۴۸۰
ویرایش
(ویرایش متنی) |
(لینک دهی) |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
رضاشاه برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامههای مستقل را بست، و مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. او با تبدیل مجلس به نهادی مطیع و تشریفاتی توانست وزرای دلخواه خود را تعیین کند. به علاوه وی با پشتیبانی دربار به مصادره زمینهای حاصلخیز مازندران پرداخت و به زودی به ثروتمندترین مرد ایران تبدیل شد.<ref>آبراهامیان، یرواند، ''ایران بین دو انقلاب''، صص. ۱۷۱–۱۷۲</ref> | رضاشاه برای تضمین قدرت مطلق خود، روزنامههای مستقل را بست، و مصونیت پارلمانی را از نمایندگان گرفت و احزاب سیاسی را از بین برد. او با تبدیل مجلس به نهادی مطیع و تشریفاتی توانست وزرای دلخواه خود را تعیین کند. به علاوه وی با پشتیبانی دربار به مصادره زمینهای حاصلخیز مازندران پرداخت و به زودی به ثروتمندترین مرد ایران تبدیل شد.<ref>آبراهامیان، یرواند، ''ایران بین دو انقلاب''، صص. ۱۷۱–۱۷۲</ref> | ||
سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم چند خطی بریتانیا، رضاشاه بدون کوچکترین مقاومت، مجبور به ترک ایران و واگذاری سلطنت به پسرش [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا]] شد و سه سال بعد در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت. جسد رضاشاه در مسجد الرفاعی مصر به امانت گذاشته شد و در اردیبهشت ۱۳۲۹ در دورهی نخستوزیری | سرانجام در سال ۱۳۲۰، پس از اشغال ایران به دست متفقین، با اولتیماتوم چند خطی بریتانیا، رضاشاه بدون کوچکترین مقاومت، مجبور به ترک ایران و واگذاری سلطنت به پسرش [[محمدرضا پهلوی|محمدرضا]] شد و سه سال بعد در ژوهانسبورگ در آفریقای جنوبی درگذشت. جسد رضاشاه در مسجد الرفاعی مصر به امانت گذاشته شد و در اردیبهشت ۱۳۲۹ در دورهی نخستوزیری حسنعلی منصور جسد رضاشاه از مصر به ایران منتقل شد و در نزدیکی حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | ||
==زندگینامه رضاشاه== | ==زندگینامه رضاشاه== | ||
===دوران کودکی و نوجوانی=== | ===دوران کودکی و نوجوانی=== | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
رضاشاه با شرکت در جنگهای مختلف مدارج ترقی را در قزاقخانه طی کرد به طوری که در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان رسید. | رضاشاه با شرکت در جنگهای مختلف مدارج ترقی را در قزاقخانه طی کرد به طوری که در سال ۱۲۹۷ خورشیدی به فرماندهی آتریاد (تیپ) همدان رسید. | ||
[[پرونده:رضا شاه با لباس قزاق ها.jpg|جایگزین=ضا شاه با لباس قزاق ها|بندانگشتی|رضاشاه با لباس قزاقها]] | [[پرونده:رضا شاه با لباس قزاق ها.jpg|جایگزین=ضا شاه با لباس قزاق ها|بندانگشتی|رضاشاه با لباس قزاقها]] | ||
رضاشاه در این سمت علیه فرمانده بریگاد قزاق، سرهنگ کلرژه کودتایی انجام داد. این کودتا به فرماندهی استارسلسکی، اجرا شد ولی عامل اجرا، رضاشاه بود. اجرای این کودتا با هماهنگی افسران انگلیسی و توسط رضاشاه به | رضاشاه در این سمت علیه فرمانده بریگاد قزاق، سرهنگ کلرژه کودتایی انجام داد. این کودتا به فرماندهی استارسلسکی، اجرا شد ولی عامل اجرا، رضاشاه بود. اجرای این کودتا با هماهنگی افسران انگلیسی و توسط رضاشاه به کودتای اول رضاشاه نیز معروف است. در اثر این کودتا، کلرژه ( افسری که بلشویکها پس از سقوط تزار به ایران فرستاده بودند) به روسیه بازگشت و معاونش استاروسلسکی فرمانده بریگاد قزاق در ایران شد.<blockquote>«...سختی و مشقت زندگی، از دست دادن پدر در دوران کودکی و نبودن وسیله باعث شد که رضاخان در ابتدای عمر به مدرسه نرود و خواندن و نوشتن را نیاموزد.»<ref>حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران . ج ۶ . ص ۱۶۲</ref> </blockquote> | ||
تاج الملوک، که اولین ملکهی دربار پهلوی بود نیز در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در مصاحبه با خبرنگار یکی از مجلات چاپ پاریس، به نام کنفیدانس، دربارهی بیسوادی رضاشاه گفت: <blockquote>«پدر و مادر او از رعایای معمولی بودند و خودش هم اصلاً سواد نداشت».<ref>فریدون هویدا . سقوط شاه . ص ۱۲۲</ref></blockquote> | تاج الملوک، که اولین ملکهی دربار پهلوی بود نیز در سال ۱۳۴۷ خورشیدی در مصاحبه با خبرنگار یکی از مجلات چاپ پاریس، به نام کنفیدانس، دربارهی بیسوادی رضاشاه گفت: <blockquote>«پدر و مادر او از رعایای معمولی بودند و خودش هم اصلاً سواد نداشت».<ref>فریدون هویدا . سقوط شاه . ص ۱۲۲</ref></blockquote> | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
هرچند بر اساس قانون، نیروی قزاق تحت نظر وزارت جنگ بود و حقوق آنها به صورت منظم پرداخت میشد اما در عمل فرمانده بریگاد قزاق تصمیمهای خود را پس از مشورت با سفارت روسیه در تهران و ستاد ارتش روسیه در قفقاز اجرا میکرد. وظیفهی اولیهی قزاقها در ابتدا برقراری نظم در پایتخت و حفاظت از قصرهای سلطنتی بود اما پیوند با منافع روسیه موجب شد تا این نیرو ضامن تضمین قدرت قاجاریه (به دلیل سیاست روسیه در این زمینه) و عامل سرکوب مخالفین نیز باشد.<ref>دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، وحید سینایی، ص ۲۱۲</ref> | هرچند بر اساس قانون، نیروی قزاق تحت نظر وزارت جنگ بود و حقوق آنها به صورت منظم پرداخت میشد اما در عمل فرمانده بریگاد قزاق تصمیمهای خود را پس از مشورت با سفارت روسیه در تهران و ستاد ارتش روسیه در قفقاز اجرا میکرد. وظیفهی اولیهی قزاقها در ابتدا برقراری نظم در پایتخت و حفاظت از قصرهای سلطنتی بود اما پیوند با منافع روسیه موجب شد تا این نیرو ضامن تضمین قدرت قاجاریه (به دلیل سیاست روسیه در این زمینه) و عامل سرکوب مخالفین نیز باشد.<ref>دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، وحید سینایی، ص ۲۱۲</ref> | ||
