مهاتما گاندی

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مهاتما گاندی
جعبه اطلاعات گاندی.JPG
مهاتما گاندی
زادروز۱۰ مهرماه ۱۲۴۸ه‍.ش
ایالت گجرات هند
درگذشت۹ بهمن ۱۳۲۶
دهلی نو
علت مرگاصابت سه گلوله
محل زندگیهند، انگلیس و آفریقای جنوبی
ملیتهندی
نام‌های دیگرمهانداس کارامچاند گاندی
تابعیتهندوستان
تحصیلاتفارغ‌التحصیل رشته حقوق
از دانشگاهدانشگاه لندن
پیشهرهبر کنگره ملی هند
شناخته‌شده برایمردم هند و جهان
نقش‌های برجستهرهبری استقلال هند از استعمار انگلیس
شهر خانگیپوربندر
منصبرهبر سیاسی و معنوی هند
آثارخدا آن‌گونه که من می‌فهمم، ساده‌زیستی، وحدت جماعت و فرقه‌ها، پرهیز از خشونت، همه مردم برابرند و…
همسرکاستوربا
فرزندانهاریلال، مانیلال، ردماس و دوداس

مهاتما گاندی، با نام اصلی مهانداس کارامچاند گاندی (به انگلیسی: Mohandas Karamchand Gandhi)، (زاده ۱۰ مهرماه ۱۲۴۸، گجرات هند – درگذشته ۹ بهمن‌ماه ۱۳۲۶، دهلی نو) رهبر سیاسی و معنوی ملت هندوستان بود که مردم هند را در مسیر استقلال و رهایی از استعمار انگلیس رهبری کرد. گاندی فارغ‌التحصیل رشته حقوق از کالج دانشگاهی لندن بود. مهاتما گاندی پس این‌که مطالعات خود را در زمینه‌ی حقوق در انگلیس تکمیل کرد، به هند بازگشت؛ و پس از مدتی عازم آفریقای جنوبی شد. گاندی سیاست را عین صداقت و پاکی تلقی می‌کرد؛ و آن را هیچ‌وقت با دین و اعتقادات مذهبی‌اش نیامیخت. وی پس از ۲۱ سال اقامت در آفریقای جنوبی، در سال ۱۹۱۵، به وطنش بازگشت. گاندی رهبری مبارزات جنبش ملی هند برای حکومت داخلی یا سواراج را بر عهده گرفت. او توانست با برانگیختن مردم، چند قیام غیر خشونت‌آمیز را راه بندازد. سیاست عدم خشونت گاندی «ساتیاگراها» نام داشت. مهاتما گاندی در سن ۳۶ سالگی کاملاً از روابط جنسی کناره گرفت؛ و در حالی‌که همسر داشت رابطه زناشویی را کنار گذاشت. او همواره تأکید می‌کرد تا شیوه مبارزه‌ی بدون خشونت منجر به تسلیم افراد صاحب قدرت در برابر قدرتمندتر از خود نشود، باید این راه را برگزید و از آن استفاده کرد، اما اگر صاحبان قدرت با خشونت بتوانند در برابر این وضعیت بایستند و سرکوب کنند؛ و خشونت تنها راه احقاق حق باشد، بدون هیچ تأملی باید سلاح برداشت و وارد مبارزه‌ی مسلحانه شد. مهاتما گاندی به ساده‌زیستی باور داشت و با جدیت براین اعتقاد تأکید می‌کرد که فردی که به جامعه خدمت می‌کند، باید زندگی ساده‌ای داشته باشد. وی یک روز در هفته را روزه سکوت می‌گرفت؛ و امتناع از حرف زدن و در سکوت بودن را اصل آرامش درونی می‌پنداشت. گاندی به عنوان یک هندوی عامی بر این باور بود تمام ادیان با هم برابرند. او با این‌که هندو بود، می‌گفت بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود، بایستی از سرمشق امام حسین (ع) پیروی کند. پیشرفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده است، بلکه با فداکاری والای حسین (ع) به دست آمده است. من از او یاد گرفتم چه‌طور پیروز شوم در حالی که مظلوم ستمدیده هستم. گاندی چندبار به زندان رفت و یک‌بار هم به ۶ سال حبس محکوم گردید. مردم هندوستان با رهبری مهاتما گاندی توانستند در سال ۱۹۴۷، استقلال کشورشان را به دست آورند. گاندی سرانجام در ۹ بهمن ۱۳۲۶، توسط فردی به نام «ناتورام قادسی» با شلیک سه گلوله به قفسه سینه‌اش به قتل رسید.

