کاربر:Khosro/صفحه تمرین صادق شرفکندی: تفاوت میان نسخه‌ها

(اصلاح املا، اصلاح سجاوندی، اصلاح ارقام)
خط ۶۹: خط ۶۹:


== زندگی و تحصیلات ==
== زندگی و تحصیلات ==
[[پرونده:صادق شرفکندی؛3.JPG|جایگزین=دکتر صادق شرفکندی|بندانگشتی|290x290پیکسل|دکتر صادق شرفکندی]]
صادق شرفکندی در روز ۲۱ دی ۱۳۱۶، در روستای «ته‌ره‌غه» از توابع شهر بوکان به دنیا آمد. او در دوران کودکی تحت سرپرستی برادر بزرگترش شاعر کُرد «هه‌ژار» قرار گرفت. دوران کودکی آقای شرفکندی هم‌زمان بود با تأسیس جمهوری کردستان و گسترش مبارزات آزادی‌خواهانه مردم کردستان که تصاویر و رخدادهای آن مرحله از تاریخ ایران و کردستان در اندیشه‌ی او نقش بست.
صادق شرفکندی در روز ۲۱ دی ۱۳۱۶، در روستای «ته‌ره‌غه» از توابع شهر بوکان به دنیا آمد. او در دوران کودکی تحت سرپرستی برادر بزرگترش شاعر کُرد «هه‌ژار» قرار گرفت. دوران کودکی آقای شرفکندی هم‌زمان بود با تأسیس جمهوری کردستان و گسترش مبارزات آزادی‌خواهانه مردم کردستان که تصاویر و رخدادهای آن مرحله از تاریخ ایران و کردستان در اندیشه‌ی او نقش بست.


خط ۷۹: خط ۸۰:


=== مراحل ترقی در حزب ===
=== مراحل ترقی در حزب ===
[[پرونده:صادق شرفکندی22.jpg|جایگزین=صادق شرفکندی|بندانگشتی|320x320پیکسل|صادق شرفکندی]]
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، حزب دموکرات کردستان فعالیت‌های علنی خود را در سال ۱۳۵۸، آغاز کرد و صادق شرفکندی در اسفندماه همین سال در کنگره‌ی چهارم حزب، به‌عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب گردید و مسئولیت کمیته‌ی حزب در تهران به او سپرده شد.
پس از پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، حزب دموکرات کردستان فعالیت‌های علنی خود را در سال ۱۳۵۸، آغاز کرد و صادق شرفکندی در اسفندماه همین سال در کنگره‌ی چهارم حزب، به‌عنوان عضو کمیته مرکزی انتخاب گردید و مسئولیت کمیته‌ی حزب در تهران به او سپرده شد.


خط ۸۹: خط ۹۱:


== ترور صادق شرفکندی ==
== ترور صادق شرفکندی ==
[[پرونده:رستوران میکونوس؛.JPG|جایگزین=رستوران میکونوس در برلین|بندانگشتی|293x293پیکسل|رستوران میکونوس در برلین]]
صادق شرفکندی (دبیرکل اول حزب دموکرات کردستان) در شهریورماه ۱۳۷۱، به همراه اعضای هیئت نمایندگی حزب دموکرات کردستان ایران جهت شرکت در کنگره‌ی احزاب سوسیال دموکرات، به آلمان سفر کردند تا با فعالان سیاسی ایرانی گفتگو کنند. برگزاری این نشست در رستورانی به نام میکونوس در شهر برلین صورت گرفت. در شامگاه ۲۶ شهریور ۱۳۷۱، صادق شرفکندی و هیئت همراه در رستوران میکونوس حضور یافتند که در این هنگام همگی آن‌ها مورد سوءقسد ترور قرار گرفتند.  
صادق شرفکندی (دبیرکل اول حزب دموکرات کردستان) در شهریورماه ۱۳۷۱، به همراه اعضای هیئت نمایندگی حزب دموکرات کردستان ایران جهت شرکت در کنگره‌ی احزاب سوسیال دموکرات، به آلمان سفر کردند تا با فعالان سیاسی ایرانی گفتگو کنند. برگزاری این نشست در رستورانی به نام میکونوس در شهر برلین صورت گرفت. در شامگاه ۲۶ شهریور ۱۳۷۱، صادق شرفکندی و هیئت همراه در رستوران میکونوس حضور یافتند که در این هنگام همگی آن‌ها مورد سوءقسد ترور قرار گرفتند.  


