کاربر:Khosro/صفحه تمرین
یرواند آبراهامیان، (متولد ۱۳۱۹، تهران) مورخ ایرانی-ارمنیتبار آمریکایی، در سال ۱۹۴۰ در تهران متولد شد و در خانوادهای ارمنی پرورش یافت. او تا کلاس سوم ابتدایی در تهران تحصیل کرد و سپس در سال ۱۳۳۳، برای ادامه آموزش به مدرسهای شبانهروزی در انگلستان اعزام شد. تحصیلات دانشگاهی وی در رشته تاریخ در دانشگاه آکسفورد آغاز گردید و مدرک کارشناسی را در سال ۱۳۴۲، اخذ کرد. پس از آن به ایالات متحده مهاجرت کرد و مدرک کارشناسی ارشد اول را در سال ۱۳۴۵، از دانشگاه کلمبیا، کارشناسی ارشد دوم را در سال ۱۳۴۷، از آکسفورد و دکترای تاریخ را در سال ۱۳۴۸، از کلمبیا دریافت نمود. آبراهامیان در دهه ۱۹۷۰، به عضویت کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی درآمد که مخالف رژیم پهلوی بود و در سال ۱۹۷۶ به عنوان نایبرئیس کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران برگزیده شد. او در دانشگاههای پرینستون، نیویورک و آکسفورد به تدریس پرداخت و اکنون استاد تاریخ جهانی و خاورمیانه در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک است. آبراهامیان در سال ۲۰۱۰ به عضویت وابسته آکادمی هنر و علوم آمریکا درآمد.
آثار آبراهامیان عمدتاً بر تاریخ معاصر ایران تمرکز دارد و شامل کتابهایی همچون «ایران بین دو انقلاب» (۱۹۸۲)، که تحولات اجتماعی و سیاسی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی را واکاوی میکند؛ «تاریخ ایران مدرن» (۲۰۰۸)، که تغییرات سیاسی و اقتصادی از قرن نوزدهم تا دوران معاصر را تحلیل مینماید؛ «کودتا» (۲۰۱۳)، که نقش آمریکا و بریتانیا در کودتای ۱۳۳۲ را بر پایه اسناد محرمانه توصیف میکند؛ و «بحران نفت در ایران» (۲۰۲۱)، که تأثیر کشف نفت بر سیاست و اقتصاد ایران را پوشش میدهد. دیگر آثار وی عبارتند از «مردم در سیاست ایران»، «اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی»، «خمینیسم: مقالاتی دربارهٔ جمهوری اسلامی»، و «اعترافات شکنجهشدگان». دیدگاههای او بر پایه مارکسیسم آکادمیک یا فرهنگی استوار است و بر نقش نیروهای اجتماعی، طبقات، جنبشهای مردمی و روابط دولت و جامعه تأکید دارد. او دولت را پدیدهای تنیده در جامعه میبیند و تحولات تاریخی ایران را از منظر داخلی و اجتماعی تفسیر میکند، نه صرفاً خارجی. در مصاحبههای اخیر، اعتراضات ایران را شورش میداند نه انقلاب، و آینده رژیم را با چالشهای مشروعیت و جانشینی روبرو میبیند، اما سقوط فوری آن را بعید میشمارد.[۱][۲][۳][۴][۵]
زندگی و تحصیلات
یرواند آبراهامیان در سال ۱۳۱۹ در تهران، در خانوادهای ارمنی متولد شد. وی تا کلاس سوم ابتدایی در مدارس تهران به تحصیل پرداخت و آموزش اولیه خود را در این شهر دریافت کرد. این دوره کودکی در محیط فرهنگی متنوع تهران، که شامل جوامع ارمنی بود، سپری شد و پایهای برای علاقهمندیهای بعدی وی به تاریخ و مسائل اجتماعی فراهم آورد.[۱]
آبراهامیان خود را به عنوان فردی ایرانی با تبار ارمنی معرفی کرده و از دیدگاههای شکاکانه علمی و سوسیالدموکراتیک برخوردار است. او اغلب نسبت به مسائل مذهبی بیتفاوت یا انکارکننده بوده و هویت فرهنگی خویش را بر پایه ریشههای ایرانی و ارمنی استوار ساختهاست. این زمینه خانوادگی و تجربیات اولیه در تهران، وی را با چالشهای فرهنگی و سیاسی مرتبط با ایران آشنا کرد، که بعدها در پژوهشهای تاریخیاش بازتاب یافت.[۲]