دوران جوانی

ماهاتما گاندی در۱۰ مهرماه ۱۲۴۸، در شهر پوربندر واقع در ایالت گجرات هند متولد شد. گاندی جزو جامعه‌ی پیشه‌وران بود. مادر او «پوتلی بایی» با این‌که زنی بی‌سواد بود، اما تأثیر زیادی روی گاندی داشت.[۱]

شخصیت گاندی با مذهب نیاکانش، یعنی آئین هند و بودایی شکل گرفت. او زن و شراب و گوشت را برای خود ممنوع و حرام کرد تا اسیر جاذبه‌های زندگی نشود.[۲]

جوانی گاندی
جوانی گاندی

ازدواج

خانوداه مهاتما گاندی از طبقه وایشا یا همان تُجار بودند. گاندی در سال ۱۸۸۳، در سن ۱۳ سالگی با دختری به نام «کاستوربا» که هم‌سن خودش بود، ازدواج کرد. اداره‌ی این زوج نوجوان به عهده‌ی والدین گاندی بود.[۳]

گاندی و همسرش
گاندی و همسرش

حاصل ازدواج گاندی و کاستوربا، ۴ فرزند به نام‌های هاریلال، مانیلال، ردماس و دوداس بود. گاندی پس از مرگ پدرش عازم انگلستان شد و در رشته‌ی حقوق به تحصیل پرداخت.[۴]

بازگشت به هند

گاندی پس از بازگشت به وطنش از پوشش و لباس غربی دست برداشت؛ و از پارچه تولیدی داخلی هند موسوم به خادی استفاده می‌کرد. گاندی و هوادارانش پارچه لباس‌هایشان را از نخی که خودشان می‌رشتند تهیه می‌کردند؛ و همه را هم به این کار تشویق می‌نمودند، زیرا بیشتر کارگران هندی بی‌کار بودند؛ و لباس‌های مورد نیاز خود را از تولیدهای صنعتی که تحت مالکیت انگلیسی‌ها بود، خریداری می‌کردند. گاندی بر این باور بود که اگر مردم هند لباس‌های خود را خودشان با چرخ نخ‌ریسی بدوزند، بهتر از این است که از پارچه فاستونی انگلیسی باشد. او معتقد بود که مردم با این کار ضربه‌ی اقتصادی سنگینی بر نظام استعمارگران بریتانیایی درهند وارد خواهند آورد. پس از این علامت چرخ نخ‌ریسی بر روی پرچم کنگره ملی هند نقش بست. گاندی برای نشان دادن ساده‌زیستی در تمام دوران زندگی خود تنها یک دست هوتی می‌پوشید.[۳]

دیدگاه گاندی به غرب

مهاتما گاندی
مهاتما گاندی

دیدگاه گاندی به غرب از دو زاویه بود. او غرب را این‌طور تعریف می‌کرد:

«تمدن جدید اروپا، تمدنی بی‌گمان مبتنی بر مادی‌گری محض و استوار بر تولید صنعتی در کارخانه‌ها و سربرآوردن شهرهای بزرگ است که معیارهای آن را تراکم ثروت تعیین می‌کند. چنین تمدنی، طبیعت حقیقی بشر و هدف او را با القای خواست‌های کاذب و کمک به افزایش ظرفیت مصرف افراطی، تهدید می‌کند. در عین حال توزیع نابرابر ثروت و نظام تولید انبوه، ناگزیر منجر به رقابت و خشونت میان انسان و هم‌نوعان او می‌گردد.»

مهاتما گاندی رساله‌ی «هند سواراج» را به انتقاد از کشورهای غربی و مصرف‌گرایی نوشت. وی هم‌چنین مبارزه‌ی دشواری با ماکیاولیسم و وسایل قدرت‌طلبی نامعقول آن‌ها داشت؛ و در پی آن بود تا ارزش صداقت و پاکی و شرافت را به سیاست و مبارزه بیامیزد.[۲]

اشتغال

ملاقات گاندی با چارل چاپلین در لندن
ملاقات گاندی با چارل چاپلین در لندن

گاندی وقتی به هند بازگشت، در حوزه‌ی وکالت در شهر بمبئی موفقیت قابل توجهی نداشت؛ و به همین خاطر به صورت نیمه‌وقت در یک دبیرستان مشغول به تدریس شد. وی پس از مدتی به «راجکوت» واقع در ایالت گجرات بازگشت و به نوشتن دادخواست برای شاکیان مشغول شد، اما مجوز این کار را به او ندادند؛ و او ناچار شد کارش را تعطیل کند.[۳]

مذهب گاندی

مهاتما گاندی
مهاتما گاندی

گاندی به عنوان یک هندوی عامی بر این باور بود تمام ادیان با هم برابرند و در مقابل تلاش‌هایی که برای تغییر دین او به عمل آمد استقامت می‌کرد. او به‌غایت به خدا یقین داشت؛ و به همین خاطر به مطالعه‌ی همه‌ی ادیان مبادرت می‌کرد. وی تا آخر عمر بر آیین هندو استوار ماند؛ و بسیاری از اصول خود را از کیش هندو اقتباس نمود.

