محمد علی شاه

از ایران پدیا
نسخهٔ تاریخ ‏۵ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۱۶ توسط Safa (بحث | مشارکت‌ها) (←‏زندگی‌نامه محمدعلی شاه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
محمدعلی‌شاه قاجار
محمدعلی‌شاه قاجار.jpg
اطلاعات کلی
ناممحمدعلی‌شاه قاجار
نام‌های دیگرمحمدعلی میرزا
منصبششمین پادشاه از دودمان قاجار
زادگاهتبریز
ملیتایرانی
شناخته شدهبه توپ بستن مجلس در مخالفت با مشروطه
دورهقاجاریه
فرجام پناهندگیمرگ در ایتالیا در ۱۶ فروردین ۱۳۰۴
نام پدرمظفرالدین شاه
نام مادرتاج‌الملوک (ام‌الخاقان)، دختر امیرکبیر
همسرانملکه جهان
فرزنداناحمد شاه قاجار، محمد حسن میرزا
جوانی محمدعلی شاه

محمدعلی شاه یا محمدعلی‌شاه قاجار یا محمدعلی میرزا (زاده ۱۲۵۱ خورشیدی، تبریز -درگذشته ۱۶ فروردین ۱۳۰۴ خورشیدی، ایتالیا در تبعید) ششمین پادشاه از دودمان قاجار و پسر مظفرالدین شاه و فرزند ارشد وی[۱] بود که پس از اعطای مشروطه و در سال ۱۲۸۵ خورشیدی به قدرت رسید. وی از ابتدا با فرمانی که پدرش در اعطای مشروطه امضا کرده بود به مخالفت برخاست و تا آنجا پیش رفت که دستور داد در ۲ تیر ۱۲۸۷ یک کلنل روس به نام «ولادیمیر لیاخوف» مجلس را به توپ ببندد؛ اقدامی که در تاریخ ایران به استبداد صغیر شهرت دارد.[۲]

او پس از فتح تهران توسط مشروطه‌خواهان در تیر ۱۲۸۸، به سفارت روس پناهنده و مجبور به ترک ایران شد. پس از وی پسر خردسالش احمد شاه به سلطنت انتخاب شد.[۳]

زندگی‌نامه محمدعلی شاه

مادرش تاج‌الملوک (ام‌الخاقان)، دختر میرزا تقی‌خان امیرکبیر و عزت‌الدوله خواهر ناصرالدین شاه بود. وی در کودکی تحت تعلیم و تربیت یک آموزگار روسی به نام شاپشال زبان و فرهنگ روسی را آموخت. آموزگار روسی وی باعث شد محمدعلی تمایل زیادی به روس‌ها و فرهنگ روسی داشته باشد، تا جایی که سال‌ها بعد در دوران پادشاهی، تصویری از وی با لباس قزاقی نیز به دست مردم افتاد که موجب رنجش مشروطه‌خواهان و مردم شد.

محمدعلی شاه تا پیش از پادشاهی با لقب محمدعلی میرزا، ولیعهد مظفرالدین شاه و فرمانروای آذربایجان بود. محمدعلی میرزا که خود نوه دختری امیرکبیر بود، با ملکه جهان دختر کامران میرزا و نوه ناصرالدین شاه ازدواج کرد و حاصل این ازدواج چهار فرزند به نام‌های احمد میرزا، محمدحسن‌میرزا، سلطان محمود میرزا و سلطان مجید میرزا بودند.[۴]

در جوانی شاهد اقتدار و نفوذ مهیب روسیه تزاری بود و بدین جهت از روس‌ها بسیار حساب می‌برد و تحت تأثیر مربی سوار کاری و معلم زبان و مشاور روسی‌اش شاپشال قرار داشت که از یهودیان کریمه بود و دوره عالی مدرسه زبان‌های شرقی سن‌پترزبورگ را به پایان رسانده و محمدعلی میرزا در دوران ولیعهدی در تمام امور با او مشورت می‌کرد.[۱]

سلطنت محمدعلی شاه

در روز ۲۸ دی ۱۲۸۵ شمسی، محمدعلی شاه قاجار متعاقب مرگ پدرش مظفرالدین شاه طی مراسمی رسماً تاجگذاری کرد و به عنوان ششمین شاه قاجار بر تخت سلطنت نشست. مراسمی که به دستور وی هیچ‌یک از نمایندگان مجلس شورای ملی به آن دعوت نشده بودند.

