ایلامیان

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
قلمرو دولت ایلامی با رنگ آبی تیره

ایلامیان یا عیلامی‌ها یکی از اقوام سرزمین ایران بودند که از ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد تا ۶۴۰ پیش از میلاد، بر بخش بزرگی از مناطق جنوب غربی فلات ایران فرمانروایی می‌کردند. (تاریخ مکتوب موجود از ۳۲۰۰ پیش از میلاد است) تمدن عیلام یکی از قدیمی‌ترین و نخستین تمدن‌های جهان است. بر اساس بخش‌بندی جغرافیایی امروز، عیلام باستان سرزمین‌های خوزستان، فارس، کردستان ایلام و بخش‌هایی از استان‌های بوشهر، استان کرمان، لرستان، استان چهارمحال و بختیاری، و کرمانشاه و در دوران‌هایی تا جنوب دریاچه ارومیه را شامل می‌شد.[۱]

حدود آن از غرب به دجله و از شرق قسمتی از پارس، از شمال امتداد راهی که از بابل به همدان می‌رفت از جنوب خلیج فارس تا بوشهر بوده‌است. مهمترین شهرهای آن شوش، در نزدیکی اندیمشک و ماداکتو در ساحل رود کرخه و خانواده یعنی خرم‌آباد امروزیست. این تمدن، مهمترین و نیرومندترین و دیرپاترین تمدن ایران قبل از ورود آریایی‌ها بوده که در حوزه رود کارون پدیدار شده‌است و تاریخ پیچیده‌ای دارد. ایلامیان نه آریایی بودند و نه سامی. برخی از پژوهشگران ایلامیان را با دراویدیان هند هم‌خانواده می‌دانند.[۲][۳]

در سالهای ۶۴۸ تا ۶۴۶ پیش از میلاد، آشور بانیپال به ایلام حمله کرد و این تمدن رو به نابودی رفت.[۴]

پیدایش تمدن ایلام

از آغاز و چگونگی برپایی حکومت و نیز پیدایش تاریخ در عیلام، اطلاعی دقیقی نداریم. نظام حکومت عیلامی‌ها پادشاهی بود و سلاطین عیلامی دو پایتخت یا مرکز حکومت در شوش و آنشان داشتند. شوش تقریباً در حدود همین شهر شوش کنونی در خوزستان واقع شده و انشان در (پرسیس) یا پارس (فارس کنونی) حکومت می‌کردند به‌شمار می‌آمدند.

عیلامی‌ها مملکت خود را (انزان سوسونکا) می‌نامیدند. کلمه عیلام به معنی کوهستان بود و اطلاق به آن محلی می‌شد که کوهستان بود. پیش از آمدن ایلامی‌ها، جلگه‌های شمال خلیج فارس از جمله قدیمی‌ترین نواحی متمدن تاریخ جهان بوده و ناحیه شوش از حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد محل سکونت بوده و زیر فرمان پادشاهان آکد (تمدنی در شمال بابل) قرار داشت. هنگامی که نخستین عیلامی‌ها به این ناحیه وارد شدند ضمن سکونت، زیر فرمان پادشاهی سومری اور قرار گرفتند.

عیلامیان، بسیاری از ویژگیهای تمدن سومر از جمله یادگرفتن خط میخی و جایگزین کردن آن به جای خط تصویری خود دریافتند. عیلامی‌ها قوم سلحشوری بودند و رقیب اصلی آنها آشوریان بودند که بر بین‌النهرین (عراق کنونی) حکومت می‌کردند. آنچه که از آثار باقیمانده نشان می‌دهد که عیلامی‌ها از نخستین اقوامی بودند که دارای مدارک مکتوبی بوده‌اند و کارهای اداری را با دستورالعمل‌های مکتوب انجام می‌داده‌اند.