گاندی درباره‌ی هندوئیسم گفته است:

«تا آن‌جا که به من مربوط می‌شود، هندوئیسم روح مرا ارضا می‌کند؛ و وجود مرا سیراب می‌نماید. هرگاه تردید و ناامیدی درمن قوت می‌گیرد و هیچ پرتو امیدی را در افق پیش روی خود مشاهده نمی‌کنم، به «باگاوادگیتا» رجوع می‌کنم و سطری از آن را پیدا می‌کنم که به من آرامش دهد. بلافاصله لبخند بر لبانم نقش می‌بندد؛ و اندوه وغم را به فراموشی می‌سپارم. زندگی من مملو از تراژدی بود واگر تعالیم این کتاب نبود شاید خیلی زود از پا می‌افتادم.»

گاندی بعدها در جواب سؤالی که از او پرسیده شد که آیا شما یک هندو بودی، گفت:

«آری، من یک هندو هستم. هم‌چنین یک مسیحی، یک مسلمان، یک بودایی و یک یهودی نیز هستم.»

گاندی و ابوکلام آزاد، تاریخ‌نویس معروف
گاندی به‌همراه ابوکلام آزاد، تاریخ‌نویس معروف

گاندی برعکس خود آن‌هایی که با یکدیگر در تضاد بودند، دستورهای این ادیان را هم‌جهت و مساوی و هم‌سان می‌دانست. او می‌گفت در دین چیزی پیدا نمی‌شود که خارج از چارچوب اخلاق باشد؛ و هر زمانی که از مسیر اخلاق گمراه شویم، دیگر شخصیت دینی نخواهیم داشت.[۳]

مهاتما گاندی می‌گفت که هدف اصلیش در زندگی، داشتن بینش الهی است. او به دنبال عبادت خدا و بالا بردن درک مذهبی خود بود. گاندی از مذاهب گوناگونی مانند: برهمایی، اسلام، مسیحیت، هندوئیسم و بودیستم الهام می‌گرفت. گاندی این مذاهب را در فلسفه‌ی خود گنجاند؛ و به آن عمل می‌کرد.[۵]

گاندی و نویسنده شهیر هند، رابیندرانات تاگور
گاندی و نویسنده شهیر هند، رابیندرانات تاگور

مهاتما گاندی چکیده‌ای از اعتقادات خود را در چارچوب خداوند حقیقت است مطرح نمود که بعدها نظرگاه‌هاش را اصلاح کرد؛ و گفت که حقیقت خداوند است. گاندی فلسفه‌ی وجودی دین را در حقیقت و عشق می‌دانست. او رمز پیروزی را در زدودن رفتارهای اشتباه و باطل در هر دین و آیین می‌دید؛ و بر این باور بود که با محبت و عدم خشونت اصلاحات اجتماعی محقق می‌شود.[۶]

مهاتما گاندی در پیش‌گفتار کتاب زندگی‌نامه‌ی خود نوشته است:

«آنچه من در طول زندگی‌ام همواره در جست‌وجویش بوده‌ام رسیدن به شکوفایی و کمال وجودی و دیدار خداوند است، رسیدن به رهایی و رستگاری.»[۲]

گاندی به پیروزی حقیقت اعتقاد داشت و می‌گفت:

«زمانی که ناامید می‌شوم، به یاد می‌آورم که در تمام طول تاریخ، روش‌های راستی و عشق پیروز بوده‌اند. افراد قدرتمند و قاتلی بوده‌اند؛ و ممکن بود برای زمانی شکست‌ناپذیر به نظر برسند، اما در انتها همیشه شکست خورده‌اند. همیشه به این فکر کنید.»[۵]

آیین برهما

مهاتما گاندی در سن ۳۶ سالگی کاملاً از روابط جنسی کناره گرفت؛ و در حالی‌که همسر داشت رابطه زناشویی را کنار گذاشت. این عقیده شدیداً متأثر از فلسفه برهمایی و قانون روحی و عملی پاکسازی درونی بود که بیشتر هم با پرهیز جنسی همراه است. گاندی مسلک برهمایی را وسیله‌ای برای تقرب به خداوند و شرط اساسی خودشناسی می‌پنداشت. او خویشتن‌داری جنسی را یک ضرورت مشخص می‌دانست؛ و آن را وسیله‌ای برای عشق ورزیدن و نه شهوت‌رانی تلقی می‌کرد. از دیدگاه گاندی کیش برهما هم‌سان کنترل حواس به شیوه تفکر، کلام و عمل بود.[۳]

امام حسین (ع) از دیدگاه گاندی

منش امام حسین (ع) و نهضت و قیام او برای گاندی بسیار انگیزاننده و آموزنده بود؛ و در سخنرانی‌هایی در این باره گفته است:

