امیرپرویز پویان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
ه ناکجا آباد
ه ناکجا آباد
]]
]]
امیرپرویز پویان درسال ۱۳۴۸، به نقد دیدگاه‌های واپس­گرا و راه و روش سیاسی جلال آل­احمد مشغول شد؛ ''خشمناک از امپریالسم و هراسان از انقلاب'' را به صورت نیمه­مخفی پخش کرد؛ و نیز دو داستان کوتاه «بازگشت به ناکجاآباد» و «بازگردیم» را در شماره‌ی ۲ ''فصل‌های سبز'' (آذر ۱۳۴۸) انتشار داد. امیرپرویز پویان برای شناخت بیشتر ساختار اجتماعی- اقتصادی ایران به مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راه یافت؛ اما پس از مدتی به زندگی زیرزمینی روی آورد. در سال ۱۳۴۸ جزوه‌ی معروف  ''ضرورت مبارزه‌ی مسلحانه و رد تئوری بقا'' را نوشت. این جزوه پس از درهم‌آمیزی گروه جزنی- ظریفی با گروه پویان-احمدزاده و پیدایش سازمان چریک‌هایی فدایی خلق در سال ۱۳۴۹، از سوی آن سازمان و دیگر گروه‌های انقلابی بارها و بارها چاپ و در میان روشنفکران ناسازگار با نظم موجود، دست به دست شد.<ref>[https://www.irannamag.com/article/5705 امیرپرویز پویان - سایت ایران نامگ]</ref>  
امیرپرویز پویان درسال ۱۳۴۸، به نقد دیدگاه‌های غیر مترقی و راه و روش سیاسی جلال آل‌­احمد مشغول شد؛ خشمگین ''از امپریالسم و هراسان از انقلاب'' را به‌صورت نیمه‌ ­مخفی پخش کرد؛ و نیز دو داستان کوتاه «بازگشت به ناکجاآباد» و «بازگردیم» را در شماره‌ی ۲ ''فصل‌های سبز'' (آذر ۱۳۴۸) انتشار داد. امیرپرویز پویان برای شناخت بیشتر ساختار اجتماعی- اقتصادی ایران به مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران راه یافت؛ اما پس از مدتی به زندگی زیرزمینی روی آورد. در سال ۱۳۴۸ جزوه‌ی معروف  ''ضرورت مبارزه‌ی مسلحانه و رد تئوری بقا'' را نوشت. این جزوه پس از درهم‌آمیزی گروه جزنی- ظریفی با گروه پویان-احمدزاده و پیدایش سازمان چریک‌هایی فدایی خلق در سال ۱۳۴۹، از سوی آن سازمان و دیگر گروه‌های انقلابی بارها و بارها چاپ و در میان روشنفکران ناسازگار با نظم موجود، دست به دست شد.<ref>[https://www.irannamag.com/article/5705 امیرپرویز پویان - سایت ایران نامگ]</ref>  


در نوشته‌های امیرپرویز پویان، برخلاف مسعود احمدزاده و بیژن جزنی، تأکیدی بر مفاهیم رایج چپ سنتی دیده نمی‌شود. پویان در نقدی که بر جلال آل‌احمد نوشت؛ و در متنی که برای گریز از سانسور رژیم شاه، در قالب مصاحبه بین یک نویسنده و یک منتقد آمریکای لاتین منتشر کرد، جابه‌جا به مفاهیم چپ نو اشاره می کند.
در نوشته‌های امیرپرویز پویان، برخلاف مسعود احمدزاده و بیژن جزنی، تأکیدی بر مفاهیم رایج چپ سنتی دیده نمی‌شود. پویان در نقدی که بر جلال آل‌احمد نوشت؛ و در متنی که برای گریز از سانسور [[محمدرضا پهلوی|رژیم شاه]]، در قالب مصاحبه بین یک نویسنده و یک منتقد آمریکای لاتین منتشر کرد، جابه‌جا به مفاهیم چپ نو اشاره می کند.