ایلامیان هرگز زیر دولت نبودند؛ ولی در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان را اشغال و غارت و خدای ویژه آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراج‌گذار ایلام شد و در پایان در ۲۱۱۵ پیش از میلاد در دوره فرمانروایی ریم سین دولت مشترک سومری – اکدی را به طرزی نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابه‌های تاریخ سر برآورد.[۲]

قلمرو فرمانروایی ایلامیان

پادشاهی عیلام در اوج قدرت خود توانسته‌بود حتی بر بخش‌های مهمی از بین‌النهرین هم چیرگی یابد، اما محدوده قدرت مرکزی عیلام شامل سراسر سرزمین ایران نمی‌شده‌است. این پادشاهی اتحادی بوده که ایل‌ها و طوایف منطقه را دربر می‌گرفته، اما چنین یکپارچگی می‌تواند به معنی امپراتوری نباشد. هرگاه عیلامیان قدرت داشتند، نقش مهمی در درگیری‌های سیاسی بین‌النهرین بازی کرده و حتی بر بخش‌هایی از آن سرزمین ولو در زمان کوتاهی فرمان رانده‌اند. آن‌ها در حدود سال ۱۹۰۰ پیش از میلاد بین‌النهرین را به تصرف خود درآوردند و حکومت سومری را برای همیشه از صحنه تاریخ بیرون کردند. اما به‌طور کلی بیشتر زیر نفوذ و خراج‌گذار اقوام سامی و سومری میانرودان بودند.

پروفسور گیرشمن و بسیاری از تاریخدانان دیگر محل کنونی شهر مسجد سلیمان را پایتخت هخامنشیان می‌دانند.

آثار تمدنی عیلامیان که در انشان و در شوش یافته شده نشانی از تمدن شهری بزرگی در آن دوران بوده‌است. تمدن ایلامیان از راه دریایی و بلوچستان با تمدن پیرامون رود سند در هند و از راه شوش با تمدن سومر مربوط می‌شده‌است.

به قدرت رسیدن عیلامیان و تشکیل حکومت عیلامی و پادشاهی اوان در شمال دشت خوزستان، مهم‌ترین رویداد سیاسی ایران در هزاره سوم پیش از میلاد بود. از آن هنگام تا پیش از ورود مادها و پارسها حدود یک هزار سال آنچه از تاریخ سرزمین ایران می‌دانیم تنها از تاریخ سیاسی ایلام می‌باشد.[۱]

تاریخ تمدن ایلامیان

تاریخ آنان را به سه قسمت تقسیم می‌کنند:

  1. عهدی که تاریخ عیلام با تاریخ سومریان و اکدیان ارتباط کامل دارد (از ازمنهٔ قدیم تا ۲۲۲۵ پیش از میلاد)
  2. عهدی که تاریخ عیلام با تاریخ دولت بابل مربوط می‌شود (۲۲۶۵ تا ۷۴۵ پیش از میلاد)
  3. عهدی که آشور جدید رقیب عیلام است (۷۴۵ تا ۶۴۵ پیش از میلاد)

عیلام در سال ۶۴۵ پیش از میلاد به دست آشور بانیپال منقرض گردید.[۵]

عهد اول

دراین عهد تاریخ عیلام تاریک است. با وجود این دیده می‌شود که پاتسی‌های سومر و اکد با عیلامیان جنگهای دفاعی می‌کنند، اگر هم گاهی غالب می‌شوند تسلط آنان بر عیلام دوامی ندارد و عاقبت عیلام بر سومر و اکد دست یافته دولت ایشان را منقرض می‌سازد.[۵]

کهن‌ترین منبعی که در آن نام ایلام ذکر شده، متعلق به ۲۶۸۰ پیش از میلاد است. درفهرست شاهان سومری آمده‌است که ان-مبرگیسی پادشاه نیمه افسانه‌ای نخستین دودمان کیش، به ایلام لشکر کشید و از آنجا غنایم بسیاری به چنگ آورد.

