مهدی رضایی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه زندگینامه | |||
| اندازه جعبه = | |||
| عنوان =محمد حنیفنژاد | |||
| نام = | |||
| تصویر =محمد حنیف نژاد.jpg | |||
| اندازه تصویر = | |||
| عنوان تصویر =محمد حنیفنژاد | |||
| زادروز = ۱۳۱۸ | |||
| زادگاه =تبریز | |||
| تاریخ مرگ = ۴ خرداد ۱۳۵۱ | |||
| مکان مرگ =تپههای اوین | |||
|عرض جغرافیایی محل دفن= | |||
|طول جغرافیایی محل دفن= | |||
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض شمال--> | |||
|latd=|latm=|lats=|latNS=N | |||
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیشفرض غرب--> | |||
|longd=|longm=|longs=|longEW=E | |||
| محل زندگی = | |||
| ملیت =ایرانی | |||
| نژاد = | |||
| تابعیت =ایرانی | |||
| تحصیلات =دانجشوی رشتهٔ کشاورزی | |||
| دانشگاه =دانشکده کشاورزی کرج | |||
| پیشه = | |||
| سالهای فعالیت = | |||
| کارفرما = | |||
| نهاد = | |||
| نماینده = | |||
| شناختهشده برای = | |||
| نقشهای برجسته =بنیانگذاری سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| سبک = | |||
| تأثیرگذاران = | |||
| تأثیرپذیرفتگان =اعضاء وهواداران سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| شهر خانگی = | |||
| تلویزیون = | |||
| لقب = | |||
| حزب =سازمان مجاهدین خلق ایران | |||
| جنبش = | |||
| مخالفان = | |||
| هیئت = | |||
| دین =اسلام-شیعه | |||
| مذهب = | |||
| منصب = | |||
| مکتب = | |||
| آثار = | |||
| خویشاوندان سرشناس =احمد حنیفنژاد از کادرهای سازمان مجاهدین خلق | |||
| جوایز = | |||
| امضا = | |||
| اندازه امضا = | |||
| وبگاه = | |||
| پانویس = | |||
}} | |||
'''مهدی رضایی''' در ۳۰ تیر ۱۳۳۱در تهران بهدنیا آمد. او در ۱۶سالگی به [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] پیوست. مهدی رضایی دانشجوی سال اول مدرسه عالی بازرگانی بود که در اردیبهشت ۱۳۵۱ پساز ۴سال مبارزه و بهدنبال یک درگیری با ساواک، دستگیر شد. مهدی رضایی درشمار جوانترین اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در سال ۱۳۵۰ بود. <ref>ایران آزاد فردا - [http://iranazadfarda.com/آر-اس-اس/مهدی-رضایی،-گل-سرخ-انقلاب،به-شهادت-رسی-2/ مهدی رضایی، گل سرخ انقلاب، به شهادت رسید]</ref> وی در پگاه ۱۶ شهریور ۱۳۵۱، در حالیکه ۲۰ سال از عمرش گذشته بود، تیرباران شد.<ref name=":5">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5184 گرامیباد سالگرد شهادت گلسرخ انقلاب، مهدی رضایی]</ref> مهدی رضایی بدلیل سن کمش موقع اعدام در بین مجاهدین به "'''گل سرخ انقلاب'''" ملقب شد. | '''مهدی رضایی''' در ۳۰ تیر ۱۳۳۱در تهران بهدنیا آمد. او در ۱۶سالگی به [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] پیوست. مهدی رضایی دانشجوی سال اول مدرسه عالی بازرگانی بود که در اردیبهشت ۱۳۵۱ پساز ۴سال مبارزه و بهدنبال یک درگیری با ساواک، دستگیر شد. مهدی رضایی درشمار جوانترین اعضای [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] در سال ۱۳۵۰ بود. <ref>ایران آزاد فردا - [http://iranazadfarda.com/آر-اس-اس/مهدی-رضایی،-گل-سرخ-انقلاب،به-شهادت-رسی-2/ مهدی رضایی، گل سرخ انقلاب، به شهادت رسید]</ref> وی در پگاه ۱۶ شهریور ۱۳۵۱، در حالیکه ۲۰ سال از عمرش گذشته بود، تیرباران شد.