صدیقه دولتآبادی
صدیقه دولتآبادی، (متولد ۱۰ دی ۱۲۶۱، اصفهان – درگذشته ۶ مرداد ۱۳۴۰، تهران) یکی از پیشگامان جنبش حقوق زنان در ایران، نماد مبارزه برای آموزش، حجاب اختیاری و برابری جنسیتی در دوران گذار از قاجار به پهلوی بود. صدیقه دولتآبادی زاده خانوادهای مذهبی و فرهنگی در اصفهان، از کودکی با آموزههای سنتی و اسلامی آشنا شد و تحت تأثیر والدین و برادرانش به مطالعات دینی پرداخت. خانوادهاش، که با شیخ فضلالله نوری دشمنی طولانیمدت داشتند، زمینهای برای تعهد او به اصلاحات فراهم آورد. تجربه سفر به اروپا در اوایل جوانی (۱۳۰۳) و تماس با جوامع غربی، دیدگاهش را دگرگون کرد و او را به سوی دفاع از حقوق زنان سوق داد. بازگشت به ایران در ۱۳۰۵ با تأسیس انجمن نسوان وطنخواه و راهاندازی مدرسه دخترانه نماد ترقی، او را به چهرهای برجسته در جنبش مشروطه و پس از آن تبدیل کرد. صدیقه دولتآبادی با انتشار نشریه «زبان زنان»، نخستین صدای مطبوعاتی زنان ایران را بنیان نهاد و بر لزوم آموزش، کار اجتماعی و مشارکت سیاسی زنان تأکید ورزید. او در کشف حجاب (۱۷ دیماه ۱۳۱۴) پیشرو بود و بدون اجبار رضاشاه، حجاب را کنار گذاشت، که این عمل نمادین، الهامبخش هزاران زن شد. فعالیتهایش فراتر از ایران، به سفرهای تبلیغی به مصر (۱۳۲۱) و کنفرانسهای بینالمللی زنان رسید، جایی که از حقوق زنان شرقی دفاع کرد. صدیقه دولتآبادی در دوران پهلوی، با وجود محدودیتها، به تربیت معلمان و نویسندگان زن پرداخت و کتابهایی چون «خاطرات» و «زندگی من» را نگاشت. صدیقه دولتآبادی، که هرگز ازدواج نکرد و تمام عمر را وقف آموزش و آزادی زنان کرد، در برابر فشارهای مذهبی و سیاسی ایستادگی ورزید و از سوی برخی محافظهکاران «زن بیحجاب» نامیده شد، اما میراثش در احیای هویت زنانه ایرانی پایدار ماند. درگذشتش در ۶ مرداد ۱۳۴۰، بر اثر سرطان، با مراسم سادهای در تهران همراه بود و پیکرش در جوار برادرش یحیی دولتآبادی در امامزاده اسماعیل زرگنده به خاک سپرده شد، اما یاد او در جنبشهای فمینیستی معاصر ایران زنده است. صدیقه دولتآبادی زنی بود که با شجاعت، آموزش را ابزار رهایی زنان ساخت و در برابر سنتهای سرکوبگر ایستاد، بدون آنکه از ریشههای فرهنگی خویش جدا شود.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸]
زندگی اولیه و خانواده
صدیقه دولتآبادی در ۱۰ دی ۱۲۶۱ خورشیدی (۳۱ دسامبر ۱۸۸۲ میلادی؛ ۲۰ صفر ۱۳۰۰ قمری) در محله دروازه شیراز اصفهان، در خانوادهای مذهبی و با پیشینه فرهنگی زاده شد. پدرش، حاج میرزا هادی دولتآبادی، از روحانیون متجدد و ملاکین سرشناس شهر بود که به علوم دینی علاقهمند بود و با علمای برجسته ارتباط داشت. مادرش، خاتمه بیگم، زنی فاضل و خانهدار بود که نقش مهمی در تربیت اولیه صدیقه ایفا کرد. خانواده دولتآبادی، که ریشه در روستای دولتآباد اصفهان داشت، از طبقه متوسط رو به بالای جامعه بودند و صدیقه هفتمین فرزند (تنها دختر پس از شش برادر) بود. این ترکیب خانوادگی، با تأکید بر آموزههای اسلامی و ارزشهای سنتی، زمینهای دوگانه برای رشد او فراهم آورد: از یک سو، تعهد عمیق به دین و از سوی دیگر، دسترسی به کتابخانه خانوادگی غنی از متون کلاسیک فارسی و عربی. خانوادهاش با شیخ فضلالله نوری و برخی علمای دیگر دشمنی طولانیمدت داشتند و شیخ فضلالله سالها در مجالس علناً نسبت به خانواده دولتآبادی بدگویی میکرد.