شروع تاریخ ایلام از حدود ۲۵۰۰ پیش از میلاد است. منطقه انشان از جمله مراکز پادشاهی کوچکی بود که پادشاهی بزرگ ایلام را تشکیل می‌داد.[۴]

عیلامیان و سومری‌ها

عیلامی‌ها در برخی از دوره‌های تاریخی زیر نفوذ دولت سومری بین‌النهرین بودند؛ ولی در سال ۲۲۸۰ پیش از میلاد عیلامیان که در اوج قدرت خود بودند، اور پایتخت سومریان را اشغال و غارت و خدای ویژه آن را به اسارت بردند. سومر مستعمره و خراج گذار عیلام شد و در پایان در ۲۱۱۵ پیش از میلاد در دوره فرمانروایی ریم سین دولت مشترک سومری – اکدی را به طرزی نابود کردند که ملت سومر هیچگاه نتوانست از خرابه‌های تاریخ سر برآورد.

دِمورگان و سایر نویسندگان فرانسوی به‌این عقیده‌اند که غلبه عیلامیها بر سومری‌ها و مردمان بنی سام نتایج تاریخی زیادی دربرداشته، توضیح اینکه عیلامیها بقدری با خشونت با ملل مغلوبه رفتار کرده‌اند، که آنها از ترس جان از مساکن و اوطان خود فرار کرده، هرکدام بطرفی رفته‌اند؛ بنابراین عقیده دارند مردمی که در رأس خلیج پارس و بحرین سکنی داشتند، بطرف شامات رفته و شهرهای فینیقی را تأسیس کرده در تجارت و دریانوردی معروف شدند، گروهی که ربّ‌النوع آسور را پرستش می‌کردند، بطرف قسمت وسطای رود دجله و کوهستان‌های مجاور آن رفته شالوده دولت آسور را نهادند. مهاجرت ابراهیم با طایفه خود به فلسطین و بالاخره هجوم هیکسوس‌های سامی نژاد بمصر و تأسیس سلسله‌ای از فراعنه در آن مملکت نیز از نتائج غلبه عیلامیها بر ملل سامی نژاد بود. اما کینگ باین عقیده‌است، که غلبه عیلامیها در ممالک غربی دوام نیافته، زیرا عیلامیها، چون استعداد اداره کردن مملکتی را نداشتند و غلبه آنها بیشتر به تاخت و تاز شبیه بود، نتوانستند ممالک مسخره را حفظ کنند.[۱]

عهد دوم

در این عهد عیلامیان با پادشاهان بابل در زدوخوردند. در دورهٔ کاسوها «خورباتیلا» پادشاه عیلام با «کوری گالزو» پادشاه بابل جنگید و سپس «شوتروک ناخونتا» بابل را تصرف کرد و اشیاء نفیس آن را به غارت به شوش برد. عاقبت تاخت وتاز عیلامیان دولت کاسوها را از پای درآورد. از پادشاهان نامی عیلام در این دوره «شیل خاکین شوشناک» است. این پادشاه که سایسی مدبر و بزرگ بود، بناهای بسیار ساخت و یکی از کارهای اواین است: هر بنایی را که تعمیر می‌کرد، می‌نوشت که این بنا را که ساخته بود و چه کتیبه ای داشت. عین آن کتیبه را - که بزبان سامی بود - مینویساند و ترجمهٔ انزانی (عیلامی) را بدان می‌افزود. این علاقه‌مندی پادشاه مزبور مورد قدردانی دانشمندان باستانشناسی است. در زمان او ادبیات و صنایع عیلامی به اوج ترقی خود رسیده بود. در این عهد جنگهای دیگری بین عیلام و بابل صورت گرفت (تا انقراض بابل به دست آسوریان).[۵]

نزدیک به ۲۲۰۰ پیش از میلاد، کوتیک اینشوشینیک پادشاه نیرومند انشان بین دولتهای محلی در منطقه اتحاد پدیدآورد و خود در راس آن قرار گرفت و به این ترتیب پایه‌گذار ایلام بزرگ شد.[۴]

در حدود سال ۱۹۰۰ پیش از میلاد بین‌النهرین را به تصرف خود درآوردند و حکومت سومری را برای همیشه از صحنه تاریخ بیرون کردند.[۱]

در قرن ۱۲ پیش از میلاد، ایلامیان به پادشاهی پانصد ساله کاسی‌ها در سرزمین بابل پایان دادند.