خط ۱۰۰: خط ۱۰۳:


=== نقل قول از شاهد صحنه ===
=== نقل قول از شاهد صحنه ===
[[پرونده:پرویز دستمالچی.JPG|جایگزین=پرویز دستمالچی|بندانگشتی|281x281پیکسل|پرویز دستمالچی]]
پرویز دستماچی، یکی از اعضاء ارشد حزب دموکرات کردستان ایران است که هنگام واقعه‌ی تروریستی، در رستوران میکونوس حضور داشت و جان سالم به در برد. آقای دستماچی شرح واقعه را به‌طور مفصل شرح داده که در بخشی از آن آمده است:<blockquote>«به هنگام ورود من به رستوران، ابتداء گفتگو بر سر این بود که زمان نشست را چه کسی اشتباه گفته است. درهرصورت نتیجه‌ای حاصل نشد و موضوع همچنان ناروشن ماند. سپس از ترورهای رژیم در لندن، وین و پاریس گفتگو شد. شرفکندی می‌گفت اگر آنها بخواهند کسی را ترور کنند، خواهند کرد، زیرا ما در برابر یک حکومت با تمام امکانات قرار داریم. درهرصورت نتیجه‌ای حاصل نشد و موضوع همچنان ناروشن ماند. سپس از ترورهای رژیم در لندن، وین و پاریس گفتگو شد. شرفکندی می‌گفت اگر آن‌ها بخواهند کسی را ترور کنند، خواهند کرد، زیرا ما در برابر یک حکومت با تمام امکانات قرار داریم. شام حدود ساعت ده و نیم روی میز چیده شد… سخن برسرمسائل ایران وکردستان بود. من صورتم به طرف شرفکندی و مشغول گفتگو با او بودم که فرد سمت راست من شروع به سخن و گفتگوی ما را قطع کرد. من به سوی او برگشتم که ببینم چه می‌گوید. در این هنگام از درگاهی میان دو سالن، فردی وارد شد، پشت میرراشد، و تقریباً میان من و او ایستاد. من چون نشسته بودم و نگاهم به صورت میرراشد بود، ابتدا تنها پاهای او را دیدم و فکر کردم شاید یکی از دعوت شدگان است که تازه‌وارد شده است، و پس نگاهم آهسته به بالا رفت تا ببینم چه کسی آمده است. در لحظه‌ای که نگاه من به سوی صورت تازه‌وارد به طرف بالا می‌رفت تا ببینم چه کسی آمده است، در برابر چشمان من، از فاصله شاید یک وجبی صورتم، مسلسلی بالا آمد و شروع به تیراندازی کرد و من سه پوکه اول را که از مسلسل بیرون پریدند، دیدم. در آنزمان به نظرم آمد که به روی مسلسل یک دستمال انداخته‌اند و از زیر آن شلیک می‌کنند. بعداً (تحقیقات پلیس) مشخص شد که تیراندازی از درون یک ساک ورزشی انجام گرفته است. درهمین لحظه نگاه من به صورت مسلسل چی افتاد که تا زیر چشم پوشیده بود. من به گونه غریزی خود را از روی صندلی به پشت سر پرت کردم و با صورت، و به روی شکم، به زیر میز پشت سر افتادم. به صادق شرفکندی دوازده گلوله، عمدتاً به ناحیه سر، گلو، روده، ریه، جگر و کلیه اصابت کرده بود. او در جا فوت می‌کند. دو رگبارمسلسل شلیک شد و سپس لحظه‌ای سکوت. من، بدون آنکه تکان بخورم، در لحظه سکوت میان دو رگبار، تنها برای آنکه بدانم چکار باید بکنم، آیا می‌توانم برخیزم یا نه، ازهمانجا نگاهم را به سویی انداختم که مسلسل چی ایستاده بود تا ببینم رفته است یا نه. در این حالت دستی را دیدم با کلت و آستینی مشکی (بدون آنکه صورت ضارب را ببینم) که به سوی محلی که شرفکندی نشسته بود تک تیر، تیر خلاص می‌زد. تیر خلاص زن، پس از شرفکندی، چند گامی جلوتر رفت و دوباره صدای یک تک تیر (بعدا فهمیدم به سوی اردلان رفته است، در آن لحظه نمی‌دانستم به چه کسی تیر خلاص می‌زند). در این لحظه جرقه‌ای از مغز من گذشت که اینها به تک تک ما تیر خلاص می‌زنند، او اکنون به سراغ عبدُلی در کنار من خواهد آمد (که با اصابت گلوله به قلبش فوت کرده بود) و پس از شلیک یک تیر خلاص به او، گلوله‌ای نیز به خود من خواهد زد، که چنین نشد…»<ref name=":4">[https://www.jebhemelli.net/article/156/%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B4%D8%B1%D9%81%DA%A9%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%86%DB%8C ترور صادق شرفکندی و یاران پرویز دستمالچی - سایت جبهه ملی]</ref></blockquote>
