ایرانپدیا دانشنامهی اپوزیسیون ایران است؛ دانشنامهای مستند برای ایرانیانی که میخواهند روایت بدون سانسور و دقیق تاریخ صدسالهی ایران -بهویژه در چهل سال اخیر- را بدانند.
ایرانپدیا در ۱۵ شهریور ۱۳۹۶ فعالیت خود را آغاز کرد و هماکنون (۷ آذر ۱۴۰۴ خورشیدی) ۲٬۲۵۲ نوشتار دارد.
مقالههای این دانشنامه باید بیطرفانه و با استناد به منابع معتبر و بدون لحن تبلیغی و بدون پایمال کردن حق نشر دیگران باشند. مطالب ایرانپدیا همواره در حال تکمیل و بازتکمیل، ویرایش و بازویرایش است.
آتشسوزی جنگلهای هیرکانی، با قدمتی بین ۲۵ تا ۵۰ میلیون سال، یکی از کهنترین اکوسیستمهای جهان به شمار میروند که در نوار جنوبی دریای خزر، از جمهوری آذربایجان تا خراسان شمالی ایران امتداد یافتهاند. این جنگلها در سال ۲۰۱۹ به عنوان میراث جهانی یونسکو ثبت شدند و به دلیل تنوع زیستی منحصربهفرد خود، شامل بیش از ۳۲۰۰ گونه گیاهی و زیستگاه بسیاری از گونههای نادر و در معرض انقراض، شناخته میشوند. مساحت این جنگلها حدود ۱۰۰۰ کیلومتر طول دارد و نقش حیاتی در تنظیم اقلیم، حفاظت از خاک و آب، و جلوگیری از سیلابها ایفا میکنند. آتشسوزیهای اخیر در این جنگلها، به ویژه در منطقه الیت مازندران، از اوایل آبانماه ۱۴۰۴، آغاز شد و پس از چندین هفته، بخشهایی از جنگلهای نور، چالوس و حتی آذربایجان شرقی را درگیر کرد. وسعت آسیبدیده حدود ۸ تا ۱۰ هکتار گزارش شده، اما کندهسوزی ادامهدار، تهدیدی برای گسترش بیشتر است.
علل اصلی این آتشسوزیها عمدتاً انسانی است، از جمله سهلانگاری محلیها، گردشگران، و احتمالاً اقدامات عمدی برای زمینخواری یا قاچاق چوب. رژیم جمهوری اسلامی ایران با تأخیر در واکنش، کمبود تجهیزات مانند بالگردهای اطفای حریق و هواپیماهای آبپاش، و عدم تخصیص بودجه کافی، نقش عمدهای در گسترش بحران ایفا کرده است. مردم محلی، کوهنوردان و داوطلبان محیطزیستی با ابزارهای ابتدایی مانند بیل و دمندهها، بخش اصلی عملیات اطفا را بر عهده گرفتند و دستکم ۲۰ نفر مصدوم شدند. دولت پس از چندین هفته، از کشورهای خارجی مانند ترکیه و روسیه درخواست کمک کرد، اما این اقدام دیرهنگام نتوانست خسارات را به طور کامل جبران کند.
پیامدهای این بحران شامل نابودی پوشش گیاهی، تهدید گونههای جانوری مانند پلنگ ایرانی، فرسایش خاک، و کاهش کیفیت هوا است که مدارس و ادارات را تعطیل کرد. این فاجعه نشاندهنده سیاستهای ویرانگر حکومت ایران است که منابع طبیعی را فدای اولویتهای دیگر میکند و ضرورت تغییر ساختاری در مدیریت محیطزیست را برجسته میسازد.
روز جهانی منع خشونت علیه زنان، در ۲۵ نوامبر ۱۹۹۹، توسط سازمان ملل متحد نامگذاری و اعلام شد. این نامگذاری به یادبود خاطرهی خواهران میرابال صورت گرفت؛ این سه خواهر به نامهای پاتريا، مينروا، و ماريا ترزا که اهل جمهوری دومینیکن بودند، در سال ۱۹۶۰ در دوران حکومت دیکتاتوری رافائل تروخیو (۱۹۳۰ – ۱۹۶۱) به قتل رسیدند. نامگذاری این روز برای نخستین بار در گردهمایی فمنیستییی که در بوگوتا پایتخت کلمبیا در سال ۱۹۸۱ تشکیل گردید، به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان اعلام شد. اين خواهران كه از آنان با لقب “Involvidables Mariposas” يا «پروانه های فراموش نشدنی» ياد می شود، به مظهر مقاومت و مبارزه بر عليه قربانی كردن زنان تبديل شدند. در پی این اقدام، در روز ۱۹ اکتبر ۱۹۹۹ در کمیته سوم سازمان ملل متحد (پنجاه و چهارمین دوره مجمع عمومی) جمهوری دومینیکن با نمایندگانی از جانب کشور خود و همچنین با ۷۴ کشور عضو با ارائهی پیشنویس قطعنامهیی متقاضی شدند که روز ۲۵ نوامبر به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان در نظر گرفته شود. کمیته سوم نیز بدون رأیگیری این پیشنویس قطعنامه را تصویب کرد و روز ۲۵ نوامبر به عنوان روز جهانی منع خشونت علیه زنان نامگذاری شد. خشونت علیه زنان یک اصطلاح تخصصی است که در تمامیت آن به اعمال خشونتآمیز علیه زنان گفته میشود. پایه اصلی این شکل از خشونت، خشونت جنسیتی است. یعنی زن بودن علت اعمال خشونت و آزار و اذیت قربانی است و نه هیچ تخلف و جرمی که طبق قانون مستوجب مجازات باشد.
زهره بنیجمالی، (متولد سال ۱۳۳۶، اراک – درگذشته ۲۹ آبان ۱۴۰۴، آلبانی) از کادرهای قدیمی و عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران بود. او هنگامی که دانشجوی رشته پزشکی در دانشگاه ملی تهران بود به سازمان مجاهدین پیوست. زهره بنیجمالی در قیامهای انقلاب ضدسلطنتی شرکت داشت و پس از پیروزی انقلاب به طور حرفهای به فعالیتهای خود در سازمان مجاهدی ادامه داد. با آغاز مبارزه مسلحانه در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، وظایف گوناگونی را در پایگاههای عملیاتی مجاهدین انجام داد. زهره بنیجمالی در تابستان ۱۳۶۱، به خارج کشور منتقل شد و تا سال ۱۳۶۵، مسئولیت تشکیلات سازمان مجاهدین خلق را در کشورهای مختلف از جمله ایتالیا، انگلستان، فرانسه و اسکاندیناوی عهدهدار شد. با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران در سال ۱۳۶۵، زهره بنیجمالی به ارتش آزادیبخش منتقل شد و مدیریتهای مختلف از جمله ادارهی آموزشگاهها را به عهده گرفت. زهره بنیجمالی در دهههای گذشته به هزاران بیمار و مجروح در سختترین شرایط رسیدگیهای پزشکی انجام داد. او در حملات موشکی و محاصرهی شدید کمپ لیبرتی، شب و روز مشغول رسیدگی به دیگران بود و بر اثر کثرت کارها و فشارهای ناشی از آن، دچار عارضههای قلبی و ریوی شد. زهره بنیجمالی عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران و از اعضای اولیه شورای رهبری مجاهدین بود که سرانجام پس از ۵۰ سال مبارزه حرفهای با دیکتاتوریهای شاه و جمهوری اسلامی، در اثر نارسایی قلبی و عوارض ریوی در ۲۹ آبانماه ۱۴۰۴، در آلبانی درگذشت. خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، با تسلیت به شورای مرکزی و مسئول اول مجاهدین و عموم مجاهدان اشرفی، بهخاطر درگذشت زهره بنی جمالی، او را الگوی مسئولیتپذیری و صدق و فدا و شاخص درخشانی از زنان پیشتاز و راهگشای مجاهد خلق توصیف کرد.
غلامحسین ساعدی، با نام مستعار گوهرمراد (زاده ۲۴ دی ماه ۱۳۱۴ - درگذشته در ۲ آذر ۱۳۶۴) رماننویس، نمایشنامهنویس نامدار ایرانی بود. وی نویسنده داستان عزاداران بیل است که تبدیل به فیلمنامه «گاو» شد. فیلم سینمایی گاو از فیلمهای موج نوی سینمای ایران به کارگردانی داریوش مهرجویی و با بازی علی نصیریان، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی و پرویز فنیزاده بر اساس همین داستان ساخته شد. غلامحسین ساعدی پزشک اعصاب و روان بود اما در زمینه نویسندگی بسیار پرکار بود و تا پایان عمر پنجاه سالهاش آثار زیادی از خود به جا گذاشت. غلامحسین ساعدی فعالیت ادبی خود را با روزنامهنگاری آغاز کرد و سپس پا به عرصههای دیگر گذاشت. او با نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. این فعالیتها منجر به دستگیری چند ماههی او بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد. او یکبار دیگر در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به مدت یک سال در زندانهای ساواک زندانی و شکنجه شد.
غلامحسین ساعدی پس از انقلاب ضدسلطنتی با سرکوب هنرمندان و دگراندیشان از ایران خارج شد و مواضع تندی نسبت به جمهوری اسلامی اتخاذ کرد. او در یکی از مقالات خود نوشت:
«شرف کفتار بر رژیم خمینی در این است که او به مردهخواری قناعت میکند، ولی این یک، نه تنها به تناول زندهها و مردهها مشغول است که نفس زندگی را میخواهد نابود کند، شرف و حیثیت و فرهنگ انسانی را میخواهد به خاک بسپارد»
غلامحسین ساعدی همچنین به همه هنرمندانی که حاضر به همکاری با این رژیم شدند حمله کرد. وی همچنین از شورای ملی مقاومت حمایت کرد و درکنار آنها قرار گرفت. او تا پایان عمر داستانها و نمایشنامههای زیادی نوشت که از جمله میتوان به آثاری چون، عزاداران بیل، چوب بهدستهای ورزیل اشاره کرد. وی پس از انقلاب مقالات و آثار زیادی در اعتراض به سرکوب و اختناق در ایران نوشت که از جملهی آنها «اتللو در سرزمین عجایب» است.
بیشتر بخوانید...