|
|
| خط ۱: |
خط ۱: |
| [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]میرزا حسن مستوفیالممالک آشتیانی، یکی از برجستهترین رجال سیاسی و دولتمردان دوران قاجار و اوایل پهلوی، نمادی از وطندوستی، پاکدستی و تلاش برای اصلاحات اداری و سیاسی ایران بود. او سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک، صدراعظم ناصرالدینشاه، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران به دنیا آمد. خاندان مستوفی بیش از یک قرن مقام مستوفیالممالک (وزیر دارایی) را در اختیار داشتند و میرزا حسن در دهسالگی این لقب را از پدر به ارث برد. تحصیلات مقدماتی او تحت نظر معلم سرخانه و محمودخان ملکالشعرا، شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و شرعیات بود. او زبان فرانسه را به خوبی میدانست و گرایشهای صوفیانهای داشت که بر رفتار بزرگمنشانهاش تأثیر گذاشت. عموم مردم او را «آقا» خطاب میکردند، نشانهای از احترام عمومی به شخصیت ملیاش. | | [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|1148x1148پیکسل]]'''میرزا حسن مستوفیالممالک آشتیانی'''، یکی از برجستهترین رجال سیاسی و دولتمردان دوران قاجار و اوایل پهلوی، نمادی از وطندوستی، پاکدستی و تلاش برای اصلاحات اداری و سیاسی ایران بود. او سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک، صدراعظم [[ناصرالدین شاه|ناصرالدین شاه]]، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران به دنیا آمد. خاندان مستوفی بیش از یک قرن مقام مستوفیالممالک (وزیر دارایی) را در اختیار داشتند و میرزا حسن در دهسالگی این لقب را از پدر به ارث برد. تحصیلات مقدماتی او تحت نظر معلم سرخانه و محمودخان ملکالشعرا، شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و شرعیات بود. او زبان فرانسه را به خوبی میدانست و گرایشهای صوفیانهای داشت که بر رفتار بزرگمنشانهاش تأثیر گذاشت. عموم مردم او را «آقا» خطاب میکردند که نشانهای از احترام عمومی به شخصیت ملیاش بود. |
|
| |
|
| | میرزا حسن مستوفیالممالک در جوانی، پس از تضعیف موقعیت خانوادگی در دربار [[مظفرالدین شاه|مظفرالدین شاه]]، به اروپا سفر کرد و پنج تا هفت سال اقامت داشت. این دوره بر افکار او تأثیر عمیقی گذاشت و ثروت پدری را در زندگی اشرافی از دست داد. بازگشت او در سال ۱۳۲۵ ق به ایران، همزمان با [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] بود و به اصرار [[میرزا علیاصغر خان اتابک اعظم|اتابک]] اعظم، وارد سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق فعالیت کرد. او تا بمباران مجلس، وزیر جنگ بود و پس از فتح تهران، وزیر مالیه کابینه سپهدار و سپس وزیر دربار [[احمد شاه]] شد. مستوفیالممالک شش بار (از ۱۳۲۸ ق تا ۱۳۳۶ ق) نخستوزیر گردید و در دورههای مختلف، وزیر جنگ، داخله، مالیه و مشاور بود. دورههای نخستوزیری او با رویدادهای کلیدی همراه بود: ترور [[سید عبدالله بهبهانی]]، [[میرزا محمدعلی خان تربیت|محمدعلی تربیت]] و مرتضی قلیخان صنیعالدوله؛ جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روس، انگلیس و عثمانی؛ تهدید پایتخت توسط روسها؛ مهاجرت به کرمانشاه و اسلامبول؛ تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی بزرگ ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام [[سید حسن مدرس]]؛ خلع سلاح مجاهدین؛ استخدام مستشاران خارجی؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول؛ رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوبآهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین و کسر حقوق کارمندان. |
|
| |
|
| در جوانی، پس از تضعیف موقعیت خانوادگی در دربار مظفرالدینشاه، به اروپا سفر کرد و پنج تا هفت سال اقامت داشت. این دوره بر افکار او تأثیر عمیقی گذاشت و ثروت پدری را در زندگی اشرافی از دست داد. بازگشت او در ۱۳۲۵ ق به ایران، همزمان با مشروطه بود و به اصرار اتابک اعظم، وارد سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق فعالیت کرد. تا بمباران مجلس، وزیر جنگ بود و پس از فتح تهران، وزیر مالیه کابینه سپهدار و سپس وزیر دربار احمدشاه شد. مستوفی شش بار (از ۱۳۲۸ ق تا ۱۳۳۶ ق) نخستوزیر گردید و در دورههای مختلف، وزیر جنگ، داخله، مالیه و مشاور بود. دورههای نخستوزیری او با رویدادهای کلیدی همراه بود: ترور بهبهانی، تربیت و صنیعالدوله؛ جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روس، انگلیس و عثمانی؛ تهدید پایتخت توسط روسها؛ مهاجرت به کرمانشاه و اسلامبول؛ تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی بزرگ ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام مدرس؛ خلع سلاح مجاهدین؛ استخدام مستشاران خارجی؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول؛ رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوبآهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین و کسر حقوق کارمندان. | | میرزا حسن در دوره پنجم نخستوزیری (۵ بهمن ۱۳۰۱)، با مخالفت مدرس و سوسیالیستها روبرو شد. مدرس او را «شمشیر مرصع» نامید و با [[احمد قوام|قوامالسلطنه]] مقایسه کرد. مستوفی در نطق مشهور خود گفت: «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم.» او پس از سه سال خانهنشینی، در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ششمین بار نخستوزیر شد، اما در سال ۱۳۰۶ به دلیل اعتراض کارمندان به کسر حقوق، استعفا داد. او گرایش روسوفیلی داشت، اما وابستگی به روسیه نداشت. در عرصه فرهنگی، نیمی از ثروت را وقف کرد: باغهای ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت تا ۱۶۰ هزار نفر را نجات دهد. او ایده [[نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران|ملی شدن صنعت نفت ایران]] را مطرح کرد و کاپیتولاسیون را لغو نمود. مستوفیالممالک در ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱ ق) بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگیاش در ونک دفن شد. کارنامه او ترکیبی از موفقیتها (مانند بیطرفی در جنگ) و ناکامیها (مانند سهلانگاری در برابر [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]]) است، اما وجاهت ملیاش او را به آخرین سیاستمدار سنتی ایران تبدیل کرد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر ۱ و ۲، بانک مقالات ایران، رویداد۲۴، پژوهه و ایبنا)''' |
| | |
| | |
| در دوره پنجم (۵ بهمن ۱۳۰۱)، با مخالفت مدرس و سوسیالیستها روبرو شد. مدرس او را «شمشیر مرصع» نامید و با قوامالسلطنه مقایسه کرد. مستوفی در نطق مشهور خود گفت: «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم.» پس از سه سال خانهنشینی، در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ششمین بار نخستوزیر شد، اما در ۱۳۰۶ به دلیل اعتراض کارمندان به کسر حقوق، استعفا داد. او گرایش روسوفیلی داشت، اما وابستگی به روسیه نداشت. در عرصه فرهنگی، نیمی از ثروت را وقف کرد: باغهای ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت تا ۱۶۰ هزار نفر را نجات دهد. او ایده ملی شدن نفت را مطرح کرد و کاپیتولاسیون را لغو نمود. مستوفی در ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱ ق) بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی ونک دفن شد. کارنامه او ترکیبی از موفقیتها (مانند بیطرفی در جنگ) و ناکامیها (مانند سهلانگاری در برابر رضاخان) است، اما وجاهت ملیاش او را به آخرین سیاستمدار سنتی ایران تبدیل کرد. (حدود ۴۵۰ کلمه؛ بر اساس منابع پژوهشکده تاریخ معاصر ۱ و ۲، بانک مقالات ایران، رویداد۲۴، پژوهه و ایبنا)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> خاندان و زندگی اولیه
| |
| | |
| | |
| خاندان مستوفیالممالک از منطقه آشتیان و فراهان برمیخیزد و بیش از یک قرن مقام مستوفی (وزیر دارایی) را در اختیار داشت. میرزا حسن، سومین پسر میرزا یوسف آشتیانی (صدراعظم ناصرالدینشاه)، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (برابر با ۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران متولد شد. میرزا یوسف در ۱۳۰۱ ق لقب مستوفیالممالک را به پسر خردسالش تفویض کرد و در ۱۳۰۳ ق، پس از مرگ خود، تمام مشاغل را به او واگذار نمود. با این حال، به دلیل سن کم (۱۱ سالگی)، میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) به نیابت او عمل میکرد. ناصرالدینشاه، که به خدمات پدر احترام میگذاشت، میرزا حسن را «آقا» خطاب میکرد و او را گرامی میداشت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱
| |
| | |
| | |
| تحصیلات میرزا حسن از پنجسالگی تحت نظر معلم سرخانه آغاز شد و شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و بخشی از شرعیات بود. مراقبت از تربیت او بر عهده محمودخان ملکالشعرا قرار داشت. تحصیلات او متوسط بود، اما زبان فرانسه را به خوبی آموخت. تربیت پدری او را درویشمسلک، محترم به شعائر ملی و مذهبی، و دارای غرور ملی بار آورد. این ویژگیها به او شخصیتی ملی بخشید و عموم طبقات او را «آقا» مینامیدند. او علاقهمند به شطرنج، شکار، تعدد همسر و فرزند بود و در جوانی با دختر ناصرالدینشاه (عصمتالدوله) ازدواج کرد و صاحب فرزندان متعدد شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| پس از به سلطنت رسیدن مظفرالدینشاه در ۱۳۱۳ ق، نفوذ اطرافیان آذربایجانی در دربار موقعیت خاندان مستوفی را تضعیف کرد. میرزا حسن از امور کنارهگیری و عازم اروپا شد، جایی که ثروت پدری را در خوشگذرانی اشرافی از دست داد. اقامت پنج تا هفتساله در اروپا (از ۱۳۲۰ ق) بر افکار او تأثیر گذاشت و با نظامهای سیاسی و اقتصادی غرب آشنا شد. او در پاریس با مظفرالدینشاه ملاقات کرد، اما تا پس از مرگ شاه بازنگشت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> ورود به سیاست و دوران مشروطه
| |
| | |
| | |
| پس از صدور فرمان مشروطیت در ۱۲۸۵ ش، میرزا حسن به اصرار اتابک اعظم (امینالسلطان) به ایران بازگشت و وارد عرصه سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت. در کابینه اتابک، وزارت جنگ را بر عهده گرفت و تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ ش در این سمت ماند. پس از فتح تهران و خلع محمدعلیشاه، ابتدا وزیر مالیه کابینه سپهدار اعظم شد و سپس وزیر دربار احمدشاه. با اعمال قدرت دموکراتها، پس از استعفای دولت سپهدار، به نخستوزیری رسید. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| او نماینده مجلس از تهران در ادوار اول تا چهارم بود و از لیدرهای جریان دموکرات با گرایشهای سوسیالیستی به شمار میرفت. در مجموع، هشت بار رئیسالوزرا، شش بار وزیر جنگ، چهار بار وزیر داخله، دو بار وزیر مشاور و یک بار وزیر مالیه شد. انتصاب او به وزارت جنگ بدون سابقه نظامی بود، اما مهارت در تیراندازی و شکار، در آن دوران کافی تلقی میشد. او در کابینههای مشیرالسلطنه و ناصرالملک نیز وزیر جنگ بود، اما در آستانه فتح تهران استعفا داد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> تشکیل مجمع انسانیت و فعالیتهای اولیه
| |
| | |
| | |
| پس از بازگشت از اروپا، میرزا حسن به تشکیل انجمنهای سیاسی و نظامی پرداخت. مجمع انسانیت یکی از نخستین سازمانهای او بود که بر فعالیتهای آزادیخواهانه تمرکز داشت. این فعالیتها او را به سمتهای کلیدی در دولتهای مشروطه رساند و نقش واسطه بین دیوانسالاری قدیم و نظام جدید را ایفا کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> دورههای نخستوزیری