«من برای مردم هند چیز تازه‌ای نیاوردم، فقط نتیجه‌ای که از مطالعات و تحقیقات درباره تاریخ زندگی قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همه ما راهی را بپیماییم که حسین بن علی (ع) پیمود. من زندگی امام حسین، آن شهید بزرگ اسلام را به دقت خوانده‌ام و توجه کافی به صفحات کربلا کرده‌ام؛ و بر من روشن شده است که اگر هندوستان بخواهد یک کشور پیروز شود، بایستی از سرمشق امام حسین (ع) پیروی کند. پیشرفت اسلام، متکی به شمشیر نبوده، بلکه با فداکاری والای حسین (ع) به دست آمده است. من از او یاد گرفتم چه‌طور پیروز شوم در حالی که مظلوم ستمدیده هستم…»[۷]

ساده زیستی

گاندی به‌همراه جواهر لعل نهرو
گاندی به‌همراه جواهر لعل نهرو

مهاتما گاندی به ساده‌زیستی باور داشت و با جدیت براین اعتقاد تأکید می‌کرد که فردی که به جامعه خدمت می‌کند، باید زندگی ساده‌ای داشته باشد؛ و می‌پنداشت که ساده‌زیستی در آیین برهمایی جاری است. او با شیوه زندگی غربی مخالف بود؛ و مراحل ساده‌زیستی را در آفریقای جنوبی آغاز و دنبال کرد. گاندی شیوه ساده‌زیستی را تلاش برای رسیدن به نقطه صفر می‌دانست؛ و بدین سان در هزینه‌های غیر ضروری صرفه‌جویی می‌نمود. گاندی حتی لباس‌هایش را خودش می‌شست. یک‌بار هم هدایایی را که به دلیل خدماتش به جامعه، به او اهدا کرده بودند، نپذیرفت و پس داد.[۶]

گیاهخواری

اندیشه‌ی گیاهخواری و نخوردن گوشت ریشه‌های عمیقی در آداب و سنن هندوها و جائین‌ها درهندوستان و سرزمین مادری هند یعنی گجرات دارد، به نحوی که خیلی از هندوها اصلاً گوشت نمی‌خوردند؛ و خام‌خوار بودند و خانواده‌ی گاندی هم مستثنی نبود. مهاتما گاندی در دوران کودکی کنجکاو بود؛ و گوشت خوردن را تجربه کرد. از طرفی هم شیخ مهتاب دوست صمیمی‌اش او را به خوردن گوشت تشویق می‌کرد.

گاندی پیش از رفتن به لندن برای ادامه تحصیل به مادرش «پوتلی بایی» و عمویش «بچارجی سوامی» تعهد داد که در لندن از خوردن گوشت و مشروبات الکلی اجتناب کند؛ و هم‌چنین از بی‌بند و باری جنسی فاصله بگیرد. او به امساک خود پایبند ماند؛ و فلسفه‌ای ارائه کرد که در طول زندگی‌اش آن را مبنای امور خود قرار داد. گاندی وقتی به سن میان‌سالی رسید یک خام‌خوار کامل بود. او مقاله‌ای در مورد خام‌خواری نوشت که بخش‌هایی از آن در نشریه انجمن خام‌خواران لندن تحت عنوان گیاه‌خواری منتشر شد.[۶]

آرامش درون

مهاتما گاندی یک روز در هفته را روزه سکوت می‌گرفت. او امتناع از حرف زدن و در سکوت بودن را اصل آرامش درونی می‌پنداشت؛ و این آموزه را نیز از آیین برهما و اصل «موناشافتی» یعنی سکوت و آرامش کسب کرده بود. گاندی وقتی در روزه سکوت بود، به صورت مکتوب بر روی کاغذ با دیگران ارتباط برقرار می‌کرد. او از سن ۳۷ سالگی به مدت ۳ سال و نیم، هیچ نشریه‌ای نخواند، و براین باور بود که شرایط ناسازگار جهان و رویدادهای جهانی آرامش درونی‌اش را به هم می‌ریزد. گاندی وقتی به هند برگشت؛ و به کار حقوقی مشغول شد، پوشش غربی را کنار گذاشت. وی لباسی را پوشید که نزدیک‌ترین نوع پوشش به فقیرترین افراد در هند بود؛ و برای لباسش از پارچه تولیدی داخلی به نام خادی استفاده می‌کرد.[۶]

گاندی و نظام طبقاتی

گذشته از سیاست استقلال هند، مهاتما گاندی به شدت منتقد نظام طبقه‌ای منفصل هند بود. به طور ویژه، او در سخنرانی‌هایش برای پشتیبانی از طبقه‌ی «کاست‌ها» که آن‌ها را «نجس‌ها» خطاب می‌کردند، سخن می‌گفت. گاندی فعالیت‌های زیادی انجام داد تا این لقب را از بین ببرد. هرچند که تلاش‌های گاندی با مقاومت فراوانی مواجه بودند، ولی خیلی کمک کرد که تعصبات کهنه تغییر پیدا کند.[۵]