پرویز دستماچی، یکی از اعضاء ارشد حزب دموکرات کردستان ایران است که هنگام واقعه‌ی تروریستی، در رستوران میکونوس حضور داشت و جان سالم به در برد. آقای دستماچی شرح واقعه را به‌طور مفصل شرح داده که در بخشی از آن آمده است:<blockquote>«به هنگام ورود من به رستوران، ابتداء گفتگو بر سر این بود که زمان نشست را چه کسی اشتباه گفته است. درهرصورت نتیجه‌ای حاصل نشد و موضوع همچنان ناروشن ماند. سپس از ترورهای رژیم در لندن، وین و پاریس گفتگو شد. شرفکندی می‌گفت اگر آنها بخواهند کسی را ترور کنند، خواهند کرد، زیرا ما در برابر یک حکومت با تمام امکانات قرار داریم. درهرصورت نتیجه‌ای حاصل نشد و موضوع همچنان ناروشن ماند. سپس از ترورهای رژیم در لندن، وین و پاریس گفتگو شد. شرفکندی می‌گفت اگر آن‌ها بخواهند کسی را ترور کنند، خواهند کرد، زیرا ما در برابر یک حکومت با تمام امکانات قرار داریم. شام حدود ساعت ده و نیم روی میز چیده شد… سخن برسرمسائل ایران وکردستان بود. من صورتم به طرف شرفکندی و مشغول گفتگو با او بودم که فرد سمت راست من شروع به سخن و گفتگوی ما را قطع کرد. من به سوی او برگشتم که ببینم چه می‌گوید. در این هنگام از درگاهی میان دو سالن، فردی وارد شد، پشت میرراشد، و تقریباً میان من و او ایستاد. من چون نشسته بودم و نگاهم به صورت میرراشد بود، ابتدا تنها پاهای او را دیدم و فکر کردم شاید یکی از دعوت شدگان است که تازه‌وارد شده است، و پس نگاهم آهسته به بالا رفت تا ببینم چه کسی آمده است. در لحظه‌ای که نگاه من به سوی صورت تازه‌وارد به طرف بالا می‌رفت تا ببینم چه کسی آمده است، در برابر چشمان من، از فاصله شاید یک وجبی صورتم، مسلسلی بالا آمد و شروع به تیراندازی کرد و من سه پوکه اول را که از مسلسل بیرون پریدند، دیدم. در آنزمان به نظرم آمد که به روی مسلسل یک دستمال انداخته‌اند و از زیر آن شلیک می‌کنند. بعداً (تحقیقات پلیس) مشخص شد که تیراندازی از درون یک ساک ورزشی انجام گرفته است. درهمین لحظه نگاه من به صورت مسلسل چی افتاد که تا زیر چشم پوشیده بود. من به گونه غریزی خود را از روی صندلی به پشت سر پرت کردم و با صورت، و به روی شکم، به زیر میز پشت سر افتادم. به صادق شرفکندی دوازده گلوله، عمدتاً به ناحیه سر، گلو، روده، ریه، جگر و کلیه اصابت کرده بود. او در جا فوت می‌کند. دو رگبارمسلسل شلیک شد و سپس لحظه‌ای سکوت. من، بدون آنکه تکان بخورم، در لحظه سکوت میان دو رگبار، تنها برای آنکه بدانم چکار باید بکنم، آیا می‌توانم برخیزم یا نه، ازهمانجا نگاهم را به سویی انداختم که مسلسل چی ایستاده بود تا ببینم رفته است یا نه. در این حالت دستی را دیدم با کلت و آستینی مشکی (بدون آنکه صورت ضارب را ببینم) که به سوی محلی که شرفکندی نشسته بود تک تیر، تیر خلاص می‌زد. تیر خلاص زن، پس از شرفکندی، چند گامی جلوتر رفت و دوباره صدای یک تک تیر (بعدا فهمیدم به سوی اردلان رفته است، در آن لحظه نمی‌دانستم به چه کسی تیر خلاص می‌زند). در این لحظه جرقه‌ای از مغز من گذشت که اینها به تک تک ما تیر خلاص می‌زنند، او اکنون به سراغ عبدُلی در کنار من خواهد آمد (که با اصابت گلوله به قلبش فوت کرده بود) و پس از شلیک یک تیر خلاص به او، گلوله‌ای نیز به خود من خواهد زد، که چنین نشد…»<ref name=":4">[https://www.jebhemelli.net/article/156/%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D9%82-%D8%B4%D8%B1%D9%81%DA%A9%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%88-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%84%DA%86%DB%8C ترور صادق شرفکندی و یاران پرویز دستمالچی - سایت جبهه ملی]</ref></blockquote>