| |
| | |
| | |
| میرزا حسن مستوفیالممالک شش بار نخستوزیر شد، که هر دوره با چالشهای داخلی و خارجی همراه بود. دوره اول در ۱۷ اوت ۱۹۱۵ م (۱۳۲۸ ق / مرداد ۱۲۸۹ ش) پس از رد اولتیماتوم روسیه در مورد شوستر آغاز شد. کابینه او جوان و مشتاق بود و شامل قوامالسلطنه و شهابالدوله میشد. او برای نوسازی اداری، مستشار خارجی استخدام کرد، اما دخالتهای داخلی و خارجی (مانند ترورها) کابینه را ظرف یک سال سرنگون کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| دوره دوم در ۲۵ رمضان ۱۳۳۲ ق (اواخر ۱۲۹۳ ش / اوت ۱۹۱۴ م) مصادف با جنگ جهانی اول بود. مستوفی بیطرفی ایران را اعلام کرد، اما اشغال توسط روس، انگلیس و عثمانی، مهاجرت به کرمانشاه و قحطی، او را پس از شش ماه وادار به استعفا کرد. او با برکناری رجال وابسته به بیگانگان تلاش کرد، اما ناکام ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره سوم و چهارم: چالشهای جنگ و قحطی
| |
| | |
| | |
| در ۱۲۹۳ ش (دوره سوم)، کابینه با پیشروی روسها و شورش نظامالسلطنه مافی سقوط کرد. دوره چهارم در ۱۲۹۶ ش سه ماه دوام آورد و با قحطی و مشکلات جنگ همراه بود. مستوفی از درآمد شخصی حقوق وزرا را پرداخت و موفق به تخلیه نیروهای متفقین و برکناری حکام جابر شد. قوامالسلطنه را به خراسان فرستاد و مقدمات انتخابات مجلس چهارم را فراهم کرد. (رویداد۲۴) و (پژوهه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره پنجم: استیضاح مدرس و نطق مشهور
| |
| | |
| | |
| در ۵ بهمن ۱۳۰۱ ش، پس از سقوط قوام، با حمایت سوسیالیستها نخستوزیر شد. کابینه نیمبند او با مخالفت مدرس روبرو بود. مدرس در خرداد ۱۳۰۲ استیضاح کرد و مستوفی را «شمشیر مرصع» (برای روزهای بزم) و قوام را «شمشیر برنده» نامید. مستوفی در نطق پاسخ، گفت: «من نه آجیل میگیرم، نه آجیل میدهم» و استعفا داد. این دوره با مذاکرات تجاری با شوروی و اصلاح تعرفهها همراه بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره ششم: دوران پهلوی و استعفا
| |
| | |
| | |
| در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ش، به اصرار تیمورتاش و رضاشاه، ششمین بار نخستوزیر شد. او انتخابات مجلس ششم را آزاد برگزار کرد و شخصیتهایی چون مدرس، مصدق و بهار وارد مجلس شدند. کاپیتولاسیون را لغو کرد و مقدمات راهآهن سراسری را فراهم نمود. اما اختلاف با رضاشاه بر سر تمدید قرارداد میلسپو و اعتراض کارمندان به کسر حقوق، او را در ۱۳۰۶ به استعفا واداشت. او تا پایان عمر از سیاست کنارهگیری کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> اقدامات و دستاوردها
| |
| | |
| | |
| دورههای صدارت مستوفی با رویدادهای مهمی همراه بود: ترور بهبهانی (۱۳۰۵ ق)، تربیت و صنیعالدوله؛ اشغال ایران در جنگ جهانی اول؛ تهدید تهران توسط روسها؛ مهاجرت و تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام مدرس (که مستوفی برای بهبودش تلاش کرد)؛ خلع سلاح مجاهدین؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ رد پیشنهاد قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوبآهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین. او ایده ملی شدن نفت شمال را مطرح کرد و قرارداد با شرکت سینکلر را پیگیری نمود، هرچند لغو شد. گرایش روسوفیلیاش حمایت روسها را جلب کرد، اما وابستگی ایجاد نکرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی)
| |
| | |
| | |
| در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت و جان ۱۶۰ هزار نفر را نجات داد. نیمی از ثروت را وقف کرد: باغهای ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و حمایت از کلیسای ونک. او بنیانگذار راهآهن سراسری و اصلاح دادگستری بود. (رویداد۲۴) و (تجارت فردا؛ انقلاب مشروطه ایران، عباس میرزا معزالسلطنه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> روابط سیاسی و شخصیت
| |
| | |
| | |
| مستوفی محتاط و بدون موضع سیاسی ثابت بود. مخالفت با مدرس بر سر قرارداد تجاری با روسیه (ماده ترانزیت) و نفت شمال برجسته است. مدرس او را قاصر اما صالح میدانست. او با رضاخان همکاری کرد، اما سهلانگاریاش به دیکتاتوری رضاشاه کمک کرد. وجاهت ملیاش حتی در کودتای ۱۲۹۹ حفظ شد و از تعرض در امان ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴؛ اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، فریدون آدمیت)
| |
| | |
| | |
| شخصیت او رئوف، مهربان و ثابت در دوستی بود. حلم و گذشتش رقیبان را شرمنده میکرد. او از فساد دوری و مناعت داشت، اما کماراده خوانده میشد. ارادهاش در بیطرفی جنگ جهانی اول برجسته بود. (بانک مقالات ایران) و (ایبنا؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> وقفها و فعالیتهای فرهنگی
| |
| | |
| | |
| مستوفی بخش بزرگی از املاک پدری را وقف امور عامالمنفعه کرد. باغهای ونک برای تأسیس دانشگاه دختران (مدرسه عالی دختران، بعدها الزهرا) اختصاص یافت. در قحطی، با فروش املاک جان هزاران نفر را نجات داد. او عضو هیئت مؤسس انجمن آثار ملی بود و به حفظ میراث فرهنگی کمک کرد. آرامگاه خانوادگی در ونک، با تزیینات ساده صوفیانه، نشاندهنده روحیه اوست. (بانک مقالات ایران) و (مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ فرارو)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> درگذشت و میراث
| |
| | |
| | |
| میرزا حسن مستوفیالممالک در ۶ شهریور ۱۳۱۱ ش (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱ ق)، بر اثر سکته قلبی در خانه ییلاقی سردار فاخر حکمت (امامزاده قاسم) درگذشت. تشییع باشکوهی از اختیاریه تا آرامگاه خانوادگی ونک داشت. رضا شاه پس از شنیدن خبر، گفت: «راحت شدم... دیگه چشمهای نجیب حضرت آقا روبهرویم نیست!» او در ۵۸ سالگی، آخرین سیاستمدار سنتی ایران بود و میراثش شامل اصلاحات اداری، بیطرفی در جنگ و وقفهای فرهنگی است. ابهامآفرینیها بر مظلومیت تاریخی او افزود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (ایبنا؛ رویداد۲۴؛ پژوهه)
| |
| | |
| | |
| (کل مقاله حدود ۲۸۰۰ کلمه)
| |
| | |
| | |
| | |
| | |
| | |
| | |
| | |
| == # میرزا حسن مستوفیالممالک ==
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> چکیده
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> میرزا حسن مستوفیالممالک
| |
| | |
| | |
| میرزا حسن مستوفیالممالک، ملقب به «آقا»، از برجستهترین سیاستمداران اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی است که به عنوان نماد سیاستمدار سنتی، محتاط و در عین حال ملیگرا در تاریخ معاصر ایران شناخته میشود. او شش بار به نخستوزیری رسید و در گذار ایران از استبداد قاجاری به نظام مشروطه و سپس استقرار حکومت پهلوی نقشی مهم ایفا کرد. مستوفی با گرایشهای ملیگرایانه و خلقوخوی رئوف و متواضع، در میان طبقات مختلف جامعه محبوب بود و به دلیل احترام به شعائر ملی و مذهبی، غالباً چهرهای «ملی» تلقی میشد.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>**</nowiki>تولد، خاندان و تحصیلات**
| |
| | |
| میرزا حسنخان آشتیانی در ۱۳ مهر ۱۲۵۴ خورشیدی (۱۲۹۲ قمری) در آشتیان – یا بنا بر برخی منابع در تهران – به دنیا آمد. او سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک، صدراعظم ناصرالدین شاه، بود. خاندان مستوفی بیش از یک قرن منصب مستوفیالممالک (وزارت مالیه و امور مالی دولت) را به صورت موروثی در اختیار داشت و همین جایگاه، حسن را از کودکی با ساختار قدرت آشنا کرد.
| |
| | |
| | |
| از حدود پنجسالگی، زیر نظر «معلم سرخانه» و با نظارت محمودخان ملکالشعرا، تحصیلات مقدماتی را آغاز کرد؛ صرف و نحو عربی، ادبیات فارسی و بخشی از شرعیات و علوم متداول زمان را آموخت. تحصیلات رسمیاش در مجموع متوسط به شمار میرفت، اما زبان فرانسه را بهخوبی فرا گرفت. تربیت پدری و فضای خانوادگی، او را درویشمسلک، مقید به آداب دینی و واجد غرور ملی بار آورد.
| |
| | |
| | |
| در حدود دهسالگی (۱۳۰۱ قمری) لقب مستوفیالممالک را از جانب ناصرالدین شاه دریافت کرد و پس از درگذشت پدر در ۱۳۰۳ قمری، با نیابت میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق)، عملاً صاحب کلیه مشاغل پدری شد. هدایتالله اداره واقعی امور را بر عهده داشت و حسن نوجوان را در جلسات رسمی همراهی میکرد. این تجربه زودهنگام، او را با سازوکار دیوانی و طبقات مختلف جامعه آشنا کرد و موجب شد لقب «آقا» در میان مردم برایش جا بیفتد.
| |
| | |
| | |
| در جوانی با یکی از دختران ناصرالدین شاه ازدواج کرد و تعدد زوجات او به فرزندان فراوان انجامید. علاقه به شطرنج، شکار و برخی مظاهر خوشگذرانی اشرافی از ویژگیهای شخصیتی او به شمار رفته است.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>**</nowiki>سفر به اروپا و بازگشت**
| |
| | |
| در پی تضعیف موقعیت خانوادهاش پس از جلوس مظفرالدین شاه و قدرتگیری اطرافیان آذربایجانی دربار، مستوفی در حدود ۲۶ سالگی، از مشاغل دولتی کناره گرفت و راهی اروپا شد. او حدود هفت تا هشت سال در کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا اقامت داشت، با نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب آشنا شد و زبان فرانسهاش را تکمیل کرد. هرچند بخش مهمی از ثروت پدری را در زندگی اشرافی و تفریحات اروپایی از دست داد، این سفر تأثیری عمیق بر افکارش گذاشت و او را با اندیشههای مشروطهخواهانه و دموکراتیک آشنا کرد.
| |
| | |
| | |
| با استقرار مشروطه و به اصرار اتابک (امینالسلطان)، در سالهای آغازین دهه ۱۲۸۰ خورشیدی به ایران بازگشت. او جمعیتی به نام «مجمع انسانیت» تشکیل داد، همراه دکتر محمد مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت و تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ خورشیدی، چند بار وزارت جنگ را بر عهده داشت. پس از فتح تهران نیز در کابینههای مختلف، از جمله کابینه سپهدار اعظم، به وزارت مالیه و سپس وزارت دربار منصوب شد.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>**</nowiki>شش دوره نخستوزیری و رویدادهای مهم**
| |
| | |
| مستوفی شش بار، از ۱۳۲۸ قمری/۱۲۸۹ خورشیدی تا ۱۳۰۶ خورشیدی، به نخستوزیری رسید و در این فاصله، در سمتهایی چون وزیر جنگ (شش بار), وزیر داخله (چهار بار), وزیر مالیه و وزیر دربار نیز خدمت کرد. او در ادوار دوم تا ششم مجلس شورای ملی، نماینده تهران بود و در صف دموکراتها با گرایشهایی نزدیک به سوسیالیسم قرار داشت.
| |
| | |
| | |
| - **نخستوزیریهای اول و دوم (مجالس دوم و سوم):**
| |
| | |
| در دوره اول، پس از بحران اولتیماتوم روسیه و کنار رفتن عینالدوله، با رأی مجلس مأمور تشکیل کابینه شد. از اقدامات مهم این دوره، خلع سلاح مجاهدین مشروطه برای ایجاد ارتش منظم و جلوگیری از هرجومرج بود.
| |
| | |
| در دوره دوم (آستانه جنگ جهانی اول)، او بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد، اما ایران عملاً میان قوای روس، انگلیس و عثمانی اشغال شد، تهدید روسها به ورود به تهران، مهاجرت دولت و نمایندگان به کرمانشاه و سپس خارج از کشور و بروز قحطی و ناامنی پیامد آن بود. مخالفت با طرح انگلیس برای تشکیل قوای متحدالشکل و اصرار بر استقلال نظامی ایران از ویژگیهای این دوره است.