مهاجرت به انگلستان و تحصیلات متوسطه
در سال ۱۳۳۳، مادر آبراهامیان وی را برای ادامه تحصیل به یک مدرسه شبانهروزی در انگلستان فرستاد. در این مدرسه، تمرکز آموزشی بیشتر بر تاریخ اروپا بود و این محیط جدید، وی را با رویکردهای آموزشی غربی آشنا کرد. این مهاجرت در سن نوجوانی، تأثیرات عمیقی بر مسیر حرفهای وی داشت و زمینهای برای گسترش دانش تاریخیاش فراهم نمود.[۱]
این دوره مهاجرت زودهنگام، آبراهامیان را با تفاوتهای فرهنگی بین شرق و غرب روبرو ساخت و به تقویت دیدگاههای انتقادی وی نسبت به تاریخ کمک کرد. تجربیات شبانهروزی در انگلستان، وی را برای ورود به دانشگاههای معتبر آماده ساخت و علاقهاش به تاریخ جهان سوم را تقویت کرد.[۳]
تحصیلات دانشگاهی (آکسفورد و کلمبیا)
یرواند آبراهامیان تحصیلات عالی خود را در دانشگاه آکسفورد آغاز کرد و مدرک کارشناسی تاریخ را در سال ۱۹۶۳ از این دانشگاه دریافت کرد. سپس به نیویورک نقل مکان کرد و مدرک کارشناسی ارشد اول را در سال ۱۹۶۶ از دانشگاه کلمبیا اخذ نمود. وی مدرک کارشناسی ارشد دوم را در سال ۱۹۶۸ از دانشگاه آکسفورد گرفت و سرانجام، دکترای تاریخ را در سال ۱۹۶۹ از دانشگاه کلمبیا به دست آورد. تمرکز آموزشی وی بر تاریخ عمومی، به ویژه تاریخ اروپای جدید و جهان سوم، بود که پایهای محکم برای تحقیقات بعدیاش در مورد خاورمیانه و ایران فراهم آورد.
در طول این دوره تحصیلات، آبراهامیان با رویکردهای نئومارکسیستی آشنا شد و بر تحلیلهای اجتماعی-اقتصادی تأکید کرد. این مراحل آموزشی، وی را برای تدریس و پژوهش در دانشگاههای برجسته آماده ساخت و دیدگاههایش را در مورد تاریخ از پایین شکل داد. او از این تجربیات برای توسعه روششناسی تاریخی خود بهره برد که بر نقش نیروهای اجتماعی تمرکز دارد.[۱][۳]
فعالیتهای سیاسی اولیه
عضویت در کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی
در دهه ۱۹۷۰، آبراهامیان به عضویت کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی درآمد، سازمانی که در خارج از ایران فعالیت میکرد و مخالف حکومت محمدرضا پهلوی بود. این کنفدراسیون از طریق بیانیهها و فشارهای سیاسی، به رژیم پهلوی اعتراض وارد میکرد و بر مسائل حقوق بشر و آزادیهای سیاسی تمرکز داشت. عضویت وی در این گروه، نشاندهنده تعهد اولیهاش به مسائل سیاسی ایران از خارج کشور است.
این فعالیتها بخشی از جنبش گستردهتر دانشجویان ایرانی در خارج بود که به دنبال تغییرات سیاسی در ایران بودند. آبراهامیان از این پلتفرم برای بیان دیدگاههای انتقادی خود نسبت به رژیم شاه استفاده کرد و این تجربیات، تأثیراتی بر آثار تاریخی بعدی وی داشت.
نایبرئیسی کمیتهٔ آزادی هنر و اندیشه در ایران
در سال ۱۳۵۵، آبراهامیان به عنوان نایبرئیس «کمیته برای آزادی هنر و اندیشه در ایران» انتخاب شد. این کمیته هدفش حمایت از آزادی بیان و اندیشه در برابر سرکوبهای رژیم پهلوی بود و فعالیتهایی برای برجستهسازی نقض حقوق در ایران انجام میداد. این نقش، تعهد وی به مسائل حقوق بشری را برجسته میسازد.