گاندی بر این باور بود که استقلال سیاسی و تغییر شیوه زندگی مردم، بدون تغییر ذهنیات و روحیه و اخلاق آنان امکان‌پذیر نیست. وی هم‌زمان در جامعه‌ی خود نیز با افکار منحرف و عقب‌مانده مبارزه می‌کرد؛ و در خلال همین مبارزات اجتماعی، بارها توسط انگلیسی‌ها بازداشت و زندانی شد.[۲]

گاندی در آفریقای جنوبی

گاندی در میان هوادارانش در آفریقای جنوبی
گاندی در میان هوادارانش در آفریقای جنوبی

مهاتما گاندی پس این‌که مطالعات خود را در زمینه‌ی حقوق در انگلیس تکمیل کرد، به هند بازگشت و سپس برای تمرین و مرور قانون، عازم آفریقای جنوبی شد. گاندی در آفریقا از تبعیض نژادی و بی‌عدالتی‌هایی که به بیشتر هندیان روا می‌داشتند، ناراحت بود. آفریقای جنوبی نخستین تجربه‌ی او برای اعتصاب و مخالفت‌های مدنی بود. گاندی نام این قیام غیر خشونت‌آمیز را «ساتیاگراها» گذاشت. با وجود این‌که او را برای مدت کوتاهی زندانی کردند، اما وی هم‌چنان از انگلیسی‌ها تحت شرایط ویژه‌ای حمایت می‌کرد. به خاطر تلاش و فعالیت‌هایش در طول جنگ بور و شورش زولو، انگلیسی‌ها به گاندی یک نشان افتخار تقدیم کردند.[۱]

آغاز مبارزات

گاندی پس از ۲۱ سال اقامت در آفریقای جنوبی، در سال ۱۹۱۵، به وطنش بازگشت. وی رهبری مبارزات جنبش ملی هند برای حکومت داخلی یا سواراج را بر عهده گرفت. گاندی توانست با برانگیختن مردم، چند قیام غیر خشونت‌آمیز را راه بندازد. این قیام‌ها دربرگیرنده‌ی اعتصاب‌های ملی یک یا دو روزه نیز بود. انگلیسی‌ها تلاش کردند تا این اعتراضات را سرکوب کنند، ولی غیر خشونت‌آمیز بودن قیام‌ها و اعتصابات، مانع از این می‌شد که دست به خشونت و سرکوب بزنند.[۱]

گاندی درحال اعتصاب
گاندی درحال اعتصاب

روش اعتراضی گاندی

مهاتما گاندی پیروان و هوادارانش را تشویق به تمرین انضباط درونی می‌کرد تا برای استقلال آماده شوند. او می‌گفت هندیان باید اثبات کنند که لیاقت و شایستگی استقلال را دارند.

گاندی در طول مبارزات استقلال‌طلبانه‌ی هند، با کسانی مانند سوبهاس چاندرا که طرفدار مبارزه مستقیم برای سرنگونی انگلیس‌ها بود، درگیر شد. چنان‌چه او در طول مدت اعتراضات از خشونت یا هرگونه شورش با خبر می‌شد، بی‌درنگ اعتصاب را لغو می‌کرد.[۱]

لغو اعتصابات

به دنبال فعالیت‌های جنبش استقلال‌طلبانه، در بحبوحه اعتراضات، تظاهرکنندگان هندی برخی از شهروندان انگلیسی را کشتند؛ بنابراین مهاتما گاندی جنبش استقلال‌طلبانه را لغو کرد؛ و گفت که هند هنوز آماده نیست. این کار گاندی بسیاری از طرفداران این جنبش را مأیوس کرد؛ و منجر به این شد تا تندروهایی مانند بگت سینک که در بنگال بسیار قوی بودند، رهبری مبارزات استقلال‌طلبانه هند را به دست‌گیرند.[۵]

سیاست گاندی

گاندی سیاست را عین صداقت و پاکی تلقی می‌کرد؛ و آن را هیچ‌وقت با دین و اعتقادات مذهبی‌اش نیامیخت. او همواره از زندگی همراه با درست‌کاری و طهارت دفاع می‌کرد. گاندی با عدم خشونت و با ایمان به حقیقت و نیکوکاری، زندگی و مبارزه کرد. مردم هند به او مهاتما «روح بزرگ» و پدر ملت می‌گفتند؛ و وی را به عنوان نماد آزادی و مقاومت در برابر استعمار تحسین و تمجید می‌کردند.