| |
| | |
| | |
| - **نخستوزیریهای سوم و چهارم (سالهای جنگ و پس از آن):**
| |
| | |
| این دورهها با ناامنی گسترده، ترور شخصیتهایی چون بهبهانی و صنیعالدوله، خلع سلاح گروههای مسلح، استخدام مستشاران خارجی (از جمله میلسپو در مالیه) و مقاومت در برابر اولتیماتومها و فشارهای انگلیس برای کسب امتیازات بیشتر، بهویژه در جنوب، همراه بود. مستوفی در بحبوحه قحطی بزرگ (۱۲۹۵–۱۲۹۸ خورشیدی) با فروش بخشی از املاک خود برای تأمین غله، بنا بر گزارشها جان دهها هزار نفر را از مرگ نجات داد.
| |
| | |
| | |
| - **نخستوزیری پنجم (۱۳۰۱ خورشیدی):**
| |
| | |
| در مجلس چهارم، با حمایت سوسیالیستها و دموکراتها به نخستوزیری رسید، اما با مخالفت جدی اقلیت به رهبری سید حسن مدرس روبهرو شد. مدرس او را «شمشیر مرصع» نامید؛ یعنی سیاستمداری آراسته و نجیب، اما نه مناسب روزهای رزم. اختلاف بر سر قرارداد تجاری با شوروی و واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکت آمریکایی سینکلر – که بعداً لغو شد – اوج گرفت. مستوفی در پاسخ به فشارها و بدگمانیها، نطق معروف خود را ایراد کرد: «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم»، و پیش از آنکه رأی عدم اعتماد بگیرد، استعفا داد.
| |
| | |
| | |
| - **نخستوزیری ششم (۱۳۰۵–۱۳۰۶ خورشیدی):**
| |
| | |
| این دوره نخستین نخستوزیری رسمی او در عهد پهلوی و به اصرار تیمورتاش بود. در این دوره، الغای کاپیتولاسیون (امتیازات قضایی اتباع خارجی که ریشه در عهدنامه ترکمنچای داشت) به تصویب رسید و قرارداد میلسپو تمدید نشد. با اینهمه، تسامح و اعتماد بیش از حد او نسبت به رضاخان و کوتاهی در برابر تمرکز قدرت، به تحکیم پایههای دیکتاتوری کمک کرد. اعتراض کارمندان دولت به کسر حقوق و اختلافنظر با رضاشاه، به استعفای نهایی او در ۱۳۰۶ انجامید. پس از آن تا پایان عمر، سمتی نپذیرفت و عملاً از سیاست کناره گرفت.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>**</nowiki>اقدامات و دستاوردها**
| |
| | |
| در سیاست خارجی، اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول، ایستادگی در برابر اولتیماتومهای روس و انگلیس، رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل و لغو کاپیتولاسیون از نقاط برجسته کارنامه اوست. در سیاست داخلی، او در تصویب قانون نظام وظیفه، اصلاح حقوق مستخدمین، استفاده از کسر حقوق در دورههای بحرانی، حمایت از تأسیس صنایع زیربنایی (مانند ذوبآهن) و نهادهای فرهنگی (همچون کتابخانه ملی) نقش داشت و پیگیر استخدام مستشاران مالی برای ساماندادن به بودجه و مالیه کشور بود.
| |
| | |
| | |
| در بحران قحطی بزرگ، بخش چشمگیری از ثروت شخصی خود را صرف خرید غله و نجات جان مردم کرد. همچنین، نیمی از املاک خود را وقف امور عمومی نمود؛ از جمله باغهای ونک را برای تأسیس «مدرسه عالی دختران» – که بعدها به دانشگاه الزهرا تبدیل شد – و بخشی از اراضی و موقوفات را در اختیار نهادهای آموزشی و مذهبی، از جمله جامعه ارمنیان، قرار داد. در برخی منابع، طرح اولیه «ملی شدن نفت» به او نسبت داده شده و او را از نخستین کسانی دانستهاند که به پیوند دین، جمهوریت و حاکمیت قانون – در قالب ایدههایی مشابه «جمهوری اسلامی» در معنای اولیه و فکری آن – اندیشیده است.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>**</nowiki>درگذشت و میراث**
| |
| | |
| پس از استعفای ۱۳۰۶ و کنارگذاشتن کامل مشاغل حکومتی، در انزوای سیاسی و با حفظ احترام اجتماعی زیست. سرانجام در ۶ شهریور ۱۳۱۱ خورشیدی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی خاندان مستوفی در ونک تهران به خاک سپرده شد.
| |
| | |
| | |
| میراث او، ترکیبی است از موفقیتها و ناکامیها: از یکسو، حفظ نوعی تعادل در سالهای بحرانی مشروطه و جنگ جهانی اول، مقاومت در برابر فشارهای خارجی، تلاش برای اصلاح ساختار اداری و خدمات عامالمنفعه گسترده؛ و از سوی دیگر، ناتوانی در مهار روند تمرکز قدرت در دست رضاخان و جلوگیری از استقرار دیکتاتوری. با وجود ابهامآفرینیها و روایتهای گاه متناقض تاریخی، تصویر غالب از او، سیاستمداری رئوف، کمتکلف، ملیگرا و پایبند به استقلال کشور است که حلقه واسط میان دیوانسالاری قدیم و دولت مدرن ایران به شمار میرود.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>**</nowiki>منابع استفادهشده:**
| |
| | |
| (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱، (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲، (بانک مقالات ایران).
| |
| | |
| | |
| ---
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> تبار و خاستگاه
| |
| | |
|
| |
|
| | == خاندان و زندگی اولیه == |
| خاندان آشتیانی از خاندانهای برجسته و اثرگذار در ساختار دیوانی عصر قاجار بود که منصب مستوفیالممالکی – به معنای وزارت مالیه و نظارت بر دخلوخرج دولت – را برای بیش از یک قرن در اختیار داشت. ریشه این خاندان به آشتیان در استان مرکزی بازمیگردد و اعضای آن به سبب مهارت در امور مالی و اداری، در دربار ناصرالدین شاه و جانشینانش جایگاه ویژهای یافتند. | | خاندان آشتیانی از خاندانهای برجسته و اثرگذار در ساختار دیوانی عصر قاجار بود که منصب مستوفیالممالکی – به معنای وزارت مالیه و نظارت بر دخلوخرج دولت – را برای بیش از یک قرن در اختیار داشت. ریشه این خاندان به آشتیان در استان مرکزی بازمیگردد و اعضای آن به سبب مهارت در امور مالی و اداری، در دربار ناصرالدین شاه و جانشینانش جایگاه ویژهای یافتند. |
|
| |
|
| | میرزا حسنخان آشتیانی، معروف به مستوفیالممالک، از نسل سوم این خاندان بود که لقب مستوفیالممالکی را به صورت موروثی دریافت کرد. این منصب، تنها نماد اقتدار اقتصادی نبود، بلکه پلی میان سنتهای دیوانی قدیم و تحولات مشروطه محسوب میشد و خاندان آشتیانی را در زمره نخبگان اداری و سیاسی قرار میداد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱ و ۲)''' |
|
| |
|
| میرزا حسنخان آشتیانی، معروف به مستوفیالممالک، از نسل سوم این خاندان بود که لقب مستوفیالممالکی را به صورت موروثی دریافت کرد. این منصب، تنها نماد اقتدار اقتصادی نبود، بلکه پلی میان سنتهای دیوانی قدیم و تحولات مشروطه محسوب میشد و خاندان آشتیانی را در زمره نخبگان اداری و سیاسی قرار میداد. (پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱ و ۲) | | میرزا حسن مستوفیالممالک در سال ۱۲۵۴ خورشیدی (۱۲۹۲ قمری) در آشتیان – گرچه برخی منابع محل تولد او را تهران دانستهاند – به دنیا آمد و سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک آشتیانی، صدراعظم ناصرالدین شاه، بود. میرزا یوسف، از دولتمردان برجسته عصر ناصری، افزون بر مدیریت امور مالی، در سیاستهای کلان دولت نیز نقش محوری داشت و مورد اعتماد شاه بود. درگذشت او در سال ۱۳۰۳ قمری، زمانی رخ داد که حسن حدود ۱۱–۱۲ سال داشت؛ رخدادی که علیرغم تلخی، سرآغاز ورود جدی او به عرصه قدرت شد. '''(بانک مقالات ایران؛ رویداد۲۴؛ پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱)''' |
| | |
| | |
| او در سال ۱۲۵۴ خورشیدی (۱۲۹۲ قمری) در آشتیان – گرچه برخی منابع محل تولد او را تهران دانستهاند – به دنیا آمد و سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک آشتیانی، صدراعظم ناصرالدین شاه، بود. میرزا یوسف، از دولتمردان برجسته عصر ناصری، افزون بر مدیریت امور مالی، در سیاستهای کلان دولت نیز نقش محوری داشت و مورد اعتماد شاه بود. درگذشت او در ۱۳۰۳ قمری، زمانی رخ داد که حسن حدود ۱۱–۱۲ سال داشت؛ رخدادی که علیرغم تلخی، سرآغاز ورود جدی او به عرصه قدرت شد. (بانک مقالات ایران؛ رویداد۲۴؛ پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱)
| |
| | |
| | |
| در ۱۳۰۱ قمری، ناصرالدین شاه به پاس خدمات میرزا یوسف، لقب مستوفیالممالک را به حسن اعطا کرد و تمام مشاغل پدری را به او واگذار نمود. به دلیل سن کم، نیابت اداره امور به میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) سپرده شد. هدایتالله، که پیشتر چند سال از کار برکنار بود، بار دیگر به صحنه بازگشت و موظف شد امور دیوانی را اداره کند و در جلسات رسمی، حسن نوجوان را همراهی و راهنمایی نماید. نقل کردهاند که گاه او را «مانند عروس» جلو میانداخت و خود عقب میایستاد تا شأن ظاهری مستوفیالممالک حفظ شود. این دوره، هرچند دشوار، حسن را با ظرایف دستگاه دیوانی آشنا ساخت و به تثبیت لقب «آقا» در میان مردم انجامید. (پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۲؛ رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| تحصیلات و تربیت او در بستر همین محیط خانوادگی و دیوانی شکل گرفت. از حدود پنجسالگی، زیر نظر معلم سرخانه، به فراگیری صرف و نحو عربی، ادبیات فارسی و بخشی از علوم دینی روی آورد. نظارت بر تحصیل و تربیت او بر عهده محمودخان ملکالشعرا بود که نقشی فراتر از یک معلم صرف ایفا میکرد. در کنار این آموزشها، او زبان فرانسه را نیز آموخت؛ مهارتی که بعدها در سفر اروپا و ارتباط با جهان جدید به کارش آمد.