آبراهامیان خود را مورخ چپ آکادمیک معرفی میکند، نه از نوع حزبی یا ارتدوکس، بلکه در چارچوب نئومارکسیسم تامپسونمحور، که بر عاملیت انسانی و فرایندهای اجتماعی تأکید دارد. این دیدگاهها ریشه در فعالیتهای سیاسی اولیه وی دارند و در آثارش بازتاب یافتهاند. کمیته مذکور بخشی از تلاشهای گستردهتر برای حمایت از روشنفکران ایرانی بود.[۱][۴]
حرفهٔ دانشگاهی
تدریس در دانشگاههای معتبر
یرواند آبراهامیان در دانشگاههای پرینستون، نیویورک و آکسفورد به تدریس تاریخ ایران و خاورمیانه پرداخت. وی بر پژوهشهای مرتبط با تاریخ معاصر ایران تمرکز داشت و دورههای آموزشیاش شامل تاریخ عمومی با تأکید بر اروپای مدرن و جهان سوم بود. این تجربیات تدریس، وی را به عنوان یک متخصص برجسته در زمینه تاریخ خاورمیانه تثبیت کرد.
او همچنین به عنوان پژوهشگر در برخی دانشگاهها فعالیت کرده و بر تاریخ و سیاست خاورمیانه، به ویژه ایران، تحقیق میکند. تدریس وی با تخصصش در تحولات اجتماعی ایران همخوانی دارد و به دانشجویان کمک کرده تا دیدگاههای نوینی نسبت به تاریخ معاصر کسب کنند.
استادی در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک
آبراهامیان اکنون استاد تاریخ جهانی، خاورمیانه و سیاست در کالج باروک دانشگاه شهر نیویورک است. در این جایگاه، وی بر آموزش و پژوهش در زمینههای تاریخ معاصر ایران و مسائل مرتبط با خاورمیانه تمرکز دارد. این نقش دانشگاهی، وی را در محافل آکادمیک برجسته ساختهاست.
در کالج باروک، آبراهامیان دورههایی در مورد تاریخ ایران مدرن و تحولات اجتماعی تدریس میکند. این موقعیت، فرصتهایی برای انتشار مقالات و کتابهای بیشتر فراهم آورده و تأثیر وی بر نسل جدید مورخان را افزایش دادهاست.
عضویت وابستهٔ آکادمی هنر و علوم آمریکا (۲۰۱۰)
در سال ۲۰۱۰، آبراهامیان به عنوان عضو وابسته آکادمی هنر و علوم آمریکا انتخاب شد. این عضویت، نشاندهنده شناخت حرفهای وی در محافل آکادمیک ایالات متحده است و بر اساس تحقیقات وی در زمینه تاریخ ایران اعطا شدهاست.
این افتخار، جایگاه آبراهامیان را به عنوان یک مورخ برجسته تأیید میکند و فرصتهایی برای همکاریهای بیشتر در پژوهشهای تاریخی فراهم آوردهاست. عضویت در این آکادمی، بر پایه آثار و تحقیقات وی در مورد تحولات اجتماعی و سیاسی ایران استوار است.[۲][۳]
آثار اصلی
ایران بین دو انقلاب (۱۹۸۲)
یکی از برجستهترین آثار آبراهامیان، کتاب «ایران بین دو انقلاب» منتشرشده در سال ۱۹۸۲ است. این کتاب تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ را بررسی میکند. تمرکز آن بر ساختارهای اجتماعی، نقش طبقات، حزب توده، کودتای ۲۸ مرداد و نقش امام خمینی است و از منابع گوناگونی مانند آرشیوهای وزارت خارجه بریتانیا، روزنامهها، خاطرات و مصاحبهها بهره بردهاست.
این اثر، چارچوبی برای درک گذارهای تاریخی ایران فراهم میآورد و بر نقش نیروهای داخلی در تغییرات سیاسی تأکید دارد. آبراهامیان در این کتاب، تحولات را از منظر اجتماعی تحلیل میکند و تأثیرات اقتصادی را برجسته میسازد.
تاریخ ایران مدرن (۲۰۰۸)
کتاب «تاریخ ایران مدرن» در سال ۲۰۰۸ منتشر شد و تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران از اواسط قرن نوزدهم تا ریاستجمهوری احمدینژاد را پوشش میدهد. این اثر شامل کشف نفت، دخالتهای سلطنتی، ظهور و سقوط رژیم پهلوی، انقلاب اسلامی، جنگ ایران و عراق، تغییرات اجتماعی و ظهور طبقات جدید است. تمرکز آن بر فرایندهای مدرنسازی و تأثیرات اقتصادی است.