در قرن ۱۲ پیش از میلاد، بخت النصر پادشاه بابل ایلامیان را شکست داد. از این تاریخ تا قرن ۷ پیش از میلاد ایلامیان قدرت خود را از دست داده بودند.[۴]

عهد سوم

وقایع عمدهٔ این عهد عبارتست از جنگهای آسور با عیلام (پس از همجوار شدن دو کشور).

وقایع عمده این عهد عبارت است از جنک هاى آسور با عیلام. توضیح آنکه عیلام تا این زمان با آسور همسایه نبود، زیرا بین این دو دولت مردمان کوهستانى واقع شده بودند، ولیکن در زمان تیگلات پالسر چهارم آسوریها با مردمان مزبور جنگیده بعضى را کاملا مطیع کردند و برخى را نیمه مستقل گذاردند. پس از آن عیلام دولت همجوار آسور گردید.[۶]

نابودی تمدن عیلام

نتیجهٔ این جنگها آن شد که در سال ۶۴۵ پیش از میلاد سپاهیان آسور بانیپال، شوش را تصرف کردند و خزانهٔ پادشاهان عیلام به دست آنان افتاد. طلا و نقره ای که بابل در موقع اتحاد به عیلام داده بود با مجسمه‌ها و اشیاء نفیس معابد عیلام و آنچه در خانه‌ها از ثروت و اشیاء گرانبها بود به نینوا منتقل شد. آسوریان به کشتار و غارت اکتفا نکرده، استخوانهای پادشاهان عیلام و اشخاص نامی را بیرون آورده به نینوا فرستادند.[۵]

پادشاه آشور به دنبال بهانه‌ای برای جنگ با عیلام بود. به همین منظور او فرستاده‌ای به عیلام فرستاد و درخواست‌هایی از پادشاه عیلام کرد که برای پادشاه عیلام قبول آنها مساوی با مرگش بود. یکی از این خواسته‌ها این بود که پادشاه آشور مجسمه نه‌نه را که ۱۶۳۵ سال در عیلام بوده را درخواست کرد که پادشاه عیلام نمی‌توانست آنرا قبول کند و تصمیم گرفت که مقاومت کند.[۲]

رفتار آسوریان را در عیلام، حزقیال چنین تعبیر کرده: «این است عیلام و تمام جمعیت آن در اطراف قبر آن، همه کشته شدند و همه از دم شمشیر گذشتند». مجسمهٔ «نه‌نه» ربةالنوع «ارخ» را پادشاه آسور به دست آورده برای شهر ارخ پس فرستاد. آسوریان اسرای بسیار از شوش و شهرهای دیگر به آسور بردند. «خون بام کالداش» آخرین پادشاه عیلام که فرار کرده بود پس از چندی گرفتار شد و آسور بانیپال او و «تام ماری تو» پادشاه سابق عیلام را به عرابهٔ خود بست و مجبورشان کرد عرابهٔ سلطنتی را تا معبد «آسور» و «ایشتار» (خدایان آسور) بکشند. عیلامیان نوعی تمدن و صنایع بوجود آوردند و خطی برای خود ترتیب داده بودند، ولیکن از حیث تشکیلات سیاسی هیچ‌گاه نتوانستند از حال ملوک‌الطوایفی بیرون آیند، بخصوص مردم کوهستانی آن، که همیشه نیم مستقل یا مستقل بودند. با وجود این عیلامیان در مدت چندهزار سال قومیت خود را در مقابل مردمی نیرومند مانند سومریان، اکدیان و دولی قادر مثل بابل و آسور حفظ کردند و گاهی هم آنها را شکستی فاحش دادند. عاقبت، اگر هم عیلام به زانو درآمد، بجهت جنگهای داخلی بود. بهر حال از سال ۶۴۵ پیش از میلاد دولت عیلام از صفحهٔ روزگار محو شد و گذشته‌های آن به مرور فراموش گردید.[۵]