مهاتما گاندی روح خودکفایی را به جامعه‌ی هند دمید؛ و این تأثیرگذاری چنان شگفت‌آور بود که توده‌های مردم تمام لباس‌های خارجی را به نشانه‌ی اعتراض در خیابان‌ها به آتش کشیدند؛ و این آغاز استقلال و خودبسندگی هندوستان بود.[۲]

سیاست عدم خشونت

مهاتما گاندی

سیاست عدم خشونت گاندی «ساتیاگراها» نام داشت. ساتیاگراها در زبان سانسکریت به‌معنی کوشش و تلاش برای رسیدن به حقیقت و معنی تحت‌اللفظی و لغوی آن «محکم گرفتن حقیقت» است. سیاست عدم خشونت گاندی روی خیلی از جنبش‌های مقاومت بدون خشونت، تا امروز و در سراسر جهان تأثیر گذاشته است. او قاطعانه استفاده از خشونت برای رسیدن به مقاصد را نفی می‌کرد.[۳]

مهاتما گاندی به اجرای اصول مورد نظر خود پای‌بند بود. او در سال ۱۹۴۰، که حمله‌ی آلمان نازی به جزایر بریتانیایی محتمل و در چشم‌انداز بود، خطاب به مردم انگلستان پیامی باعنوان عدم‌خشونت در جنگ و صلح نوشت:

«دوست دارم اسلحه را زمین بگذارید، چرا که یاریی برای حفظ جان و انسانیت شما نمی‌نماید. با سلاح برداشتن و وارد جنگ شدن هیتلر و موسولینی‌ها را دعوت می کنید تا وارد کشور شما شوند؛ و داشته‌هایتان را به یغما ببرند. اگر این آقایان محترم تصمیم بگیرند کشورتان را اشغال کنند آن‌ها را پس می‌زنید. اگر شما را در بیطرفی خود رها نکردند، آنگاه زن و مرد و کودک از خاک خود دفاع خواهید کرد؛ و اجازه نخواهید داد به اهداف خود برسند.»[۶]

آخرین یادداشت‌های به‌جامانده از مهاتما گاندی که یک عمر بر سیاست عدم خشونت پافشاری کرد، سرمایه‌ی بزرگی است که از او برای جهان امروز به یادگار مانده است. گاندی اواخر عمر خود را صرف تربیت نوه‌اش آرون گاندی کرد؛ و همه‌ی حکمت‌های عملی خود را برای انحلال خشونت در ۷ نکته خلاصه نمود:

  • ثروت‌اندوزی بدون کار
  • لذت‌جویی بدون وجدان
  • دانش بدون شخصیت
  • تجارت بدون اخلاق
  • علم بدون انسانیت
  • پرستش فاقد ازخودگذشته‌گی
  • سیاست بدون قانون و قاعده

این هفت نکته در روزهای پایانی زندگی مردی که سرنوشت جهان سوم را تغییر داد، پیامش این است که او مطلقاً قدرت را برای ارضای نفس خویش نمی‌خواست، بلکه آن را تنها چاره برای برقراری آرامش و سعادت انسان‌ها می‌دید.

گاندی با وجود همه‌ی نفوذ و اثرگذاریش در کتاب خاطراتش می‌نویسد:

«گاندی‌ایسم در کار نیست؛ نمی‌خواهم پس از من فرقه‌ای درست شود. به‌هیچ وجه مدعی نیستم آموزه نوینی را ابداع کرده‌ام، فقط می‌خواستم با شیوه خود به مسائل زندگی روزمره و اصول زندگی ابدی خودمان بپردازم. هیچ چیز تازه‌ای ندارم که به دنیا بیاموزم. حقیقت و عدم خشونت، بی‌سن و سال است. فقط سعی کردم این دو خصلت را تاحد ممکن هرچه گسترده‌تر به تجربه درآورم.»[۲]

مبارزه مسلحانه آخرین گزینه

مهاتما گاندی همواره تأکید می‌کرد تا شیوه مبارزه‌ی بدون خشونت منجر به تسلیم افراد صاحب قدرت در برابر قدرتمندتر از خود نشود، باید این راه را برگزید و از آن استفاده کرد، اما اگر صاحبان قدرت با خشونت بتوانند در برابر این وضعیت بایستند و سرکوب کنند؛ و خشونت تنها راه احقاق حق باشد، بدون هیچ تأملی باید سلاح برداشت و وارد مبارزه‌ی مسلحانه شد.

اما گاندی می‌دانست که متوسل نشدن به خشونت، مستلزم ایمانی استوار و جرأتی فوق‌العاده است که در همگان یافت نمی‌شود؛ لذا او تلاش می‌کرد تا به همه خاطرنشان کند و بفهماند که نیازی نیست که همه از خشونت دست بردارند، ِ به ویژه اگر خشونت در برابر ترس باشد. او نمی‌خواست احساس ناتوانی در مقاومت و ترس از سلاح برداشتن را در میان جنبش ساتیاگراها ایجاد کند. به همین خاطر در نوشته‌هایش می‌گوید:

«قویاً معتقدم هرجا بین خشونت و ترس گرفتار شدیم، باید خشونت را بپذیریم.»