از کودکی، صدیقه در مکتبخانه قرآن، ادبیات و فقه آموخت. با این حال، فضای بسته آموزشی برای دختران در آن دوران، او را به مطالعه خودآموز سوق داد. منابع تاریخی تأکید دارند که خانوادهاش، هرچند محافظهکار، از هوش و کنجکاوی او حمایت میکردند و پدرش او را تشویق به تحصیل مانند برادرانش میکرد تا از ارث محروم نشود. این دوران اولیه، پایهای برای تعهد مادامالعمر او به آموزش زنان شد، چرا که خود قربانی محدودیتهای جنسیتی بود.[۳][۴]
تحصیلات و سفر به اروپا
در سنین نوجوانی، صدیقه دولتآبادی در مدرسههای دینی اصفهان آموزش دید، اما محدودیتهای جنسیتی او را به سوی مطالعه خصوصی سوق داد. او به طور خودآموز، زبانهای عربی، فارسی و انگلیسی را آموخت و با آثار نویسندگان شاعران کلاسیک مانند سعدی و حافظ آشنا شد. علاقه او به حقوق زنان از خواندن متون اسلامی آغاز شد، جایی که برابری معنوی زنان و مردان را در قرآن تفسیر میکرد. در سال ۱۳۰۰، با تشویق خانواده، به تهران مهاجرت کرد تا در کنار عمویش، به مطالعات پیشرفتهتر بپردازد. این دوره، مصادف با اوج جنبش مشروطه، او را با ایدههای نوین آزادیخواهی آشنا کرد.[۷]
سفر به اروپا و تحول فکری
نقطه عطف زندگی صدیقه دولتآبادی، سفر به اروپا در سال ۱۳۰۳، (۱۹۲۴ میلادی) بود. او به همراه خانواده، برای درمان پدر به پاریس رفت و در آنجا با جوامع فمینیستی فرانسوی تماس گرفت. بازدید از مدارس دخترانه، کتابخانهها و مجالس بحث زنان، دیدگاه او را نسبت به حجاب و آموزش دگرگون کرد. این سفر، نه تنها او را با مدرنیته غربی آشنا کرد، بلکه او را به این باور رساند که زنان ایرانی میتوانند سنت و پیشرفت را آشتی دهند. بازگشت به ایران در سال ۱۳۰۵، با کولهباری از ایدههای نو، او را به تأسیس اولین نهادهای زنانه سوق داد.[۲]
در این سفر، صدیقه دولتآبادی با نویسندگان فمینیست مانند ویکتور هوگو و ژول ورن آشنا شد و کتابهایی به زبان فرانسه خواند که بر نقش اجتماعی زنان تأکید داشتند. این تجربه، او را از یک دختر سنتی به پیشگامی آگاه تبدیل کرد، بدون آنکه از هویت اسلامی خویش جدا شود.[۵]
<دانشنامه جهان اسلام> <کار آنلاین> <آسو>
فعالیتهای دوران مشروطه و تأسیس نهادهای زنانه
صدیقه دولتآبادی در اوج جنبش مشروطه (۱۲۸۵–۱۲۹۰)، با وجود سن کم، به فعالیتهای اجتماعی روی آورد. او در تهران، با انجمنهای مخفی زنان مانند انجمن مخدرات وطن همکاری کرد و در جلسات بحث بر سر حقوق زنان شرکت جست. منابع تاریخی نشان میدهند که او از طریق نامهنگاری با رهبران مشروطه، بر لزوم آموزش دختران تأکید میورزید و حجاب را مانعی برای پیشرفت میدانست. در این دوره، با تأثیر از شخصیتهایی چون تاجالسلطنه (دختر ناصرالدین شاه)، به نوشتن مقالات کوتاه در نشریات محلی پرداخت که بر برابری جنسیتی تمرکز داشت. فعالیتهایش در مشروطه، او را به عنوان یکی از نخستین زنان فعال سیاسی معرفی کرد، هرچند به دلیل محدودیتهای اجتماعی، اغلب پنهانی عمل میکرد.[۸]
