مرجان

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
شهلا صافی ضمیر (مرجان)
مرجان.JPG
اطلاعات
نام اصلیشهلا صافی ضمیر
نام مستعارمرجان
تولد۲۳ تیر ۱۳۲۷
ملیتایرانی
سبک‌(ها)پاپ
استاد(ها)بابک بیات
حرفه(ها)بازیگر-خواننده
زمینهٔ فعالیتسینما-تلویزیون- خواننده پاپ-خبرنگار
سال‌های فعالیت۴۹ سال
هنرمندان همکارپرویز مقصدی-فریبرز لاچینی -منوچهر چشم آذر-محمدعلی فردین-فریدون ژورک-نعمت‌الله گرجی-محمد شمس-آندرانیک آساطوریان
تحصیلاتدیپلم
علت معروف‌شدنبازیگری-خوانندگی در ترانه کویر دل
آلبوم معروفکویر دل-سکه ماه

مرجان، با نام اصلی شهلا صافی‌ضمیر (متولد ۱۳۲۷ در تهران- درگذشت در ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ در آمریکا) در خانواده‌ای فرهنگی به دنیا آمد. پدرش یک مدیر در وزارت راه و مادرش معلم بود. او پس از تحصیلات ابتدایی و در حالی که نوجوانی بیش نبود، پس از نام‌نویسی برای مجری‌گری برنامه کودکان از میان انبوهی از داوطلبان برای این‌کار انتخاب شد و به عنوان یکی از گویندگان برنامه کودک تلویزیون ملی ایران «ثابت پاسال» آغاز به کار کرد. مرجان در همان زمان به تحصیل در زمینهٔ خبرنگاری و کار برای مجلهٔ اطلاعات کودکان روی آورد.

مرجان در سن ۲۱ سالگی با مهدی علی‌محمدی گوینده و دوبلور رادیو ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری به نام پوپک بود.[۱] مرجان در جوانی وارد دنیای سینما شد. اولین فیلمی که مرجان در آن بازی کرد دنیای پرامید بود. نام مرجان درهمین فیلم برایش انتخاب شد زیرا در آن زمان خانم شهلا ریاحی بازیگر سینما و تئاتر ایران بسیار مشهور بود.[۲] مرجان پس از مدتی به دلیل محدودیت‌هایی که همسرش برای او در کار هنری ایجاد می‌کرد از وی جدا شد و با فریدون ژورک، کارگردان و تهیه‌کنندهٔ سینما ازدواج کرد.

مرجان پس از مدتی از کار بازیگری دلزده شد. او خود می‌گوید از این که باید جای شخصیت‌هایی بازی می‌کردم که با ذات و خمیرهٔ من در تضاد بودند خشنود نبودم. وی در سال ۱۳۵۴ با بابک بیات و پرویز مقصدی آشنا شد و به دلیل صدای زیبایش به خواندن تشویق شد. اولین ترانهٔ او «دو دونه» ساختهٔ پرویز مقصدی، با تنظیم استاد واروژان بود.[۳] او پس از آن ترانه‌های بسیاری اجرا کرد و به سرعت تبدیل به یکی از خوانندگان محبوب ایران شد.

مرجان پس از انقلاب ضدسلطنتی همچون دیگر هنرمندان زن از خواندن محروم شد. او در تیرماه ۱۳۶۱ به دلیل هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شد و اموالش ضبط گردید. مرجان سال‌ها در زندان به سر برد. هم‌بند شدن او با زنان و دختران مجاهدین که در آن دوران اعدام شدند، تأثیری عمیق بر او گذاشت. مرجان پس از آزادی از زندان، سرانجام در سال ۱۳۸۰ به همراه همسرش فریدون ژورک، کارگردان و تهیه‌کننده سینما به آمریکا رفت. وی در آمریکا از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران بود و در جلسات شورای ملی مقاومت شرکت می‌کرد. همسر وی، فریدون ژورک، از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران می‌باشد. مرجان در این سال‌ها ترانه‌های اعتراضی و اجتماعی زیادی اجرا کرد. او در شامگاه ۱۶ خرداد در اثر ایست قبلی در آمریکا درگذشت.