<ref name=":5">سازمان مجاهدین خلق ایران - [https://event.mojahedin.org/events/5184 گرامیباد سالگرد شهادت گلسرخ انقلاب، مهدی رضایی]</ref> مهدی رضایی بدلیل سن کمش موقع اعدام در بین مجاهدین به "'''گل سرخ انقلاب'''" ملقب شد. | ||
نسخهٔ ۲۸ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۱۴:۴۵
مهدی رضایی در ۳۰ تیر ۱۳۳۱در تهران بهدنیا آمد. او در ۱۶سالگی به سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. مهدی رضایی دانشجوی سال اول مدرسه عالی بازرگانی بود که در اردیبهشت ۱۳۵۱ پساز ۴سال مبارزه و بهدنبال یک درگیری با ساواک، دستگیر شد. مهدی رضایی درشمار جوانترین اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۵۰ بود. [۱] وی در پگاه ۱۶ شهریور ۱۳۵۱، در حالیکه ۲۰ سال از عمرش گذشته بود، تیرباران شد.[۲] مهدی رضایی بدلیل سن کمش موقع اعدام در بین مجاهدین به "گل سرخ انقلاب" ملقب شد.
کودکی و نوجوانی مهدی رضایی
آغاز فعالیت سیاسی
دستگیری مهدی رضایی
بعد از اولین سری اعدام دستگیرشدگان سازمان مجاهدین خلق در ۲۹ فروردین ۱۳۵۱ که طی آن ۴ تن از کادرهای سازمان مجاهدین خلق ایران به اسامی ناصر صادق، علی میهندوست، محمد بازرگانی و علی باکری تیرباران شدند، در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۱، پس از اینکه مهدی رضایی، برادر کوچک احمد و رضا رضایی، قراری را در ساعت ۵ بعد از ظهر در میدان ژاله (شهدا) اجرا کرد، برای اجرای قراری دیگر از خیابان خورشید به طرف دروازه شمیران حرکت نمود. در اواسط همین خیابان یکی از اکیپهای کمیتهٔ مشترک به سرپرستی ستوان شهربانی «جاویدمند» به وی مشکوک شد. مهدی که وضع را عادی نیافت، درصدد فرار برآمد؛ لیکن مأموران او را تعقیب کردند و او هم به طرف آنان تیراندازی کرد. گلولههای وی به «ستوان جاویدمند» اصابت کرد ولی خود مهدی توسط بقیه مأموران دستگیر شد.[۲]
محاکمه مهدی رضایی
دفاعیات مهدی رضایی
مهدی در دادگاه نظامی به دفاع از خود پرداخت و اعلام کرد:
«یکی از موارد اتهام من ورود در دسته بهزعم شما اشرار است و من مجبور هستم که این دسته رو معرفی بکنم که بعد معلوم بشه آیا ما شرور هستیم یا نه. برای جواب دادن به این اتهام مجبور هستم که در این مورد توضیحاتی بدهم. باید عرض بکنم که هدف ما چیزی نبوده جز بهروزی انسانها. جز برداشتن هرگونه تبعیض و جز پیاده شدن تعالیم عالی اسلام در جامعه. همانطور که در جلسه گذشته گفتم ما کسانی نبودیم که درد ناراحتی مردم را ببینیم و ساکت بنشینیم. همچنانکه مولای ما علی در خطبه شقشقیه، هنگامی که خلافت را بهدست میگیرند، میفرماید: خداوند از کسانی که به ماهیت این روابط، به ماهیت این مسئله آگاهی دارند، پیمان و عهد گرفته که ساکت ننشینند و از سیری ظالم و گرسنگی مظلوم. این پیمانیست که ما با خدای خود بستیم».[۳]