در واقع دخالتهای دولت آشور موجب بروز اختلاف در خاندان شاهی ایلام شد. در سالهای ۶۴۸ تا ۶۴۶ پیش از میلاد، آشور بانیپال به ایلام حمله کرد و شوش وشهرهای بزرگ دیگر را به شیوه وحشیانه آشوری غارت کرد. هر چند که سرزمینهای ایلام ضمیمه خاک آشور نشد ولی ایلام برای همیشه اهمیت خود را از دست داد. کورش هخامنشی در سال ۵۵۹ پیش از میلاد به پادشاهی انشان رسید و ایلام یکی از بخشهای امپراتوری هخامنشی شد. شوش نیز به یکی از اقامتگاه‌های مهم هخامنشی تبدیل شد.[۴]

تمدن دیرینه عیلام، پس از هزاران سال مقاومت در برابر اقوام نیرومندی چون سومری‌ها، اَکَدی‌ها، بابلی‌ها و آشوری‌ها از دشمن خود آشور شکست خورد و از صفحه روزگار ناپدید گردید. کتیبه آشور بانیپال دربارهٔ فتح و نابودی عیلام چنین می‌گوید:

«تمام خاک شهر شوشان و شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را با توبره به آشور کشیدم، و در مدت یک ماه و یک روز کشور عیلام را با همه پهنای آن، جاروب کردم. من این کشور را از چارپایان و گوسپند، و نیز از نغمه‌های موسیقی بی‌بهره ساختم و به درندگان، ماران، جانوران و آهوان رخصت دادم که آن را فرو گیرند».[۱]

زبان عیلامی

زبان عیلامی با هیچ‌یک از زبان‌های سامی و هندواروپایی ارتباط نداشته و زبانی جدا به‌شمار می‌آید. برخی از پژوهشگران این زبان را با زبان دراویدی در هند هم‌خانواده می‌دانند. زبانِ عیلامی، جایگاه خود را پس از ورود اقوام آریائی نیز نگه داشت و زبان دوم نوشتاری حکومت ایران در دورانِ هخامنشی بود. در بیشتر سنگ نوشته‌های عصر هخامنشی ترجمه عیلامی و بابلی (زبان بین‌المللی آن روزگار) نوشته‌ها نیز آمده‌است.

ابن ندیم صاحب «الفهرست» در نقل قولی از المقنع (عبدالله ابن المقنع) زبان‌های ایرانی را «پهلوی، دری، خوزی، پارسی و سریانی» می‌شمارد که گواهی‌ست بر حضور زبان عیلامی (خوزی) تا دوره‌های آغازین اسلامی.[۱]

قدیمی‌ترین زبان تمدن ایلامی زبان انزانی است که دریک دوره متروک شد. بعد از آن زبان سومری و زبان سامی رواج یافت. اماپس از دوره ایی دوباره زبان انزانی زنده و مورد استفاده قرار گرفت. ازاین می‌توان فهمید که زبان انزانی در بین مردم معمول بوده. زبان انزانی به عقیده پرشیل این است که زبان انزانی به زبان‌های اورال والتایی نزدیک بوده. این زبان در ایران دوره هخامنشی جایگاه ممتازی داشت. آخرین اثر مکتوب زبان ایلامی به سالهای حکومت اسکندر مقدونی بر ایران برمیگردد. زبان ایلامی در سال ۱۸۹۰ رمزگشایی شد. خط عیلامیها میخی است که عیلامیها آنرا از سومری‌ها دریافت کردند. این خظ بعدها با خطوط دیگر ازجمله خط بابلی ادغام شد که توسط پادشاهان مختلف انجام گرفت.[۲]

نژاد

عیلامیان نه آریایی بودند و نه سامی. برخی از پژوهشگران ایلامیان را با دراویدیان هند هم‌خانواده می‌دانند.[۱]

