سید ضیاءالدین طباطبایی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
* سید ضیاء که در حدود یک سالگی همراه با والدین خود به تبریز برده شد. تحصیلات مقدماتی خود را توسط معلمین خصوصی در منزل فراگرفت. سپس با ورود به مدرسه ثریای تبریز علاوه بر دروس جدید زبان روسی را نیز فراگرفت. پس از آن به شیراز رفته، علاوه بر تحصیلات مذهبی به فراگیری زبان­های فرانسه و انگلیسی نیز پرداخت.
{{Infobox
* سید ضیاء از دوران بلوغ تعارضاتی در رفتار وی دیده می­شد. او گاه هیأت و شکل ظاهری خویش را تغییر می‌داد، لباس روحانی را از تن به در می‌کرد و با کت و شلوار و پاپیون و کلاه در ملأ عام حاضر می ­شد و به تفریحاتی چون موسیقی، شکار و ... می ­پرداخت.
| bodystyle    =
* در پانزده سالگی همزمان با مشروطه­خواهی مردم، به شیراز رفت و فعالیت سیاسی خود را با حمایت از مشروطه با روزنامه ­نگاری آغاز نمود، پس از چند سال روزنامه نگاری به زندان افتاد و با تلاش عده­ای از مشروطه ­خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت. او دو سال در فرانسه و انگلیس مانده، به تحصیل زبان انگلیسی و فرانسه ادامه داد. این در حالی است که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه‌» تأمین می‌شد.
| bodyclass    = vcard
* در همین دوران که وی در خارج به سر می ­برد، با شرکت در جشن تاجگذاری ژرژ پنجم، به عنوان نماینده مطبوعات ایران از سوی دیپلمات های انگلیسی به عنوان مشاور، رایزن فرهنگی و سیاسی مورد توجه واقع شد. سرانجام سید ضیاء در آستانه اولتیماتوم روس و انگلیس وارد ایران شد و پس از مدتی روزنامه "رعد" را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد که ابتدا حامی روس­ها و سپس مدافع انگلستان شد.
| titlestyle  =
* سید ضیاء در سال 1296ش جهت ارسال مشاهدات خود از آثار انقلاب بلشویکی روسیه به وزارت خارجه ایران، به این کشور سفر نمود؛ اما پس از هرج و مرج ­های ناشی از انقلاب اکتبر 1917م به ایران بازگشت. سید ضیاء در اواخر سال 1298ش به منظور برقراری روابط با دولت­ های تازه استقلال یافته آذربایجان، گرجستان و ارمنستان در رأس یک هیأت عازم منطقه قفقاز شد.
| title        =
* با کودتای اسفند 1299 ه.ش به نخست وزیری رسید ولی کابینه اش پس از صد روز سقوط کرد و ناچار شد از ایران خارج شود.
| abovestyle  = background: #CD853F
* پس از شهریور 1320 به ایران امد و نماینده مجلس شد. بازداشت سید ضیاء پس از پایان دوره چهاردهم مجلس در اسفند 1324ش به بهانه­ اقدام علیه امنیت عمومی کشور و «حیف و میل اعانات مربوط به زلزله ­زدگان گرگان» توسط قوام ­السلطنه که به تازگی از روسیه بازگشته بود، موقتاً او را از صحنه سیاسی کشور خارج ساخت. اما واقعیت امر مخالفت­ های وی با دولت روس و حزب توده بود، چرا که احمد قوام پس از نخست ­وزیری به دنبال بحران آذربایجان عده‌ای از عوامل مشهور انگلیسی را دستگیر و زندانی ساخت. هرچند پس از مدتی در 27 اسفند 1325 به دلیل کسالت از زندان آزاد شد.
| aboveclass  = fn org
* سید ضیاء به دنبال ترور رزم ­آرا توسط خلیل طهماسبی در 16 اسفند 1329ش، با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخست­ وزیری خود فراهم می ­دید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاست­ های انگلوفیلی او فراهم نشد.
| above        = سید ضیاءالدین طباطبایی
* وی در سال 1340ش نیز تلاش­هایی فراوانی برای ساقط کردن دکتر علی امینی به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.
* سید ضیاء در سال­های پایانی عمر خود در روستای خود، الله ­آباد قزوین با یکی از زنان محلی ازدواج کرده و از وی صاحب دو فرزند پسر و یک دختر شد.<ref name=":0">بانک اطلاعات رجال - [http://rijaldb.com/fa/8034/%D8%B3%DB%8C%D8%AF+%D8%B6%DB%8C%D8%A7%D8%A1+%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86+%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C سید ضیاء الدین طباطبایی]</ref>


== مناصب و مشاغل ==
| imagestyle  =
| captionstyle =
| image        =[[پرونده:سید ضیاءالدین طباطبایی.jpg|بندانگشتی|وسط|]]


=== نخست وزیر حکومت قاجار ===
| caption      =
 ( از ۱۲۹۹/۱۲ه.ش. تا ۱۳۰۰/۰۳ه.ش. ) 
| headerstyle  = background: #F0E68C
پس از کودتای سوم اسفند 1299ه.ش از احمدشاه حکم نخست وزیری گرفت و در ابتدای قدرتش دستور داد جمعی از منتفذین قاجار را زندانی کنند. حکومت او که کابینه سیاه نام گرفت، با مخالفت گسترده مردم و عدم حمایت انگلستان روبرو شد و صد روزه پایان یافت.
| labelstyle  =
| datastyle    =
| header1 = اطلاعات کلی


=== نماینده مجلس شورای ملی ایران ===
| label2  = نام
 ( از ۱۳۲۲ه.ش. تا ۱۳۲۴ه.ش. ) 
| data2  = سید ضیاءالدین طباطبایی
در مجلس چهاردهم از یزد انتخاب شد و با وجود مخالفت‌ها، رأی اعتماد كسب کرد. او از مخالفان حزب توده بود.<ref name=":0" />


== گرایشات ==
| label3  = نام کامل
| data3  =
| label4  = نام‌های دیگر
| data4  =
| label5  = منصب
| data5  = مشهورترین نخست‌وزیر در اواخر سلسله قاجار


=== موسس حزب اراده ملی در ایران ===
| label6  = لقب
 ( از ۱۳۲۳ه.ش. ) 
| data6  = بعدها به «سید نعنا» معروف شد
سید ضیاء ابتدا "حزب وطن" و سپس حزب "اراده ملی" را در بهمن 1323ش تاسیس کرد. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه "رعد امروز" بود که در سال 1324ش جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه "اراده فارس" در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر می­ شد.<ref name=":0" />
| label7  = نژاد
| data7  =
| label8  =
| data8  =
| label9  =
| data9  =
| label10  = زادگاه
| data10  =
| label11  = تخت‌گاه
| data11  =
| label12  = پرچم
| data12  =
| label13  = ملیت
| data13  =
| header14 =
| label15  = شناخته شده
| data15  = عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و نخست‌وزیر کابینه سیاه


== حوادث مهم زندگی ==
| label16  = دوره
| data16  =
| label17  = پیش از
| data17  =
| label18  = پس از
| data18  =
| label19  = دوران سلطنت
| data19  =
| label20  = جنگ‌ها
| data20  =
| label21  =جنگ اول
| data21  =
| label22  = نتیجه جنگ
| data22  =
| label23  = پیامد
| data23  =
| label24  = فرجام پناهندگی
| data24  =
| header25 =
| label26  = نام نیا
| data26  =
| label27  = نام پدر
| data27  = سیدعلی آقا یزدی
| label28 = نام مادر
| data28  =
| label29 = همسران
| data29  =
| label30 = فرزندان
| data30  = صدیقه، مهدی و احمد
| label31 = برادران
| data31  =
}}
'''سید ضیاءالدین طباطبائی''' (زاده ۱۲۶۸ خورشیدی، [[شیراز]] - درگذشته ۶ شهریور ۱۳۴۸) که بعدها به '''«سید نعنا»''' معروف شد، روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، نمایندهٔ مجلس و مشهورترین نخست‌وزیر در سالهای پایانی [[قاجاریان|سلسله قاجار]] بود، اما او را بیشتر با عنوان عامل [[کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹|کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹]] با هدف برقراری [[سلطنت پهلوی]] می‌شناسند.<ref>میدان - [https://meidaan.com/archive/14311 نگاهی به کتاب «سیدضیا: عامل کودتا»]</ref>


=== هدایت کودتای سوم اسفند 1299 در ایران ===
وی برحسب اوضاع سیاسی روز گاهی به دولت روسیه و گاهی به دولت انگلیس، متمایل می‌شد.<ref name=":3">آنومید - [http://anomid-ilam1389.blogfa.com/post-92.aspx سید ضیاء الدین طباطبایی و کودتای 1299]</ref>
ارتباط سید ضیاء با وثوق­ الدوله، توجه انگلیسی­ ها را به وی جلب کرد و او به "کمیته آهن" که برای حفظ منافع انگلیس در ایران و انجام کودتا تشکیل شده بود، راه یافت. با فراهم شدن شرایط، ماموران انگلیسی مقیم ایران با انتخاب سید ضیاء به عنوان چهره سیاسی و رضاخان به عنوان چهره نظامی، کودتای خود در ایران را بر اساس طرح آیرونساید عملی ساختند. طبق برنامه‌ قبلي، نيروهاي قزاق به رهبری رضاخان از قزوين به تهران آمده و كودتاي سوم اسفند  1299ش شكل مي‌گيرد. در ستاد مشترك «ضياء ـ رضا» حكم دستگيري 60 نفر از افراد با گرايش‌هاي مختلف؛ از جمله سيد حسن مدرس تا صارم ­الدوله صادر مي‌شود. روز چهارم كودتا، رضاخان با لقب سردار سپه، رياست قزاق و سيد ضياء نیز حکم نخست وزيري خود را از احمدشاه قاجار دریافت می­ کنند.


=== مشارکت در انقلاب مشروطه ایران ===
یک‌بار در جواب سؤال خبرنگاری که پرسیده بود «آقا راسته که میگن شما انگلیسی هستید؟» جواب داده بود «بله این‌طور می‌گویند.»<ref>تاریخ ایرانی - [http://tarikhirani.ir/fa/news/10/bodyView/2046/ناگفته‌های.سیدضیاءالدین.طباطبایی.در.کتابی.تازه:.می‌خواستم.دیکتاتور.شوم.مگر.دختر.قحط.است.از.مصر.ملکه.وارد.کنیم؟.html ناگفته‌های سیدضیاءالدین طباطبایی در کتابی تازه: می‌خواستم دیکتاتور شوم/ مگر دختر قحط است از مصر ملکه وارد کنیم؟]</ref>
در پانزده سالگي همزمان با مشروطه­ خواهي مردم، به شيراز رفت و فعاليت سياسي خود را با حمايت از مشروطه با روزنامه ­نگاري آغاز نمود که البته هر چند يكبار به علت توقيف، به تأسيس روزنامه‌اي ديگر اقدام ‌نمود. وی در سن 17 سالگی با همکاری دایی خود در اسفند 1285ش نشریات "اسلام" و کمی بعد "ندای اسلام" را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر می ­دید، با تغییر لباس به همراه هیأت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبه ­های "مشروعه" آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد 1285ش خود را در صف آنان قرار داد.