تأسیس مدرسه نماد ترقی و انجمن نسوان وطنخواه
صدیقه دولتآبادی پس از بازگشت از اروپا در سال ۱۳۰۵، نخستین مدرسه دخترانه مدرن را در اصفهان با نام «نماد ترقی» بنیان نهاد. این مدرسه، که شامل دروس فارسی، عربی، فرانسه، ریاضیات و علوم طبیعی بود، بیش از ۱۰۰ دانشآموز دختر جذب کرد و معلمان زنی مانند بدرالملوک رخشان را به کار گرفت. او شخصاً بر برنامه درسی نظارت داشت و بر آموزش عملی مانند خیاطی و بهداشت تأکید ورزید. همزمان، انجمن نسوان وطنخواه را در سال ۱۳۰۶ تأسیس کرد که هدفش حمایت از زنان بیسرپرست، آموزش سواد و مبارزه با کودکهمسری بود. او انجمن جلسات هفتگی برگزار میکرد و کلاسهای شبانه برای زنان شاغل دایر نمود. این نهادها، نخستین گامهای سازمانیافته برای جنبش زنان در ایران بودند و الگویی برای مدارس بعدی شدند.[۱]
صدیقه دولتآبادی در اداره مدرسه، با مخالفت علمای سنتی روبرو شد که آموزش دختران را حرام میدانستند، اما با حمایت خانواده و برخی روشنفکران، مدرسه را تا سال ۱۳۱۰ حفظ کرد. او دانشآموزان را به مطالعه آثار نویسندگان زن اروپایی تشویق میکرد و کتابخانهای کوچک در مدرسه راهاندازی نمود.[۴]
فعالیتهای مطبوعاتی، بنیانگذاری نشریه زبان زنان
صدیقه دولتآبادی نخستین نشریه اختصاصی زنان ایران را با عنوان «زبان زنان» در سال ۱۲۹۸، در اصفهان منتشر کرد. این نشریه، که به صورت دوهفتهنامه و با تیراژ اولیه ۲۰۰۰ نسخه بود، تا سال ۱۳۰۰ شمسی، ادامه یافت و ۳۲ شماره منتشر کرد. محتوای آن شامل مقالات در زمینه آموزش زنان، حقوق مدنی، نقد حجاب اجباری، بهداشت خانواده و گزارش فعالیتهای انجمنهای زنانه بود. صدیقه دولتآبادی خود سردبیر و نویسنده اصلی بود و از همکاران زنی مانند بدرالملوک رخشان بهره برد. نشریه بر زبان ساده و قابل فهم برای زنان عادی تأکید داشت و از تصاویر زنان بدون حجاب برای نخستین بار استفاده کرد.
محتوا و تأثیرات نشریه
مقالات نشریه زبان زنان بر موضوعاتی چون لزوم سوادآموزی دختران، مخالفت با ازدواج اجباری و نقش زنان در اقتصاد خانواده تمرکز داشت. صدیقه دولتآبادی در سرمقاله نخستین شماره نوشت که زنان نیمی از جامعه هستند و بدون آموزش، پیشرفت ملی ممکن نیست. نشریه همچنین به مسائل بینالمللی مانند جنبش سافرجت در انگلیس پرداخت و زنان ایرانی را به الگوبرداری دعوت کرد. با وجود سانسور دولتی در دوران احمد شاه، نشریه تا توقیف در سال ۱۳۰۰ ادامه یافت و هزاران زن را به فعالیت اجتماعی ترغیب کرد. پس از توقیف، دولتآبادی نسخههای باقیمانده را مخفیانه توزیع کرد.