آبراهامیان در این کتاب، گذار ایران به modernity را از طریق تحلیل ساختارهای اجتماعی توصیف میکند و نقش دولت در دگرگونیها را برجسته میسازد. این اثر، منبعی جامع برای درک تاریخ معاصر ایران فراهم میآورد.
کودتا: ۱۳۳۲ (۲۰۱۳)
کتاب «کودتا: ۱۳۳۲، سیا و ریشههای روابط ایران و ایالات متحده در عصر جدید» در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. این اثر نقش آمریکا و بریتانیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه مصدق را بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا، آرشیوهای بریتیش پترولیوم، مصاحبههای منتشرشده و جدول زمانی بررسی میکند. فصلهای آن شامل ملیشدن نفت، مذاکرات بریتانیا-ایران، کودتا و میراث آن هستند.
این کتاب نشان میدهد چگونه کودتا راه را برای تغییرات سیاسی بعدی در ایران هموار کرد و تأثیرات بلندمدت آن بر روابط بینالمللی را تحلیل میکند. آبراهامیان بر پایه اسناد محرمانه، روایتی دقیق ارائه میدهد.
بحران نفت در ایران (۲۰۲۱)
کتاب «بحران نفت در ایران: از ناسیونالیسم تا کودتا» در سال ۲۰۲۱ منتشر شد. این اثر بر اساس اسناد محرمانه آمریکا، کشف نفت، تأثیر آن بر سیاست و اقتصاد ایران، نهضت ملیکردن نفت و نقش آمریکا و انگلیس را تحلیل میکند. تمرکز آن بر وقایع ۱۳۳۰–۱۳۳۲ است و نشان میدهد چگونه کودتای ۱۳۳۲ راه را برای انقلاب ۱۳۵۷ هموار کرد.
آبراهامیان در این کتاب، نقش نفت را به عنوان عامل کلیدی در تحولات سیاسی ایران برجسته میسازد و تحلیلهای اقتصادی را با رویدادهای تاریخی ترکیب میکند. این اثر، درک عمیقتری از بحرانهای نفتی ارائه میدهد.
اسلام رادیکال: مجاهدین ایرانی (۱۹۸۹)
کتاب «اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی» در سال ۱۹۸۹ منتشر شد. این اثر سازمان مجاهدین خلق را به عنوان جنبشی اجتماعی بررسی میکند و تحولات ایدئولوژیک و سیاسی آن را توصیف مینماید. تمرکز آن بر نقش این سازمان در تاریخ معاصر ایران است.[۲]
خمینیسم (۱۹۹۳)
کتاب «خمینیسم: مقالاتی دربارهٔ جمهوری اسلامی» در سال ۱۹۹۳ منتشر شد. این مجموعه مقالات، جنبههای ایدئولوژیک و سیاسی جمهوری اسلامی را بررسی میکند و بر پایه تحلیلهای تاریخی تنظیم شدهاست. تمرکز آن بر تحولات پس از انقلاب ۱۳۵۷ است.
آبراهامیان در این اثر، خمینیسم را به عنوان یک ایدئولوژی پوپولیستی توصیف میکند و تأثیرات آن بر سیاست ایران را تحلیل مینماید. این کتاب، دیدگاههای نوینی نسبت به جمهوری اسلامی ارائه میدهد.
اعترافات شکنجهشدگان (۱۹۹۹)
کتاب «اعترافات شکنجهشدگان: زندانها و ابراز ندامتهای علنی در ایران مدرن» در سال ۱۹۹۹ منتشر شد. این اثر تجربیات زندانیان تحت شکنجه را توصیف میکند و نقش زندانها در کنترل سیاسی را بررسی مینماید. تمرکز آن بر دورههای مدرن ایران است.
آبراهامیان در این کتاب، مکانیسمهای ابراز ندامت علنی را تحلیل میکند و تأثیرات روانشناختی شکنجه را برجسته میسازد. این اثر، منبعی برای درک سیستم زندان در ایران مدرن فراهم میآورد.[۲]
مردم در سیاست ایران و دیگر آثار
کتاب «مردم در سیاست ایران» شامل پنج مقاله در مورد انقلاب مشروطه، کودتای ۱۳۳۲، انقلاب ۱۳۵۷، جنبشهای کارگری و نقش احزاب سیاسی است. این اثر نقش مردم در تحولات سیاسی را از منظر جنبشهای مردمی تحلیل میکند.