مورخان محمدعلی شاه را مردی خرافی توصیف کرده‌اند که انجام بسیاری از کارهایش را به جای اندیشیدن و رایزنی به فال، رمل و اسطرلاب می‌سپرد. مادرش بر او چیرگی و نفوذ داشت، با روحانیون مسلمان پیوندهای سختی داشت و همچون بیشتر شاهان قاجار باورمند به دین و اعتقادات اسلامی بود.

در اوایل صدارت عین‌الدوله در کادر هیئت حاکمه توطئه‌ای برای عزل محمدعلی میرزا از ولیعهدی و انتخاب شعاع‌السلطنه برادر او، به ولیعهدی چیده شده بود، عین‌الدوله نیز از این توطئه پشتیبانی می‌کرد. محمدعلی میرزا همچنین به دلیل ترس از احتمال نزدیکی مشروطه‌خواهان به ظل‌السلطان و نصب وی به سلطنت از مشروطه‌خواهان حمایت می‌کرد. بر همین اساس وی در مخالفت با عین‌الدوله مستبد در تبریز زمزمه هم‌داستانی با آزادی‌خواهان را آغاز نمود و به اصرار او علما و روحانیون تبریز در تلگراف‌خانه اجتماع کرده و تلگراف‌هایی مبنی بر هواداری از علما و روحانیون مهاجر و میلیون به تهران مخابره کردند. در این زمان میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان نیز به امید اشغال مجدد مقام صدارت، علیه عین‌الدوله دست به فعالیت زده بود و از مشروطه‌طلبان حمایت می‌کرد.

در زمان محمدعلی میرزا بود که میرزا آقاخان کرمانی و یارانش را به گناه کشتن ناصرالدین شاه قاجار از عثمانی به قاجارها سپردند و محمدعلی میرزا نیز ایشان را سر برید و پوست کاه‌اندودشان را برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد. محمدعلی شاه که ولیعهد مقتدری به حساب می‌آمد، هرچند تا پیش از پادشاهی با مشروطه‌خواهان همراه بود اما در پی مرگ پدرش و نشستن بر تخت پادشاهی از همان روز اول بنا را بر مخالفت با مشروطه گذاشت و در اولین اقدام نمایندگان مجلس شورای ملی را به مراسم تاجگذاری دعوت نکرد.

وی با اینکه یک سال پس از رسیدن به قدرت در آبان ۱۲۸۶ ضمن حضور در مجلس شورای ملی سوگند وفاداری به مشروطه یاد کرد، اما کمتر از دو سال پس از تاجگذاری طی تلگرافی به تمامی ولایات و حکام با رد فعالیت مجلس اول تأکید کرد: «این مجلس خلاف مشروطیت است و از این پس مخالفین را سرکوب خواهد کرد.»[۴]

برخی سخنان محمدعلی شاه

برخی از سخنان محمدعلی شاه قاجار، پس از دیدن تلگراف‌های مردم شهرهای مختلف در حمایت از مشروطه و پیش از به توپ بستن مجلس شورای ملی، به نقل از کتابهای چرند و پرند از علی‌اکبر دهخدا، انقلاب مشروطه ایران، ژانت آفاری، انقلاب مشروطه، ابوالقاسم‌خان ناصرالملک:

«خون جواب آزادی است، رعیت را چه به سرکشی، رعیت را چه به استنطاق صاحب قران، رعیت را چه به فریاد حق طلبی!؟.

ماییم که آبرو می دهیم، ماییم که مالک ایرانیم، ماییم…

رعیت غلط می‌کند اعتراض کند، غلط می‌کند مطالبه حق کند، غلط می‌کند دیوان مظالمه بخواهد، غلط می‌کند نظارت کند، غلط می‌کند قدرت ما را محدود کند، غلط می‌کند مشروطه بخواهد، غلط می‌کند خلاف روس تزاری باشد، غلط می‌کند دل باخته غرب باشد، غلط می‌کند متحصن در زاویه شاه عبدالعظیم شود، غلط می‌کند متحصن به سفارت خانه اجنبی شود…

ملت غلط می‌کند ما را نخواهد…

سایه ماست که آرامش می دهد، امنیت می‌بخشد، نعمت ارزانی می‌دارد، دفع بلا می‌کند..

سایه ماست، نه رعیت.