دیگر اقدام وی بمب­گذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمب­گذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمب­ گذاری در منزل شعاع السلطنه برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه در هنگام فتح تهران از سفارت خارج شد.
== نسب سید ضیاءالدین طباطبائی ==
پدر سید ضیاءالدین طباطبایی، سیدعلی آقا یزدی بود که در اواخر سلطنت [[ناصرالدین شاه]] قاجار در حوزه علمیه نجف به فراگیری فقه و اصول مشغول بود و در محضر درس [[میرزا حسن شیرازی|آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسن شیرازی]] درس می‌خواند. وی با آیات عظام و مراجعی چون آقا سیدابوالحسن اصفهانی و [[سید حسین طباطبایی بروجردی|حاج آقا حسین بروجردی]] همدرس بود. هنگامی که [[مظفرالدین شاه|مظفرالدین میرزا]] در دوران ولیعهدی خود از میرزای شیرازی استدعا کرد که یکی از روحانیون حوزه را به منظور پیشوایی دینی هموطنان و همکیشان خویش به [[ایران]] اعزام نماید، وی شاگردش سیدعلی آقا یزدی را به ایران گسیل داشت. سید با ورود به ایران چنان مورد احترام مظفرالدین میرزا قرار گرفت که به وصیت او برجنازه‌اش نماز گذاشت. سیدعلی آقا یزدی در ابتدا جزو مخالفان مشروطه بود و تنها در چارچوب اقدامات مظفرالدین شاه با [[جنبش مشروطه|مشروطه]]<nowiki/>خواهان همراهی می‌کرد، اما به‌مرور و به‌ویژه پس از به قدرت رسیدن [[محمد علی شاه]] که چهره استبدادی و ضدمردمی قاجار را برملا کرد، او به صف مشروطه‌طلبان پیوست و به سرعت در زمره دوستان و همرزمان [[شیخ فضل‌الله نوری]] قرار گرفت. پس از حادثه [[به توپ بستن مجلس]] شورای ملی که با تبانی محمدعلی شاه قاجار صورت پذیرفت، سیدعلی آقا کاملاً در جبهه مخالفین دولت قرار گرفت. به طوری که یکبار در دوران [[استبداد صغیر]] به ساری تبعید شد و خانه‌اش در [[تهران]] توسط عوامل دولتی و اوباش غارت گردید. سیدعلی آقا یزدی که از مدرسین مسجد سپهسالار تهران بود، در یکی از سفرهایی که در سالهای جوانی به شیراز داشت، با دختری شیرازی ازدواج کرد. سیدضیاءالدین طباطبائی ثمره همین ازدواج و نخستین فرزند وی بود.<ref name=":1">باشگاه اندیشه - [http://www.bashgah.net/fa/content/show/39307 نقش سید ضیاءالدین طباطبائی در جامعه سیاسی ایران]</ref>


وی از مهر 1288ش به انتشار نشریه "ندای اسلام" دست زد. نشریه "شرق" هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین می­شد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عده­ ای از مشروطه­ خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت.
== زندگی سید ضیاءالدین طباطبائی تا قبل از مشروطه ==
سیدضیاءالدین طباطبائی هفت سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۶۸ خورشیدی در شیراز دیده به جهان گشود. وی در ۱۰ ماهگی همراه خانواده خود از شیراز به [[تبریز]] نقل مکان کرد و تا نزدیکی انقلاب مشروطیت به مدت ۱۵ سال در تبریز ماند. او تحصیلات مقدماتی را تحت مراقبت معلمین خصوصی درخانه پدر انجام داد. سپس به شیراز زادگاه مادرش رفت و در آنجا به تحصیلات مذهبی و همچنین فراگیری زبان‌های انگلیسی و فرانسوی پرداخت. سیدضیاء از دوران بلوغ به دلیل تضاد و تعارضی که با افکار پدرش داشت، از وی دوری می‌کرد. او گاه هیئت و شکل ظاهری خویش را تغییر می‌داد، لباس روحانی را از تن بدر می‌کرد و به کلاه و سرداری و شلوار ملبس می‌گشت و گهگاه نیز برای اینکه خود را متجدد نشان دهد، در ملاء عام با کت و شلوار و پاپیون حاضر می‌شد. او از آغاز نوجوانی از سنت‌های مذهبی چشم‌پوشی می‌کرد. به موسیقی و شکار و تفریحات ضددینی می‌پرداخت. این‌گونه اقدامات وی غالباً مورد نکوهش خویشان و آشنایان و اطرافیان وی قرار می‌گرفت.<ref name=":1" />


==== حمایت از قرارداد 1919 ====
== مشارکت سید ضیاءالدین طباطبائی در انقلاب مشروطه ایران ==
سید ضیاء از حامیان وثوق ­الدوله و پیمان 1919م که مخالفان بسیاری داشت، بود.<ref name=":0" />
در پانزده سالگی همزمان با مشروطه‌خواهی مردم، به شیراز رفت و فعالیت سیاسی خود را با حمایت از مشروطه با روزنامه‌نگاری آغاز نمود که البته هر چند یکبار به علت توقیف، به تأسیس روزنامه‌ای دیگر اقدام نمود. وی در سن ۱۷ سالگی با همکاری دایی خود در اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی نشریات «اسلام» و کمی بعد «ندای اسلام» را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر می‌دید، با تغییر لباس به همراه هیئت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبه‌های «مشروعه» آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر [[قم]] در مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی خود را در صف آنان قرار داد.


== مهاجرت ==
دیگر اقدام وی بمبگذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمبگذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمبگذاری در منزل [[شعاع‌السلطنه]] برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه در هنگام [[فتح تهران]] از سفارت خارج شد.