آبراهامیان همچنین کتابهایی مانند «آنارشیسم در انقلاب روسیه» (۱۹۷۳) و «یک آنارشیست آمریکایی» (۱۹۷۸) نوشته که به مسائل خارج از ایران مربوط میشوند. آثار وی با زبانی ساده و دقیق نوشته شده و بر تحلیل ظریف وقایع سیاسی تمرکز دارند. دیگر مقالات وی شامل «پارانوید در سیاست ایران» و مقالاتی در جامعهشناسی ایران است.[۱][۲]
لیست کامل آثار منتشرشده
- ایران بین دو انقلاب (۱۹۸۲)
- اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی (۱۹۸۹)
- خمینیسم: مقالاتی دربارهٔ جمهوری اسلامی (۱۹۹۳)
- اعترافات شکنجهشدگان: زندانها و ابراز ندامتهای علنی در ایران مدرن (۱۹۹۹)
- تاریخ ایران مدرن (۲۰۰۸)
- کودتا (۲۰۱۳)
- بحران نفت در ایران: از ناسیونالیسم تا کودتا (۲۰۲۱)
- مردم در سیاست ایران
- مقالاتی در جامعهشناسی ایران
- آنارشیسم در انقلاب روسیه (۱۹۷۳)
- یک آنارخیست آمریکایی (۱۹۷۸)
- مقاله «پارانوید در سیاست ایران»
رویکرد و روش تاریخنگاری
مارکسیسم فرهنگی و نئومارکسیسم
تاریخنگاری یرواند آبراهامیان بر معرفتشناسی دیالکتیکی استوار است و تاریخ را گفتگویی بین چارچوب مورخ و دادههای تاریخی میبیند. وی چارچوبهای خود را به صراحت بیان میکند و اذعان دارد که تفسیرها از منظر خاصی هستند. رویکردش ادغام جامعهشناسی سیاسی نئومارکسیستی است، با تمرکز بر طبقه (به عنوان رویداد و حرکت، نه ساختار ثابت)، قومیت و روابط دولت-جامعه.
او مارکسیسم را از سیاسی به آکادمیک گذار میدهد، تحت تأثیر گرامشی، تامپسون و آنالز، که بر طبقه، فرهنگ و حقوق فردی تأکید دارد. در خاورمیانه، در دهه ۱۹۶۰ شکوفا شد و شورشهای عربی را چالش میبیند که عوامل غیرطبقاتی را برجسته میکند. آبراهامیان بر مارکسیسم فرهنگی تأکید دارد و برتری اقتصاد بر همه چیز را نادرست میداند.
تأکید بر طبقات اجتماعی و جنبشهای مردمی
یرواند آبراهامیان از روشهای علی-تبیینی استفاده میکند، عمدتاً تحلیل علی ساختاری، از منظر نئومارکسیستی. تکعلی فرهنگی یا نژادی را رد میکند. در «مقالاتی در جامعهشناسی سیاسی ایران»، استبداد شرقی را از طریق ساختارهای اجتماعی قاجار نقد میکند. در «ایران بین دو انقلاب»، گذارها را از طریق پویایی طبقاتی-قومی و تأثیر غربی تحلیل میکند.
او تودهها را سازندگان تاریخ میبیند، نه نخبگان. جامعه ایران را طبقاتی میداند و بر تضاد طبقاتی تأکید دارد. در «شکلگیری پرولتاریا در ایران مدرن»، جنبشهای ۱۳۲۰–۱۳۳۲ را تحلیل میکند و عوامل داخلی مانند تورم و سازمانهای سیاسی را محرک میداند، نه فقط اشغال شوروی.[۲][۳]
رابطهٔ دولت و جامعه در تاریخ ایران
آبراهامیان دولت را رکن جامعه میبیند، نه جدا از آن، و از مارکس الهام میگیرد که دولت ابزار طبقه حاکم است اما میتواند خودمختاری نسبی داشته باشد. او با مکتب مدرنیست و مارکسیستهایی مانند اسکوکپل مخالف است که دولت را خودمختار قوی میدانند. در ایران، خودمختاری دولت پهلوی را عامل ضعف و انزوای اجتماعی میداند که به انقلاب منجر شد، در حالی که وابستگی جمهوری اسلامی به طبقات خاص، پایه اجتماعی آن را تقویت کرد.