برخی هم معتقدند بومیهای این مملکت حبشی بودند؛ ولی طی قرون زیاد مردمان زیادی به این مملکت آمدند و ساکن شدند که در ابتدا سومری‌ها بودند که به این مملکت آمدند. سومری‌ها قبل از اینکه به این مملکت بیایند در اطراف شط‌العرب و راس خلیج فارس ساکن بودند. بعد از سومری‌ها سامی‌ها آمدند.[۲]

مذهب مردم عیلام

مذهب مردم عیلام به درستی روشن نیست.[۲]

عیلامی‌ها از نظر معتقدات مانند مذهب سومری‌ها جهان را پر از ارواح و اشکال می‌دانستند و بر این باور بودند که ارواح در مکان تاریک جنگل سکنی دارند و رب النوع آنها شوشیناک (شوشینک) نام داشت؛ ولی پرستش شوشیانیک را فقط پادشاهان وپیشوایان مذهبی می‌توانستند انجام دهند. بعد از شوشیناک آنها به شش رب النوع وپس از آن به گروهی از ارواح معتقد بودند. آنها مجسمه خدایان را می‌ساختند بنابراین مذهب آنها شرک و بت‌پرستی بوده‌است. پیشوایان مذهبی هم قدرت بسیار داشتند و چنین به نظر می‌رسد که آداب مذهبی مردم عیلام مانند آداب مذهبی مردم بابل شباهت داشته‌است.[۲]

بزرگترین خدای ایلامیان هومبان یا گل بود. الهه این شوشیک در مرتبه بعدی قرار داشت. قرار گرفتن الاهه در مقام بالاترین مرتبه خدایان، نشان از احترام آنها به مقام زن بود. آنها علاوه بر دهها خدای ایلامی به خدایان بابلی نیز اهمیت می‌دادند. خدایان برای خود معابدی داشتند که معروف‌ترین آنها در هفت تپه و چغازنبیل یافت شده‌است.[۴]

اشیای تاریخی به‌جامانده از ایلامیان

از تمدن عیلام اشیاء و آثار متعددی به جا مانده‌است ازجمله:

گلدان با موجود دو شاخ

تندیس نقره‌ای گاو نشسته

کلاه‌خود پرنده و سه پیکر

سنگ‌نگاره زن ایلامی و ندیمه

تابلو مراسم نیایش راهبه‌های آفتاب

تندیس ناپیرآسو (تندیس مفرغی متعلق به ۱۲۵۰ سال پیش از میلاد و در موزه لوور نگهداری می‌شود)

تندیس فاخته لاجوردی

سنگ‌نگاره بز با دم ماهی

نقش‌برجسته عیلامی در نقش رستم

سنگ‌نگاره زن ایلامی و ندیمه

سنگ‌نگاره یادبود اونتاش ناپیریشا

جام نقره‌ای زن ایلامی (مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد که در مرودشت کشف شده و در موزه ایران باستاننگهداری مشود)

تندیس فلزی ایلامی، متعلق به ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد که در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری می‌شود.

تندیس شهر پیشرفته تندیس شهر قوی[۷]

گذشته از آثار بسیار ایلامی، ستونی که قانون حمورابی بر آن نقش بسته‌است نیز در شوش کشف شده‌است. شهر دور-اونتش نیز در همسایگی شوش قرار دارد که اکنون آنرا به نام چغازنبیل می‌شناسیم. در قرن سیزده پیش از میلاد، به فرمان یکی از پادشاهان ایلامی به نام اونتش گل این شهر ساخته شده‌است. زیگورات چغازنبیل در این شهر قرار دارد. شهر مذکور هنوز توسط باستان شناسان از زیر خاک بیرون نیامده زیرا در منطقه ای نظامی قرار دارد. بناهای هفت تپه نیز در این مکان قرار دارند.[۴]

زیگورات چغازنبیل

«ذیقَورَّت» با تشدید بر روی «ق» و «ر» واژه ای اکدی است. این واژه که ایرانیان آن را زیگورات تلفظ می‌کنند از فعل zaqāru به معنای «بلند و برافراشته ساختن» گرفته شده‌است. چغازنبیل نیز واژه ای مرکب است. چغا به معنای بلندی (تپه) است و زنبیل به معنای سبد.