| |
| | |
| | |
| تربیت خانوادگی، او را به درویشمسلکی، احترام به شعائر ملی و مذهبی و احساس غرور ملی سوق داد و همین خصلتها، در کنار رفتار بزرگمنشانهاش، بعدها به او سیمایی «ملی» بخشید. این تربیت سنتی، در جوانی و در جریان سفر طولانیاش به اروپا – حدود هفت تا هشت سال اقامت در فرانسه و ایتالیا – با تجربه مستقیم تمدن غرب تکمیل شد و او را برای ایفای نقش در عرصه سیاست مشروطه آماده کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱؛ بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| ---
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> سفر اروپا و بازگشت به ایران
| |
| | |
| | |
| میرزا حسنخان مستوفیالممالک در جوانی با دگرگونیهای قدرت در دربار روبهرو شد. پس از جلوس مظفرالدین شاه در ۱۳۱۳ قمری و تقویت نفوذ اطرافیان آذربایجانی شاه، موقعیت سنتی خاندان مستوفی تضعیف گردید. این وضع، همراه با دلزدگی از کشمکشهای درباری، او را به کنارهگیری از مدیریت روزمره امور دولتی واداشت و سرانجام تصمیم گرفت برای مدتی از ایران خارج شود. دلایل این سفر را میتوان در گریز از فشارهای سیاسی، جستجوی آرامش و کنجکاوی نسبت به جهان جدید خلاصه کرد؛ هرچند در عمل، زندگی اشرافی و تفریح در اروپا نیز سهم قابلتوجهی یافت. (منبع ۱، به نقل از صفائی، رهبران مشروطه)
| |
| | |
| | |
| او در حدود ۲۶ سالگی به اروپا رفت و بنا بر روایات مختلف، پنج تا هشت سال در آنجا اقامت کرد؛ برخی منابع این مدت را پنج تا هفت سال و برخی دیگر صراحتاً هفت یا هشت سال دانستهاند. عمده اقامت او در فرانسه و ایتالیا بود. در این دوران، با نظامهای سیاسی و اداری، ساختار اقتصادی و فرهنگ مدرن اروپا آشنا شد. تسلط بر زبان فرانسه، که پیشتر در ایران آغاز کرده بود، در آنجا تکمیل شد و آشناییاش با اندیشههای مشروطهخواهانه، پارلمانی و تا حدودی سوسیالیستی عمق بیشتری یافت. (منابع ۱، ۲ و ۳)
| |
| | |
| | |
| هزینه این تجربه، از بین رفتن بخش چشمگیری از ثروت پدری در جریان زندگی اشرافی و خوشگذرانی در اروپا بود. با این همه، همین سالها، او را از یک دیوانسالار صرفاً سنتی، به سیاستمداری آشنا با جهان جدید و منتقد برخی ساختارهای کهنه تبدیل کرد؛ تحولی که در سالهای بعد، به ویژه در گرایشهای نسبتاً سوسیالیستی و ملیگرایانهاش، آشکار شد. (منبع ۱؛ منبع ۲)
| |
| | |
| | |
| پس از پیروزی مشروطه در ۱۲۸۵ خورشیدی و تشکیل مجلس، زمینه بازگشت او فراهم شد. به اصرار اتابک (امینالسلطان)، که میکوشید میان نیروهای مؤثر قدیم و نخبگان جدید آشتی برقرار کند، مستوفی به ایران بازگشت. به محض بازگشت، جمعیتی به نام «مجمع انسانیت» تشکیل داد و همراه دکتر محمد مصدق و دیگر مشروطهخواهان به فعالیت سیاسی پرداخت. این جمعیت، از نخستین تشکلهایی بود که بر ترویج اخلاق سیاسی، عدالت و ایدههای دموکراتیک تأکید داشت و تا حدی از اندیشههای سوسیالیستی الهام میگرفت. (منبع ۱، به نقل از افشاری؛ منبع ۲، مدنی)
| |
| | |
| | |
| تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ خورشیدی، مستوفی چند بار سمت وزارت جنگ را در کابینههای مختلف بر عهده داشت و پس از فتح تهران، ابتدا وزیر مالیه کابینه سپهدار اعظم و سپس وزیر دربار احمدشاه شد. این بازگشت، او را از یک صاحبمنصب موروثی به یکی از بازیگران اصلی سیاست مشروطه تبدیل کرد و زمینه را برای شش دوره نخستوزیریاش فراهم ساخت. (منبع ۳، با ارجاع به بامداد و دیگران)
| |
| | |
| | |
| ---
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> دوران مشروطه و مناصب اولیه
| |
| | |
| | |
| میرزا حسنخان مستوفیالممالک پس از بازگشت از اروپا، در متن تحولات مشروطه به یکی از چهرههای محوری سیاست ایران بدل شد. پیشینه خانوادگی و تجربه اروپایی او را در موقعیتی قرار داد که بتواند میان دیوانسالاری سنتی و مطالبات جدید مشروطهخواهان میانجیگری کند.
| |
| | |
| | |
| او در ادوار مختلف، از مجلس دوم تا ششم، نماینده تهران بود و در صف دموکراتها – با گرایشهایی نزدیک به سوسیالیسم – قرار گرفت. همزمان، مناصب اجرایی مهمی چون وزارت جنگ، مالیه و داخله را بارها عهدهدار شد. (افشاری؛ مدنی؛ بامداد)
| |
| | |
| | |
| از نخستین مناصب جدی پس از مشروطه، وزارت جنگ در کابینه امینالسلطان بود که تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ خورشیدی تداوم یافت. پس از فتح تهران، در کابینههای ناصرالملک و احمدخان مشیرالسلطنه نیز به وزارت جنگ بازگشت. در مجموع، شش بار وزیر جنگ بود؛ مناصبی که اغلب در بستر بحران، با استعفا یا برکناری همراه میشد، اما تا حدود ۱۲۸۹–۱۲۹۰ خورشیدی ادامه یافت. او در همین سالها در مباحث حساسی چون نحوه برخورد با اولتیماتوم روسیه درباره اخراج مورگان شوستر و ساماندهی نیروهای مسلح نقش داشت.
| |
| | |
| | |
| در مقام نماینده مجلس، در رأیگیریها و مباحث مربوط به رد اولتیماتومها، استخدام مستشاران خارجی و تنظیم بودجه کشور حضوری فعال داشت. همین تجربههای پارلمانی و اجرایی، زمینهساز نخستوزیریهای متوالی او در سالهای بعد شد.
| |
| | |
| | |
| دوران مشروطه، از او چهرهای ساخت که از یک سو ریشه در سنت دیوانی قاجار داشت و از سوی دیگر، به حکم تجربه اروپایی و همراهی با نیروهای نو، در صف مشروطهخواهان میانهرو قرار گرفت. همین دوگانه، هم احترام عمومی برایش به ارمغان آورد و هم انتقادهایی؛ چنانکه مدرس او را «شمشیر مرصع» مینامید: آراسته و محترم، اما به زعم او نه به اندازه کافی قاطع برای روزهای سخت. (قاسمی؛ هدایت)
| |
| | |
| | |
| ---
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> دورههای نخستوزیری (۱–۳)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> سه دوره اول نخستوزیری مستوفیالممالک
| |
| | |
| | |
| میرزا حسنخان مستوفیالممالک در سه دوره نخستوزیری نخست خود، با بحرانیترین سالهای مشروطه و جنگ جهانی اول روبهرو شد. این دورهها، صحنه تلاش او برای حفظ ثبات نسبی و صیانت از استقلال ایران در برابر فشار قدرتهای خارجی بود.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره اول: مجلس دوم و خلع سلاح مجاهدین (۱۲۸۹–۱۲۹۰ شمسی)
| |
| | |
| | |
| دوره نخستین نخستوزیری او در فضای پرتنش مجلس دوم و پس از بحران اولتیماتوم روسیه در خصوص اخراج مورگان شوستر آغاز شد. دولت عینالدوله که متمایل به روس و انگلیس بود، زیر فشار مجلس کنار رفت و احمدشاه ابتدا به مشیرالدوله روی آورد، اما در نهایت، در مرداد ۱۲۸۹ خورشیدی، مجلس به مستوفی رأی اعتماد داد و او مأمور تشکیل کابینه شد.
| |
| | |
| | |
| یکی از اقدامات جنجالی اما مهم این دوره، تلاش برای خلع سلاح مجاهدین مشروطه بود. مجاهدینی که در فتح تهران نقش ایفا کرده بودند، پس از استقرار مشروطه به گروههای مسلح متعددی بدل شده بودند که میتوانستند نظم نوپا را تهدید کنند. مستوفی با اتکا به حمایت دموکراتها، طرح جمعآوری سلاحها و ادغام بخشی از نیروهای وفادار در ارتش منظم را پیش برد. این سیاست، هرچند مخالفتهایی برانگیخت، به کاهش هرج و مرج کمک کرد. دوره نخست، سرانجام زیر فشارهای سیاسی و اقتصادی و تعارض با نیروهای پارلمانی با استعفای او پایان یافت.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره دوم: جنگ جهانی اول، اعلام بیطرفی و اشغال (۱۲۹۳–۱۲۹۴ شمسی)
| |
| | |
| | |
| دوره دوم نخستوزیری او با آغاز جنگ جهانی اول همزمان بود. جنگ تنها چند روز پس از تاجگذاری احمدشاه در تابستان ۱۲۹۳ خورشیدی شروع شد و ایرانِ ضعیف و بیارتش منسجم را در معرض تهدید قرار داد. مستوفی در مقام نخستوزیر، بیطرفی ایران را در جنگ اعلام کرد و کوشید خاک کشور را «پناهگاهی خنثی» معرفی کند.
| |
| | |
| | |
| با اینهمه، این اعلام بیطرفی در عمل کارآیی اندکی داشت. نیروهای انگلیس به بهانه حفاظت از تأسیسات نفتی، آبادان و بخشهایی از جنوب را اشغال کردند؛ عثمانیها به آذربایجان یورش بردند و تبریز و ارومیه را گرفتند؛ روسها نیز برای مقابله با عثمانی، شمال ایران را اشغال کرده و تهران را تهدید کردند. مهاجرت گروهی از نمایندگان و رجال به کرمانشاه و سپس خارج از کشور، تعطیلی عملی مجلس سوم، ناامنی راهها و آغاز گرسنگی و گرانی از پیامدهای این وضعیت بود. مستوفی پیشنهاد انگلیس برای تشکیل قوای متحدالشکل تحت نفوذ آنان را رد کرد و بر استقلال نیروی نظامی ایران تأکید ورزید، اما فشار قدرتهای خارجی و بحران داخلی سرانجام به استعفای او در اسفند ۱۲۹۳ انجامید.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره سوم: ادامه جنگ، قحطی و تشدید بحران
| |
| | |
| | |
| دوره سوم، در تداوم فضای جنگ و اشغال، با چالشهای سنگینتری همراه بود. ایران عملاً به میدان تاختوتاز سه قدرت روس، انگلیس و عثمانی تبدیل شده بود. اشغال مناطق مختلف، اخلال در حملونقل و غارت یا خرید اجباری غلات، به قحطی بزرگ سالهای ۱۲۹۵ تا ۱۲۹۸ خورشیدی انجامید که جان صدها هزار ایرانی را گرفت.
| |
| | |
| | |
| در این دوره، مستوفی هم در مقام نخستوزیر و هم در نقش مشاور و رجل بانفوذ، میکوشید با اصلاح ساختار مالیه، استخدام مستشاران خارجی (همچون هیئت میلسپو) و مقابله با اولتیماتومهای انگلیس درباره ناامنی راههای جنوب، نوعی توازن و استقلال حداقلی برای ایران حفظ کند. پاسخهای قاطع او به برخی خواستههای انگلیس، و نیز نقش او در تصویب قانون سربازگیری (نظام وظیفه) و پیگیری ایجاد نهادهای مدرن، مانند ذوبآهن و کتابخانه ملی، از اقدامات ماندگار این دوره است.
| |
| | |
| | |
| همزمان، فشارهای داخلی – از جمله ترور رجال و تهدید مخالفان، از جمله آیتالله مدرس – و فرسودگی ناشی از جنگ، امکان موفقیت کامل برنامههای او را محدود کرد. با پایان جنگ و عقبنشینی نسبی نیروهای بیگانه، کشور وارد مرحله تازهای شد که در آن، نقش مستوفی در دورههای بعدی نخستوزیری برجسته گردید.
| |
| | |
| | |
| ---
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> دورههای نخستوزیری (۴–۶)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> سه دوره آخر نخستوزیری مستوفیالممالک
| |
| | |
| | |
| سه دوره پایانی نخستوزیری مستوفیالممالک عمدتاً در دهه ۱۳۰۰ خورشیدی و در گذار از دولت قاجار به پهلوی و اوجگیری رضاخان رخ داد. این دورهها، صحنه تلاشی دشوار برای حفظ تعادل میان فشار قدرتهای خارجی، بحرانهای داخلی و قدرتگیری نیروی نظامی جدید بود.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره چهارم: اوج جنگ و قحطی ۱۲۹۷
| |
| | |
| | |
| دوره چهارم نخستوزیری او در بحبوحه جنگ جهانی اول و در فضایی شکل گرفت که ایران، با وجود اعلام بیطرفی، عملاً در اشغال قوای روس، انگلیس و عثمانی بود. تهدید مکرر تهران، مهاجرت رجال و نمایندگان به کرمانشاه و سپس خارج از کشور، و اختلال گسترده در شبکه تأمین آذوقه، زمینهساز قحطی سهمگین ۱۲۹۷ شد.
| |
| | |
| | |
| در این دوره، مستوفی – چه در مقام رئیس دولت و چه در مقام رجل بانفوذ – با فروش بخشی از املاک پدری برای خرید غله و توزیع آن میان مردم، بنا بر برخی گزارشها جان حدود ۱۶۰ هزار نفر را نجات داد. این اقدام، در کنار مقاومت در برابر برخی اولتیماتومها و تلاش برای محدود کردن نفوذ مستقیم روس و انگلیس با استفاده از مستشاران بیطرفتر آمریکایی (از جمله میلسپو)، تصویر او را به عنوان سیاستمداری ملیگرا و انساندوست تثبیت کرد؛ هرچند ناتوانی در مهار کامل ابعاد قحطی و جنگ، انتقادهایی را نیز برانگیخت.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره پنجم: استیضاح مدرس و نطق «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم» (۱۳۰۱–۱۳۰۲)
| |
| | |
| | |
| دوره پنجم نخستوزیری او در ۵ بهمن ۱۳۰۱ خورشیدی و در مجلس چهارم، پس از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان، آغاز شد. مستوفی با حمایت سوسیالیستها و دموکراتها کابینه تشکیل داد، اما با اقلیتی نیرومند به رهبری سید حسن مدرس مواجه شد.
| |
| | |
| | |
| مدرس، که قوامالسلطنه را برای کنترل نفوذ روزافزون رضاخان مناسبتر میدانست، دولت مستوفی را در خرداد ۱۳۰۲ استیضاح کرد. محورهای استیضاح، ناتوانی در مهار مداخله ارتش در سیاست، انتقاد از قرارداد تجاری با شوروی و مخالفت با واگذاری امتیاز نفت شمال به شرکت آمریکایی سینکلر بود. مدرس در نطق معروف خود، مستوفی را «شمشیر مرصع» خواند؛ سیاستمداری آبرومند اما ناکافی برای روزهای بحرانی.
| |
| | |
| | |
| مستوفی در پاسخ، نطق پرآوازهای ایراد کرد که جمله «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم» نماد آن است؛ تأکیدی بر اینکه دولتش نه رشوه میدهد و نه میگیرد و قصد معامله پنهانی با قدرتهای خارجی را ندارد. با اینهمه، پیش از رأیگیری نهایی، استعفا داد. این استعفا، او را برای چند سال از صحنه اجرایی کنار زد و میدان را بیش از پیش برای صعود رضاخان گشود.