او در کتاب «تاریخ ایران مدرن»، دولت را موتور دگرگونیها میبیند و گذار از فئودالیسم به سرمایهداری دولتی را ردیابی میکند. او تاریخ ایران را از منظر جامعهشناختی بررسی میکند و بر شکافهای افقی (طبقاتی) و عمودی (قومی، قبایل) تأکید دارد. تا دوره رضاشاه، تاریخ ایران را قبایلمحور میبیند و قدرت سیاسی را از خاستگاه قبایل ناشی میداند، سپس به ساختارهای بوروکراتیک مدرن گذار کرد.[۲][۴]
دیدگاههای کلیدی
دولت، استبداد و جامعهٔ مدنی در دورهٔ قاجار و پهلوی
در دوره قاجار، شاهان مستبد بودند اما بدون ابزار استبداد ملی، و ایران فاقد جامعه مدنی نبود. یرواند آبراهامیان استبداد شرقی را نقد میکند و بر ساختارهای اجتماعی تأکید دارد. خودمختاری دولت پهلوی را عامل انزوا میبیند که به انقلاب منجر شد.
او دولت را پدیدهای تنیده در جامعه میبیند و تحولات را از منظر داخلی تفسیر میکند. در دوره پهلوی، وابستگی به طبقات خاص را عامل ثبات یا ضعف میداند.
نقش طبقه و پرولتاریای ایران مدرن
از تعریف لنین طبقه (گروههای مبتنی بر روابط تولید) و نقل از تامپسون (طبقه به عنوان حرکت و تضاد) استفاده میکند. فقدان مطالعات طبقاتی در ایران را به جدایی دولت-جامعه در علوم غربی، ناسیونالیسم و استبداد نسبت میدهد. جامعه ایران را طبقاتی میداند و تضادها را برجسته میسازد.
در تحلیل پرولتاریا، عوامل داخلی را محرک جنبشها میبیند و نقش سازمانهای سیاسی را تأکید میکند. این دیدگاه، درک طبقاتی از تاریخ ایران فراهم میآورد.
جمعیت، اعتراض خیابانی و انقلابهای ایران
در انقلاب مشروطه، جمعیت را متشکل از طبقات متوسط (تجار، مذهبیون، کارگران) میبیند که غیرخشونتآمیز و هدفمند بودند. با لوبون مخالف است که جماعت را غیرعقلانی میداند و با رود مقایسه میکند: جمعیت در ایران ابزار بیان تودهها، کانون در بازار و محلات متوسط، محرک گرسنگی، و موفقتر در ایران.
او انقلابها و اعتراضات خیابانی را ملهم از فرهنگ تاریخی ایرانی میبیند، نه صرفاً نفوذ خارجی. نقش مردم در سیاست را از منظر جنبشهای مردمی تحلیل میکند.[۲][۴]
دین، پوپولیسم و تشیع سیاسی
یرواند آبراهامیان دین را ایدئولوژی متغیر میداند که گاه نظام را تقویت یا تضعیف میکند. کمتر از اقتصاد و جامعه ناشی میشود، اما بخشی از آگاهی عمومی است. تشیع نه مخدر تودهها است و نه همیشه انقلابی؛ واکنش به بحرانهای اقتصادی و اخلاقی کمک میکند.
نظام خمینی را پوپولیستی میخواند، نه بنیادگرایانه، و پراگماتیسم آن را عامل احتمالی تغییر میداند. دو گونه پوپولیسم (چپ و راست) را در انقلاب تشخیص میدهد؛ پوپولیسم چپ در آغاز مسلط بود اما راست غالب شد، که به فشارهای خارجی نسبت میدهد.[۲][۵]
نقد استبداد شرقی و تاریخنگاری کلاسیک
یرواند آبراهامیان در قضاوتهای ارزشی محتاط است و اقدامات را به خاستگاههای طبقاتی-قومی نسبت میدهد، هرچند ارزشهای نئومارکسیستی (ضد امپریالیسم، دموکراسی، سکولاریسم) به طور ظریف ظاهر میشوند. استبداد شرقی را از طریق ساختارهای اجتماعی نقد میکند و تاریخنگاری کلاسیک را چالش میکشد.