وی از مهر ۱۲۸۸ به انتشار نشریه «ندای اسلام» دست زد. نشریه «شرق» هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین می‌شد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عده‌ای از مشروطه‌خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت.<ref name=":0">بانک اطلاعات رجال - [http://rijaldb.com/fa/8034/سید+ضیاء+الدین+طباطبایی سید ضیاء الدین طباطبایی]</ref>
او دو سال در فرانسه و انگلیس ماند و به تحصیل پرداخت و در شرایطی که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه» تأمین می‌شد به فراگیری زبان‌های انگلیسی و فرانسوی پرداخت. هم‌چنین پس از سفری به هندوستان و مصر و دریای سرخ و عثمانی و عراق وارد ایران شد و مدتی بعد در آذر ۱۲۹۲ روزنامه «رعد» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد. دوران فعالیت روزنامه «رعد» که با تشکیل و سپس تعطیل مجلس سوم ایران مقارن بود از حساس‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر ایران است. وقوع جنگ اول جهانی وهجوم نیروهای روس از شمال وهجوم قوای انگلیس از جنوب و انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۱۵ میان روس وانگلیس با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود در ایران، از جمله مهمترین رویدادهای این دوران از تاریخ ایران است. روزنامه رعد ابتدا حامی روسها بود وسپس در مقطعی به دفاع از انگلیسی‌ها پرداخت و حتی از تشکیل «پلیس جنوب» که ساخته و پرداخته نظامیان اشغالگر انگلیس در نواحی جنوبی کشورمان بود، حمایت کرد.<ref name=":1" />
سید ضیاء در دوران مشروطیت با انتشار مقاله‌های پرسروصدا علیه شاه، مورد حمایت مشروطه‌خواهان قرار گرفت. زمانی که مشروطه‌خواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواسته‌های خود نمایند، سید ضیای ۲۰ ساله، در نبرد پنج روزهٔ تهران شرکت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت.<ref name=":2">واضح - [http://vazeh.com/n727926/سید-ضیاءالدین-طباطبایی-مشروطه‌خواه-کودتاچی سید ضیاءالدین طباطبایی :مشروطه‌خواه کودتاچی]</ref>
== سفر سید ضیاءالدین طباطبائی به روسیه و مشاهده انقلاب روسیه ==
سیدضیاء در سال ۱۲۹۶ جهت مشاهده آثار انقلاب بلشویکی در روسیه عازم آن کشور شد. او طی اقامت در پتروگراد، از نزدیک شاهد انقلاب روسیه بود و همه روزه مشاهدات خود را از طریق کنسولگری به وزارت خارجه ایران می‌فرستاد. سیدضیاء اصرار داشت که رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی ایران، برای زمینه سازی جهت بهبود در روابط آتی با روسیه، تلگرام تبریکی به مجلس جدیدالتأسیس انقلابیون روسیه موسوم به «دوما» مخابره نمایند. او در روسیه با تزار نیکلای دوم و سپس لنین نیز ملاقات‌هایی داشت.<ref name=":1" />
== حمایت سید ضیاءالدین طباطبائی از [[قرارداد ۱۹۱۹]] ==
[[پرونده:طرح روی جلد کتاب «سید ضیا عامل کودتا».jpg|بندانگشتی|طرح روی جلد کتاب «سید ضیا عامل کودتا»]]
سیدضیاء در پی هرج و مرج ناشی از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به ایران بازگشت و به حمایت جدی از وثوق الدوله پرداخت. او حتی [[قرارداد ۱۹۱۹|پیمان معروف ۱۹۱۹ وثوق الدوله]] که ایران را به حوزه نفوذ اقتصادی و امنیتی انگلیس تبدیل کرده بود را مورد حمایت قرار داد. سید پس از عقد پیمان ۱۹۱۹ به وثوق الدوله دست مریزاد گفت و در نشریه خود خطاب به وی نوشت «خدایت خیر دهاد!». سیدضیاء دست کم ۹ مقاله در حمایت از قرارداد ۱۹۱۹ در روزنامه «رعد» به چاپ رساند و در یکی از مقالات تصریح کرد: «رستاخیر نوین ایران از هنگام امضای قرارداد ۱۹۱۹ انگلیس و ایران آغاز شده‌است. ما در قرارداد با انگلستان به آرزوی دیرینه خود دست یافته‌ایم. بخش عمده حمایت‌های سیدضیاء از قرارداد ۱۹۱۹ بخاطر عوایدی بود که از خارج به او می‌رسید. این در حالی بود که در اعتراض به این قرارداد ننگین چند نقطه ایران شاهد قیام‌های مختلف گردید که از جمله مهمترین آنها قیام مسلحانه [[شیخ محمد خیابانی]] بود. اعتماد وثوق الدوله به حدی به سید ضیاء جلب شده بود که در اواخر سال ۱۲۹۸ از سوی وی در رأس هیأتی برای عقد قرارداد دوستی با جمهوری‌های آذربایجان، گرجستان و ارمنستان به منطقه قفقاز رفت. روابط نزدیک سیدضیاء با وثوق الدوله به تدریج سبب ایجاد ارتباط دوستانه میان سید با «مستر هاوارد» کنسول انگلیس در تهران و «اسمارت» مترجم سفارت انگلیس شده بود.<ref name=":1" />
== ریاست کمیته آهن توسط سید ضیاءالدین طباطبائی ==
این روابط و جایگاه و منزلتی که سید در کابینه وثوق الدوله به دست آورده بود به‌تدریج او را نزد انگلیسی‌ها به عنوان یک عنصر سیاسی جسور وجاه‌طلب مطرح ساخت. از این رو انگلیسی‌ها او را درخدمت کودتائی که خود قرار بود هدایت آنرا برعهده داشته باشند قرار دادند. برای اجرای این کودتا کمیته‌ای در منطقه زرگنده تهران با نام کمیته «آهن» به وجود آمد و سیدضیاء در رأس آن قرار گرفت. این کمیته که در نزدیکی اقامت سفیر انگلیس تشکیل شده بود، سازمانی سری بود که «اینتلیجنس سرویس» سازمان جاسوسی انگلیس در پوشش آن افراد ورجال گوناگون را مؤتلف می‌ساخت و استراتژی خود را به پیش می‌برد. سیدضیاء خود رابط جلسات این کمیته با «نورمن» وزیر مختار انگلیس در تهران و فرد دیگری به نام میرزا کریم خان دشتی که از عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود، رابط این کمیته با سازمان جاسوسی انگلیس بود. هدف از تشکیل کمیته آهن که در آن علاوه بر عناصر ایرانی، چهره‌های انگلیسی ازجمله ژنرال آیرونساید، کلنل اسمایس و سر والد اسمارت نیز حضور داشتند، تحکیم پایه‌های نفوذ انگلیس در ایران از جمله تحکیم قرارداد ۱۹۱۹ و سیطره کامل انگلستان بر کلیه امور وشئون ایران بود. اعضای این کمیته پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به مقامات درجه اول کشور گمارده شدند. کمیته زرگنده دو کارکرد اساسی داشت. یکی سرکوب [[نهضت جنگل]] و دیگری استقرار یک دیکتاتوری آهنین. این کمیته تازمان کودتای [[رضاشاه پهلوی|رضاخان]] فعال بود و به کار خود ادامه داد.<ref name=":1" />
== نقش سید ضیاءالدین طباطبائی در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ ==
اصرار انگلستان به انجام کودتا در ایران دلایل مختلفی داشت که مهمترین آنها عبارت بودند از: ۱ـ در روسیه به تازگی انقلاب بلشویکی شده بود و انگلیسی‌ها مصمم بودند تااز تأثیر هرج و مرج حاصل ازآن بر نواحی شمال ایران جلوگیری کنند. به همین دلیل بود که آنان نیروهای خود راپس از خروج روسها از ایران به نواحی شمال کشور گسیل داشتند. مقابله با آثار انقلاب بلشویکی نیازمند برقراری یک حکومت مقتدر مرکزی در ایران بود. ۲ـ انگلیسی‌ها از نفرت عمیق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و لذا ادامه حمایت از دودمان قاجار رابرای دوام حضور خود در ایران به مصلحت نمی‌دیدند و برای تثبیت موقعیت خود به تغییر حکومت نیاز داشتند. ۳ـ تأمین مطامع اقتصادی انگلیس در ایران، نیازمند برقراری امنیت در جامعه بود و این امنیت از دید انگلیسی‌ها جز باکودتا میسر نمی‌شد. ۴ـ هزینه سنگین آماده‌باش دائمی نیروهای انگلیسی در ایران موضوعی بود که لندن، رفع آن را جز از طریق برقراری یک حکومت مقتدر عملی نمی‌دانست. ۵ـ احساس خطر از حرکتهای استقلال‌طلبانه مردم در نقاط مختلف کشور عامل دیگری بود که دربار لندن رابه حاکم ساختن یک دولت نیرومند مرکزی در ایران ترغیب می‌کرد. قیام شیخ محمد خیابانی، جنبش میرزا کوچک خان جنگلی، قیام [[محمدتقی پسیان|کلنل محمدتقی پسیان]]، قیام دلاوران دشتستانی و خیزشهای پراکنده مردم در شهرهای مختلف که معاصر همین تحولات بود سبب دلهره و واهمه انگلیسی‌ها شده بود و ضرورت استقرار یک حکومت خشن نظامی در کشور را از نظر آنان ایجاب می‌کرد. در ماه‌های قبل از کودتای انگلیسی‌ها، اوضاع ایران کاملاً بحرانی بود. در تابستان سال ۱۲۹۹ خورشیدی بلشویکها که سه سال قبل از آن با براندازی حکومت تزاری قدرت را در روسیه به دست گرفته بودند در تعقیب نیروهای مخالف و همچنین انگلیسی‌هایی که از این نیروها حمایت می‌کردند بار دیگر وارد [[رشت]] و انزلی شدند و نیروهای انگلیسی مستقر در این دو منطقه را تارومار کردند. این حادثه ضربه سختی به روحیه نیروهای انگلیسی وارد کرد.
دولت لندن برای انجام کودتائی که نقشه آن راکشیده بود به دو چهره سیاسی و نظامی نیاز داشت. انگلیسی‌ها پس ازبررسی‌های لازم، سید ضیاء الدین طباطبائی را به عنوان چهره سیاسی و رضاخان را به عنوان چهره نظامی مورد نظر خود برگزیدند. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با نقشه ژنرال آیرونساید و با اراده این دو به اجرا گذارده شد. سیدضیاء مسئول پیشبرد کودتا از نظر سیاسی و رضاخان عامل نظامی آن بود.<ref name=":1" />
البته برای اجرای کودتا، ۵ نفر با یکدیگر هم قسم شده پشت قرآن را هم مهر کردند. این پنج نفر عبارت بودند از: سید ضیاءالدین طباطبایی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد آقاخان (امیر احمدی) و کلنل کاظمخان (سیاح).<ref name=":2" />
روز ۱۰ بهمن ۱۲۹۹ ژنرال آیرونساید در ملاقات با رضاخان، حمایت خود ودولت انگلیس از قدرت گرفتن وی را در تهران اعلام کرد. (۳۶) در این دیدار رضاخان توافق کرد که پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخست وزیری به سیدضیاءالدین سپرده شود و برای اینکه رضاخان اطمینان یابد که در تصرف تهران مشکلی وجود نخواهد داشت، ژنرال انگلیسی به او اعلام کرد که [[احمد شاه|احمدشاه]] در جریان این اقدام قرار دارد و «نورمن» سفیر انگلستان مشکلات احتمالی را حل خواهد کرد. آیرونساید ۱۰ روز قبل از وقوع کودتا، نقشه کامل آن را در اختیار رضاخان قرار داد و از او خواست که شدیداً رفتار نظامیان عامل کودتا (قزاق‌ها) راتحت نظر داشته باشد تا اقدامی خلاف برنامه کودتا انجام ندهند. او راجع به این دیدار چنین نوشته‌است: «من با رضاخان مصاحبه کرده‌ام و سرکردگی قزاقان ایرانی را بطور قطعی به او سپرده‌ام. او مردی واقعی و رک‌ترین مردی است که تاکنون دیده‌ام. به او گفته‌ام که قصد دارم به تدریج او را از قید تسلط خود رها سازم. در حضور اسمایت صحبت مفصلی با رضا داشتم و هنگامی که موافقت کردم او را به حال خود رها سازم دو نکته را برایش روشن ساختم. ۱ـ هنگامی که از هم جدا می‌شویم نباید بکوشد مرا از پشت هدف قرار دهد و اگرچنین کند این کار به نابودیش منجر خواهد شد. ۲ـ شاه تحت هیچ شرایطی نباید برکنار شود. رضا با چرب‌زبانی قول داد و من و او دست یکدیگر را فشردیم. آیرونساید یک هفته قبل از وقوع کودتا یعنی روز ۲۷ بهمن ۱۲۹۹ به تهران آمد تا «نورمن» وزیر مختار انگلستان را درجریان کودتای قریب‌الوقوع خود قرار دهد. نورمن از شنیدن خبر انتخاب رضاخان به فرماندهی نظامی کودتا، وحشت کرد. او اعتقاد داشت رضاخان با روحیه‌ای که دارد، قبل از هرچیز به فکر پایین کشیدن احمدشاه ازتخت سلطنت خواهد افتاد ولی «آیرونساید» به وی اطمینان داد که چنین واقعه‌ای رخ نخواهد داد. «آیرونساید» در خاطرات خود به تصریح گفته‌است «تصور می‌کنم همه قبول دارند که من کودتا را مهیا کردم. دقیقاً می‌توان گفت که من کودتا کردم.»<ref name=":1" />
اگرچه ژنرال آیرونساید خود را معمار کودتای ۱۲۹۹ می‌شناسد اما بدیهی است کودتا بدون مساعدت و حمایت نیروهای داخلی و خاصه کمیته زرگنده و اعضای آن که همواره با سفارت انگلیس مرتبط بودند محقق نمی‌شد.<ref name=":3" />
سید ضیاء در توجیه عملکرد خود در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و در جواب سؤال «آقا به نظرتان نمی‌آید که در اقدامات اولیه حکومت، شبیه فاشیست‌ها عمل کرده‌اید، نه شبیه سوسیالیست‌ها؟» گفته‌است:
- «فاشیسم زائیده تحقیر ملی ایتالیائی‌ها بود. روزی که من کودتا کردم، ایران در تحقیرآمیزترین لحظات تاریخی خود به سر می‌برد. رجال ما برای خوابیدن بغل زن‌هایشان از خارجی اجازه می‌گرفتند. اگر قیام علیه تحقیر خارجی فاشیزم است، بله من فاشیست بودم. من در سرم بود که یک حکومت ملی مقتدر متکی به قدرت نظامی ملی به وجود بیاورم و خودم بشوم رئیس‌الوزراء. بشوم دیکتاتور.»
- مثل موسولینی؟
- «ها، بارک‌اللهٔ، احسنت!»<ref>پارسینه - [http://www.parsine.com/fa/news/78288/ناگفته-های-سید-ضیاءالدین-طباطبایی-که-خواست-بعد-از-مرگش-منتشر-شود ناگفته‌های سید ضیاءالدین طباطبایی که خواست بعد از مرگش منتشر شود]</ref>
== سید ضیاءالدین طباطبائی در دوران حکومت کودتا ==
[[پرونده:ضیاءالدین طباطبایی و جمعی از اعضای کابینه و همکاران وی در ایام کودتای سوم اسفند1299.jpg|بندانگشتی|ضیاءالدین طباطبایی و جمعی از اعضای کابینه و همکاران وی در ایام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹]]
عملیات کودتا توسط ۷۰۰ نظامی قزاق که در قزوین تحت فرماندهی رضاخان عمل می‌کردند، صورت گرفت. سید ضیاء در حقیقت واسط بین قزاق‌ها با سفارت انگلیس در تهران بود و قزاق‌ها نیز خود قبلاً برای انجام این مأموریت تطمیع شده بودند. صبح روز ۲۹ بهمن ۱۲۹۹ قوای تحت امر رضاخان از محل استقرار خود در قزوین به طرف تهران به راه افتادند. عصر همان روز هیأتی ازطرف احمدشاه رهسپار کرج شد تارضاخان را متقاعد کند که از ورود به تهران و هرج و مرج اجتناب ورزد. این هیئت در انجام مأموریت خود ناتمام ماند. روز دوم اسفند نیروهای تحت امر رضاخان در حومه غربی تهران اردو زدند. ادیب السلطنه معان رئیس الوزرای وقت و معین الملک رئیس دفتر احمدشاه که برای مذاکره با رضاخان به محل اردوگاه نیروهای وی رفتند، بازداشت شدند. نیروهای رضاخان سپس شبانه رهسپار تهران شدند و در ساعت ۶ صبح روز سوم اسفند ۱۲۹۹ در عملیاتی هماهنگ کار تصرف کلانتری‌ها، وزارتخانه‌ها، پستخانه‌ها، تلگرافخانه‌ها، ادارات دولتی و مراکز حساس شهر را شروع کردند. در این روز زد و خوردهای پراکنده‌ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز کشته و زخمی شدند ولی با توجه به اینکه فرمانده ژاندارم و دیگر محافظان شهر قبلاً توسط انگلیسی‌ها مطلع و تطمیع شده بودند، رضاخان و نیروهایش مشکل جدی در تصرف تهران نداشتند. متعاقب اشغال نظامی تهران حکومت کودتا در تهران مستقر شد و سیدضیاءالدین طباطبائی، ریاست دولت تحت‌الحمایه رضاخان را برعهده گرفت. به دستور او بسیاری از شخصیتهای سیاسی از جمله آیت الله مدرس بازداشت و رهسپار زندان شدند و به این ترتیب حکومت سپهدار اعظم نخست وزیر وقت نیز ساقط گردید. در همان روز وقوع کودتا «نورمن» سفیرانگلستان در تهران با احمدشاه ملاقات کرد و ظاهراً بی آنکه از لندن دستوری داشته باشد، به شاه گفت تنها راهی که برایش باقی مانده آن است که با سرکردگان کودتا رابطه برقرار سازد وخواسته‌های آنان رابپذیرد. به پیشنهاد سیدضیاء الدین طباطبائی، اعلامیه‌ای به امضای رضاخان چاپ شد و به معابر نصب گردید که خبر از برقراری حکومت نظامی می‌داد. براساس این اعلامیه که عنوان «حکم می‌کنم» بر بالای آن دیده می‌شد، تمامی ادارات و دوایر دولتی و روزنامه‌ها تعطیل شدند و بجز نانوایی‌ها و قصابی‌ها به هیچ مغازه‌ای اجازه کسب داده نشد. تمامی تلفن‌ها و دیگر خطوط ارتباطی در داخل و خارج شهرها قطع شد و تمامی سفارتخانه‌ها از طرف قوای انتظامی محاصره گردید تا کسی در آنجا متحصن نشود. با این همه سپهدار اعظم نخست‌وزیر به شکل نامعلومی موفق شده بود خود را به داخل سفارت انگلیس رسانده در آنجا متحصن شود.<ref name=":1" />
== نخست‌وزیری کابینه سیاه توسط سید ضیاءالدین طباطبائی ==
روز چهارم اسفند احمدشاه قاجار تحت فشار رضاخان فرمان نخست وزیری سیدضیاء را صادر کرد و رضاخان را نیز با لقب «سردارسپه» به ریاست «دیویزیون» (لشکر قزاق) و فرماندهی کلی نیروها منصوب نمود. سید ضیاء برای دریافت فرمان نخست وزیری خود از احمدشاه با تشریفات نظامی وارد کاخ احمدشاه در قصر فرح‌آباد تهران شد و در آنجا متن از پیش نوشته شده‌ای را که فرمان نخست وزیری خود توسط احمدشاه در آن به چشم می‌خورد، تحویل شاه داد و شاه نیز از بیم عکس العمل سید یا رضاخان آن را امضا کرد.
سیدضیاءالدین طباطبائی روز دهم اسفند ۱۲۹۹ کابینه خود را تشکیل داد. این اولین کابینه در سلسله پهلوی بود. سید ضیاءالدین دو ماه بعد در هفتم اردیبهشت ۱۳۰۰ کابینه خود را ترمیم کرد و از جمله رضاخان سردار سپه را به عنوان وزیر جنگ وارد دولت خود کرد. خود او نیز علاوه بر ریاست وزرا، وزیر داخله نیز بود. سید ضیاءالدین در دوران کوتاه مدت نخست‌وزیری خود به کمک رضاخان تمامی کانون‌های قدرت در شهرها و ولایات مختلف را مرعوب خود ساخت. بعضی استانداران از جمله محمد مصدق استاندار فارس به نشانه اعتراض به کودتا استعفا دادند. بعضی مانند احمد قوام السلطنه استاندار خراسان بازداشت شدند و بعضی مانند صارم الدوله استاندار کرمانشاه با قشون خود به جنگ با مأموران کودتا پرداختند. هرچند که سرکوب شدند.
سیدضیاء در طول عمر کابینه سه‌ماهه خود اگر چه با دیکتاتوری حکومت کرد ولی از بعضی اقدامات صوری مثبت نیز برای جلب حمایت افکار عمومی دریغ نمی‌ورزید. او از جمله برای اینکه خود را کابینه‌ای ملی و ضدانگلیسی نشان دهد، قرارداد ۱۹۱۹ را که موجی از نفرت را در جامعه ایجاد کرده بود، علیرغم حمایت‌های اولیه خود لغو کرد. هرچند که این قرارداد به دلیل اهانتی که برای استقلال و حاکمیت ملی کشور داشت، از ابتدا مجالی برای اجرا نیافت و به همت چهره‌هایی چون شهید مدرس عملاً به صورت قراردادی مرده درآمده بود.
سیدضیاءالدین طباطبائی برای اینکه بتواند همسایه شمالی را نیز با دولت خود همراه سازد، مبادرت به امضای یک پیمان دوستی با شوروی نیز کرد. این پیمان ۴ روز بعد از کودتا در مسکو به امضا رسید.<ref name=":1" />
روشنفکران طرفدار انگلیس از این کابینه به شدت حمایت نمودند. مدح سیدضیاء در اشعار روشنفکران این دوره به چشم می‌خورد. [[عارف قزوینی]] (که در میان روشنفکران به شهید معروف است) پس از سقوط کابینهٔ سیاه چنین سرود: "ای دست حق پشت و پناهت باز آ، قربان کابینه سیاهت باز آ". [[میرزاده عشقی|عشقی]] هم غزلها و قطعات در مدح سیدضیا داشت از جمله در مستزاد "دیدی چه خبر بود" که برای مجلس چهارم ساخت، گفته‌است: "کافی نبود هر چه ضیاء را بستاییم. از عهده نیاییم. من چیز دگر گویم و او چیز دگر بود. دیدی چه خبر بود؟"<ref name=":2" />
== سقوط کابینه سیاه، دولت صد روزه ==
اقدامات و ظاهرسازی‌های سیدضیاء در بازداشت و تبعید شخصیتهای پرنفوذ سیاسی و ملاکان و اعیان باعث واکنش‌های تندی نسبت به او و دولتش شد. خالی بودن خزانه مملکت مانع از این بود که رئیس دولت کودتا بتواند برای بهبود وضع اقتصادی مردم کاری انجام دهد. خودسری‌های رضاخان مبنی بر اختصاص درآمد شهرداری و ادارات مالیه به نفع قزاقهای تحت فرماندهی خود بیش از پیش بر مشکلات دولت می‌افزود. در چنین شرایطی و با توجه به عدم حمایت جدی انگلیسی‌ها از سید ضیاء و ترجیح دادن رضاخان براو، سقوط حکومت کودتا قابل پیش‌بینی بود. کابینه سرانجام پس از ۹۳ روز زمامداری و چند مرتبه نزاع و کشمکش او با سردار سپه روز ۴ خرداد سال ۱۳۰۰ شمسی سقوط کرد.
سقوط کابینه سه‌ماهه سیدضیاء به مقیاس وسیعی نتیجه نارضایتی افکار عمومی و فشار دربار و چراغ سبز سردار سپه بود. سیدضیاءالدین پس از سقوط با دریافت ۲۵ هزار تومان تحت‌الحفظ به سوی قزوین و از آنجا به خارج از ایران تبعید گردید و جای خود را به [[احمد قوام|میرزا احمد قوام السلطنه]] داد. هنگام خروج سید از تهران تلگرام زیر از طرف احمدشاه به تمام ولایات و ایالات کشور مخابره شد: «نظر به مصالح مملکتی، میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزرا منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هیئت وزرای جدید هستیم. باید کمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید و مطالب مهمه را به عرض برسانید ـ احمد شاه.» بدین ترتیب سید که روز چهارم اسفند ۱۲۹۹ فرمان نخست وزیری خود را با اختیارات تام از احمدشاه دریافت کرد، روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ فرمان انفصال خدمت خود را رؤیت نمود<ref name=":1" /> و حکومت او که کابینه سیاه نام گرفت، صد روزه پایان یافت.<ref name=":0" />
گفته می‌شود نارضایتی انگلیسی‌ها از سید به دلیل مخالفت وی با بعضی برنامه‌های آنان و همچنین حشر و نشر با حکام بلشویکی در روسیه، انگلیس را به طرح تغییر رئیس الوزرای ایران متقاعد کرده بود. با این تغییر رضاخان زمامدار مطلق ایران شد.<ref name=":1" />
== تبعید و مهاجرت سید ضیاءالدین طباطبائی به خارج از کشور ==
==== شهر ژنو ====
==== شهر ژنو ====
 ( از ۱۳۰۰ه.ش. تا ۱۳۱۰ه.ش. ) 
از ۱۳۰۰ خورشیدی تا ۱۳۱۰ خورشیدی: سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد.
سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد.