خط ۱۱۲: خط ۱۱۷:


=== جلسات دادگاه ترور میکونوس ===
=== جلسات دادگاه ترور میکونوس ===
[[پرونده:کاظم دارابی.JPG|جایگزین=کاظم دارابی|بندانگشتی|260x260پیکسل|کاظم دارابی]]
حدوداً ۱۳ ماه از ترور صادق شرفکندی و همراهانش گذشت تا این‌که پرونده میکونوس در آبان‌ماه ۱۳۷۲، در دادگاه جنایی شهر برلین به‌طور رسمی کار خود را آغاز کرد. این دادگاه در مجموع ۲۴۷ جلسه برگزار کرد و ۱۷۶ نفر به‌عنوان شاهد در این دادگاه حضور یافتند و شهادت دادند. سرانجام پس از حدود ۳ سال و نیم، در روز ۲۳ فروردین ۱۳۷۶، حکم نهایی دادگاه میکونوس در مورد متهمان صادر شد و به شرح زیر اعلام گردید:
حدوداً ۱۳ ماه از ترور صادق شرفکندی و همراهانش گذشت تا این‌که پرونده میکونوس در آبان‌ماه ۱۳۷۲، در دادگاه جنایی شهر برلین به‌طور رسمی کار خود را آغاز کرد. این دادگاه در مجموع ۲۴۷ جلسه برگزار کرد و ۱۷۶ نفر به‌عنوان شاهد در این دادگاه حضور یافتند و شهادت دادند. سرانجام پس از حدود ۳ سال و نیم، در روز ۲۳ فروردین ۱۳۷۶، حکم نهایی دادگاه میکونوس در مورد متهمان صادر شد و به شرح زیر اعلام گردید:
# کاظم دارایی، محکوم به حبس ابد
# کاظم دارابی، محکوم به حبس ابد
# عباس راحل، محکوم به حبس ابد
# عباس راحل، محکوم به حبس ابد
# یوسف امین، محکوم به ۱۱ سال زندان
# یوسف امین، محکوم به ۱۱ سال زندان
۸٬۸۹۵

ویرایش