رضا رضایی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
رضا رضایی
رضا رضایی.JPG
رضا رضایی
زادروز۱۳۲۷
تهران
درگذشت۲۵ خرداد ۱۳۵۲
تهران خیابان غیاثی
تحصیلاتدانشجوی دندانپزشکی
از دانشگاهتهران
پیشهعضوکمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران
سال‌های فعالیتدهه ۵۰
نقش‌های برجستهفرار از زندان شاه
حزب سیاسیسازمان مجاهدین خلق ایران
آثارآرم سازمان مجاهدین خلق ایران
خویشاونداناحمد رضایی، مهدی رضایی، آذر رضایی، مهین رضایی، خلیل رضایی، مادر رضایی‌ها

رضا رضایی (زاده ۱۳۲۷- درگذشته ۲۵ خرداد ۱۳۵۲) فرزند عزیز رضایی و حاج خلیل رضایی از اعضای کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران بود که در سال ۱۳۴۴ سال به سازمان مجاهدین به مجاهدین خلق ایران پیوست. رضا رضایی یکی از اعضای خانواده مشهور رضایی‌ها است. ۶ نفر از اعضای این خانواده در جریان مبارزه با رژیم شاه و رژیم خمینی جان باختند و تعداد دیگری از کادرهای برجسته‌ی مجاهدین هستند. از جمله احمد رضایی و مهدی رضایی پیش از انقلاب جان باختند. مهدی رضایی در یک دادگاه به اعدام محکوم شد و احمد رضایی در محاصره ساواک با کشیدن نارنجک به زندگی خود پایان داد و تعدادی از مأموران ساواک را نیز کشت. رضا رضایی پس از دستگیری و شکنجه‌های فراوان در یک طرح پیچیده توانست از طریق یک حمام عمومی که دارای دو در بود از دست ساواک فرار کند. او ساواک را قانع کرده بود که با یکی از اعضای مجاهدین در حمام قرار دارد و سپس توانست از در دوم حمام بگریزد. او با فرار از زندان توانست تشکیلات مجاهدین را که به دلیل دستگیر‌های دچار تنش شده بود، مجددا سازماندهی و بازسازی نماید. رضا رضایی در ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ در محاصره ساواک در یک درگیری مسلحانه جان باخت. رضا رضایی طراح آرم سازمان مجاهدین است.[۱]

کودکی و تحصیلات

رضا در سال ۱۳۲۷در خانواده‌ای متوسط در یکی از محلات جنوبی تهران بدنیا آمد، پدرش حاج خلیل رضایی از هواداران سرسخت دکتر محمد مصدق بود. او دانش آموز دبیرستان بود که جنبش مردمی ۱۵ خرداد ۴۲ پیش‌آمد و شاهد شورش و خشم مردم و نیز سرکوب رژم شاه بود. رضا با جوانان همسن وسال خودش بر سر موضوعاتی که آنروزها مطرح بود ـ از جمله فعالیتهای جبهه ملی و نهضت آزادی و مبارزات روحانیت و اعتصاب‌های بازار ـ بحث می‌کرد ودر جلسات علنی و مخفی مخالفان شاه شرکت داشت و با مسائل جدی سیاسی آشنا شد.[۱] ورود به دانشگاه تهران و تحصیل در رشته دندان‌پزشکی شرایط بهتری برای آشنایی با انقلابیون و همفکرانش برای او فراهم آورد.[۱]

آشنایی با سازمان مجاهدین

رضارضایی از اولین کسانی بود که بدنبال تشکیل هسته اولیه سازمان مجاهدین درسال ۱۳۴۴ به همراه برادر بزرگترش احمد رضایی به این سازمان پیوست و به دلیل شایستگی‌ها و صلاحیتی که از خود نشان داد، با آموزش‌ها و تعالیم بنیانگذاران سازمان، در سال ۱۳۴۹ به عضویت کمیته مرکزی سازمان درآمد.[۲]

اعزام به فلسطین

رضا درتابستان ۴۹ همراه یک گروه ۴ نفری از همرزمانش راهی پایگاه‌های انقلاب فلسطین شد. دوران اقامت او درپایگاه‌های مقاومت فلسطینی، تجارب ارزنده ای برای او و سایر کادرها به همراه داشت. پس از بازگشت از فلسطین و در مرحله‌ای که سازمان مجاهدین درپی کسب آمادگی‌های لازم برای شروع عملیات‌های چریکی بود، رضا که علاوه برتسلط کافی بردیدگاه‌های نظری و ایدئولوژیک سازمان، بلحاظ عملی و کارایی تکنیکی و نظامی نیز از توانمندی‌های بسیاری برخوردار بود، نقش مهمی ایفا کرد.[۲]