==== کشور فلسطین ====
==== کشور فلسطین ====
 ( از ۱۳۱۴ه.ش. تا ۱۳۲۲ه.ش. ) 
از ۱۳۱۴ خورشیدی تا ۱۳۲۲ خورشیدی: در سال ۱۳۱۰ به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگرهای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه‌هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده‌دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار ۱۳۱۱ مجدداً به فلسطین بازگشت. در ۸ ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته‌های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت.
در سال 1310ش به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگره­ای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده­ دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار 1311ش مجدداً به فلسطین بازگشت. در 8 ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته­ های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت.
 
وی مجدداً در سال ۱۳۱۴ به فلسطین بازگشت و تا سال ۱۳۲۲ در فلسطین اقامت گزید. وی متهم است که در زمان سکونت در فلسطین به عنوان یک فرد مسلمان در خرید زمین‌های فلسطینیان و فروش آن به یهودیان صهیونیست نقش داشته‌است.<ref name=":0" />
 
== سید ضیاءالدین طباطبائی پس از سقوط رضاخان ==
باردیگر انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند سیدضیاءالدین را وارد عرصه سیاسی کشور نمایند.<ref name=":1" />
 
گفته می‌شود یکی از اهداف انگلستان از به‌کارگیری مجدد وی در صحنه سیاسی ایران استفاده از نفوذ وی در میان ایلات و شوراندن آنها علیه آلمان‌ها در صورت اشغال ایران طی جنگ جهانی دوم بود.<ref>پژوهه - [http://pajoohe.ir/سید-ضیاءالدین-طباطبایی__a-26791.aspx سید ضیاءالدین طباطبایی]</ref>
 
سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر ۱۳۲۲ پس از ۲۲ سال دوری از کشور که ۱۶ سال آن در اروپا و ۶ سال آن در فلسطین بود، با تصمیم انگلیسی‌ها به ایران بازگشت. او دور جدید فعالیت سیاسی خود را این بار از کرسی مجلس شورای ملی آغاز کرد دربارهٔ اینکه چرا پس از سقوط رضاخان، دولتمردان انگلیسی تصمیم به بازگرداندن مجدد سیدضیاء به ایران گرفتند، اسناد و مدارک موجود مختلف هستند. اسنادی که تناقض با یکدیگر نیز ندارند. بعضی اسناد حاکی از آن است که انگلیسی‌ها مایل بودند تا سید را مجدداً به نخست‌وزیری برسانند. بعضی اسناد حاکی از آن است که انگلیسی‌ها مایل بودند از وجود سیدضیاء در ایران و نفوذی که وی در میان [[مردم قشقایی|ایل قشقایی]] و [[مردم بختیاری|بختیاری]] دارد، جهت شوراندن این قبائل علیه آلمانی‌ها استفاده کنند. از مجموعه اسناد موجود این‌گونه برمی‌آید که انگلیسی‌ها در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، به وجود سیدضیاء برای حفظ منافع سیاسی خود در ایران و مراقبت آنها از گزند اقدامات روس‌ها و آلمانی‌ها نیاز داشتند.<ref name=":1" />
 
== سید ضیاءالدین طباطبائی در دوران فعالیت‌های پارلمانی ==
بازگشت سیدضیاء به کشور پس از ۲۲ سال اقامت در اروپا و فلسطین آغازگر دور تازه‌ای از تلاش‌های سیاسی وی از طریق احراز کرسی نمایندگی مجلس شورای ملی بود. او برای ورود به مجلس جهاردهم از حمایت علی سهیلی نخست وزیر و سیدمحمد تدین وزیر کشور وقت برخوردار بود. او چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی برعهده داشت، در دور چهاردهم قانونگذاری به جای پدر از یزد انتخاب گردید با این همه در مجلس موقع طرح اعتبارنامه‌اش مورد مخالفت دکتر [[محمد مصدق]] نماینده مردم تهران و فراکسیون پارلمانی حزب توده (دکتر رادمنش، دکتر کشاورز، ایرج اسکندری و مهنوش فریور) قرار گرفت. اعتبارنامه سیدضیاء علیرغم مخالفت شدید طیفی از نمایندگان مجلس از جمله دکتر محمد مصدق با ۵۷ رأی موافق از مجموع ۸۶ رأی نمایندگان به تصویب رسید و وی حتی در مجلس به عنوان لیدر فراکسیون اکثریت نیز شناخته شد.<ref name=":1" />
 
وی از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴ خورشیدی نماینده مجلس شورای ملی ایران در مجلس چهاردهم بود.
 
سید ضیاء ابتدا «حزب وطن» و سپس حزب «اراده ملی» را در بهمن ۱۳۲۳ تأسیس کرد. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه «رعد امروز» بود که در سال ۱۳۲۴ جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه «اراده فارس» در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر می‌شد.
 
سید ضیاء به دنبال ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخست وزیری خود فراهم می‌دید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاست‌های انگلوفیلی او فراهم نشد. [[پرونده:سید ضیاءالدین طباطبایی در سنین کهولت.jpg|بندانگشتی|سید ضیاءالدین طباطبایی در سنین کهولت]]وی در سال ۱۳۴۰ نیز تلاشهایی فراوانی برای ساقط کردن دکتر [[علی امینی]] به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.<ref name=":0" />


وی مجدداً در سال 1314ش به فلسطین بازگشت و تا سال 1322ش در فلسطین اقامت گزید. وي متهم است كه در زمان سكونت در فلسطين به عنوان يك فرد مسلمان در خريد زمين‌هاي فلسطينيان و فروش آن به یهودیان صهيونيست‌ نقش داشته است.<ref name=":0" />
== کناره‌گیری سید ضیاءالدین طباطبائی از سیاست ==
سیدضیاءالدین پس از این شکستها، فعالیتهای سیاسی را ترک کرد و به دنبال حرفه مورد علاقه خود یعنی کشاورزی و دامپروری رفت. او در مزرعه بزرگی در بوئین‌زهرای قزوین به یونجه‌کاری و دامداری و زراعت مشغول شد. وی در شمال غرب تهران در منطقه سعادت‌آباد نیز زمینی داشت و در آن به کشاورزی و مرغداری پرداخت. سیدضیاء اگر چه تأکید کرده بود از سیاست کناره گرفته‌است ولی در این دوره منزل وی تجمع بسیاری از مقامات لشکری و کشوری، دوستان و اقارب وی و سیاسیون بود که در هر هفته دوبار به دیدن وی می‌آمدند و راجع به مسائل سیاسی روز با سیدضیاء به گفتگو پرداختند. در بعضی از این نشست‌ها، مستشاران خارجی و یا وابستگان سیاسی و مطبوعاتی کشورهای خارجی نیز شرکت می‌کردند. (۶۸) سید به طور منظم در هر هفته یک بار در روزهای چهارشنبه به حضور [[محمدرضا پهلوی|شاه]] می‌رسید و به وی راجع به تحولات مختلف سیاسی مشاوره می‌داد. سیدضیاء در سال‌هایی که خانه‌نشین شده بود و به قول خودش از سیاست کناره‌گیری کرده بود، سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت. او به کرات حامل پیام‌های شاه برای رئیس حکومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بوده‌است.