کودکی و نوجوانی مرجان

مرجان در جوانی
مرجان در جوانی

مرجان، (شهلا صافی‌ضمیر) درسحرگاه بیست و سوم تیرماه ۱۳۲۷، در بیمارستان ورجاوند، واقع در خیابان امیریه تهران، چشم به جهان گشود. پدرش «علی صافی‌ضمیر» از مدیران وزارت راه و مادرش «کبری بهمنی تبری» از معلمان دبستان‌های ابتدایی بود. مرجان کودکی را در پناه خانواده و سرپرستی پدر و مادری آگاه سپری کرد.

در مهرماه ۱۳۳۴ وارد دبستان «سرخوش»، واقع در محله امیریه تهران شد. او پس از اتمام دوران ابتدایی و همزمان با حضور در دبیرستان الوند، واقع در خیابان منیریه، با پدیده اعجاب‌انگیز زمان خود، یعنی تلویزیون آشنا شد که آن روزها عمومیت پیدا نکرده بود. این اتفاق او را به مسیری هدایت کرد که نهایتاً، به شکوفایی استعدادهای نهفته‌اش انجامید. مرجان خود در این باره می‌نویسد:

«آن روزها، خانه‌ای که ما در آن اقامت داشتیم، تنها خانه‌ای بود که در کوچهٔ ما تلویزیون داشت و آنتنی روی بامش بود. این موضوع برای من و خواهر کوچکترم، عامل فخر و غروری کودکانه، نسبت به همسالان محله شده بود. از این تلویزیون، که الزاماً بایستی بعد از ظهرها پس از انجام تکالیف مدرسه به تماشایش می‌نشستیم، برنامه‌ای برای کودکان پخش می‌شد که مجری آن دختر خانمی بود، به نام «عباسه امیرعلائی»، که من به شوق دیدنش بخشی از تکالیف مدرسه را در زنگ‌های تفریح کلاس انجام می‌دادم. سالی گذشت و این مجری محبوب من، به لحاظ سنی ناچار به ترک برنامه شد و من به تشویق مادرم برای گویندگی در این برنامه، که از طریق تلویزیون آگهی می‌شد، نام‌نویسی کردم، خوشبختانه بخت یارم بود و از جمع کثیر داوطلبان این جایگزینی، من انتخاب شدم.»[۴]

انتخاب مرجان به عنوان مجری برنامه کودک، و جلوه توانائی و استعدادش در این رشته، راه را برای ورودش به مجله اطلاعات کودکان، در مقام اولین خبرنگار نوجوان هموارکرد، و او را در عالم مطبوعات با بزرگانی هم چون بهرام افرهی، پرویز قاضی سعید، منصور سپهروند و خسرو ذوالفقاری آشنا کرد.

مرجان برای ادامه تحصیل از کلاس نهم به بعد، خود را به دبیرستان همایون، مقابل دانشگاه تهران منتقل کرد. او تا پایان تحصیلات دبیرستانی و اخذ دیپلم، به خاطر فعالیت‌هایش در تلویزیون و مطبوعات، نه تنها در دبیرستان همایون، بلکه درفضای آموزشی تهران، به موقعیتی ورای سن و سال خود دست یافته بود. این موفقیت‌ها برای او سکویی برای حرکت به جلو شد و او را به دنیای هنرهای نمایشی و سپس موسیقی هدایت کرد.[۵]

مرجان در سینما

مرجان در سال ۱۳۴۸ وارد عرصه سینما شد. او شبی در یک میهمانی خانوادگی، با محمد علی فردین و رضا کریمی، تهیه‌کننده سینما که از شرکای استودیو مهرگان فیلم بود آشنا می‌شود. رضا کریمی که قصد داشت فیلمی به نام دنیای پرامید را با کمک فردین بسازد. فردین در گفتگویی ایفای نقش اول زن را به مرجان پیشنهاد می‌دهد. این فیلم اولین تجربهٔ بازیگری مرجان بود.