دستگیری و زندان

درجریان یورش ساواک به سازمان دراول شهریور ۵۰، رضا رضایی دستگیرشد. او درزندان ضمن تماس باسایر اعضای مرکزیت و مسئولان سازمان، توانست اطلاعات و تجارب آنان را در زمینه‌های بازجویی و تاکتیک‌های پلیس و ساواک و نیزاخبار و اطلاعات مربوط به سازمان را جمع‌آوری کند. پس از فرار از زندان، او این اطلاعات و تجارب را در اختیار همرزمانش قرار داد. در همان چند ماهی هم که درزندان بود چندین بار با خارج از زندان ارتباط گرفت و درهمان زمان نیزاطلاعات با ارزشی را به بیرون منتقل ساخت.[۲]

فرار از زندان و فعالیت‌های بعد از آن

رضا رضایی
رضا رضایی

فرار رضا رضایی از زندان ساواک یکی از مهمترین وقایع در تاریخچه سازمان‌های انقلابی و مبارزه علیه شاه بود. این فرار یک ضربه به دستگاه امنیتی ساواک هم بود. ساواک بعد از دستگیری رضا در شهریور ۱۳۵۰ وی را تحت فشار گذاشته بود تا بتواند به برادرش احمد دسترسی پیدا کرده و وی را دستگیر کند. رضا برای اینکه بتواند طرح فرارش را پیاده کند، به بهانه پیدا کردن محل قرارهای احمد، چند روز نیروهای امنیتی ساواک را در خیابانها می‌گرداند. یکروز در حین جستجوی ظاهری برای پیدا کردن احمد وارد حمامی می‌شود که از قبل آنرا شناسایی کرده بود. وی به مأمورین ساواک می‌گوید که جلوی درب منتظر بمانند تا او وارسی کند آیا احمد که معمولاً به آنجا تردد دارد، داخل حمام هست یا نه. به این ترتیب وی داخل شده و از درب دیگر حمام خارج شده و از دست ساواک می‌گریزد. گفته می‌شود اصلطلاح دو دره کردن از همین حرکت رضا رضایی در بین مردم مرسوم می‌شود.[۳]

رضارضایی از آذرماه سال۵۰ که از زندان شاه گریخت، تا خرداد سال۵۲، در رأس تشکیلات مجاهدین قرار داشت، در آن زمان اغلب اعضا و همه کادر مرکزی سازمان در زندان بودند. رضا علاوه بر کار فرماندهی نظامی و هدایت امور تشکیلاتی سازمان، چندین کتاب و جزوه آموزشی هم منتشر و آنها را درمیان جوانان و دانشجویان توزیع کرد.[۴]

رضا در چند ماهی که در زندان اوین بود توانست با تمام اعضای سازمان تماس بگیرد و اخبار و اطلاعات مربوط به بازجوییها را تحت نظر بنیانگذار سعید محسن تدوین کند و از زندان خارج کند. او تجارب بازجویی‌ها و درس‌های شیوه درست برخورد با دشمن و تجارب سازماندهی و تاکتیک‌های مبارزه با ساواک را که محصول کار سازمان مجاهدین و سایر گروه‌های مبارز در زندان بود، به‌صورت یکی از ارزنده‌ترین دستاوردهای جنبش مسلحانه تدوین کرد و به تمام نیروهای مبارز منتقل کرد.[۵]

طراحی آرم سازمان مجاهدین

آرم سازمان مجاهدین .jpg

هنگامی که ضربه سال۵۰ تمام مرکزیت سازمان را دربرگرفت و همه به‌زندان افتادند، مجاهدین هنوز نام و نشان و آرم رسمی اعلام‌شده‌ای نداشتند. رضا مأموریت ترسیم و اعلام آن را برعهده گرفت. رضا در این طرح توانست ارزش‌ها و محتوای ایدئولوژیک و نقطه نظرهای اقتصادی‌ـ اجتماعی و سیاسی مجاهدین را با نهایت اختصار و گویایی، با زبان سمبل‌هایی که در آرم سازمان به کار برده‌است، مجسم سازد.[۵]

خاطرات رضا رضایی

رضارضایی یکی از خاطراتی را که با بنیانگذاران سازمان داشت را چنین بیان می‌کند.

آن روز را به یاد می‌آورم که تابستان سال۴۴ بود. با سعید (محسن) و محمد (حنیف‌نژاد) و احمد (رضائی) به کوه رفته بودیم. هنوز سازمانی درکار نبود. محمد و سعید و احمد روی «مسئولیتِ» (انسانهای آگاه) تکیه می‌کردند؛ و من در آن روز محصل بودم و زیاد از کار سر درنمی‌آوردم. برایشان آتش روشن کردم؛ هیزم جمع کردم؛ چای درست کردم و ظهر که شد برایشان غذا درست کردم. محمد برایمان قرآن می‌خواند و من تمام تنم می‌لرزید. برای اولین بار بود که در آن روز احساس کردم که مسلمانان صدر اسلام چه احساسی در مقابل قرآن داشتند. من افتخار می‌کنم که از اولین روزهای تشکیل سازمان به آن پیوستم و از اولین اعضای آن بودم. برای من زندگی جدیدی بود و من بی‌هیچ تردیدو هیچ ماجراجویی آن را پذیرفتم. با کمال اشتیاق…»