== سید ضیاءالدین طباطبایی ==
== مرگ سید ضیاءالدین طباطبائی ==
مشروطه‌خواه كودتاچی نويسنده: محسن ردادی چکیده: سید ضیاء الدین طباطبایی از نخستین كسانی بوده كه به خانه‌ی مرتجعین و مخالفان مشروطه بمب می انداخته است . او در دوران مشروطیت با انتشار مقاله‌های پر سرو صدا علیه شاه ، مورد حمایت مشروطه‌خواهان قرار گرفت . زمانی كه مشروطه‌خواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواسته‌های خود نمایند ، سید ضیاء 20 ساله ، در نبرد پنج روزه‌ی تهران شركت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت. سید ضیاءالدین طباطبایی كه بعدها به " سید نعنا " معروف شد ، در تابستان 1268 ه . ش در شیراز به دنیا آمد .(1) پدر وی ، " سید علی آقا یزدی " در جریان جنبش مشروطه به صف هواداران مشروطه پیوست و در زمان محمدعلی شاه قاجار و استبداد صغیر ، به شهر ساری تبعید گردید . خود سید ضیاء ، بسیار تندروتر از پدر بود و در پیگیری اهداف مشروطه‌خواهان ، با جدیت تمام عمل می‌كرد . او از نخستین كسانی بوده كه به خانه‌ی مرتجعین و مخالفان مشروطه بمب می انداخته است . (2)سید ضیاء در دوران مشروطیت با انتشار مقاله‌های پر سرو صدا علیه شاه ، مورد حمایت مشروطه‌خواهان قرار گرفت . زمانی كه مشروطه‌خواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواسته‌های خود نمایند ، سید ضیاء 20 ساله ، در نبرد پنج روزه‌ی تهران شركت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت. (3)نویسندگی و روزنامه نگاری تخصص سید ضیاء بود و همین امر موجب شد كه انگلیس به سرعت او را در جهت منافع خود به كار بگیرند . انتشار روزنامه‌های متعدد كاری بود كه سید ضیاء به خوبی آن را فرا گرفت . وی ، به نمایندگی از مطبوعات ایران ، در جشن تاجگذاری پادشاه انگلیس ( جرج پنجم ) شركت كرد و پس از بازگشت به ایران ، معروفترین روزنامه ی خود یعنی روزنامه‌ی رعد را منتشر نمود . سید ضیاء به عنوان یك روشنفكر طرفدار مشروطه ، ماهیت واقعی روشنفكری در ایران را به نمایش گذاشت . او در این روزنامه آشكارا از منافع انگلیس سخن می‌گفت و مانند یك انگلیسی واقعی ، به دشمنان بریتانیای كبیر می تاخت . روزنامه‌ی رعد از تشكیل پلیس جنوب توسط انگلیس و قرارداد 1919 ( اعلام رسمی تبدیل ایران به مستعمره‌ی انگلیس) با كمال جرأت حمایت نمود .اقدامات سید ضیاء در حمایت از سیاستهای انگلیس ، به نگارش روزنامه ختم نمی‌شود . او با نظر سفارت انگلیس ، گروهی با نام " كمیته‌ی آهن " یا " كمیته ی زرگنده " ( به مناسبت قرار داشتن اقامتگاه تابستانی سفیر انگلیس در زرگنده ) تدارك دید كه در عین پیگیری تصویب قرارداد 1919 ، در كار برنامه‌ریزی برای اجرای مطامع انگلستان بودند.(4) این اقدامات سیدضیاء، او را در ردیف معتمدان انگلیس قرار داد و موجب شد در اجرای كودتای سوم اسفند،‌نقش كلیدی به او واگذار گردد.بین قرارداد 1919 و شکل گیری کودتای سوم اسفند، رابطه وجوددارد. قرارداد 1919 به واسطه‌ی مجاهدت شهید مدرس، به تصویب نرسید و علیرغم كوشش رجال و سیاستمداران طرفدار انگلیس، رد شد. بنابراین لازم بود برای تأمین منافع حیاتی انگلیس در ایران، چاره‌ای دیگر اندیشیده شود. لازم به ذكر است كه در این سالها، حكومت تزاری در روسیه ساقط شده بود و بولشویكها در شوروی چندان قدرت نگرفته بودند كه خود را حریف انگلیس در ایران ببینند. بنابراین انگلیس می‌توانست با خیال راحت به اجرای نمایشنامه‌هایی بپردازد كه كارگردانش فقط خودش بود. اگرچه كودتا در ایران سابقه نداشت، بهترین و سریعترین روش برای جبران خسارت ناشی از عدم تصویب قرارداد 1919 به نظر می‌رسید. بنابراین انگلیس به سرعت دست به كار شد و پس از معین كردن مهره‌ی سیاسی (سیدضیاء)‌ و نظامی (رضاخان میرپنج)، كودتای سوم حوت (اسفند) را به اجرا در آورد.برای اجرای کودتا، پنج نفر با یكدیگر هم قسم شده پشت قرآن را هم مهر كردند. این پنج نفر عبارت بودند از: سیدضیاءالدین طباطبایی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعود خان،‌سرهنگ احمد آقاخان (امیر احمدی) و كلنل كاظم خان (سیاح). سیدضیاءالدین هنگام طرح اعتبارنامه‌اش در مجلس دوره‌ی چهاردهم این واقعه را چنین روایت كرده است:دو روز پیش از كودتا من رفتم به شاه‌آباد جلسه‌ای تشكیل شد در شاه‌آباد از بنده و آقای رضاخان میرپنج و .... . من آنها را دیدم. چه دیدم و چه صحبت كردیم و چه تصمیم گرفتیم، از اسرار ماست .(5) این اسرار احتمالا مربوط به نقش انگلیس در جمع آوری این افراد و قول و قرارهای آنها با فیر انگلیس است.پس از كودتا،‌سیدضیاء‌دستخط نخست وزیری خود را از شاه دریافت کرد و كابینه‌ تشكیل داد. این کابینه در همان زمان به كابینه‌ی سیاه مشهور شد. روشنفكران طرفدار انگلیس از این كابینه به شدت حمایت نمودند. مدح سیدضیاء در اشعار روشنفكران این دوره به چشم میخورد. عارف قزوینی (كه در میان روشنفكران به شهید معروف است)‌ پس از سقوط كابینه‌ی سیاه چنین سرود:"ای دست حق پشت و پناهت باز آ، قربان كابینه سیاهت باز آ".عشقی هم غزلها و قطعات در مدح سیدضیا داشت از جمله در مستزاد "دیدی چه خبر بود" كه برای مجلس چهارم ساخت، گفته است: "كافی نبود هر چه ضیاء‌ را بستاییم. از عهده نیاییم. من چیز دگر گویم و او چیز دگر بود. دیدی چه خبر بود؟" (6)سید ضیا با همین حمایتها توانست قدرت خود را در برابر شاه قاجار تثبیت نماید و در این راه از کمکهای بی دریغ انگلیس برخوردار شد. انگلیس برای تقویت موقعیت سید ضیاء ، از قرارداد پرمنفعت 1919نیز گذشت. حمایت آشكار انگلیس از دولت كودتا،‌به جز كمك‌های مالی و اطلاعاتی، كسب اجازه از لرد كرزن بود تا سیدضیاء‌ بتواند با سر و صدا لغو قرارداد دفن شده‌ی 1919 را اعلام دارد و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست و پا كند.(7) سیدضیاء‌كه در دوره‌ی قبل، برای امضای این قرارداد، گریبان دریده بود،‌اكنون برای كسب آبرو، قرارداد را لغو نمود. قراردادی كه عملا غیرقابل اجرا بود. با این حال ادامه کار کابینه سیاه غیر ممکن شده بود. سیدضیاءالدین طباطبایی، پس از 93 روز زمامداری و چند مرتبه كشمكش با رضاخان سردار سپه ، روز 4 خرداد 1300 ش سقوط كرد و با دریافت 25 هزار تومان،‌تحت‌الحفظ به سمت قزوین حركت داده شد و از آنجا به خارج از ایران تبعید شد. (8)انگلیس، بارها نشان داده كه برای مهره‌های خود ارزشی قائل نیست و در صورتی كه كاربردی برای منافع بریتانیا نداشته باشند، به راحتی حذف شده و مهره‌ی جدید جایگزین آنها می‌گردد. سیدضیاء نیز مستثنا نبود. رضاخان به زودی توانست نظر انگلیس را به خود جلب نماید، و قول مساعدت بیشتری به انگلیس داد. از این پس راه زیادی تا حذف کامل سید ضیاء از قدرت نبود.رضاخان هم تا چندی توانست بر سر قدرت بماند اما او نیز به سرنوشتی به مراتب بدتر از سیدضیاء دچار شد.حوادثی که سید ضیاء و رضاخان به آن دچار شدند یادآور این جمله چرچیل است که : «انگلستان دوست دائمی و دشمن دائمی ندارد. بلكه منافع دائمی دارد. »<ref>واضح - [http://vazeh.com/n727926/%D8%B3%DB%8C%D8%AF-%D8%B6%DB%8C%D8%A7%D8%A1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86-%D8%B7%D8%A8%D8%A7%D8%B7%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D9%85%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B7%D9%87%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87-%DA%A9%D9%88%D8%AF%D8%AA%D8%A7%DA%86%DB%8C سید ضیاءالدین طباطبایی :مشروطه‌خواه كودتاچی]</ref>
سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار سکته کرد و هنگامی که در روز ششم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت. او در سال ۱۳۴۰ در سومین ازدواج خویش با یک دختر روستایی وصلت کرد. صدیقه، مهدی و احمد نام فرزندان وی از سومین ازدواجش بود. فرزند چهارم وی نیز ۴۰ روز پس از مرگ وی به دنیا آمد. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاک سپرده شد.<ref name=":1" />


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های دوره قاجار]]
[[رده:تبعیدشدگان اهل ایران]]
[[رده:اهالی شیراز]]
[[رده:نخست‌وزیران ایران]]
[[رده:روزنامه‌نگاران اهل ایران]]
[[رده:روزنامه‌نگاران سیاسی اهل ایران]]
[[رده:نمایندگان مجلس شورای ملی]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ ژوئن ۲۰۱۸، ساعت ۰۸:۱۱

سید ضیاءالدین طباطبایی
سید ضیاءالدین طباطبایی.jpg
اطلاعات کلی
نامسید ضیاءالدین طباطبایی
منصبمشهورترین نخست‌وزیر در اواخر سلسله قاجار
لقببعدها به «سید نعنا» معروف شد
شناخته شدهعامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و نخست‌وزیر کابینه سیاه
نام پدرسیدعلی آقا یزدی
فرزندانصدیقه، مهدی و احمد

سید ضیاءالدین طباطبائی (زاده ۱۲۶۸ خورشیدی، شیراز - درگذشته ۶ شهریور ۱۳۴۸) که بعدها به «سید نعنا» معروف شد، روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، نمایندهٔ مجلس و مشهورترین نخست‌وزیر در سالهای پایانی سلسله قاجار بود، اما او را بیشتر با عنوان عامل کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با هدف برقراری سلطنت پهلوی می‌شناسند.[۱]

وی برحسب اوضاع سیاسی روز گاهی به دولت روسیه و گاهی به دولت انگلیس، متمایل می‌شد.[۲]

یک‌بار در جواب سؤال خبرنگاری که پرسیده بود «آقا راسته که میگن شما انگلیسی هستید؟» جواب داده بود «بله این‌طور می‌گویند.»[۳]

نسب سید ضیاءالدین طباطبائی

پدر سید ضیاءالدین طباطبایی، سیدعلی آقا یزدی بود که در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار در حوزه علمیه نجف به فراگیری فقه و اصول مشغول بود و در محضر درس آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسن شیرازی درس می‌خواند. وی با آیات عظام و مراجعی چون آقا سیدابوالحسن اصفهانی و حاج آقا حسین بروجردی همدرس بود. هنگامی که مظفرالدین میرزا در دوران ولیعهدی خود از میرزای شیرازی استدعا کرد که یکی از روحانیون حوزه را به منظور پیشوایی دینی هموطنان و همکیشان خویش به ایران اعزام نماید، وی شاگردش سیدعلی آقا یزدی را به ایران گسیل داشت. سید با ورود به ایران چنان مورد احترام مظفرالدین میرزا قرار گرفت که به وصیت او برجنازه‌اش نماز گذاشت. سیدعلی آقا یزدی در ابتدا جزو مخالفان مشروطه بود و تنها در چارچوب اقدامات مظفرالدین شاه با مشروطهخواهان همراهی می‌کرد، اما به‌مرور و به‌ویژه پس از به قدرت رسیدن محمد علی شاه که چهره استبدادی و ضدمردمی قاجار را برملا کرد، او به صف مشروطه‌طلبان پیوست و به سرعت در زمره دوستان و همرزمان شیخ فضل‌الله نوری قرار گرفت. پس از حادثه به توپ بستن مجلس شورای ملی که با تبانی محمدعلی شاه قاجار صورت پذیرفت، سیدعلی آقا کاملاً در جبهه مخالفین دولت قرار گرفت. به طوری که یکبار در دوران استبداد صغیر به ساری تبعید شد و خانه‌اش در تهران توسط عوامل دولتی و اوباش غارت گردید. سیدعلی آقا یزدی که از مدرسین مسجد سپهسالار تهران بود، در یکی از سفرهایی که در سالهای جوانی به شیراز داشت، با دختری شیرازی ازدواج کرد. سیدضیاءالدین طباطبائی ثمره همین ازدواج و نخستین فرزند وی بود.[۴]