ملت را چه به آزادی، مشق مردم سالاری می‌کنند. مصلحین، فریاد قانون می‌زنند، خدا لعنت کند یوسف‌خان مستشارالدوله بی شرف را، که قانون قانون می‌کرد در این مملکت…

به جهنم که نان ندارید

به جهنم کار ندارید

به جهنم سرپناه ندارید

به جهنم که آزادی ندارید

به جهنم که آب ندارید

به جهنم که جوانانمان درگیر افیون اند

به جهنم که زنان تن فروشی می‌کنند

به جهنم…

همین که سایه‌مان بر سر شما رعیت است کافی است.

آخر الزمان است؛ شاه شاهان را محکوم می‌کنند به دروغ گویی، محکوم می‌کنند به خرافه‌پرستی، محکوم می‌کنند به دست‌اندازی به بیت‌المال، محکوم می‌کنند به دیکتاتوری، محکوم می‌کنند به زد و بند، محکوم می‌کنند به چپاول، محکوم می‌کنند به عیاشی…

رعیت غلط می‌کند مارا که زینت کشوریم محکوم کند؟!…

ما که سایه خداییم دوست داریم ظلم کنیم، دوست داریم ذخائر طبیعی مملکت را به اجنبی تحفه دهیم، دوست داریم تمام امور کشور را به بستگان‌مان بسپاریم، دوست داریم هر آن چه که به میل‌مان است انجام دهیم…

رعیت گوسفند، ما شبانیم

به خدای احد و واحد قسم

دستور دادیم به قزاق‌ها هر که نافرمانی کرد امان‌اش ندهند، هر که اعتراض کرد پوست‌اش را کنده، کاه پر کنند، هرکس را که خواست بیاندیشد؛ محبوسش کنند، هرکس‌ که خواست در افکارش به ما ناسزا گوید؛ معدوم‌اش کنند..

دستور دادیم هر که به خیابان بیاید، هر که شعار دهد، هر که معترض شود، هر که قانون بخواهد، هر که مطالبه آزادی کند، مهمان‌اش کنند به گلوله…

ما رعیت سربزیر می‌خواهیم، ما رعیت بله قربان‌گو می‌خواهیم، ما رعیت کر و کور می‌خواهیم…

ما رعیت می‌خواهیم، همین بس.

این جا ممالک محصوره ایران است و ما هم قبله عالمیم و پرچمدار عدالت و پاکی…

هر کس نمی‌خواهد بسم الله، ازین مملکت برود؛ شما رعیت لیاقت سروری ما را ندارید…

بروید از خاک ما بروید ای بی لیاقتان مجوس.»

به توپ بستن مجلس

به توپ بستن مجلس در ۲ تیر سال ۱۲۸۷ خورشیدی و بازداشت و سرکوب رهبران و فعالان نهضت مشروطه به عمر کوتاه نظام مشروطیت ایران پایان داد و سرآغاز استبداد صغیر شد. با این حال بحران‌های متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بیش از ۱۳ ماه دوران حکومت محمدعلی شاه را آشفته و متزلزل کرد. روزی که کلنل لیاخوف در تهران مجلس را به توپ بست، آشوب به سرعت شهرهای مهم ایران را دربرگرفت. در تبریز که مهم‌ترین شهر بعد از پایتخت بود، جنگ خیابانی مشروطه‌خواهان با نیروهای دولتی آغاز شد. تا ۱۰ ماه پس از تخریب مجلس ملی، مشروطه‌خواهان تبریز به جنگ نابرابر با نیروهای دولتی و گرسنگی در نتیجه کمبود آذوقه ادامه دادند.

محمدعلی شاه قاجار در ابتدای سلطنت

مجاهدین توانستند پیروزی‌هایی به دست بیاورند اما با بسته شدن جاده‌ها و محاصره کامل شهر مردم گرفتار قحطی شدند، نه تنها وعده‌های مکرر محمدعلی شاه در احیای مشروطیت هیچ تأثیری بر رهبران ملی و مردم نداشت، بلکه همه چاره استقرار آزادی و قانون را در فتح تهران می‌دیدند. این چنین بود که مشروطه‌خواهان در دو جبهه به تدارک سپاه پرداختند تا همزمان به سوی تهران حرکت کنند. فرماندهی قشون اصفهان را صمصام‌السلطنه، خان بختیاری برعهده داشت تا اینکه برادرش سردار اسعد به او پیوست و در رشت، نهضت ملی به کمک سپهدار اعظم (محمدولی خان تنکابنی) و یپرم‌خان ارمنی آماده حضور در تهران شد.

