتاهي درمورد ۱۳۰۰نفر از اعضاي ساواك شاه، به‌اطلاعات دقيقي از محل سكونت، محل كار، مسيرهاي تردد، مشخصات ماشينها و امثالهم دست پيدا كند.

تحت مسئوليت محمود عسگری زاده، هم‌چنين بسياري از زندانها و شكنجه‌گاهها و خانه‌هاي امن ساواك شناسايي گرديد. ازهمين‌رو دژخيمان ساواك، به‌خاطر كينه و وحشتي كه از اين مجاهد قهرمان داشتند، او را به‌زير شديدترين شكنجه‌ها بردند. با اين‌حال محمود با مقاومتي شگفت‌انگيز، داغ دستيابي ساواك به‌اطلاعات سازمان را به‌دلشان گذاشت و آنها را در اين ميدان هم شكست داد.[۲]

آقای سعید خدائی صفت درمصاحبه باسیمای آزادی دررابطه با محمود عسگری زاده میگوید:‌

مجاهد قهرمان و والامقام، محمود عسگری زاده، میگم که از اون نمونه مجاهدانی بود که همزمان مسؤلیتها و تعهدات بسیار زیاد و متعدد و گاه با شرایط مختلف رو به عهده می گرفت و به خوبی از عهدة انجامش بر می اومد که خب طبیعتا این کار هر کسی نبودش. یکی از کارهای بسیار ارزنده محمود، نوشتن کتاب اقتصاد به زبان ساده است. یادش به خیر که این روزها هم که بحثهای اقتصاد بسیار فعال هست، بخصوص در شرایط کنونی ایران، خیلی یادش می افتیم ما مراجعه به منابع و کتابها داریم. این کتاب اون زمان به مجاهدان و مبارزان و جوانهای انقلابی، کمک بسیار زیادی کرد برای فهم مسائل روز و بخصوص که به زبان بسیار ساده نوشته شده بود و در این کتاب محمود به خوبی تشریح کرده بود که چگونه کار و تلاش انسان هست که منبع و منشأ خلق ارزشهاست و همینطور به خوبی روشن کرده که چگونه بسیاری ازتحولات اجتماعی محصول همین کار و تلاش انسانه و در اثر اون خلق و آفریده میشه

یکی از مجاهدان همرزم، دربارهٔ محمود عسگری‌زاده می‌گوید:[۳]

«محمود از آن مجاهدینی بود که در هر محیطی قرار بگیرند، آن‌راتحت‌تأثیر قرار داده و تغییر می‌دهند. او شخصیت بسیار اکتیو و نافذی داشت. از آن دسته انقلابیونی بود که در آن واحد می‌توانند در زمینه‌های مختلف فعال و تأثیرگذار باشند. مثلاً در همان‌حال که عضو کمیته مرکزی سازمان بود و مسئولیتهای سنگینی به‌عهده داشت، در حرکتها و اعتصابهای دانشجویی نیز بسیار فعال بود و همچنین بار معیشت خانواده خود را نیز به‌دوش می‌کشید. محمود به‌خاطر شخصیت فعال و نافذش در ارتباط با قشرها محروم با استقبال گرم آنها روبه‌رو بود و از این طریق امکانات زیادی را برای سازمان فراهم می‌آورد. به‌علت همین ویژگیها، به‌لحاظ امنیتی، عادیسازی بالایی داشت و کسی نمی‌توانست به‌موقعیت سازمانی و تشکیلاتی او پی ببرد. محمود در دانشکده علوم بازرگانی تحصیل می‌کرد و به‌علت نقشش در سازماندهی اعتصابات دانشجویی، توسط ساواک از دانشکده اخراج شد. اما به‌خاطر محبوبیت زیادی که در دانشکده و در بین دانشجویان داشت، دانشجویان به‌پشتیبانی از او اعتصاب کردند تا این‌که رژیم ناگزیر شد او را به‌دانشکده برگرداند. محمود نسبت به‌محرومان، عشق و دلسوزی خاصی داشت، در سال۴۶ که خدمت سربازی خود را در تبریز با درجه ستوان دومی می‌گذراند، روابط بسیار صمیمانه‌ای با سربازان برقرار کرده بود، ازجمله اقداماتی که او را در میان سربازان بسیار محبوب کرده بود، این بود که باشگاه افسران پادگان را که طبق معمول ارتش شاه، ویژه افسران بود، عمومی کرد تا سربازان نیز بتوانند از آن استفاده کنند. اگر چه افسران از این کار ناراحت و گزیده بودند، اما به‌خاطر محبوبیت بسیار محمود در میان سربازان، نمی‌توانستند واکنشی نشان دهند.»[۳]