زندگی سید ضیاءالدین طباطبائی تا قبل از مشروطه

سیدضیاءالدین طباطبائی هفت سال قبل از ترور ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۲۶۸ خورشیدی در شیراز دیده به جهان گشود. وی در ۱۰ ماهگی همراه خانواده خود از شیراز به تبریز نقل مکان کرد و تا نزدیکی انقلاب مشروطیت به مدت ۱۵ سال در تبریز ماند. او تحصیلات مقدماتی را تحت مراقبت معلمین خصوصی درخانه پدر انجام داد. سپس به شیراز زادگاه مادرش رفت و در آنجا به تحصیلات مذهبی و همچنین فراگیری زبان‌های انگلیسی و فرانسوی پرداخت. سیدضیاء از دوران بلوغ به دلیل تضاد و تعارضی که با افکار پدرش داشت، از وی دوری می‌کرد. او گاه هیئت و شکل ظاهری خویش را تغییر می‌داد، لباس روحانی را از تن بدر می‌کرد و به کلاه و سرداری و شلوار ملبس می‌گشت و گهگاه نیز برای اینکه خود را متجدد نشان دهد، در ملاء عام با کت و شلوار و پاپیون حاضر می‌شد. او از آغاز نوجوانی از سنت‌های مذهبی چشم‌پوشی می‌کرد. به موسیقی و شکار و تفریحات ضددینی می‌پرداخت. این‌گونه اقدامات وی غالباً مورد نکوهش خویشان و آشنایان و اطرافیان وی قرار می‌گرفت.[۴]

مشارکت سید ضیاءالدین طباطبائی در انقلاب مشروطه ایران

در پانزده سالگی همزمان با مشروطه‌خواهی مردم، به شیراز رفت و فعالیت سیاسی خود را با حمایت از مشروطه با روزنامه‌نگاری آغاز نمود که البته هر چند یکبار به علت توقیف، به تأسیس روزنامه‌ای دیگر اقدام نمود. وی در سن ۱۷ سالگی با همکاری دایی خود در اسفند ۱۲۸۵ خورشیدی نشریات «اسلام» و کمی بعد «ندای اسلام» را در شیراز منتشر کرد و به حمایت از مشروطه پرداخت. با توقیف نشریه، سید ضیاء که جان خود را در خطر می‌دید، با تغییر لباس به همراه هیئت تحریریه خود به تهران آمد. وی که در مشروطه کمتر به جنبه‌های «مشروعه» آن توجه داشت، در هجرت بزرگ علما و تجار به شهر قم در مرداد ۱۲۸۵ خورشیدی خود را در صف آنان قرار داد.

دیگر اقدام وی بمبگذاری توسط یکی از عواملش در مغازه حاج محمد اسماعیل نماینده دوره اول مجلس و هوادار محمدعلی شاه بود که انفجار بمب کشته شدن بمبگذار را در پی داشت و منجر به فرار وی شد. او با پناهندگی به سفارت بلژیک راهی خارج گردید. همچنین بار دیگر که به علت بمبگذاری در منزل شعاع‌السلطنه برادر محمدعلی شاه تحت تعقیب قرار گرفته بود، به سفارت انگلیس و سپس عثمانی پناهنده شد که مورد قبول واقع نشد. سرانجام پس از شش ماه پناهندگی در سفارت اتریش با صدور فرمان عفو عمومی محمدعلی شاه در هنگام فتح تهران از سفارت خارج شد.

وی از مهر ۱۲۸۸ به انتشار نشریه «ندای اسلام» دست زد. نشریه «شرق» هم که هزینه آن توسط زرتشتیان و ارامنه تأمین می‌شد، به دلیل اهانت به مجلس دوم توقیف شد. روزنامه برق نیز که پس از آن انتشار یافت با دلایلی مشابه توقیف شد و سید ضیاء که به زندان محکوم شده بود، با تلاش عده‌ای از مشروطه‌خواهان آزاد شد و به خارج از کشور رفت.[۵]

او دو سال در فرانسه و انگلیس ماند و به تحصیل پرداخت و در شرایطی که هزینه تحصیلات وی توسط «اتحادیه دوستی ایران و فرانسه» تأمین می‌شد به فراگیری زبان‌های انگلیسی و فرانسوی پرداخت. هم‌چنین پس از سفری به هندوستان و مصر و دریای سرخ و عثمانی و عراق وارد ایران شد و مدتی بعد در آذر ۱۲۹۲ روزنامه «رعد» را با کمک مالی سفارت انگلیس منتشر کرد. دوران فعالیت روزنامه «رعد» که با تشکیل و سپس تعطیل مجلس سوم ایران مقارن بود از حساس‌ترین دوره‌های تاریخ معاصر ایران است. وقوع جنگ اول جهانی وهجوم نیروهای روس از شمال وهجوم قوای انگلیس از جنوب و انعقاد قرارداد ننگین ۱۹۱۵ میان روس وانگلیس با هدف توسعه قلمرو نفوذ خود در ایران، از جمله مهمترین رویدادهای این دوران از تاریخ ایران است. روزنامه رعد ابتدا حامی روسها بود وسپس در مقطعی به دفاع از انگلیسی‌ها پرداخت و حتی از تشکیل «پلیس جنوب» که ساخته و پرداخته نظامیان اشغالگر انگلیس در نواحی جنوبی کشورمان بود، حمایت کرد.[۴]

سید ضیاء در دوران مشروطیت با انتشار مقاله‌های پرسروصدا علیه شاه، مورد حمایت مشروطه‌خواهان قرار گرفت. زمانی که مشروطه‌خواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواسته‌های خود نمایند، سید ضیای ۲۰ ساله، در نبرد پنج روزهٔ تهران شرکت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت.[۶]

سفر سید ضیاءالدین طباطبائی به روسیه و مشاهده انقلاب روسیه

سیدضیاء در سال ۱۲۹۶ جهت مشاهده آثار انقلاب بلشویکی در روسیه عازم آن کشور شد. او طی اقامت در پتروگراد، از نزدیک شاهد انقلاب روسیه بود و همه روزه مشاهدات خود را از طریق کنسولگری به وزارت خارجه ایران می‌فرستاد. سیدضیاء اصرار داشت که رجال دولتی و نمایندگان مجلس شورای ملی ایران، برای زمینه سازی جهت بهبود در روابط آتی با روسیه، تلگرام تبریکی به مجلس جدیدالتأسیس انقلابیون روسیه موسوم به «دوما» مخابره نمایند. او در روسیه با تزار نیکلای دوم و سپس لنین نیز ملاقات‌هایی داشت.[۴]

حمایت سید ضیاءالدین طباطبائی از قرارداد ۱۹۱۹

طرح روی جلد کتاب «سید ضیا عامل کودتا»

سیدضیاء در پی هرج و مرج ناشی از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه به ایران بازگشت و به حمایت جدی از وثوق الدوله پرداخت. او حتی پیمان معروف ۱۹۱۹ وثوق الدوله که ایران را به حوزه نفوذ اقتصادی و امنیتی انگلیس تبدیل کرده بود را مورد حمایت قرار داد. سید پس از عقد پیمان ۱۹۱۹ به وثوق الدوله دست مریزاد گفت و در نشریه خود خطاب به وی نوشت «خدایت خیر دهاد!». سیدضیاء دست کم ۹ مقاله در حمایت از قرارداد ۱۹۱۹ در روزنامه «رعد» به چاپ رساند و در یکی از مقالات تصریح کرد: «رستاخیر نوین ایران از هنگام امضای قرارداد ۱۹۱۹ انگلیس و ایران آغاز شده‌است. ما در قرارداد با انگلستان به آرزوی دیرینه خود دست یافته‌ایم. بخش عمده حمایت‌های سیدضیاء از قرارداد ۱۹۱۹ بخاطر عوایدی بود که از خارج به او می‌رسید. این در حالی بود که در اعتراض به این قرارداد ننگین چند نقطه ایران شاهد قیام‌های مختلف گردید که از جمله مهمترین آنها قیام مسلحانه شیخ محمد خیابانی بود. اعتماد وثوق الدوله به حدی به سید ضیاء جلب شده بود که در اواخر سال ۱۲۹۸ از سوی وی در رأس هیأتی برای عقد قرارداد دوستی با جمهوری‌های آذربایجان، گرجستان و ارمنستان به منطقه قفقاز رفت. روابط نزدیک سیدضیاء با وثوق الدوله به تدریج سبب ایجاد ارتباط دوستانه میان سید با «مستر هاوارد» کنسول انگلیس در تهران و «اسمارت» مترجم سفارت انگلیس شده بود.[۴]

ریاست کمیته آهن توسط سید ضیاءالدین طباطبائی

این روابط و جایگاه و منزلتی که سید در کابینه وثوق الدوله به دست آورده بود به‌تدریج او را نزد انگلیسی‌ها به عنوان یک عنصر سیاسی جسور وجاه‌طلب مطرح ساخت. از این رو انگلیسی‌ها او را درخدمت کودتائی که خود قرار بود هدایت آنرا برعهده داشته باشند قرار دادند. برای اجرای این کودتا کمیته‌ای در منطقه زرگنده تهران با نام کمیته «آهن» به وجود آمد و سیدضیاء در رأس آن قرار گرفت. این کمیته که در نزدیکی اقامت سفیر انگلیس تشکیل شده بود، سازمانی سری بود که «اینتلیجنس سرویس» سازمان جاسوسی انگلیس در پوشش آن افراد ورجال گوناگون را مؤتلف می‌ساخت و استراتژی خود را به پیش می‌برد. سیدضیاء خود رابط جلسات این کمیته با «نورمن» وزیر مختار انگلیس در تهران و فرد دیگری به نام میرزا کریم خان دشتی که از عوامل اطلاعاتی انگلیس در تهران بود، رابط این کمیته با سازمان جاسوسی انگلیس بود. هدف از تشکیل کمیته آهن که در آن علاوه بر عناصر ایرانی، چهره‌های انگلیسی ازجمله ژنرال آیرونساید، کلنل اسمایس و سر والد اسمارت نیز حضور داشتند، تحکیم پایه‌های نفوذ انگلیس در ایران از جمله تحکیم قرارداد ۱۹۱۹ و سیطره کامل انگلستان بر کلیه امور وشئون ایران بود. اعضای این کمیته پس از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به مقامات درجه اول کشور گمارده شدند. کمیته زرگنده دو کارکرد اساسی داشت. یکی سرکوب نهضت جنگل و دیگری استقرار یک دیکتاتوری آهنین. این کمیته تازمان کودتای رضاخان فعال بود و به کار خود ادامه داد.[۴]

نقش سید ضیاءالدین طباطبائی در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹

اصرار انگلستان به انجام کودتا در ایران دلایل مختلفی داشت که مهمترین آنها عبارت بودند از: ۱ـ در روسیه به تازگی انقلاب بلشویکی شده بود و انگلیسی‌ها مصمم بودند تااز تأثیر هرج و مرج حاصل ازآن بر نواحی شمال ایران جلوگیری کنند. به همین دلیل بود که آنان نیروهای خود راپس از خروج روسها از ایران به نواحی شمال کشور گسیل داشتند. مقابله با آثار انقلاب بلشویکی نیازمند برقراری یک حکومت مقتدر مرکزی در ایران بود. ۲ـ انگلیسی‌ها از نفرت عمیق مردم نسبت به خاندان پرجور و فساد قاجار مطلع بودند و لذا ادامه حمایت از دودمان قاجار رابرای دوام حضور خود در ایران به مصلحت نمی‌دیدند و برای تثبیت موقعیت خود به تغییر حکومت نیاز داشتند. ۳ـ تأمین مطامع اقتصادی انگلیس در ایران، نیازمند برقراری امنیت در جامعه بود و این امنیت از دید انگلیسی‌ها جز باکودتا میسر نمی‌شد. ۴ـ هزینه سنگین آماده‌باش دائمی نیروهای انگلیسی در ایران موضوعی بود که لندن، رفع آن را جز از طریق برقراری یک حکومت مقتدر عملی نمی‌دانست. ۵ـ احساس خطر از حرکتهای استقلال‌طلبانه مردم در نقاط مختلف کشور عامل دیگری بود که دربار لندن رابه حاکم ساختن یک دولت نیرومند مرکزی در ایران ترغیب می‌کرد. قیام شیخ محمد خیابانی، جنبش میرزا کوچک خان جنگلی، قیام کلنل محمدتقی پسیان، قیام دلاوران دشتستانی و خیزشهای پراکنده مردم در شهرهای مختلف که معاصر همین تحولات بود سبب دلهره و واهمه انگلیسی‌ها شده بود و ضرورت استقرار یک حکومت خشن نظامی در کشور را از نظر آنان ایجاب می‌کرد. در ماه‌های قبل از کودتای انگلیسی‌ها، اوضاع ایران کاملاً بحرانی بود. در تابستان سال ۱۲۹۹ خورشیدی بلشویکها که سه سال قبل از آن با براندازی حکومت تزاری قدرت را در روسیه به دست گرفته بودند در تعقیب نیروهای مخالف و همچنین انگلیسی‌هایی که از این نیروها حمایت می‌کردند بار دیگر وارد رشت و انزلی شدند و نیروهای انگلیسی مستقر در این دو منطقه را تارومار کردند. این حادثه ضربه سختی به روحیه نیروهای انگلیسی وارد کرد.