زیگورات چغازنبیل

از آنجا که این معبد تا چند دهه پیش زیر خاک بود و مثل یک سبد واژگون به نظر می‌رسید، محلی‌ها آن را چغازنبیل می‌خواندند؛ یعنی تپه ای که شبیه سبد واژگونه است. در واقع همین شکل سبدگونه که وجودش در یک دشت نسبتاً هموار عجیب به نظر می‌رسید، موجب جلب توجه باستان شناسان شد و نشانه‌هایی از وجود بناهای کهن در این محدوده را نمودار ساخت.

زیگورات چغازنبیل در نیمه اول سده بیستم میلادی شناسایی و از سال ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۱ خورشیدی بوسیله رومان گیرشمن، باستان‌شناس فرانسوی، از زیر خاک بیرون کشیده شد. گیرشمن در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که زیگورات چغازنبیل در اصل ساختمانی پنج طبقه با حدود ۵۲ متر ارتفاع بوده که در گذر ایام سه طبقه آن فروریخته و اکنون فقط طبقات اول و دوم به ارتفاع ۲۵ متر باقی است. آوار سه طبقه فروریخته نیز به شکل تلی از خاک بر فراز دو طبقه باقیمانده دیده می‌شوند.

زیگورات در شهر «دور- اونتاش» جای داشت که از مهمترین شهرهای عیلامی به حساب می‌آمد و دورادورش را حصاری با هفت دروازه فراگرفته بود.

این حصار خود نیز با چند معبد کوچک‌تر، درون حصار دیگری بود و هردوی آنها درون حصار سومی به طول چهار کیلومتر جا گرفته بودند.

شهر دور- اونتاش خود میان دو رود پرخروش خوزستان - یعنی کرخه و دز - قرار گرفته که وجودشان موجب حاصلخیزی خاک‌های این منطقه شده بود و زمینه شکل‌گیری تمدن‌های کهنی مانند تمدن عیلام را فراهم آورد.

درون حصار اصلی و مقابل سه ضلع از چهار ضلع زیگورات، سه سکوی مدور با کتیبه‌هایی به خط میخی دیده می‌شود. باستان شناسان حدس می‌زنند که این سکوها پایه مجسمه‌های بزرگ شاه عیلام بوده‌اند.

همچنین در برابر شش دروازه از دروازه‌های هفت‌گانه زیگورات، آثار معابد کوچک نمایان است. این معابد به دیگر خدایان عیلامی اختصاص داشتند و زیارت آن‌ها مقدمه‌ای بود برای عبادت اینشوشیناک که بزرگتر و نیرومندتر از دیگر خدایان عیلامی به‌شمار می‌آمد.

کتیبه‌های زیگورات

زیگورات چغازنبیل بین دو شهر شوش و شوشتر قرار گرفته، به گونه ای که فاصله‌اش با شوش ۴۲ کیلومتر و با شوشتر کمتر از این مقدار است.[۸]

کتیبه‌های زیگورات

روی دیواره‌های زیگورات و به فواصل مشخص کتیبه‌هایی به دو خط میخی و با دو زبان عیلامی و آکدی نوشته شده‌است. در برخی از این کتیبه‌ها شاه عیلام مقصود خود از ساخت زیگورات را شرح می‌دهد و می‌گوید: «من اونتاش – گال پسر هوبانومنا، شاه انزان و شوش. همین که محل شهر محصور شد، در آنجا شهر اونتاش ـ گال و مکان مقدس را ساخته‌ام؛ در آنجا یک Kukunnum طلائی ساختم؛ آن را در یک حصار بیرونی و درونی محصور کردم. شاهان قدیم Kukunnum نساخته بودند، من آن را ساختم.»

اگر این کتیبه‌ها نبودند، فلسفه و چگونگی ساخت زیگورات تا حد زیادی برای ما مجهول می‌ماند.[۸]

جستارهای وابسته

منابع