او تکعلی فرهنگی را رد میکند و بر تحلیل ساختاری تأکید دارد. در آثارش، گاه از توضیحات «یکبارگی» استفاده میکند اما به تحلیل ساختاری بازمیگردد.[۲][۳]
رابطه با چپ سنتی ایران
آبراهامیان از سیاستها و مواضع چپ سنتی در ایران دفاع میکند و اسطورههایی مانند نقش حزب توده در تضعیف دکتر محمد مصدق یا جلوگیری از کودتا را رد میکند. حمایت چپ سنتی از نظام خمینی را بر اساس برنامههای اقتصادی (ملی کردن صنایع، نظام بانکی، بازرگانی خارجی) و اجتماعی (گسترش تأمین اجتماعی، توسعه روستاها) توجیه میکند و آن را نشانه برنامه پیشرو و ضد امپریالیستی میداند.
بیگانهستیزی خمینی را گرایش ضد امپریالیستی تفسیر کرده و عدم مخالفت چپ سنتی با رژیم در دوران جنگ ایران و عراق را مسئولانه میخواند، زیرا آن را جنگ دفاع ملی مشابه جنگ جهانی دوم میبیند. او جواد ظریف را با مصدق مقایسه میکند و هر دو را مدافع استقلال ملی میداند. این دیدگاهها، رابطه وی با چپ سنتی را برجسته میسازد.[۵]
دیدگاههای معاصر (مصاحبههای اخیر)
ایران در عصر کهنسالی علی خامنهای
آبراهامیان در مصاحبهای با ایران وایر دیدگاهای خود را دربارهٔ خامنهای و نظام جمهور اسلامی بیان میکند. او در بخشی از مصاحبه خود چنین میگوید:
خامنهای، اکنون ۸۵ ساله و یک سال جوانتر از خمینی در زمان مرگش در ژوئن ۱۹۸۸، جانشین واضحی ندارد؛ مجمع تشخیص مصلحت با ۸۸ روحانی میتواند روحانی استبدادی دیگری انتخاب کند، که ممکن است چالشهایی بر سر جانشینی پسر خامنهای ایجاد کند و به ولایت فقیه موروثی منجر شود، که رژیم اسلامی را بیشتر تضعیف کند.
جمهوری اسلامی عمیقاً نهادینه شدهاست و خمینی جانشینی را از تاریخ اولیه اسلام جاسازی کرد؛ نهادها بدون توجه به افراد ادامه مییابند و جایگزینهای مشابهی میسازند، بدون بحران عمده اما با خفه کردن جامعه و فرسایش مشروعیت، زیرا مشارکت عمومی در انتخابات کاهش مییابد. چالشهای بلندمدت ممکن است میان نخبگان بر سر بهترین رهبر ایجاد شود، اما این داخلی هسته است و جامعه گسترده را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
آبراهیمیان ابراهیم رئیسی را قرونوسطی میبیند، ریشه در پاکسازیهای انکیزیسیونی مانند اعدامهای ۱۹۸۸ (بر اساس سؤالاتی در مورد آخرت، قرآن و محمد)، که ایدئولوژیکی بودند نه صرفاً سیاسی و به اجرای شریعت تحت لفظی منجر شدند. اعدامهای ۱۹۸۸ دوران جدیدی از افراطیگرایی ایدئولوژیک را آغاز کرد و میانهروها را از جنبش انقلابی خمینی (شامل ملیگرایان و روشنفکران) پاکسازی کرد تا فقط سختگیران باقی بمانند.
آبراهامیان میگوید، مسائل زنان جایگزین ارتداد به عنوان آزمون شده، با تقاضا برای چادر اجباری بیش از حجاب ساده، برای تضمین حمایت سختگیران و ثبات، اما پایه را باریک میکند؛ این بحران فرهنگی عمیقتری ایجاد میکند، زیرا گفتمان رژیم (حقوق الهی) با گفتمان عمومی (حقوق طبیعی، آزادی، برابری) برخورد میکند.