امینالدوله درخصوص وابستگی قزاقها به شاه ایران میگوید: «بریگارد قزاق که در زمان [[ناصرالدین شاه|ناصرالدینشاه]] بودجه معینی داشته و برحسب ظاهر تحت امر وزارت جنگ بود در دوره مظفری نه به شاه اعتتایی دارد و نه از کسی گوش شنوایی»<ref>دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران، وحید سینایی، ص ۲۱۳</ref> | |||
تیمسار عبدالله امیرطهماسبی، وزیر جنگ رضاشاه در این باره میگوید:<blockquote>«(قزاقخانه) تشکیلات غریبی بود... یکی از مهمترین عوامل بدبختی ملت ایران بود که در تحت سرپرستی اجانب با تمام معنی بر علیه حقوق ملت تجهیز کرده و... یکی از وقایعی است که ملت ایران هیچوقت آن را فراموش نمینماید».<ref>کتاب تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی ص ۲۵</ref></blockquote>ارتشبد غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی [[محمدرضا پهلوی]] در این خصوص نوشته است:<blockquote>«سال ۱۲۹۶ قمری با درخواست ناصرالدین شاه، قزاقهای روسی برای تشکیل یک نیروی قزاق وارد تهران شدند... (این نیرو) گزارشات خود را... به ستاد قوای قزاق روسیه در قفقاز ارسال میداشت و از همان طریق نیز برای اداره قزاقخانه ایران دستور میگرفت!... همین نیروی قزاق بود که در قیام مشروطیت ایران به اشاره دولت روسیه تزاری، ندای آزادی را در حلقوم هزاران آزادیخواه ایرانی خفه کرد و چه بسیار مردم شریف و بیدفاع را فقط به جرم میهنپرستی از دم تیغ گذراند... آموزش، آیینها و فرامین (نیروی قزاق) به زبان روسی بود.</blockquote><blockquote>حکم نظامی کل ارتش ایران وسیله ستاد قزاقخانه و توسط یک افسر روس امضا میشد! و بدون احتیاج به اظهارنظر و تأیید مقامات ایرانی، ابلاغ میگردید!».<ref>تاریخ ۵۰ساله نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران با مقدمه ارتشبد غلامعلی اویسی چاپ ۱۳۳۵</ref></blockquote>رضاخان در یک چنین نیرویی رشد و ترقی پیدا کرد. | تیمسار عبدالله امیرطهماسبی، وزیر جنگ رضاشاه در این باره میگوید:<blockquote>«(قزاقخانه) تشکیلات غریبی بود... یکی از مهمترین عوامل بدبختی ملت ایران بود که در تحت سرپرستی اجانب با تمام معنی بر علیه حقوق ملت تجهیز کرده و... یکی از وقایعی است که ملت ایران هیچوقت آن را فراموش نمینماید».<ref>کتاب تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه پهلوی ص ۲۵</ref></blockquote>ارتشبد غلامعلی اویسی فرمانده نیروی زمینی [[محمدرضا پهلوی]] در این خصوص نوشته است:<blockquote>«سال ۱۲۹۶ قمری با درخواست ناصرالدین شاه، قزاقهای روسی برای تشکیل یک نیروی قزاق وارد تهران شدند... (این نیرو) گزارشات خود را... به ستاد قوای قزاق روسیه در قفقاز ارسال میداشت و از همان طریق نیز برای اداره قزاقخانه ایران دستور میگرفت!... همین نیروی قزاق بود که در قیام مشروطیت ایران به اشاره دولت روسیه تزاری، ندای آزادی را در حلقوم هزاران آزادیخواه ایرانی خفه کرد و چه بسیار مردم شریف و بیدفاع را فقط به جرم میهنپرستی از دم تیغ گذراند... آموزش، آیینها و فرامین (نیروی قزاق) به زبان روسی بود.</blockquote><blockquote>حکم نظامی کل ارتش ایران وسیله ستاد قزاقخانه و توسط یک افسر روس امضا میشد! و بدون احتیاج به اظهارنظر و تأیید مقامات ایرانی، ابلاغ میگردید!».<ref>تاریخ ۵۰ساله نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران با مقدمه ارتشبد غلامعلی اویسی چاپ ۱۳۳۵</ref></blockquote>رضاخان در یک چنین نیرویی رشد و ترقی پیدا کرد. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
آیرونساید در خاطراتش نوشته: | آیرونساید در خاطراتش نوشته: | ||
<blockquote>«شخصاً عقیده دارم یک دیکتاتوری نظامی گرفتاریهای ما را در ایران برطرف خواهد کرد و ما را قادر خواهد ساخت بیهیچ دردسری این کشور را ترک گوییم».<ref>خاطرات سری آیرونساید ـ بهنقل از: سید ضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص ۱۹</ref></blockquote>به این ترتیب رضاشاه با پشتیبانی انگلیس دست به کودتا زد. | <blockquote>«شخصاً عقیده دارم یک دیکتاتوری نظامی گرفتاریهای ما را در ایران برطرف خواهد کرد و ما را قادر خواهد ساخت بیهیچ دردسری این کشور را ترک گوییم».<ref>خاطرات سری آیرونساید ـ بهنقل از: سید ضیاءالدین طباطبایی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ص ۱۹</ref></blockquote>به این ترتیب رضاشاه با پشتیبانی انگلیس در تاریخ [[کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹|سوم اسفند ۱۲۹۹]] دست به کودتا زد. | ||
[[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در این باره از رضاشاه نقل میکند که رضاشاه در جمعی گفته بود: آیرونساید مرا آورده است!<ref>کتاب سیاست موازنه منفی، جلد ا ول صفحه ۳۴ و گذشته چراغ راه آینده ص ۵۶</ref> | [[دکتر محمد مصدق|دکتر مصدق]] در این باره از رضاشاه نقل میکند که رضاشاه در جمعی گفته بود: آیرونساید مرا آورده است!<ref>کتاب سیاست موازنه منفی، جلد ا ول صفحه ۳۴ و گذشته چراغ راه آینده ص ۵۶</ref> | ||
خط ۱۵۶: | خط ۱۵۶: | ||