توان‌مندی و خلاقیت امیرپرویز پویان در نفوذ کردن به درون آدم‌ها و موقعیت‌ها، تجسم عینی مفاهیم ذهنی و درونی کردن و نقد مفاهیم پیچیده، نه فقط در جزوه‌ی "رد تئوری بقاء"، بلکه در یکی دو داستان کوتاه از جمله "استحاله" و داستان گونه‌ای با عنوان"بازگردیم؟"، در پایان گفت‌وگویی میان سیمون لامارته و آمانوئل آرتری، در نگارش متن همین مصاحبه که برای دور زدن سانسور به‌عنوان ترجمه منتشر شد و در دیگر نوشته‌های او آشکار است.<ref name=":3" />  
توان‌مندی و خلاقیت امیرپرویز پویان در نفوذ کردن به درون آدم‌ها و موقعیت‌ها، تجسم عینی مفاهیم ذهنی و درونی کردن و نقد مفاهیم پیچیده، نه فقط در جزوه‌ی "رد تئوری بقاء"، بلکه در یکی دو داستان کوتاه از جمله "استحاله" و داستان گونه‌ای با عنوان"بازگردیم؟"، در پایان گفت‌وگویی میان سیمون لامارته و آمانوئل آرتری، در نگارش متن همین مصاحبه که برای دور زدن سانسور به‌عنوان ترجمه منتشر شد و در دیگر نوشته‌های او آشکار است.<ref name=":3" />  
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
* بازگشت به ناکجا آباد
* بازگشت به ناکجا آباد
* بازگردیم
* بازگردیم
* در باره‌ی صمد
* درباره‌ی [[صمد بهرنگی|صمد]]
* دانش جدید و ما بعدالطبیعه
* دانش جدید و ما بعدالطبیعه
* رشد اندیشه‌ها
* رشد اندیشه‌ها
* جلال آل احمد؛ خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب
* [[جلال آل احمد]]؛ خشمگین از امپریالیسم، ترسان از انقلاب
* مارکسیست‌ها و مسأله‌ی شرق‌زدگی در ایران؛ دو برخورد، شش نکته<ref>[https://altmag2011.files.wordpress.com/2012/07/pooyan2.pdf مجموعه آثار امیرپرویز پویان] </ref>
* مارکسیست‌ها و مسأله‌ی شرق‌زدگی در ایران؛ دو برخورد، شش نکته<ref>[https://altmag2011.files.wordpress.com/2012/07/pooyan2.pdf مجموعه آثار امیرپرویز پویان] </ref>


خط ۱۷۰: خط ۱۷۰:
امیرپرویز پویان مقاله‌ی  ''به یاد صمد'' را با نام مستعار علی کبیری در آذر۱۳۴۷ در شماره ۵ ''مجله آرش''، دوره سوم، به چاپ رساند. درقسمتی از این مقاله نوشته است:
امیرپرویز پویان مقاله‌ی  ''به یاد صمد'' را با نام مستعار علی کبیری در آذر۱۳۴۷ در شماره ۵ ''مجله آرش''، دوره سوم، به چاپ رساند. درقسمتی از این مقاله نوشته است:


سالهای سال، گرم کار خویش بود. ما چه حرف‌ها که می زدیم. او چه قصه ها که می سرود…
سالهای سال، گرم کار خویش بود. ما چه حرف‌ها که می‌زدیم. او چه قصه‌ها که می‌سرود…
[[پرونده:به یاد صمد.JPG|جایگزین=صمد بهرنگی|بندانگشتی|صمد بهرنگی]]
[[پرونده:به یاد صمد.JPG|جایگزین=صمد بهرنگی|بندانگشتی|صمد بهرنگی]]
بودن” را برگزیده‌ایم، امّا «چگونه بودن» را کمتر اندیشه کرده‌ایم. «چگونه بودن» را دانستن، از آگاهی به «چرا بودن» برمی‌خیزد؛ و آنان که آگاهی خویش را باور دارند، می‌دانند که چگونه باید بود؛ که خوب باید بود. باورداران راستین «تکامل» بی گمان دانندگان راستین «چرا بودن» اند. از آن پس «چگونه بودن» پاسخی نخواهد داشت جز در روند این تکامل، نقشی خلّاق و بی شائبه داشتن.
بودن” را برگزیده‌ایم، امّا «چگونه بودن» را کمتر اندیشه کرده‌ایم. «چگونه بودن» را دانستن، از آگاهی به «چرا بودن» برمی‌خیزد؛ و آنان که آگاهی خویش را باور دارند، می‌دانند که چگونه باید بود؛ که خوب باید بود. باورداران راستین «تکامل» بی گمان دانندگان راستین «چرا بودن»‌اند. از آن پس «چگونه بودن» پاسخی نخواهد داشت جز در روند این تکامل، نقشی خلّاق و بی‌شائبه داشتن.