گاندی حتی در سال ۱۹۴۶، به لوئیس فیشر نویسنده و روزنامه‌نگار آمریکایی گفت:

«یهودیان خود را به چاقوی قصاب سپرده‌اند آنان باید خود را از فراز صخره‌ها به دریا پرتاب کنند.»[۳]

رهبری کنگره ملی

مهاتما گاندی در سال ۱۹۲۱، رهبری کنگره ملی هند را به عهده گرفت. او با تلاش در این دوران اندیشه‌ی مبارزه‌ی مسالمت‌آمیز و بدون اسلحه‌ی خود را به مردمش آموخت؛ و اسلحه استقلال و خودکفایی در زیر چتر حقیقت را به جامعه‌اش اهدا کرد.[۲]

محکوم به زندان

وقتی گاندی از آفریقا به وطنش هند بازگشت، مقالاتی درباره‌ی آنچه استعمار به جهان سوم تحمیل می‌کند نوشت که به همین خاطر خشم استعمارگران اروپایی و به ویژه انگلیس برانگیخته شد؛ و چندین بار نیز به زندان رفت.

گاندی یک سال پس از عهده‌دار شدن رهبری کنگره ملی، نخستین آثار اندیشه‌ی مبارزاتی خود را که تحریم کالاهای خارجی بود را نمایان کرد؛ و در برابر تمامی اتهاماتی که به او وارد می‌کردند، سکوت را برگزید؛ و با در پیش گرفتن مقاومت منفی یا مبارزه منفی به معنای مبارزه مسالمت‌آمیز و مقاومت در برابر حکومت، بدون خشونت، محکوم به شش سال زندان شد. البته به علت بیماری آپاندیس در سال ۱۹۲۴، آزاد شد. اما از همین دوره نسبتاً طولانی در زندان استفاده نمود؛ و آثار اندیش‌مندان بزرگی مانند بیکن راجر، توماس کارلایل، جان راسکین، رالف والدو امرسون، تورو و لئو تولستوی را مطالعه کرد. مهاتما گاندی پس از آزادی از زندان عازم انگلیس شد تا در یک کنفرانس شرکت کند. او در این سفر با رومن رولان و بنیتو موسولینی ملاقات کرد. گاندی در سال ۱۹۲۵، نخستین روزه سیاسی خود را که هفت روز طول کشید، در اعتراض به هم‌پیمانان خود که نافرمانی می‌کردند، آغاز کرد.[۲]

گاندی در راهپیمایی معروف به نمک
گاندی در راهپیمایی معروف به نمک

تظاهرات نمک

نقطه‌ی عطف و چرخش مبارزات مهاتما گاندی در ۱۲ مارس ۱۹۳۰، بود که مردم هند را به اعتراض برای انحصار نمک توسط انگلیس فراخواند. قدرت مردم هند نخستین بار در این روز که راه‌پیمایی ۴۰۰ کیلومتری تا ساحل دریا بود، برای جهانیان به نمایش درآمد.[۲]

مهاتما گاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش تلاش می‌کرد؛ و یک ماه نیز روزه گرفت. او در رژه‌ی نمک از دوازدهم مارس تا ششم آوریل ۱۹۳۰، به همراه صدها هزار نفر از مردم هندوستان ۴۰۰ کیلومتر، از احمدآباد تا ساحل داندی راه‌پیمایی کرد تا از آب دریا نمک بگیرد؛ و با این کار قانون مالیات نمک را از ارزش و اعتبار ساقط کرد.[۶]

در این راهپیمایی صدها نفر بازداشت شدند؛ و زندان‌های هندوستان مملو از کسانی بود که خواهان استقلال هند بودند.[۱]

پیروزی استقلال هند

تندیس مهاتما گاندی
تندیس مهاتما گاندی

گاندی در ادامه مبارزه، به هندی‌ها جهت تحریم کالاهای انگلیسی فراخوان داد که بازتاب جهانی پیدا کرد؛ و سرانجام انگلیسی‌ها ناچار به مذاکره شدند. مردم هندوستان با رهبری مهاتما گاندی توانستند در سال ۱۹۴۷، استقلال کشورشان را به دست آورند.[۶]

تجزیه‌ی هند

پس از جنگ، سرانجام بریتانیا استقلال هند را پذیرفت. اما با پشتیبانی و حمایت مسلمانان به رهبری جیناه، انگلیس تصمیم بر این گرفت که هندوستان را به دو بخش هند و پاکستان تقسیم کند. مهاتما گاندی با این تقسیم مخالف بود. وی خیلی سعی و تلاش کرد تا اثبات کند که مسلمانان و هندیان اختلاف ندارند و می‌توانند با صلح در کنار هم زندگی کنند؛ و هنگام نماز نیز، نمازگزاران مسلمان در کنار هندیان و مسیحیان می‌ایستادند. سرانجام گاندی به این تقسیمات تن داد؛ و موافقت خود را اعلام کرد. او در روز استقلال مشغول سوگواری از این تقسیمات به عبادت پرداخت. پس از آن تلاش‌های گاندی برای جلوگیری از اوج‌گیری خشونت‌های فرقه‌ای و کشتارهای پس از تقسیم هند، بی‌نتیجه بود.[۱]

ترور گاندی

گاندی پس از ترور
گاندی پس از ترور

مهاتما گاندی چندین بار هدف ترور و سو قصد قرار گرفت که آخرین مورد آن به قتل وی منجر شد. گاندی در ۹ بهمن ۱۳۲۶، توسط فردی به نام «ناتورام قادسی» با شلیک سه گلوله به قفسه سینه‌اش به قتل رسید. گاندی در این هنگام در سن ۷۹ سالگی بود؛ و در میان جمعیت در حال رفتن به محل عبادت بود.