مرجان و زنده‌یاد بیک ایمانوردی
مرجان و زنده‌یاد بیک ایمانوردی

در فیلم دنیای پرامید که بر اساس فیلم‌نامه‌ای از سعید مطلبی در استودیو مهرگان تولید شد، فردین، تقی ظهوری، هوشنگ بهشتی و احمد قدکچیان نیز ایفای نقش می‌کردند. با نمایش این فیلم مرجان به جمع ستارگان زن سینمای ایران پیوست. مرجان در این فیلم بازی بسیار خوبی داشت و به همین دلیل پس از نمایش آن با پیشنهادات بسیاری برای بازیگری مواجه شد. مهمترین فلیلم‌هایی که وی در آن‌ها بازی کرد فیلم سکهٔ ماه به همراه ناصر ملک‌مطیعی و فردین بود. مرجان طی هشت سال در ۳۲ فیلم ایفای نقش کرد. فیلم تکیه برباد به کارگردانی همسرش فریدون ژورک، آخرین فیلم او بود. این فیلم از معدود فیلم‌های تولید شده پیش از انقلاب ضدسلطنتی است که پس از انقلاب نیز مدتی در سینماهای تهران و چند مرکز استان نمایش داده‌شد. قسمت‌هایی از این فیلم در شهر آبادان فیلم‌برداری شد.

خوانندگی

مرجان درمصاحبه‌ای با مجله جوانان درسال ۱۳۵۴ می‌گوید:

«تصمیم برای ورود من به عالم موسیقی، شبی در ویلای ما در متل قوی شمال گرفته شد. همکاری بابک بیات با همسرم فریدون ژورک، در زمینه موسیقی متن فیلم، مناسبتی بود، که در یک تعطیلات آخر هفته چند روزی میهماندار بابک بیات، و خانواده ایشان باشیم، شبی دور هم، بابک بیات گفت دریغ است که شنونده صدای بم و گیرای من، تنها اقوام و خانواده باشند، تأیید و تشویق او، تلنگری شد، جهت بازشدن باب گفتگوی بابک بیات با همسرم، برای آموزش و تعلیم من، تا فراگیری راز و رمزخوانندگی.»

مرجان و پله
مرجان و پله
مرجان
مرجان وارد عرصهٔ موسیقی شد

حاصل این تصمیم، دریک دوره کوتاه اما فشرده، منجر به تولید ترانه‌ای شد، به نام «دودونه»، کاری از «پرویز مقصدی» با تنظیم زیبائی از «واروژان»، که اولین بار در برنامه صبح جمعه از رادیو ایران پخش شد و بسیاری را به خود جذب کرد. مرجان در زمانی کمتر از دوسال، بیش از پانزده ترانه از ساخته‌های پرویز مقصدی، فریبرز لاچینی، منوچهر چشم‌آذر، آرش سزاوار، تورج شعبان‌خانی، محمد شمس و اریک ارکانت (تنظیم‌کننده و آهنگساز فرانسوی مقیم ایران) را اجرا کرد، که مشهورترین آنها ترانه‌ای به نام «کویر دل» است. این ترانه زیبا برداشتی از یک ترانه فرانسوی، با اجرای بسیار زیبای «دالیدا» بود که مرجان به توصیه اریک و تنظیم او، در تابستان ۱۳۵۶ اجرا کرد.

اریک آرکانت» یکی از پایه‌گذاران ارکستراسیون هارمونیک و از بانیان تحول موزیک پاپ ایران در دههٔ پنجاه بود.