«من در اینجا به اتهام عشق به خلق و پیکار در راه خلق محاکمه میشوم. هدف ما فراهم آوردن چنان شرایطی است که همه انسانها تحت آن شرایط به آخرین حد کمال و انسانیت برسند».[۴]
متن دفاعیات مهدی رضایی در دادگاه[۵]
اعدام مهدی رضایی
در ۱۶ شهریور ماه ۱۳۵۱ در مطبوعات اعلام شد که مهدی رضایی، پس از محکوم شدن به سه بار اعدام در دادگاه بدوی و تجدید نظر نظامی، تیرباران گردید.[۶][۷]
مهدی رضایی به هنگام دستگیری و محاکمه ۲۰ ساله بود؛ وی در ۱۳۳۱ متولد شد. او به هنگام مخفی شدن و پیوستن به سازمان، دانشجوی سال اول مدرسهٔ عالی بازرگانی بود و به گفته خودش عواطف و عقاید مذهبیاش را مستقیماً از خانواده و برادر بزرگترش احمد رضایی کسب کرده بود.[۶][۷][۴]
شعر احمد شاملو دربارهٔ مهدی
«ابراهیم در آتش»
در اعدامِ مهدی رضایی در میدانِ تیرِ چیتگر
«در آوار خونین گرگ و میش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز میخواست
و عشق را شایسته زیباترین زنان
که اینش
بهنظر
هدّیتی نهچندان کمبها بود
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردی! چه مردی!
که میگفت
قلب را شایستهتر آن
که به هفت شمشیر عشق
در خون نشیند
و گلو را بایستهتر آن
که زیباترینِ نامها را
بگوید.
و شیرآهنکوهمردی از اینگونه عاشق
میدان خونین سرنوشت
به پاشنه آشیل
در نوشت
رویینهتنی
که راز مرگش
اندوه عشق و
غم تنهایی بود.
«ـ آه، اسفندیار مغموم!
تو را آن به که چشم
فروپوشیده باشی!»
«ـ آیا نه
یکی نه
بسنده بود
که سرنوشت مرا بسازد؟
من تنها فریاد زدم
نه!
من از فرورفتن تن زدم.
صدایی بودم من
ـ شکلی میان اشکال ـ
و معنایی یافتم.
من بودم و شدم،
نه زانگونه که غنچهای
گلی
یا ریشهای
که جوانهای
یا یکی دانه
که جنگلی ـ
راست بدانگونه
که عامی مردی
شهیدی.
تا آسمان بر او نماز برد.
من بینوا بندگکی سربهراه نبودم
و راه بهشت مینوی من
بُزروِ طوع و خاکساری نبود
مرا دیگرگونه خدایی میبایست
شایسته آفرینهای
که نواله ناگزیر را
گردن کج نمیکند.
و خدایی
دیگرگونه آفریدم».
دریغا شیرآهنکوهمردا
که تو بودی،
و کوهوار
پیش از آنکه به خاک افتی
نستوه و استوار
مرده بودی.
اما نه خدا و نه شیطان ـ
سرنوشتِ تو را
بتی رقم زد
که دیگران
میپرستیدند».[۴]
۱۳۵۲
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ ایران آزاد فردا - مهدی رضایی، گل سرخ انقلاب، به شهادت رسید
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ سازمان مجاهدین خلق ایران - گرامیباد سالگرد شهادت گلسرخ انقلاب، مهدی رضایی
- ↑ طلوع آزادی - گرامیباد سالگرد شهادت گلسرخ انقلاب، مهدی رضایی
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ سازمان مجاهدین خلق ایران - گلسرخ انقلاب. مهدی رضایی
- ↑ انسانی - دفاعیات مهدی رضایی در دادگاه
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی - محاکمه و اعدام مهدی رضایی
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ مؤسسه مطالعات وپژوهشهای سیاسی - سه بار اعدام برای مهدی رضایی