* نسیم شمال، شاعر ملی و طنزپرداز مردمی انقلاب مشروطه و عضو کمیته ستار نیز در شمار قربانیان رضاشاه است که توسط عوامل رضاشاه به یک تیمارستان انداخته و سربهنیست شد. سعید نفیسی در کتاب خاطراتش درباره نسیم شمال نوشته است: | * نسیم شمال، شاعر ملی و طنزپرداز مردمی انقلاب مشروطه و عضو کمیته ستار نیز در شمار قربانیان رضاشاه است که توسط عوامل رضاشاه به یک تیمارستان انداخته و سربهنیست شد. سعید نفیسی در کتاب خاطراتش درباره نسیم شمال نوشته است: | ||
<blockquote>«او را به تیمارستان «شهر نو» که در آن زمان دارالمجانین میگفتند بردند، در قسمت عقب تیمارستان جایی به او اختصاص دادند. من نفهمیدم چه نشانه جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود. مقصود از این کار چه بود؟ این یکی از بزرگترین معماهای حوادث این دوران زندگی | <blockquote>«او را به تیمارستان «شهر نو» که در آن زمان دارالمجانین میگفتند بردند، در قسمت عقب تیمارستان جایی به او اختصاص دادند. من نفهمیدم چه نشانه جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود. مقصود از این کار چه بود؟ این یکی از بزرگترین معماهای حوادث این دوران زندگی ماست.» <ref>کتاب خاطرات سعید نفیسی، به کوشش علیرضا اعتصام، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۱</ref></blockquote>در مورد قتل نسیم شمال یکی از همکارانش به نام حسین نعیمیذاکر میگوید:<blockquote>«از شهربانی، به من (حسین نعیمیذاکر) در روزنامه «شهر فرنگ» خبر دادند که نسیم شمال فوت کرده و توصیه شد ماجرا را در روزنامه نیاورم. جنازه را از دارالمجانین تحویل گرفتم و با درشکه به مسگرآباد''' '''برده و بدون اینکه کسی بفهمد دفن کردم. تاریخ قتل وی را سال ۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳ ثبت کردهاند.»</blockquote> | ||
* یکی دیگر از قربانیان رضاشاه، [[تقی ارانی|دکتر تقی ارانی]] دانشمند''' '''و زندانی سیاسی نامدار و مبارز برجسته ایران است که در سال ۱۳۱۸ توسط همان گروه ویژه رضاشاه، به بیماری تیفوس مبتلا گشته و بهقتل رسانده شد بهطوری که حتی مادرش قادر به تشخیص هویت او نشد!<ref>روزنامه ستاره شماره ۱۷۱۷ مورخ ۷بهمن ۱۳۲۲ </ref> | * یکی دیگر از قربانیان رضاشاه، [[تقی ارانی|دکتر تقی ارانی]] دانشمند''' '''و زندانی سیاسی نامدار و مبارز برجسته ایران است که در سال ۱۳۱۸ توسط همان گروه ویژه رضاشاه، به بیماری تیفوس مبتلا گشته و بهقتل رسانده شد بهطوری که حتی مادرش قادر به تشخیص هویت او نشد!<ref>روزنامه ستاره شماره ۱۷۱۷ مورخ ۷بهمن ۱۳۲۲ </ref> | ||
===رفتار رضاشاه با دوستان خود=== | ===رفتار رضاشاه با دوستان خود=== | ||
رضاشاه البته فقط دشمنان خودش را نمیکشت، او حتی دوستان و نزدیکان خودش را هم با کوچکترین شک و گمانی نابود میکرد؛ [[عبدالحسین تیمورتاش]]، وزیر دربار رضاشاه و بسیاری مثل او هم طعمه | رضاشاه البته فقط دشمنان خودش را نمیکشت، او حتی دوستان و نزدیکان خودش را هم با کوچکترین شک و گمانی نابود میکرد؛ [[عبدالحسین تیمورتاش]]، وزیر دربار رضاشاه و بسیاری مثل او هم طعمه آدمکشی رضاشاه شدند. | ||
بسیاری از رقبا و مخالفان وی زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان علاوه بر عبدالحسین تیمورتاش، [[سردار اسعد بختیاری]] و نصرتالدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولتالدوله قشقایی را میتوان دید. برخی از وزرا و نزدیکان وی نیز (مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه) از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. | بسیاری از رقبا و مخالفان وی زندانی و در زندان کشته شدند. در میان مقتولان علاوه بر عبدالحسین تیمورتاش، [[سردار اسعد بختیاری]] و نصرتالدوله، برخی از روسای ایلات مانند صولتالدوله قشقایی را میتوان دید. برخی از وزرا و نزدیکان وی نیز (مانند علیاکبر داور وزیر عدلیه) از ترس اتفاقات مشابه خودکشی کردند. | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
=== ساخت راهآهن در ایران === | === ساخت راهآهن در ایران === | ||
راهآهن ایران، یکی از پروژههایی است که در زمان رضاشاه شروع شد، این پروژه را یکی از موفقیتهای رضاشاه میدانند و آن را نشان میهن دوستی او می دانند. اما | راهآهن ایران، یکی از پروژههایی است که در زمان رضاشاه شروع شد، این پروژه را یکی از موفقیتهای رضاشاه میدانند و آن را نشان میهن دوستی او می دانند. اما این راهآهن مشخص، نه در جهت اصلی ترانزیت بینالمللی و سفرهای تجاری و زیارتی و سیاحتی ایرانیان آن روزگار(شرقی-غربی)، بلکه در مسیر سیاسی-نظامی قدرتهای استعماری و مشخصا برای تامین نیروی نظامی قوای انگلستان و خط بستن در برابر نفوذ و تهدید نظامی روسیه/شوروی (شمالی-جنوبی) تعیین، طراحی و ساخته شد. | ||
===نقش راهآهن در کشورهای سرمایهداری=== | ===نقش راهآهن در کشورهای سرمایهداری=== | ||
راه آهن زیر ساخت بنیادین تولید در کشورهای سرمایهداری بود. زیرساختهای تمدن نوین غربی و راه رشد صنعتی آن، در همان اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم عبارت بودند از صنایع ذغالسنگ، فلزریزی و تجارت که بدون راههای ارتباطی گسترده، پروسه رشدشان متوقف میشد. البته دوام و بقای زیرساختهای راه رشد اقتصادی جدید، یعنی صنایع ذغالسنگ، نفت و فولادسازی به اضافه تجارت جهانی، خودشان تماماً مشروط بودند به توسعه ۲عامل زیربنایی مهمتر یعنی: راهآهن و تلگراف! سرمایهداری پیشرفته بدون این ۲عامل مبنایی، در همان کشور متروپل یعنی کشور استعمارگر، در نطفه خفه میشد. | راه آهن زیر ساخت بنیادین تولید در کشورهای سرمایهداری بود. زیرساختهای تمدن نوین غربی و راه رشد صنعتی آن، در همان اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم عبارت بودند از صنایع ذغالسنگ، فلزریزی و تجارت که بدون راههای ارتباطی گسترده، پروسه رشدشان متوقف میشد. البته دوام و بقای زیرساختهای راه رشد اقتصادی جدید، یعنی صنایع ذغالسنگ، نفت و فولادسازی به اضافه تجارت جهانی، خودشان تماماً مشروط بودند به توسعه ۲عامل زیربنایی مهمتر یعنی: راهآهن و تلگراف! سرمایهداری پیشرفته بدون این ۲عامل مبنایی، در همان کشور متروپل یعنی کشور استعمارگر، در نطفه خفه میشد. | ||
