۱۳٬۱۲۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
او در پاسخ سوال خبرنگار رادیو فردا در علت ترک ایران میگوید:<blockquote>«...این موضوع، یک موضوع نبود. برای اینکه در آن شرایط [و] پیش از آن، افت و خیزهایی در سراسر ایران به وجود آمده بود و قبل از آن هم به هر روی، به خاطر سانسور و بازجویی و تهدید و ممنوعیت فعالیت و این تجربههای شخصی، در جایی قرار گرفته بودم که گُم گیجگی من را در بر گرفته بود. بعد هم به دلیل اینکه آنچه باید در جامعه بر ضد نظام موجود میگذشت، برای من حکم واحدی را نداشت و مانیفست روشن و مشخصی برای جایگزینی وجود نداشت و من هم از هر دو سو تحت تهدید بودم. | او در پاسخ سوال خبرنگار رادیو فردا در علت ترک ایران میگوید:<blockquote>«...این موضوع، یک موضوع نبود. برای اینکه در آن شرایط [و] پیش از آن، افت و خیزهایی در سراسر ایران به وجود آمده بود و قبل از آن هم به هر روی، به خاطر سانسور و بازجویی و تهدید و ممنوعیت فعالیت و این تجربههای شخصی، در جایی قرار گرفته بودم که گُم گیجگی من را در بر گرفته بود. بعد هم به دلیل اینکه آنچه باید در جامعه بر ضد نظام موجود میگذشت، برای من حکم واحدی را نداشت و مانیفست روشن و مشخصی برای جایگزینی وجود نداشت و من هم از هر دو سو تحت تهدید بودم. | ||
یعنی خویشاوندی داشتم که در اداره مخابرات وزارت اطلاعات کار میکرد، او دیده بود و به عمهام گفته بود اسم ایرج در لیست کسانی هست که در حکومت نظامی و این جور چیزها باید مواظب خودش باشد. از سوی دیگر در نشستهایی با دوستان و همکاران یا آشنایانی که داشتم، [شنیدم که] میگفتند باید به یکی از این تفکرها یا تشکلهای موجود، به ویژه بخش مذهبی، اظهار علاقه کنی وگرنه جانت در خطر است... من چارهای ندیدم جز این که بتوانم فرار کنم، پنهان بشوم، سنگر بگیرم، بنابراین آن زمان، سیزدهم آذرماه ۱۳۵۷ گریختم.»<ref name=":1">[https://www.radiofarda.com/a/forty-years-forty-interviews-Iraj-Jannati-Ataei/29804970.html سایت رادیو فردا]</ref></blockquote>و در آخر میگوید:<blockquote>«من آرزویم این است که بتوانند آن چیزی را که ما تجربه نکردیم، تجربه کنند و در جامعهای زندگی کنند که فقر نباشد، ظلم نباشد، اختلاف و تناقض از هر نوعش نباشد، چه جنسیتی، چه از نظر نژادی، چه از نظر طبقاتی. شکنجه نباشد، زندان نباشد، سانسور و سرکوب نباشد، آزادی و برابری باشد، و عدالت اجتماعی.»<ref name=":1" /></blockquote> | یعنی خویشاوندی داشتم که در اداره مخابرات وزارت اطلاعات و جهانگردی کار میکرد، او دیده بود و به عمهام گفته بود اسم ایرج در لیست کسانی هست که در حکومت نظامی و این جور چیزها باید مواظب خودش باشد. از سوی دیگر در نشستهایی با دوستان و همکاران یا آشنایانی که داشتم، [شنیدم که] میگفتند باید به یکی از این تفکرها یا تشکلهای موجود، به ویژه بخش مذهبی، اظهار علاقه کنی وگرنه جانت در خطر است... | ||
من چارهای ندیدم جز این که بتوانم فرار کنم، پنهان بشوم، سنگر بگیرم، بنابراین آن زمان، سیزدهم آذرماه ۱۳۵۷ گریختم.»<ref name=":1">[https://www.radiofarda.com/a/forty-years-forty-interviews-Iraj-Jannati-Ataei/29804970.html سایت رادیو فردا]</ref></blockquote>و در آخر میگوید:<blockquote>«من آرزویم این است که بتوانند آن چیزی را که ما تجربه نکردیم، تجربه کنند و در جامعهای زندگی کنند که فقر نباشد، ظلم نباشد، اختلاف و تناقض از هر نوعش نباشد، چه جنسیتی، چه از نظر نژادی، چه از نظر طبقاتی. شکنجه نباشد، زندان نباشد، سانسور و سرکوب نباشد، آزادی و برابری باشد، و عدالت اجتماعی.»<ref name=":1" /></blockquote> | |||
== منابع == | == منابع == |
ویرایش