در دوره دوم انتشار نشریه زبان زنان (۱۳۰۶–۱۳۰۸) در تهران، این نشریه پیشرفتهتر شد و شامل مصاحبه با زنان برجسته، نقد قوانین مدنی و گزارش کنفرانسهای زنان بود. این دوره مصادف با کشف حجاب بود و نشریه از سیاستهای رضاشاه حمایت مشروط کرد، اما بر اختیاری بودن تأکید ورزید.[۷][۶][۹]
پیشگامی در کشف حجاب
صدیقه دولتآبادی در ۱۷ دی ۱۳۱۴ خورشیدی، همزمان با فرمان کشف حجاب رضاشاه، حجاب را کنار گذاشت، اما این عمل پیش از فرمان رسمی و به اختیار خود بود. او از سال ۱۳۰۵، پس از بازگشت از اروپا، در جلسات خصوصی بدون حجاب ظاهر میشد و زنان را به این کار تشویق میکرد. در مراسم رسمی کشف حجاب در دانشسرای مقدماتی تهران، صدیقه دولتآبادی سخنرانی کرد و حجاب را نماد عقبماندگی دانست، بدون آنکه از سیاستهای دولتی دفاع کند. این عمل، او را به هدف حملات محافظهکاران تبدیل کرد که او را «زن بیحجاب» نامیدند.[۵]
فعالیتهای آموزشی و اجتماعی در پهلوی اول
صدیقه دولتآبادی در دوران رضاشاه، به تربیت معلمان زن پرداخت و در تأسیس دانشسرای دختران اصفهان نقش داشت. او کلاسهای آموزشی برای زنان روستایی دایر کرد و بر بهداشت و سواد تمرکز ورزید. همچنین، در کانون بانوان (۱۳۱۴) عضویت یافت و برنامههای رادیویی برای زنان تهیه کرد. او با وجود حمایت از مدرنیزاسیون، از دیکتاتوری رضاشاه انتقاد پنهان داشت و بر حقوق سیاسی زنان تأکید میورزید.[۲]
صدیقه دولتآبادی در این دوره، کتابخانه عمومی زنان را در تهران راهاندازی کرد و هزاران کتاب اهدا نمود. او زنان را به کار در ادارات دولتی تشویق کرد و خود در وزارت معارف مشاور بود.[۱۰]
فعالیتهای بینالمللی و سفرهای خارجی
سفر به مصر و کنفرانس زنان شرق
صدیقه دولتآبادی در سال ۱۳۲۱ (۱۹۴۲ میلادی)، به دعوت انجمن زنان مصر به قاهره سفر کرد و در کنفرانس زنان شرقی شرکت جست. او در این کنفرانس، که با حضور نمایندگان کشورهای اسلامی برگزار شد، سخنرانی کرد و بر مشترکات فرهنگی زنان شرق تأکید ورزید. دولتآبادی حجاب را مسئلهای فرهنگی دانست نه دینی و از زنان مصری خواست تا آموزش را اولویت دهند. این سفر، نخستین حضور رسمی یک زن ایرانی در مجامع بینالمللی زنان بود و گزارش آن در نشریات مصری منتشر شد. او با هدی شعراوی، رهبر فمینیست مصری، دیدار کرد و ایده تأسیس اتحادیه زنان شرق را مطرح نمود.[۱]
مشارکت در کنگرههای جهانی زنان
صدیقه دولتآبادی در سال ۱۳۰۷ (۱۹۲۸ میلادی)، به کنگره بینالمللی زنان در پاریس دعوت شد، اما به دلیل محدودیتهای مالی شرکت نکرد و مقالهای ارسال نمود که بر حقوق زنان در جوامع اسلامی تمرکز داشت. در سالهای بعد، از طریق نامهنگاری با سازمانهایی مانند اتحادیه بینالمللی زنان، از جنبشهای فمینیستی حمایت کرد. او گزارش کنگره برلین (۱۳۰۹) را در نشریه زبان زنان ترجمه و منتشر کرد تا زنان ایرانی را آگاه سازد. این فعالیتها، ایران را در نقشه جنبش جهانی زنان قرار داد.
در دوران پهلوی دوم (محمدرضا شاه پهلوی)، صدیقه دولتآبادی با سازمان ملل متحد مکاتبه داشت و گزارشهایی از وضعیت زنان ایران ارسال میکرد، به ویژه در زمینه آموزش روستایی و مبارزه با بیسوادی.[۸][۶]
آثار مکتوب، دیدگاهها و زندگی شخصی
صدیقه دولتآبادی چندین کتاب و مقاله نگاشت که مهمترین آنها «خاطرات صدیقه دولتآبادی» است، که در آن جزئیات زندگی از کودکی تا فعالیتهای اجتماعی را روایت میکند. این کتاب، که بخشی از آن در سالهای پایانی عمر نوشته شد، منبع اصلی برای درک دیدگاههای اوست. او همچنین «زندگی من» را تألیف کرد که بر تجربیات سفر به اروپا و تحول فکری تمرکز دارد. مقالاتش در نشریه زبان زنان، شامل نقدهایی بر قوانین ارث و ازدواج بود و بر تفسیر برابرخواهانه از اسلام تأکید داشت. صدیقه دولتآبادی شعر نیز میسرود و اشعاری در مدح آزادی زنان دارد که در نشریات منتشر شد.