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره ششم: دوران پهلوی، لغو کاپیتولاسیون و کنارهگیری نهایی (۱۳۰۵–۱۳۰۶)
| |
| | |
| | |
| آخرین دوره نخستوزیری او در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ خورشیدی، در مجلس ششم و اوایل سلطنت رضاشاه، آغاز شد. به اصرار تیمورتاش، او پذیرفت نخستوزیر نخستین کابینه رسمی پهلوی باشد. مهمترین دستاورد این دوره، تصویب قانون لغو کاپیتولاسیون در ۱۳۰۶ بود؛ اقدامی که به پایان امتیازات قضایی اتباع خارجی و گامی مهم در جهت احیای حاکمیت قضایی ایران تعبیر شد.
| |
| | |
| | |
| با این همه، همکاری با رضاشاه و تسامح در برابر تمرکز قدرت او، تصویر او را در تاریخ دچار ابهام کرد. در نهایت، اعتراض کارمندان دولت به کسر حقوق و اختلافنظرها با رضاشاه، به استعفای نهایی او در ۱۳۰۶ انجامید. پس از آن، تا پایان عمر سمت رسمی نپذیرفت و از سیاست کناره گرفت، تا در ۶ شهریور ۱۳۱۱ بر اثر سکته قلبی درگذشت.
| |
| | |
| | |
| ---
| |
| | |
| | |
| (کل مقاله: حدود ۱۶۷۰+ کلمه)
| |
| | |
| == ۲۸۰۰کلمه ==
| |
| میرزا حسن مستوفیالممالک آشتیانی، یکی از برجستهترین رجال سیاسی و دولتمردان دوران قاجار و اوایل پهلوی، نمادی از وطندوستی، پاکدستی و تلاش برای اصلاحات اداری و سیاسی ایران بود. او سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک، صدراعظم ناصرالدینشاه، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران به دنیا آمد. خاندان مستوفی بیش از یک قرن مقام مستوفیالممالک (وزیر دارایی) را در اختیار داشتند و میرزا حسن در دهسالگی این لقب را از پدر به ارث برد. تحصیلات مقدماتی او تحت نظر معلم سرخانه و محمودخان ملکالشعرا، شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و شرعیات بود. او زبان فرانسه را به خوبی میدانست و گرایشهای صوفیانهای داشت که بر رفتار بزرگمنشانهاش تأثیر گذاشت. عموم مردم او را «آقا» خطاب میکردند، نشانهای از احترام عمومی به شخصیت ملیاش.
| |
| | |
| | |
| در جوانی، پس از تضعیف موقعیت خانوادگی در دربار مظفرالدینشاه، به اروپا سفر کرد و پنج تا هفت سال اقامت داشت. این دوره بر افکار او تأثیر عمیقی گذاشت و ثروت پدری را در زندگی اشرافی از دست داد. بازگشت او در ۱۳۲۵ ق به ایران، همزمان با مشروطه بود و به اصرار اتابک اعظم، وارد سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق فعالیت کرد. تا بمباران مجلس، وزیر جنگ بود و پس از فتح تهران، وزیر مالیه کابینه سپهدار و سپس وزیر دربار احمدشاه شد. مستوفی شش بار (از ۱۳۲۸ ق تا ۱۳۳۶ ق) نخستوزیر گردید و در دورههای مختلف، وزیر جنگ، داخله، مالیه و مشاور بود. دورههای نخستوزیری او با رویدادهای کلیدی همراه بود: ترور بهبهانی، تربیت و صنیعالدوله؛ جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روس، انگلیس و عثمانی؛ تهدید پایتخت توسط روسها؛ مهاجرت به کرمانشاه و اسلامبول؛ تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی بزرگ ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام مدرس؛ خلع سلاح مجاهدین؛ استخدام مستشاران خارجی؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول؛ رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوبآهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین و کسر حقوق کارمندان.
| |
| | |
| | |
| در دوره پنجم (۵ بهمن ۱۳۰۱)، با مخالفت مدرس و سوسیالیستها روبرو شد. مدرس او را «شمشیر مرصع» نامید و با قوامالسلطنه مقایسه کرد. مستوفی در نطق مشهور خود گفت: «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم.» پس از سه سال خانهنشینی، در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ششمین بار نخستوزیر شد، اما در ۱۳۰۶ به دلیل اعتراض کارمندان به کسر حقوق، استعفا داد. او گرایش روسوفیلی داشت، اما وابستگی به روسیه نداشت. در عرصه فرهنگی، نیمی از ثروت را وقف کرد: باغهای ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت تا ۱۶۰ هزار نفر را نجات دهد. او ایده ملی شدن نفت را مطرح کرد و کاپیتولاسیون را لغو نمود. مستوفی در ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱ ق) بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی ونک دفن شد. کارنامه او ترکیبی از موفقیتها (مانند بیطرفی در جنگ) و ناکامیها (مانند سهلانگاری در برابر رضاخان) است، اما وجاهت ملیاش او را به آخرین سیاستمدار سنتی ایران تبدیل کرد. (حدود ۴۵۰ کلمه؛ بر اساس منابع پژوهشکده تاریخ معاصر ۱ و ۲، بانک مقالات ایران، رویداد۲۴، پژوهه و ایبنا)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> خاندان و زندگی اولیه
| |
| | |
| | |
| خاندان مستوفیالممالک از منطقه آشتیان و فراهان برمیخیزد و بیش از یک قرن مقام مستوفی (وزیر دارایی) را در اختیار داشت. میرزا حسن، سومین پسر میرزا یوسف آشتیانی (صدراعظم ناصرالدینشاه)، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (برابر با ۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران متولد شد. میرزا یوسف در ۱۳۰۱ ق لقب مستوفیالممالک را به پسر خردسالش تفویض کرد و در ۱۳۰۳ ق، پس از مرگ خود، تمام مشاغل را به او واگذار نمود. با این حال، به دلیل سن کم (۱۱ سالگی)، میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) به نیابت او عمل میکرد. ناصرالدینشاه، که به خدمات پدر احترام میگذاشت، میرزا حسن را «آقا» خطاب میکرد و او را گرامی میداشت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱
| |
| | |
| | |
| تحصیلات میرزا حسن از پنجسالگی تحت نظر معلم سرخانه آغاز شد و شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و بخشی از شرعیات بود. مراقبت از تربیت او بر عهده محمودخان ملکالشعرا قرار داشت. تحصیلات او متوسط بود، اما زبان فرانسه را به خوبی آموخت. تربیت پدری او را درویشمسلک، محترم به شعائر ملی و مذهبی، و دارای غرور ملی بار آورد. این ویژگیها به او شخصیتی ملی بخشید و عموم طبقات او را «آقا» مینامیدند. او علاقهمند به شطرنج، شکار، تعدد همسر و فرزند بود و در جوانی با دختر ناصرالدینشاه (عصمتالدوله) ازدواج کرد و صاحب فرزندان متعدد شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| پس از به سلطنت رسیدن مظفرالدینشاه در ۱۳۱۳ ق، نفوذ اطرافیان آذربایجانی در دربار موقعیت خاندان مستوفی را تضعیف کرد. میرزا حسن از امور کنارهگیری و عازم اروپا شد، جایی که ثروت پدری را در خوشگذرانی اشرافی از دست داد. اقامت پنج تا هفتساله در اروپا (از ۱۳۲۰ ق) بر افکار او تأثیر گذاشت و با نظامهای سیاسی و اقتصادی غرب آشنا شد. او در پاریس با مظفرالدینشاه ملاقات کرد، اما تا پس از مرگ شاه بازنگشت. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> ورود به سیاست و دوران مشروطه
| |
| | |
| | |
| پس از صدور فرمان مشروطیت در ۱۲۸۵ ش، میرزا حسن به اصرار اتابک اعظم (امینالسلطان) به ایران بازگشت و وارد عرصه سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت. در کابینه اتابک، وزارت جنگ را بر عهده گرفت و تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ ش در این سمت ماند. پس از فتح تهران و خلع محمدعلیشاه، ابتدا وزیر مالیه کابینه سپهدار اعظم شد و سپس وزیر دربار احمدشاه. با اعمال قدرت دموکراتها، پس از استعفای دولت سپهدار، به نخستوزیری رسید. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| او نماینده مجلس از تهران در ادوار اول تا چهارم بود و از لیدرهای جریان دموکرات با گرایشهای سوسیالیستی به شمار میرفت. در مجموع، هشت بار رئیسالوزرا، شش بار وزیر جنگ، چهار بار وزیر داخله، دو بار وزیر مشاور و یک بار وزیر مالیه شد. انتصاب او به وزارت جنگ بدون سابقه نظامی بود، اما مهارت در تیراندازی و شکار، در آن دوران کافی تلقی میشد. او در کابینههای مشیرالسلطنه و ناصرالملک نیز وزیر جنگ بود، اما در آستانه فتح تهران استعفا داد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> تشکیل مجمع انسانیت و فعالیتهای اولیه
| |
| | |
| | |
| پس از بازگشت از اروپا، میرزا حسن به تشکیل انجمنهای سیاسی و نظامی پرداخت. مجمع انسانیت یکی از نخستین سازمانهای او بود که بر فعالیتهای آزادیخواهانه تمرکز داشت. این فعالیتها او را به سمتهای کلیدی در دولتهای مشروطه رساند و نقش واسطه بین دیوانسالاری قدیم و نظام جدید را ایفا کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> دورههای نخستوزیری
| |
| | |
| | |
| میرزا حسن مستوفیالممالک شش بار نخستوزیر شد، که هر دوره با چالشهای داخلی و خارجی همراه بود. دوره اول در ۱۷ اوت ۱۹۱۵ م (۱۳۲۸ ق / مرداد ۱۲۸۹ ش) پس از رد اولتیماتوم روسیه در مورد شوستر آغاز شد. کابینه او جوان و مشتاق بود و شامل قوامالسلطنه و شهابالدوله میشد. او برای نوسازی اداری، مستشار خارجی استخدام کرد، اما دخالتهای داخلی و خارجی (مانند ترورها) کابینه را ظرف یک سال سرنگون کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| دوره دوم در ۲۵ رمضان ۱۳۳۲ ق (اواخر ۱۲۹۳ ش / اوت ۱۹۱۴ م) مصادف با جنگ جهانی اول بود. مستوفی بیطرفی ایران را اعلام کرد، اما اشغال توسط روس، انگلیس و عثمانی، مهاجرت به کرمانشاه و قحطی، او را پس از شش ماه وادار به استعفا کرد. او با برکناری رجال وابسته به بیگانگان تلاش کرد، اما ناکام ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره سوم و چهارم: چالشهای جنگ و قحطی
| |
| | |
| | |
| در ۱۲۹۳ ش (دوره سوم)، کابینه با پیشروی روسها و شورش نظامالسلطنه مافی سقوط کرد. دوره چهارم در ۱۲۹۶ ش سه ماه دوام آورد و با قحطی و مشکلات جنگ همراه بود. مستوفی از درآمد شخصی حقوق وزرا را پرداخت و موفق به تخلیه نیروهای متفقین و برکناری حکام جابر شد. قوامالسلطنه را به خراسان فرستاد و مقدمات انتخابات مجلس چهارم را فراهم کرد. (رویداد۲۴) و (پژوهه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره پنجم: استیضاح مدرس و نطق مشهور
| |
| | |
| | |
| در ۵ بهمن ۱۳۰۱ ش، پس از سقوط قوام، با حمایت سوسیالیستها نخستوزیر شد. کابینه نیمبند او با مخالفت مدرس روبرو بود. مدرس در خرداد ۱۳۰۲ استیضاح کرد و مستوفی را «شمشیر مرصع» (برای روزهای بزم) و قوام را «شمشیر برنده» نامید. مستوفی در نطق پاسخ، گفت: «من نه آجیل میگیرم، نه آجیل میدهم» و استعفا داد. این دوره با مذاکرات تجاری با شوروی و اصلاح تعرفهها همراه بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (رویداد۲۴)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>###</nowiki> دوره ششم: دوران پهلوی و استعفا
| |
| | |
| | |