هیچ خروج آسانی از بنبست سرکوب-اعتراض وجود ندارد؛ ناآرامی تشدیدشده ممکن است فرماندهان سپاه را به تصاحب قدرت به عنوان «رضاشاه جدید» وادارد، اما این مشروعیت را بیشتر کاهش میدهد و گفتمان حقوق را حلنشده میگذارد.[۶]
اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ و امکان انقلاب
آبراهامیان در مصاحبه با یورو نیوز، اعتراضات اخیر ایران (مانند «اعتراضات سراسری ۱۴۰۱») را «شورش» مینامد و تصور تبدیل آنها به انقلاب را اغراقآمیز و خوشبینانه میداند. از دیدگاه تاریخی، بسیاری از شورشها به انقلاب منجر نمیشوند و انقلاب واقعی تنها زمانی رخ میدهد که قیام عمومی از پایین رژیم را سرنگون کند، مانند انقلاب ۱۹۷۹.
آبراهامیان میگوید: رژیم شاه مشروعیتی نداشت، در حالی که جمهوری اسلامی هنوز ۱۵ تا ۲۰ درصد مشروعیت دارد (بر اساس حمایت مذهبی بخش کوچکی از جامعه). بدون اتفاق غیرمنتظره (مانند حمله خارجی یا بحران داخلی شدید)، رژیم سقوط نخواهد کرد و تقابل مداوم به چندقطبی شدن جامعه منجر میشود.
هرچند مشروعیت در ۲۰ سال گذشته کاهش یافته (به دلیل انتخابات بیمعنی، حاشیهروی اصلاحطلبان و مشکلات اقتصادی)، اما برای سرنگونی کافی نیست. مشارکت پایین در انتخابات (کمتر از ۴۰ درصد در آخرین دور) نارضایتی را نشان میدهد، اما بحران دائمی است زیرا گفتمان رژیم (ولایت فقیه و حقوق الهی) با گفتمان مردم (حقوق بشر، آزادی، برابری و حقوق زنان) متفاوت است. این ناهماهنگی حلشدنی نیست، زیرا رژیم نمیتواند جامعه تحصیلکرده را کنترل کند؛ حدود ۸۰ درصد جامعه به گفتمان روشنگری باور دارند. تنها راه رژیم، حرکت تدریجی به سمت ایدههای روشنگری بدون عبور از خط قرمز مشروعیت الهی است، اما چنین افرادی در قدرت دیده نمیشوند.
مردم به حجاب اختیاری، اقتصاد بهتر و آموزش اهمیت میدهند و اگر رژیم تأمین کند، انقلاب دیگری رخ ندهد؛ جامعه میتواند بدون نام سکولار، عملی سکولار عمل کند. تفاوت با انقلاب ۱۹۷۹ در مشروعیت رژیم است: شاه پس از سرکوبها مشروعیت را از دست داد، اما جمهوری اسلامی حمایت مذهبی دارد.
در ضمن حملات به روحانیت جدید نیست و ریشه در تاریخ دارد، اما رابطهای بین بخشی از جامعه و روحانیت باقی است. اگر شرایط ثابت بماند، بیثباتی ادامه یابد، نارضایتی افزایش یابد، اما رژیم سقوط نکند و جامعه چندقطبیتر شود.
قشر خاکستری ممکن است با اعتصابات گسترده بپیوندد، اما اعتراضات سازمانیافته نیست. انقلابها اغلب بدون رهبر شروع میشوند و رهبری ممکن است اعتراضات را تضعیف کند؛ حضور رضا پهلوی میتواند رژیم جمهوری اسلامی را تقویت کند، زیرا مردم بدبین هستند و اعتبار سکولار او را زیر سؤال میبرند.[۷]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ یرواند آبراهامیان - طاقچه
- ↑ ۲٫۰۰ ۲٫۰۱ ۲٫۰۲ ۲٫۰۳ ۲٫۰۴ ۲٫۰۵ ۲٫۰۶ ۲٫۰۷ ۲٫۰۸ ۲٫۰۹ ۲٫۱۰ نگرشهای تاریخی پرفسور یرواند آبراهامیان - رادیو زمانه
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ تاریخنگاری پروفسور یرواند آبراهامیان - پیمان آنلاین
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ کارنامه یرواند آبراهامیان: سرنوشت ایران بین دو انقلاب - اتحاد جمهوریخواهان ایران
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ یرواند آبراهامیان و چپ سنتی - ایران گلوبال
- ↑ ایران در عصر کهنسالی خامنهای؛ گفتوگو با یرواند آبراهامیان - ایران وایر
- ↑ «تصور تبدیل اعتراضات در ایران به انقلاب، اغراقآمیز بود» - یورو نیوز