نامه‌های رضا رضایی

رضا رضایی بعد از فرار از زندان در نامه‌ای خطاب به افکار عمومی ایران و جهان، ضمن شرح چگونگی فرار خود نوشت:

«... گوش‌های خود را خوب بازکنید وفریادهای جانخراش پاک‌ترین فرزندان این مرز وبوم را درزیرشکنجه‌های سبعانهٔ ساواک بشنوید فریاد اعتراض بلند کنید واین فریاد را به گوش جهانیان برسانید. چشمان خود را باز کنید و به زخم‌های عمیق و بدن‌های کبود شده از شلاق آنها نگاه کنید، برای آنکه معنای چهارساعت روی اجاق برقی شکنجه دیدن را درک کنید آتش سیگاری را بدستتان نزدیک کنید …»[۶]

در پایان‌نامه وضع مردم رنجدیدهٔ ایران را چنین توصیف می‌کند:

«... شرایطی که گفتم وضع زندان‌ها خیلی بهتر از وضعیت میلیون‌ها هموطن غیر زندانی ماست هموطنانی که برای یک لقمه نان درمانده اند و میوه‌ها را حتی به اسم نمی‌شناسند و دسته دسته از گرسنگی و فقر و مرض می‌میرند، هموطنان قالی‌باف ما که رنگ آفتاب را نمی‌بینند و در زیرزمین‌های نمناک و کم‌نور بادستمزد کم وخوراک ناچیز روزگار می‌گذرانند…»[۶]

درگذشت رضا رضایی

رضارضایی درجریان یک حادثه تصادفی، در محل استقرار خود در خانه‌ای در خیابان غیاثی (جنوب‌شرقی تهران) توسط ساواک مورد حمله قرار گرفت، از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید و با این که پایش شکسته بود، برای شکستن حلقه محاصره، با مأموران ساواک درگیر شد. ساواک تعداد زیادی از مأموران خود را برای دستگیری وی وارد صحنه کرد. سرانجام پس ‌از جنگ و گریزی دو ساعته مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به شهادت رسید.[۴]

تأثیر شهادت رضا رضایی بر انقلابیون

خبرگذاری فلسطینی «وفا» شرح حال و اقدامات انقلابی رضا رضایی و سازمان مجاهدین رانقل کرد و درپایان چنین نوشت:

«خبرگزاری فلسطین احساسات گرم وآتشین خلق فلسطین و مبارزین فلسطینی را نسبت به شهادت مجاهد ایرانی، رضا رضایی که درراه انقلاب مشترک خلق‌های منطقه.[۷].. به شهادت رسید اعلام می‌دارد. انقلابیون فلسطین درحالی که برادر و همرزم خود را وداع می‌گویند با تأکید اعلام می‌دارند که مبارزهٔ خلق ایران و پیشگامان مسلح او روز به روز اوج بیشتری خواهد گرفت و به طور قطع مبارزة کلیهٔ خلق‌های تحت ستم پیروزی حتمی ونهایی را به دنبال خواهد داشت»

الثوره ارگان سازمان آزادی بخش فلسطین دوبار عکس رضا را چاپ کرد و مطالبی دربارهٔ جنبش مسلحانهٔ خلق ایران نوشت.[۷]

الهدف ارگان جبههٔ خلق برای آزادی فلسطین رضا را شهید انقلاب ایران و فلسطین خواند.

انقلابیون عمان (ظفار) شهادت رضا را تسلیت گفتند و روزنامه‌های ملی و مترقی دربیروت بغداد و عدن و نیز جراید مختلفی دراروپا دربارهٔ شهادت او مطالبی نوشتند.[۷]

روزنامه ژاپنی «شین سایوکو» که بین کارگران ژاپن نفوذ زیادی دارد درشمارهٔ ۲۰اوت ۱۹۷۳ همراه با عکسی از رضا شرح حال و نامهٔ او را خطاب به افکار عمومی جهان چاپ کرد.[۷]

منابع

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ از انتشارات سازمان مجاهدین خلق ایران فروردین 1353-اززندگی انقلابیون درس بگیریم
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ نشریه مجاهد شماره ۲۰۷–۲۴ خرداد ۱۳۶۳
  3. خاطرات صمد سیاهکلاه
  4. ۴٫۰ ۴٫۱ سایت سازمان مجاهدین خلق ایران-سالگرد شهادت رضا رضائی
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ نشریه مجاهد شماره ۴۰۵–۱۷ شهریور ۱۳۷۷
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ نشریه مجاهد شماره 88- 25 خرداد1359
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ هفتمین سالگرد شهادت رضا رضایی نشریه مجاهد شماره 88-25 خرداد 1359