محمود عسگریزاده

«اما اوج شخصیت والا محمود را پس از ضربه سال۵۰ و در زندان و تحت اسارت دشمن می‌توان دید. محمود مسئول شاخةاطلاعات سازمان بود، اما به‌علت سادگی ظاهری و در واقع پیچیدگی محمود، ساواک تا ماه‌ها هنوز پی به‌موقعیت و موضع او در سازمان نبرده بود. محمود با سخت‌کوشی خاص خود، اطلاعات بسیار ذیقیمتی از رژیم به‌دست آورده بود، وسعت و دقت این اطلاعات، که در جریان ضربه شهریور ۵۰، به‌دست ساواک افتاد، رژیم شاه را به‌شدت دچار وحشت کرد. ساواک به‌شدت در صدد بود تا در بیاورد که این اطلاعات چگونه و از چه طریق به‌دست‌سازمان افتاده‌است، محمود کلیه‌مسئولیتها را در این زمینه به‌عهده گرفت و افراد شاخه تحت مسئولیت خود را با حسابشدگی بی‌اطلاع جلوه داد و همه اتهامات را متوجه خود کرد، البته این کار به‌بهای به‌جان‌خریدن شدیدترین شکنجه‌ها بود، بعد هم با محمل‌سازیهای دقیق و ایستادگی بر سر آنها، سرنخ این اطلاعات را کور کرد و مانع از آن شد که ساواک از او به‌کس دیگری دست پیدا کند. [۳]

محمود عسگری زاده در کتاب اقتصاد بزبان ساده[۴] راجع با مسائل اقتصادی، هدف اقتصاد را چنین بیان کرد:

هدف علم ” اقتصاد خلق‌ها “ در حال حاضر بایستی بسیج نیروهای مادی و معنوی خلق برای از بین بردن دشمنان خلق باشد، این هدفی است از علم اقتصاد که شرائط حاکم برجهان آنرا بما می‌آموزد. تا زمانیکه دشمنان خلق‌ها برجهان حاکم‌اند هدف تولید، هدف اعمال اقتصادی باید کمک به نابودی این جباران و خون‌خواران باشد. جز این هدفی برای علم” اقتصاد خلق “ نمی‌شناسیم و این تعریف اقتصاد و هدفش در عصر حاضر است. در عصریکه امپریالیسم فزون‌طلب زندگی می‌کند و خشم امپریالیسم خرمن بقای خلق‌ها را می‌سوزاند، هیچ راهی برای ترقی در برابر خلق‌های جهان وجود ندارد، مگر آنکه علم اقتصاد مربوط به خود را برگزینند، تولید را در جهت نابودی امپریالیسم و سگ‌های زنجیریش هدایت کنند. هرکسی جز این کند و هرکسی تولید و ابزار تولید را در جهت ” اقتصاد مصرف “ به کار اندازد، خائن است و به خلق‌های جهان خیانت می‌کند. هرکس از تولید و از نیروی کارخلقها برای تجمل و خرج‌های ضروری و مصرف کالاهای بیهوده را رواج دهد، یعنی اقتصاد مصرف را ترویج نماید، خائن به توده‌ها است.

روزنامه اطلاعات سال ۱۳۵۱

ودرقسمتی دیگرمیگوید[۴]:

که اقتصاد بهترین تجلیگاه عدالت اجتماعی است. در جامعه ایکه ثروت‌ها درست و عادلانه توضیع نمی‌شود، خدا و انسانیت در آن حاکم نیست. او به این گفته علی خوب ایمان داشت که نباید در برابر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم ساکت نشست.

دستگیری

در شهریور ۱۳۵۰ , در شرایطی که رژیم شاه در تدارک برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در آبان همان سال بود، ضربه بزرگ اول شهریور فرود آمد. علت این ضربه ارتباط ناصر صادق با یک توده ای پیشین بود که به استخدام ساواک شاه درآمده بود اما داعیه مخالفت بارژیم شاه داشت. مأموران ساواک شاه آنچنانکه بعداً مقام امنیتی ساواک درزمستان ۱۳۵۰ در تلویزیون رژیم شاه فاش کرد، بعضاً با ۲۵ موتورسیکلت، ناصر صادق را که خود قهرمان ژیمناستیک دانشگاه و موتورسوار بسیار ماهری بود، تعقیب می‌کردند و از این طریق طی چند ماه به‌شماری ازپایگاه‌های مجاهدین و ارتباطات آنها با یکدیگر در تهران پی بردند.

در جریان دستگیریها و تهاجمات پیاپی ساواک که از بعد از ظهر روز اول شهریور ۱۳۵۰ آغاز شد و تا ۲ ماه هر روز ادامه داشت، بنیانگذاران سازمان، همه اعضای مرکزیت و بیش از ۹۰درصداعضاء دستگیر شدند. . همچنین کلیه امکانات و تسلیحات سازمان به چنگ ساواک افتاد.

قطعه ۳۳ بهشت زهرا
عکس مزار محمود عسگریزاده

علی باکری، ناصر صادق، محمود عسگری زاده، رضارضایی، محمد بازرگانی و مسعود رجوی همراه با بنیانگذار سعید محسن در همان روز اول شهریور دستگیر شدند.

تیرباران

محمود عسگری زاده، عضو برجسته مرکزیت مجاهدین در ۴ خرداد۵۱ همراه با بنیانگذاران سازمان مجاهدین محمد حنیف نژاد ،سعید محسن و رسول مشکین‌فام عضو مرکزیت

مجاهدین توسط شاه تیرباران گردید.[۵]مزار آنها در قطعه ۳۳ بهشت زهرا می‌باشد.

منابع