| در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ش، به اصرار تیمورتاش و رضاشاه، ششمین بار نخستوزیر شد. او انتخابات مجلس ششم را آزاد برگزار کرد و شخصیتهایی چون مدرس، مصدق و بهار وارد مجلس شدند. کاپیتولاسیون را لغو کرد و مقدمات راهآهن سراسری را فراهم نمود. اما اختلاف با رضاشاه بر سر تمدید قرارداد میلسپو و اعتراض کارمندان به کسر حقوق، او را در ۱۳۰۶ به استعفا واداشت. او تا پایان عمر از سیاست کنارهگیری کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
| |
| | |
| | |
| <nowiki>##</nowiki> اقدامات و دستاوردها
| |
| | |
|
| |
|
| دورههای صدارت مستوفی با رویدادهای مهمی همراه بود: ترور بهبهانی (۱۳۰۵ ق)، تربیت و صنیعالدوله؛ اشغال ایران در جنگ جهانی اول؛ تهدید تهران توسط روسها؛ مهاجرت و تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام مدرس (که مستوفی برای بهبودش تلاش کرد)؛ خلع سلاح مجاهدین؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ رد پیشنهاد قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوبآهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین. او ایده ملی شدن نفت شمال را مطرح کرد و قرارداد با شرکت سینکلر را پیگیری نمود، هرچند لغو شد. گرایش روسوفیلیاش حمایت روسها را جلب کرد، اما وابستگی ایجاد نکرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران؛ تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی)
| | در سال ۱۳۰۱ قمری، ناصرالدین شاه به پاس خدمات میرزا یوسف، لقب مستوفیالممالک را به حسن اعطا کرد و تمام مشاغل پدری را به او واگذار نمود. به دلیل سن کم، نیابت اداره امور به میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) سپرده شد. هدایتالله، که پیشتر چند سال از کار برکنار بود، بار دیگر به صحنه بازگشت و موظف شد امور دیوانی را اداره کند و در جلسات رسمی، حسن نوجوان را همراهی و راهنمایی نماید. نقل کردهاند که گاه او را «مانند عروس» جلو میانداخت و خود عقب میایستاد تا شأن ظاهری مستوفیالممالک حفظ شود. این دوره، هرچند دشوار، حسن را با ظرایف دستگاه دیوانی آشنا ساخت و به تثبیت لقب «آقا» در میان مردم انجامید. او علاقهمند به شطرنج، شکار، تعدد همسر و فرزند بود و در جوانی با دختر ناصرالدینشاه (عصمتالدوله) ازدواج کرد و صاحب فرزندان متعدد شد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱و۲؛ رویداد۲۴، بانک مقالات)''' |
|
| |
|
| | تحصیلات و تربیت مستوفیالممالک در بستر همین محیط خانوادگی و دیوانی شکل گرفت. از حدود پنجسالگی، زیر نظر معلم سرخانه، به فراگیری صرف و نحو عربی، ادبیات فارسی و بخشی از علوم دینی روی آورد. نظارت بر تحصیل و تربیت او بر عهده محمودخان ملکالشعرا بود که نقشی فراتر از یک معلم صرف ایفا میکرد. در کنار این آموزشها، او زبان فرانسه را نیز آموخت؛ مهارتی که بعدها در سفر اروپا و ارتباط با جهان جدید به کارش آمد. |
|
| |
|
| در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت و جان ۱۶۰ هزار نفر را نجات داد. نیمی از ثروت را وقف کرد: باغهای ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و حمایت از کلیسای ونک. او بنیانگذار راهآهن سراسری و اصلاح دادگستری بود. (رویداد۲۴) و (تجارت فردا؛ انقلاب مشروطه ایران، عباس میرزا معزالسلطنه)
| | تربیت خانوادگی، او را به درویشمسلکی، احترام به شعائر ملی و مذهبی و احساس غرور ملی سوق داد و همین خصلتها، در کنار رفتار بزرگمنشانهاش، بعدها به او سیمایی «ملی» بخشید. این تربیت سنتی، در جوانی و در جریان سفر طولانیاش به اروپا – حدود هفت تا هشت سال اقامت در فرانسه و ایتالیا – با تجربه مستقیم تمدن غرب تکمیل شد و او را برای ایفای نقش در عرصه سیاست مشروطه آماده کرد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱؛ بانک مقالات ایران)''' |
|
| |
|
| | == سفر به اروپا و بازگشت == |
| | در پی تضعیف موقعیت خانوادهاش پس از جلوس مظفرالدین شاه و قدرتگیری اطرافیان آذربایجانی دربار، مستوفی در حدود ۲۶ سالگی، از مشاغل دولتی کناره گرفت و راهی اروپا شد. او حدود هفت تا هشت سال در کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا اقامت داشت، با نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب آشنا شد و زبان فرانسهاش را تکمیل کرد. هرچند بخش مهمی از ثروت پدری را در زندگی اشرافی و تفریحات اروپایی از دست داد، این سفر تأثیری عمیق بر افکارش گذاشت و او را با اندیشههای مشروطهخواهانه و دموکراتیک آشنا کرد. او در پاریس با مظفرالدین شاه ملاقات کرد، اما تا پس از مرگ شاه بازنگشت. |
|
| |
|
| <nowiki>##</nowiki> روابط سیاسی و شخصیت
| | == دوران مشروطه و مناصب اولیه == |
| | پس از صدور فرمان مشروطیت در ۱۲۸۵ ش، میرزا حسن به اصرار اتابک اعظم (امینالسلطان) به ایران بازگشت. او جمعیتی به نام «مجمع انسانیت» تشکیل داد، همراه [[دکتر محمد مصدق]] به فعالیت سیاسی پرداخت و تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ خورشیدی، چند بار وزارت جنگ را بر عهده داشت. پس از فتح تهران و خلقع محمدعلی شاه نیز در کابینههای مختلف، از جمله کابینه سپهدار اعظم، به وزارت مالیه و سپس وزارت دربار احمد شاه منصوب شد. با اعمال قدرت دموکراتها، پس از استعفای دولت سپهدار، مستوفیالممالک به نخستوزیری رسید.'''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱و۲ و بانک مقالات (رویداد۲۴)''' |
|
| |
|
| | مستوفیالممالک نماینده مجلس از تهران در ادوار اول تا چهارم بود و از لیدرهای جریان دموکرات با گرایشهای سوسیالیستی به شمار میرفت. در مجموع، هشت بار رئیسالوزرا، شش بار وزیر جنگ، چهار بار وزیر داخله، دو بار وزیر مشاور و یک بار وزیر مالیه شد. انتصاب او به وزارت جنگ بدون سابقه نظامی بود، اما مهارت در تیراندازی و شکار، در آن دوران کافی تلقی میشد. او در کابینههای مشیرالسلطنه و ناصرالملک نیز وزیر جنگ بود. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)(افشاری؛ مدنی؛ بامداد)''' |
|
| |
|
| مستوفی محتاط و بدون موضع سیاسی ثابت بود. مخالفت با مدرس بر سر قرارداد تجاری با روسیه (ماده ترانزیت) و نفت شمال برجسته است. مدرس او را قاصر اما صالح میدانست. او با رضاخان همکاری کرد، اما سهلانگاریاش به دیکتاتوری رضاشاه کمک کرد. وجاهت ملیاش حتی در کودتای ۱۲۹۹ حفظ شد و از تعرض در امان ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴؛ اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، فریدون آدمیت)
| | === تشکیل مجمع انسانیت و فعالیتهای اولیه === |
| | پس از بازگشت از اروپا، میرزا حسن مستوفیالممالک به تشکیل انجمنهای سیاسی و نظامی پرداخت. مجمع انسانیت یکی از نخستین سازمانهای او بود که بر فعالیتهای آزادیخواهانه تمرکز داشت. این فعالیتها او را به سمتهای کلیدی در دولتهای مشروطه رساند و نقش واسطه بین دیوانسالاری قدیم و نظام جدید را ایفا کرد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)''' |
|
| |
|
| | == دورههای نخستوزیری == |
| | میرزا حسن مستوفیالممالک شش بار نخستوزیر شد، که هر دوره با چالشهای داخلی و خارجی همراه بود. دوره اول در ۱۷ اوت ۱۹۱۵ م (۱۳۲۸ ق / مرداد ۱۲۸۹ ش) پس از رد اولتیماتوم روسیه در مورد شوستر آغاز شد. کابینه او جوان و مشتاق بود و شامل قوامالسلطنه و شهابالدوله میشد. او برای نوسازی اداری، مستشار خارجی استخدام کرد، اما دخالتهای داخلی و خارجی (مانند ترورها) کابینه را ظرف یک سال سرنگون کرد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)''' |
|
| |
|
| شخصیت او رئوف، مهربان و ثابت در دوستی بود. حلم و گذشتش رقیبان را شرمنده میکرد. او از فساد دوری و مناعت داشت، اما کماراده خوانده میشد. ارادهاش در بیطرفی جنگ جهانی اول برجسته بود. (بانک مقالات ایران) و (ایبنا؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت)
| | دوره دوم نخستوزیری او در ۲۵ رمضان ۱۳۳۲ ق (اواخر ۱۲۹۳ ش / اوت ۱۹۱۴ م) مصادف با جنگ جهانی اول بود. مستوفیالممالک بیطرفی ایران را اعلام کرد، اما اشغال توسط روس، انگلیس و عثمانی، مهاجرت به کرمانشاه و قحطی، او را پس از شش ماه وادار به استعفا کرد. او با برکناری رجال وابسته به بیگانگان تلاش کرد، اما ناکام ماند. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)''' |
|
| |
|
| | === دوره سوم و چهارم: چالشهای جنگ و قحطی === |
| | در سال ۱۲۹۳ ش (دوره سوم)، کابینه با پیشروی روسها و شورش نظامالسلطنه مافی سقوط کرد. دوره چهارم در ۱۲۹۶ ش سه ماه دوام آورد و با قحطی و مشکلات جنگ همراه بود. مستوفی از درآمد شخصی حقوق وزرا را پرداخت و موفق به تخلیه نیروهای متفقین و برکناری حکام جابر شد. قوامالسلطنه را به خراسان فرستاد و مقدمات انتخابات مجلس چهارم را فراهم کرد. '''(رویداد۲۴) و (پژوهه)''' |
|
| |
|
| <nowiki>##</nowiki> وقفها و فعالیتهای فرهنگی
| | === دوره پنجم: استیضاح مدرس و نطق مشهور === |
| | مستوفیالممالک در ۵ بهمن ۱۳۰۱ ش، پس از سقوط قوام، با حمایت سوسیالیستها نخستوزیر شد. کابینه نیمبند او با مخالفت مدرس روبرو بود. مدرس در خرداد ۱۳۰۲ استیضاح کرد و مستوفی را «شمشیر مرصع» (برای روزهای بزم) و قوام را «شمشیر برنده» نامید. مستوفی در نطق پاسخ، گفت: «من نه آجیل میگیرم، نه آجیل میدهم» و استعفا داد. این دوره با مذاکرات تجاری با شوروی و اصلاح تعرفهها همراه بود. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (رویداد۲۴)''' |
|
| |
|
| | === دوره ششم: دوران پهلوی و استعفا === |
| | مستوفیالممالک در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ش، به اصرار [[عبدالحسین تیمورتاش]] و [[رضاشاه]]، ششمین بار نخستوزیر شد. او انتخابات مجلس ششم را آزاد برگزار کرد و شخصیتهایی چون مدرس، مصدق و بهار وارد مجلس شدند. کاپیتولاسیون را لغو کرد و مقدمات راهآهن سراسری را فراهم نمود. اما اختلاف با رضاشاه بر سر تمدید قرارداد میلسپو و اعتراض کارمندان به کسر حقوق، او را در سال ۱۳۰۶ به استعفا واداشت. او تا پایان عمر از سیاست کنارهگیری کرد. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)''' |
|
| |
|
| مستوفی بخش بزرگی از املاک پدری را وقف امور عامالمنفعه کرد. باغهای ونک برای تأسیس دانشگاه دختران (مدرسه عالی دختران، بعدها الزهرا) اختصاص یافت. در قحطی، با فروش املاک جان هزاران نفر را نجات داد. او عضو هیئت مؤسس انجمن آثار ملی بود و به حفظ میراث فرهنگی کمک کرد. آرامگاه خانوادگی در ونک، با تزیینات ساده صوفیانه، نشاندهنده روحیه اوست. (بانک مقالات ایران) و (مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی؛ فرارو)
| | == روابط سیاسی و شخصیت == |