دولت لندن برای انجام کودتائی که نقشه آن راکشیده بود به دو چهره سیاسی و نظامی نیاز داشت. انگلیسی‌ها پس ازبررسی‌های لازم، سید ضیاء الدین طباطبائی را به عنوان چهره سیاسی و رضاخان را به عنوان چهره نظامی مورد نظر خود برگزیدند. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ با نقشه ژنرال آیرونساید و با اراده این دو به اجرا گذارده شد. سیدضیاء مسئول پیشبرد کودتا از نظر سیاسی و رضاخان عامل نظامی آن بود.[۴]

البته برای اجرای کودتا، ۵ نفر با یکدیگر هم قسم شده پشت قرآن را هم مهر کردند. این پنج نفر عبارت بودند از: سید ضیاءالدین طباطبایی، رضاخان میرپنج، ماژور مسعودخان، سرهنگ احمد آقاخان (امیر احمدی) و کلنل کاظمخان (سیاح).[۶]

روز ۱۰ بهمن ۱۲۹۹ ژنرال آیرونساید در ملاقات با رضاخان، حمایت خود ودولت انگلیس از قدرت گرفتن وی را در تهران اعلام کرد. (۳۶) در این دیدار رضاخان توافق کرد که پس از فتح تهران توسط نیروهای قزاق، مقام نخست وزیری به سیدضیاءالدین سپرده شود و برای اینکه رضاخان اطمینان یابد که در تصرف تهران مشکلی وجود نخواهد داشت، ژنرال انگلیسی به او اعلام کرد که احمدشاه در جریان این اقدام قرار دارد و «نورمن» سفیر انگلستان مشکلات احتمالی را حل خواهد کرد. آیرونساید ۱۰ روز قبل از وقوع کودتا، نقشه کامل آن را در اختیار رضاخان قرار داد و از او خواست که شدیداً رفتار نظامیان عامل کودتا (قزاق‌ها) راتحت نظر داشته باشد تا اقدامی خلاف برنامه کودتا انجام ندهند. او راجع به این دیدار چنین نوشته‌است: «من با رضاخان مصاحبه کرده‌ام و سرکردگی قزاقان ایرانی را بطور قطعی به او سپرده‌ام. او مردی واقعی و رک‌ترین مردی است که تاکنون دیده‌ام. به او گفته‌ام که قصد دارم به تدریج او را از قید تسلط خود رها سازم. در حضور اسمایت صحبت مفصلی با رضا داشتم و هنگامی که موافقت کردم او را به حال خود رها سازم دو نکته را برایش روشن ساختم. ۱ـ هنگامی که از هم جدا می‌شویم نباید بکوشد مرا از پشت هدف قرار دهد و اگرچنین کند این کار به نابودیش منجر خواهد شد. ۲ـ شاه تحت هیچ شرایطی نباید برکنار شود. رضا با چرب‌زبانی قول داد و من و او دست یکدیگر را فشردیم. آیرونساید یک هفته قبل از وقوع کودتا یعنی روز ۲۷ بهمن ۱۲۹۹ به تهران آمد تا «نورمن» وزیر مختار انگلستان را درجریان کودتای قریب‌الوقوع خود قرار دهد. نورمن از شنیدن خبر انتخاب رضاخان به فرماندهی نظامی کودتا، وحشت کرد. او اعتقاد داشت رضاخان با روحیه‌ای که دارد، قبل از هرچیز به فکر پایین کشیدن احمدشاه ازتخت سلطنت خواهد افتاد ولی «آیرونساید» به وی اطمینان داد که چنین واقعه‌ای رخ نخواهد داد. «آیرونساید» در خاطرات خود به تصریح گفته‌است «تصور می‌کنم همه قبول دارند که من کودتا را مهیا کردم. دقیقاً می‌توان گفت که من کودتا کردم.»[۴]

اگرچه ژنرال آیرونساید خود را معمار کودتای ۱۲۹۹ می‌شناسد اما بدیهی است کودتا بدون مساعدت و حمایت نیروهای داخلی و خاصه کمیته زرگنده و اعضای آن که همواره با سفارت انگلیس مرتبط بودند محقق نمی‌شد.[۲]

سید ضیاء در توجیه عملکرد خود در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و در جواب سؤال «آقا به نظرتان نمی‌آید که در اقدامات اولیه حکومت، شبیه فاشیست‌ها عمل کرده‌اید، نه شبیه سوسیالیست‌ها؟» گفته‌است:

- «فاشیسم زائیده تحقیر ملی ایتالیائی‌ها بود. روزی که من کودتا کردم، ایران در تحقیرآمیزترین لحظات تاریخی خود به سر می‌برد. رجال ما برای خوابیدن بغل زن‌هایشان از خارجی اجازه می‌گرفتند. اگر قیام علیه تحقیر خارجی فاشیزم است، بله من فاشیست بودم. من در سرم بود که یک حکومت ملی مقتدر متکی به قدرت نظامی ملی به وجود بیاورم و خودم بشوم رئیس‌الوزراء. بشوم دیکتاتور.»

- مثل موسولینی؟

- «ها، بارک‌اللهٔ، احسنت!»[۷]

سید ضیاءالدین طباطبائی در دوران حکومت کودتا

ضیاءالدین طباطبایی و جمعی از اعضای کابینه و همکاران وی در ایام کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹

عملیات کودتا توسط ۷۰۰ نظامی قزاق که در قزوین تحت فرماندهی رضاخان عمل می‌کردند، صورت گرفت. سید ضیاء در حقیقت واسط بین قزاق‌ها با سفارت انگلیس در تهران بود و قزاق‌ها نیز خود قبلاً برای انجام این مأموریت تطمیع شده بودند. صبح روز ۲۹ بهمن ۱۲۹۹ قوای تحت امر رضاخان از محل استقرار خود در قزوین به طرف تهران به راه افتادند. عصر همان روز هیأتی ازطرف احمدشاه رهسپار کرج شد تارضاخان را متقاعد کند که از ورود به تهران و هرج و مرج اجتناب ورزد. این هیئت در انجام مأموریت خود ناتمام ماند. روز دوم اسفند نیروهای تحت امر رضاخان در حومه غربی تهران اردو زدند. ادیب السلطنه معان رئیس الوزرای وقت و معین الملک رئیس دفتر احمدشاه که برای مذاکره با رضاخان به محل اردوگاه نیروهای وی رفتند، بازداشت شدند. نیروهای رضاخان سپس شبانه رهسپار تهران شدند و در ساعت ۶ صبح روز سوم اسفند ۱۲۹۹ در عملیاتی هماهنگ کار تصرف کلانتری‌ها، وزارتخانه‌ها، پستخانه‌ها، تلگرافخانه‌ها، ادارات دولتی و مراکز حساس شهر را شروع کردند. در این روز زد و خوردهای پراکنده‌ای در جریان تصرف شهر به وقوع پیوست و تعدادی نیز کشته و زخمی شدند ولی با توجه به اینکه فرمانده ژاندارم و دیگر محافظان شهر قبلاً توسط انگلیسی‌ها مطلع و تطمیع شده بودند، رضاخان و نیروهایش مشکل جدی در تصرف تهران نداشتند. متعاقب اشغال نظامی تهران حکومت کودتا در تهران مستقر شد و سیدضیاءالدین طباطبائی، ریاست دولت تحت‌الحمایه رضاخان را برعهده گرفت. به دستور او بسیاری از شخصیتهای سیاسی از جمله آیت الله مدرس بازداشت و رهسپار زندان شدند و به این ترتیب حکومت سپهدار اعظم نخست وزیر وقت نیز ساقط گردید. در همان روز وقوع کودتا «نورمن» سفیرانگلستان در تهران با احمدشاه ملاقات کرد و ظاهراً بی آنکه از لندن دستوری داشته باشد، به شاه گفت تنها راهی که برایش باقی مانده آن است که با سرکردگان کودتا رابطه برقرار سازد وخواسته‌های آنان رابپذیرد. به پیشنهاد سیدضیاء الدین طباطبائی، اعلامیه‌ای به امضای رضاخان چاپ شد و به معابر نصب گردید که خبر از برقراری حکومت نظامی می‌داد. براساس این اعلامیه که عنوان «حکم می‌کنم» بر بالای آن دیده می‌شد، تمامی ادارات و دوایر دولتی و روزنامه‌ها تعطیل شدند و بجز نانوایی‌ها و قصابی‌ها به هیچ مغازه‌ای اجازه کسب داده نشد. تمامی تلفن‌ها و دیگر خطوط ارتباطی در داخل و خارج شهرها قطع شد و تمامی سفارتخانه‌ها از طرف قوای انتظامی محاصره گردید تا کسی در آنجا متحصن نشود. با این همه سپهدار اعظم نخست‌وزیر به شکل نامعلومی موفق شده بود خود را به داخل سفارت انگلیس رسانده در آنجا متحصن شود.[۴]

نخست‌وزیری کابینه سیاه توسط سید ضیاءالدین طباطبائی

روز چهارم اسفند احمدشاه قاجار تحت فشار رضاخان فرمان نخست وزیری سیدضیاء را صادر کرد و رضاخان را نیز با لقب «سردارسپه» به ریاست «دیویزیون» (لشکر قزاق) و فرماندهی کلی نیروها منصوب نمود. سید ضیاء برای دریافت فرمان نخست وزیری خود از احمدشاه با تشریفات نظامی وارد کاخ احمدشاه در قصر فرح‌آباد تهران شد و در آنجا متن از پیش نوشته شده‌ای را که فرمان نخست وزیری خود توسط احمدشاه در آن به چشم می‌خورد، تحویل شاه داد و شاه نیز از بیم عکس العمل سید یا رضاخان آن را امضا کرد.

سیدضیاءالدین طباطبائی روز دهم اسفند ۱۲۹۹ کابینه خود را تشکیل داد. این اولین کابینه در سلسله پهلوی بود. سید ضیاءالدین دو ماه بعد در هفتم اردیبهشت ۱۳۰۰ کابینه خود را ترمیم کرد و از جمله رضاخان سردار سپه را به عنوان وزیر جنگ وارد دولت خود کرد. خود او نیز علاوه بر ریاست وزرا، وزیر داخله نیز بود. سید ضیاءالدین در دوران کوتاه مدت نخست‌وزیری خود به کمک رضاخان تمامی کانون‌های قدرت در شهرها و ولایات مختلف را مرعوب خود ساخت. بعضی استانداران از جمله محمد مصدق استاندار فارس به نشانه اعتراض به کودتا استعفا دادند. بعضی مانند احمد قوام السلطنه استاندار خراسان بازداشت شدند و بعضی مانند صارم الدوله استاندار کرمانشاه با قشون خود به جنگ با مأموران کودتا پرداختند. هرچند که سرکوب شدند.

سیدضیاء در طول عمر کابینه سه‌ماهه خود اگر چه با دیکتاتوری حکومت کرد ولی از بعضی اقدامات صوری مثبت نیز برای جلب حمایت افکار عمومی دریغ نمی‌ورزید. او از جمله برای اینکه خود را کابینه‌ای ملی و ضدانگلیسی نشان دهد، قرارداد ۱۹۱۹ را که موجی از نفرت را در جامعه ایجاد کرده بود، علیرغم حمایت‌های اولیه خود لغو کرد. هرچند که این قرارداد به دلیل اهانتی که برای استقلال و حاکمیت ملی کشور داشت، از ابتدا مجالی برای اجرا نیافت و به همت چهره‌هایی چون شهید مدرس عملاً به صورت قراردادی مرده درآمده بود.