در این دوران مملکت چه از نظر داخلی و چه خارجی اوضاع نابسامانی داشت. از یک‌سو دخالت‌های دولت‌های انگلستان و روسیه ادامه یافته و با قرارداد ۱۹۰۷ میلادی به اوج خود رسیده بود و از سوی دیگر مشروطه‌خواهان تبریز، که از ابتدای استبداد صغیر به قیام بر ضد سلطنت سرکوبگر قاجار برخاسته بودند با ادامه مقاومت، سبب خیزش دیگر نیروهای انقلابی شدند. با مقاومت مردم تبریز در برابر حکومت محمدعلی شاه و نیروهای متجاوز روس و در ادامه قیام بر ضد نظام استبدادی، بختیاری‌ها به سرکردگی صمصام‌السلطنه در اصفهان سر به شورش برداشتند و شهر را تصرف کردند. سردار اسعد بختیاری که در اروپا بود با آغاز شورش‌ها از راه خلیج فارس به ایران بازگشت و با تجهیز قشون اصفهان به طرف تهران حرکت کرد و در قم مستقر شد.

دولت با نزدیک شدن قشون بختیاری به وحشت افتاد؛ این چنین بود که سعدالدوله رئیس‌الوزراء، دست به دامن سر جرج بارکلی، وزیر مختار انگلستان شد تا با کنسول روسیه به ملاقات سردار اسعد رفته و او را از ورود به تهران منع کنند. خان بختیاری با رد ضمانت دولت‌های خارجی در برقراری نظام مشروطه، عزم راسخش را در قیام علیه محمدعلی شاه و تصفیه عناصر استبدادی نشان داد. پیشنهادات دولت انگلستان و روسیه که تحت تأثیر مفاد قرارداد ۱۹۰۷ میلادی مبنی بر اشتراک سیاسی بیان شده بود با مقاومت سردار اسعد مواجه شد، بدین ترتیب پیشنهاد جای خود را به تهدید برای ورود نیرو از شمال ایران از طرف ارتش روسیه داد. در این هنگام نیروهای سپهدار اعظم به قزوین رسیدند و نمایندگان دو دولت برای جلب نظر فرمانده قوای شمال نزد او رفتند. جواب محمدولی‌خان تنکابنی همانند همرزمش، عزیمت قطعی به سمت تهران بود.

گیلان که همواره به عنوان مسیر ورود افکار تجددخواهانه و مترقی از اروپا شناخته می‌شد، پر از مجامع سری و مخفیانه‌ای بود که در محیط استبدادی آن دوران نیروهای آزادیخواه را پرورش می‌داد. ریاست مجاهدان مشروطه‌خواه با یپرم‌خان ارمنی، میرزا حسین‌خان کسمایی و سردار محیی بود. مشروطه‌خواهان رشت به رهبری این سه تن به «باغ مدیریه» رشت یورش بردند و حاکم مستبد و دست‌نشانده آن، آقا بالاخان سردار افخم را کشتند. اما نگهداری قوای ملی شمال و کنترل رشت از عهده آن‌ها خارج بود پس با درخواست از سپهدار اعظم برای فرماندهی نیروها، او را به عنوان پیش‌قراول سپاه مشروطه شمال در نظر گرفتند. هرچند محمدولی خان تنکابنی در محاصره تبریز در کنار عین‌الدوله حضور داشت اما با شدت گرفتن اوامر استبدادی محمدعلی شاه از قشون خارج شد؛ با این حال، پس از دریافت درخواست انقلابیون، با امتناع از ریاست نیروهای شمال، بی‌میلی خود را نسبت به مشروطه نشان داد. سرانجام انقلابیون توانستند به شیوه‌های مختلف او را همراه کنند. با حرکت قشون به سمت جنوب و با تدابیر نظامی یپرم‌خان، قزوین به تصرف مجاهدان مشروطه‌خواه درآمد.