خط ۲۰۱: | خط ۲۰۱: | ||
یک عامل دیگر در ساخت راهآهن توسط کشورهای متروپل، نیازهای نظامی استراتژیک آنها بود؛ مانند راهآهن قسطنطنیه ـ بغداد برای آلمانها یا راهآهن ایران برای بریتانیا. | یک عامل دیگر در ساخت راهآهن توسط کشورهای متروپل، نیازهای نظامی استراتژیک آنها بود؛ مانند راهآهن قسطنطنیه ـ بغداد برای آلمانها یا راهآهن ایران برای بریتانیا. | ||
در چنین دستگاهی بود که انگلیسها تلاش میکردند از طریق راهآهنی که با پول مردم ایران ایجاد گردد، خودشان را یا از بنادر جنوبی ایران یا از طریق راهآهن بصره ـ بغداد ـ خانقین، به دریای خزر یعنی مرز جنوبی | در چنین دستگاهی بود که انگلیسها تلاش میکردند از طریق راهآهنی که با پول مردم ایران ایجاد گردد، خودشان را یا از بنادر جنوبی ایران یا از طریق راهآهن بصره ـ بغداد ـ خانقین، به دریای خزر یعنی مرز جنوبی رقیبشان روسیه برسانند. | ||
احمدشاه، با این طرح مخالفت کرد ولی رضاشاه اجرای آن را به عهده گرفت. حسین مکی در زندگینامه احمدشاه این را مفصل شرح داده است.<ref>حسین مکی،کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۵</ref> | احمدشاه، با این طرح مخالفت کرد ولی رضاشاه اجرای آن را به عهده گرفت. حسین مکی در زندگینامه احمدشاه این را مفصل شرح داده است.<ref>حسین مکی،کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۵</ref> | ||
===سندی از وزارتخارجه بریتانیا === | ===سندی از وزارتخارجه بریتانیا === | ||
لرد کرزن (Lord Curzon) وزیرخارجه بریتانیا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در مورد نیاز بریتانیا به راهآهن در ایران، در همان زمان نوشته:<blockquote>«از سالهای ۱۸۷۰ میلادی به بعد دولت انگلیس در فکر گسترش خط راهآهن در ایران بوده | لرد کرزن (Lord Curzon) وزیرخارجه بریتانیا در سالهای پس از جنگ جهانی دوم در مورد نیاز بریتانیا به راهآهن در ایران، در همان زمان نوشته:<blockquote>«از سالهای ۱۸۷۰ میلادی به بعد دولت انگلیس در فکر گسترش خط راهآهن در ایران بوده است.» <ref>کتاب «ایران و قضیه ایران» نوشتهی لردکرزن وزیر خارجهی بریتانیا</ref></blockquote>نیاز انگلستان به راهآهن برای دسترسی سریع آنها از بنادر خلیجفارس به سواحل دریای خزر و مرزهای جنوبی روسیه، با وقوع انقلاب سوسیالیستی در روسیه، شدت بیشتری گرفت. بریتانیا به یک راه سهل و ارزان با امنیت بالا در این مسیر احتیاج داشت. طرح راهآهن شمالیجنوبی ایران، جوابگوی این نیاز استراتژیک انگلستان بود. | ||
===طراحان ساخت راهآهن ایران=== | ===طراحان ساخت راهآهن ایران=== | ||
ساختن راهآهن شمالی - جنوبی ایران، سال ۱۳۰۶ شروع شد و ۱۲سال طول کشید. در حالیکه نقشه آن راهآهن، سالها پیش از ظهور رضاشاه، توسط انگلستان کشیده شده بود و حتی قبل از کودتای ۱۲۹۹ رضاشاه، طرح آن، همراه با نقشهمسیرش در کتابی به اسم «سیاست انگلیس در ایران» توسط یک دیپلمات هلندی ساکن ایران در سال ۱۹۱۷ یعنی سال ۱۲۹۶ خورشیدی در آمستردام منتشر شده بود. | ساختن راهآهن شمالی - جنوبی ایران، سال ۱۳۰۶ شروع شد و ۱۲سال طول کشید. در حالیکه نقشه آن راهآهن، سالها پیش از ظهور رضاشاه، توسط انگلستان کشیده شده بود و حتی قبل از کودتای ۱۲۹۹ رضاشاه، طرح آن، همراه با نقشهمسیرش در کتابی به اسم «سیاست انگلیس در ایران» توسط یک دیپلمات هلندی ساکن ایران در سال ۱۹۱۷ یعنی سال ۱۲۹۶ خورشیدی در آمستردام منتشر شده بود. | ||
خط ۲۱۱: | خط ۲۱۱: | ||
این سند که اکنون نیز در کتابخانه سلطنتی بلژیک در دسترس همگانی است، ثابت میکند که طرح راهآهنی که رضاشاه کشید، یک طرح استعماری انگلستان برای منافع پیشبرد اهداف خودش بوده است. | این سند که اکنون نیز در کتابخانه سلطنتی بلژیک در دسترس همگانی است، ثابت میکند که طرح راهآهنی که رضاشاه کشید، یک طرح استعماری انگلستان برای منافع پیشبرد اهداف خودش بوده است. | ||
سال ۱۹۱۷ میلادی، اسناد راهآهنی که بریتانیا در نظر داشت در ایران احداث کند، در یک کتاب در هلند منتشر شد. نقشه و اطلاعات آن طرح را سالها بعد یک دانشجوی ایرانی در اروپا به اسم مهندس عطایی که سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ در برلین تحصیل میکرده، به دستآورد و در سال ۱۳۰۸ خورشیدی بهعنوان یک طرح استعماری افشا کرد، اما به فاصله کمی آنچنان تحت فشار قرار گرفت که در اتاق انتظار سفارت ایران در برلین خودکشی کرد. بعدها سرمقاله روزنامه مرد امروز شماره ۴۰ مورخ ۲۳تیر | سال ۱۹۱۷ میلادی، اسناد راهآهنی که بریتانیا در نظر داشت در ایران احداث کند، در یک کتاب در هلند منتشر شد. نقشه و اطلاعات آن طرح را سالها بعد یک دانشجوی ایرانی در اروپا به اسم مهندس عطایی که سالهای ۱۳۰۵ و ۱۳۰۶ در برلین تحصیل میکرده، به دستآورد و در سال ۱۳۰۸ خورشیدی بهعنوان یک طرح استعماری افشا کرد، اما به فاصله کمی آنچنان تحت فشار قرار گرفت که در اتاق انتظار سفارت ایران در برلین خودکشی کرد. بعدها سرمقاله روزنامه مرد امروز شماره ۴۰ مورخ ۲۳تیر ۱۳۲۴ این موضوع را افشا کرد.<ref>کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۵ – ۲۶</ref> | ||