دیدگاهها در مورد حقوق زنان و جامعه
صدیقه دولتآبادی آموزش را کلید رهایی زنان میدانست و معتقد بود بدون سواد، برابری ممکن نیست. او حجاب را اختیاری میپنداشت و از کشف اجباری انتقاد میکرد، هرچند از نتیجه آن استقبال نمود. در مسائل سیاسی، از مشروطه حمایت کرد اما از استبداد رضاشاه فاصله گرفت. او ازدواج را برای زنان مانع پیشرفت نمیدانست اما خود هرگز ازدواج نکرد تا تمام وقت را به فعالیت اختصاص دهد. دیدگاههایش ترکیبی از اسلام اصلاحطلبانه و مدرنیسم غربی بود.
زندگی شخصی و روابط
صدیقه دولتآبادی با بدرالملوک رخشان همکاری نزدیک داشت و برادرانش نیز در فعالیتهای تجاری حمایت کردند. او روابط دوستانه با روشنفکرانی مانند ملکالشعرای بهار داشت و در منزلش جلسات ادبی برگزار میکرد. زندگی سادهای داشت و درآمد مدرسه و انجمن را به امور خیریه اختصاص میداد.[۷][۵][۴]
دوران پایانی، درگذشت و میراث
فعالیتها در پهلوی دوم و انزوا
صدیقه دولتآبادی پس از شهریور سال ۱۳۲۰، با اشغال ایران، به اصفهان بازگشت و مدرسهای کوچک دایر کرد. در دوران دکتر محمد مصدق، از جنبش ملی حمایت کرد اما به دلیل سن بالا، فعالیت محدود شد. او با کانون بانوان همکاری داشت و بر حقوق رأی زنان تأکید ورزید که در سال ۱۳۴۲ محقق شد. در سالهای ۱۳۴۰، به دلیل بیماری، از صحنه عمومی فاصله گرفت اما به نامهنگاری با فعالان جوان ادامه داد.
درگذشت
صدیقه دولتآبادی در نیمهشب ۶ مرداد ۱۳۴۰ خورشیدی (۱۹۶۱ میلادی)، در سن ۸۲ سالگی، بر اثر سرطان در منزل شخصیاش در تهران درگذشت. مراسم خاکسپاری سادهای با حضور خانواده و شاگردان سابق برگزار شد و طبق وصیت خودش، بدون حضور زنان با حجاب، پیکرش در جوار قبر برادرش یحیی دولتآبادی در قبرستان امامزاده اسماعیل زرگنده به خاک سپرده شد. این قبرستان بعدها به پارک تبدیل شد و در سالهای پس از انقلاب ضدسلطنتی، قبر او مورد تعرض قرار گرفت.
میراث و تأثیر بر جنبش زنان
میراث صدیقه دولتآبادی در تأسیس نهادهای آموزشی، نشریه زبان زنان و پیشگامی در کشف حجاب نهفتهاست. او الهامبخش نسلهای بعدی فمینیستهای ایرانی مانند سیمین دانشور و فروغ فرخزاد بود. مدارس و انجمنهای او الگویی برای سازمانهای زنان پس از انقلاب شدند. امروز، نام صدیقه دولتآبادی در دانشنامهها به عنوان نماد آزادگی زنان ثبت است و فعالیتهایش در مطالعات جنسیتی بررسی میشود.[۲][۵][۱۰]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ صدیقه دولتآبادی، پیشگام دفاع از حقوق زنان در ایران - زنان نیروی تغییر
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ به مناسبت چهل و نهمین سالروز درگذشت صدیقه دولتآبادی - کار آنلاین
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ نگرشی بر شخصیت و شرایط رشد و تربیت صدیقه دولتآبادی - ایران نامگ
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ سرگذشت صدیقه دولتآبادی، سالار بانوی علم و آزادگی! - فضول محله
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ ۵٫۲ ۵٫۳ ۵٫۴ صدیقه دولتآبادی؛ از پیشگامان جنبش زنان ایران - آسو
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ زنان تأثیرگذار ایران؛ صدیقه دولتآبادی - ایران وایر
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ دولتآبادی صدیقه - دانشنامه جهان اسلام
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ زنان در تاریخ معاصر؛ صدیقه دولتآبادی - پرتال جامع علوم انسانی
- ↑ صدیقه دولتآبادی - همبستگی زنان ایران
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ صدیقه دولتآبادی - فیمینیست