صمد رهروِ خستگی ناپذیر این روند بود. بنیان‌های جامعه‌ی خویش را می شناخت و از تضادی که بر این بنیان‌ها حکم می‌‏راند، نیک آگاه بود. می اندیشید که تکامل جامعه‌ی بشری در استقرار نهادهایی است که هر گونه تفاوتِ زاده‌ی روابط اجتماعی را در میان انسان‌ها ناممکن سازد و چشم‌انداز جامعه‏‌ای تُهی از نابرابری، صمد را همواره به سوی خود می‌کشید. می دانست که «آگاهی»، به آدمی توان کوه را می‌دهد؛ می‌دانست که شناختن و شناختِ خود را باور داشتن، یعنی نیروی پایان ناپذیرِ عزمِ تاریخ و انسان را به‌هم آمیختن و آن را به خدمتِ تغییر جامعه‌ی خویش درآوردن.
صمد رهروِ خستگی ناپذیر این روند بود. بنیان‌های جامعه‌ی خویش را می‌شناخت و از تضادی که بر این بنیان‌ها حکم می‌‏راند، نیک آگاه بود. می‌اندیشید که تکامل جامعه‌ی بشری در استقرار نهادهایی است که هر گونه تفاوتِ زاده‌ی روابط اجتماعی را در میان انسان‌ها ناممکن سازد و چشم‌انداز جامعه‏‌ای تُهی از نابرابری، صمد را همواره به سوی خود می‌کشید. می‌دانست که «آگاهی»، به آدمی توان کوه را می‌دهد؛ می‌دانست که شناختن و شناختِ خود را باور داشتن، یعنی نیروی پایان ناپذیرِ عزمِ تاریخ و انسان را به‌هم آمیختن و آن را به خدمتِ تغییر جامعه‌ی خویش درآوردن.


می‌خواند، می‌رفت، می‌کوشید، می‌دوید، می‌دید، تجربه می‌کرد، می‌شناخت. از آن گروه معدودی بود که خواندن را با دیدن و تجربه کردن پیوند می‌دهند. نه شناخت و تجربه‌ی دیگررهروان را آیه‏‌ای از سوی خداوندگار می‌دانست، و نه با کج‌اندیشی اعتبار آن را به هیچ می‌گرفت تا برای تنبلی و فرصت طلبی توجیهی روشنفکرانه بسازد. اعتقادی استوار داشت به این که نظر ما تنها در همراهی با شناختن عینی به نیرویی سازنده بدل می‌شود… اکنون صمد رفته است، لیک او به یقین انسانی است که جاریِ جاویدان در رویش فرداست… بکوشیم میراث صمد را بهتر به کار گیریم و برآن بیافزاییم و در این رهگذر، نیک می‌دانیم که آرزوی صمد انتقال این میراث به تمامی انسان‌های ستمدیده روزگار ما بود.<ref>[http://iwae.info/1398/05/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D9%BE%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86/ به یاد صمد؛ امیرپرویز پویان - انجمن نویسندگان ایران در تبعید]</ref>  
می‌خواند، می‌رفت، می‌کوشید، می‌دوید، می‌دید، تجربه می‌کرد، می‌شناخت. از آن گروه معدودی بود که خواندن را با دیدن و تجربه کردن پیوند می‌دهند. نه شناخت و تجربه‌ی دیگر رهروان را آیه‏‌ای از سوی خداوندگار می‌دانست، و نه با کج‌اندیشی اعتبار آن‌را به هیچ می‌گرفت تا برای تنبلی و فرصت طلبی توجیهی روشنفکرانه بسازد. اعتقادی استوار داشت به این که نظر ما تنها در همراهی با شناختن عینی به نیرویی سازنده بدل می‌شود… اکنون صمد رفته است، لیک او به یقین انسانی است که جاریِ جاویدان در رویش فرداست… بکوشیم میراث صمد را بهتر به کار گیریم و برآن بیافزاییم و در این رهگذر، نیک می‌دانیم که آرزوی صمد انتقال این میراث به تمامی انسان‌های ستمدیده روزگار ما بود.<ref>[http://iwae.info/1398/05/%D8%A8%D9%87-%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D8%B5%D9%85%D8%AF-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D9%BE%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86/ به یاد صمد؛ امیرپرویز پویان - انجمن نویسندگان ایران در تبعید]</ref>  


سعید سلطانپور به یاد امیرپرویز پویان این شعر را سروده است:
سعید سلطانپور به یاد امیرپرویز پویان این شعر را سروده است:
۱٬۳۵۰

ویرایش