===طرح راهآهن شمالی-جنوبی=== | ===طرح راهآهن شمالی-جنوبی=== | ||
راهآهن شمالی - جنوبی بهقول روزنامههای همان روزگار، تنها راهآهنی بود که هیچیک از قطبهای جمعیتی ایران را به همدیگر وصل نمیکرد، خاصیت ترانزیت نداشت و تنها ویژگیاش، امکان استراتژیکی آن، برای دستیابی به روسیه (شوروی) بود. | راهآهن شمالی - جنوبی بهقول روزنامههای همان روزگار، تنها راهآهنی بود که هیچیک از قطبهای جمعیتی ایران را به همدیگر وصل نمیکرد، خاصیت ترانزیت نداشت و تنها ویژگیاش، امکان استراتژیکی آن، برای دستیابی به روسیه (شوروی) بود. | ||
دکتر مصدق از مخالفان جدی طرح راهآهن شمالی-جنوبی رضاشاه بود، وی در خاطرات خود نوشته است:<blockquote>«گفتم هر کس به این لایحه (احداث راهآهن) رأی بدهد خیانتی است که به وطن خود نموده است (این حرفم) شاه فقید (یعنی رضاشاه) را عصبانی کرد... در بادی امر نظریاتم این بود: راهآهنی که ترانزیت بینالمللی ندارد، نه فقط در ایران بلکه در بسیاری ممالک دیگر که عده ساکنان آن کم است، مفید | دکتر مصدق از مخالفان جدی طرح راهآهن شمالی-جنوبی رضاشاه بود، وی در خاطرات خود نوشته است:<blockquote>«گفتم هر کس به این لایحه (احداث راهآهن) رأی بدهد خیانتی است که به وطن خود نموده است (این حرفم) شاه فقید (یعنی رضاشاه) را عصبانی کرد... در بادی امر نظریاتم این بود: راهآهنی که ترانزیت بینالمللی ندارد، نه فقط در ایران بلکه در بسیاری ممالک دیگر که عده ساکنان آن کم است، مفید نیست.» <ref>خاطرات و تالمات مصدق انتشارات علمی تهران ۱۳۶۵ ص۳۵۰ و ۳۵۱</ref></blockquote>مصدق در جای دیگر گفت:<blockquote>'''«'''هر چه کردهاند خیانت است و خیانت. با اینکه همگان به سودمندی راهآهن شرق و غرب چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ نظامی آگاه بوده و اعتقاد داشتند که این مسیر کاربردهای فراوانی دارد، ولی رضاشاه آن را نپذیرفت. این موضوع... ناشی از نفوذ انگلیسیها بر دستگاه سیاستگذاری رضاشاه بود.» <ref>ایرج افشار، خاطرات و تألمات دکتر محمد مصدق، تهران، چاپ پنجم، انتشارات محمدعلی علمی ص ۳۵۱ به بعد</ref></blockquote>رضاشاه، راهآهن ایران را طبق خواسته بریتانیا و با پول مردم ایران احداث کرد و به حرف مخالفین احداث راهآهن گوش نکرد. مصدق در مجلس ششم در این باره نکات مهمی مطرح کرد و گفت:<blockquote>«اگر راهآهن ما یک فایده ببرد از ترانزیت مالالتجاره اروپا به آسیا خواهد بود و این خطی که امروز اجازه داده میشود... کاملا برخلاف مصالح مملکت است... امروز میخواهید ۳۰میلیون پولی را که در دست مردم است و در واقع هستی این ملت و مملکت را به یک راهی صرف کنید، یک قدر دقت کنید.» <ref>نطق دکتر مصدق در جلسه ۲۳۲ مجلس شورا - منبع: گذشته چراغ راه آینده ص ۲۶</ref></blockquote>دکتر مصدق مجدداً سال ۱۳۲۴ و به مناسبتی در مجلس، حرفهای خود پیش از تأسیس راهآهن را یادآوری کرد و گفت:<blockquote>«همه آقایانی که در دوره پنجم و ششم بودهاند میدانند که من صحبت کردهام. بهخاطرشان میآید و ورقه کبود هم دادم! من گفتم این راهآهن... باید غرب ایران را به شرق ایران مربوط کند که ترانزیت هم داشته باشد و مالالتجاره و مسافران اروپا دیگر نباید از بحر احمر و دریای هند بروند به بمبئی! بلکه از این راه، ۳روزه آنها را ببرند هندوستان. ولی... این عملی نشد و من میدانستم که این خرجی که میشود برخلاف مصالح مملکت است».<ref>کتاب سیاست موازنه منفی ج ۲ ص ۸۵ نطق مصدق در مجلس منبع: کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۲۶ </ref></blockquote>حرفهای مصدق توسط کارشناسان تأیید شد اما مصدق نتوانست جلوی اجرای این طرح پر خرج و مخارج را بگیرد. | ||
آناتول تریتسکی در خصوص راهآهن ایران نوشت:<blockquote>«ملاحظات سیاسی و نظامی بیش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود... تصمیم گرفتند که خط به هیچ شهر بزرگ بجز پایتخت نرود و بیشتر از مناطق چادرنشین... | آناتول تریتسکی در خصوص راهآهن ایران نوشت:<blockquote>«ملاحظات سیاسی و نظامی بیش از همه ذهن رضاشاه را مشغول کرده بود... تصمیم گرفتند که خط به هیچ شهر بزرگ بجز پایتخت نرود و بیشتر از مناطق چادرنشین... بگذرد.» <ref>آناتول تریتسکی، کتاب تاریخچه راهآهن ایران چاپ سال ۱۳۲۶، تهران ص ۲</ref></blockquote>مهدیقلی هدایت(مخبرالسلطنه) نیز جنبه دیگر این طرح استعماری را در کتاب «خاطرات و مخاطرات» خود درباره طرح احداث خط آهن روشن کرده و نوشته است:<blockquote>«دکتر مصدق اعتقاد داشت که هزینه و زمان اجرای چنین طرحی توجیه اقتصادی و فنی ندارد. دلیل آن هم کاملا روشن بود زیرا شهرهای مهم و اقتصادی ایران که شامل تهران، اصفهان، شیراز، همدان، مشهد، رشت و کرمانشاه بودند در مسیر این طرح قرار نداشتند.» <ref>مهدی قلی هدایت، خاطرات و مخاطرات، تهران، کتابفروشی زوار، چاپ دوم، ۱۳۴۴، ص۳۲۲ </ref></blockquote>در زمینهی مخارج احداث این راهآهن مصدق خاطرنشان کرده بود:<blockquote>«از روز شروع ساختمان (راهآهن) تا اتمام آن ۱۲سال طول کشید... و چنانچه در ظرف این مدت عواید نفت به مصرف کارخانه قند رسیده بود رفع احتیاج از یک قلم بزرگ واردات گردیده بود و از عواید کارخانههای قند هم میتوانستند خط راهآهن بینالمللی را احداث کنند که باز عرض میکنم هر چه کردهاند خیانت است و خیانت.» </blockquote> | ||
===یک مقایسه آماری از زبان مصدق=== | ===یک مقایسه آماری از زبان مصدق=== | ||
مقایسه آمار دخل و خرج راهآهن در همان سالها، نشاندهنده ماهیت استعماری طرحی بود که رضاشاه، مأمور به انجام آن بود. | مقایسه آمار دخل و خرج راهآهن در همان سالها، نشاندهنده ماهیت استعماری طرحی بود که رضاشاه، مأمور به انجام آن بود. | ||