سکه رایج به اسم محمدعلی شاه

قوای شمال در مسیر حرکت به تهران با نیروهای دولتی به فرماندهی کاپیتان «زاپولسکی» روبه‌رو شدند و درگیری‌ها به شکست و عقب‌نشینی آزادیخواهان انجامید. پیش از جنگ کوتاه قشون بختیاری با نیروهای قزاق، سردار اسعد به نیروهای سپهدار اعظم پیوست. نیروهای ملی با عملیاتی که نقشه آن توسط یپرم‌خان طراحی شده بود، از دروازه بهجت‌آباد وارد تهران شدند. سپهدار و سردار اسعد به مجلس ملی رفتند و نیروهای یپرم‌خان قزاق‌خانه را محاصره کردند. با نفوذ به تمامی نقاط شهر، فقط بخش مرکزی پایداری می‌کرد. نقاط قوت محمدعلی شاه، قصر قاجار و قزاق‌خانه بود و فرمانده کل و حاکم تهران لیاخوف روسی. تمام روز ۲۳ تیرماه در تهران، جنگ خیابانی و گلوله‌باران ادامه داشت. کلنل روس که مقاومت را بی‌فایده دید با دستور صریح سفارت روسیه، نامه‌ای به سپهدار اعظم نوشت و شرایطی برای تسلیم پیشنهاد کرد.[۴]

خلع محمدعلی شاه

جنگ در تهران بیش از ۵ روز ادامه نیافت و قوای مشروطه خواه موفق شد کنترل کامل شهر را در دست بگیرد. مجاهدان بلافاصله یک شورای عالی ۲۸ نفری تشکیل دادند و همان روز محمدعلی شاه را به دلیل پناهنده شدن در خاک وطن به سفارتخانه خارجی، از سلطنت خلع کردند.[۲]

هنگامی که خبر محاصره تهران و نفوذ تا منطقه مرکزی شهر به محمدعلی شاه رسید، او و درباریان در کاخ سلطنت‌آباد پناه گرفته بودند. روس‌ها که شرایط را بحرانی می‌دانستند از دخالت در امور داخلی ایران دست کشیدند. شاه که همواره متکی به نیروی روس‌ها بود، چاره‌ای نداشت جز اینکه به سفارت روسیه پناهنده شود. پس به همراه ۵۰۰ تن از سران، درباریان و بستگان خود راهی زرگنده شد. بدین ترتیب در ۲۵ تیر ۱۲۸۸ انقلاب مشروطیت که به ظاهر از دست رفته بود، جان دوباره گرفت. همان شب در مراسمی که در تاریخ مشروطه ایران به نام «مجلس فوق‌العاده عالی» معروف است، محمدعلی شاه از سلطنت خلع شد.[۴]

محمدعلی شاه قاجار پس از خلع از سلطنت هنگام اقامت در استانبول

هیئت عالی در پیام خلع سلطنت محمدعلی شاه به وی نوشت:

«اعلی حضرتا مقتضیات وقت و شدت هرج‌ومرج مملکت و انزجار قلوب ملت از اداره آن اعلی حضرت ضرورت بهم‌رسانیده که آن اعلی حضرت از زحمات بار سنگین سلطنت خود را معاف فرمایند، برطبق همین ضرورت امروز که ۲۷ جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ است در سفارت محترمه دولت بهیه روس پناهنده شده بالطبع شخص همایونی خود را از این زحمت فارغ فرمودند علی‌هذا مجلس عالی فوق‌العاده امروز ۲۷ جمادی‌الثانی ۱۳۲۷ در بهارستان تشکیل یافته اعلی حضرت قوی شوکت اقدس سلطان احمد شاه خلدالله ملکه و سلطانه را به شاهنشاهی ایران پذیرفته و تا تشکیل پارلمان موقتاً حضرت مستطاب اشرف عالی آقای عضدالملک دامت شوکته را بسمت نیابت سلطنت اختیار نمود.»

بر اساس این بیانیه مجاهدان ضمن خلع سلطنت از محمدعلی شاه فرزند ۱۲ ساله او احمد شاه را به سلطنت رساندند.[۲]

با برچیده شدن بساط حکومت محمدعلی شاه، مجلس عالی فوق‌العاده کابینه جدید را انتخاب کرد. سپهدار اعظم به ریاست وزرا و وزارت جنگ رسید و سردار اسعد بختیاری در وزارت کشور منصوب شد و یپرم‌خان ارمنی کار حفاظت تهران را برعهده گرفت و شهربانی کل را تصدی کرد. در پی این تحولات، با تلاش مشروطه‌خواهان، مهرماه سال ۱۲۸۸ خورشیدی انتخابات مجلس در سراسر کشور برگزار شد و مجلس ملی رسماً گشایش یافت.[۴]

تبعید محمدعلی شاه

طی اعلام‌نامه‌ای که بعد از این جلسه در شهر پخش شد، پسر دوازده ساله محمدعلی شاه به نام احمدمیرزا به عنوان شاه تازه تعیین شد و عضدالملک نیابت سلطنت را به عنوان بزرگ خاندان قاجار برعهده گرفت. در این جلسه، چون هیئت وزیران تشکیل نشده بود، هیئتی به جای آن مأمور رسیدگی به امور کشور گردید.