پخش ترانهٔ کویر دل از رادیو ایران، همزمان شد با انتشار آلبومی از ترانه‌های او، که توسط کمپانی "سی بی اس"، تهیه شده‌بود. به این ترتیب مرجان که ستاره‌ای محبوب سینمای ایران بود، به عنوان یک خواننده موسیقی پاپ نیز به اوج محبوبیت و شهرت رسید. مرجان که به گفتهٔ خود با بازیگری به دلیل روحیاتش دیگر میانه‌ای نداشت، در مورد ورودش به عرصهٔ موسیقی گفت:

«دودونه» اولین ترانه‌ای بود که اجرا کردم، ساخته پرویز مقصدی با تنظیمی از روان شاد واروژان. کمتر از دوسال، بیش از بیست ترانه خواندم و سرخوش از هنر به عرصه موسیقی ایران قدم نهادم. حال دیگر خودم بودم، من بودم که انتخاب می‌کردم چه بخوانم، نه اینکه انتخاب شوم چه کسی را بازی کنم. بعد از دو سال صدایم در هیاهوی انقلاب گم شد و با کودتای آخوندی، بیست و سه سال، درسکوتی سنگین به عزلت نشستم، چرا که از وطن خوانده بودم، ترانه‌ای ازعلیرضا میبدی با آهنگی از شادروان عماد رام.

مرجان پس از انقلاب ضدسلطنتی در سال ۱۳۵۹ به رغم ممنوعیت صدای زنان ترانه‌ای با نام وطن را از علیرضا میبدی با آهنگ بسیار زیبایی از شادروان عماد رام اجرا کرد. این ترانه منجر به دستگیری او برای اولین بار شد، زیرا به طور خاص مضمونی اجتماعی و سیاسی داشت.[۶]

فعالیت‌های سیاسی و دستگیری

مرجان اولین بار در سال ۱۳۵۹ به خاطر اجرای ترانهٔ وطن دستگیر شد. او می‌گوید پاسداران در حمله به خانه‌اش ویولن پرویز یاحقی را شکستند و مدت یک ماه به شکنجه و آزار او پرداختند. ترانه وطن با شعری از علیرضا میبدی و ساختهٔ عماد رام یک ترانه میهنی بود. ویلای او پس از دستگیری ضبط شد و ممنوع از کار گشت. مرجان دو سال پس از آزادی بار دیگر در تیرماه ۱۳۶۱ در خانه‌اش، واقع درخیابان پاسداران به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شد و به زندان رفت. مرجان در بند زنان با بسیاری از زندانیان سیاسی، به ویژه دختران و زنان مجاهد هم‌بند و شاهد شکنجه و اعدام بسیاری از آن‌ها بود. امری که تأثیر عمیقی بر وی گذاشت. مرجان خاطرات بسیاری از دوران زندان خود و مشاهداتش نقل کرده‌است.

مرجان وهمسرش
مرجان وهمسرش

خروج مرجان از ایران

مرجان در سال ۱۳۸۰، ناچار به خروج از کشور شد و به همراه همسرش فریدون ژورک به آمریکا رفت.

مرجان در یکی از اجراهای خارج کشور.
مرجان دریکی از اجراهای خارج از کشور.

مرجان در آمریکا نیز به فعالیت‌های سیاسی ادامه داد و در زمرهٔ هواداران سازمان مجاهدین خلق به همکاری با آنان پرداخت. اولین کار هنری او در خارج از کشور خواندن ترانه‌ای بنام «رهایی» به مناسبت اعتراض‌های مردمی، در ایران بود، ملودی این آهنگ توسط مرجان، بر روی سروده‌ای از همسرش، فریدون ژورک، با تنظیم پرویز رحمان‌پناه، ساخته‌شد. او برای اولین بار پس از ۲۶ سال سکوت، در اجتماع بزرگ کنگرهٔ ایرانیان در واشینگتن دی سی حضور پیدا کرد و ترانه‌ای را با نام رویش ناگزیر بر اساس شعری از شهریار داور با آهنگسازی محمد شمس اجرا کرد.[۷]

مرجان در مصاحبه‌ای با مجله جوانان که درلس‌آنجلس منتشر می‌شود، رسماً اعلام کرد که صدای من از این پس تا آزادی هم میهنان دربندم سلاح من است، و ترجیح می‌دهم، این صدا را نه درکنسرت‌ها که در کنواسیون‌های مبارزاتی شورای ملی مقاومت، علیه آخوندهای حاکم برکشورم به کار بگیرم.