دکتر مصدق در خاطرات خود این نکته را بهروشنی توضیح داده و نوشته است:<blockquote>«در جلسه ۲اسفند ۱۳۰۵ مجلس شورا گفتم برای ایجاد راه، دو خط بیشتر نیست: آن که ترانزیت بینالمللی دارد ما را به بهشت میبرد، و راهی که بهمنظور سوقالجیشی ساخته شود، ما را به جهنم!</blockquote><blockquote>و علت بدبختیهای ما هم در جنگ بینالملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت شاه فقید ساخته بودند. و اکنون آنچه از این راهآهن ایران عاید میشود، مبلغی در حدود ۲۸۰میلیون تومان است که ۵۵درصد آن صرف هزینههای اداری... و ۴۵درصد بقیه به مصرف تعمیرات رسیده است. و از بابت سود سرمایه و استهلاک، دیناری عاید دولت نشده و باری است که باید به دوش مالیاتدهندگان گذارده شود.</blockquote><blockquote>ساختن راهآهن در این خط، هیچ دلیلی نداشت جز اینکه میخواستند از آن استفاده سوقالجیشی کنند و دولت انگلیس هم در هر سال مقدار زیادی آهن به ایران بفرو شد و از این راه پولی را که دولت از معادن نفت میبرد، (دوباره) وارد انگلیس کند!...» | دکتر مصدق در خاطرات خود این نکته را بهروشنی توضیح داده و نوشته است:<blockquote>«در جلسه ۲اسفند ۱۳۰۵ مجلس شورا گفتم برای ایجاد راه، دو خط بیشتر نیست: آن که ترانزیت بینالمللی دارد ما را به بهشت میبرد، و راهی که بهمنظور سوقالجیشی ساخته شود، ما را به جهنم!»</blockquote><blockquote>و علت بدبختیهای ما هم در جنگ بینالملل دوم همین راهی بود که اعلیحضرت شاه فقید ساخته بودند. و اکنون آنچه از این راهآهن ایران عاید میشود، مبلغی در حدود ۲۸۰میلیون تومان است که ۵۵درصد آن صرف هزینههای اداری... و ۴۵درصد بقیه به مصرف تعمیرات رسیده است. و از بابت سود سرمایه و استهلاک، دیناری عاید دولت نشده و باری است که باید به دوش مالیاتدهندگان گذارده شود.</blockquote><blockquote>ساختن راهآهن در این خط، هیچ دلیلی نداشت جز اینکه میخواستند از آن استفاده سوقالجیشی کنند و دولت انگلیس هم در هر سال مقدار زیادی آهن به ایران بفرو شد و از این راه پولی را که دولت از معادن نفت میبرد، (دوباره) وارد انگلیس کند!...»</blockquote> | ||
==ثروت رضاشاه== | ==ثروت رضاشاه== | ||
رضاشاه که به قول پسرش محمدرضا یک قزاق ساده و فقیر بود و هیچ ثروتی نداشت، در دوران قبضهی قدرت سیاسی و نظامی به بزرگترین ثروتمند و بزرگترین زمیندار ایران تبدیل شد. | رضاشاه که به قول پسرش محمدرضا یک قزاق ساده و فقیر بود و هیچ ثروتی نداشت، در دوران قبضهی قدرت سیاسی و نظامی به بزرگترین ثروتمند و بزرگترین زمیندار ایران تبدیل شد. | ||
خط ۲۲۷: | خط ۲۲۷: | ||
وی در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که بر اساس برآورد یکی از زندگینامهنویسان هوادارش، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بودهاست. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادیاش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمینهایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن،</ref> | وی در دوران حکومتش، آن قدر ثروت تصاحب کرد که بر اساس برآورد یکی از زندگینامهنویسان هوادارش، ثروت وی به هنگام مرگ سه میلیون پوند و حدود ۱٫۵ میلیون هکتار زمین بودهاست. بیشتر این زمینها در منطقه اجدادیاش مازندران قرار داشت. وی همچنین صاحب مزارع گندم در همدان، گرگان و ورامین بود. بخشی از این املاک با مصادره مستقیم، دیگری از طریق نقل و انتقال مشکوک اموال دولتی و بخشی دیگر از طرق آبیاری زمینهای بایر و سرانجام بخشی نیز با مجبور کردن زمین داران بزرگ و کوچک برای فروش زمینهایشان به قیمت اسمی، به دست آمده بود.<ref>آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن،</ref> | ||
در همان اوایل سال ۱۹۳۲-۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوریکه همه خانوادهها را روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: <blockquote>«اشتهای سیریناپذیر وی به اندازهای است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلیحضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» </blockquote>این گزارش در ادامه میافزاید: <blockquote>«به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمینداران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق | در همان اوایل سال ۱۹۳۲-۱۳۱۱، سفارت بریتانیا گزارش داد که رضاشاه حرص غریبی نسبت به زمین دارد، طوریکه همه خانوادهها را روانه زندان میکرد، مگر اینکه با فروش املاکشان به وی موافقت کنند: <blockquote>«اشتهای سیریناپذیر وی به اندازهای است که عجیب نخواهد بود اگر چند صباح دیگر کسی بپرسد چرا اعلیحضرت بیدرنگ همه ایران را به نام خود به ثبت نمیرساند؟» </blockquote>این گزارش در ادامه میافزاید: <blockquote>«به رغم نارضایتی شمار چشمگیری از زمینداران، سایرین بر این باورند که صرفاً کاری را میکنند که دودمانهای پیشین انجام داده بودند، و او بهتر از زمین بهرهبرداری میکند و به هر حال سراسر مملکت در واقع به وی تعلق دارد.». <ref>Abrahamian، A History of Modern Iran، 71.</ref></blockquote>روزنامهی فرانسوی اومانیته در تیتر کاریکاتوری نوشت: «باز هم گربه مازندران را بلعید». این روزنامه در ۴ مارس ۱۹۳۷ رضاشاه را بهصورت گربهیی در حال بلعیدن مازندران نشان میداد.<ref>محمود پورشالچی، قزاق، بر اساس اسناد وزارتخارجه فرانسه</ref> | ||