بعد از این ماجرا مذاکراتی طولانی میان سفارت‌های روس و انگلیس دربارهٔ شرایط خروج محمدعلی میرزا از ایران، استرداد جواهرات ملی، بازپرداخت دیون و رهن املاک شخصی او که احتمال داشت دولت روسیه مصادره‌شان کند، صورت گرفت و در موافقت‌نامه‌ای که به امضای نمایندگان دولت‌های مذکور و مشروطه‌خواهان رسید، برای شاه مخلوع ۸۰ هزار دلار مقرری سالانه تعیین شد. محمدعلی میرزا با خانواده و ملازمانش از سفارت روسیه راهی ساحل دریای خزر شد و با کشتی خاک ایران را ترک کرد.[۴]

سپس به روسیه رفت و در بندر اودسا در ساحل دریای سیاه ساکن شد. در سال ۱۲۹۰ خورشیدی به تحریک روس‌ها دوباره به ایران برگشت و در گلشن تپه ساحل دریای خزر در گرگان پیاده شد اما از تلاش‌هایش نتیجه‌ای نگرفت و مشروطه‌خواهان قوای او را شکست دادند. او در اواخر همان سال از استرآباد به روسیه گریخت.

در سال ۱۲۹۶ خورشیدی / ۱۹۱۷ میلادی پس از انقلاب کمونیستی از روسیه گریخت و از راه دریا به استانبول آمد، مدتی در آن شهر بود با پسرش احمد شاه که در سال ۱۲۹۸ خورشیدی / ۱۹۱۹ میلادی عازم اروپا بود دیدار کرد و به او توصیه نمود در هنگام خطر از قزاقخانه کمک بجوید زیرا قزاق‌ها تنها عناصر وفادار به سلسله قاجاریه‌اند.

چندی بعد به ایتالیا رفت. مدتی در ایتالیا و گاهی در فراسه ساکن بود. اما به علت بیماری خونی و کلیه در در بهار سال ۱۹۲۵ میلادی در سن ۵۳ سالگی در شهر سن رمو ایتالیا درگذشت.[۱]

مدفن وی در کربلاست.[۵]

آخرین وصیت محمدعلی شاه به پسرش احمدشاه

محمدعلی شاه و همسرش ملکه جهان در تبعید

هنگامی که فاتحان تهران، محمدعلی شاه را روانه تبعید می‌کردند، پادشاه معزول به دلیل علاقه زیادی که به پسرش احمد شاه نصیحت کرد ثروت‌اندوزی را مهمترین اولویت زندگی خود قرار دهد.

محمدعلی شاه پسر نوجوان خود را بسیار دوست می‌داشت و هنگامی که ناچار شد ترک وطن گوید پیشنهاد کرد فرزندش را همراه خود به تبعید ببرد؛ تعهد هم سپرده بود که وقتی به سن بلوغ رسید او را پس فرستد که بر تخت سلطنت نشیند. مذاکرات مفصلی با سران شورش به عمل آمد و عاقبت پسر مجبور شد در ایران بماند.

خاطرات تلخ کودکی و خلع پدر از پادشاهی و تبعیدش به خارج، احمد شاه را به صورت آدمی بسیار بدبین و منفی درآورد که هیچ گونه دلبستگی واقعی به سرزمین اجدادی خود نداشت. مشغله فکری‌اش بیش از هر چیز گردآوری ثروت بود.

پدرش به او نصیحت کرده بود مواظب تزلزل رای هموطنانش باشد، چه بسا که او را هم کنار گذارند. پس باید مکنتی به هم بزند و برای روز مبادا پول بیندوزد.

احمد شاه در نوجوانی شروع به احتکار غلات کرد. در اوایل ۱۹۱۹ در بورس پاریس به خرید و فروش سهام پرداخت.

مارلینگ وزیر مختار انگلیس دربارهٔ او گفته‌است: احمد شاه همواره امیدوار بود به ثروتی بادآورده در بورس پاریس دست یابد.[۶]

جستارهای وابسته

منابع