| | مستوفیالممالک محتاط و بدون موضع سیاسی ثابت بود. مخالفت با مدرس بر سر قرارداد تجاری با روسیه (ماده ترانزیت) و نفت شمال برجسته است. مدرس او را قاصر اما صالح میدانست. او با رضاخان همکاری کرد، اما سهلانگاریاش به دیکتاتوری رضاشاه کمک کرد. وجاهت ملیاش حتی در کودتای سال ۱۲۹۹ حفظ شد و از تعرض در امان ماند. '''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴؛ اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، فریدون آدمیت)''' |
|
| |
|
| | شخصیت او رئوف، مهربان و ثابت در دوستی بود. حلم و گذشتش رقیبان را شرمنده میکرد. او از فساد دوری و مناعت داشت، اما کماراده خوانده میشد. ارادهاش در بیطرفی جنگ جهانی اول برجسته بود. '''(بانک مقالات ایران) و (ایبنا؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت)''' |
|
| |
|
| <nowiki>##</nowiki> درگذشت و میراث
| | == اقدامات و دستاوردها == |
| | دستاوردها و اقدامات مستوفیالممالک عبارت بودند از: در سیاست خارجی، اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول، ایستادگی در برابر اولتیماتومهای روس و انگلیس، رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل و لغو کاپیتولاسیون که از نقاط برجسته کارنامه اوست. در سیاست داخلی، او در تصویب قانون نظام وظیفه، اصلاح حقوق مستخدمین، استفاده از کسر حقوق در دورههای بحرانی، حمایت از تأسیس صنایع زیربنایی (مانند ذوبآهن) و نهادهای فرهنگی (همچون کتابخانه ملی) نقش داشت و پیگیر استخدام مستشاران مالی برای ساماندادن به بودجه و مالیه کشور بود. |
|
| |
|
| | در بحران قحطی بزرگ، بخش چشمگیری از ثروت شخصی خود را صرف خرید غله و نجات جان مردم کرد و جان ۱۶۰ هزار نفر را نجات داد همچنین، نیمی از املاک خود را وقف امور عمومی نمود؛ از جمله باغهای ونک را برای تأسیس «مدرسه عالی دختران» – که بعدها به دانشگاه الزهرا تبدیل شد – و بخشی از اراضی و موقوفات را در اختیار نهادهای آموزشی و مذهبی، از جمله جامعه ارمنیان، قرار داد. در برخی منابع، طرح اولیه «ملی شدن نفت» به او نسبت داده شده و او را از نخستین کسانی دانستهاند که به پیوند دین، جمهوریت و حاکمیت قانون اندیشیده است.'''(رویداد۲۴) و (تجارت فردا؛ انقلاب مشروطه ایران، عباس میرزا معزالسلطنه)تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی)''' |
|
| |
|
| میرزا حسن مستوفیالممالک در ۶ شهریور ۱۳۱۱ ش (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱ ق)، بر اثر سکته قلبی در خانه ییلاقی سردار فاخر حکمت (امامزاده قاسم) درگذشت. تشییع باشکوهی از اختیاریه تا آرامگاه خانوادگی ونک داشت. رضا شاه پس از شنیدن خبر، گفت: «راحت شدم... دیگه چشمهای نجیب حضرت آقا روبهرویم نیست!» او در ۵۸ سالگی، آخرین سیاستمدار سنتی ایران بود و میراثش شامل اصلاحات اداری، بیطرفی در جنگ و وقفهای فرهنگی است. ابهامآفرینیها بر مظلومیت تاریخی او افزود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (ایبنا؛ رویداد۲۴؛ پژوهه)
| | == درگذشت و میراث == |
| | مستوفیالممالک پس از استعفای سال ۱۳۰۶ و کنارگذاشتن کامل مشاغل حکومتی، در انزوای سیاسی و با حفظ احترام اجتماعی زیست. سرانجام در ۶ شهریور ۱۳۱۱ خورشیدی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی خاندان مستوفی در ونک تهران به خاک سپرده شد. |
|
| |
|
| | میراث او، ترکیبی است از موفقیتها و ناکامیها: از یکسو، حفظ نوعی تعادل در سالهای بحرانی مشروطه و جنگ جهانی اول، مقاومت در برابر فشارهای خارجی، تلاش برای اصلاح ساختار اداری و خدمات عامالمنفعه گسترده؛ و از سوی دیگر، ناتوانی در مهار روند تمرکز قدرت در دست رضاخان و جلوگیری از استقرار دیکتاتوری. با وجود ابهامآفرینیها و روایتهای گاه متناقض تاریخی، تصویر غالب از او، سیاستمداری رئوف، کمتکلف، ملیگرا و پایبند به استقلال کشور است که حلقه واسط میان دیوانسالاری قدیم و دولت مدرن ایران به شمار میرود.'''(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱، (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲، (بانک مقالات ایران).''' |
|
| |
|
| (کل مقاله حدود ۲۸۰۰ کلمه)
| | == منابع: == |
میرزا حسن مستوفیالممالک آشتیانی، یکی از برجستهترین رجال سیاسی و دولتمردان دوران قاجار و اوایل پهلوی، نمادی از وطندوستی، پاکدستی و تلاش برای اصلاحات اداری و سیاسی ایران بود. او سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک، صدراعظم ناصرالدین شاه، در رمضان ۱۲۹۱ هجری قمری (۱۲۵۳ خورشیدی) در تهران به دنیا آمد. خاندان مستوفی بیش از یک قرن مقام مستوفیالممالک (وزیر دارایی) را در اختیار داشتند و میرزا حسن در دهسالگی این لقب را از پدر به ارث برد. تحصیلات مقدماتی او تحت نظر معلم سرخانه و محمودخان ملکالشعرا، شامل صرف و نحو عربی، ادبیات و شرعیات بود. او زبان فرانسه را به خوبی میدانست و گرایشهای صوفیانهای داشت که بر رفتار بزرگمنشانهاش تأثیر گذاشت. عموم مردم او را «آقا» خطاب میکردند که نشانهای از احترام عمومی به شخصیت ملیاش بود.
میرزا حسن مستوفیالممالک در جوانی، پس از تضعیف موقعیت خانوادگی در دربار مظفرالدین شاه، به اروپا سفر کرد و پنج تا هفت سال اقامت داشت. این دوره بر افکار او تأثیر عمیقی گذاشت و ثروت پدری را در زندگی اشرافی از دست داد. بازگشت او در سال ۱۳۲۵ ق به ایران، همزمان با جنبش مشروطه بود و به اصرار اتابک اعظم، وارد سیاست شد. او مجمع انسانیت را تشکیل داد و با دکتر مصدق فعالیت کرد. او تا بمباران مجلس، وزیر جنگ بود و پس از فتح تهران، وزیر مالیه کابینه سپهدار و سپس وزیر دربار احمد شاه شد. مستوفیالممالک شش بار (از ۱۳۲۸ ق تا ۱۳۳۶ ق) نخستوزیر گردید و در دورههای مختلف، وزیر جنگ، داخله، مالیه و مشاور بود. دورههای نخستوزیری او با رویدادهای کلیدی همراه بود: ترور سید عبدالله بهبهانی، محمدعلی تربیت و مرتضی قلیخان صنیعالدوله؛ جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط روس، انگلیس و عثمانی؛ تهدید پایتخت توسط روسها؛ مهاجرت به کرمانشاه و اسلامبول؛ تعطیلی مجلس سوم؛ قحطی بزرگ ۱۲۹۷؛ ترور نافرجام سید حسن مدرس؛ خلع سلاح مجاهدین؛ استخدام مستشاران خارجی؛ پاسخ به اولتیماتوم انگلیس؛ اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول؛ رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل؛ تأسیس ذوبآهن و کتابخانه ملی؛ قانون نظام وظیفه؛ اصلاح حقوق مستخدمین و کسر حقوق کارمندان.
میرزا حسن در دوره پنجم نخستوزیری (۵ بهمن ۱۳۰۱)، با مخالفت مدرس و سوسیالیستها روبرو شد. مدرس او را «شمشیر مرصع» نامید و با قوامالسلطنه مقایسه کرد. مستوفی در نطق مشهور خود گفت: «نه آجیل میدهیم، نه آجیل میگیریم.» او پس از سه سال خانهنشینی، در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ششمین بار نخستوزیر شد، اما در سال ۱۳۰۶ به دلیل اعتراض کارمندان به کسر حقوق، استعفا داد. او گرایش روسوفیلی داشت، اما وابستگی به روسیه نداشت. در عرصه فرهنگی، نیمی از ثروت را وقف کرد: باغهای ونک برای مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا) و در قحطی ۱۲۹۷، املاکی فروخت تا ۱۶۰ هزار نفر را نجات دهد. او ایده ملی شدن صنعت نفت ایران را مطرح کرد و کاپیتولاسیون را لغو نمود. مستوفیالممالک در ۶ شهریور ۱۳۱۱ (۲۵ ربیعالثانی ۱۳۵۱ ق) بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگیاش در ونک دفن شد. کارنامه او ترکیبی از موفقیتها (مانند بیطرفی در جنگ) و ناکامیها (مانند سهلانگاری در برابر رضاخان) است، اما وجاهت ملیاش او را به آخرین سیاستمدار سنتی ایران تبدیل کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر ۱ و ۲، بانک مقالات ایران، رویداد۲۴، پژوهه و ایبنا)
خاندان و زندگی اولیه
خاندان آشتیانی از خاندانهای برجسته و اثرگذار در ساختار دیوانی عصر قاجار بود که منصب مستوفیالممالکی – به معنای وزارت مالیه و نظارت بر دخلوخرج دولت – را برای بیش از یک قرن در اختیار داشت. ریشه این خاندان به آشتیان در استان مرکزی بازمیگردد و اعضای آن به سبب مهارت در امور مالی و اداری، در دربار ناصرالدین شاه و جانشینانش جایگاه ویژهای یافتند.
میرزا حسنخان آشتیانی، معروف به مستوفیالممالک، از نسل سوم این خاندان بود که لقب مستوفیالممالکی را به صورت موروثی دریافت کرد. این منصب، تنها نماد اقتدار اقتصادی نبود، بلکه پلی میان سنتهای دیوانی قدیم و تحولات مشروطه محسوب میشد و خاندان آشتیانی را در زمره نخبگان اداری و سیاسی قرار میداد. (پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱ و ۲)
میرزا حسن مستوفیالممالک در سال ۱۲۵۴ خورشیدی (۱۲۹۲ قمری) در آشتیان – گرچه برخی منابع محل تولد او را تهران دانستهاند – به دنیا آمد و سومین پسر میرزا یوسف مستوفیالممالک آشتیانی، صدراعظم ناصرالدین شاه، بود. میرزا یوسف، از دولتمردان برجسته عصر ناصری، افزون بر مدیریت امور مالی، در سیاستهای کلان دولت نیز نقش محوری داشت و مورد اعتماد شاه بود. درگذشت او در سال ۱۳۰۳ قمری، زمانی رخ داد که حسن حدود ۱۱–۱۲ سال داشت؛ رخدادی که علیرغم تلخی، سرآغاز ورود جدی او به عرصه قدرت شد. (بانک مقالات ایران؛ رویداد۲۴؛ پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱)
در سال ۱۳۰۱ قمری، ناصرالدین شاه به پاس خدمات میرزا یوسف، لقب مستوفیالممالک را به حسن اعطا کرد و تمام مشاغل پدری را به او واگذار نمود. به دلیل سن کم، نیابت اداره امور به میرزا هدایتالله وزیر دفتر (پدر دکتر مصدق) سپرده شد. هدایتالله، که پیشتر چند سال از کار برکنار بود، بار دیگر به صحنه بازگشت و موظف شد امور دیوانی را اداره کند و در جلسات رسمی، حسن نوجوان را همراهی و راهنمایی نماید. نقل کردهاند که گاه او را «مانند عروس» جلو میانداخت و خود عقب میایستاد تا شأن ظاهری مستوفیالممالک حفظ شود. این دوره، هرچند دشوار، حسن را با ظرایف دستگاه دیوانی آشنا ساخت و به تثبیت لقب «آقا» در میان مردم انجامید. او علاقهمند به شطرنج، شکار، تعدد همسر و فرزند بود و در جوانی با دختر ناصرالدینشاه (عصمتالدوله) ازدواج کرد و صاحب فرزندان متعدد شد. (پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱و۲؛ رویداد۲۴، بانک مقالات)
تحصیلات و تربیت مستوفیالممالک در بستر همین محیط خانوادگی و دیوانی شکل گرفت. از حدود پنجسالگی، زیر نظر معلم سرخانه، به فراگیری صرف و نحو عربی، ادبیات فارسی و بخشی از علوم دینی روی آورد. نظارت بر تحصیل و تربیت او بر عهده محمودخان ملکالشعرا بود که نقشی فراتر از یک معلم صرف ایفا میکرد. در کنار این آموزشها، او زبان فرانسه را نیز آموخت؛ مهارتی که بعدها در سفر اروپا و ارتباط با جهان جدید به کارش آمد.