روزنامه آژیر شماره ۱۸۸ مورخ ۱۶شهریور ۱۳۲۳ در این مورد نوشته است:<blockquote>«سپرده رضاشاه در بانکهای خارج، مبلغ ۳۶۰میلیون دلار حدس زده میشود!» | روزنامه آژیر شماره ۱۸۸ مورخ ۱۶شهریور ۱۳۲۳ در این مورد نوشته است:<blockquote>«سپرده رضاشاه در بانکهای خارج، مبلغ ۳۶۰میلیون دلار حدس زده میشود!» <ref>کتاب گذشته چراغ راه آینده ص ۱۱۲</ref></blockquote>گزارش شهرداری تهران در همان دوران نیز قابلتوجه است که در گزارش شهرداری تهران آمده بود:<blockquote>«سالی ۷۰ملیون تومان عواید املاک و مستغلات شاه سابق بود.» <ref>گذشته چراغ راه آینده ص ۱۱۱</ref></blockquote>حسین مکی در تاریخ ۲۰ساله درباره میزان ثروت رضاشاه نوشته است:<blockquote>«رضاخان پس از نشستن به تخت سلطنت، حدود ۴۴هزار سند از دست مردم گرفت و املاک و زمینهای روستاییان گیلان و مازندران، تنکابن و نور و بسیاری جاهای دیگر را مالک شد.» <ref>حسین مکی در تاریخ ۲۰ساله ج ۶ص ۱۳۵</ref></blockquote>رضاشاه تمامی املاک غصبی را با شکنجه از صاحبان اصلی آنها میگرفت. تنها برخی از آن موارد بعداً افشا شد، میزان حقیقی هرگز روشن نشد. روزنامه کوشش شماره ۴۷۷۲ مورخ ۱۴آذر ۱۳۲۰ در مورد املاک غصبی رضاشاه نوشت:<blockquote>«اغلب این بیچارگان کسانی هستند که به ضرب شلاق و شکنجه و بر اثر اقامت در زندان ناچار شدهاند املاک و مزارع خود را در مقابل چند شاهی و احیانا بدون دریافت چند شاهی به رؤسای املاک دربار شاه واگذار کنند... زارع بدبخت و دهقان بیچاره مازندرانی را به روزی انداختهاند که نه کفش در پا و نه لباس در بر و نه برنج در خانه دارد و شب تا صبح نظیر انسانهای ماقبل تاریخ بهواسطه نداشتن بنیه خرید دو سیر نفت، در تاریکی نشسته و میخوابد.» <ref>گذشته چراغ راه آینده ص ۱۱۴</ref></blockquote>«موید احمدی» نماینده مجلس، در جلسه اول مهرماه ۱۳۲۰ مجلس شورای ملی با اشاره به برداشتهای غیرقانونی رضاشاه از عایدات نفتی کشور گفت: «ما الآن مقابل ۳۱میلیون لیره مخارجی هستیم که اصلاً نمیدانیم چطور خرج شده؟!». حسین مکی از وزیر دارایی وقت، دکتر سجادی، نقل کرده است که:<blockquote>«رضاشاه هنگام ترک ایران، ۶۸میلیون تومان در حساب شخصی خود در بانک ملی داشت.» <ref>کتاب تاریخ ۲۰ساله، جلد ۸ صفحه ۹۱</ref></blockquote>منوچهر فرمانفرماییان، سفیر شاه در ونزوئلا، از قول عبدالحسین هژیر، وزیر دربار و نخستوزیر شاه در سال ۱۳۲۷، عدد و رقمهای دیگری نقل کرده است. وی گفته است:<blockquote>«هژیر در اوایل دهه ۲۰ برای بازپسگیری دارایی رضاشاه (که مبلغی بالغ بر ۲۰ تا ۳۰میلیون پوند بوده و دولت انگلیس تا پس از جنگ آن را توقیف کرده بود) سفری به انگلستان داشتهاست.» <ref>کتاب «رضاشاه و شکلگیری ایران نوین» نوشتهی پژوهشگر مسائل ایران «استفانی کرونین»</ref></blockquote>رضاشاه همچنین اموال و املاک امیر عشایر خلخالی، اقبال السلطنه ماکویی، سردار معزز بجنوردی و خوانین بختیاری را به زور تصرف کرد و املاکی به وسعت سرزمین بلژیک به نفع خود و خانوادهاش را گرفت. | ||
==پایان حکومت رضاشاه== | ==پایان حکومت رضاشاه== | ||
رضاشاه در تعادل قوای جدید جهانی مرتکب یک اشتباه در برآورد سیاسی شد و به سمت [[هیتلر]] و فاشیسم هیتلری گرایش پیدا کرد. همین امر موجب شد که مورد غضب انگلستان قرار گیرد. این سیاست نه تنها باعث اخراج تحقیرآمیز خودش از ایران توسط انگلستان شد بلکه باعث اشغال ایران به دست نیروهای متفقین که با فاشیسم هیتلری در جنگ بودند هم شد و یک دوره اشغال، قحطی و سرکوب شدید نصیب مردم ایران کرد. | رضاشاه در تعادل قوای جدید جهانی مرتکب یک اشتباه در برآورد سیاسی شد و به سمت [[هیتلر]] و فاشیسم هیتلری گرایش پیدا کرد. همین امر موجب شد که مورد غضب انگلستان قرار گیرد. این سیاست نه تنها باعث اخراج تحقیرآمیز خودش از ایران توسط انگلستان شد بلکه باعث اشغال ایران به دست نیروهای متفقین که با فاشیسم هیتلری در جنگ بودند هم شد و یک دوره اشغال، قحطی و سرکوب شدید نصیب مردم ایران کرد. | ||
خط ۲۳۵: | خط ۲۳۵: | ||
سفارت انگلیس در شهریور ۱۳۲۰ در یک تلگراف آمرانه به رضاشاه ابلاغ کرد که از سلطنت کنار برود. متن تلگراف به این شرح است: | سفارت انگلیس در شهریور ۱۳۲۰ در یک تلگراف آمرانه به رضاشاه ابلاغ کرد که از سلطنت کنار برود. متن تلگراف به این شرح است: | ||
[[پرونده:رضا شاه زمانی که در تبعید بسر میبرد.PNG|جایگزین=رضا شاه زمانی که در تبعید بسر میبرد|بندانگشتی|رضاشاه زمانی که در تبعید بسر میبرد]] | [[پرونده:رضا شاه زمانی که در تبعید بسر میبرد.PNG|جایگزین=رضا شاه زمانی که در تبعید بسر میبرد|بندانگشتی|رضاشاه زمانی که در تبعید بسر میبرد]] | ||
<blockquote>«اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند. ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود | <blockquote>«اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند. ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد.»</blockquote>سرکلارمونت اسکراین مأمور تبعید رضاشاه مینویسد:<blockquote>«رضاشاه هنگام رفتن به تبعیدگاه میگفت: شما میگویید که به ایران بهعنوان یک کانال ارتباطی جهت حمل تجهیزات جنگی به شوروی احتیاج داشتید، (در این صورت) به جای عملیات اگر مرا مطلع میساختید من میتوانستم تمام راهآهن سراسری ایران را در اختیارتان بگذارم.» <ref>کتاب «شترها باید بروند»</ref></blockquote>وقتی که رضاشاه به قدرت رسید، آخوندهای مطرح آن دوره از رضاشاه و سلطنتش حمایت کردند، از جمله [[ابوالقاسم کاشانی]]. | ||
رضاشاه رابطه نزدیکی با عبدالکریم حائری یزدی بزرگترین مرجع تقلید آن زمان داشت. | رضاشاه رابطه نزدیکی با عبدالکریم حائری یزدی بزرگترین مرجع تقلید آن زمان داشت. | ||