تشییع جنازه گاندی
تشییع جنازه گاندی

خبر ترور و مرگ گاندی جهان را در حیرت فرو برد. مردم آسیا که او را منادی استقلال این قاره می‌دانستند، مرگش را باور نمی‌کردند. همه‌ی شخصیت‌های انگلیسی در لندن پیام‌های تسلیتی روانه هندوستان کردند. حتی چرچیل که دشمن دیرین گاندی بود نیز پیام تسلیتی به هند فرستاد. پاپ پیوس دوازدهم در تکریم از گاندی گفت: او پیامبر صلح و دوست مسیحیت بوده است. «هری ترومن» رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در سخنانی گفت: تمام جهان در عزای هند شریک است. نخست وزیر فرانسه «ژرژ بیدو» اظهار داشت که تمام کسانی که به برادری انسان باور دارند، در مرگ گاندی عزادارند.[۶]

جرج برنارد شاو در بزرگ‌داشت کوتاهی از گاندی نوشت: قتل گاندی گواه بر این است که خوب بودن چقدر خطرناک است. رقیب بزرگ سیاسی گاندی، محمدعلی جناح طی پیام تسلیتی نوشت: با مرگ نمی‌توان جنگید. گاندی یکی از بزرگترین مردان پرورش‌یافته‌ی جامعه هندو بود. نشریه هندوستان استاندارد، فقط یک پاراگراف با حروف سیاه درشت در صفحه اولش نوشت:

«گاندی جی به دست ملت خودش که به‌خاطر رستگاریشان زیست، کشته شد.»[۳]

در پارک راج‌قات دهلی‌نو، بر سنگ یادبود مهاتما گاندی نوشته شده است:

«مایلم هند را آزاد و نیرومند ببینم تا او بتواند خود را به عنوان قربانی راغب و نابی برای بهتر کردن دنیا عرضه کند. فردی که ناب است خود را قربانی خانواده می‌کند، خانواده قربانی دهکده، دهکده قربانی بخش، بخش قربانی استان، استان قربانی ملت، و ملت قربانی همه می‌شود. من خواهان «کلودایی راج»، سلطنت خداوند بر روی زمین هستم.»

وقتی که از گاندی در روزگاری که دنیا، چشم به سخنان او دوخته بود، خواسته شد که پیامی برای جهان بفرستد، او گفت: زندگی‌ام پیام من است.[۲]

پرده‌برداری از تندیس گاندی در انگلیس
پرده‌برداری از تندیس گاندی در انگلیس

تندیس گاندی

تندیس مهاتما گاندی نخستین مجسمه‌ی یک شخص هندی و تنها شخص فاقد مقام سیاسی رسمی است که در میدان پارلمان لندن نصب شده است.

در تهران نیز خیابان گاندی به پاس او نام‌گذاری شده است.

یک تندیس برنزی از مهاتما گاندی در ژوئن ۱۹۹۳، به مناسبت صدمین سالگرد آغاز وکالتش، در ایستگاه راه‌آهن پیتزبورگ توسط اسقف اعظم دزموند توتو در خیابان کلیسای پتزبورگ رونمایی شد.[۳]

خدا آنگونه که من می‌فهمم
خدا آنگونه که من می‌فهمم

آثار گاندی

چرا ترس و مویه بر آن؟
چرا ترس و مویه بر آن؟
نیایش
نیایش

مهاتما گاندی در طول زندگی خود کتاب‌های گوناگونی در زمینه و دایره‌ی اندیشه‌های خود نوشته است. برخی از این آثار عبارتند از:

  • تجربیات من با راستی
  • صد درصد ساخت هند
  • وحدت جماعت و فرقه‌ها
  • برنامه‌ی خلاقه
  • خاطرات دهلی
  • کلید بهداشت
  • عدم تشدد در صلح و جنگ
  • کفّ نفس
  • بانوان و ظلم اجتماعی که به ایشان روا می‌شود
  • چرا ترس از مرگ و مویه بر آن؟
  • خدا آن‌گونه که من می‌فهمم
  • نیایش
  • همه مردم برابرند
  • جستارهای وابسته
  • هند
  • پرهیز از خشونت
  • ساتیاگراها
  • هندوئیسم
  • خام‌خواری
  • گیاه‌خواری
  • برهما
  • ساده‌زیستی[۲][۳]

منابع