مرجان پس از آن ده‌ها ترانه با همکاری هنرمندان مجاهد اجرا و منتشر کرد. از جملهٔ آن‌ها می‌توان از ترانهٔ قدغن، وقت‌براندازی، چی بگم (برای شهدای تظاهرات سراسری ایران)، ترانهٔ شهیدای شهر (اجرای مشترک)، پرچم و … نام برد.

ترانه‌های مرجان

مرجان در طول عمر هنری خود ده‌ها ترانه پیش انقلاب اجرا کرده‌است. وی همچنین پس از انقلاب و سفر به آمریکا در همکاری با هنرمندان شورای ملی مقاومت ایران و مجاهدین خلق ترانه‌های مختلفی را اجرا نموده‌است.

ترانه‌های مرجان پیش از انقلاب

نام ترانه ترانه‌سرا آهنگ‌ساز تنظیم
کویر دل بهروز رضوی ملودی ترکی اریک
قصه روح‌انگیز بنیادلو اریک اریک
گمشده بهروز رضوی فریبرز لاچینی اریک
کی صدا کرد منو آرش سزاوار آرش سزاوار اریک
من همینم آرش سزاوار پرویز مقصدی اریک
سکهٔ ماه وحید سالخورده آرش سزاوار اریک
خونه خالی شهین حنانه تورج شعبان‌خانی اریک
پرندهٔ تنها روح‌انگیز بنیاد لو اریک اریک
شوخ اردلان سرفراز فرید زلاند منوچهر چشم‌آذر
قُمری شهین حنانه تورج شعبان‌خانی اریک
تکیه بر باد اردلان سرفراز تورج شعبان‌خانی اریک
جفت سلیمان علی حاتمی مجتبی میرزاده مجتبی میرزاده
تکیه بر باد اردلان سرفراز تورج شعبان‌خانی اریک
گمشده بهروز رضوی فریبرز لاچینی اریک ارکانت
سکهٔ ماه حسین منزوی آرش سزاوار آرش سزاوار
من همینم آرش سزاوار پرویز مقصدی پرویز مقصدی
حسود آرش سزاوار پرویز مقصدی منوچهر چشم‌آذر
خونه خالی شهین حنانه تورج شعبان‌خانی اریک
قمری شهین حنانه تورج شعبان‌خانی تورج شعبان‌خانی
کی صدا کرد منو آرش سزاوار آرش سزاوار اریک
دودونه ابراهیم شکیبایی پرویز مقصدی واروژان
پرندهٔ تنها روح‌انگیز بنیادلو اریک ارکانت اریک ارکانت
کویر دل اردلان سرفراز تورج شعبان‌خانی اریک
شکسته - وطن علیرضا میبدی محمد شمس عماد رام
قصه روح‌انگیز بنیادلو اریک اریک
شوخ اردلان سرفراز زولاند منوچهر چشم‌آذر
جفت سلیمان علی حاتمی مجتبی میرزاده مجتبی میرزاده
سوگند تورج نگهبان محمد شمس محمد شمس
وطن علیرضا میبدی عماد رام محمد شمس

ترانه‌های مرجان پس از انقلاب

نام ترانه ترانه‌سرا آهنگ‌ساز تنظیم
رهایی فریدون ژورک مرجان پرویز رحمان پناه
رویش ناگزیر شهریار دادور محمد شمس محمد شمس
قدغن
وقت براندازی
چی بگم
میهنی می‌سازیم
شهیدای شهر
پرچم
فریاد بی صدا
وقت براندازی
بی بهونه
چشم به راه
بی‌بهونه
ریمیکس ترانه‌های قدیمی
آرزو
اعجاز
اوین بگو محمد شمس

درگذشت

مرجان، شهلا صافی‌ضمیر در شامگاه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ در امریکا در شهر لس‌آنجلس در بیمارستانی بر اثر ایست قلبی درگذشت.