خط ۲۵۲: | خط ۲۵۲: | ||
بعد از اخراج رضاشاه بغض مردم باز شد. نگاهی به برخی رروزنامههای تهران در فردای اخراج رضاشاه از ایران فضای آن زمان را به خوبی نشان میدهد. | بعد از اخراج رضاشاه بغض مردم باز شد. نگاهی به برخی رروزنامههای تهران در فردای اخراج رضاشاه از ایران فضای آن زمان را به خوبی نشان میدهد. | ||
* '''سرمقاله اطلاعات، سناتور عباس مسعودی ۲۹شهریور ۱۳۲۰:''' | * '''سرمقاله اطلاعات، سناتور عباس مسعودی ۲۹شهریور ۱۳۲۰:''' | ||
<blockquote>«میگویم امروز آزاد شدیم... از امروز هر ایرانی میتواند با اطمینان خاطر خانهاش را آباد کند، بازرگان ایرانی میتواند با راحتی به کاسبیاش بپردازد و استاد ایرانی میتواند بیدغدغه به شاگردهایش درس بدهد. از امروز آزادیخواهی گناه | <blockquote>«میگویم امروز آزاد شدیم... از امروز هر ایرانی میتواند با اطمینان خاطر خانهاش را آباد کند، بازرگان ایرانی میتواند با راحتی به کاسبیاش بپردازد و استاد ایرانی میتواند بیدغدغه به شاگردهایش درس بدهد. از امروز آزادیخواهی گناه نیست!»</blockquote> | ||
* '''روزنامه ایران ۳۰شهریور ۱۳۲۰:''' | * '''روزنامه ایران ۳۰شهریور ۱۳۲۰:''' | ||
<blockquote>«ورق برگشت! امروز... نسیم آزادی وزیدن گرفته، حق و عدالت در حیات ما بنای جلوهگری نهاده» | <blockquote>«ورق برگشت! امروز... نسیم آزادی وزیدن گرفته، حق و عدالت در حیات ما بنای جلوهگری نهاده»</blockquote> | ||
* '''روزنامه ایران ۳۱شهریور ۱۳۲۰:''' | * '''روزنامه ایران ۳۱شهریور ۱۳۲۰:''' | ||
<blockquote>«این روزها... به هرجا پا مینهید... از آزادی و دموکراسی حقیقی صحبت میکنند در دلها جشن آزادی برپاست و... به هم شادباش میگویند... اینک میتوانیم آزادانه دردهای خود را به یکدیگر بگوییم... راستی مگر زندگی به جز آزادی چیز دیگری هم | <blockquote>«این روزها... به هرجا پا مینهید... از آزادی و دموکراسی حقیقی صحبت میکنند در دلها جشن آزادی برپاست و... به هم شادباش میگویند... اینک میتوانیم آزادانه دردهای خود را به یکدیگر بگوییم... راستی مگر زندگی به جز آزادی چیز دیگری هم هست؟»</blockquote> | ||
* '''روزنامه ایران شماره ۶۶۸۱:''' | * '''روزنامه ایران شماره ۶۶۸۱:''' | ||
<blockquote>«این چند روزه خوشوقتی مردم از رسیدن به آزادی و اعاده رژیم حقیقی مشروطه به حدی است که احتیاج به گفتار زیاد در اطراف آن | <blockquote>«این چند روزه خوشوقتی مردم از رسیدن به آزادی و اعاده رژیم حقیقی مشروطه به حدی است که احتیاج به گفتار زیاد در اطراف آن نمیباشد.»</blockquote> | ||
* '''روزنامه اطلاعات ۳مهر ۱۳۲۰:''' | * '''روزنامه اطلاعات ۳مهر ۱۳۲۰:''' | ||
<blockquote>«آیا این خبر مایه تأسف نیست که پیش از رسیدگی به موضوع جواهرات سلطنتی و... غصب اموال و املاک... و داد(رسی) افراد و حبس و شکنجه مظلومین و خفهکردن بیگناهان در گوشه زندانها در محکمه عدالت... شاه سابق که مملکت را اینطور پریشان و بیچاره ساخته، رهسپار بلاد خارجه | <blockquote>«آیا این خبر مایه تأسف نیست که پیش از رسیدگی به موضوع جواهرات سلطنتی و... غصب اموال و املاک... و داد(رسی) افراد و حبس و شکنجه مظلومین و خفهکردن بیگناهان در گوشه زندانها در محکمه عدالت... شاه سابق که مملکت را اینطور پریشان و بیچاره ساخته، رهسپار بلاد خارجه شود؟»</blockquote> | ||
* '''روزنامه تجدد ۳مهر ۱۳۲۰:''' | * '''روزنامه تجدد ۳مهر ۱۳۲۰:''' | ||
<blockquote>«شاه سابق کجا میرود؟ محاکمه مسببین بدبختی کشور چه | <blockquote>«شاه سابق کجا میرود؟ محاکمه مسببین بدبختی کشور چه شد؟»</blockquote> | ||
* '''روزنامه ایران ۴دی ۱۳۲۰:''' | * '''روزنامه ایران ۴دی ۱۳۲۰:''' | ||
<blockquote>«اگر سانسور در ایران برقرار نبود مردم میتوانستند به شاه سابق بگویند:</blockquote><blockquote>ای شاه! چرا خانه و مزرعه ما را بهزور میگیری؟ | <blockquote>«اگر سانسور در ایران برقرار نبود مردم میتوانستند به شاه سابق بگویند:</blockquote><blockquote>ای شاه! چرا خانه و مزرعه ما را بهزور میگیری؟ | ||
خط ۲۷۴: | خط ۲۷۴: | ||
چرا مردم بیگناه را به جرم وطنخواهی و ایمان به آزادی... میزنی؟ میبندی؟ و به زندان میافکنی و زجر میدهی و به دیار نیستی میفرستی؟ | چرا مردم بیگناه را به جرم وطنخواهی و ایمان به آزادی... میزنی؟ میبندی؟ و به زندان میافکنی و زجر میدهی و به دیار نیستی میفرستی؟ | ||
و چنین بود سیمای واقعی «اعلیحضرت رضاشاه کبیر! بنیانگذار ایران نوین!» | و چنین بود سیمای واقعی «اعلیحضرت رضاشاه کبیر! بنیانگذار ایران نوین!» <ref>گذشته چراغ راه آینده ص ۱۱۸ تا ۱۲۲</ref></blockquote> | ||
==پایان رضاشاه== | ==پایان رضاشاه== | ||
رضاشاه سرانجام پس از دومین سکتهی قلبی در ژوهانسبورگ در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۲۳ درگذشت. جسد او را در مسجد رفاعی مصر به امانت گذاشتند و در سال ۱۳۲۹ در دروران نخست وزیری منصور، جسد رضاشاه به تهران منتقل شد و در نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | رضاشاه سرانجام پس از دومین سکتهی قلبی در ژوهانسبورگ در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۲۳ درگذشت. جسد او را در مسجد رفاعی مصر به امانت گذاشتند و در سال ۱۳۲۹ در دروران نخست وزیری منصور، جسد رضاشاه به تهران منتقل شد و در نزدیکی حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد. | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}} | {{پانویس|۳|اندازه=ریز}} |
ویرایش