تربیت خانوادگی، او را به درویشمسلکی، احترام به شعائر ملی و مذهبی و احساس غرور ملی سوق داد و همین خصلتها، در کنار رفتار بزرگمنشانهاش، بعدها به او سیمایی «ملی» بخشید. این تربیت سنتی، در جوانی و در جریان سفر طولانیاش به اروپا – حدود هفت تا هشت سال اقامت در فرانسه و ایتالیا – با تجربه مستقیم تمدن غرب تکمیل شد و او را برای ایفای نقش در عرصه سیاست مشروطه آماده کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر، منبع ۱؛ بانک مقالات ایران)
سفر به اروپا و بازگشت
در پی تضعیف موقعیت خانوادهاش پس از جلوس مظفرالدین شاه و قدرتگیری اطرافیان آذربایجانی دربار، مستوفی در حدود ۲۶ سالگی، از مشاغل دولتی کناره گرفت و راهی اروپا شد. او حدود هفت تا هشت سال در کشورهایی چون فرانسه و ایتالیا اقامت داشت، با نظامهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غرب آشنا شد و زبان فرانسهاش را تکمیل کرد. هرچند بخش مهمی از ثروت پدری را در زندگی اشرافی و تفریحات اروپایی از دست داد، این سفر تأثیری عمیق بر افکارش گذاشت و او را با اندیشههای مشروطهخواهانه و دموکراتیک آشنا کرد. او در پاریس با مظفرالدین شاه ملاقات کرد، اما تا پس از مرگ شاه بازنگشت.
دوران مشروطه و مناصب اولیه
پس از صدور فرمان مشروطیت در ۱۲۸۵ ش، میرزا حسن به اصرار اتابک اعظم (امینالسلطان) به ایران بازگشت. او جمعیتی به نام «مجمع انسانیت» تشکیل داد، همراه دکتر محمد مصدق به فعالیت سیاسی پرداخت و تا بمباران مجلس در ۱۲۸۷ خورشیدی، چند بار وزارت جنگ را بر عهده داشت. پس از فتح تهران و خلقع محمدعلی شاه نیز در کابینههای مختلف، از جمله کابینه سپهدار اعظم، به وزارت مالیه و سپس وزارت دربار احمد شاه منصوب شد. با اعمال قدرت دموکراتها، پس از استعفای دولت سپهدار، مستوفیالممالک به نخستوزیری رسید.(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱و۲ و بانک مقالات (رویداد۲۴)
مستوفیالممالک نماینده مجلس از تهران در ادوار اول تا چهارم بود و از لیدرهای جریان دموکرات با گرایشهای سوسیالیستی به شمار میرفت. در مجموع، هشت بار رئیسالوزرا، شش بار وزیر جنگ، چهار بار وزیر داخله، دو بار وزیر مشاور و یک بار وزیر مالیه شد. انتصاب او به وزارت جنگ بدون سابقه نظامی بود، اما مهارت در تیراندازی و شکار، در آن دوران کافی تلقی میشد. او در کابینههای مشیرالسلطنه و ناصرالملک نیز وزیر جنگ بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)(افشاری؛ مدنی؛ بامداد)
تشکیل مجمع انسانیت و فعالیتهای اولیه
پس از بازگشت از اروپا، میرزا حسن مستوفیالممالک به تشکیل انجمنهای سیاسی و نظامی پرداخت. مجمع انسانیت یکی از نخستین سازمانهای او بود که بر فعالیتهای آزادیخواهانه تمرکز داشت. این فعالیتها او را به سمتهای کلیدی در دولتهای مشروطه رساند و نقش واسطه بین دیوانسالاری قدیم و نظام جدید را ایفا کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
دورههای نخستوزیری
میرزا حسن مستوفیالممالک شش بار نخستوزیر شد، که هر دوره با چالشهای داخلی و خارجی همراه بود. دوره اول در ۱۷ اوت ۱۹۱۵ م (۱۳۲۸ ق / مرداد ۱۲۸۹ ش) پس از رد اولتیماتوم روسیه در مورد شوستر آغاز شد. کابینه او جوان و مشتاق بود و شامل قوامالسلطنه و شهابالدوله میشد. او برای نوسازی اداری، مستشار خارجی استخدام کرد، اما دخالتهای داخلی و خارجی (مانند ترورها) کابینه را ظرف یک سال سرنگون کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴)
دوره دوم نخستوزیری او در ۲۵ رمضان ۱۳۳۲ ق (اواخر ۱۲۹۳ ش / اوت ۱۹۱۴ م) مصادف با جنگ جهانی اول بود. مستوفیالممالک بیطرفی ایران را اعلام کرد، اما اشغال توسط روس، انگلیس و عثمانی، مهاجرت به کرمانشاه و قحطی، او را پس از شش ماه وادار به استعفا کرد. او با برکناری رجال وابسته به بیگانگان تلاش کرد، اما ناکام ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (بانک مقالات ایران)
دوره سوم و چهارم: چالشهای جنگ و قحطی
در سال ۱۲۹۳ ش (دوره سوم)، کابینه با پیشروی روسها و شورش نظامالسلطنه مافی سقوط کرد. دوره چهارم در ۱۲۹۶ ش سه ماه دوام آورد و با قحطی و مشکلات جنگ همراه بود. مستوفی از درآمد شخصی حقوق وزرا را پرداخت و موفق به تخلیه نیروهای متفقین و برکناری حکام جابر شد. قوامالسلطنه را به خراسان فرستاد و مقدمات انتخابات مجلس چهارم را فراهم کرد. (رویداد۲۴) و (پژوهه)
دوره پنجم: استیضاح مدرس و نطق مشهور
مستوفیالممالک در ۵ بهمن ۱۳۰۱ ش، پس از سقوط قوام، با حمایت سوسیالیستها نخستوزیر شد. کابینه نیمبند او با مخالفت مدرس روبرو بود. مدرس در خرداد ۱۳۰۲ استیضاح کرد و مستوفی را «شمشیر مرصع» (برای روزهای بزم) و قوام را «شمشیر برنده» نامید. مستوفی در نطق پاسخ، گفت: «من نه آجیل میگیرم، نه آجیل میدهم» و استعفا داد. این دوره با مذاکرات تجاری با شوروی و اصلاح تعرفهها همراه بود. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۱ و (رویداد۲۴)
دوره ششم: دوران پهلوی و استعفا
مستوفیالممالک در ۱۶ خرداد ۱۳۰۵ ش، به اصرار عبدالحسین تیمورتاش و رضاشاه، ششمین بار نخستوزیر شد. او انتخابات مجلس ششم را آزاد برگزار کرد و شخصیتهایی چون مدرس، مصدق و بهار وارد مجلس شدند. کاپیتولاسیون را لغو کرد و مقدمات راهآهن سراسری را فراهم نمود. اما اختلاف با رضاشاه بر سر تمدید قرارداد میلسپو و اعتراض کارمندان به کسر حقوق، او را در سال ۱۳۰۶ به استعفا واداشت. او تا پایان عمر از سیاست کنارهگیری کرد. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (پژوهه)
روابط سیاسی و شخصیت
مستوفیالممالک محتاط و بدون موضع سیاسی ثابت بود. مخالفت با مدرس بر سر قرارداد تجاری با روسیه (ماده ترانزیت) و نفت شمال برجسته است. مدرس او را قاصر اما صالح میدانست. او با رضاخان همکاری کرد، اما سهلانگاریاش به دیکتاتوری رضاشاه کمک کرد. وجاهت ملیاش حتی در کودتای سال ۱۲۹۹ حفظ شد و از تعرض در امان ماند. (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲ و (رویداد۲۴؛ اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، فریدون آدمیت)
شخصیت او رئوف، مهربان و ثابت در دوستی بود. حلم و گذشتش رقیبان را شرمنده میکرد. او از فساد دوری و مناعت داشت، اما کماراده خوانده میشد. ارادهاش در بیطرفی جنگ جهانی اول برجسته بود. (بانک مقالات ایران) و (ایبنا؛ خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه هدایت)
اقدامات و دستاوردها
دستاوردها و اقدامات مستوفیالممالک عبارت بودند از: در سیاست خارجی، اعلام بیطرفی در جنگ جهانی اول، ایستادگی در برابر اولتیماتومهای روس و انگلیس، رد پیشنهاد انگلیس برای قوای متحدالشکل و لغو کاپیتولاسیون که از نقاط برجسته کارنامه اوست. در سیاست داخلی، او در تصویب قانون نظام وظیفه، اصلاح حقوق مستخدمین، استفاده از کسر حقوق در دورههای بحرانی، حمایت از تأسیس صنایع زیربنایی (مانند ذوبآهن) و نهادهای فرهنگی (همچون کتابخانه ملی) نقش داشت و پیگیر استخدام مستشاران مالی برای ساماندادن به بودجه و مالیه کشور بود.
در بحران قحطی بزرگ، بخش چشمگیری از ثروت شخصی خود را صرف خرید غله و نجات جان مردم کرد و جان ۱۶۰ هزار نفر را نجات داد همچنین، نیمی از املاک خود را وقف امور عمومی نمود؛ از جمله باغهای ونک را برای تأسیس «مدرسه عالی دختران» – که بعدها به دانشگاه الزهرا تبدیل شد – و بخشی از اراضی و موقوفات را در اختیار نهادهای آموزشی و مذهبی، از جمله جامعه ارمنیان، قرار داد. در برخی منابع، طرح اولیه «ملی شدن نفت» به او نسبت داده شده و او را از نخستین کسانی دانستهاند که به پیوند دین، جمهوریت و حاکمیت قانون اندیشیده است.(رویداد۲۴) و (تجارت فردا؛ انقلاب مشروطه ایران، عباس میرزا معزالسلطنه)تاریخ بیداری ایرانیان، ناظمالاسلام کرمانی)
درگذشت و میراث
مستوفیالممالک پس از استعفای سال ۱۳۰۶ و کنارگذاشتن کامل مشاغل حکومتی، در انزوای سیاسی و با حفظ احترام اجتماعی زیست. سرانجام در ۶ شهریور ۱۳۱۱ خورشیدی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در آرامگاه خانوادگی خاندان مستوفی در ونک تهران به خاک سپرده شد.
میراث او، ترکیبی است از موفقیتها و ناکامیها: از یکسو، حفظ نوعی تعادل در سالهای بحرانی مشروطه و جنگ جهانی اول، مقاومت در برابر فشارهای خارجی، تلاش برای اصلاح ساختار اداری و خدمات عامالمنفعه گسترده؛ و از سوی دیگر، ناتوانی در مهار روند تمرکز قدرت در دست رضاخان و جلوگیری از استقرار دیکتاتوری. با وجود ابهامآفرینیها و روایتهای گاه متناقض تاریخی، تصویر غالب از او، سیاستمداری رئوف، کمتکلف، ملیگرا و پایبند به استقلال کشور است که حلقه واسط میان دیوانسالاری قدیم و دولت مدرن ایران به شمار میرود.(پژوهشکده تاریخ معاصر)۱، (پژوهشکده تاریخ معاصر)۲، (بانک مقالات ایران).
منابع: