کاربر:Ehsan/صفحه تمرین
بخشی از سلسله مقالههای سیاسی | |||
پایهها | |||
---|---|---|---|
موضوعها | |||
نمودها | |||
|
|||
افراد | |||
|
|||
نوشتارهای کلیدی | |||
درگاه سیاست (en) | |||
عملکرد مجاهدین خلق در دوران جمهوری اسلامی را میتوان در استراتژی، مواضع، فعالیتهای سیاسی و نظامی آنها مشاهده کرد. مجاهدین خلق در نیم قرن گذشته سازمانیافتهترین و فراگیرترین اپوزیسیون جمهوری اسلامی بودهاند و میتوان آنها را مهمترین و جدیترین دشمن آن دانست.[۱] به طور کلی مهمترین تأثیر مجاهدین خلق از سال ۱۳۶۰ ایجاد و حفظ راهبردی به نام «سرنگونی» جمهوری اسلامی بوده است. مجاهدین از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ راهبرد سرنگونی جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند و صورت مسألهی لزوم براندازی آن را مطرح کردند. به این ترتیب در موازنهی قدرت همواره وجود یک اپوزیسیون سازمانیافته که خواهان «سرنگونی» این نظام بود و آن را افشا میکرد بر همهی تصمیمگیریهای داخلی و در روابط دنیا با این نظام تأثیرگذار بوده و هست.[۲]
استراتژی سرنگونی قهرآمیز جمهوری اسلامی پس از ۲ سال و نیم فعالیت مسالمت آمیز توسط مجاهدین اتخاذ شد. طی این دو سال و نیم بیش از هفتاد نفر از اعضا و هوداران مجاهدین توسط جریان حزباللهی مشهور به چماقداران یا فالانژها کشته شدند.
در این مقطع سازمان مجاهدین خلق در هزاران شهر نیرویی دستکم ۱۰۰ هزارنفره به نام میلیشیا را سازماندهی کردند. تظاهرات آنها در روز سیخرداد ۱۳۶۹ یک تظاهرات نیم میلیوننفره در تهران بود. به این ترتیب میتوان گفت نسلی از براندازان که در طول ۴۰ سال این نظام را درگیر کردند در همین ۲.۵ سال توسط مجاهدین ایجاد شدند.
مجاهدین اولین سازمانی بودند که اصل ولایت فقیه را رد کردند و به همین دلیل به قانون اساسی جمهوری اسلامی رأی ندادند.[۳] با رد صلاحیت مسعود رجوی در انتخابات ریاست جمهوری که به همین دلیل انجام شد، هواداران آن از کاندیدای لیبرال یعنی بنیصدر حمایت کردند که سرانجام به ریاست او منجر شد و به این ترتیب اولین شقه را به رأس حکومت تحمیل کردند. [۴] مجاهدین خلق، رئیس جمهور وقت جمهوری اسلامی را طی عملیاتی مخفیانه با یک پرواز خصوصی از تهران به پاریس بردند. خروج اعتراضی رئیس جمهور یک ضربهی سیاسی برای جمهوری اسلامی تازه تأسیس شده به شمار میرفت.
از سال ۶۰ مجاهدین وارد فاز مسلحانه شدند. طی عملیات مجاهدین هزاران نفر از پاسدارها، نیروهای سرکوبگر و سران آنها هدف قرار گرفتند. این کار تأثیر به سزایی در بیآینده کردن رژیم داشت. در حال حاضر در رأس نظام، کمبود اقطاب حکومتی برای مناصب کلیدی تبدیل به یک بحران شده است.
در چهار دههی گذشته بیش از ۱۰۰ هزار نفر از مجاهدین توسط این رژیم کشته شدند. در ظاهر این ضربهای است که جمهوری اسلامی به مجاهدین وارد کرد اما در صورت عدم مقاومت این افراد، جمهوری اسلامی از همان ابتدا با کشتن چندصد نفر میتوانست پایههای سیاسی خود را تثبیت کند. در این صورت غیرمردمی بودن حاکمیت باید خود را در وضعیت اجتماعی و اقتصادی، در مدتی بسیار طولانیتر بارز میکرد همچنین این حجم از کشتار، به شکست سیاسی و تاریخی برقراری حکومت شیعه از نوعی که خمینی مبلغ آن بود منجر شد.
از دیگر تأثیرات مجاهدین خلق بر نظام جمهوری اسلامی ایجاد یک شکاف بسیار عمیق در رأس بود. نظام جمهوری اسلامی عملا توسط دو نفر یعنی روحالله خمینی وآیتالله منتظری نمایندگی میشد. منتظری جانشین رهبر به شمار میرفت. در جریان قتلعام ۶۷ و اعدامهای فراقضایی هزاران نفر از اعضای مجاهدین، حسینعلی منتظری دست به اعتراض زد. اعتراضی که به عزل او از مقام جانشینی رهبری و حصر خانگیاش منجر شد.
رژیم ایران تا کنون ۶۷ بار توسط سازمان ملل به دلیل نقض حقوق بشر محکوم شدهاست. این محکومیتها برای اولین بار نتیجهی فعالیت پرفسور کاظم رجوی، از حقوقدانان مشهور در ژنو بود. وی به همین دلیل توسط رژیم ایران در سوئیس به قتل رسید.
از دیگر تأثیرات مجاهدین خلق بر حاکمیت ایران، مجبور کردن خمینی به نوشیدن جام زهر و پذیرفتن آتش بس بود. جنگ ایران و عراق،برای رژیم ایران بنا به اذعان سران نظام عام بقاء و استمرار سرکوب در داخل بود. استراتژی بقاء جمهوری اسلامی از آغاز استراتژی صدور بحران بوده است. مجاهدین خلق با انجام عملیاتی به نام چلچراغ که تسخیر چندین مرکز لشکر و آزاد سازی شهر مهران منجر شد، تهدید سقوط تهران توسط ارتش آزادیببخش را به خمینی گوشزد کردند. پذیرفتن آتش بس با هدف مسدود کردن مرزها و جلوگیری از عملیات مجاهدین انجام شد. اسماعیلی کوثری از فرماندهان جنگ سالها بعد این موضوع را صراحتا اعلام کرد.
یکی دیگر از عملکردهای عمدهی مجاهدین خلق افشای پروژههای اتمی رژیم ایران بوده است که برای اولین بار در سال ۱۳۸۱ انجام شد و از آن زمان تا کنون ادامه داشته است. موضوعی که هماکنون یکی از بزرگترین بحرانهای جمهوری اسلامی به شمار میرود.
مجاهدین خلق در حال حاضر با استراتژی کانونهای شورشی در ایران به تشکیل تیمهای برای جرقه زدن و شعلهور کردن قیام مشغولاند. این کانونها هر هفته فعالیت های مختلفی چون شعارنویسی، آتش زدن تصاویر سران رژیم یا حمله به پایگاهها و مراکز سپاه و بسیج دارند. آنها در جریان قیامهای دی ماه ۱۳۶ و همچنین قیام آبان ۹۸ حضور فعال داشتند و برخی نیز توسط حکومت دستگیر شدند.
ایجاد نسلی از مبارزان
سازمان مجاهدین پس از انقلاب ضدسلطنتی فعالیتهای خود را به صورت مسالمتآمیز آغاز کرد. این سازمان با اعضای جوان خود که اغلب از محیطهای دانشگاهی برخاستهب بودند و همچنین با افکار مترقی و برداشت جدید خود از اسلام که با برداشت کهنه و سنتی متفاوت بود، توانست گسترشی چشمگیر پیدا کند. سازمان مجاهدین که پس از انقلاب اعضای آن از چند صدنفر تجاوز نمیکرد ظرف مدت دو و نیم سال آنچنان رشد کرد که به جریان اصلی سیاسی ایران تبدیل شد. مجاهدین خلق در هزاران شهر و روستا نیرو و دفتر و هوادار داشتند. آنها توانستند بیش از ۱۰۰ هزار نفر را در قالب نیرویی به نام میلیشیا(فعال نیمه وقت) سازماندهی کنند. تیراژ نشریه مجاهدین به ۵۰۰ هزار نسخه رسید. کلاسهای تبین جهان که مسعود رجوی در دانشگاه تهران برگزار میکرد، هزاران نفر را به خود جذب کرد و متون آن به صورت کتاب، نوار و فیلم در سراسر کشور به صورت خودجوش منتشر و توزیع میشد.
سازمان مجاهدین در مقابل خمینی،یک جریان فکری را نمایندگی میکرد که در اعماق جامعه ایران نفوذ کرد، آنچنان که با توجه به تظاهرات نیم میلیونی در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ میتوان گفت در تهران ۷ میلیونی با احتساب جمعیت بالای ۱۵ سال، از هر ده نفر یک نفر حامی مجاهدین خلق بود.[۵][۶]
محصول این فعالیت دو و نیم ساله پرورش نسلی از نیروهای رزمنده بود که در سالهای بعد پیشتاز مبارزه با رژیم ولایت فقیه شدند و ارتش آزادیبخش ملی ایران را علیه رژیم ایران بنیان گذاشتند.
میتوان تصور کرد که بدون این فعالیت دو و نیم ساله و این گسترش نیرویی چند صد هزار نفره، با شروع سرکوب خمینی، نیروی چندانی برای مخالفت با وی وجود نداشت. ایجاد نسلی از براندازان از سال ۱۳۶۰ محصول فعالیت دو و نیم ساله و طاقت فرسای مجاهدین در ایران بود، آن چنان که پس از کشته شدن نزدیک به ۱۰۰ هزار نفر از اعضای این سازمان،[۷] همچنان این جریان از سال ۱۳۶۰ تا کنون به عنوان اپوزیسیونی سازمانیافته و قوی با رژیم ایران مبارزه میکند.
تحمیل اولین شکاف به حاکمیت
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۵۸ سازمان مجاهدین خلق مسعود رجوی را به عنوان کاندیدای خود معرفی نمود. خمینی در ابتدا گفته بود که در انتخابات دخالتی نخواهد کرد. مسعود رجوی در مدت کوتاهی حمایت بسیاری در میان اقشار مختلف پیدا کرد. انجمنها، اصناف، ملیتها، سازمانها و جریانات سیاسی و همچنین اغلب احزاب مخالف خمینی از جمله برخی احزاب مارکسیست که نتوانسته بودند در انتخابات شرکت کنند حمایت خود را از مسعود رجوی اعلام کردند. برخی از این احزاب از این قرار بودند:
- جبهه دموکراتیک ملی ایران
- سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
- جامعه سوسیالیستهای ایران
- حزب دموکرات کردستان ایران
- سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان (کومله)
- کانون سیاسی خلق ترکمن
- سازمان اسلامی شورا (ساش)
- گروه مشترک اقلیتهای ارامنه، زرتشتی و کلیمی
- گروه بررسی مسایل ارامنه
- مرکز کانون ناشران و کتابفروشان مسلمان
- کانون پژوهشگران ملیگرا
- انجمن مادران مسلمان
- بخشی از جنبش مبارزان خلق عرب
- هیئت نمایندگی خلق کرد
- هیئت جوانان آشوری
- سازمان همیاری ملی
- برخی از انجمنها و کانونهای معلمین
- نزدیک به ۸۰ انجمن و کانون دانشجویی و چند صد انجمن دانش آموزی در سراسر ایران
- نزدیک به ۱۵۰کانون و تشکل کارگری
- ۵۰۰نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاههای ایران و تعداد قابل توجهی از استادید دانشگاهها و…[۸]
اروند آبراهامیان در کتاب «مجاهدین ایران» در این زمینه مینویسد:
«کاندیداتوری رجوی نهتنها توسط سازمانهای وابسته به مجاهدین، بلکه توسط لیستی چشمگیر از سازمانهای مستقل شامل فداییان، جبهه دموکراتیک ملی، حزب دموکرات کردستان ایران، حزب زحمتکشان انقلابی (کومله)، انجمن سوسیالیستهای ایرانی، انجمن حقوق فرهنگی و سیاسی ترکمنها، انجمن جوانان آسوری و گروه مشترک ارمنیان، زرتشتیان و یهودیان مورد حمایت قرار گرفت. رجوی همچنین از سوی شمار زیادی از شخصیتهای برجسته مورد حمایت قرار گرفت. از جمله همسر آقای طالقانی، شیخ عزالدین حسینی، رهبر مذهبی کردهای سنی در مهاباد، حجتالاسلام جلال گنجهای، ۵۰ نویسندهٔ شناختهشدهٔ انجمن نویسندگان ایران، از جمله ناصر پاکدامن اقتصاددان، منوچهر هزارخانی نویسنده و حمید عنایت، تاریخنویس لاییک و البته خانواده هٔ شهیدان اولیهٔ مجاهدین… مجاهدین بهصورت اپوزیسیون غیرمذهبی پیشتاز در مقابل جمهوری اسلامی درآمده بودند. خمینی سریعاً پاسخ داد و رجوی را از انتخابات حذف کرد».[۹]
هنگامی که مسعود رجوی به عنوان خطری در مقابل کاندیدای حزب جمهوری که حزب حامی خمینی بود مطرح شد، وی با شکلی غافلگیرانه در انتخابات وارد شد و اعلام کرد کسانی که به قانون اساسی رأی ندادهاند،حق ندارند در انتخابات شرکت کنند. قصد او مسعود رجوی بود. به این ترتیب مسعود رجوی از کاندیداتوری انتخابات ریاست جمهوری حذف شد. سازمان مجاهدین پس از حذف مسعود رجوی از تمامی احزاب و هوداران و کسانی که قصد داشتند به مسعود رجوی رأی دهند، خواست تا رأی خود را به بنیصدر دهند.
به این ترتیب بنیصدر در این انتخابات پیروز شده و کاندیدای حزب حاکم، یعنی حزب جمهوری که حسن حبیبی شکست خورد.
مجاهدین با حمایت از بنیصدر پس از انتخابات عملا او را در رودررویی با خمینی تقویت کردند. حزب حاکم خواهان یکدست شدن حکومت بود نمیتوانست حضور او را به عنوان رئیس جمهور بپذیرد. در نتیجه گام به گام در راستای حذف بنیصدر پیش رفت. حملات حزب جمهوری به بنیصدر تا آن جا افزایش پیدا کرد که از روز ۲۰ خرداد زمزمه حذف او در مجلس آغاز شد. وقایعی که میتوانست حتی به دستگیری بنیصدر منجر شود. حادثهای که پیش از آن در مورد صادق قطبزاده نیز رخ داده بود.
سازمان مجاهدین که پس از انقلاب مشی مبارزه مسالمت آمیز را در پیش گرفته بود، در روز ۳۰ خرداد در اعتراض به سرکوب و کشتار غیرقانونی هواداران خود دست به یک تظاهرات بزرگ مسالمت آمیز زدند،اما این تظاهرات با فرمان خمینی به رگبار بسته شد. این تظاهرات همزمان با عزل بنیصدر به عنوان آخرین عنصر «غیرخودی» در حاکمیت بود. بنیصدر که پس از عزل شدن بیم دستگیری داشت توسط مجاهدین خلق پناه داده شد. سازمان مجاهدین یک ماه بعد بنی صدر را به صورت مخفیانه با هواپیما از ایران خارج کرد. مسعود رجوی به همراه بنیصدر رئیس جمهور تحت تعقیب ایران در پاریس فرود آمدند و این خبر در سراسر جهان انعکاسی گسترده داشت. خروج اعتراضی رئیس جمهور به همراه یک گروه سیاسی گسترده و مخالف یک ضربهی سیاسی برای جمهوری به شمار میرفت که چهره ی او را به عنوان یک حکومت تازه برقرار شده پس از انقلاب، دچار ابهام میکرد.
ضربه به ساختار نیروهای حکومت
پس از ۳۰ خرداد ۶۰ سازمان مجاهدین تاکتیک «قطع سرانگشتان رژیم» را در پیش گرفت که از آن تحت عنوان «بیآینده کردن» رژیم نیز یاد میشود. در این تاکتیک تعداد قابل توجهی از پاسداران، بسیجیها و آخوندها از افراد رده پایین تا افراد ذینفوذ و رده بالا و نیروهای سپاهی و شاخکهای اطلاعاتی در عملیات مسلحانه سازمان مجاهدین کشته شدند.
باید توجه کرد که این موضوع برای جمهوری اسلامی ضربه ی بزرگی به شمار میرفت و به همین دلیل سازمان مجاهدین آن را خط «بی آینده کردن» نامید.
هم اکنون در رأس نظام کمبود قطبهای حکومتی که قادر باشند مناصب مختلف را در دست بگیرند و همچنان دارای نفوذ، قدرت هژمونیک و تأیید همگان باشند، تبدیل به یک بحران شده است، زیرا بسیاری از آخوندهای حکومتی و افراد ذینفوذ که میتوانستند هماکنون در رأس امور قرار بگیرند، پیش از این توسط سازمان مجاهدین خلق کشته شدهاند.
به عنوان مثال برای جایگزینی شخص خامنهای و معرفی جانشین، رژیم ایران گزینههای بسیار اندکی در پیش رو دارد. جمهوری اسلامی تلاش کرد ابراهیم رئیسی را به جایگاهی ارتقاء دهد که بتواند در درون خود به عنوان یک گزینه برای جانشینی رهبر معرفی نماید اما او همچنان مورد قبول همگان نیست.
افشاگری علیه خمینی و نظام او
یکی از مهمترین فعالیتهای مجاهدین در خارج از کشور برملا کردن اعدامها و کشتارهایی بود که پس از سال ۶۰ در ایران آغاز شد. پس از انقلاب خمینی به عنوان یک رهبر مذهبی در جهان و به ویژه در میان تمامی کشورهای مسلمان، چهرهای محبوب و مردمی به شمار میرفت و حتی حامیانی در میان شیعیان در نقاط مختلف جهان پیدا کرد. فعالیتهای مجاهدین در سراسر جهان فضای عمومی نسبت به او را تغییر داد. مجاهدین خلق در سراسر جهان دست به افشاگری علیه وی زدند. به ویژه به این دلیل که مجاهدین خلق مسلمان بودند، این افشاگریها دشمنی با مذهب تلقی و برداشت نمیشد و مشروعیت بیشتری داشت.
ایلان برمن معاون ارشد رئیس اندیشکدهی شورای سیاست خارجی آمریکا در واشنگتن در این رابطه میگوید:
«در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی این گروه [مجاهدین خلق] نخستین تصویر واقعی از تلاشهای هستهای رژیم [جمهوری اسلامی] را - که در آن زمان عمدتا محرمانه و پنهانی بود - به جهانیان ارائه داد و به این ترتیب آغازگر یک تلاش تقریبا بیست ساله توسط آمریکا و همپیمانانش برای جلوگیری از ایجاد یک ایران هستهای شد.از آن زمان تاکنون سازمان مجاهدین خلق به کار خود در زمینه آگاهیبخشی به جامعه جهانی در زمینه فعالیتهای درونی جمهوری اسلامی - از امپراتوری مالی عظیم سپاه پاسداران ایران گرفته تا تواناییهای سایبری فزاینده رژیم - ادامه داده است. در حالی که سرچشمه این آشکارسازیها محل بحث است، [اما] در ارزش و دقت کلی آنها هیچ بحثی وجود ندارد. مقامات رسمی ایالات متحده به طور گسترده اذعان کردهاند که سازمان مجاهدین خلق نقش عمدهای را در [شکلگیری] درک ما نسبت به تهدید کنونی جمهوری اسلامی، ایفا کرده است.»[۲]
محکومیتهای بین المللی
رژیم ایران تا کنون ۶۷ بار به دلیل نقض حقوق بشر محکوم شده است. این محکومیتها از زمان فعالیتهای پرفسور کاظم رجوی آغاز شد. پرفسور کاظم رجوی برادر مسعود رجوی که یک حقوقدان بینالمللی بود در سازمان ملل کمپینی را علیه جمهوری اسلامی ایجاد کرد. او به همراه زندانیان و شکنجه شدگانی که توانسته بودند از ایران خارج شوند، در کنفرانسها و جلسات مختلف توانست نظرات بسیاری را به موضوع نقض حقوق بشر در ایران جلب کند. اولین محکومیتهای رژیم ایران به خاطر نقض حقوق بشر در سازمان ملل با فعالیتهای او آغاز شد. رژیم ایران به همین دلیل کاظم رجوی را در سوئیس به قتل رساند.
جان باختن ۱۰۰ هزار نفر
تا کنون بیش از ۱۰۰ هزار تن از اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران در مبارزه با رژیم ایران جان باختهاند. این تعداد جانباخته مهمترین عامل بدنام شدن رژیم ایران به عنوان یک رژیم توتالیتر و ناقض حقوق بشر به شمار میرفت. این افراد کسانی بودند که با فضای اختناق و نقض آزادیها به مخالفت برخاستند و در نتیجه توسط خمینی دستگیر یا در نبرد کشته شدند. اهمیت این موضوع را آنجا میتوان درک کرد که در صورت «عدم مقاومت» از سوی این جریان سیاسی یعنی مجاهدین خلق، بدون شک خمینی با مخالفت چندانی در سطح جامعه مواجه نمیشد و حداکثر با اعدام و دستگیری چند هزار نفر میتوانست خود را برای مدتی طولانی تثبیت کند. اعدامها و کشتارهایی که میتوانست به ویژه در فضای پس از انقلاب در جهان معاصر پذیرفته شده و قابل چشمپوشی باشد.
این در حالی که است که خمینی به دلیل «تسلیمناپذیری» جریان مجاهدین خلق مجبور شد برای تثبیت پایههای قدرت خود بهای سیاسی گزافی بپردازد و نقاب از چهرهی روحانی و معنوی خود بردارد.
فعالیت علیه جنگ ایران و عراق
سازمان مجاهدین پیش از عقبنشینی صدام از خرمشهر علیه ارتش عراق جنگید. اعضای این سازمان از پشت توسط پاسداران نیز مورد حمله قرار میگرفتند. پس از تسخیر خرمشهر و عقب نشینی نیروهای عراقی و خواست آنها برای آتش بس، سازمان مجاهدین جنگ ایران و عراق را یک جنگ نامشروع میدانست که تنها خمینی خواهان ادامهی آن است میگرفتند.
این سازمان جنگ را سرپوش اختناق توصیف کرد. اهرمی که خمینی به بهانهی آن میتواند به سرکوب احزاب داخل بپردازد و از سویی مطالبات مردم یعنی رفاه، آزادی و برابری را بیپاسخ بگذارد. سازمان مجاهدین جنگ را استراتژی بقاء جمهوری اسلامی میدانست.
عملا خمینی با ایجاد جنگ یعنی تحریکاتی که منجر به حملهی عراق شد و سپس با ادامهی آن، احزاب سیاسی در ایران را در فشار قرار داد. تمامی احزاب و جریانات سیاسی مجبور بودند در مقابل این جنگ موضعگیری کرده و مسیر خود را مشخص کنند. اگر خود را علیه عراق معرفی می کردند، ناخودآگاه در کنار خمینی قرار میگرفتند و اگر علیه این جنگ و مواضع خمینی بودند در تبلیغات جمهوری اسلامی عامل صدام و ستون پنجم ارتش بعث معرفی میشدند.
بسیاری از جریانات سیاسی در همین دوران با حمایت پوپولیستی از جنگ تحت عنوان دشمن بیگانه، درکنار خمینی و سپاه پاسداران قرار گرفتند. همزمان سپاه پاسداران در داخل ایران احزاب را سرکوب کرد و به کشتار هزاران مبارز و مخالف دست زد بدون آن که مورد ملامت قرار گیرد.
جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران میگوید:
«اگر جنگ نشده بود من فکر میکنم انقلاب اسلامی از بین رفته بود...[جنگ به ما] قدرت داد، تجربه داد...خیلی ما نتایج جنگ برامون عالی بود، با جنگ بود توانستیم ضدانقلاب داخل رو سرکوب کنیم، گروهکها رو سرکوب کنیم.»[۱۰]
نامشروع کردن جنگ ایران و عراق
سازمان مجاهدین که «جنگ» را عامل بقاء خمینی میدانست در راستای نامشروع کردن ادامهی جنگ فعالیتهای گستردهای را آغاز کرد تا رژیم ایران نتواند از جنگ در راستای منافع داخلی خود استفاده کند. سازمان مجاهدین یک کمیپین گسترده بین المللی را علیه جنگ و به ویژه بمباران شهرهای ایران آغاز کرد و حمایت صدها پارلمانتر و شخصیت سیاسی را جلب نمود.
توقف بمبارانها
مسعود رجوی طی نامههایی به رؤسای جمهور کشورهای همسایه ایران، خواهان اقدامات آن ها در راستای توقف جنگ شد و سپس طی ملاقاتی با سران حکومت عراق توانست مواقفت آن ها برای توقف بمباران شهرهای ایران را جلب نماید. با قطع بمباران غیرنظامیان، رژیم ایران نیز بطور موقت بمبارانها را زیر فشارهای بینالمللی قطع کرد. مسعود رجوی همچنین از ایندیرا گاندی نخست وزیر وقت هندوستان و همچنین از رؤسای سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و جنبش غیرمتعدها خواستار دخالت برای قطع دائمی بمبارانها در راستای صلح در جنگ ایران و عراق گردید. سرانجام با فعال شدن این موضوع و وارد شدن دبیرکل ملل متحد، دولت عراق و ایران متعهد شدند که بمباران غیرنظامیان را بطور دائمی قطع نمایند.
مسعود رجوی به خاطر فعالیتهایش علیه جنگ ایران و عراق و به ویژه متوقف کردن بمباران شهرهای ایران، در تاریخ ۱۳۶۴ جایزه صلح هندوستان را توسط مجمع ائتلاف ملی هندوستان دریافت نمود.
شعار صلح
مسعود رجوی در سال در سال ۱۳۶۱ با امضای یک قرارداد صلح با طارق عزیز قصد داشت نشان دهد که دولت عراق خواهان صلح و آتش بس است. از آن جا که این سازمان جنگافروزی را استراتژی بقای جمهوری اسلامی میدانست، در نتیجه شعار صلح را عملا در راستای سرنگونی آن و پایان دادن به دیکتاتوری ولی فقیه بکار گرفت.
وادار کردن خمینی به پذیرش آتشبس
سازمان مجاهدین خلق پس از فعالیتهای گسترده ی سیاسی علیه جنگ ایران و عراق با تشکیل ارتش آزادیبخش در سال ۱۳۶۶ وارد عرصه عملی شد. مجاهدین خلق در یک عملیات نظامی به نام چلچراغ دو مرکز لشکر و چند تیپ را تسخیر کردند. آنها همچنین شهر مهران را تحت کنترل خود گرفتند و با شعار «امروز مهران، فردا تهران» پیام سیاسی خود را به جمهوری اسلامی اعلام کردند.
خمینی به سرعت متوجه شد اگرچه جنگ براش منافع زیادی دارد، اما باز بودن مرزها میتواند منجربه سرنگونی نظام توسط مجاهدین شود.
به این ترتیب خمینی در ۲۷ تیرماه ۱۳۶۷ آتش بس را پذیرفته و اذعان کرد که علیرغم میل باطنی مجبور به این کار است. خمینی اعلام کرد که دلیل پذیرفتن آتشبس را فعلا نمیتواند بیان کند!
هر چند فرماندهان سپاه بعدها دلیل پذیرفتن آتش بس را افشا کردند.
اسماعلی کوثری از فرماندهان سابق سپاه در این باره میگوید:
«دشمنان، توطئههای واقعاً گستردهای را طرحریزی کرده بودند؛ چون مجاهدین قبل از عملیات فروغ جاویدان، در مهران، عملیاتی بهزعم خود موفقیتآمیز انجام داده بودند و شعار «امروز مهران فردا تهران» را هم یکی دو ماه قبل، مطرح کرده بودند؛ بنابراین، با در اختیار گرفتن انواع سلاحهای سنگین و نیمه سنگین همچون نفربر و غیره، خود را سازماندهی کرده بودند. پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام، تمام این توطئهها را خنثی کرد». [۱۱]
پاسدار سعید قاسمی در یکی از سخنرانی هایش میگوید:
نامردها، پستفطرتها، قبول کردیم قطعنامه بینالمللی کثیف شما را ۵۹۸ را، که چه بشود؟ با آتشبس، سلاح را زمین گذاشتیم دستها بالا… تا آنجایی که من یادم است در دیدار با شیخ عیسی- حاج عیسی، همان آبدارچی آقا روحالله را میگویم- گفت: ”تا دو روز پس از پذیرش قطعنامه هیچی نخورد. روز اول یا دوم وقتی برایش چایی بردم و گذاشتم جلویش، گفتم آقاجان هیچی نخوردی. یک مرتبه بغضش ترکید. توی بغلم افتاد و یکساعت تمام گریه کرد. گفت: حاج عیسی چه کار کنم؟ … در یک سال آخر جنگ، صبح که از خواب بیدار میشدیم میگفتند خبر داری؟ چه شده؟ مهران را گرفتند. بعد از گذشت ۷سال از جنگ، اسیر و غنیمت میگیرند و افتضاحی است جنگ! سازمان مجاهدین خلق وقت نمیکرد غنیمتیهای شما را جمع کند!»[۱۲]
با پایان یافتن جنگ و در عدم حضور خمینی ،فاز بیرون زدن شکافها و شقه ها در نظام آغاز شد و جمهوری اسلامی وارد مرحلهی جدیدی از مشکلات داخلی گشت. پدیدهی جنگ میان جناحهای نظام به شکل جدی از همین دوران بود که اوج گرفت و نمود بیرونی پیدا کرد.
تحمیل دومین شکاف به حاکمیت (خاتمی)
در همین دوران یک آلترناتیو سیاسی به رهبری مریم رجوی در سطح بین المللی شکل گرفت. سازمان مجاهدین مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور دولت موقت شورای ملی مقاومت اعلام کرده بود و او توسط بسیاری از شخصیتهای سیاسی در جهان مورد استقبال قرار گرفته بود. در عین حال جمهوری اسلامی یک رژیم تک پایه بود که جناح سختسر یا اصولگرا در آن تمامی حاکمیت را در دست داشت. این موضوع به لحاظ بینالمللی انزوایی جدی را برای رژیم به دنبال داشت. جمهوری اسلامی به شدت نیاز داشت به ویژه در مقابل فعالیتهای بینالمللی مجاهدین چهرهای نرمتر و قابل اصلاحتر از خود نشان دهد.
به همین دلیل در سال ۱۳۷۶ خامنهای به حضور چهرهای چون خاتمی تن میدهد تا چهره نظامش را مدره تر نشان بدهد و با بازی اصلاحات عمری دوباره برای نظام خود مهیا کند.
آمدن خاتمی برای خامنهای آغاز شقه در حکومت است. شقه ای که خامنهای آن را بنا به ضرورت میپذیرد اما در دور دوم مجددا تصمیم به حذف خاتمی گرفت. خامنهای تصمیم داشت صلاحیت خاتمی را برای دور دوم رد کند و اجازه ندهد او مجددا رئیس جمهور شود.
اما با وجود مجاهدین و عملیاتهای آنها در داخل ایران(به هلاکت رساندن لاجوردی،صیادشیرازی و ....) و مطرح شدن این آلترناتیو در سطح بین المللی که بویژه توسط یک زن رهبری میشود، خامنهای همچنان به بازی اصلاحات نیاز دارد، مگر آنکه بتواند اپوزیسیون خود را به نحوی از میان ببرد و سپس به بازی اصلاحات نیز خاتمه دهد.
پس برای حذف خاتمی باید اول مجاهدین را کمر شکن کند. خامنهای تصمیم میگیرد با زدن ضربه نظامی مجاهدین را در محاق فرو ببرد و در این فرصت خاتمی را کنار بزند. او تایید صلاحیت خاتمی را به شکلی غیرطبیعی به تعویق می اندازد تا آماده سازی حمله موشکی به مجاهدین انجام شود. صدها موشک به مجاهدین مستقر در عراق شلیک میشود. مسعود از یک روز قبل دست خامنهای را خواند و پی برد که به تعویق انداختن تایید صلاحیت خاتمی، احتمالا برای آماده سازی یک حمله نظامی به مجاهدین صورت گرفته است.
به گفتهی سازمان مجاهدین، تحلیل مسعود رجوی این بود که خامنهای برای حذف خاتمی اول به مجاهدین حمله میکند تا آنها را حذف کند. مجاهدین براساس این تحلیل سیاسی و علائم موجود پیشاپیش از قرارگاههای خود خارج شده و به مکآنهای امنی میروند.
تحلیل مسعود رجوی به سرعت اثبات میشود. صدها موشک در بامداد ۲۹ فروردین ۱۳۸۰ به مقرات مجاهدین شلیک میشود، اما مجاهدین که پیش از این اماکن خود را ترک کردهاند، هیچ آسیبی نمیبینند. طرح خامنهای به شکست می انجامد و نمیتواند ضربهی لازم را به مجاهدین وارد آورد. درست در شب ۳۰ فروردین در آخرین فرصت تایید صلاحیت کاندیداها ، خامنهای مجبور به تایید صلاحیت خاتمی و پذیرفتن شقه ی مجدد میشود چرا که نتوانست مجاهدین را با حمله موشکی از دور خارج کند. مجاهدین باز هم شقه خاتمی را به نظام تحمیل میکنند.
تحمیل سومین شکاف حاکمیت (روحانی)
در دور دوم روحانی، کاندیدای مورد نظر خامنهای ابراهیم رئیسی بود. به گفتهی ناظرات او قصد داشت با بیرون کشیدن ابراهیم رئیسی حکومت را یکدست کند و به اختلافات در رلس حاکمیت پایان دهد. همچنین برخی معتقد بودند وی قصد دارد ابراهیم رئیسی را برای گزینهی رهبری نیز مطرح نماید.
در اینجا بود که مجاهدین خلق با به راه انداختن جنبشی به نام جنبش دادخواهی که شامل فعالیت های گستردهی بین المللی و داخلی بود، موضوع کشتار ۶۷ را رسانهای کردند.بیش از ۹۰ درصد از قربانیان قتلعام ۶۷ از اعضا و هواداران مجاهدین خلق بودند. افشا شدن یک فایل صوتی از گفتگوی ابراهیم رئیسی و آیتالله منتظری که در آن رئیسی خواهان اعدام باقیماندهی زندانیان بود، تأثیر به سزای در این رابطه داشت. عفو بینالملل در این رابطه بیانیههایی صادر کرد. ابراهیم رئیسی به عنوان یکی از عوامل اصلی این کشتار مطرح شد و نام او با قتلعام ۶۷ گره خورد.[۱۳]
به این ترتیب دستکاری آراء برای خامنهای بسیار دشوار شد. خامنه ای بیم آن داشت با توجه به منفوریت اجتماعی ابراهیم رئیسی در صورت انتخاب او برای ریاست جمهوری با قیامی مشابه تظاهرات ۱۳۸۸مواجه شود. به این ترتیب برخلاف میل باطنی بار دیگر حضور روحانی را به عنوان رئیس جمهوری پذیرفت و طبعات آن را قبول کرد.
افشای پروژههای اتمی
تمامی ماجرای رسانهای شدن فعالیتهای اتمی ایران و افشا شدن آن با مجاهدین خلق آغاز شد. سازمان مجاهدین خلق برای اولین بار در سال ۱۳۸۱پروژههای اتمی جمهوری اسلامی در نطنز و اراک را افشا کرد.
سازمان مجاهدین از آن زمان تا کنون نزدیک به ۱۰۰ افشاگری اتمی داشته است که بزرگترین بحران نظام جمهوری اسلامی را در ۴۰ سال گذشته برای او ایجاد کرده است.
جمهوری اسلامی پروژههای اتمی خود را پیش از پایان جنگ با عراق آغاز کرد. جمهوری اسلامی برای دستیابی به تکنولوژی هستهای ابتدا تلشا کرد از کشور قزاقستان و چند کشور دیگر کمک بگیرد اما سرانجام با عبدالقادرخان پدر هستهای پاکستان ارتباط برقرار کرد. جمهوری اسلامی از طریق وی ۴ هزار سانتریفوژ دست دوم نسل اول و چند نقشه برای شروع کار غنی سازی تهیه نمود.
سازمان مجاهدین خلق ایران از همان ابتدا این پروژه را با ارائه اطلاعات موثق افشا نمود. اولین افشاگری اتمی مقاومت ایران افشای تأسیسات اولیه اتمی در معلم کلایه بود که در ۲۷خرداد ۱۳۷۰در واشینگتن صورت گرفت اما در سال ۱۳۸۱ بزرگترین و گستردهترین پروژههای مخفی اتمی جمهوری اسلامی در نطنز و اراک طی سلسله افشاگریهای شورای ملی مقاومت در آمریکا افشا شد. این افشاگریها باعث آگاهی آژانس بینالمللی انرژی اتمی از مخفیکاری جمهوری اسلامی در زمینهی فعالیتهای هستهای شد. آژانس بین المللی اتمی برای بازدید از محلهای افشا شده تلاش کرد و سرانجام پروندهی فعالیتهای اتمی جمهوری اسلامی به شورای امنیت رفت.نتیجهی این موضوع آغاز تحریمها علیه جمهوری اسلامی بود. با ادامهی افشاگریهای مختلف توسط مجاهدین خلق تحریمها علیه جمهوری اسلامی افزایش یافت. این تحریمها نهایتا رژیم ایران را مجبور به مذاکره با قدرتهای بزرگ جهان کرد که به توافقنامه جامع یا همان برجام انجامید.[۱۴]
سازمان مجاهدین خلق ایران در آخرین افشاگری خود در تاریخ ۲۵ مهر ۱۳۹۹ یک سایت حساس و مخفی جمهوری اسلامی واقع در سرخه حصار را که برای آزمایش انفجار هستهای و لرزه نگاری آن طراحی شده است، افشا کرد.[۱۵]
خبرگزاری ایسنا در ۵ بهمن ۱۳۹۷ در مطلبی نوشت: در اوت ۲۰۰۲ مجاهدین در گزارشی تاسیسات نطنز و اراک را افشا کردند که از همان زمان پروندهای در آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه ایران گشوده شد.[۱۶]
احمدی نژاد رئیس جمهور سابق جمهوری اسلامی نیز در مصاحبهای با تلویزیون در تاریخ ۴ اسفند ۱۳۸۴ گفت که ماجرای پرونده هستهای ایران و تحریمها و قطعنامههای شورای امنیت اولین بار پس از افشاگری مجاهدین در سال ۱۳۸۱ شروع شد.[۱۷]
حسن روحانی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» نوشت که فعالیتهای هستهای ایران در فضایی آرام پیش میرفت و جمهوری اسلامی مخفیانه تأسیسات نطنز را تکمیل میکرد اما افشاگری مجاهدین معادلات را به هم زد و صحنه بینالمللی را علیه نظام چرخاند.[۱۸]
لیست گذاری سپاه پاسداران
وزارت خارجه آمریکا در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۹۸ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست سازمانهای تروریستی خارجی قرار داد. مجاهدین و مقاومت ایران نقش مهمی در این لیست گذاری داشتند. آنها چندین سلسله افشاگری در مورد فعالیتهای موشکی و تروریستی سپاه پاسداران انجام دادند. در یکی از این افشاگریها نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در اسفند ۱۳۹۵ هزینههای نجومی سپاه برای جنگ و تروریسم در منطقه در کتاببی به نام «ایران: ظهور امپراطوری مالی سپاه پاسداران» رونمایی شد.[۱۹]
نمایندگی شورای ملی مقاومت ایران در کنفرانس مطبوعات دیگری در تیر ۱۳۹۶، ۴۲ مرکز موشکی سپاه پاسداران را که پس از توافق نامه برجام به دستور خامنهای، فعالیتها و آزمایشات موشکی جمهوری اسلامی را تشدید کرده بودند افشا کرد.[۲۰]
مجاهدین طی این افشاگریها خواهان لیستگذاری سپاه پاسداران شدند و همچنین شعار انحلال سپاه پاسداران را در جامعه ایران و سطح بینالمللی مطرح کردند.
موتور محرک قیام
استراتژی هزار اشرف برای سرنگونی نظام ولایت فقیه پس از قتل عام اعضای مجاهدین در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ در اشرف توسط مسعود رجوی اعلام شد. این استراتژی پس از انتقال تمام اعضای مجاهدین به آلبانی به شکل تشکیل کانونهای شورشی در داخل ایران جامهی عمل پوشید.
مجاهدین طی مدت کوتاهی یکانها و افرادی را در ایران تحت نام کانونهای شورشی سازماندهی کردند که درعمل پیش برنده استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی هستند. در دو تظاهرات بزرگ سراسری در دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ عامل سازماندهی و هماهنگی در میان تظاهرکنندگان از عواملی بود که بارها توسط سران نظام به آن اشاره شد.
سخنگوی سپاه پاسداران، رمضان شریف روز چهارم آذر ۱۳۹۸ در رابطه تیمهای مجاهدین به رهبری زنان و دختران گفت:
«خشونت بالا و سازماندهی و بهره گیری از خانمها برای ایجاد درگیری اول تجربه جدیدی بود»[۲۱]
همچنین رئیس کمیسیون امنیت مجلس اشاره کرد که در این تظاهرات تیمهای ۴ تا ۸ نفره فعالیتهای هماهنگ شده داشتند. یکی از دلایل رادیکالتر بودن قیام آبان ۹۸ به نسبت قیام دیماه ۹۶ فعالیت دو سالهی مجاهدین خلق در جهت سازماندهی و تشکیل تیمهایی است که نقش فعالی در هدایت این وقایع داشتند.
در آبان ۹۸ با ورود کانونهای شورشی مجاهدین، شعارها رادیکال شده و به شعار علیه تمامیت جمهوری اسلامی و شخص خامنهای تغییر یافت و معترضان با آتش زدن اماکن حکومتی و درگیری با نیروهای انتظامی و امنیتی خواهان سرنگونی تمامیت رژیم شدند.[۲۲]
مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت و فرمانده ارتش آزادیبخش ملی ایران از شروع قیام دیماه ۱۳۹۶ تا ۱۷ شهریور ۱۳۹۹ طی ۲۸ پیام خطوط اصلی و استراتژیک مجاهدین را برای پیشبرد خط سرنگونی جمهوری اسلامی ترسیم کرده است.
خامنهای در ۱۰ دی ۱۳۹۸ در جمع تعدادی از مردم قم در مورد نقش مجاهدین در قیام آبان ۹۸ گفت، در یک کشور اروپایی، یک کشور کوچک اما شریر واقعاً خبیث در اروپا، یک عنصر آمریکایی با یک تعداد ایرانی مزدور، وطنفروش، جمع شدند دور هم علیه جمهوری اسلامی بنا کردند برنامهریزی کردن و نقشه درست کردن.[۲۳]
شنبه ۲ آذر۹۸ یک کارشناس امنیتی جمهوری اسلامی در رابطه با حوادث آبان ۹۸ به خبرگزاری ایرنا گفت شهر شیراز در کنارتبریز و تهران و اهواز دارای بیشترین سطح تحرکات گسترده افراد مرتبط با مجاهدین بود. وی گفت نیرویهای سپاه و انتظامی و بسیج با ایجاد جو سرکوب از آزاد سازی شهر شیراز به دست قیام کنندگان جلوگیری کردند و در این رابطه لیدرهای اصلی جریان که با مجاهدین در ارتباط بودند دستگیر شدند. [۲۴]
منابع
- ↑ رودی جولیانی: مجاهدین، سازمانیافتهترین جنبش اپوزیسیون ایران
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ایلان برمن: نقش مجاهدین در آگاه سازی جهان در مورد جمهوری اسلامی
- ↑ قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری
- ↑ رقبای بنیصدر چه کسانی بودند؟
- ↑ سی خرداد، پاسخ به ضرورت تاریخ - قسمت آخر
- ↑ جدول جمعیت تهران
- ↑ اعتراف محمد غرضی به کشتن ۱۰۰ هزار نفر از مجاهدین
- ↑ اعلام کاندیداتوری مسعود رجوی-وبسایت مجاهدین خلق ایران
- ↑ دموکراسی خیانت شده صفحه…
- ↑ اعتراف جواد منصوری: به بهانه جنگ مخالفان سرکوب شدند
- ↑ روزنامه جوان ۱۹ تیرماه ۱۳۸۷
- ↑ سعید قاسمی آپارات
- ↑ نوار صوتی هولناک - قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۱۹۸۸
- ↑ برجام از آغاز تا امروز - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ گزارشهای خبرگزاری فرانسه، واشنگتن اگزمینر، فیگارو، العربیه و الحره از افشاگری اتمی مقاومت ایران - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ ۴۰ سال مقاومت هستهای نه گریز هستهای - خبرگزاری ایسنا ۵ بهمن ۹۷
- ↑ مصاحبه احمدی نژاد با تلویزیون ایران ۴ اسفند ۸۴
- ↑ کتاب امنیت ملی و سیاست هستهای - نوشته حسن روحانی
- ↑ گزارشی از معرفی کتاب «ظهور امپراطوری مالی سپاه پاسداران» توسط مقاومت ایران - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ افشای ۴۲مرکز موشکی سپاه پاسداران که تولید، آزمایش، نگهداری، پرتاب و فرماندهی موشکها را به عهده دارند- سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ بیانیه سی و نهمین سالگرد تأسیس شورای ملی مقاومت
- ↑ «آلبانینشینها»، کابوس خامنهای!- سایت سازمان مجاهدین خلق ایران
- ↑ صحبتهای خامنهای در جمع مردم قم - ۱۸ دی ۱۳۹۸
- ↑ شیراز رتبه اول مقابله با ناآرامیهای کشور - ایرنا ۲ آذر ۹۸