سیدضیاءالدین طباطبائی برای اینکه بتواند همسایه شمالی را نیز با دولت خود همراه سازد، مبادرت به امضای یک پیمان دوستی با شوروی نیز کرد. این پیمان ۴ روز بعد از کودتا در مسکو به امضا رسید.[۴]

روشنفکران طرفدار انگلیس از این کابینه به شدت حمایت نمودند. مدح سیدضیاء در اشعار روشنفکران این دوره به چشم می‌خورد. عارف قزوینی (که در میان روشنفکران به شهید معروف است) پس از سقوط کابینهٔ سیاه چنین سرود: "ای دست حق پشت و پناهت باز آ، قربان کابینه سیاهت باز آ". عشقی هم غزلها و قطعات در مدح سیدضیا داشت از جمله در مستزاد "دیدی چه خبر بود" که برای مجلس چهارم ساخت، گفته‌است: "کافی نبود هر چه ضیاء را بستاییم. از عهده نیاییم. من چیز دگر گویم و او چیز دگر بود. دیدی چه خبر بود؟"[۶]

سقوط کابینه سیاه، دولت صد روزه

اقدامات و ظاهرسازی‌های سیدضیاء در بازداشت و تبعید شخصیتهای پرنفوذ سیاسی و ملاکان و اعیان باعث واکنش‌های تندی نسبت به او و دولتش شد. خالی بودن خزانه مملکت مانع از این بود که رئیس دولت کودتا بتواند برای بهبود وضع اقتصادی مردم کاری انجام دهد. خودسری‌های رضاخان مبنی بر اختصاص درآمد شهرداری و ادارات مالیه به نفع قزاقهای تحت فرماندهی خود بیش از پیش بر مشکلات دولت می‌افزود. در چنین شرایطی و با توجه به عدم حمایت جدی انگلیسی‌ها از سید ضیاء و ترجیح دادن رضاخان براو، سقوط حکومت کودتا قابل پیش‌بینی بود. کابینه سرانجام پس از ۹۳ روز زمامداری و چند مرتبه نزاع و کشمکش او با سردار سپه روز ۴ خرداد سال ۱۳۰۰ شمسی سقوط کرد.

سقوط کابینه سه‌ماهه سیدضیاء به مقیاس وسیعی نتیجه نارضایتی افکار عمومی و فشار دربار و چراغ سبز سردار سپه بود. سیدضیاءالدین پس از سقوط با دریافت ۲۵ هزار تومان تحت‌الحفظ به سوی قزوین و از آنجا به خارج از ایران تبعید گردید و جای خود را به میرزا احمد قوام السلطنه داد. هنگام خروج سید از تهران تلگرام زیر از طرف احمدشاه به تمام ولایات و ایالات کشور مخابره شد: «نظر به مصالح مملکتی، میرزا سیدضیاءالدین را از ریاست وزرا منفصل فرمودیم و مشغول تشکیل هیئت وزرای جدید هستیم. باید کمال مراقبت را در حفظ انتظامات به عمل آورید و مطالب مهمه را به عرض برسانید ـ احمد شاه.» بدین ترتیب سید که روز چهارم اسفند ۱۲۹۹ فرمان نخست وزیری خود را با اختیارات تام از احمدشاه دریافت کرد، روز چهارم خرداد ۱۳۰۰ فرمان انفصال خدمت خود را رؤیت نمود[۴] و حکومت او که کابینه سیاه نام گرفت، صد روزه پایان یافت.[۵]

گفته می‌شود نارضایتی انگلیسی‌ها از سید به دلیل مخالفت وی با بعضی برنامه‌های آنان و همچنین حشر و نشر با حکام بلشویکی در روسیه، انگلیس را به طرح تغییر رئیس الوزرای ایران متقاعد کرده بود. با این تغییر رضاخان زمامدار مطلق ایران شد.[۴]

تبعید و مهاجرت سید ضیاءالدین طباطبائی به خارج از کشور

شهر ژنو

از ۱۳۰۰ خورشیدی تا ۱۳۱۰ خورشیدی: سید ضیاء پس از کنار گذاشته شدن از صحنه سیاست با دریافت مبلغی پول، در حالی که به خارج از ایران تبعید شده بود، ساکن ژنو شد.

کشور فلسطین

از ۱۳۱۴ خورشیدی تا ۱۳۲۲ خورشیدی: در سال ۱۳۱۰ به دعوت حاج الأمین الحسینی مفتی اعظم فلسطین که جهت برگزاری کنگرهای به منظور مقابله با افزایش مهاجرت یهودیان به فلسطین دعوتنامه‌هایی برای بسیاری ار رجال دولتی و غیردولتی جهان و از جمله سید ضیاء ارسال کرده بود، بدین سرزمین رفت. سید ضیاء توانست ریاست کنگره را عهده‌دار شود، لذا پس از دو هفته اقامت جهت ساماندهی امور خود به سوئیس بازگشت و در بهار ۱۳۱۱ مجدداً به فلسطین بازگشت. در ۸ ماه اقامت خود اقداماتی، همچون تأسیس کمیته‌های ملی کنگره و ایجاد شعب در برخی از کشورهای عربی انجام داد و بار دیگر به اروپا بازگشت.

وی مجدداً در سال ۱۳۱۴ به فلسطین بازگشت و تا سال ۱۳۲۲ در فلسطین اقامت گزید. وی متهم است که در زمان سکونت در فلسطین به عنوان یک فرد مسلمان در خرید زمین‌های فلسطینیان و فروش آن به یهودیان صهیونیست نقش داشته‌است.[۵]

سید ضیاءالدین طباطبائی پس از سقوط رضاخان

باردیگر انگلیسی‌ها تصمیم گرفتند سیدضیاءالدین را وارد عرصه سیاسی کشور نمایند.[۴]

گفته می‌شود یکی از اهداف انگلستان از به‌کارگیری مجدد وی در صحنه سیاسی ایران استفاده از نفوذ وی در میان ایلات و شوراندن آنها علیه آلمان‌ها در صورت اشغال ایران طی جنگ جهانی دوم بود.[۸]

سیدضیاءالدین طباطبائی در هفتم مهر ۱۳۲۲ پس از ۲۲ سال دوری از کشور که ۱۶ سال آن در اروپا و ۶ سال آن در فلسطین بود، با تصمیم انگلیسی‌ها به ایران بازگشت. او دور جدید فعالیت سیاسی خود را این بار از کرسی مجلس شورای ملی آغاز کرد دربارهٔ اینکه چرا پس از سقوط رضاخان، دولتمردان انگلیسی تصمیم به بازگرداندن مجدد سیدضیاء به ایران گرفتند، اسناد و مدارک موجود مختلف هستند. اسنادی که تناقض با یکدیگر نیز ندارند. بعضی اسناد حاکی از آن است که انگلیسی‌ها مایل بودند تا سید را مجدداً به نخست‌وزیری برسانند. بعضی اسناد حاکی از آن است که انگلیسی‌ها مایل بودند از وجود سیدضیاء در ایران و نفوذی که وی در میان ایل قشقایی و بختیاری دارد، جهت شوراندن این قبائل علیه آلمانی‌ها استفاده کنند. از مجموعه اسناد موجود این‌گونه برمی‌آید که انگلیسی‌ها در سالهای پس از جنگ دوم جهانی، به وجود سیدضیاء برای حفظ منافع سیاسی خود در ایران و مراقبت آنها از گزند اقدامات روس‌ها و آلمانی‌ها نیاز داشتند.[۴]

سید ضیاءالدین طباطبائی در دوران فعالیت‌های پارلمانی

بازگشت سیدضیاء به کشور پس از ۲۲ سال اقامت در اروپا و فلسطین آغازگر دور تازه‌ای از تلاش‌های سیاسی وی از طریق احراز کرسی نمایندگی مجلس شورای ملی بود. او برای ورود به مجلس جهاردهم از حمایت علی سهیلی نخست وزیر و سیدمحمد تدین وزیر کشور وقت برخوردار بود. او چون پدرش نمایندگی مردم یزد را در مجلس شورای ملی برعهده داشت، در دور چهاردهم قانونگذاری به جای پدر از یزد انتخاب گردید با این همه در مجلس موقع طرح اعتبارنامه‌اش مورد مخالفت دکتر محمد مصدق نماینده مردم تهران و فراکسیون پارلمانی حزب توده (دکتر رادمنش، دکتر کشاورز، ایرج اسکندری و مهنوش فریور) قرار گرفت. اعتبارنامه سیدضیاء علیرغم مخالفت شدید طیفی از نمایندگان مجلس از جمله دکتر محمد مصدق با ۵۷ رأی موافق از مجموع ۸۶ رأی نمایندگان به تصویب رسید و وی حتی در مجلس به عنوان لیدر فراکسیون اکثریت نیز شناخته شد.[۴]

وی از ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۴ خورشیدی نماینده مجلس شورای ملی ایران در مجلس چهاردهم بود.

سید ضیاء ابتدا «حزب وطن» و سپس حزب «اراده ملی» را در بهمن ۱۳۲۳ تأسیس کرد. ارگان حزب اراده ملی نیز روزنامه «رعد امروز» بود که در سال ۱۳۲۴ جای خود را به نشریه روستا داد. روزنامه «اراده فارس» در شیراز نیز زیر نظر حزب اراده ملی منتشر می‌شد.

سید ضیاء به دنبال ترور رزم آرا توسط خلیل طهماسبی در ۱۶ اسفند ۱۳۲۹، با جلب نظر شاه و انگلستان زمینه را برای نخست وزیری خود فراهم می‌دید؛ اما به دلیل مخالفت نمایندگان مجلس و نیز افکار عمومی نسبت به وی به دلیل سیاست‌های انگلوفیلی او فراهم نشد.

سید ضیاءالدین طباطبایی در سنین کهولت

وی در سال ۱۳۴۰ نیز تلاشهایی فراوانی برای ساقط کردن دکتر علی امینی به عمل آورد که به موفقیتی دست نیافت.[۵]

کناره‌گیری سید ضیاءالدین طباطبائی از سیاست

سیدضیاءالدین پس از این شکستها، فعالیتهای سیاسی را ترک کرد و به دنبال حرفه مورد علاقه خود یعنی کشاورزی و دامپروری رفت. او در مزرعه بزرگی در بوئین‌زهرای قزوین به یونجه‌کاری و دامداری و زراعت مشغول شد. وی در شمال غرب تهران در منطقه سعادت‌آباد نیز زمینی داشت و در آن به کشاورزی و مرغداری پرداخت. سیدضیاء اگر چه تأکید کرده بود از سیاست کناره گرفته‌است ولی در این دوره منزل وی تجمع بسیاری از مقامات لشکری و کشوری، دوستان و اقارب وی و سیاسیون بود که در هر هفته دوبار به دیدن وی می‌آمدند و راجع به مسائل سیاسی روز با سیدضیاء به گفتگو پرداختند. در بعضی از این نشست‌ها، مستشاران خارجی و یا وابستگان سیاسی و مطبوعاتی کشورهای خارجی نیز شرکت می‌کردند. (۶۸) سید به طور منظم در هر هفته یک بار در روزهای چهارشنبه به حضور شاه می‌رسید و به وی راجع به تحولات مختلف سیاسی مشاوره می‌داد. سیدضیاء در سال‌هایی که خانه‌نشین شده بود و به قول خودش از سیاست کناره‌گیری کرده بود، سفرهای زیادی به کشورهای اروپایی و به عربستان سعودی داشت. او به کرات حامل پیام‌های شاه برای رئیس حکومت سعودی و یا دیگر رهبران جهان بوده‌است.

مرگ سید ضیاءالدین طباطبائی

سیدضیاءالدین طباطبائی در طول عمر خود سه بار سکته کرد و هنگامی که در روز ششم شهریور سال ۱۳۴۸ در سن ۸۱ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت، از ازدواج سوم خود سه فرزند داشت. او در سال ۱۳۴۰ در سومین ازدواج خویش با یک دختر روستایی وصلت کرد. صدیقه، مهدی و احمد نام فرزندان وی از سومین ازدواجش بود. فرزند چهارم وی نیز ۴۰ روز پس از مرگ وی به دنیا آمد. جسد سیدضیاء در مقبره ناصرالدین شاه قاجار در شهرری به خاک سپرده شد.[۴]

جستارهای وابسته

منابع