واکنش‌ها به درگذشت مرجان

تلویزیون سیمای آزادی و شورای ملی مقاومت درگذشت او را تسلیت گفتند. او از همراهان شورای ملی مقاومت بود.

پیام تسلیت مریم رجوی

سلام بر مرجان صدای شورش زن ایرانی در برابر نظم ارتجاعی حاکم.

از درگذشت نابهنگام هنرمند محبوب ایران، مرجان عزیزم بسیار متاثرم. قبل از او هم معصومه عزیزم، معصومه جوشقانی، از زندانیان همان زمان، پر کشید.

سال‌های پر درد و شکنجه و زندان مرجان در کنار زنان مقاوم و مجاهد، روح آزاده و وجدان نا آرام او را به راهی نو برای آزادی مردم و میهنش سمت داد.

در سال‌های تبعید در کنار مجاهدین و مقاومت ایران قرار گرفت و طی دو دهه با شور و اشتیاق و با صدای روحبخش و لطیف‌اش، صدای دختران و زنان ستمدیده میهنمان شد و در میان اندوه شب با صدایش از روز خبر می‌داد و روشنایی.

او با شورش‌اش بر آنچه که بود و هست، بر این حقیقت گواهی داد که تعهد انسان به آزادی، بزرگ‌ترین سرمایه اوست و در دوران تاریک ارتجاع و اختناق، هنرمند مردمی باید به این تعهد بزرگ بپیوندد.

براستی زنان هنرمندی مثل مرجان و مرضیه که به‌ مبارزه و مقاومت برخاستند،‌ رنج‌های زن ایرانی و خواست پرقدرت او برای رهایی را نمایندگی کردند.

خواهر بسیار عزیزی را از دست دادم اما می‌دانم که خواهران مجاهدش به‌خصوص خواهران هم‌بندش و دختران شورشگر ایرانی که برای آزادی به‌پا می‌خیزند، جای خالی او را پر خواهند کرد.

به آقای ژورک و خانواده محترمش، به همکاران هنری او، به یکایک هنرمندان آزاده و جامعه هنرمندان ایران و به خانواده بزرگ مقاومت تسلیت می‌گویم.

مرجان عزیزم همیشه با ماست و سرود آزادی می‌خواند، سرودی که قطعاً به حقیقت خواهد پیوست.

صدای مرجان، قدرت انتخاب و تعهدش به آزادی و مردم ایران، نیروبخش فرزندان قیام‌آفرین این میهن به‌ویژه دختران شورشگر است. صدایی که در فردای آزادی ایران هم، حاضر و همراه و طنین‌انداز خواهد بود.

صدای «شهیدای شهر»، «طنین زنده‌ام هنوز، صدای من نمرده‌ام، شکستن سکوت یک‌هزاره در ۲۰۹»، سرود «وقت براندازی» و آوای «میهنی می‌سازیم»، بخشی از وجدان غنی، لطیف و تسلیم‌ناپذیر جامعه ایران است.

از یاد نمی‌بریم خروش او علیه آخوندهای حاکم را که «گیرم که می‌زنی. گیرم که می‌کشی، با رویش ناگزیر جوانه چه می‌کنی. با جوجه‌های نشسته در آشیانه چه می‌کنی؟»

و کلمات او خطاب به ‌زن‌ ایرانی از یاد نخواهد رفت که «عزیزانم کمر همت ببندید و به‌عنوان چاوشان این کاروان پرشتاب جلودار میدان مبارزه باشید و به همت و قدرت خودتان باور داشته باشید».

سلام بر مرجان، او رستگار و جاودانه شد.

منابع